موضوع: سوره بقره

عنوان: تفسير سوره مبارکه بقره جلسه 268

مدت زمان: 32.34 دقيقه اندازه نسخه كم حجم: 3.72 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 7.45 MB دانلود

رديف نوع عنوان عنوان
1 1 بررسي معناي واژه«بلا»
2 1 امتحان، عامل به فعليت رسيدن كمالات
3 2 ـ دنيا، نشئه? امتحان
4 2 ـ اعلام خطر صريح قرآني
5 1 آيات قرآن كريم درباره? آزمونهاي الهي
6 2 ـ الف. عالم طبيعت، نشئه? آزمون
7 2 ـ ب. آزمون به مشكلات
8 3 مراتب و درجات آزمون الهي
9 3 كيفيت برخورد اهل نفاق و ضعيف الايمان با آزمون الهي
10 3 استقامت مؤمنان در آزمون الهي
11 3 آزمون به مشكلات در آيات قرآن كريم
12 2 ـ ج. آزمون به نعمت
13 2 ـ د. آزمون به خير و شرّ
14 3 صعوبت امتحان در حال رفاه
15 3 آزمون به خير و شر در سوره? فجر

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?و لنبلونكم بشيء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين (155) الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا إنا لله وانا اليه راجعون?(156)

بررسي معناي واژه? « بلا»
براي اعزام مبارزان الهي به جبهه يك سلسله مسائل اعتقادي و اخلاقي را طرح مي‌كند. فرمود ما حتماً شما را به يك سلسله مشكلات مي‌آزماييم كه اين لام «لنبلونّ» طبق بعضي از نظرات جواب قسم است يعني قسم ياد مي‌كنم كه حتماً شما را امتحان مي‌كنم. بلوا گرچه به معناي آزمون و امتحان آمده است و گرچه گفته‌اند اين بلا و آزمون از «بَلي? ، يبلو» است؛ ولي [طبق] آنچه كه راغب در مفردات نقل كرده است اين از ماده? «بَلي? ، يَبْلي?» است يعني كهنه شد و كهنه مي‌شود و ابتلا و آزمون را «بلوا، بِلا و بَلا» مي‌نامند براي اينكه انسان را كهنه مي‌كند. و اين در تعبيرات فارسي ما هم هست؛ ما اگر بخواهيم درباره? بعضي اظهار نظر كنيم بگوييم ما ساليان متمادي او را آزموديم مي‌گوييم ما كهنه‌اش كرديم، ما كهنه‌اش كرديم يعني اين قدر در موارد گوناگون او را امتحان كرديم مثل يك لباس و پارچه‌اي كه اگر انسان چندين سال بپوشد و كهنه كند مي‌گويد من مي‌دانم كه اين پارچه دوامش چقدر است و رنگش چقدر، من كهنه‌اش كرده‌ام. اين من كهنه كرده‌ام يعني در طيّ تجارب طولاني هم از دوام آن هم از رنگ آن با خبر شدم. اگر كسي را بخواهند بيازمايند؛ [يعني] هم از نظر عقايد هم از نظر اخلاق، اوصاف و اعمال امتحان كنند مي‌گويند: «بَلَوتُه» يعني من او كهنه‌اش كردم، وگرنه بلا به معناي امتحان باشد نيست، لغتاً آن ‌طوري كه در مفردات راغب آمده، ماده? اين بلا و امتحان همان بِلا و كهنگي است. و اصولاً غم را هم بلا مي‌گويند چون فرساينده است، اگر به غم، رنج و مصيبت مي‌گويند بلا چون باعث بِلا و كهنگي انسان است. پس ريشه? لغوي همه اينها به يك امر بر مي‌گردد. و اگر گفته‌اند: «اَبلاه الغم» ، غم او را كهنه كرد يا او به بلاي غم مبتلا شد، براي آن است كه اندوه فرساينده است. اگر خداي سبحان درباره? ايتام دستور ابتلا داد [و] در سوره? « نساء» فرمود: ?و ابتلوا اليتامي? حتي? اذا بلغوا النكاح? ، ابتلا كنيد يعني آنها را در امور گوناگون بيازماييد كهنه‌شان كنيد تا معلوم شود كه بادوام اند از نظر عقيده يا نه [و] رنگشان از نظر عمل و صفت مي‌رود يا نه. پس ابتلا، بلوا، بَلا و امثال ذلك ريشه لغوي همه اينها يكي است؛ نظير فتنه كه فتنه هم به معناي امتحان است و اما اصل لغت در اين است كه اگر كسي بخواهد فلزي را آزمون كند ببيند كه خالص است يا مشوب، آن را در آتش قرار مي‌دهد ذوبش مي‌كند (چون فلز در آتش خالصي از ناخالصي‌اش مشخص مي‌شود) اين معنا را فتنه مي‌گويند، همين معنا درباره? اختبار، امتحان و آزمون انسانها هم به كار برده مي‌شود كه خدا فرمود: ?أحسب الناس ان يتركوا أن يقولوا آمنّا و هم لايفتنون? اينها خيال نكنند به همين گفتار رها مي‌شود ما اينها را نمي‌آزماييم. مفتون يعني ممتحن، ?يفتنون في كل عام مرة او مرتين? يعني سالي يك يا دو بار امتحان مي‌شوند. ريشه لغوي فتنه همان است كه فلزي را در آتش مي‌گذارند گداخته بشود تا روشن بشود كه خالص است يا
مشوب، همان معنا را درباره اختبار و امتحان به كار مي‌برند.

