موضوع: سوره بقره

عنوان: تفسير سوره مبارکه بقره جلسه 264

مدت زمان: 32.04 دقيقه اندازه نسخه كم حجم: 3.67 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 7.34 MB دانلود

رديف نوع عنوان عنوان
1 1 توهم نابودي و ناكامي شهيد
2 1 پاسخ اجمالي قرآن بر توهم مذكور
3 2 ـ حقيقت مرگ
4 3 توفّي، نه فوت
5 3 نشئه برزخ
6 2 ـ حيات پس از مرگ كافران
7 1 حيات برتر شهيدان
ـــ 2 ـ حيات پس از مرگ شهيد، ردّ توهم نابودي
8 2 ـ بهره‌مندي شهيد از رزق حَسَن، ردّ توهم ناكامي
9 2 ـ معناي هجرت و بهره‌مندي مهاجر از رزق حَسَن
10 3 تذكر: همساني انسانِ سرگرم به نعم مادي با مادون خود
11 2 ـ برتري نعم معنوي از نعمتهاي مادي
12 1 برداشت منفاقان از شهادت و حيات برزخي
13 1 مرگ در منظر اولياي الهي
14 1 پندار منافقان درباره? ايثارگري و شهادت
15 1 ناممكن بودن فرار از مرگ

أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحم?ن الرحيم
?ولاتقولوا لمن يقتل في سبيل الله امواتٌ بل احياءٌ و لكن لاتشعرون?(154)

توهم نابودي و ناكامي شهيد
در مسأله جهاد آنچه كه لازم است صبر است كه آن را بيان فرمود و يكي بينش درباره مرگ است كه آن را هم بيان مي‌كند. درباره? مرگ در جبهه، عدّه‌اي كه منكر حيات بعد از موت‌اند مرگ را نابودي و زوال مي‌پنداشتند و عدّه‌اي هم كه معتقد به حيات بعد از مرگ بودند، اين مرگ را يك نحوه محروميت مي‌پنداشتند؛ بنابراين از حضور در جنگ عليه كفر دريغي داشتند، مي‌گفتند: انسان كه در جبهه مي‌ميرد يا نابود مي‌شود يا محروم مي‌گردد.

پاسخ اجمالي قرآن بر توهم مذكور
و قرآن كريم درباره هر دو مطلب نظر مثبت داد، فرمود: انسان با مرگ نابود نمي‌شود اولاً، و محروم نخواهد شد ثانياً، بلكه به حيات برتر و روزي بهتر مي‌رسد. آنها كه مرگ را نابودي مي‌پنداشتند مي‌گفتند: ما با مرگ در زمين گم مي‌شويم خواه در مرگِ در جبهه‌ها يا در مرگِ در حال عادي.


ـ حقيقت مرگ
قرآن كريم براساس اين اصل فرمود به اينكه انسان وقتي مي‌ميرد از يك نشئه‌اي به نشئه? ديگر منتقل مي‌شود؛ مرگ انتقال از نشئه‌ به نشئه? ديگر است نه زوال. آن‌گاه فرمود: اينها كه از نشئه دنيا به نشئه? ديگر منتقل مي‌شوند دو قسم‌اند: يا مؤمن‌اند و انسان صالح‌اند، يا كافرند و انسان طالح. آنها كه كافراند همين كه مُردند به عذاب مي‌رسند، آنها كه مؤمن‌اند (مخصوصاً آنها كه شهيد مي‌شوند) همين كه رخت برمي‌بندند به حيات برتر و روزي بهتر مي‌رسند.
قهراً بحث در سه مقام خلاصه مي‌شود:
مقام اول اينكه مرگ به معناي انتقال از نشئه به نشئه? ديگر است [و] به معناي زوال و نابودي نيست.
بحث ثاني و مقام ثاني آن است كه آنها كه بدانديش و كافرند همين كه مي‌ميرند وارد عذاب مي‌شوند.
بحث سوم آن است كه آنها كه مؤمن‌اند (مخصوصاً شهدا) همين كه رخت برمي‌بندند وارد نشئه برتر و برخوردار از روزي بهتر خواهند بود.

