موضوع: سوره بقره

عنوان: تفسير سوره مبارکه بقره جلسه 83

مدت زمان: 30.41 دقيقه اندازه نسخه كم حجم: 3.51 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 7.02 MB دانلود

أعوذ بالله من الشّيطان الرّجيم
بسم الله الرّحمن الرّحيم
إِنَّ اللّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ
وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللّهُ بِهذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَيَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ ?
الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ
أُوْلئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ?

بعد از آن كه فرمود خداي سبحان فقط فاسقان را اضلال مي‌كند آن هم اضلال كيفري و نه اضلال ابتدايي فاسقين را معرّفي كرد فرمود: فاسقين كسانيند كه نقض عهد مي‌كنند و آنچه را كه خداي سبحان امر به وصل كرده است قطع مي‌كنند و فساد في الأرض مي‌كنند آن وقت در پايان آيه مي‌فرمايد اين‌ها خاسرند خاسر كسي است كه سرمايه را باخته باشد. در حقيقت يك مدّعايي دارد و دو دليل مدّعا آنست كه خداي سبحان جز فاسقين احدي را گمراه نمي‌كند. دليل اولش اينست كه اين‌ها فاسقند خارج از طريق مستويند. دليل دومش اينست كه اين‌‌ها سرمايه را باخته‌اند و كسي كه سرمايه را باخته باشد چگونه استفاده مي‌كند گر چه خداي سبحان «نور السّموات و الأرض» است ولي كسي كه سرمايه را باخت از نور السّموات چه استفاده‌اي مي‌كند خاسر كسي است كه سرمايه را از كف داده باشد. در توصيف فاسقين كه سه امر را ذكر كرد يكي نقض عهد است كه مبسوطاً بيان شد. دوم قطع «مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» بود كه آن هم بحثش گذشت سوم افساد في الأرض است.
خداي سبحان حق را باعث صلاح ارض مي‌داند و دين را باعث صلاح ارض مي‌داند عقيدة حق و خُلق حق عمل صالح باعث صلاح زمين است و هر كه در مقابل عقيده حق و خلق صحيح و عمل صالح بود باعث فساد في الأرض است لذا در موارد گوناگون گاهي كفر را باعث فساد في الأرض مي‌داند گاهي اخلاق طالحه را باعث فساد في الارض مي‌داند گاهي اعمال ناصواب را باعث فساد في الارض مي‌داند. گاهي به مردم مي‌فرمايد: ما به وسيلة دين زمين را اصلاح كرديم شما زمين اصلاح شده را فاسد نكنيد «وَلاَ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا» منتها فاسق كسي است كه هم از نظر اعتقاد باعث فساد زمينة زندگي مردم است هم از نظر اوصاف بد و هم از نظر اعمال ناصواب در موارد گوناگون خداي سبحان فساد را توضيح داد و هر آيه‌اي گوشه‌اي از گوشه‌هاي فساد را بيان مي‌كند نه در صدد حصر باشد قهراً بين آيات تعارضي هم نخواهد بود اگر يك جا دربارة كفر مي‌فرمايد: كفر باعث فساد في الأرض است در مورد ديگر مثلاًً سرقت را فساد في الأرض مي‌داند در مورد ثالث كشتن را و قتل را باعث فساد في الأرض مي‌داند. در مورد رابع كم دادن و كم فروشي را باعث فساد مي‌داند و مانند آن اين‌ها هيچ كدام معارض هم نيستند چون هر كدام گوشه‌اي از گوشه‌هاي فساد را بيان مي‌كنند.
