موضوع: سوره بقره

عنوان: تفسير سوره مبارکه بقره جلسه 235

مدت زمان: 39.19 دقيقه اندازه نسخه كم حجم: 4.50 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 9.00 MB دانلود

رديف نوع عنوان عنوان
1 1 بطلان يهوديت و مسيحيت محرَّف
2 1 توأم بودن ايمان به «الله» و به «ما أنزل الله»
3 1 نزول قرآن به سوي مردم
4 2 ـ دامنه? استمرار نزول وحي تا سامعه? امت اسلامي
5 3 «وحي الهي» در حراست فرشتگان الهي
6 2 ـ تفاوت نزول وحي بر پيامبر با نزول وحي بر مردم
7 2 ـ نتيجه بحث
8 1 مراد از اسباط در آيه
9 1 عدم تفاوت پيامبران در نبوت عام
10 1 برتري برخي از أنبيا و رسولان بر برخي ديگر
11 3 تذكر: سازگاري برتري برخي أنبيا با عدم تفاوت أنبيا در نبوت عام
12 1 تفاوت تعبير در «ما أنزل» و «ما أوتي»
13 2 الف. عدم ظهور تام كلمه? «ايتاء» در نبوت و رسالت
14 2 ب. گسترده تر بودن مفاد واژه «ايتاء»از «انزال»
15 1 اعراض اهل شقاق از راه هدايت
16 1 كفايت ويژه الهي نسبت به مؤمنان و تهديد اهل شقاق به كيفر شديد
17 1 وعده به مؤمنان و وعيد به اهل شقاق در آيات قرآن
18 2 ـ الف. آيات تهديد و وعيد خداوند نسبت به اهل شقاق
19 3 تذكر: زمام انسان مختار طالب جهنم در دست خداي سبحان
20 2 ـ ب. آيات بهره مندي مؤمنان از كفايت ويژه الهي
21 3 عبوديت‌، شرط بهره مندي از كفايت الهي
22 3 اعجاز وعده كفايت الهي
23 3 كفايت الهي به وسيله? فرشتگان

بسم الله الرحمن الرحيم
? وَ قَالُوا كُونُوا هُودَاً أَوْ نَصَارَي? تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (135) قُولُوا آمَنَّا بِاللّهِ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَ مَا أُنْزِلَ إِلَي? إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الأسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَي? وَعِيسَي? وَ مَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (136) فَإِن آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهتَدَوا وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ?(137)

بطلان يهوديت و مسيحيت محرَّف
بعد از اينكه ملت توحيدي ابراهيم خليل(سلام الله عليه) را مبسوطاً بيان كرد، آن‌گاه فرمود: هر كه از اين ملت اعراض كرد اين سَفَه است، اين رشد و عقل نيست، چه رسد به اينكه دين الهي باشد. آن‌گاه فرمود: يهوديت مشوب با شرك شد، نصرانيت مشوب با شرك شد، در حقيقت يهوديتِ تحريف شده و مسيحيت تحريف شده، رغبت و إعراض از ملّت ابراهيم است، اين سفه است [و] هرگز دين الهي نيست. آن‌گاه تعصب جاهلي و خام أهل كتاب را ذكر كرد، فرمود: أهل كتاب يعني يهوديها با داشتن دين محرف بهشت را هم براي خود احتكار كردند، گفتند: فقط ما اهل بهشتيم ولاغير، گفتند: ?ليست النصاري? علي شيءٍ? ، چه اينكه مسيحيها هم گفتند: ?ليست اليهود علي شيءٍ? و فريقين درباره? اسلام هم همين نظر را داشتند. درباره? اسلام خداي سبحان به پيغمبرـ در همان آيه? 145 سوره? مباركه? بقره كه بعداً خواهد آمد ـ مي‌فرمايد: تعصب خام جاهلي در اهل كتاب آنچنان رسوخ كرد كه اگر هر معجزه‌اي را هم بياوري آنها نمي‌پذيرند: ?ولئن أتيت الذّين أوتوا الكتاب بكل آية ما تَبعوا قبلتك وما أنت بتابع قبلتهم و ما بعضهم بتابع قبلة بعض? تو اگر همه? معجزات را براي اهل كتاب ارائه كني آنها ايمان نمي‌آورند، نه به يكديگر مؤمن مي‌شوند نه به تو ايمان مي‌آورند ولي آنها گرفتار هوي? هستند و ما به تو علم داده‌ايم ?ولئن اتبعت أهواءهم من بعد ما جاءك من العلم إنك إذاً لمن الظالمين?
بنابراين در اثر رسوخ آن تعصب جاهلي نه حاضرند دين ابراهيمي را بپذيرند‌، نه حاضرند دست از شرك خود بردارند و يا ديگري را محق بپندارند كه تتمه? بحث به خواست خدا در آيات آينده مطرح مي‌شود.