امتحان، عامل به فعليت رسيدن كمالات
خداي سبحان فرمود: ما انسانها را با استعدادهاي گوناگون آفريديم و عاملي كه اين استعدادهاي گوناگون را شكوفا مي‌كند امتحان است؛ ما انسان را به شرايط سخت و تلخ و همچنين به شرايط رفاه و آسايش، ابتلا و امتحان مي‌كنيم تا معلوم بشود كه اينها صابرند يا شاكرند. و نوعاً انسانها را در موارد گوناگون به «سرّاء» و «ضرّاء» مي‌آزمايند؛ با «سرّاء» و نعمت مي‌آزمايند تا معلوم بشود شاكرند [يا نه] با «ضرّاء» و مصائب مي‌آزمايند تا معلوم بشود كه صابرند. [يانه] چون شكر و صبر از كمالات انسان است و بدون آزمون اين كمال از قوه به فعليت نمي‌رسد، لذا خداي سبحان انسان را گاهي با نعمت، گاهي با نقمت، به تعبير ديگر گاهي با منحت، گاهي با محنت مي‌آزمايد تا روشن بشود كه در درون انسان شكر يا صبر [هست يا نه]. وقتي مسئله جنگ، نبرد و اعزام نيرو مطرح است آزمون به ?نقص من الاموال و الانفس والثمرات? را طرح مي‌كند؛ وقتي پيروزي بعد از جنگ مطرح شد مسئله? شكر و مسائل رفاهي را مطرح مي‌كند مي‌فرمايد ما تبهكاران را برديم شما را پيروز كرديم به جاي آنها نشستيد تا ?لننظر كيف تعملون? ببينيم شما چه كار مي‌كنيد [كه] اين امتحان بعد از فتح است، اين ?ولنبلوّنكم? امتحان قبل از فتح. در همه? موارد اين‌ طور است در مسائل جزئي؛ جنگ جزئي و فتح جزئي، در مسائل كلي؛ جنگ كلي و فتح كلي. هم درباره? نقمت زمان جنگ سخن از امتحان است، هم درباره? نعمت زمان پيروزي.
دنيا، نشئه? امتحان
گاهي هم هشدار مي‌دهد به صراحت بيان مي‌كند مي‌فرمايد ما اينكه شما را پيروز كرديم نه [اينكه] به عنوان جزاي شما باشد چون دنيا دار امتحان است نه دار جزا، جزا [يعني] آن جزاي محض كه در كنارش تكليف نيست مربوط به قيامت است وگرنه هر چه در نشئه طبيعت و دنيا به انسان مي‌رسد؛ خواه مسائل رفاهي باشد، خواه مسائل درد و رنج آور باشد (همه و همه) امتحان است، چيزي رايگان به انسان داده نمي‌شود. حتي اگر هم در اثر موفقيت از امتحان قبلي پاداشي خداي سبحان به انسان بدهد تازه آغاز امتحان جديد است. خداي سبحان فرمود: اگر شما رنج و سختي را تحمل كرديد من شما را موفق [و] پيروز مي‌كنم حالا پيروز كرد؛ [اما] آيا اين نعمتي كه داد نعمت بلا تكليف است يا نعمت با تكليف؟ نعمتي است با تكليف، آغاز يك امتحان جديد است.

