موضوع: سوره بقره

عنوان: تفسير سوره مبارکه بقره جلسه 267

مدت زمان: 29.02 دقيقه اندازه نسخه كم حجم: 2.98 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 5.96 MB دانلود

رديف نوع عنوان عنوان
1 1 اعتقاد به عظمت شهادت عامل پيروزي در جهاد
2 1 پيامهاي آيه
3 2 ـ حيات شهيد
4 2 ـ كاميابي شهيد
5 2 ـ اطلاع شهدا از حال بازماندگان
6 3 بشارت الهي و استبشار شهيد
7 3 استبشار در قرآن
8 2 ـ نتيجه بحث
9 2 ـ سرّ نبودن خو و حزن در بهشت
10 2 ـ نعمت وحدت در پرتو توجه به خداوند
11 2 ـ القاي رعب در دل دشمن
12 2 ـ ازاله? خوف و حزن از قلب شهيد
13 2 استبشار شهدا در بيان زمخشري

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?و لا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله امواتٌ بل أحياء ولكن لاتشعرون ? و لنبلونكم بشيء من الخوف والجوع و نقص من الأموال والأنفس والثّمرات و بشر الصابرين ? الذين إذا أصابتهم مصيبة قالوا انا لله و إنّا إليه راجعون?

اعتقاد به عظمت شهادت عامل پيروزي در جهاد
در اقدامِ امر مهم، لازم است كه وسيله پيروزي آن امر مهم را فراهم بكنند. خداي سبحان براي تشويق به جهاد في سبيل الله همه مقدمات لازم را بيان كرد. مهم‌ترين عاملي كه انسان را در جهاد پيروز مي‌كند، استعانت به صبر و صلات است كه بحثش گذشت و باز عامل مهمي كه انسان را در جهاد پيروز مي‌كند، اعتقاد به موفقيت شهيد است كه شهيد به هيچ وجه از بين نمي‌رود؛ نه از بين مي‌رود، نه ناكام مي‌شود. ناكامي براي شهيد نيست و خداي سبحان هم جريان شهيد را به بازمانده‌ها اعلام كرده و هم جريان بازمانده‌ها را به شهيد اعلام مي‌كند. شهيد با آن بازمانده‌هايي كه در راه نيستند كاري ندارد و مايل هم نيست كه از حال آنها باخبر باشد. شهيد فقط به فكر رفقاي خودش است، آنهايي كه همرزمان و همراهان او هستند به فكر آنهاست، لذا خداي سبحان جريان همرزمان و همراهان شهيد را به شهيد اعلام مي‌كند؛ چه اينكه جريان خود شهيد را به بازماندگانش هم اعلام مي‌كند. به آنها كه اعتراض مي‌كنند وضع شهيد را اعلام مي‌كند كه آنها اعتراض نكنند، به آنها كه راهيان كوي شهيداند و شهادت‌اند جريان شهيد را اعلام مي‌كند تا تشويق بشوند و جريان راهيان كوي شهادت را به شهدا اعلام مي‌كنند تا اينكه آنها خوشحال باشند.

پيامهاي آيه
قهراً از اين آيه? كريمه اموري استفاده مي‌شود:

ـ حيات شهيد
امر اول آن است كه شهيد همچنان زنده است و شهادت تهلكه نيست (هلاكت نيست). عده‌اي پنداشتند كساني كه به جبهه مي‌روند خود را در تهلكه القا مي‌كنند، اين توهّم باطل است كه فرمود: ?ولاتقولوا لمن يقتل في سبيل الله أموات?.

ـ كاميابي شهيد
أمر ثاني آن است كه كسي كه شهيد مي‌شود ناكام نخواهد شد. كاميابي يك انسان اگر در لذايذ حسي است براي شهدا هست و اگر كاميابي انسان در لذايذ برتر از حسي است آن هم براي شهدا هست، لذا در سوره? مباركه? آل‌عمران فرمود به اينكه ?ولاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياءٌ عند ربهم يرزقون? ، پس هم توهم اول را ابطال مي‌كند، هم توهم دوم را؛ هم توهم زوال و نابودي را ابطال مي‌كند، هم توهم ناكامي را، آن‌گاه فرمود: ?فرحين بما آتاهم الله من فضله? ؛ شهدا كاميابند و خوشحالند كه به رزق خاصه? الهي مرتزق‌اند.