توأم بودن ايمان به «الله» و به « ما أنزل الله»
آنچه كه فعلاً مطرح است آيه? 136 و آيه? 137 همين سوه? مباركه? بقره است، فرمود: ?قولوا آمنّا بالله? ؛ به مسلمين خداي سبحان امر مي‌كند كه بگوييد: ما به «الله» ايمان آورديم؛ اين ايمان به «الله» جداي از ايمان به «ما أنزل الله» نيست؛ براي اينكه «ما انزل الله» هم مبدأ را در بر دارد‌، هم وحي و رسالت و معاد را. منتها ايمان به الله در اثر فطري بودن و در اثر اهميّت روي اين دو نكته و نكات ديگر باعث تقدم و باعث استقلال شد كه فرمود: ?قولوا آمنّا بالله? چون براي ايمان به خدا معجزه و امثال ذلك لازم نيست برخلاف ايمان به وحي و رسالت يا ساير احكام ديني همان مسئله? فطرت توحيدي كافي است. ايمان به خدا، هم به فطرت توحيدي كافي است، هم با ساير ادله قابل تثبيت است، ولي ساير مسائل اين‌چنين نيست و براي اهميتي كه ايمان به خداي سبحان دارد‌، چون سرآغاز همه? بحثهاي اعتقادي است روي اين دو نكته واحياناً روي نكات ديگر ايمان به خدا مستقل ذكر شد: ?قولوا آمنّا بالله?

نزول قرآن به سوي مردم
. آن‌گاه فرمود: ?و ما أنزل الينا? ؛ فرمود: بگوئيد ما به الله مؤمن‌ايم و به آنچه به سوي ما نازل شده است. اين ?و ما أنزل الينا? نه يعني آنچه كه به پيغمبر نازل شده است و ما جزء امت پيغمبريم، بلكه كتابي كه براي ما و پيغمبر نازل شده براي پيغمبر بلا واسطه و براي ما مع الواسطه، يعني همانطوري كه سفراي الهي وحي را مي‌گيرند و وحي را به پيغمبر مي‌رسانند، پيغمبر هم وحي را مي‌گيرد و به ما مي‌رساند يعني آنچه كه از لبان مطهر پيغمبر تا سامعه? ما مي‌رسد تتمه? وحي است، دنباله? كلام الله است؛ نه اينكه وحي به قلب پيغمبر برسد [و] آنجا ختم بشود، از آن به بعد ديگر رسالتي در كار نباشد، و تتمه? وحي نباشد بلكه از آن به بعد هم تتمه? وحي است.

ـ دامنه? استمرار نزول وحي تا سامعه? امت اسلامي
اين آيات سوره? «جن» شاهد خوبي است بر اين مسئله كه تتمه? وحي عبارت است [از] آنچه بين لبان مطهّر حضرت و سمع امّت قرار مي‌گيرد. آن‌هم تتمه? وحي است. آيه? 26 به بعد سوره? جن اين است: ?عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه أحداً ? إلاّ من ارتضي من رسول فإنّه يسلك من بين يديه ومن خلفه رصداً ? ليعلم أن قد أبلغوا رسالات ربّهم و أحاط بما لديهم و أحصي? كلّ شيءٍ عدداً?؛ فرمود: خداي سبحان عالم غيب است [و] كسي را بر غيبش آگاه نمي‌كند، مگر آن رسول مرتضي? و كسي كه او مورد پسند خدا باشد، كسي كه ذاتش خدا پسند است، خدا او را از وحي آگاه مي‌كند.

«وحي» الهي در حراست فرشتگان الهي
آن‌گاه فرمود: خداي سبحان «بين يديه» و «بين خلف» اين رسول خود و وحي خود و غيب خود «رصد» واسكورتي را اعزام مي‌كند يعني وحي خدا كه از ذات اقدس الهي تنزل كرده است از دو طرف با اسكورت و رصد فرشتگان محفوظ است خداي سبحان ?يسلك من بين يديه ومن خلفه?؛ پيشاپيش وحي و دنبال وحي يك سلسله فرشتگان را به عنوان رصد و محافظ و مراقب ارسال مي‌كند تا از هيچ سمتي به وحي خدا آسيب نرسد؛ نه كم بشود، نه زياد، خود فرشتگان كه كرام أمين‌اند، خطا و غفلت در فرشته‌ها نيست، شيطان اگر بخواهد راه پيدا كند چيزي را كم كند يا چيزي را اضافه كند با اين دو صف از رصد و فرشتگان مراقب و محافظ طرد مي‌شود، ?فإنّه? يعني خداي سبحان ?يسلك من بين يديه ومن خلفه رصداً?؛ در پيشاپيش وحي و به دنبال وحي اسكورتي از فرشتگان را ارسال مي‌كند نه تا برسد به قلب پيغمبر، بلكه برسد به سمع امت: ?ليعلم أن قد أبلغوا رسالات ربهم? ؛ تا معلوم بشود كه مرسلين پيام الهي را درست به سمع مردم رسانده‌اند يعني بين لبان مطهر پيغمبر و بين سامعه? امت فرشتگان رصدند كه درست به امت برسد (بدون تحريف، بدون كم و بدون زياد) پس آنچه كه به امت مي‌رسد تتمه? وحي است همانطوري كه فرشتگان رسول الهي‌اند منتها رسولِ ملك، وجود مبارك پيامبر(ص) رسول خدا است منتها رسول انساني؛ رسول خدا، حرف خدا را ابلاغ مي‌كند، نه اينكه از خودش سخني درآورد.
پس آنچه كه به سمع مردم مي‌رسد وحي است و آنچه كه از پيغمبر نصيب امّت مي‌شود تتمه? وحي است و همانطوري كه سفره? كرام كانال وحي هستند وجود مبارك پيغمبر اسلام كانال وحي است.


