موضوع: سوره بقره

عنوان: تفسير سوره مبارکه بقره جلسه 97

مدت زمان: 28.14 MB اندازه نسخه كم حجم: 3.23 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 6.46 MB دانلود

أعوذ بالله من الشّيطان الرجيم
بسم الله الرّحمن الرّحيم
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُوْا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَي وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ

آدم(عليه السلام) «مسجود له» نه قبله و «مسجود اليه»
اين امر به سجود در حقيقت تكريمي است براي مقام انسانيّت، مراد اين نبود كه براي خدا سجده كنند و حضرت آدم، قبله? اين‌ها قرار بگيرد زيرا اين معنا را شيطان مي‌پذيرفت كه بايد براي خدا سجده كرد آن هم به هر سمتي كه خدا دستور داد اگر آدم فقط قبله بود نه مسجودٌ له، شيطان نمي‌گفت اين كار تكريم آدم است و من كرامت او را نمي‌پذيرم، زيرا شيطان، ساليان متمادي در برابر خداي سبحان سجده مي‌كرد و عبادت مي‌كرد و بالآخره عبادت يك سويي و سمتي دارد در نشئه? عقل گر چه اين سخن راه ندارد امّا در نشئه? مثال كه شيطان در آن نشئه حضور دارد مسأله? قبله و امثال ذلك در آن‌جا مطرح است، تمثّل يك سمت. اگر منظور اين بود كه براي خدا سجده كنيد منتها قبله? شما آدم(سلام الله عليه) باشد كه در حقيقت «أُسجدوا لله إلي آدم» اينچنين معنا بشود هرگز شيطان اعتراض نمي‌كرد پس اين *«اسجودا لآدم»* يعني آدم مسجود‌ٌ له شما باشد نه خدا مسجودٌ له باشد و آدم مسجودٌ اِليه كه لام به معناي الي باشد(1) و امثال ذلك.
و دستور هم دستوري است كه از آن كرامت انسان استفاده مي‌شود لذا هم شيطان استكبار كرد و هم بالصّراحه آن چه كه در سوره? اسراء آمده است مي‌گويد كه شما آدم را بر من گرامي داشتيد آيه? 61 سوره? اسراء اين بود كه *«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ قَالَ ءَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِيناً»*.?2? در تعبير خداي سبحان هم *«اسجدوا لادم»* است، در تعبير شيطان هم *«ءَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِيناً»* است آنگاه گفت *«قَالَ أَرَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ»*?3? يعني اين انساني كه بر من گرامي داشتي، اگر به من مهلت بدهي من حنك و زمام او و ذريّه? او را مي‌گيرم. *«لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلاً»* ?4? خلاصه حنك و زمام ذرّيه‌اش را من مي‌گيرم اين‌ها را در حدّ يك اسبي قرار مي‌دهم كه زمام اين‌ها به دست من است زمامدارشان من خواهم شد خلاصه تحت حنكشان چيزي بسته است كه زمامش به دست من است. از اين تعبير پيداست كه منظور مسجودٌ له بودن آدم است كه سجده براي آدم است نه سجده به سوي آدم. و اين مقام، يك مقام عظيمي است كه فرشتگان در برابر او خضوع كرده‌اند و شيطان در برابر او خضوع نكرده است
ابليس جن است يا فرشته؟
امّا خداي سبحان كه سرّ استكبار شيطان را بيان مي‌كند مي‌فرمايد: *«و كان من الكافرين»* در نهان او يك كفر تعبيه شده بود و در جاي ديگر هم فرمود چون از جن بود از امر خدا انحرافي حاصل كرد *«كان من الجن ففسق عن أمر ربّه»*?5? در بين مفسّران همان‌طوري كه ملاحظه فرموديد، دو نظر رسمي وجود دارد، يكي اين كه شيطان از فرشتگان بود يكي اين كه شيطان از فرشتگان نبود از جنّي‌ها بود.