چه اين كه در طرف اثبات گاهي عقيده حق را باعث صلاح في الأرض مي‌داند گاهي صفت صالح را باعث صلاح في الارض مي‌داند گاهي عمل صالح را باعث صلاح في الأرض مي‌داند. اين‌ها هيچ كدام معارض هم نيستند چون همه لسانشان اثبات است و هر كدام به نوبة خود گوشه‌اي از گوشه‌هاي صلاح يا فساد را بيان مي‌كند چون اين‌‌ها مفسد في الأرضند از هدايت خداي سبحان محرومند و گرفتار اضلال كيفريند. امّا موارد گوناگون فساد را كه خداي سبحان مي‌شمرد ملاحظه مي‌فرماييد كه اين‌‌ها به عنوان بيان مصداق است نه تفسير مفهوم مثلاً سحر را كه باعث انحراف فكري يك عدّه است و باعث تحكيم حكومت طاغوت است آن را باعث فساد مي‌داند.
آية 81 سورة يونس اينست كه: «فَلَمَّا أَلْقَوْا قَالَ مُوسَى مَا جِئْتُم بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ» آنچه را كه شما آورديد سحر است و آنچه من آوردم معجزه است معجزه باعث صلاح في الأرض است سحر باعث فساد في الأرض است و خداي سبحان سحر را باطل مي‌كند زيرا خداي سبحان عمل مفسد را به مقصد نمي‌رساند «إِنَّ اللَّهَ لاَ يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ» چون معمولاً سحر در كارهاي شرّ و ناصواب به كار برده مي‌شود اين به عنوان بيان مصداق است نه حصر. يا در جريان سرقت وقتي كه مأموران و كارمندان يوسف صدّيق «سلام الله عليه» به قافله اعلام كردند كه گفتند؛ «أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ» در آية 73 سورة يوسف آن‌ها گفتند كه؛ «قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُم مَّا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ» ما براي فساد در زمين به اينجا نيامديم معلوم مي‌شود گرفتن مال اختلاس مال از بيت المال و مانند آن فساد في الأرض است اين‌ها گفتند ما براي افساد في الأرض نيامديم. يعني آن كاري كه شما اعلام كرديد سرقت و اختلاس في الأرض است و ما مفسد في الأرض نيستيم. اين هم يك نمونه براي فساد في الأرض است.
در سورة مباركة شعراء آية 183 اينست كه مي‌فرمايد: «وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ» اين حرف را شعيب پيغمبر به قومش گفت در چند جاي قرآن اين تعبير آمده است فرمود: «وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ? وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ» اين از جامع‌ترين آياتي است كه هر گونه كم‌كاري و بَخس را باعث فساد مي‌داند و نهي مي‌كند. گاهي به انسان مي‌گويد در خريد و فروش كم ندهيد و گاهي مي‌گويد در صلح و اجاره كم ندهيد اين‌ها لسانش عام و مطلق نيست. امّا اين كريمه لسانش مطلق و عام است مي‌فرمايد: «لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ» هيچ چيز مردم را كم نگذاريد اختصاصي به خريد و فروش ندارد اختصاصي به كاسب و پيشه‌ور ندارد. هر كسي هر تعهّدي در هر نهادي سپرده است اگر در آن تعهّد نقض را روا بدارد بخس كرده است يعني كم‌كاري كرده است. و اين منهيّ است. «وَ لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ» اين از آن جامع‌ترين آيات است. فرمود: اگر شما يك مسؤوليتي را به عهده گرفتيد عدّه‌اي پاي سخن شما نشستند چيزي بگوييد كه به حال آن‌ها سودمند باشد. «وَ لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ» در هر زمينه هر تعهّدي را كه قبول كرديد بخس و نقض را در آنجا روا نداريد. و همين زمينة عثو مي‌شود چون عثو هم به معني فساد است قهراً «مفسدين» حال تأكيدي است. «و لا تعثوا في الأرض المفسدين» يعني «لا تفسدوا في الأرض مفسدين» اين هم زمينه است براي آن كه هر گونه كم‌كاري فساد است. هر گونه كم دادن فساد است. چه اين كه تشكيل جلسات سرّي عليه يك نظام اسلامي و قصد كشتن و كودتا و توطئه و ترور و امثال ذلك هم جزو مصاديق بارز فساد في الأرض است.