ـ تفاوت نزول وحي بر پيامبر با نزول وحي بر مردم
وقتي به انسانها رسيد از آن به بعد يا انسان مي‌پذيرد يا نمي‌پذيرد كه ?ليهلك من هلك عن بينةٍ و يحيي? من حيّ عن بينة? قهراً مي‌توان گفت «وحي همانطوري كه بر پيغمبر نازل شده است، بر ما هم نازل شده است، بر امت هم نازل شده است» منتها مع الواسطه نازل شده است و خداي سبحان هم پيغمبر را مبيّن قرار داد، فرمود: ما اين كتاب و ذكر را براي تو إنزال كرديم كه ? لتبيّن للناس ما نَزّل اليهم??انزلنا الذكر اليك لتبيّن للناس ما نزل اليهم? ؛ اين قرآن به سوي تو انزال شد [و] براي ديگران تنزيل، كه در مقابل هم كه قرار گرفتند شايد فرقش دفعي و تدريجي باشد. فرمود: اين كتاب براي همه است، منتها براي تو بلاواسطه، براي آنها مع الواسطه، آنها وحي را تلقي مي‌كنند.

ـ نتيجه بحث
بنابراين اگر چنانچه آيات ظاهرش اين است كه وحي براي انسانها هم نازل شده است منتها به وساطت پيغمبر، دليلي نيست كه انسان اين ظاهر را برگرداند و به غير ظاهر معنا كند كه بگويد: ?و ما أنزل الينا? نسبتش به امت مجاز است؛ براي اينكه چون براي رهبر امت انزال شده است، از اين جهت به امت اسناد داده شد نه، بلكه براي همه نازل شد منتها براي رسول خدا بلاواسطه، براي امت به واسطه? پيغمبر.
پس فرمود: ?قولوا آمنا بالله وما انزل الينا? كه ?ما أنزل الينا? همه? معارف را در بردارد و قرآن ?ما أنزل الينا? است و چون قرآن همه? أنبيا را به عظمت و عصمت مي‌ستايد و بايد به همه? محتواي قرآن مؤمن بود، خاصيت ايمان به قرآن اين است كه انسان به صُحف أنبياي پيشين هم ايمان بياورد، لذا فرمود: هم به قرآن ايمان بياوريد، هم بگوئيد به آنچه كه براي ابراهيم و اسم?اعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندان يعقوب و اسباطِ يعقوب و نوه‌هاي يعقوب نازل شده است ما ايمان مي‌آوريم.

مراد از اسباط در آيه
?و ما انزل الي ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و الأسباط? كه گفتم: اسباط در جريان يعقوب به منزله? قبايل است در جريان اسم?اعيل؛ سبط گرچه به معناي نوه است، ولي در اينگونه از موارد به معني قبيله است كه هر كدام از اين قبايل به پيغمبري از پيغمبران بني‌اسرائيلي ختم مي‌‌شوند و منظور از اين اسباط نوه‌هاي اسحق (همان فرزندان يعقوب) نيست براي اينكه فرزندان يعقوب به استثناي يوسف (سلام الله عليه) آنها شايسته? نبوت نبودند؛ كسي كه معصيت كار است، پيغمبر نخواهد بود. البته از نسل آنها فرزندان صالحي كه ظالم نبودند و عهد امامت به آنها رسيد، آنها سمت نبوت و رسالت را داشتند. اينها انبياي ابراهيمي بودند كه بين ابراهيم و بين موسي (سلام الله عليهم اجمعين) هستند بعد انبياي كه بعد از موسي آمدند گرچه همه? اينها انبياي ابراهيمي‌اند نظير داود سليمان و امثال ذلك اينها همه انبياي ابراهيم‌اند براي اينكه خود موسي? (سلام الله عليه) هم از فرزندان ابراهيم [عليه السلام] است، عيساي مسيح (سلام الله عليه) از ذرّيه? ابراهيم [عليه السلام] است منتها از طريق مادر، همه? اينها را فرمود: ما ايمان داريم

عدم تفاوت پيامبران در نبوت و عامّ
?و ما أوتي موسي? و عيسي و ما أوتي النبيون من ربهم? ؛ ما به همه? انبيا و به همه? صحفي كه براي أنبيا آمده است ايمان داريم. هرگز در نبوت عامه بين هيچ پيامبري با پيامبر ديگر فرق نمي‌گذاريم كه يكي را حق بدانيم [و] ديگري را باطل؛ به يكي مؤمن باشيم، به ديگري مؤمن نباشيم، صحف آنها اينچنين است، كتب آنها اينچنين است [و] ما هرگز از اين جهت در نبوت عامه بين اينها فرقي قائل نيستيم. در همين سوره? مباركه? بقره آيه? 285 اين است كه ?آمن الرسول بما أنزل اليه من ربه و المؤمنون كلّ آمن بالله و ملائكته و كتبه و رسله? ، هم پيامبر ?بما أنزل اليه من ربه? ايمان آورد، هم مؤمنون، بعد فرمود: ?كل? يعني هم پيامبر و هم مؤمنون، همه? اينها ايمان آوردند به الله و فرشتگان الهي و كتب الهي و رسل الهي و حرف پيامبر و مؤمنين اين است كه ?لانفرّق بين أحدٍ من رسله?، اين ?لانفرّق بين أحدٍ? يعني بين هيچكدام ما فرقي قائل نيستيم، كه يكي را حق بدانيم ديگري را باطل، به يكي مؤمن باشيم [و] به ديگري غير مؤمن؛ اينچنين نيست، يعني در نبوّت عامه بين اينها فرقي نيست در اصل رسالت ونبوت بين اينها فرقي نيست در حقّانيت اينها ترديد و تفاوتي نيست: ?لانفرّق بين أحد من رسله و قالوا سمعنا و أطعنا غفرانك ربّنا و إليك المصير? امّا اين‌كه فرمود: بگوئيد: ?لا نفرّق بين أحدٍ من رسله? يا در آيه? محل بحث مي‌گويند: ?لانفرّق بين أحد منهم? كه درباره? أنبياء سخن به ميان آمده است: ?و ما أوتي النبيون من ربهم لا نفرّق بين أحدٍ منهم? كه سخن از أنبياء است.