مشهور در بين اماميّه، جن بودن ابليس
منتها آنچه كه به عنوان مذهب اماميّه معروف است ميان مفسّرين اماميّه معروف است همان است كه شيطان از جنّ بود و از فرشتگان نبود اين گروه كه مرحوم شيخ مفيد و همفكرانشان(رضوان الله عليهم) از اين گروهند و قائلند كه شيطان از جنّ بود و از فرشتگان نبود به وجوهي استدلال كرده‌اند(6)
ادله شيخ مفيد و همفكران او بر جن بودن ابليس
الف ـ تصريح قرآن
وجه اوّل همان است كه خداي سبحان در سوره? كهف، به اين كه اين از جنّ است: *«كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ»*(7)
نكته: كان به معناي صار نيست
چون تصريح كرد به اينكه *«كَانَ مِنَ الْجِنِّ»* و از امر خداي سبحان فاصله گرفت ـ آيه? 50 سوره? كهف ـ *«فسجدوا الا ابليس كان من الجن ففسق عن أمر ربّه»* اين «كان» نه صار من الجن نه اين كه قبلاً جزو جنّي‌ها نبود و بعد جزو جنّي‌ها شد. زيرا يك معصيت كه نوع انسان را عوض نمي‌كند كه قبلاً از ملائكه بود بعد از نوع جن بشود *«كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ»* و جن در قرآن كريم در قبال ملائكه است گرچه بعضي‌ها خواسته‌اند بگويند ملائكه اصنافي دارند و بعضي اصنافشان همين جن است إلاّ اين كه ممكن است يك جامع انتزاعي بين ملائكه و جن وجود داشته باشد وگرنه نوع اين‌ها دوتاست
آثار و احكام ويژه جن كه در فرشتگان وجود ندارد و بالعكس
خداي سبحان احكامي كه براي نوع جن ذكر كرده است، آن احكام را براي نوع فرشتگان ذكر نكرده است براي نوع جن اينچنين ذكر كرده است كه جن زاد و ولدي دارد براي فرشتگان چنين چيزي ذكر نكرده است كه اين‌ها زاد و ولدي دارند براي جن مرگ و حيات ذكر كرد كه عده‌اي مي‌ميرند و عده‌اي زنده مي‌شوند براي فرشتگان اينچنين ذكر نكرد و جن را به دو قسم مؤمن وكافر تقسيم كرده است براي فرشتگان يك چنين تقسيمي نيست. و جن را مانند انسان براي عبادت آفريد فرمود: *«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»*?8? ولي فرشتگان اينچنين نيست. فرشتگان يكسان مأموريت‌هاي الهي را اجرا مي‌كنند و در اقرارگيري *«فَبِأَيِّ آلاَءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ»*?9? جن در رديف إنس مسئول است كه پاسخ بدهد و اعتراف كند اين‌ها همه احكامي است كه براي جن ذكر شده است كه در اين احكام، فرشتگان راه ندارند. يعني براي فرشته زاد و ولد نيست اولاً براي فرشته مرگ نيست ثانياً فرشتگان به دو قسم ايمان و كفر تقسيم نمي‌شوند ثالثاً فرشتگان به جهنّم راه پيدا نمي‌كنند رابعاً براي فرشتگان أنبيائي مبعوث نشده است خامساً و هكذا اصولاً در سراسر قرآن كريم وقتي كه آثار فرشته و جن مطرح است مي‌بينيم در بسياري از احكام اينها از يكديگر جدا هستند.
سؤال ...
جواب: اگر يك چيزي فرشته باشد كه مسخ نمي‌شود ممكن است انساني به صورت حيوان و امثال ذلك مسخ بشود آن هم مسخ ملكوتي و امّا درباره? فرشتگان اينچنين راه ندارد.
بنابراين، اگر چنانچه در قرآن بين نوع فرشته و نوع جن فرق‌هاي فراواني هست نمي‌شود گفت به اين كه جن نوعي از انواع ملائكه يا صنفي از اصناف ملائكه خواهد بود. *«الاّ ابليس كان من الجنّ»*?10? واو هم ندارد كه انسان بگويد: بعداً «كان» *«كان من الجن»* اينجا از مواردي نيست كه انسان بگويد «كان» به معناي «صار» است.
ب ـ ذرّيه داشتن شيطان
در همين آيه? 50 سوره? كهف به نكته? دوم اشاره كرد فرمود به اين كه: *«أفتتّخذونه و ذريّته أولياء»*?11? شما شيطان و ذرّيه? او را به عنوان سرپرست انتخاب نكنيد معلوم مي‌شود او زاد و ولدي دارد توالد و تناسلي دارد و براي فرشتگان اينچنين نيست قهراً نوع فرشته از نوع جن جداست پس به اين دو دليل، ابليس جزو فرشتگان نبود. دليل اوّل آنست كه؛ قرآن تصريح كرد به اين كه *«كان من الجنّ»*.