توفي، نه فوت
امّا مقام اول و بحث اول را در سوره مباركه «سجده» اين‌چنين بيان مي‌كند (آيه ده به بعد سوره سجده اين است): ?و قالوا أَءِذا ضللنا في الارض أَءِنّا لفي خلق جديد بل هم بلقاءِ ربّهم ك?فرون?؛ فرمود: آنها مي‌گويند مرگ نابودي است؛ انسان كه مي‌ميرد بدنش وارد خاك مي‌شود و مي‌پوسد و ديگر خبري بعد از موت نيست. موت عبارت از «ضلال في الارض» است؛ در زمين گم‌شدن است يعني بدن مي‌پوسد و ذرات بدن در زمين پراكنده مي‌شود و ديگر اثري از حيات نيست: ?أَءِذا ضللنا في الارض أَءِنّا لفي خلق جديد? ، آن گاه خداي سبحان مي‌فرمايد: ?بل هم بلقاءِ ربهم ك?فرون? در جواب اينها كه مرگ را گم شدن در زمين مي‌دانستند خداي سبحان مي‌فرمايد كه ?قل يتوفـ?كم ملك الموت الذي وكِّل بكم ثمّ الي ربكم ترجعون? ؛ فرمود: در جواب اينها بگو: مرگ ضلالت و نابودي و گم‌شدن نيست؛ مرگ توفّي است، مرگ وفات است [و] فوت نيست؛ انسان كه مي‌ميرد وفات مي‌كند، نه فوت، نه از بين برود. وفات آن است كه تمام حقيقت او بدون اينكه چيزي بماند در اختيار فرشته مرگ قرار مي‌گيرد. فرشته مرگ (عزرائيل (سلام الله عليه)) تمام حقيقت انسان را توفّي مي‌كند و اين انتقال، انتقال مستوفاست، چيزي در زمين نمي‌ماند، چيزي در دنيا نمي‌ماند نه اينكه انسان با مرگ رأساً از بين برود، اين‌چنين نيست و نه اينكه مقداري از انسان وارد نشئه آخرت بشود و مقداري از انسان در نشئه? دنيا بماند، اين‌طور هم نيست بلكه تمامْ‌حقيقتِ انسان وارد نشئه? برزخ مي‌شود. انسان وفات مي‌كند (متوفا مي‌شود) يعني انتقال او مستوفاست، چيزي فروگذار نمي‌شود، لذا در جواب اين توهم كه مرگ «ضلالت في الارض» است به رسول خدا (عليه و آله آلاف التحية و الثناء) دستور داد فرمود: ?قل يتوفـ?كم ملك الموت?؛ شما نگوييد ?أَءِذا ضللنا في الارض?. نگوييد ما با مردن گم مي‌شويم، شما فوت نداريد «ضلالت في الارض» نداريد، بلكه متوفا مي‌شويد و آن فرشته‌اي كه مسئول توفّي شماست، شما را متوفا مي‌كند: ?قل يتوفـ?كم ملك الموت الذي وكّل بكم? ؛ عزرائيل (سلام الله عليه) كه موكَّل به حال انسانهاست، تمام حقيقت انسان را توفّي مي‌كند. پس چيزي از انسان نه از بين مي‌رود و نه گم مي‌شود، ?ثمَّ الي ربكم ترجعون?.

نشئه برزخ
در سوره مباركه مؤمنون هم اصل حيات بعد از موت را تبيين مي‌كند، آيه 99 به بعد سوره مؤمنون اين است: ?حتي اذا جاءَ احدهم الموت قال ربِّ ارجعون ? لعلّي أَعمل ص?لحاً فيما تركت كلّا إِنَّها كلمةٌ هو قائِلها و من ورائهم برزخٌ إلي? يوم يبعثون?؛ فرمود: مرگ به سراغ اينها كه آمد مي‌گويند: پروردگارا! ما را به دنيا برگردان كه كار صالح انجام بدهيم. جوابش اين است: ?كلّا إنّها كلمة هو قائلها?؛ اين يك حرفي است كه مي‌گويد امّا فاعلش نيست؛ براي اينكه چندين بار ما آزموديم به بيماريها مبتلا شد و تصميم گرفت بعد از شفا گذشته را جبران كند و نكرد در قبور مرده‌ها حضور پيدا كرد وضع آنها را از نزديك ديد تصميم گرفت كه گذشته‌ها را اصلاح كند و نكرد علي ايُّ‌حال فرمود:?كلّا انّها كلمةٌ هو قائلها?؛ حرفي است كه مي‌گويد، اين‌چنين نيست كه اگر برگردد بتواند عمل صالح انجام بدهد.
آن‌گاه فرمود: ?و من ورائهم برزخٌ الي يوم يبعثون? اينها كه مي‌ميرند بعد از موت برزخي را در پيش دارند تا روز قيامت، برزخ يك نشئه? بين دو عالم است، معلوم مي‌شود از يك طرف دنيا، از طرف ديگر قيامت كبرا. از طرفي هم اين وسط حالت برزخي دارد، پس هيچ كسي بعد از دنيا نابود نمي‌شود وارد نشئه? ميانه يعني برزخ مي‌شود تا روز قيامت. اگر برزخ يك امر عدمي بود كه برزخ نمي‌بود. اگر دو شيء بود، دو امر وجودي بود و وسط امر وجودي نبود كه نمي‌گويند برزخ، برزخ آن متوسط بين الشيئين است، معلوم مي‌شود هر انسان كه مي‌ميرد از نشئه? دنيا منتقل به نشئه ديگر مي‌شود كه از آن احياناً به عنوان برزخ ياد مي‌كنند برزخ همان عالم قبر است نه اينكه عالم قبر در قبال عالم برزخ باشد و چهار عالم در بين باشد، يكي دنيا، يكي قبر، يكي برزخ، يكي قيامت؛ عالم قبر و عالم برزخ يكي است وقتي كه از امام (عليه‌السلام) سؤال مي‌كنند كه برزخ از چه زماني شروع مي‌شود مي‌فرمايد: «القبر منذ حين موته» يعني همين كه انسان وارد قبر مي‌شود، وارد برزخ مي‌شود؛ اصولاً عالم قبر، همان عالم برزخ است. عالم برزخ همان عالم قبر است، پس هر انساني بعد از موت زنده است تا به قيامت كبرا.
اين آياتي كه ناظر به مقام اول بحث است به ضميمه آيات ديگري كه درصدد استقصاي آنها نيستيم.