- اعلام خطر صريح قرآني
گاهي هم اعلام خطر مي‌كند گاهي كه انسانها در جبهه جنگ امتحان دادند صبور و بردبار بودند نتيجه صبر (به نام فتح و پيروزي) را هم گرفتند، خداي سبحان به صراحت اعلام خطر مي‌كند مي‌فرمايد تازه به جاي ظالمين نشسته‌ايد: ?و سكنتم في مساكن الذين ظلموا? . اين تعبير كه شما تازه به جاي ظالمين نشسته‌ايد اعلام خطر است يعني آنجايي كه شما نشسته‌ايد اين مقامي كه شما داريد قبلاً به دست ظالمين بود نتوانستند حفظ كنند، شما بكوشيد عادل باشيد و حفظ كنيد. گاهي مي‌فرمايد شما به جاي گذشتگان نشسته‌ايد اين اعلام خطر نيست؛ [اما] گاهي مي‌فرمايد شما به جاي ظالمين نشسته ايد، اين تعبير كه شما به جاي ظالمين نشسته‌ايد يعني مواظب باشيد. ?و سكنتم في مساكن الذين ظلموا? اين تعليق حكم بر وصف مُشعِر به عليت است يعني آنها كه ?ظلموا? در اثر ظلم [خود] جايشان را به شما دادند ( و شما در اثر ظلم آنها جاي آنها را گرفته ايد) هشيار باشيد. اگر زمان فتح است كه مسئله نعمت را براي آزمون شكر مطرح مي‌كند و اگر زمان جنگ است كه مسئله رنج، شدائد و كمبود را براي آزمون صبر مطرح مي‌كند. چيزي در جهان طبيعت بدون امتحان نيست، اصولاً كل محدوده? عالم طبيعت محدوده? آزمون است.

آيات قرآن كريم درباره? آزمونهاي الهي
پس بحث در چند مقام است: مقام اول اينكه آنچه در نشئه طبيعت است در حوزه? امتحان است و اصولاً اين عالَم تلخي و شيريني‌اش براي امتحان است (به طور كلي)؛ مقام ثاني بررسي كردن حالات ناگوار است براي اينكه روشن بشود چه كسي صابر است؛ مقام ثالث بررسي حالات كسي است كه در اثر تحمل ناگواري به رفاه و آسايش رسيده است، حالا خداي سبحان اين نِعَم را به او مي‌دهد تا در كلاس شكر او را بيازمايد. گاهي اين مقام ثاني و ثالث را كنار هم ذكر مي‌كند؛ گاهي مقام ثاني و ثالث را جداي از هم. پس آيات قرآن كريم چهار طايفه است: طايفه? اُولي آياتي‌اند كه مي‌گويند آنچه در نشئه? طبيعت يافت مي‌شود در محدوده? امتحان است [و] هر چه خلق شد براي امتحان خلق شد؛ طايفه? ثانيه آياتي است كه دلالت مي‌كند بر اينكه رنج و درد براي آزمون صبر است؛ طايفه ثالثه آياتي‌اند كه مي‌گويند رفاه و نعمت براي آزمون شكر است؛ طايفه رابعه آياتي‌اند كه مسأله منحت و نقمت را، عذاب و نعمت را، خير و شر را در كنار هم و با هم ذكر مي‌كنند.