دليل دوم. در همين سوره? كهف فرمود به اين كه او ذرّيه‌اي دارد در حالي كه براي فرشتگان ذريه‌اي نيست.
ج ـ عصمت فرشته و معصيت ابليس
امّا آثاري كه براي فرشته ذكر فرمود آن آثار براي شيطان نيست چون فرشتگان را خداي سبحان معصوم معرفي كرد فرمود به اين كه فرشتگان معصومند. آيه? 6 سوره? تحريم اينست كه: *«لاَ يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ»*?12? فرشتگان معصوم هستند و در محدوده? فرشته‌ها جا براي عصيان و فسق نيست. اگر فرشته اهل معصيت نيست و شيطان معصيت كرده است پس روي اين شكل اوّل نتيجه مي‌گيريم كه شيطان فرشته نبود ابليس معصيت كرده است و هيچ معصيت‌كاري فرشته نخواهد بود چون فرشته معصيت نمي‌كند. بنابراين، او از فرشتگان نخواهد بود
سؤال ...
جواب: اين در نحوه امتثال آن‌ها بحث بعدي است كه سجده تكويني بود آيا تشريعي بود يا نه تكوين بود نه تشريع، اين بحثش خواهد آمد علي ايّ حال عصيان براي فرشتگان نيست.
د ـ مقام رسالت فرشتگان و عدم سازگاري آن با عصيان
وجه چهارمي كه همفكران مرحوم شيخ مفيد ذكر كرده‌اند آن است كه خداي سبحان در اوّل سوره? فاطر همه? فرشتگان را به عنوان رسول ياد كرده است فرمود: *«الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلاَئِكَةِ رُسُلاً أُوْلِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ»*?13?. خداي سبحان كه آسمان‌ها و زمين را فَطْر كرد وپديد آورد همه? فرشتگان را به عنوان رسالت سمتي داد كه با جمع محلّي به الف و لام ذكر كرد فرمود: *«جاعل الملائكة رسلاً»*؛ يعني همه? ملائكه مرسلند، هيچ فرشته‌اي نيست كه رسالت نداشته باشد و رسالت با عصيان سازگار نيست اگر كسي رسول خدا شد كه نمي‌تواند معصيت بكند پس هم طبق آيه? 6 سوره? تحريم عصمت فرشتگان بالصراحه تثبيت شد كه *«لاَ يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ»*(14) هم طبق آيه? اوّل سوره? فاطر بالملازمه عصمت فرشتگان ثابت شده است براي اين كه خداي سبحان همه? فرشتگان را مأموريت داد و اين‌ها رسالت‌هاي الهي را به عهده دارند و هيچ رسولي هم معصيت نمي‌كند پس هيچ فرشته‌اي معصيت نمي‌كند همه? فرشتگان مرسلند و هيچ رسولي هم معصيت نمي‌كند پس هيچ فرشته‌اي معصيت نمي‌كند. اين چهار دليل است كه قائلين به اين كه ابليس جن بود و جزو فرشتگان نبود و قهراً استثنا، استثناي منقطع است گر چه در اصل امر سهيم بود ولي در عنوان فرشته داخل نيست اقامه كردند
پاسخ شيخ طوسي به اين ادلّه
همه اين چهار دليل را مرحوم شيخ طوسي (رضوان الله عليه) در تبيان نقل كرد و ردّ كرد.(15)
پاسخ اول: جن صنفي از اصناف ملائك
امّا دليل اوّل را اينچين ردّ كرده است كه گر چه خدا فرمود *«كان من الجن»*?16? شيطان جن بود امّا ملائكه اصنافي دارند كه بعضي از اصنافشان جن است. اين اجوبه چهارگانه مرحوم شيخ طوسي مناسب با آن مقام بلند اين بزرگ مفسّر نيست.
سؤال ...