ـ حيات پس از مرگ كافران
امّا مقام ثاني بحث كه بدانديشان و كفّار همين كه مُردند وارد عذاب مي‌شوند، در جريان قوم نوح اين‌چنين فرمود. (سوره مباركه نوح، آيه 25): ?ممّا خطيئ?تهم أغرقوا فأُدخِلوا ناراً?؛ در اثر خطيئات و تباهيها قوم نوح غرق شدند و بعد از غرق وارد آتش شدند؛ با «فاء» تعبير فرمود، نه با «ثمَّ» فرمود: ?أغرقوا فأُدخِلوا ناراً?؛ همين كه غرق شدند [و] از بين رفتند، در همان آب وارد آتش شدند؛ آن آتش برزخ درون آب هم هست. كفّاري كه در دريا غرق مي‌شوند يا طعمه سيل مي‌شوند همين كه مردند وارد «حفرة من حفر النيران» مي‌شوند؛ آن آتش برزخي درون دريا هم هست، آتش دنيايي نيست كه با آب نسازد. آتش قيامت و آتش برزخ در درون دريا هم هست با «فاء» تعبير كرد فرمود: ?أغرقوا فأُدخِلوا ناراً?، اين‌چنين نيست كه بعدها وارد نار شده باشند.
پس معلوم مي‌شود بدانديشان، كفّار، منافقان نه تنها بعد از مرگ زنده‌اند، بلكه همين كه مردند وارد آن جهنم برزخي خواهند شد.
درباره آل‌فرعون هم مشابه اين آمده است، در سوره مباركه غافر در آيه 46 اين‌چنين آمد كه فرمود: ? النار يعرضون عليها غدواً و عشيا و يوم تقوم الساعةُ أدخلوا آل فرعون أشدّ العذاب? يعني آل‌فرعون كه رخت بربستند و مردند بامداد و شامگاه آتش را بر آنها عرضه مي‌كنند وقتي قيامت قيام كرد دستور مي‌رسد كه اينها را وارد آتش كنيد معلوم مي‌شود اينها بعد از موت در برزخ زنده‌اند اولاً، و معذب‌اند ثانياً، و همان نارِ قيامت كبرا را به اينها نشان مي‌دهند كه اينها در حدّ رؤيتِ آن نار عذاب مي‌بينند و هم حرارتش و هم سوخت و سوزش در آنها في‌الجمله اثر مي‌گذارد و به عذاب شديد هم مبتلايند، منتها وقتي قيامت قيام مي‌كند، اينها را به أشدّالعذاب مبتلا مي‌كنند، لذا فرمود: ?النار يعرضون عليها? ؛ اين آل‌فرعون را صبح و شام جلوي اين آتش مي‌آورند، آنها را بر آتش عرضه مي‌كنند، نه آتش را بر آنها، ?غدواً و عشيا? كه اين ?غدواً و عشيا? شاهد برزخ است؛ چون در قيامت كبرا بامداد و شامگاه راه ندارد. آن‌گاه فرمود: ?ويوم تقوم الساعة أدخلوا آل فرعون اشدّ العذاب?؛ در قيامت دستور مي‌رسد كه اينها را از عذاب شديد به عذاب أشدّ منتقل كنيد، معلوم مي‌شود كفّار و منافقين نه تنها بعد از مرگ زنده‌اند، بلكه به عذاب شديد هم مبتلايند.
ساير آيات هم اين معنا را تأييد مي‌كنند.