‌ـ الف عالم طبيعت، نشئه? آزمون
اما طايفه? اُولي كه كل عالم طبيعت را آزمون مي‌داند [ اين را در] آيه? هفتم سوره? «كهف» اين‌چنين فرمود: ?انا جعلنا ما علي الارض زينة لها لنبلوهم ايهم احسن عملا?؛ ما هر چه را [كه] روي زمين است زينت زمين قرار داديم؛ نه زينت اهل ارض، زينت زمين است و آزمون اهل الارض. زينت انسان همان است كه در جان اوست، آن را در سوره? «حجرات» مشخص كرد فرمود: ?حبب اليكم الايمان و زينهُ في قلوبكم? . و اين هم معقول نيست كه چيزي جداي از انسان باشد، و زينت آدم باشد هر چه بيرون از نفس انسان است زينت انسان نيست. اگر كسي زحمت كشيد زمين مواتي را احيا كرد [و] باغ كرد، آن زمين را مزيّن كرد نه خود را، اگر كسي تحصيل كرد و عالم با تقوا شد خود را مزيّن كرد. ممكن نيست زمين خوش‌ رنگ بشود و انسان مزين باشد (اين فرض صحيح ندارد) يا خانه‌اي روي زمين گذاشت زمين را زينت داد خودش مزين بشود، اين‌ طور نيست؛ نزديك‌تر بياييم، اگر لباس خوبي را در بر بكند اين لباس زينةالبدن است نه زينة‌الانسان؛ انگشتر خوبي را در دست گذاشت اين زينةاليد است نه زينةالنفس؛ تا جلوتر برسيم به ?وَزيّنه في قلوبكم? راه پيدا كنيم. هر چه جداي از حقيقت انسان است زينت انسان نيست، لذا فرمود آنچه در روي زمين است زينة الارض است و وسيله آ‌زمون شما؛ خواه دادنش [كه] براي آزمون شكر است، خواه گرفتنش [كه] براي آزمون صبر. اين طايفه آياتي است كه كلي است و جامع بين طوايف است: ?انا جعلنا ما علي الارض زينة لها? نه «لكم» ?لنبلوهم أيهم احسن عملا?. حالا اگر انسان توانست از زمين به كرات ديگر سفر كند و مالك اين منظومه‌هاي شمسي بشود آنجا هم باز همين حرف است فرمود: ?انا زينا السماء الدنيا بزينة الكواكب? . حالا بر فرض انسان توانست طوري سفر كند كه بسياري از ستاره‌ها را مِلك خود كند باز اين ستاره‌هاي نورافكن زينة السماء است نه زينة الانسان، همان ‌طوري كه باغ و خانه زينةالارض است نه زينة الانسان ستاره‌هاي آسمان هم « زينة السماء‌» اند نه زينة الانسان. چه انسان ارضي، چه انسان سمائي بايد در درون جان خود كمالات فراهم كند. نفس نبايد خود را سرگرم اين امور بكند، لذا فرمود اين امور رفتني است و شما امر جاويديد (براي هميشه مي‌مانيد) خود را به بيرون از خود سرگرم نكنيد. در همان سوره? « كهف» آيه? هشتمش اين است: ?و انا لجاعلون ما عليها صعيداً جرزاً? ؛ در آينده نزديك يا دور ما همه سرسبزيها و خرمي زمين را به صورت پژمرده درمي‌آوريم، آن وقتي كه سرسبز كرديم براي اينكه شما را با شكر بيازماييم آن وقتي كه صعيدِ جُرُز كرديم زمينِ پژمرده كرديم براي اينكه شما را با صبر بيازماييم. چيزي كه جداي از جان انسان است زينت انسان نيست و اگر كسي خود را به بيرون از ذات سرگرم كرد خود را هدر داد، براي اينكه آن بيرون روزي رخت برمي‌بندد و درون تهي مي‌ماند.
زينت بدن است، بدن مركبي است براي انسان.
پرسش: ...
پاسخ: زينت انسان نيست، زينت انسان را گفتند: ?خذوا زينتكم عند كل مسجد? .