آية 48 سورة نمل اينست كه در جريان قوم ثمود خداي سبحان مي‌فرمايد ما صالح پيغمبر «سلام الله عليه» را براي هدايت قوم ثمود ارسال كرديم در بين آن قوم نُه گروه مفسد بودند؛ «وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلاَ يُصْلِحُونَ» اين گونه از افرادي كه توطئه‌گر بودند «قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ» اين نُه گروهي كه مفسد في الأرض بودند هم‌پيمان شدند سوگند ياد كردند كه ما بيتوته مي‌كنيم شبيخون مي‌زنيم و صالح پيغمبر را مي‌كشيم بعد به بازماندگانش مي‌گوييم كه ما از قاتلين او و قتل او اطلاعي نداشتيم. «قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ» تبييت يعني شبيخون زدن «وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ» كه اين‌ها را خداي سبحان جزو مفسدين في الأرض مي‌شمارد اين‌ها هم از بيان مصاديق افساد في الأرض است.
چنان كه جريان قوم فرعون را هم از مصاديق بارز فساد في الأرض مي‌شمارد آية 4 سورة قصص اينست؛ «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلاَ فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ» كه اين‌‌ها از مصاديق بارز فساد في الأرض است. گاهي فساد في الأرض در كنار قطع رحم ذكر مي‌شود چنان كه در سورة 47 كه به نام حضرت محمّد «صلّي الله عليه و آله و سلّم» است آية 22 فرمود: «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ» اين نظير همين آية مورد بحث سورة بقره است كه افساد في الأرض با قطع «مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» كنار هم ذكر شده است. اين‌ها مواردي است كه به عنوان فساد في الأرض مطرح است گاهي اعتقاد ناصواب را خداي سبحان فساد مي‌داند و اين البته از همة فسادها بالاتر است. ملاحظه فرموديد به اين كه موارد گوناگون را خداي سبحان فساد مي‌داند امّا وقتي نسبت به كفر و مسايل انحراف اعتقادي مي‌رسد تعبيرش عوض مي‌شود.
در سورة انفال آية 73 اينست كه؛ «وَالَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُن فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ» در آية قبل فرمود كه آن‌ها كه اهل ايمانند و اهل هجرت و جهادند اولياي يكديگرند آن‌ها كه اهل ايمانند ولي هجرت نكردند و اهل جهاد نيستند با شما ولايتي ندارند و آن‌ها كه اصلاً ايمان نياوردند يعني كافرند اين‌ها با يكديگر پيمان ولايي دارند. شما اگر ايمان نياوريد و هجرت نكنيد و جهاد نكنيد و جلوي كفر را نگيريد فساد كبير مي‌شود اين فساد كبير از عقيده شروع شده است. چون اگر عمل بد است در اثر بدي اخلاق عمل بد صادر مي‌شود و اگر اخلاق بد است در اثر اعتقاد بد است اعتقاد بد زمينة خلق بد را هم فراهم مي‌كند و خلق بد زمينة عمل بد را فراهم مي‌كند پس اساس كار همان اعتقاد است. لذا خداي سبحان دربارة كفر فرمود اين فساد كبير مي‌شود و اگر شما جلوي كفر را نگيريد «تَكُن فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ» اگر اين كار را نكنيد اينچنين مي‌شود، فساد كبير.و چيزي را كه خداي سبحان به بزرگي بشمارد معلوم مي‌شود كه از يك اهميّتي برخوردار است.