حيات برتر شهيدان
حيات پس از مرگ شهيد، ردّ تو هم نابودي
امّا مقام ثالث بحث كه مؤمنين بعد از ارتحال از نشئه? دنيا، هم زنده‌اند و هم از حيات طوبا و رزق حسن برخوردارند، جريان شهدا كه محل بحث است مطرح مي‌شود. در همين آيه محل بحث يعني آيه 154 سوره بقره كه محل بحث است، فرمود: ?و لاتقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموات بل احياءٌ ولكن لا تشعرون?؛ شما شهادت را زوال و نابودي نپنداريد، نگوييد اينها مي‌روند نابود مي‌شوند، بلكه اينها زنده‌اند. نسبت به مؤمنيني كه اصل حيات بعد از مرگ را قبول دارند، منتها شهادت را باعث محروميت مي‌دانند مي‌گويند اين جوان بايد زندگي تشكيل بدهد و نبايد ناكام بشود، درباره اين توهم آيات ديگري هست كه مي‌فرمايد: انسان كه شهيد مي‌شود از زندگي برتر و روزي بهتر برخوردار است [و] محروم نخواهد شد، امّا نسبت به اينها كه ديدشان آن است كه مرگ نابودي است و انسان كه مي‌ميرد يا در جبهه شهيد مي‌شود نابود مي‌شود، خداي سبحان مي‌فرمايد: نه، درباره? اينها نگو كه اينها مرده‌اند مثل فكر جاهلي در شما زنده نشود كه بگوييد انسان با مردن نابود مي‌شود: ?ولاتقولوا لمن يقتل في سبيل الله امواتٌ بل احياءٌ و لكن لاتشعرون?

ـ بهره‌مندي شهيد از رزق حسن، ردّ تو هم ناكامي
امّا اينكه اينها نه تنها زنده‌اند بلكه متنعم‌اند و نه محروم، آن آيه معروف سوره آل‌عمران دلالت كافي دارد (آيه 169 سوره آل‌عمران) اين است كه ?ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل أَحياءٌ عند ربّهم يرزقون? كه اين ناظر به دو مطلب است: يكي ردّ توهم زوال، يكي ردّ توهم محروميت؛ آنها كه فكر مي‌كردند انسان كه مي‌ميرد نابود مي‌شود، فرمود: شما شهدا را اموات ندانيد [بلكه] أحيايند. آنها كه فكر مي‌كنند كساني كه شهيد مي‌شوند، چون هنوز زندگي تشكيل ندادند [و] زن و فرزندي پيدا نكردند، خانه‌اي پيدا نكردند، لباس خوبي در بر نكردند [و] به نعمتي نرسيدند، به اينها مي‌فرمايد: شما خيال نكنيد اينها كه شهيد مي‌شوند محروم مي‌شوند، شما كه مانده‌ايد محروم‌ايد [و] آنها كه رفتند متنعم و برخوردارند روزي خوب براي آنهاست، خوشحال هم هستند [و] هرگز نگران نيستند. شما براي خودتان نگران باشيد وگرنه آنها هميشه مسرور و فرح و خوشحال‌اند به هر دو مطلب اشاره كرد.
پرسش ...
پاسخ: هم كفّار حجازند كه مي‌گفتند به اينكه اينها مي‌روند [و] خودشان را براي هدف پيغمبرشان و رهبرشان از بين مي‌برند و هم منافقين داخلي و ضعيف‌الايمان‌هاي داخلي‌اند.
پرسش ...
پاسخ: ضعيف‌الايمانِ اهل ايمان هستند. حالا آيات قبل سوره آل‌عمران را كه بخوانيم مشخص مي‌شود كه اين حرف را چه گروهي گفتند
پرسش ...
پاسخ: همان ?تحسبنَّ? هم شامل منافقين مي‌شود هم شامل ضعيف‌الايمان. حالا آيات قبل را به خواست خدا مي‌خوانيم تا روشن بشود كه سياق بر چه امر دلالت دارد.
فرمود: ?و لا تحسبنّ الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياءٌ? اين ناظر به رد توهم اول، ?عند ربهم يرزقون ? فرحين بما آتاهم الله من فضله? اين ناظر به دفع توهم دوم، اينكه مي‌گفتند: شهدا محروم مي‌شوند، فرمود: نه، شهدا محروم نخواهند شد خوشحال‌اند و عندالله از روزي خاص برخوردارند.