ـ ب . آزمون به مشكلات
اما آياتي كه دلالت مي‌كند بر اينكه مشكلات به عنوان آزمون مطرح‌اند، فراوان‌اند؛ يكي همين آيه محل بحث كه فرمود: ?و لنبلونكم بشيء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس والثمرات? فرمود ما حتماً شما را مي‌آزماييم، كسي بگويد خدايا مرا امتحان نكن اين دعا غير مستجاب است. بايد دعا كند خدايا مرا به مقدار ايمانم امتحان بكن و توفيق بده كه در موقع امتحان سرافراز از عهده امتحان برآيم، وگرنه كسي بي امتحان نخواهد بود. فرمود ?و لنبلونكم?؛ حتماً ما شما را به مقداري از ترس و گرسنگي‌ و كمبود مسائل مالي مي‌آزماييم. اين ?بشيء? يعني « بشيء قليل،» اگر در اين شيء قليل شما توانستيد موفق از عهده امتحان برآييد از بشارت ما برخورداريد. ?بشئ من الخوف?؛ امنيت را احياناً از شما مي‌گيريم احياناً و آن سيري را از شما مي‌گيريم مبتلا به گرسنگي مي‌شويد مبتلا به كمبود مال مي‌شويد؛ يا در اثر [اختلال در] كشاورزي و دامداري نقص پيدا مي‌شود، يا در اثر سيل و زلزله، يا علل و عوامل ديگر آنچه كه داريد از دست شما مي‌رود (خلاصه يا پيدا نمي‌كنيد يا اگر پيدا كرديد از دستتان گرفته مي‌شود همه اينها به عنوان امتحان است. و نقص نفس عبارت از كشتن و قتل في سبيل‌الله و مانند آن است يا مرگهاي عادي [كه] همه اينها بالأخره نقص نفس است و آزمون الهي است. و نقص ثمر يا ثمر اقتصادي منظور است يا ثمر مصطلح كه مي‌گويند اولاد ثمار قلوب‌اند. در هر حال فرمود ما شما را به اين امور مي‌آزماييم و اگر از عهده امتحان بدر آمديد [و] صابرانه موفق شديد، از بشارت ما برخوردار باشيد: ?و بشر الصابرين?.

مراتب و درجات آزمون الهي
درباره مسائل جنگ و غير جنگ قرآن كريم فرمود براي پيشبرد اسلام ما شما را به امتحانهاي شديد مي‌آزماييم. در اوايل امر مسئله? مقداري از ترس و خوف است كه فرمود: ?و لنبلونكم بشئ من الخوف و الجوع?؛ ولي گاهي هم ممكن است كه آن آزمون شديد باشد (ديگر به مقدار كم نباشد)؛ چه اينكه در آيه ده و يازده سوره? مباركه? «احزاب» اين‌چنين فرمود: ?اذ جاؤكم من فوقكم و من أسفل منكم و اذ زاغت الابصار و بلغت القلوب الحناجر وتظنون بالله الظنوناً ? هنالك ابتلي المؤمنون و زلزلوا زلزالا شديدا?؛ وقتي دشمن از هر سمت حمله كند (از بالا [و] از پايين حمله كند)- چون در مدينه اين ‌طور بود؛ آن قسمتهاي مُشرِف بر دشت مدينه را بعضي از احزاب سياسي حمله كردند بعضي از طرف پايين مدينه حمله كردند، حالا الآن يا به صورت حمله‌هاي هوايي است يا به صورت حمله‌هاي دريايي است يا به صورت حمله‌هاي زميني، بالأخره دشمن از هر طرف مي‌آيد آن‌ چنان اين امتحان سنگين است كه مؤمنين به زلزله درمي‌آيند: ?هنالك ابتلي المومنون و زلزلوا زلزالا شديدا? اين هم يك امتحان. امتحان از آن ساده ترين درجه شروع مي‌شود كه فرمود: ?و لنبلونكم بشئ من الخوف?. پرسش ...
پاسخ: بسيار خوب، مرتبه عاليه شيء است، از مرتبه نازله آزمون شروع مي‌شود تا مرتبه شديد و عالي و «بينهما» هم «مراتب».
فرمود: ?و زلزلوا زلزالا شديداً?.