جواب: بله، آن رسالت‌هاي تكويني است در برابر رياح هم تعبير رسالت است *«وأرسلنا الرّياح لواقح»*?17? آنچه كه در جهان تكوين مأموريت‌هاي الهي را به عهده دارند اين‌ها رسول خدا هستند بادي كه از جايي به جاي ديگر حركت مي‌كند و ابرها را باردار مي‌كند اولاً و ابرهاي باردار را راهنمايي مي‌كند كه كجا ببارد ثانياً اين‌ها رسالت الهي را به عهده دارند هم بخش اوّل را فرمود: *«وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ»* ما به بادها سِمَت و رسالت داديم كه اين ابرها را تلقيح و باردار كنند، هم دستور داديم كه اين بارها را كجا بر زمين بگذارند كه *«نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ»*?18?.
سؤال ...
جواب: آن اجنه‌شان نظير كبوتر و امثال ذلك نيست كه داراي دست و بال اين چنيني باشند در ذيل آيه? مباركه *«أُوْلِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَي وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ»*?19? صاحب تفسير شريف نورالثّقلين رواياتي نقل كرد كه قمر بني هاشم ارواحنا فداه بعد از شهادت، خداي سبحان به او بال‌هايي داد كه «يطير بهما مع الملائكة فى الجنّة»(20) درباره? جعفر طيّار(سلام الله عليه) هم اينچنين است كه خداي سبحان به جعفر طيّار بعد از شهادت بالهايي داد كه«يطير بهما مع الملائكة فى الجنة» هنيئاً و طوبي به آن شهيدي كه دست‌هاي خود را در راه خداي سبحان بدهد كه خداي سبحان به او اينچنين بال مرحمت مي‌كند و در آن خطبه? مباركه? أمير المؤمنين(سلام الله عليه) كه اجنحه? فرشتگان را مي‌ستايد مي‌فرمايد: «أولي اجنحة تسبّح جلالَ عزّته»(21). اين‌ها داراي بال‌هاي هستند كه اين بال‌ها خدا را تسبيح مي‌كند آن تسبيح عام اگر مراد باشد كه بال مرغ خانگي هم تسبيح كننده? حقّ است چون *«إِن مِن شَيْ‏ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ»*?22? مرحوم ابن ميثم در شرح اين جمله? مبارك از خطبه? امير المؤمنين(سلام الله عليه) مي‌فرمايد: اين نشانه? تجرّد فرشتگان است كه اين‌ها اهل دركند كه بال اين‌ها هم تسبيح مي‌كنند تقديس حق را به عهده دارند وگرنه آن تسبيح عام اگر باشد خب مرغ خانگي هم البته تسبيح حق مي‌كند چون *«إِن مِن شَيْ‏ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ»*
علي أيّ حال فرمود به اين كه جن صنفي از اصناف ملائكه است و از اين جهت منافات ندارد كه ما او را هم ملك بدانيم.
اشكال به شيخ طوسي: جن و فرشته تفاوت ماهوي دارند
در حالي كه به همان شواهد ياد شده اصولاً در قرآن كريم بين نوع فرشته و نوع جنّ، تفاوت فراواني است كه نشانه? اختلاف ماهوي اين دو موجود است نمي‌شود گفت اين‌ها اختلاف صنفي دارند.
پاسخ دوّم: منعي ندارد كه خداوند در بين فرشتگان، شهوت نكاح را به ابليس بدهد
مسأله? زاد و ولد هم همچنين است كه انسان بگويد مرحوم شيخ طوسي اينچنين جواب بدهد مثلاً مي‌فرمايد به اين كه جن از فرشتگان است امّا خداي سبحان در او نيروي شهوت ايجاد كرده است كم كم او توليد كرده است و ذرّيه‌اي پيدا كرده است.
نقد بر شيخ طوسي: برخورداري يك فرشته از شهوت نكاح با وحدت ماهوي آنان سازگار نيست
اين تغاير ما هوي است بين جنّ و فرشتگان آن‌ها اصلاً اهل زاد و ولد نيستيد ولي جنّ مانند ساير حيوانات مثل انسان و غير انسان زاد ولد دارد نكاحي دارد.
سؤال ...
جواب: اين‌ها در رديف فرشتگاني نظير اعلين يا حمله? عرش مثل اسرافيل و امثال ذلك قرار نداشتند ملائكه درجاتي داشتند نازل‌ترين درجات ملائكه ملائكه‌اي هستند كه در عالم مثال به سر مي‌برند. شيطان در حد فرشتگاني كه در عالم مثال به سر مي‌برند مشغول بود تمثّلاتي داشت شيطان يك جسم رقيقي است كه تمثل دارد و غير تمثّل هم دارد.