ـ معناي هجرت و بهره‌مندي مهاجر از رزق حَسَن
گاهي مي‌فرمايد: خداي سبحان به اينها رزق حَسَن مي‌دهد، مثل آنچه در سوره حج آمده است در سوره حج آيه 58 اين‌چنين است كه ?و الذين هاجروا في سبيل الله ثم قتلوا أو ماتوا? گاهي انسان هجرت به سمت حق دارد يا در ميدان جنگ شربت شهادت مي‌نوشد يا در راه تصادف مي‌كند، بالأخره رفته كه دين خدا را ياري كند. يا كسي از شهر و ديارش هجرت علمي دارد حركت كرده بيايد حوزه علميه كه علوم الهي را لله فرا بگيرد و لله عمل بكند و لله به ديگران منتقل بكند؛ اين هجرت الي الله است. اگر كسي هجرت كرد يا جهاد داشت شهيد شد يا مُرد، در هر دو حال هم زنده است و هم از رزق حسن برخوردار است، لذا فرمود: ?و الذين هاجروا في سبيل الله ثمَّ قتلوا او ماتوا?؛ حالا اگر كسي رفت در جبهه و قبل از عمليات مريض شد و مُرد، اين با انساني كه پشت جبهه است يقيناً يكسان نيست. حالا آنجا يك حادثه ديگري پيش آمد و مُرد به حسب ظاهر شربت شهادت ننوشيد، امّا حكم همان شهيد را دارد. فرمود: كسي كه هجرت كرد به سوي خدا، حالا يا كشته شد و يا مُرد، اين رزق حسن دارد: ?و الذين هاجروا في سبيل الله ثم قتلوا أوْ ماتوا ليرزقنّهم الله رزقا حسنا?؛ اين هر دو امر را در بر دارد: هم توهم زوال و نابودي را دفع مي‌كند كه مرگ نابودي نيست و هم توهم محروميت را دفع مي‌كند كه شهدا و مهاجرين في سبيل‌الله محروم نخواهند بود [و] رزق حسن دارند مگر انسان عادي نه براي اين مي‌انديشد كه بالأخره يك خانه‌اي مي‌خواهد، يك زندگي مي‌خواهد؟ يك لذّتي مي‌خواهد همه اين لذايذ هست به نحو أحسن و اضافه و چيزهايي كه در دنيا نمونه آنها نيست، فرمود: ?ليرزقنَّهم الله رزقاً حسناً و انَّ الله لهو خير الرّازقين?

تذكر: همساني انسانِ سرگرم به نعم مادي با مادون خود
شما بارها ملاحظه فرموديد كه خداي سبحان وقتي سخن از نعمتهاي مادي به ميان مي‌آورد ضمناً هشدار مي‌دهد كه شما اگر سرگرم نعم مادي بوديد، با مادونتان يكسانيد يعني ما اين نعم مادي را تنها براي شما خلق نكرديم؛ ما باران نفرستاديم كه شما فقط از درختها و از ميوه‌هاي باغ استفاده كنيد، ما باران فرستاديم، آفتاب را تابان كرديم، زمين را حاصلخيز كرديم كه درختها ثمر بدهد تا يك قدري شما استفاده كنيد، يك قدري اين دامتان: ?متاعاً لكم و لأنعامكم? اين ?متاعاً لكم و لأنْعامكم? يك هشداري است يا آياتي ديگر كه فرمود: ما يك قدري باران فرستاديم يك قدري زمين را زرخيز كرديم كه ميوه نصيبتان بشود، ?كلوا وارْعوا أنعامكم? ؛ يك قدري خودتان بخوريد، يك قدري به دامهايتان بدهيد اينكه فرمود: يك قدري براي شما يك قدري براي دام شما يك تأديب محترمانه است يعني خيلي سرگرم اين نباشيد اين هم يك چيز مشتركي است، يك مقدار براي شما، يك مقدار براي گوسفند؛ يك مقدار براي شما يك مقدار براي گاو. اين تعبير يك تأديب محترمانه است.