در آية قبل يعني آية 72 سورة إنفال فرمود: مردم چند دسته‌اند؛ گروهي اهل ايمان و هجرت و جهادند گروهي اهل ايمانند ولي هجرت و جهاد ندارند و گروهي اهل كفرند امّا گروه اول؛ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ» آن‌ها كه ايمان آوردند و از مكّه به مدينه هجرت كردند و آن‌ها كه در مدينه بودند ايمان آوردند و ايواء كردند ـ ايواء يعني جا دادن مأوا دادن ـ و ياري كردند. مهاجرين را مأوا دادند و با مهاجرين هماهنگ شدند و دين را ياري كردند. اين گروه كسانيند كه «أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ» پيمان ولايي بين اين‌ها بسته شد كه مؤمن وليّ مؤمن است اين گروه اول.
گروه دوم كسانيند كه ايمان آورده‌اند و هجرت نكرده‌اند؛ «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِن وَلاَيَتِهِم مِن شَيْ‏ءٍ» با آن‌ها پيمان ولايي نداريد نه آنها وليّ شمايند و نه شما وليّ آن‌هاييد. مهم‌ترين آيه‌اي كه زمينة هجرت را فراهم كرده است گفتند همين آية كريمه است كه؛ «وَكَأَيِّن مِن دَابَةٍ لَّا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَإِيَّاكُمْ» مهاجرين به اين فكر بودند كه اموال ما در مكّه مصادره مي‌شود به ما اجازه نمي‌دهند كه اموالمان را منتقل كنيم به مدينه يا اموالمان را مكّه بفروشيم و تبديل به نقد كنيم و به مدينه ببريم. هيچ كدام از اين دو كار را به ما اجازه نمي‌دهند. وقتي به ما با فشار اجازه مي‌دهند كه با دست خالي از مكّه به مدينه بياييم اگر يك مركز درآمدي در مكّه داريم همة اين مراكز درآمد بايد بگذاريم با دست خالي بياييم در مدينه در مسجد مدينه در سفّة مدينه بنشينيم اين كار دشوار است. آيه نازل شد به اين كه «وَكَأَيِّن مِن دَابَةٍ لَّا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَإِيَّاكُمْ» فرمود هر جنبنده‌اي كه روي زمين زندگي مي‌كند و اهل پس‌انداز و ذخيره نيست خدا رزق او را تأمين مي‌كند. اين آيه كه نازل شد مهاجرين حركت كردند.
در اين كريمه خداي سبحان فرمود به اين كه حيوانات و جنبنده‌ها و پرنده‌ها دو قسمتند؛ بعضي از حيوانات اهل ذخيره و پس‌اندازند مثل موش و مور و مثل حيوانات ديگري كه تابستان‌ها به فكر زمستان آينده هستند، و يك قسمت قابل توجّه از حيوانات جنبنده‌‌ها و پرنده‌ها اهل پس‌انداز و ذخيره نيستند مثل كبوترها و گنجشك‌ها. در اين كريمه فرمود: آن حيواني كه اهل پس‌انداز است مثل موش و مور و امثال ذلك رازق همة اين‌ها خداست آن حيواني كه اهل پس‌انداز نيست روزي خود را حمل نمي‌كند جابجا نمي‌كند باز رازق او خداست. مگر اين كبوترها جابجا مي‌شوند روزي را به همراه مي‌برند؟ اين گنجشك‌ها كه جابجا مي‌شوند روزيِ خود را به همراه خود حمل مي‌كنند؟ اگر يك گنجشكي از مكّه به مدينه مي‌آيد پَر مي‌كشد رازق او در حرمين خداست شما هم اينچنينيد «وَكَأَيِّن مِن دَابَةٍ لَّا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَإِيَّاكُمْ» رازق هر دو صنف خداست در حيوانات رازق هر دو صنف در انسان‌ها هم خداست. منتها آن انساني كه اهل ذخيره و پس‌انداز است به اين خيال كه آينده‌نگر است خود را در زحمت مي‌اندازد و آن كه اهل ذخيره و پس‌انداز نيست و يك انسان روشن‌بين و متوكّل است خود را در زحمت نمي‌اندازد. منتهي اين ديد تا پيدا بشود سخت است بقيّه را انسان راحت است. اين آيه مهاجرين را اعزام كرد فرمود: اگر چنان چه شما به اين فكريد كه در مكه مراكز درآمد ما آماده است اين‌ها نه اجازه مي‌دهند خود اين اموال را از مكه به مدينه منتقل كنيم نه حاضرند كه اين را بفروشيم نقد كنيم و به مدينه منتقل كنيم بدانيد خدايي كه در مكه رازق شما بود در مدينه هم او رازق شماست.