سؤال ...
جواب: به آن حدّ كامل از تجرّد نمي‌رسد اگر به آن حدّ كامل از تجرّد مي‌رسيد به سراغ مخلَصين هم مي‌رفت. اين كه گفت من همه را اغوا مي‌كنم. *«إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»*?23? نه، يعني نسبت به آن‌ها احترام مي‌كنم كاري به آن‌ها ندارم بلكه به آن معناست كه من اصلاً نمي‌توانم مخلَصين را فريب بدهم براي اين كه ابراز دست من، دام‌هايي كه من دارم آن‌‌ها از اين دام رها شده‌اند. چيزهايي كه آن‌‌ها مي‌خواهند من آن ابزار را ندارم كه اين‌ها را فريب بدهم. در مقام اخلاص شيطان اصلاً راه ندارد نمي‌فهمد مخلَصين چه مي‌كنند و چه مي‌خواهند تا آن‌ها را فريب بدهد چون سقف شيطنت تا تجرّد وهم و خيال است ازآن بالاتر قدرت رفتن ندارد.
امّا اين دليل سوم و چهارم آن چه كه مرحوم شيخ مفيد و ديگران اقامه كرده‌اند و شيخ طوسي آنها را ردّ مي‌كند
پاسخ سوّم: عصمت، خاص خازنان آتش
مي‌فرمايد به اين كه اين دليلي كه شما بر عصمت ملائكه اقامه كرديد اين مخصوص خزنه? نار است نه مربوط به نوع فرشتگان چون در آيه? 6 سوره? تحريم اينچنين آمده است كه: *«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلاَئِكَةٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ لاَ يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ»*?24?. اين دليل اخصّ از مدعاست اين دليل مي‌گويد فرشتگاني كه خازنان جهنّمند معصومند نه هر فرشته معصوم باشد پس اگر دليل ديگري اقامه شد كه بعضي از فرشتگان گناه كرده‌اند با اين آيه مخالف نيست. زيرا اين موجبه? جزئيه است آن سالبه? جزئيه، اين‌ها نقيض هم نيستند بعضي از فرشتگان معصومند بعضي از فرشتگان گناه كردند. اگر آيه? سوره? تحريم معيار استدلال است اين مربوط به خازنان جهنّم است خزنه? جهنّم بله معصومند امّا يك فرشته? ديگري كه اين سمت را ندارد ممكن است گناه كرده باشد. پس يكي موجبه? جزئيه است يكي سالبه? جزئيه اين‌ها با هم تناقضي ندارند اين به زعم مرحوم شيخ طوسي است
جواب بر شيخ طوسي: مدلول آيات، عصمت همه? فرشتگان
اين جواب مرحوم شيخ طوسي هم ناتمام است زيرا اصولاً قرآن كريم در سراسر آيات، فرشتگان را به عنوان معصوم معرفي كرده است و در خصوص جهنّم اگر اسم برده است براي آنست كه فرمود اين‌ها ما هر چه دستور بدهيم اين‌ها اطاعت مي‌كنند و ما هم دستور تعذيب خواهيم داد در سوره? انبيا وقتي نام فرشتگان را مي‌برد مي‌گويد اصولاً فرشتگان بندگان مكرّم حقّند آيه? 26 و 27 سوره? انبياء اينست كه: وثنيّين مي‌گفتند به اين كه فرشتگان فرزندان خدايند بنات‌الله هستند خداي سبحان از فرشتگان به اين عنوان ياد مي‌كند مي‌فرمايد: *«وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ»*?25? يعني فرشتگان أبنا يا بنات‌الله نيستند، عبادالله هستند *«بَل عبادٌ مكرمون لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»*?26? فرشتگان اين چنين‌اند، بندگان مكرّم حقّند هرگز سبقت نمي‌گيرند كه خواسته? خود را بر خواسته? خدا تحميل كنند، حرف خود را بر حرف خدا تحميل كنند، كه دستور خدا را كنار بزنند و ميل خود را جلو بياورند. اينچنين نيست كه خود بشوند سابق و دستور خدا بشود لاحق. آن كسي كه معصيت مي‌كند حرف خدا را تأخير مي‌اندازد جزو *«نَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ»*?27? خواهد بود. ولي آن كه اطاعت مي‌كند حرف خدا را پيش روي خود نصب مي‌كند فرمود: فرشتگان اينچنين هستند كه هرگز امر خدا جلو را نمي‌افتند. *«لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»*?28? اين نشانه? عصمت همه? فرشتگان است اينچنين نيست كه بعضي از فرشتگان معصوم باشند.