ـ برتري نعم معنوي از نعمتهاي مادّي
و امّا وقتي نوبت به شهدا و صدّيقين و اينها مي‌رسد مي‌فرمايد: رزق حسن دارند اين‌طور نيست كه ديگران در آن رزق و در آن روزيها سهيم باشند كه نعم دنيايي را كه مي‌شمارد ضمناً گزارش مي‌دهد كه ارزش اين نعم تا چه حد است، امّا نعم معنوي و أخروي را كه مي‌شمارد ديگر سخن از اين هشدارهاي ضمني نيست. فرمود: ?ليرزقنهم الله رزقاً حسناً و انَّ الله لهو خير الرازقين ? ليدخلنهم مدخلا يرضونه و ان الله لعليم حليم? ؛ جايگاه خوبي به اينها مي‌دهد كه اينها راضي باشند، پس هيچ كسي توهم نكند و افسوس نخورد نگويد «اين جوان ناكام شد و محروم شد»، خب اگر واقع به اين نظام معتقد است و به اين مسائل اسلامي معتقد است بايد درباره خودش اظهار تأسف كند، وگرنه آن‌كه رزق حسن دارد و جايگاه خداپسندانه را به او مي‌دهند كه محروم نيست حالا اين حرف از آنِ كيست، چه كساني اين حرف را زدند؟ در سوره مباركه آل‌عمران كه بسياري از مسائل جنگ و جبهه و پشت جبهه و حضور جبهه و اعزام نيرو و بازداشتن از جبهه و همه و همه? صحنه‌ها را در همين سوره آل‌عمران و مقداري‌اش را در سوره نساء نقل مي‌كند مشخص مي‌شود كه منطقه ديد اين ضعيف‌الايمان‌ها در صدر اسلام چقدر بود.
پرسش …
پاسخ: نه، آيه اختصاص ندارد در آن بحث مقام اول ثابت شد كه هر انساني زنده است.
پرسش …
پاسخ: خصوصيتش از آنِ شهداست، نه اصل حيات. مقام اول بحث اين بود كه هر انساني كه مي‌ميرد وارد نشئه ديگر مي‌شود و زوال اصلاً راه ندارد.
پرسش …
پاسخ: همان، آنها كه گفتند «مرگ نابودي است»، قرآن مي‌فرمايد: خيال نكنيد اينها مي‌ميرند بلكه زنده‌اند آنهايي كه ضعيف‌الايمان‌اند و حيات بعد از مرگ را قبول دارند منتها مي‌گويند «اين جواني كه شهيد شد، محروم شد، ناكام شد» قرآن اين را نفي مي‌كند كه نه ناكام نشد، بلكه حيات طوبا دارد رزق حسن دارد و خوشحال هم است.
علي? ايُّ حالٍ شهيد گذشته از اينكه زنده است از نعمت خاص هم برخوردار است و اگر كسي مؤمن بود و در راه خداي سبحان قدم برداشت بعد از حيات، رحمتي دارد. و اگر كافر بود همان‌طوري كه در مقام ثاني بحث روشن شد به عذاب عليم گرفتار مي‌شود.