برتري برخي از انبياء و رسولان بر برخي ديگر
در بخشهاي ديگر، هم بين مرسلين فرق است، هم بين أنبياء، در بعضي از آيات اين است كه ما بين مرسلين فرق گذاشتيم، در بعضي از آيات ديگر اين است كه بين نبيين فرق گذاشتيم يعني بين درجات رسالت و درجات نبوت فرق است؛ بعضي أنبيا از بعضي ديگر افضل‌اند بعضي مرسلين از بعضي ديگر افضل‌اند وگرنه در آن رسالت عامه و نبوت عامه بين سلسله? أنبيا هيچ فرقي نيست و همچنين بين سلسله? مرسلين هيچ فرقي نيست.
پس اينكه در آيه? محل بحث فرمود: ?لا نفرّق بين أحد منهم? كه درباره? أنبياست و در آيه? 285 سوره? بقره كه فرمود: ?لا نفرّق بين أحدٍ من رسله? كه درباره? مرسلين است يعني از نظر اصل رسالت و نبوت همه حق‌اند و بين اينها فرقي نيست، لذا به همه? اينها ايمان داريم؛ نه اينكه در درجات اينها تفاوتي ندارند و يكسانند، براي اينكه از نظر درجات خداي سبحان مي‌فرمايد به اينكه ما بين اينها تفاوتي قائل شديم: ?تلك الرسل فضلنا بعضهم علي? بعض? يا درباره? نبيين دارد كه ? لقد فضلنا بعض النبيين علي بعض و آتينا داود زبورا? ؛ يك آيه مربوط به تفاضل مرسلين است آيه? ديگر مربوط به تفاضل أنبيا است كه أنبيا يكسان نيستند، مرسلين يكسان نيستند. هم ?تلك الرسل فضلنا بعضهم علي بعض? هم درباره? انبيا فرمود: ?و لقد فضلنا بعض النبيين علي بعضٍ و آتينا داود زبوراً?.

تذكر: سازگاري برتري برخي أنبيا با عدم تفاوت أنبيا در نبوت عامّ
آن تفاضل با حقانيت همه سازگار است؛ تفاضل مربوط به درجات نبوت و رسالتي است كه اينها دارند و همه هم حق‌اند اما در اين آيات كه مي‌فرمايد: ما بينشان فرق نمي‌گذاريم يعني همه در اصل نبوت و رسالت كه نبوت عامه باشد اينها سهيم‌اند [و] حرف همه حق است، همه از طرف خداي سبحان آمده‌اند [و] ما به همه? ايشان مؤمن‌ايم. لذا اينها منافي هم نيستند.

تفاوت تعبير در«ما أنزل» و «ما أوتي»
امّا از اينكه فرمود: ?وما أنزل الي ابراهيم و اسماعيل? و درباره? موسي و عيسي تعبير به ايتاء كرد [و] فرمود: ?و ما أوتي موسي و عيسي? ، نفرمود «وما أنزل الي موسي و عيسي» اگر منظور تفنن در عبارت نباشد شايد نكات ديگري باشد كه بين انزال و ايتاء فرق گذاشت:

ـ الف. عدم ظهور تام كلمه? «ايتاء» در نبوت و رسالت
اولاً درباره? همه? انبيا خداي سبحان تعبير به ايتاء كرد چه اينكه در سوره? مباركه? انعام وقتي نام أنبيا را مي‌برد، مي‌فرمايد: ?آتيناهم الكتاب و الحكم و النبوة? بدون اينكه در آنجا بين انبيا فرق بگذارد.
در سوره? انعام از آيه? 84 تا 90 سلسله? جليله? أنبيا مطرح‌اند يعني از ابراهيم (سلام الله عليه) و ذراري او ـ داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسي و هارون (سلام الله عليهم اجمعين) زكريا و يحيي و عيسي الياس (سلام الله عليهم اجمعين) اسماعيل و يسع و يونس و لوط (سلام الله عليهم اجمعين) ـ تا به اينجا مي‌رسد [و] مي‌فرمايد: ?اولئك الذين آتيناهم الكتاب و الحكم والنبوة? ؛ ما به همه كتاب داديم، اينچنين نيست كه انزال كتاب مخصوص ابراهيم (سلام الله عليه) باشد و اسباط او [و] ايتاء مخصوص موسي و عيسي باشد، بلكه درباره? همه? اينها تعبير به ايتاء كرد، فرمود: ما به اينها كتاب داديم. گرچه كلمه? ايتاء نشانه? رسالت و نبوت نيست؛ براي اينكه درباره? لقمان هم آمده ?و لقد آتينا لقمان الحكمة? ، اما وقتي خداي سبحان مي‌فرمايد: ما به اينها كتاب داديم. اين نشانه? وحي و رسالت است. وقتي مي‌فرمايد ما به اينها نبوت داديم، اين ظهور تام و صراحت در نبوت دارد. اگر كلمه? ايتاء مثل كلمه? انزال ظهور قوي در مسئله? رسالت و نبوت ندارد، براي اينكه گاهي براي غير أنبيا هم ايتاء مطرح است گفته شده است: ?و لقد آتينا لقمان الحكمة? ولي وقتي متعلق ايتاء ذكر شد، گفت: ?آتيناهم... النبوة? اين صريح در نبوت است. اگر كلمه ايتاء كمبودي دارد و در غير نبوت هم بكار برده مي‌شود، وقتي متعلقش ذكر شد آن كمبودش برطرف خواهد شد، لذا در سوره? انعام بعد ذكر همه? اين أنبياء مي‌فرمايد: ?اولئك الذين آتيناهم الكتاب و الحكم و النبوة? پس ابهامي از اين جهت نيست تا انسان بگويد «ايتاء خيلي ظهور در انزال ندارد»، اما درباره? خود موسي? و عيسي هم در همين آيات گذشته سوره? مباركه? بقره تعبير به ايتاء شد آياتي كه بحثش قبلاً گذشت 87 همين سوره? مباركه? بقره اين‌چنين است كه فرمود: ?و لقد آتينا موسي الكتاب وقفينا من بعده بالرسل و آتينا عيسي ابن مريم البينات و أيدناهُ بروح القدس أفكلما جاءكم رسول بما لاتهوي? أنفسكم استكبرتم ففريقاً كذبتم و فريقاً تقتلون? درباره? اينها ايتاء است، اولاً ايتاء براي همه خواهد بود.

ب. گسترده‌تر بودن مفاد واژه «ايتاء» از «انزال»
و ثانياً اينكه گفته شد: ?و ما أوتي موسي? و عيسي? شايد براي اين نكته باشد كه هم مسئله? كتاب و وحي و نبوت را برساند، هم مسئله? معجزات را. ما موظفيم هم به اصل كتاب و نبوت أنبياي پيشين مؤمن باشيم، هم به معجزات آنها. درباره? معجزات كمتر از انزال و تنزيل و امثال ذلك سخن به ميان مي‌آيد، هر چه هست ايتاء است؛ ما به اينها اين معجزات را داديم. اگر گفته شد شما به آنچه كه به موسي? و عيسي داده شد، ايمان بياوريد يعني هم مقام نبوت و رسالت هم خود كتاب بنام تورات و انجيل هم معجزاتي كه خداي سبحان به اينها داد ـ نظيريد بيضا، نظير عصا يا احياي موسي يا اعلام غيبي كه عيساي مسيح (سلام الله عليه) داشت و ساير كرامات و معجزات كه ?و ما أوتي موسي? و عيسي?? شامل همه? اين مسائل خواهد شد ـ هم اصل وحي و نبوت كه به اينها داده شد، هم كتابي كه براي اينها نازل شد هم معجزاتي كه سند حقانيت اينها است در مقام اثبات.
پرسش...
پاسخ: بله آنها هم انزال است يعني كتابي كه به همه نازل شده است، الآن هم اينجا در همين آيه? محل هم بحث فرمود ?و ما أنزل الي ابراهيم و اسماعيل? درباره? آنها هم تعبير به انزال است منتها انزال فقط كتاب را شامل مي‌شود، اما ايتاء هم كتاب را شامل مي‌شود، هم مقام را شامل مي‌شود، هم معجزه را. ايتاء أوسع از انزال است. لذا فرمود: بگوئيد: ما به آنچه كه به اين أنبياي الهي داده شد ايمان مي‌آوريم: ?و ما اوتي موسي و عيسي و ما اوتي النبيّون من ربهم? . اين كلمه? ايتاء گرچه نشانه? آن است كه أنبيا از خود ندارند اما اين ?من ربهم? تشريح مي‌كند كه أنبيا هر چه دارند از طرف پروردگارشان دارند، همه? معجزات و همه? مقامات و همه? صحف و كتبي كه به أنبيا رسيده است از طرف خدا است و ما به همه? اينها ايمان داريم.
پرسش...
پاسخ: درباره? قرآن تحدّي شده است اما درباره? كتابهاي ديگر تحدي نشده است
?لا نفرّق بين أحدٍ منهم ونحن له مسلمون? ما در نبوت عامه و رسالت عامه بين هيچ يك از اينها فرقي نمي‌گذاريم وما براي خدا منقاد و مطيعيم (ما مطيع خدائيم) خداي سبحان اين أنبيا را براي هدايت ما با اين كتب و بينات فرستاد [و] ما هم مسلم و منقاد و مطيعيم. (اين عصاره? دين)