سؤال ...
جواب: قصه? فطرس كه سنداً و دلاله? مخدوش است در بحث‌هاي قبل گذشت نه سندي دارد و نه دلالت قابل اعتمادي دارد، چون اين گونه اخبار بر فرض صحّت سندشان در مسائل اعتقادي معتبر نيستند و تازه اگر معتبر باشند و حجّت في نفسه باشند همه? روايات را بايد بر كتاب الله عرضه كرد و روايتي كه با اصول كلّي قرآن مخالف باشد معتبر نيست.
سؤال ...
جواب: آن در همين بحث‌هاي سوره? مباركه بقره خواهد آمد كه آن‌ها فرشته بودند يا نبودند و آيا آنها معصيت كردند يا تعليم دادند؟
بنابراين، نوع فرشتگان را قرآن كريم معصوم مي‌داند و اختصاصي به خزنه? نار ندارد. برهان چهارم معروف بين اهل تفسير اين بود كه خداي سبحان در اوّل سوره? فاطر فرمود: *«جَاعِلِ الْمَلاَئِكَةِ رُسُلاً»*?29? همه? فرشتگان مرسلند و هيچ مرسلي هم كه معصيت‌كار نيست بنابراين، هيچ فرشته‌اي معصيت نمي‌كند.
پاسخ چهارم: تخصيص عموميت رسالت فرشتگان
اين را جواب دادند گفتند به اين كه به شهادت آيه? سوره? حج همه? فرشتگان مرسل نيستند بلكه بعضي از فرشتگان مرسلند آيه? 75 سوره? حج اينست كه؛ *«اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلاَئِكَةِ رُسُلاً وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ»*?30? خداي سبحان همان طوري كه همه? انسان‌ها را رسالت نمي‌دهد بلكه از بين انسان‌ها يك افراد صفوه‌اي دارد كه آن‌ها مصطفي? و برجسته و برچين هستند و خداي سبحان به آن‌ها سمت رسالت مي‌دهد فرشتگان هم اينچنين هستند همه? فرشته‌ها مرسل نيستند از بين فرشته‌ها خداي سبحان عده‌اي را به عنوان صفوه? الملائكه? براي رسالت انتخاب مي‌كند. پس *«اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلاَئِكَةِ رُسُلاً»* پس «بعض الملائكه? مرسلٌ و بعضهم ليس بمرسل» وقتي كه قضيه به صورت موجبه? جزئيه درآمد و نه موجبه كليّه قابل استدلال نيست. شما خواستيد از موجبه? كليه بودن قضيه? سوره? فاطر استدلال كنيد بگوييد همه? ملائكه مرسلند و همه? مرسلين هم كه معصومند پس همه? ملائكه معصومند در حالي كه از اين آيه استفاده مي‌شود همه ملائكه مرسل نيستند بعضي از ملائكه مرسلند و بعضي مرسل نيستند. اين هم جوابي است كه مرحوم شيخ طوسي داد اين هم ناصواب و ناتمام است
جواب بر شيخ طوسي
الف ـ *«من»* اول نشويه و دوّمي تبعيضيه
براي اين كه آيه? سوره? حج فرمود: *«اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلاَئِكَةِ رُسُلاً وَمِنَ النَّاسِ»* اگر اين «من» تبعيضيّه نباشد كه راه استدلال آن‌ها بسته است و احتمال اين كه «من» اوّل تبعيضيّه نباشد رواست براي اين كه خداي سبحان اين كلمه? «من» را تكرار كرد فرمود *«الله يصطفي من الملائكه رسلاً ومن الناس»* نفرمود الله يصطفي من الملائكه? والناس رسلاً اين تكرار كلمه من احتمالاً ممكن است اين معنا را در ذهن اخطار كند كه هر كدام از اين‌ها معناي جدايي دارد «من» اوّل من نشويه باشد و «من» دوم من تبعيضيّه يعني خداي سبحان از جنس ملائكه رسول انتخاب مي‌كند و بعضي از مردم را به عنوان رسول انتخاب مي‌كند اين هم كه ظهوري ندارد كه «من» اوّل من تبعيضيّه است تا ما بگوئيم از اين «من» تبعيض مي‌فهميم پس همه? فرشتگان رسول نيستند
ب ـ عدم تنافي رسالت وحي با مطلق رسالتِ مستفاد از آيه?