اين‌ها با دست خالي حركت كردند آمدند اينست كه خداي سبحان دربارة مهاجرين به عظمت ياد مي‌كند سبق زماني مهم نيست در يك محيطي كه اين فكر هنوز جا نيافتاده است يك عدّه خوب بفهمند و از اين فكر حمايت كنند مهم است. اين كه مي‌بينيد در بسياري از نصوص دربارة اين كه علي بن ابي طالب «سلام الله عليه» اولين كسي بود كه اسلام آورد نه به خاطر سبق زماني اوست سبق زماني كه فخر نمي‌آورد. خُب، حالا او جلوتر از ديگران اسلام آورد ديگران بعد اين مهم نيست اين كه رسول خدا «صلّي الله عليه و آله و سلّم» روي اين كه علي بن ابي طالب «سلام الله عليه» اولين مسلمان است در امت اسلامي خيلي تكيه مي‌كند به حضرت صدّيقة كبري? «سلام الله عليها» مي‌گويد من شوهري براي تو انتخاب كردم كه «اولّهم اسلاماً» من همسري براي تو انتخاب كردم كه از همة مردم زودتر به من ايمان آورد. اين نه براي آنست كه تاريخ اسلام او چند روز زودتر بود يك فكر تازه يك فكر نو يك حق در جامعة جاهليّت ظهور كند و أحدي نتواند تشخيص بدهد و پا روي سنّت‌هاي باطل بگذارد و اين حق را بپذيرد جز علي اين فضيلت است و إلاّ سبق زماني چه فضيلتي دارد.
جواب سؤال: آن هم سبق ذاتي است براي اين كه قبل از خلقت زمين و آسمان اين‌ها موحّد بودند آن سخني كه مرحوم شيخ مفيد در امالي نقل كرد از امير المؤمنين «سلام الله عليه» مي‌فرمايد: «صدّقته و ?ادم بين الرّوح و الجسد» هنوز آدم به مرحلة كمال انساني نرسيده بود كه من به پيغمبر ايمان آوردم و اين‌ها قبل از خلقت آسمان‌ها و زمين ارواح طاهره و مطهّرشان بود و مؤمن بودند آن سبق ديگر سبق زماني نيست براي اين كه قبل از خلقت زمان اين‌ها موحّد بودند ولي در نشئة طبيعت اين هنر است. يك فكر تازه‌اي كه همه عليه او به مبارزه برخاسته‌اند يا بي‌طرف‌ها دارند مي‌انديشند فكر بكنند ببينند اين حق است يا نه يك انساني حقانيّت اين را درك بكند و زودتر از همه با عزم راسخ ايمان بياورد. از اين جهت در نوع احتجاج‌ها در نوع خطبه‌ها و خطابه‌ها، در نوع مدح‌ها و ثناها روي اين جمله تكيه شد كه علي ابن ابي طالب «سلام الله عليه» اول مسلمين است. از همه زودتر او ايمان آورده است.