كيفيت بر خورد اهل نفاق و صفيف الايمان با آزمون الهي
وقتي حادثه خيلي سخت شد افراد يا صحنه را ترك مي‌كنند يا منافقانه در صحنه هستند [تا] كارشكني كنند يا پايدارند. همه? اين سخنانشان در همين سوره? «احزاب» آمده؛ فرمود در اين حالت ?و اذ يقول المنافقون و الذين في قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله الا غرورا? ؛ منافقون و كساني كه ضعيف الايمان اند [اين چنين مي گويد] ضعف ايمان مرض دل است (مرض قلب است)، وقتي فرمود منافقون و افرادي كه قلبشان مريض است اين‌چنين مي‌گويند، اين تفسير قاطع شركت است، معلوم مي‌شود افراد ضعيف الايمان هم قلبشان مريض است كه اگر اين مرض را درمان نكنند ممكن است خداي ناكرده اين مرض افزوده بشود، چون ?في قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا? . گرچه منافق قلبش مريض است (گرچه هر كه منافق است قلبش مريض است) يا مرده است؛ اما هر كه قلبش مريض است منافق نيست. ?وَ اذ يقول المنافقون و الذين في قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله الا غرورا? ؛ما را ـ معاذالله ـ فريب دادند. ?و اذ قالت طائفةٌ منهم يا اهل يثرب لا مقام لكم? آن‌گاه سخنان گروه‌ها را مختلف نقل مي كند، بعد [اينكه] عده‌اي صحنه را ترك مي‌كنند آن را هم بيان مي‌كند كه ?و لقد كانوا عاهدوا الله من قبل لا يولون الأدبار و كان عهد الله مسئولا? ؛

استقامت مؤمنان در آزمون الهي
تا بعد از چند آيه مي‌رسيم به افراد مستقيم و پايدار كه فرمود گروه ديگر كساني‌اند كه ?من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي? نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا?؛ در همين آزموني كه انسان را مي‌لرزاند (در اين آزمون) مؤمنين اهل استقامت اين‌چنين‌اند.
پس يك عده منافق‌اند و ضعيف الايمان؛ عده‌اي هم صحنه را ترك مي‌كنند كه ?كانوا عاهدوا الله من قبل لايولون الادبار? تعهّد كردند كه صحنه را ترك نكنند ولي فرار مي‌كنند؛ در قبال افرادي كه فرار مي‌كنند مرداني هستند كه پايدارند. ?من المومنين رجال? بيان سيره گروه ديگر است يعني «منهم كذا»، «منهم كذا» «منهم كذا»، اين ?من المومنين? در قبال « منهم كذا» «منهم كذايي» بود كه در آيات قبل بيان كرده [است]. فرمود يك عده صحنه را ترك مي‌كنند فرار مي‌كنند، [اما] يك عده هستند كه ثابت و پايدارند: ?من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي? نحبه و منهم من ينتظرو ما بدلوا تبديلا? . درباره اقوام گذشته هم فرمود ما اينها را به شدايد آزموديم بعد به نعمتهاي ما رسيدند.