مطلب دوم آنست كه آيه? سوره? حج در سياق رسالت وحي است و آيه? سوره? فاطر، مطلق رسالت است در سوره? فاطر فرمود تمام فرشتگان رسالت ما را به عهده دارند بعضي هستند كه مسايل حيات را به عهده دارند مانند اسرافيل(سلام الله عليه) و فرشتگاني كه زير پوشش اسرافيل هستند. بعضي هستند كه مسئول رزقند مثل ميكائيل(سلام الله عليه) و فرشتگاني كه زيردست ميكائيل مي‌باشند بعضي هستند كه مسئول قبض ارواحند مثل فرستاده‌هايي كه زير دست عزرائيل (سلام الله عليه) مي‌باشند. در زمينه? آن‌ها هم فرمود: *«توفّته رسلنا»*?31? مأموران قبض ارواح را خدا به عنوان مرسلين الهي ياد كرد فرمود: در هنگام مردن، فرستادگان ما جان اين‌ها را مي‌گيرند *«توفّته رسلنا»* عده‌اي از فرشتگان، رسالتشان در زمينه? نوشتن خاطرات و عقايد و اعمال انسان‌هاست كه فرمود: *«بَلي و رسلنا لديهم يكتبون»*?32? هر كس هر چه مي‌انديشد اخلاقي كه پيدا مي‌كند، عملي كه دارد فرستادگان ما همانجا حضور دارند و مي‌نويسند پس رسالت‌ها فرق مي‌كند در بين اقسام رسالت برجسته‌ترين رسالت آن رسالتي است كه وحي به عهده? آن‌هاست آن‌ها كه وحي مي‌آورند از آن‌ها خداي سبحان با عظمت بيشتري ياد مي‌كند. مي‌فرمايد: *«بايدي سفرة *كرام بررة»*?33? و امثال ذلك در بين ملائكه‌اي كه بتوانند رسالت وحي را به عهده بگيرند همه? فرشته‌ها اين صلاحيّت را ندارند صفوة الملائكه است كه مي‌تواند رسالت پيك وحي را به عهده بگيرد *«اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلاَئِكَةِ رُسُلاً وَمِنَ النَّاسِ»*?34? اين ناس جزو افرادي هستند كه بار وحي را تحمّل مي‌كنند، رسول وحي هستند. آن ملائكه هم كه صفوه? ملائكه هستند رسول وحي‌اند اين آيه? سوره? حج بر فرض اين كه «من» براي تبعيض باشد دلالت نمي‌كند كه بعضي از ملائكه رسالت دارند، دلالت مي‌كند به اين كه بعضي از ملائكه رسالت وحي به عهده‌ آن‌ها است نه اصل الرّسالة. اصل الرّسالة را خداي سبحان براي بسياري از فرشتگان بيان كرده است.
بنابراين، اين آيه? *«اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلاَئِكَةِ»* آن قدر ظهور ندارد كه عموم *«جاعل الملائكه رسلاً»*?35? را تخصيص بزند و صرف اين كه يكي عام بود و ديگري خاص كه تخصيص فراهم نمي‌شود معيار در تخصيص زدن قوّت ظهور است اين ظهورش در اين كه بعضي از ملائكه رسالت دارند بعضي از ملائكه رسالت ندارند در غايت ضعف است هرگز نمي‌تواند آن ظهور قويّ *«جاعل الملائكة رسلاً»* را تخصيص بزند. اين ناظر به صفوة الملائكة است كه رسالت وحي به عهده? آن‌هاست.
سؤال ...