خداي سبحان هم دربارة مهاجرين بعد از ايمان آوردن حضرت امير و صحابة خاص خيلي تكيه مي‌كند مي‌فرمايد اين‌ها در آن جوّي كه فهميدن اين معنا خيلي سخت بود اين‌ها زودتر از ديگران فهميدند. اين‌ها فهميدند كه اين نظام را خدا آفريد يك و ربّ و مدبّر اين نظام همان خالق و آفريدگار اين نظام است دو. و همة سراسر گيتي ستاد و سپاه حق است سه. و قدرت خدا نسبت به همه علي السّواء است چهار. خدايي كه در مكّه انسان را با داشتن مغازه و كارهاي كشاورزي و دامداري تأمين مي‌كند مي‌تواند در مدينه انسان را با دست خالي تأمين كند پنج. حركت كردند و هجرت كردند اين عقيده مهم است. تا انسان بفهمد و باور كند سخت است. خداي سبحان فرمود: اينچنين نيست كه مورها و موش‌ها در زمستان تأمين بشوند و كبوترها از گرسنگي بميرند اين طور نيست. هر كسي اهل پس‌انداز است رازقش خداست هر كسي اهل پس‌انداز نيست رازقش خداست. منتها آن كه اهل پس‌انداز نيست با يك شرح صدري زندگي مي‌كند كمي ساده‌تر زندگي مي‌كند به فكر چيز ديگر هست. آن كه اهل پس انداز است در زحمت زندگي مي‌كند و خداي سبحان هرگز ممكن نيست آبروي مؤمن را بريزد ممكن است وضع زندگيش كمي ساده بشود. ولي آبروي مؤمن را ممكن نيست خداي سبحان بريزد.
اين در جوامع روايي ما هست. اينست كه مهم است. اگر انسان بفهمد و به او سر بسپرد و از همة اين بندهاي درون و بيرون نجات پيدا كند خداي سبحان روي ايمان و جهاد و هجرت گروه اول خيلي تكيه كرد. فرمود: شما وليّ يكديگريد گروه دوم كسانيند كه اهل ايمانند ولي اهل هجرت نيستند اين‌ها وليّ شما نيستند تا كه هجرت كنند. «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِن وَلاَيَتِهِم مِن شَيْ‏ءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْر إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِيثَاقٌ». اگر همين گروهي كه ايمان آوردند و هجرت نكردند در فشار و زحمتند و از شما كمك خواستند شما كمك كنيد مگر اين كه عليه گروهي بخواهند كمك كنيد كه شما با آن گروه پيمان صلح بسته‌ايد پيمان محترم است. «اِلي قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِيثَاقٌ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» اين گروه دوم است گروه سوم كسانيند كه نه تنها جهاد و هجرت ندارند بلكه ايمان هم ندارند. «وَالَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ» اين سه گروه آنگاه فرمود: «إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُن فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ» اگر شما اهل ايمان و هجرت و جهاد و فداكاري نباشيد فتنه در زمين به پا مي‌شود و فساد كبير خواهد بود ملاحظه فرموديد آن تعبير فرعون را به فساد كبير ياد نكرد با اين كه ذبح اولاد بود آن سرقت مسلّحانه يا غير مسلّحانه را فساد كبير تعبير نكرد آن كودتا وترور و «لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ» را فساد كبير نفرمود: امّا كفر را فساد كبير مي‌نامد چون همة معاصي از كفر است چه اين كه همة خيرات از ايمان است. «إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُن فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ» چنان كه ما الآن مشاهده مي‌كنيم.
جواب سؤال: نه چون سبق زماني داشت ارزش پيدا كرد كه مثلاً از نظر فكر با ديگران يكسان بود منتها ديگران فرصت نكردند بيايند ايمان بياورند حضرت زودتر آمد ايمان آورد!! اين نيست ديگران هنوز تشخيص نداده بودند او تشخيص داد. ديگران شك داشتند او تحقيق كرد ديگران هنوز باور نكرده بودند او باور كرد. اين روي سبق زماني نيست مثلاً انسان وقتي حرم مشرّف مي‌شود يكي صبح مشرّف مي‌شود يكي ظهر يكي شب. اين سبق زماني است. اين سبق زماني گر چه فضيلت دارد امّا آن قدر فضيلت ندارد كه همة اهل بيت روي او تكيه كنند. آنجا سبق ذاتي و سبق وجودي است يعني او در يك مرحله‌اي كه ديگران هنوز شك داشتند حق را ديد.