اِعراض اهل شقاق از راه هدايت
فرمود: شما به اين امور معتقد باشيد ?فإن آمنوا بمثل ما آمنتم به? ؛ اگر اهل كتاب به آنچه شما ايمان آورديد به مشابه آن ايمان آوردند يعني به مبدأ و معاد و وحي و كتب آسماني و رسالت مرسلين ايمان آوردند، ?فقد اهتدوا? ؛ راه يكي است، شما مهتدي هستيد آنها هم مهتدي‌اند ?فإن آمنوا بمثل ما آمنتم به فقد اهتدوا و إن تولّوا? اگر از اين مجموع اعراض كردند ـ اعراض از مجموع گاهي به اعراض از جميع است، گاهي به اعراض از بعض ـ فرمود: اگر از اين مجموع من حيث المجموع اعراض كردند يا هيچي را نپذيرفتند يا بعضي را پذيرفتند و بعضي را نپذيرفتند، باز تولي و اعراض صادق است، در هر دو حال اينها از امت اسلامي فاصله گرفته‌اند: ?و ان تولّوا? يا از كل تولّي اعراض كرده‌اند يا از بعض ?و ان تولوا فانّما هم في شقاق? ؛ اينها در بين امت اسلامي شق عصاي مسلمين كردند. تفرقه ايجاد كردند [و] فاصله گرفتند. شما در صراطيد ?فانما هم في شقاق?؛ اينها شكاف ايجاد كردند شما را تنها گذاشتند خود به لبه? درّه? نفاق رفتند، آنگاه فرمود: ?فسيكفيكهم الله و هو السميع العليم? .

كفايت ويژه? الهي نسبت به مؤمنان و تهديد اهل شقاق به كيفر شديد
قرآن كريم درباره? اهل شقاق تهديد فراواني دارد، هم تهديد دارد نسبت به اهل شقاق و نفاق، هم وعده دارد نسبت به اهل صراط مستقيم و اهل اسلام، هم وعده? نصرت و پيروزي به اينها مي‌دهد، هم تهديد سركوبي و منكوب كردن را نسبت به آنها هشدار مي‌دهد، اينكه فرمود: ?انما هم في شقاق? بعد فرمود: ?فسيكفيكهم الله? اين ?سيكفيكهم الله? هم مشتمل بر وعده است نسبت به مسلمين، هم مشتمل است بر وعيد نسبت به كفار؛ همين معناي ?فسيكفيكهم الله? كه مشتمل بر دو بعد و دو بخش است، در بخشهاي جداگانه قرآن از هم باز شده، در اينجا فرمود: ?فانما هم في شقاق? اين صغراي قياس است در آيات ديگر فرمود: ?و من يشاقق الرسول من بعد ما تبين له الهدي?? چه مي‌كنيم و چه مي‌كنيم كه آن آياتش هم مي‌آيد. در مسئله? كفايت هم مستقيماً به پيغمبر و مؤمنين مي‌فرمايد به اينكه ما كافي هستيم، شما برويد ميدان كفايت به عهده ماست بعد هم كه پيروز شديد آن وقت من مي‌گويم: خدا كافي بود يا نه؟ وقتي هم كه پيروز شدند، مي‌فرمايد به اينكه ?ألن يكفيكم? ؛ مگر ما كفايت نكرديم؟ مگر ما به وعده وفا نكرديم؟ قهراً بحث در چند امر خواهد بود: امر اول آن است كه اينكه فرمود: ?فإنّما هم في شقاق فسيكفيكهم الله? مشتمل بر دو امر است: يكي وعده? پيروزي نسبت به مسلمين، يكي تهديد شكست نسبت به كفار.
مطلب ثاني آن است كه گرچه در اين كريمه فرمود: ?فانما هم في شقاق? ولي كبراي قياس را در آيات ديگر فرمود، فرمود: هر كس در شقاق باشد گرفتار خشم خداست.
مطلب سوم آن است كه فرمود هر كس در مسير خدا باشد، از كفايت خاصه? خدا برخوردار است.
وعده? به مؤمنان و وعيد به اهل شقاق در آيات قرآن
پس يك جا وعيد و وعده را جمع كرد، در جاي ديگر خصوص تهديد را ذكر كرد، در جاي سوّم خصوص وعده را.