ـ اطلاع شهدا از حال بازماندگان
أمر سوم آن است كه جريان بازمانده‌هارا به شهدا گزارش مي‌دهند؛ چون انسان وقتي از اين نشئه رخت برمي‌بندد. گرچه از لذايذ آن نشئه متنعم است، ولي از فراق اُحبّه رنج مي‌برد، گفتند: وقتي از امام مجتبي (سلام الله عليه) سؤال كردند: چرا شما در هنگام رحلت اشك مي‌ريزيد؟ فرمود «لهول المطَّلَع و فراق الأحبة» ، انسان وقتي از بالا به جاي گودِ عميق مي‌نگرد، آن بالا كه جاي إشراف است [را] مي‌گويند «مطّلَع»، فرمود: وقتي انسان را از بالا وارد قبر مي‌كنند، يك كار آسان و عادي نيست. انسان براي آن حال كه « هول مطّلَع» است و از بالا بر جريان مادون مشرف مي‌شود و مستحضر مي‌شود، اين هولناك است [و] من براي آن حال اشك مي‌ريزم و براي فراق دوستانم اشك مي‌ريزم. بالأخره همان‌طوري كه بازمانده‌ها از فراق اين شخص كه وارد نشئهْ برزخ مي‌شود رنج مي‌برند، آن شخص هم از فراق بازمانده‌ها رنج مي‌برد. اين تعلّق طرفيني است و اثر تعلق هم طرفيني است. اين‌چنين نيست كه بازماندگان از فراق اين شخص رنج ببرند و آن شخصي كه وارد نشئه? برزخ مي‌شود از فراق دوستانش رنج نبرد، اين‌چنين نيست. ديگران اين زحمت را دارند؛ چون از حال دوستانشان باخبر نيستند در رنج‌اند. خداي سبحان مي‌فرمايد: اين رنج براي شهدا نيست؛ زيرا ما همان‌طوري كه جريان شهدا را به بازماندگانش اعلام كرديم [و] گفتيم به اينكه درباره شهدا نگوييد كه اينها مردند، بلكه زنده‌اند؛ درباره شهدا نگوييد كه اينها ناكام‌اند، بلكه كامياب‌اند، عند الله مرزوقند ?عند ربهم يرزقون‌?اند، ?فرحين بما آتاهم الله من فضله? اند، به شهدا هم مي‌گويند كه براي بازماندگان و راهيان كوي جنگ و شهادت نگران نباشيد، حالِ آنها خوب است.

بشارت الهي و استبشار شهيد
?و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم? ، ?يستبشرون? لازم است [و] متعدي نيست يعني شهدا خوشحال مي‌شوند براي اينكه آگاه مي‌شوند كه ?الذين لم يلحقوا بهم? در سلامت‌اند، ?ألاّ خوف عليهم و لا هم يحزنون? . در اينجا يك مبشّر است، يك مستبشر است و يك بشارت؛ خداي سبحان مبشر است، شهدا را بشارت مي‌دهد [و] شهدا مستبشرند، با دريافت اين گزارش مسرور مي‌شوند. بشارت را هم بشارت گفته‌اند، براي اينكه يك خبر خوشي است كه نشانه? نشاط، در بشره و چهره ظهور مي‌كند و چون گزارش خوب در چهره و در بشره اثر مي‌كند، از اين جهت گزارش خوب را بشارت گفته‌اند كه در بشره اثر مي‌كند. خداي سبحان مبشّر است و گزارش خوب مي‌دهد. شهدا مستبشراند. اين گزارش خوب را طلب مي‌كنند (طلب بشارت مي‌كنند) و مسرور مي‌شوند، امّا آن گزارش كه بشارت است، عبارت از اين است؛ به شهدا مي‌گويند« شما كه به مقصد رسيده‌ايد و هر پيشتازي كه به مقصد رسيد، قلبش به حال ساير أعضاي قافله نگران است، شما نگران ساير أعضاي قافله نباشيد، ديگر رزمندگان كه هنوز به شما نرسيده‌اند، حال آنها خوب است؛ آنها نه خوفي دارند، نه ترسي. رفتن شما اينها را خايف نكرد، محزون نكرد (غمگين نشدند)؛ چون مي‌دانند به جاي خوبي رسيديد، چيزي را از دست نداديد، پس اگر شما از حال راهيان كوي شهادت كه هنوز به شما نرسيدند خواستيد باخبر بشويد، بدانيد كه ?لاخوفٌ عليهم و لا هم يحزنون?
پس مبشر خدا است، مستبشر شهيد است بشارتي كه به شهيد مي‌دهند اين است كه آنهايي كه هنوز به شما نرسيدند، حالشان خوب است؛ هيچ خوف و حزني هم ندارند، شما نگوييد ما به مقصد رسيديم و آنها هنوز در خط مقدم جبهه در آتشند، نه ?لا خوف عليهم و لا هم يحزنون?؛ آنها از هيچ چيزي نمي‌ترسند و از هيچ عاملي هم غمگين نشدند و غمگين نمي‌شوند، حتي مرگ شما هم آنها را محزون نكرده، چيزي را آنها از دست ندادند. آنها مي‌دانند شما به جاي خوبي رسيديد. خب، اينكه آنها مي‌دانند، آنها خوف ندارند، آنها حزن ندارند اين عنايت الهي است؛ اين إعطاي الهي است. خدا با همين امر دل‌هاي راهيان كوي شهادت را از خوف و حزن مي‌رهاند. به شهدا مي‌گويد: دوستان شما سالم اند؛ خوف و حزني ندارند.
پرسش پاسخ: با آيات ديگر هم بايد سازگار باشد در همين سوره? مباركه? آل‌عمران آيه? بعدش اين است كه ?يستبشرون بنعمة من الله وَفضل? يعني شهدا مستبشراند و عامل بشارت آنها هم نعمت و فضل الهي است ?يستبشرون بنعمةٍ من الله وَفضل? با ?يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم? يك سياق است.
پس خدا مبشر است، شهيد مستبشر است، بشارت همان نعمت و فضل إله است و همان گزارش حال راهيان كوي شهادت است.