برداشت منافقان از شهادت و حيات برزخي
در سوره آل‌عمران و در سوره نساء افرادي كه منافقانه با مسئله? جنگ برخورد مي‌كردند يا با ايمانِ ضعيف برخورد مي‌كردند، گزارشهاي آنها در اين دو سوره آمده است؛ عدّه‌اي وقتي كه نيروها عازم جبهه مي‌شدند اينها سعي مي‌كردند ?ليبطّئن? ؛ تبطئه كنند يعني بگويند: «حالا موقع درس است نرويد يا حالا موقع كشاورزي‌تان است نرويد»، تبطئه يعني ايجاد بُطيء و كندي‌كردن، فرمود: يك عدّه در صدر اسلام بودند كه ?ليبطئنَّ? مي‌گفتند: حالا در اين ماه نرويد ماه ديگر برويد يا امسال نرويد سال ديگر برويد اين در هنگام اعزام نيرو، اگر نيروها مي‌رفتند و آسيب مي‌ديدند مي‌گفتند: خدا بر ما منّت گذاشت كه ما نرفتيم، خوب شد كه ما نرفتيم؛ خواه شهيد مي‌شدند، خواه اسير مي‌شدند، خواه مصدوم جنگ مي‌شدند، در اين حالات مي‌گفتند: خوب شد كه ما نرفتيم و اگر فاتحانه برمي‌گشتند [و] غنيمت مي‌گرفتند، مي‌گفتند: ?يا ليتني كنت معهم فأفوز فوزاً عظيما? اين ?يا ليتني كنت معهم فأفوز فوزاً عظيما? حرف منافقين است، در همين آيات سوره آل‌عمران و سوره نساء. فرمود: وقتي كه فتح نصيبشان مي‌شد، غنيمت مي‌آوردند گويا اصلاً [در] اين كشور جنگي نبود و اعزام نيرو هم نبود و مثل اينكه اصلاً قبلاً شما را نمي‌شناختند: ?كأن لم تكن بينكم و بينه مودة? ؛ گويا اصلاً قبلاً شما را نمي‌شناختند قبلاً نمي‌ديدند كه شما داريد جبهه مي‌رويد حالا كه فاتحانه برگشتيد [و] با غنيمت آمديد، مي‌گويند: ?يا ليتني كنت معهم? خب، ما اگر واقع بخواهيم ببينيم اين زيارت وارث كه مي‌خوانيم، اين زيارت عاشورايي كه مي‌خوانيم براساس ايمان خالص است ـ ان‌شاءالله ـ يا خداي ناكرده براساس نفاق است، يا ـ معاذالله ـ براساس آن ايمان ضعيف است، بايد خودمان را بسنجيم. فرمود: اينها، اگر كسي شهيد مي‌شد يا اسير مي‌شد يا جانباز بود (مصدوم مي‌شد)، مي‌گفتند كه ?قد أنعم الله عليَّ إذ لم أكن معهم شهيدا? ؛ خدا بر ما منت گذاشت، يك نعمتي نصيب ما كرد [و] خوب شد كه ما نرفتيم. و اگر فضلي نصيب رزمنده‌ها مي‌شد، غنيمتي مي‌آوردند: ?كأن لم تكن بينكم و بينه مودةٌ?؛ مثل اينكه اصلاً شما را قبلاً نمي‌شناختند، آن‌گاه مي‌گفتند: ?يا ليتني كنت معهمْ? ، اين پرده‌ها را قرآن كنار زد، فرمود: اين‌طور نينديشيد، شما ايمانتان را با معرفت تصحيح كنيد، شما قبل از اينكه مسئله? ايمان و مسئله? جنگ و مسئله? جبهه را حل كنيد، بياييد درباره اين جهان‌بيني درست بينديشيد كه واقعاً انسان كه شهيد مي‌شود نابود مي‌شود يا انسان كه شهيد مي‌شود محروم مي‌شود يا همه زندگي را دارد و بهتر و برتر؟ اگر جواني در دنيا بماند غير از آن است كه در شرايط كنوني به زحمت يك خانه‌اي تهيه كند، يك زندگي تهيه كند، يك همسر تهيه كند، غير از اين چيز ديگر نيست كه، فرمود: همه اينها به أحسن وجه براي او حاصل است، چه چيزي كم شده، انسان كه شهيد مي‌شود از چه چيزي محروم شده؟ فرمود: قبل از اينكه شما به جنگ و جبهه برويد، درباره? اين مسايل بي‌اعتقاديتان اول درست بينديشيد بعد وارد بشويد بعد آن‌وقت مسأله براي شما حل است. آن‌گاه معلوم مي‌شود [و] معتقد خواهيد بود كه حيف آدم خوب است كه در دنيا بماند. آن‌وقت ديدتان عوض مي‌شود.

مرگ در منظر اولياي الهي
اينكه در خطبه همام نهج‌البلاغه حضرت امير (سلام الله عليه) هست كه فرمود: اگر دستور خدا نبود، اگر قضا و قدر نبود، آنها حاضر نبودند يك لحظه در اين لجن‌زار بمانند؛ چون عالمي از اين پست‌تر نيست. شما اگر بخواهيد عالَم را سرشماري بكنيد، ديگر از عالم دنيا پست‌تر كه نيست. از اينجا پايين‌تر برويد مي‌شود عدم ديگر جايي آلوده‌تر از اين عالَم نيست فرمود: «لولا الأجلُ الذي كتب الله عليهم لمْ تستقرّ أرواحهم فى أجسادهم طرفة عين» ، پس عالَمي از اين پست‌تر و فرومايه‌تر نيست اگر براي ما حل شد كه مرگ حيات ابد است و زندگي برتر، نگراني نداريم، آن‌گاه ديد عوض مي‌شود. اينكه مي‌بينيد حضرت امير در شب نوزدهم آن‌طور بي‌صبرانه بالا مي‌آيد و پايين مي‌رود، مناجات مي‌كند، آسمان را نگاه مي‌كند [و] مي‌گويد: والله امشب همان شب است نه من دروغ مي‌گويم نه گزارشِ دروغ به من داده‌اند، خوشحال است مثل اينكه يك دوستي الآن مي‌خواهد به سراغش بيايد، همين است. آن‌وقت ديد عوض مي‌شود، مي‌گوييد «حيف آدم است كه در دنيا بماند و حيف آدم است كه در اين أرض أدنا گير كند» آن‌وقت ديد عوض مي‌شود.