جواب سؤال ديگر: بسيار خُب، آن هم در آن مرتبه در اثر «اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ» بود لياقتي بود كه خداي سبحان به اين‌ها اعطا كرد چون خيلي از نعمت‌ها را خداي سبحان به خيلي از افراد مي‌دهد بعد معلوم مي‌شود كه قدر نعمت را نمي‌دانند. حالا لازم نيست نعمت نبوّت و رسالت باشد همين نعمت علم را خداوند به خيلي‌ها مي‌دهد بعد معلوم مي‌شود لايق نيستند آن نعمت استجابت دعا و مانند آن را به آن بلعم باعورا داد معلوم شد لايق نبود. در قرآن فرمود كه شما اين جريان را ببينيد اگر ما به بعضي‌ها نمي‌دهيم براي اين كه لايق نيستند هدر مي‌دهند. «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا» از اين پوست درآمد «فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ» خيلي‌ها دلشان مي‌خواهد عالم بشوند امّا خداي سبحان بعضي‌ها را نشان مي‌دهد فرمود: ببينيد ما به آن شخص علم داديم چه كرد. هر كس توان آن را ندارد كه از اين نعمت خوب بهره‌برداري كند. هر روز خداي سبحان چند نمونه به ما نشان مي‌دهد امّا كسي كه در تمام حالات موحّد است اين‌ها الگوي عالميند.
مرحوم كليني نقل مي‌كند كه ابراهيم خليل الله «سلام الله عليه» روزي صورت مباركش را در آينه با يك جرم شفّاف ديگر يا آب مشاهده مي‌كند ديد كه تار مويي در سر يا صورتش سفيد شد گفت: «الحمد لله الّذي بلّغني هذا المبلّغ و لم أعصه طرفة عين» خدا را شكر كه سنّم به جايي رسيد كه مويم دارد سفيد مي‌شود و يك چشم به هم زدن معصيت نكردم. از اين طرف ما يك چشم به هم زدن موحّد نبوده‌ايم! منظور آنست كه خداي سبحان بعد از بيان اوصاف اين سه گروه به مسلمين هشدار داد فرمود: شما اگر جلوي كفر را نگيريد فساد كبير خواهد بود اگر اهل ايمان و هجرت و جهاد نباشيد فتنه في الأرض خواهد شد و فساد كبير همين است. «إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُن فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ» آنگاه دوباره به آن گروه اول مي‌پردازد كه مي‌فرمايد: «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ آوَوا وَنَصَرُوا أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً» اين‌ها مؤمنين راستينند «لَهُم مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ» ما به اين‌ها رزق كريم مي‌دهيم. آن «جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ» يك گوشة نازله از كرامت است.