استبثار در قرآن
در نوع موارد قرآن كريم كلمه مستبشر را يا استبشار را به معنايِ لازم گرفته، در سوره? مباركه? توبه، آيه? 111 اين است كه فرمود: ?ان الله اشتري? من المومنين انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة?. تا اينكه در ذيل فرمود: ?فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به? ؛ به اينها كه اهل جنگ و جهاد عليه كفرند خدا بشارت مي‌دهد. مي‌فرمايد: مستبشر باشيد به اين بيعي كه كرديد يعني خدا مبشر است و شما مستبشريد و بشارت جريان داد و ستد است كه جان داديد و بهشت گرفتيد؛ در حقيقت جان نداديد [بلكه] جسم داديد و بهشت گرفتيد، بلكه در حقيقت جسم نداديد. يك مختصر رنج تحمل كرديد و بهشت گرفتيد، بلكه در حقيقت بي رنج آن گنج را به دست آورديد. اگر توفيقي نصيب شد اين روايتي كه مرحوم طبرسي در مجمع نقل كردند بخوانيم تا روشن بشود شهيد اگر دلباخته? خدا و قرآن بود، در ميدان جنگ رنج هم نمي‌برد، احياناً ممكن است تير بيايد بدن او را مصدوم بكند، ولي او درد احساس نمي‌كند و اگر كسي براي غير خدا بجنگد ممكن است درد احساس كند، ولي اگر براي حفظ قرآن لله و بالله و في سبيل الله و علي ملة رسول الله، جنگ كند ممكن نيست وقتي تير به او مي‌رسد درد احساس بكند. آن روايت شريف را مي‌خوانيم.
پرسش ...
پاسخ: آن را هم خداي سبحان تأمين كرد، فرمود: ما به اينها بشارت مي‌دهيم كه ?الذين لم يلحقوا بهم? حالشان خوب است در همين سوره توبه، آيه? 124 فرمود به اينكه ?وَأمّا الذين آمنوا فزادتهم إيماناً و هم يستبشرون?؛ مؤمنين با تلاوت آيات مستبشرنديعني طلب بشارت مي‌كنند، خوشحال مي‌شوند. يستبشر را به معناي لازم گرفته؛ چه اينكه در سوره? مباركه? عبس چهره‌هاي آدميان را در قيامت به چند قسم تقسيم مي‌كند، آن گاه مي‌فرمايد به اينكه ?وجوه يومئذ مسفرة ? ضاحكةٌ مستبشرةٌ? ؛ بعضي از چهره‌ها روشن است و خندان خوشحال است. مستبشر معني لازم دارد.