پندار منافقان درباره? ايثارگري و شهادت
اين آيات را در سوره مباركه آل‌عمران كه بررسي مي‌كنيد. مي‌بينيد حرف چه كساني است. آيه قبلش اين است كه آيه 167 سوره آل‌عمران اين است ?و ليعلم الّذين نافقوا و قيل لهم تعالوا ق?تلوا في سبيل الله أو ادفعوا قالوا لو نعلم قتالا لاتّبعن?كم هم للكفر يؤمئذٍ أقرب منهم للايم?ن يقولون بأفو?ههم مّا ليس في قلوبهم والله اعلم بما يكتمون ? الّذين قالوا لإخوانهم و قعدوا لو أطاعونا ما قتلوا قل فادْرءُوا عن أنفسكم الموت إن كنتم ص?دقين ? ولا تحسبن الّذين?؛ فرمود به اينكه منافقين مي‌گويند: اگر واقعاً يك جنگي باشد، يك جنگ حقي باشد، يك جنگ لازمي باشد، ما حضور پيدا مي‌كنيم مثل اينكه اين جنگ، جنگِ حق نيست. منافق بالأخره دو چهره دارد: درونش كفر است و بيرونش ايمان؛ در روز خطر چون اصل درون است، انسان درون‌گرا خواهد بود به بيرون كه بها نمي‌دهد لذا فرمود: در روز خطر ?هم للكفر يؤمئذٍ أقرب منهم للايمان? . اين‌چنين نيست كه درون و بيرون عِدل هم باشند كه، درون اصل است [و] بيرون فرع، خب در روز خطر انسان كار را به درون واگذار مي‌كند، لذا فرمود: در روز جنگ اينها به درونشان مايل‌تر از بيرون‌اند؛ در حال عادي بيرونشان را حفظ مي‌كنند آن ايمان منافقانه‌شان را حفظ مي‌كنند، ولي در حال خطر البته ?هم للكفر يومئذٍ اقرب منهم للايمان?، بعد مي‌گويند به اينكه حرف منافقين اين است، مي‌گويند كه اينها كه رفتند جبهه اگر حرف ما را گوش مي‌دادند، خب همين‌جا مي‌ماندند كه اسير نمي‌شدند جانباز نمي‌شدند كشته نمي‌شدند خب مي‌خواستند نروند: ?يقولون بأفواهم ما ليس في قلوبهم والله اعلم بما يكتمون ? الذين قالوا لاخوانهم و قعدوا? ؛ خودشان نشستند به همفكرانشان اين‌چنين مي‌گفتند كه ?لو أطاعونا? يعني اين نيروهاي اعزامي اگر حرف ما را گوش مي‌دادند، ?ما قتلوا?؛ كشته نمي‌شدند.


ناممكن بودن فرار از مرگ
آن‌گاه خداي سبحان به رسولش دستور داد فرمود: حالا كه شما پشت جبهه‌ايد نميريد، اگر توانستيد جلوي مرگ خودتان را بگيريد، معادل همين مرگهايي كه در جبهه‌هاست در پشت جبهه‌ها هم روزانه هست؛ هم جوان مي‌ميرد هم پير [و] اين‌طور نيست كه حال اگر كسي نرفت بماند، فرمود: ?فادرءوا عن أنفسكم الموت إن كنتم صادقين? ؛ شما گفتيد: اگر كسي جبهه نرود مي‌ماند، خب شما اگر راست مي‌گوييد بمانيد مرگ را از خودتان طرد كنيد (درء كنيد، دفع كنيد) شما نميريد در حالي كه شما هم مثل آنها مي‌ميريد ?فادرءوا عنْ أنفسكم الموت ان كنتم صادقين? .
باز در همين سوره آل‌عمران آيه 156 اين است فرمود: ?يا ايّها الذين ءامنوا لا تكونوا كالّذين كفروا و قالوا لإخو?نهم إذا ضربوا في الأرض أو كانوا غزًّي لّو كانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا ليجعل الله ذ?لك حسرة في قلوبهم و الله يحي و يميت والله بما تعملون بصير ? و لئن قتلتم في سبيل الله أو مُتّم لمغفرة من الله و رحمة خير مّمّا يجمعون? آيه بعدش هم همين است ?و لئن مّتّم أوْ قتلتم لإلي الله تحشرون?؛ اينها كه مي‌گويند: نرويد؛ براي اينكه از بين نرويد نمي‌دانند كه انسان با مرگ محشور الي الله مي‌شود.
«و الحمد لله رب العالمين»