شعيب پيغمبر وقتي از نبوّتش سخن مي‌گويد مي‌گويد: «و رزقني رزقاً حسناً» نبوّت يك رزق خوبي است. حالا رزق كريم چه خواهد بود؟ چون كرامت به تعبير سيّدنا الأستاد «رضوان الله عليه» يك كلمه‌اي است كه فقط عربي مبين مي‌تواند آن را تبيين كند و در فارسي شايد معادل بسيط نداشته باشد. يك كلمه‌اي در فارسي باشد كه ترجمة كرامت باشد. كريم غير از كبير است. كريم غير از عظيم است. نمي‌شود گفت كريم يعني بزرگوار نمي‌شود گفت كريم يعني بزرگ. كرامت آن وصف خاصّي است كه در فرشته‌ها هست كه خدا فرشته‌ها را به كرامت مي‌ستايد. «بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ ? لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» يا در سورة «يس» آن شهيد سورة «يس» را به عنوان كريم مي‌ستايد. «قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ ? بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ» اين شهيدي كه جريانش در سورة مباركة «يس» آمده است پيامش از آن جنّت برزخي اينست كه اي كاش قوم من مي‌دانستند خدا با من چه كرد و مرا جزو مكرمين كرد. مكرمين غير از اعاظم‌اند مكرمين غير از اكابرند در فارسي اگر كلمه‌اي باشد كه كرامت را با بساطت معنا كند ظاهراً اين است بايد چند كلمه رادركنار هم جمعكرد بعد به زحمت معناي كرامت را بدست آورد خداي سبحان مي‌فرمايد ما به اينها رزق كريم مي‌دهيم مابه مؤمن مجاهد مهاجر في سبيل الله رزق كريم مي‌دهيم، ... اين‌ها را خداي سبحان از رزق كريم برخوردار كرد چه اين كه آن گروه گرفتار فساد كبير بودند. قهراً هر كسي فسادش بيشتر باشد محروميّتش از هدايت الهي و ابتلايش به اضلال كيفري هم كم‌تر است لذا در آية محل بحث فرمود: فاسقيني كه گرفتار اضلال كيفريند كسانيند كه نقض عهد مي‌كنند بعد از استحكام آن عهد و «مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» را قطع مي‌كنند و باعث فساد في الأرضند. «أُوْلئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» اين دليل ديگر است بر ابتلاي اين‌ها به اضلال كيفري خاسر يعني كسي كه سرمايه‌اش را باخت. اگر كسي سرمايه‌اش را ببازد، چگونه از نور السّموات و الأرض استفاده مي‌كند؟ هم خداي سبحان دربارة اين‌ها مي‌فرمايد: به اين كه «سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ ءَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ» هم خودشان اعتراف مي‌كنند «سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُن مِّنَ الْوَاعِظِينَ» يكسان مي‌شود انسان اگر آن سرمايه فطرت را كه تشخيص داد ببازد راهي براي استفاده از هدايت ندارد. «أُوْلئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ». اين‌ها در آَيات ديگر بيان شد كه «خَسِرُوْا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ» هم خودشان را هم خاندانشان را در قيامت به باد داده‌اند. چون در سورة تحريم فرمود: «قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَاراً» اگر كسي زعيم يك خانواده بود بيراهه رفت خودش و اهلش را به هلاكت رسانيد «خَسِرُوْا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ». چون انسان موظّف است خود و اهلش را از آتش حفظ بكند اگر كسي بيراهه رفت خودش و اهلش را گرفتار خسران مي‌كند. «أُوْلئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ».بنابراين اين‌ها مبتلا به اضلال كيفري‌اند و از هدايت الهي محرومند.
ظاهراً اين بحث به پايان مي‌رسد و امروز آخرين روزي است كه در جمع شما عزيزان مشرّفيم. (جلسات مشهد مقدّس). اميدواريم كه خداي سبحان به همه توفيق بدهد كه بتوانيم بيش از پيش در محضر قرآن و عترت طاهره باشيم و هيچ گاه از قرآن فاصله نگيريم و قرآن هم هيچ گاه از ما فاصله نگيرد و همان طوري كه به ما گفته‌‌اند «نوّر بيوتكم بتلاوة القرآن» هم اين خانه‌ها را با خواندن قرآن نور بدهيم و هم بيت المعمور را كه در حقيقت قلب شريف انساني است او را هم با تلاوت قرآن نوراني كنيم. يك بيت المعموري در جهان خارج وجود دارد يك بيت المعمور هم در درون انسان كه قلب انسان مي‌شود بيت المعمور در حقيقت. و از بيت المعمور هم احياناً بالاتر مي‌رود. اينست كه ما اصرارمان بر اين باشد كه از قرآن فاصله نگيريم با اين عهد الله در ارتباط باشيم هم خواندنش هم آشنايي با معانيش و هم عمل كردنش كه مهم‌تر از همه است و هم نشرش.

«غفّر الله لنا و لكم و السّلام عليكم و رحمة الله و بركاته»