ـ نتيجه بحث
پس خدا مبشر است و شهيد مستبشر است و بشارت جريان كساني است كه راهي كوي شهيد هستند، ولي به او نرسيدند: ?و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم? كه ?ألاّ خوفٌ عليهم و لا هم يحزنون? كه اين بدل است براي ?الذين? خب، خدا چه بشارت مي‌دهد؟ مي‌گويد: آنها سالم‌اند، مريض نيستند؟ اينكه به درد شهيد نمي‌خورد، شهيد براي بازمانده‌ها يا ساير دوستاني كه در اين كوي شهادت قدم نزدند اصلاً به فكر اينها نيست حالا يا سالم‌اند يا سالم نيستند، شهيد به فكر همرزمان خودش است [و] خداي سبحان به شهيد مي‌گويد كه همرزمان شما سالم اند: ? لا خوفٌ عليهم و لا هم يحزنون?. انساني كه در راه خاص قدم برمي‌دارد، وقتي وارد آن نشئه شد اصلاً به فكر دوستاني كه در دنيا داشت و هم‌فكر و هم عقيده نبودند نيست، اصلاً اين فكر رنج آور است. چرا به فكر آنها باشد؟!

سرّ نبودن خوف و حزن در بهشت؟!
در بعضي از بحثهاي قبل ملاحظه فرموديد، (در ذيل بعضي از آياتي كه آمده در بهشت حزن و اندوهي نيست) از امام (عليه السلام) سؤال كردند كه چه طور در بهشت غم و اندوهي نيست، در حالي كه مثلاً نوح (سلام الله عليه) در بهشت است [و] پسرش در جهنم مي‌سوزد؟ خيلي‌ها هستند كه خودشان در بهشتند [و] بستگانشان در جهنم مي‌سوزند؟ خب، اين نگراني باعث غم و اندوه بهشتي‌هاست. فرمود: اصلاً در بهشت بهشتي يادش نيست كه يك چنين بسته ناصالح داشت، وقتي اصلاً يادش نباشد رنج نمي‌برد. اصلاً نوح (سلام الله عليه) در بهشت به اين فكر نيست كه فرزندي داشت، اصلاً يادش نيست [و] وقتي يادش نبود، نگران نيست، آنجا جايي نيست كه انسان نظير دنيا به فكر مسائل قراردادي و امثال قراردادي باشد. در آنجا ?وامتازوا اليوم أيّها المجرمون? ؛حق از باطل جدا مي‌شود؛ حق به فكر اهل حق است، باطل هم به فكر اهل باطل. در آن روز بهشتي به فكرِ انساني كه هم عقيده و هم مذهب او نبود نيست. شهيد اصلاً فكرش براي ديگراني كه راهي كوي او نبودند، هم فكر نبودند، به فكر آنها نيست. اگر كسي شهيد شد، فقط به فكر كساني است كه در جبهه‌اند يا به فكر كساني‌اند كه سرگرم تدارك جنگ‌اند، به فكر اينها هستند. از فراق اينها رنج مي‌برند [و] خدا كاري مي‌كند كه از فراق اينها هم رنج نبرد، مي‌فرمايد به اينكه آنها كه هم فكر توي شهيدند و هنوز به تو نرسيدند، من به شما بشارت بدهم حال آنها سالم است. از نظر دين ?ألاّ خوفٌ عليهم و لا هم يحزنون * يستبشرون? يعني شهدا مستبشرند [و] مبشرشان الله است. به چه كسي مستبشرند و به چه بشارت دارند، مورد بشارت چيست؟ به ?الذين لم يلحقوا بهم? ، خب اين ?الذين لم يلحقوا بهم? كه ذواتند، خداي سبحان به شهدا گزارش مي‌دهد اين ذوات را، يا حالِ اين ذوات را؟ فرمود: حال اين ذوات را گزارش مي‌دهد. فرمود: خداي سبحان به شهدا بشارت مي‌دهد، دربارهْ ?الذين لم يلحقوابهم?، خب بدل مي‌خواهد اين؛ چون صرف ?الذين لم يلحقوا بهم? كه عامل بشارت نيست. خب، اگر اينها نگران باشند كه شهدا را نگران مي‌كنند، يا اگر اينها بي تفاوت باشند يا خايف و محزون باشند كه شهدا را نگران مي‌كنند، خدا مي‌فرمايد به اينكه من به شما بشارت بدهم ?الذين لم يلحقوا بهم? در اين حالت‌اند كه ?ألاّ خوف عليهم و لا هم يحزنون?.
پرسش...
پاسخ: بله، آن يك معنايي است كه زمخشري در كشاف از اين صحنه برداشت كرد، گفت: اين معنايي كه خدا بشارت مي‌دهد و شهدا خوشحال مي‌شوند كه ?الذين لم يلحقوا بهم?، از خوف و حزن مصون‌اند. همين معنا عامل تشويق راهيان كوي شهادت است، همين معنا ?الذين لم يلحقوا بهم? را تحريك مي‌كند، تشويق مي‌كند، منتها خدا به شهدا بشارت صدق مي‌دهد، به شهدا مي‌گويد: دوستان جبهه? شما سالم‌اند، خب چه كسي اينها را سالم كرد؟ چه كسي در قلب اثر مي‌كند؟ چه كسي در دشمنان جبهه مقابل اثر مي‌كند؟ اين خداست، فرمود: ?سنلقي في قلوب الذين كفروا الرعب? ؛ كار قلب به دستِ مقلب القلوب است.