الف. آيات تهديد و وعيد خداوند نسبت به اهل شقاق
حالا آيات را ملاحظه مي‌فرمائيد كه به چند دسته تقسيم مي‌شود: در سوره? انفال مقداري از مسئله? شقاق مطرح است، آيه? 13 سوره? مباركه? انفال اين است كه ?ذلك بأنهم شاقّوا الله و رسوله و من يشاقق الله و رسوله فان الله شديد العقاب?؛ در اين آيه? محل بحث صغراي قياس را بيان كرد؛ در اين آيه? سوره? انفال مجموع صغرا و كبرا را ذكر كرد فرمود: اينها در شقاقند، هر كس صفش را جدا كرد، گرفتار شق شد، خدا نسبت به او شديد العقاب است . اين يك بحث.
در سوره? مباركه? حشر هم به عنوان كيفرِ تلخ شقاق اين‌چنين ذكر كرد، آيه? 4 سوره? حشر اين است كه ?ذلك بأنهم شاقوا الله ورسوله ومن يشاق الله فان الله شديد العقاب? اين درباره? اهل كتاب بود يعني آيه? محل بحث درباره? يهود و امثال يهود بود، فرمود: اگر يهوديها ايماني مثل ايمان شما آوردند كه در هدايت‌اند اگر تولي كردند، در شقاق‌اند و اگر كسي در شقاق بود، خدا شما را از شر آنها نجات مي‌دهد. آن‌گاه در همين سوره? حشر مي‌فرمايد به اينكه ما يهوديها را منكوب كرديم، چون اهل شقاق بودند و هركه اهل شقاق باشد خدا نسبت به او شديد الانتقام است، در اوائل سوره مباركه? حشر فرمود به اينكه ?ما ظننتم أن يخرجوا وظنوا أنّهم مانعتهم حصونهم من الله? ؛ فرمود: ما طوري شما را پيروز كرديم كه نه شما باور مي‌كرديد، نه آنها؛ نه خود سران يهود كه متمكن و مقتدر بودند خيال مي‌كردند فرار مي‌كنند، نه شما فكر مي‌كرديد كه پيروز مي‌شويد. كاري كه خدا كرد هم برخلاف پندار دوست بود هم برخلاف پندار دشمن: ?هو الّذي أخرج الذين كفروا من أهل الكتاب من ديارهم لأوّل الحشر ما ظننتم أن يخرجوا? ؛ نه شما فكر مي‌كرديد كه اينها فرار مي‌كنند [و] متواري مي‌شوند، ?و ظنوا أنهم مانعتهم حصونهم من الله?؛ نه آنها فكر مي‌كردند كه بايد متواري بشوند، براي اينكه فكر مي‌كردند اين همه حصون و قلعه‌هاي مستحكم كه ساخته‌اند اينها را حفظ مي‌كند. ما كاري كرديم برخلاف آنچه كه شما و دشمنان پيش بيني مي‌كرديد بعد مي‌فرمايد: چرا ما اينها را ريشه كن كرديم؟ ?ذلك بانهم شاقوا الله ورسوله? ؛ اين صغراي قياس، خب هر كس شقاق بود مگر چه مي‌شود؟ ?ومن يشاق فإنّ الله شديد العقاب?. در آيه? محل بحث فرمود: يهوديها اگر مثل ايمان شما ايمان نياوردند گرفتار شقاق مي‌شوند، خب اگر كسي گرفتار شقاق شد. خدا نسبت به او شديد العقاب است، نسبت به يهوديها شديد العقاب بود و آنها را متواري كرد و آواره كرد (در جريان جلاي وطن يهوديهاي مجاور مدينه). درسوره? مباركه‌اي كه به نام رسول اكرم [صلّي الله عليه و آله و سلّم] است يعني سوره? 47، آنجا هم خطر شقاق را بازگو كرد. فرمود: چون اينها اهل شقاق بودند به كيفر تلخ مبتلا شدند. ?إنّ الذين كفروا وصدّوا عن سبيل الله وشاقّوا الرّسول من بعد ما تبيّين لهم الهدي? لن يضرّوا الله شيئاً و سيحبط اعمالهم? . اين مربوط به كفار است نه براي اهل كتاب، دراستدلال كبري? بايد كلي باشد، فرمود: هر كس مشاق شد (يعني صفش را از صف اسلام جدا كرد) خواه اهل كتاب باشد، خواه مشرك، خدا نسبت به او شديد الانتقام است. هم درباره? اهل كتاب اين آيه آمده است، هم درباره? كفار.
بنابراين در آيه? محل بحث فرمود: اينها مشاقّند [و] در آيات ديگر هم خطر شقاق را ذكر كرد، مثلاً در سوره? نساء آيه? 115 اينچنين فرمود: ?و من يشاقق الرسول من بعد ما تبين له الهدي ويتبع غير سبيل المؤمنين نولّه ما تولّي? ونصله جهنم وساءت مصيرا? اين مربوط به خطر آخرتي است، آنها هم مربوط به خطر دنيايي، فرمود: هر كس شقّي، صفي جداي از اسلام و مسلمين داشت، هر راهي كه آنها انتخاب كرده‌اند خداي سبحان زمام آنها را مي‌برد.

تذكر: زمام انسان مختار طالب جهنم در دست خداي سبحان
آنها وقتي از حق اعراض كردند خداي سبحان زمام اينها را مي‌برد تا لبه? جهنم: ?نولّه ماتولّي?? ؛ هر راهي را كه انسان انتخاب بكند [و] به هر سمتي كه بخواهد برود برنده ديگري است، فرمود: ?و لكلّ وجهةٌ هو مولّيها فاستبقوا الْخيرات? ؛ هر كسي يك راهي دارد، شما راه خوب را انتخاب كنيد، راه بد انتخاب كرديد اينطور نيست كه اگر كسي خواست به جهنم برود خود به خود برود، اگر هم كسي خواست به جهنم برود قهر خدا او را مي‌كشاند. اين چنين نيست كه كسي بخواهد بگويد كه من مي‌خواهم به جهنم بروم، اگر هم بخواهد به جهنم برود از ربوبيت خدا كه بيرون نيست، فرمود: راهها فراوان است، هر راهي را كه شما انتخاب كرديد، برنده مائيم: ?و لكلّ وجهةٌ هو مولّيها? حالا تا كدام راه را شما انتخاب بكنيد. اين چنين نيست اگر كسي خواست به جهنم برود. كليد جهنم به دست خودش باشد، راه جهنم به دست خودش باشد، اين‌چنين نيست. فرمود: ?نولّه ما تولّي??؛ هر سمتي كه او انتخاب بكند ولي زمامش بالاخره بدست ماست. ?و من يشاقق الرسول من بعد ما تبين له الهدي و يتبع غير سبيل المؤمنين نولّه ما تولّي?? ؛ هر راهي كه او انتخاب كرد ما زمامش را در همان راه مي‌بريم ?و نصله جهنم وساءت مصيراً?؛ اين درباره? تهديد است كه آياتش فراوان است.