جواب: بله ، براي اين كه اگر كسي رسول خدا باشد و امين نباشد كه نمي تواند بار را درست به مقصد برساند كه، آنها از همين سياق خواستند استفاده كنند امّا غافل از آن كه وحدت سياق در صورتي است كه لفظ يكي باشد، مثلاً اگر بگويند: «اغتسل للجمعه و الجنابة» اين وحدت سياق است امّا اگر بگويند «اغتسل للجمعة و اغتسل للجنابة» اين وحدت سياق نيست در اينجا فرمود: *«اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلاَئِكَةِ رُسُلاً وَمِنَ النَّاسِ»*(36) جمله? اوّل تمام شد اگر مي‌فرمود: «اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلاَئِكَةِ والناس رُسُلاً» چون نسبت به ناس يقيناً تبعيض است نسبت به او هم بايد تبعيض باشد امّا اگر جملة اولي تمام شد حرف من هم تكرار شد اين ظهور وحدت سياقي في غاية الضعف است. مضافاً به اين كه اصلاً مسأله درباره? رسالت وحي است و براي رسالت وحي، قرآن كريم مقام والايي قائل است آن مقاماتي كه قرآن براي ملائكه وحي قائل است كه براي ساير ملائكه قائل نيست. *«بايدي سفرة كرام بررة»*?37? يا *«مطاع ثمّ امين»*?38? و امثال ذلك همه تجليل‌هايي است كه خداي سبحان نسبت به فرشتگان وحي مي‌كند نسبت به ساير فرشته‌ها هم تكريم و تجليل قائل است امّا نه به اين اندازه.
بنابراين، اين ادلة چهارگانه‌اي كه قوم اقامه كردند و مرحوم شيخ طوسي(رضوان الله عليه) بر تك تك اين‌ها نقدي وارد كرد هيچ كدام از اين نقدها صواب به نظر نمي‌رسد بنابراين، شيطان از جنّ است نه از مَلَك و چون در بين آن‌ها بود تغليباً بر او مَلَك اطلاق شد اصل مأموريت هم شامل حال او شد. تا به بحث‌هاي بعدي برسيم.
«و الحمد لله ربّ العالمين»

پارورقي‌ها:
(1) بعضي «لآدم» را به معناي «الي آدم» گرفته‌اند؛ ر. ك تفسير قرطبي، ج 1، ص 277 ـ 278.
(2) سوره? اسراء، آيه? 61.
(3) سوره? اسراء، آيه? 62.
(4) سوره? اسراء، آيه? 62.
(5) سوره? كهف، آيه? 50.
(6) ر. ك التبيان، ج 1، ص 153.
(7) سوره? كهف، آيه? 50.
(8) سوره? ذاريات، آيه? 56.
(9) سوره? الرحمن، آيه? 13.
(10) سوره? كهف، آيه? 50.
(11) سوره? كهف، آيه? 50.
(12) سوره? تحريم، آيه? 6.
(13) سوره? فاطر، آيه? 1.
(14) سوره? تحريم، آيه? 6.
(15) تبيان، ج 1، ص 152 ـ 153.
(16) سوره? كهف، آيه? 50.
(17) سوره? حجر، آيه? 22.
(18) سوره? سجده، آيه? 27.
(19) سوره? فاطر، آيه? 1.
(20) تفسير نور الثقلين، ج 4، ص 346، حديث 9؛ عن ثابت بن أبي صفية قال: قال علي بن الحسين(عليه السلام) ارحم الله العباس يعني ابن علي فلقد آثر أبي وفدى أبي بنفسه قطعت يداه فأبدله الله بهما جناحين يطير بهما مع الملائكة في الجنة كما جعل لجعفر بن أبي طالب و ان للعباس عند الله تبارك و تعالي لمنزلة يغبطه بهما جميع الشهداء يوم القيامة.
(21) نهج البلاغة، خطبه 91.
(22) سوره? اسراء، آيه? 44.
(23) سوره? ص، آيه? 83.
(24) سوره? تحريم، آيه? 6.
(25) سوره? انبياء، آيه? 26.
(26) سوره? انبياء، آيه? 27.
(27) سوره? آل‌عمران، آيه? 187.
(28) سوره? انبياء، آيه? 27.
(29) سوره? فاطر، آيه? 1.
(30) سوره? حج، آيه? 75.
(31) سوره? انعام، آيه? 61.
(32) سوره? زخرف، آيه? 80.
(33) سوره? عبس، آيات 15 ـ 16.
(34) سوره? حج، آيه? 75.
(35) سوره? فاطر ، آيه? 1
(36) سوره? حج، آيه? 75.
(37) سوره? عبس، آيات 15 ـ 16.
(38) سوره? تكوير، آيه? 21.