ـ نعمت وحدت در پرتو توجه به خداوند
خداي سبحان به نبي‌اش فرمود به اينكه مسئله وحدت يك امر عادي نيست [و] اين را خدا بايد در دلها ايجاد بكند، تو اگر بخواهي همه ذخاير زميني را بين مردم تقسيم بكني كه دل‌هاي اينها را با مال متّحد كني، ممكن نيست ?لو انفقت ما في الارض جميعاً ما الفت بين قلوبهم ولكن الله الف بينهم? ؛ فرمود: خدا مؤلّف القلوب و مقلب القلوب است [و] از غير خدا ساخته نيست و از غير ماوراي طبيعت هم ساخته نيست. تو اگر همه معادن زمين را رايگان بين اينها تقسيم بكني تا اينها با هم دوست باشند، تازه اول دشمني اينهاست. اگر همه كوهها طلا باشد و شما همه اين سلسله جبال طلا را رايگان بين افراد تقسيم بكني كه بگويي اينها متحد بشوند [و] با هم بسازند، تازه آغاز نزاع اينهاست؛ چون مال است كه بالأخره اختلاف مي‌آورد، هر كدام زير چشم به سهم ديگري نگاه مي‌كنند؛ چون ?و أحضرت الأنفس الشح? ، تازه اول دعوا است. فرمود: به اين خيال نباشيد كه با مال، با كمك مالي، با مسائل مادي بشود دل‌ها را به هم نزديك كرد. يك عامل است كه دلها را به هم نزديك مي‌كند [و] آن توجه به خداست كه مقلب القلوب است. اين يك بحث.

ـ الفاي رعب در دل دشمن
بحث ديگر هم فرمود: اينكه مي‌بينيد در جبهه‌هاي جنگ دشمنان شما يا اسير مي‌شوند يا فرار مي‌كنند يا شكست مي‌خورند؛ براي اينكه ما در قلب اينها ترس انداختيم: ?سنلقي في قلوب الذين كفروا الرعب? ، اين دو اصل.

ـ ازاله? خوف و حزن از قلب شهيد
اصل سوم اين است كه مي‌بينيد اگر رزمنده‌هاي اسلام تا آخرين لحظه مقاومت مي‌كنند [و] از هيچ عاملي نمي‌ترسند؛ براي اينكه ما قلبشان را از خوف و حزن نجات داديم؛ ?ألاّ خوف عليهم و لا هم يحزنون? وگرنه كدام عامل است كه اين صحنه‌ها را ببيند و نترسد؟ به شهيد مي‌گويد: خاطرجمع باش، اينها كه در جبهه‌اند من در دلهاي اينها اثر كردم اصلاً ترس ندارند، گرچه به تو علاقه‌مند بودند، ولي از غم تو محزون نيستند. البته تأثّر ظاهري را دارند، عاطفه اثر مي‌كند، آنها اشك مي‌ريزند و كسي كه اهل اشك نباشد قسي است. كسي كه اهل عاطفه نباشد قسي است، اما غم ندارد. انسان در مراسم شهدا شركت مي‌كند، اشك مي‌ريزد، جزع مي‌كند، ناله مي‌كند، ولي غم ندارد كه من محبوبي را از دست دادم. غم براي خودش است كه چرا من به او نرسيدم.