ب. آيات بهره‌مندي مؤمنان از كفايت ويژه الهي
اما درباره? وعده كه فرمود: ?فسيكفيكهم الله? در سوره? مباركه? آل‌عمران فرمود: ما كفايت كرديم (آيه? 134 سوره? آل‌عمران) جريان بدر را نقل مي‌كند، مي‌فرمايد: ?و لقد نصركم الله ببدر وأنتم اذلّة فاتّقوا الله لعلكم تشكرون ? إذ تقول للمؤمنين ألن يكفيكم أن يمدّكم ربّكم بثلاثة آلاف من الملائكة منزلين? ؛ ما گفتيم: كفايت مي‌كنيم، خب ديديد در جنگ بدر با فرشتگان كفايت كرديم، شما ديديد پيروز شديد، اما نفهميديد از چه راهي پيروز شديد يعني با هيچ راهي از راههاي عادي پيروزي براي شما ميسّر نبود. ما گفتيم: اگر كسي دين خدا را ياري كرد، كفايت مهمش را ما به عهده مي‌گيريم ?فسيكفيكهم الله? ، خطر بيگانگان را ما كفايت مي‌كنيم. اين وعده? ما [و] در جنگ بدر هم ديديد ما كفايت كرديم.

عبوديت، شرط بهره‌مندي از كفايت الهي
اصل كلي را در سوره? زمر مشخص كرد كه فرمود: ?أليس الله بكافٍ عبده? ؛ اگر كسي عبد خدا شد، كارهاي او را خدا كفايت مي‌كند. اگر كسي عبد خدا شد، فرمود: ?أليس الله بكاف عبده? [و] اين يك اصل كلي است.

انجاز وعده كفايت الهي
آن‌گاه فرمود به اينكه در بسياري از موارد ?و كفي الله المؤمنين القتال? ، در خصوص بدر فرمود: ديديد ما به وعده? خود وفا كرديم شما پيروز شديد، اما چطور پيروز شديد كه متوجه نشديد.
در همين سوره? مباركه? آل‌عمران مي‌فرمايد: ?ألن يكفيكم أن يُمِدّكم ربّكم بثلاثة آلاف من الملائكة منزلين ? بلي إن تصبروا وتتّقوا و يأتوكم من فورهم هذا يُمدِدكم ربكم بخمسة آلاف من الملائكة مُسوَّمين? ؛ اگر يك مقداري هم صابر و متقي‌تر باشيد، ما فرشتگان بيشتري را به نصرت شما اعزام مي‌كنيم.
پس يكجا وعده مي‌دهد، يكجا انجاز وعده دارد، لذا بعد از فتح مكه گفتيم: «أنجز وعده» يعني وعده داد، وعده خود را هم انجاز كرده است، يكجا مي‌فرمايد: ?فسيكفيكهم الله? ؛ وعده مي‌دهد، يكجا هم وعده‌اش را انجاز مي‌‌كند و از انجاز وعده خبر مي‌دهد [و] مي‌فرمايد: ?ألن يكفيكم? ؛ مگرما كفايت نكرديم؟ مواردي كه خداي سبحان از كفايت خبر داده است (در قرآن كريم) فراوان است كه فرمود: ما كفايت كرديم و همچنان كفايت مي‌كنيم؛ چه در سوره? مباركه? آل‌عمران، چه در ساير سوره?.

كفايت الهي بوسيله فرشتگان
در سوره? مباركه? انفال آيه? 13 و 12 اين است، فرمود به اينكه ما در هنگام كفايت جبهه‌ها گفتيم، به فرشتگان گفتيم كه برويد مؤمنين را تثبيت كنيد [و] به آنها ثبات قدم مرحمت كنيد، ترس را در دلهاي كفار القاء كنيد: ?إذ يوحي ربك الي الملائكة أني معكم فثبتوا الذّين آمنوا سألقي في قلوب الذين كفروا الرّعب فاضربوا فوق الأعناق و اضْربوا منهم كل بنان ? ذلك بأنهم شاقوا الله و رسوله و من يشاقق الله و رسوله فان الله شديد العقاب? ؛ هم صغري? و كبري? را در اين آيه ذكر كرد، منتها صغري? را در آيه? محل بحث هم ذكر كرد، فرمود: اگر كسي در شقاق بود، خدا آنها را منكوب مي‌كند؛ هم تحديد نسبت به آنها را عمل كرد هم وعده? نسبت به مؤمنين را عمل كرد، بعد فرمود: من كه شما را پيروز كردم در جبهه? بدر؛ اين اولين جنگ شما بود كار آزموده نبوديد از هر جهت جنگ نابرابر بود، چيزي نداشتيد كه به اتكاء آن پيروز بشويد، ولي پيروز شديد. ما به فرشتگان گفتيم: مؤمنين را تأئيد كنيد، كفار را سركوب كنيد و مانند آن، لذا فرمود: ?فإنّما هم في شقاق فسيكفيكهم الله و هو السميع العليم?
«والحمد لله رب العالمين»