استبشار شهدا در بيان زمخشري
پس خود همين صحنه را بيان كردن تشويق راهيان است حرف زمخشري حرف لطيفي است، عبارتش اين است مي‌گويد «و في ذكر حال الشهداء و استبشارهم لمن خلفهم بعثٌ للباقين بعدَهم علي الزياد الطاعة والجِدّ في الجهاد والرغبه في نيل منازل الشهداء و أصابت فضلهم و إحمادٌ لحال من يري نفسه في خير فيتمني مثله لإخوانه في الله» ؛ فرمود: اين تعبير چند مطلب را در بر دارد: يكي همين تعبير يك انگيزه خوبي است، اين بعث مي‌كند، انگيزه ايجاد مي‌كند، در بازمانده‌ها انگيزه ايجاد مي‌كند خود همين. و يكي هم عظمت مقام شهيد را بازگو مي‌كند كه شهيد همان‌طوري كه در دنيا تا زنده بود به فكر نجات ديگران بود، بعد از ارتحال هم به فكر ديگران است، مي‌گويد: من كه آمدم به جاي خوب، خب، چرا دوستانم نيايند؟ آنها در چه شرايطي‌اند؟ شهيد يك انسان وارسته است وقتي به آن مقام امن رسيد نمي‌گويد ما رسيديم [و] كاري به ديگر مانده‌ها نداريم؛ اين‌چنين نيست. نگران به حال ديگران است، آن وقت فوراً خدا بشارت مي‌دهد كه نگران نباش، تو به جاي خوب رسيدي، آنها هم حالشان خوب است. خداي سبحان به اينها بشارت مي‌دهد. بشارت مال كسي است كه منتظر باشد. خب اگر يك انساني بي تفاوت باشد، يك انساني بيگانه باشد، شما بگوييد فلان شخص از سفر مكه آمد. خب، او خوشحال نمي‌شود. يك انساني كه بي صبرانه منتظرِ قدوم دوست است، اگر خبر رسيدن دوست را بشنود، خوشحال مي‌شود. اينكه خدا فرمود: ما به شهدا بشارت مي‌دهيم، معلوم مي‌شود شهدا از حال همرزمانشان اگر در زحمت باشند، رنج مي‌برند. خدا مي‌فرمايد به اينكه شما رنج نبريد حالشان خوب است. خوبي هم به اين نيست كه آنها دست و پايشان سالم است؛ خوبي‌اش به اين است كه ?ألاّ خوف عليهم و لا هم يحزنون?. همين نقل جريان هم بزرگداشت مقام شهادت است، هم تشويق ساير رزمنده‌هاست كه در جبهه‌اند و هم تكويناً آن لطف خداي مقلب القلوب خوف و حزن را از دلهاي رزمنده مي‌گيرد و ترس را در دل دشمنانِ دين القا مي‌كند. اينكه درباره رسول اكرم (عليه آلاف التحيّة و الثّناء) رسيده است كه فرموديد: «من منصور به رعب‌ام» از همين باب است يعني خداي سبحان مرا با ترس كمك كرد؛ ترس ما را در دلهاي دشمنان ما قذف كرده و القا كرده، فرمود: من با ترس پيشرفت كردم؛ من نترسيدم [و] دشمنم ترسيد، ما موفّق شديم.
پرسش ...
پاسخ: معنايي كه قبلاً بيان شد، اين‌چنين نيست كه ناصواب باشد، ولي با سياق بعدي هم بايد سازگار باشد؛ چون آخر آيه بعد در همين سوره? آل‌عمران دارد كه ?يستبشرون بنعمة من الله وَ فضل? ما براي اينكه اين وحدت سياق را حفظ بكنيم، ولي معنا محفوظ است با بيان صاحب كشاف؛ براي اينكه او مي‌گويد: نقل اين جريان آن اثر را دارد يعني هم بازمانده‌ها را تشويق مي‌كند، هم مقام شهيد را به عظمت ياد مي‌كند كه او اگر به جايي رسيد اين‌چنين نيست كه به ياد ديگران نباشد، اين تحميد حال شهيد است شهيد آن‌چنان انسان والايي است كه نمي‌گويد حالا من به مقصد رسيده‌ام كاري به بازمانده‌ها ندارم، نگران ساير همزمان است. خداوند مي‌فرمايد. نگران نباش آنها هم حالشان خوب است.
«والحمد لله رب العالمين»