آزمون به مشكلات در آيات قرآن كريم
در طايفه اُولي? كه آياتي است كه دلالت مي‌كند بر اينكه مشكلات امتحان الهي است، آيات فراواني است كه مي‌فرمايد ما شما را مي‌آزماييم تا معلوم بشود صابر كيست و غيرصابر كيست. آيه? 31 سوره? 47 كه به نام مبارك رسول خدا (عليه آلاف التحيّة و الثّناء) است اين است فرمود: ?و لنبلونكم حتي نعلم المجاهدين منكم و الصابرين و نبلوا اخباركم?؛ ما شما را مي‌آزماييم، اينها براي مسائل جنگ است.
يا فرمود: ?ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما يأتكم مثل الذين خلوا من قبلكم مستهم البأساء و الضراء و زلزلوا حتي يقول الرسول و الذين آمنوا معه حتي نصر الله? [كه] اين را به مؤمنين مدينه خطاب مي‌كند، [در] اين ‌گونه از آيات بيش از آيات ديگر بايد تدبّر بشود. مردم مدينه از لحاظ مسائل مذهبي از نعمتهاي فراواني برخوردار بودند يعني شبانه روز پشت سرِ بهترين پيش نماز عالَم نماز مي‌خواندند ( نماز پنج وقت را پشت سر پيغمبر اقتدا مي‌كردند) احدي در روي زمين نيامد كه مثل رسول خدا (عليه آلاف التحيّة و الثّناء) به مقام امامت برسد (امام جماعتي اين‌چنين روي زمين نبود اصلاً) و در مسجد النبي نماز پنج وقت را به جماعت مي‌خواندند كه بعد از مسجدالحرام اشرف مساجد الارض است، پاي سخنان همين پيغمبر مي‌نشستند [و] با همين پيغمبر مصافحه مي‌كردند؛ اما خدا به همين مردم مي‌گويد كه شما بهشت نمي‌رويد مگر اينكه جبهه برويد (به همينها مي‌گويد، اينكه در مكه نازل نشد، اين آيات در مدينه نازل شد). فرمود شما امتحان نشديد، شما خيال كرديد همين‌ها شما را بهشت مي‌برد: ?ام حسبتم ان تدخلوا الجنة? اين آيه در مدينه در اين موقعيت [ معنوي كه مردم مدينه داستند] نازل شد، ?و لما يأتكم مثل الذين خلوا من قبلكم? . اين‌ گونه از آيات در قرآن كريم فراوان است كه اينها طايفه ثانيه‌اند يعني آياتي‌اند كه دلالت مي‌كنند خداي سبحان انسان را به مشكلات مي‌آزمايد.

ج. آزمون به نعمت
طايفه ثالثه آياتي‌اند كه دلالت مي‌كنند كه خداي سبحان انسان را به نعمتها مي‌آزمايد. گرچه در كنارش نقمت هم هست؛ در آيه 49 همين سوره? مباركه? «بقره» كه بحثش قبلاً گذشت اين‌چنين فرمود: ?و اذ نجيناكم من آل فرعون يسومونكم سوء العذاب يذبحون أبناءكم و يستحيون نساءكم و في ذلكم بلاء من ربكم عظيم? گرچه ذيل آيه مربوط به عذاب گذشته است اما صدر آيه مربوط به نجات است [كه] فرمود ما شما را از آل فرعون نجات داديم. و درباره همين بني اسرائيل فرمود: ?و اورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون مشارق الارض و مغاربها? ما مشرق و مغرب اين فلات وسيع را به شما داديم و شما را به جاي آل فرعون نشانديم، اين نعمت را به شما داديم در برابر آن عذاب‌هايي كه تحمل كرديد. همين مضمون در سوره? «اعراف» و ساير سور هم هست، كه اين در عين حال كه مي‌تواند جزء طايفه ثالثه باشد مي‌تواند جزء طايفه رابعه هم باشد.

- د. آزمون به خير و شرّ
در بين اين طايفه رابعه آيات سوره? «انبياء» و سوره? «فجر» نمونه خوبي است؛ در آيه? 35 سوره? «انبياء» اين‌چنين فرمود: ? كل نفس ذائقة الموت و نبلوكم بالشر و الخير فتنة? اين «نبلوكم فتنة» مثل «جلست قعدةً» است كه آن مفعول مطلق معناي فعل را دارد گرچه ماده آن فعل نيست، فتنه و بلوا يك معناست از دو ماده، «نبلوكم فتنة» مثل «جلست قعدةً» است - فرمود ما شما را به شر و خير مي‌آزماييم، ?نبلوكم بالشر و الخير فتنة و الينا ترجعون?

صعوبت امتحان در حال رفاه
ذكر تقديم شرّ براي آن است كه امتحان براي اكثري در حال رنج مهم تر از امتحان در حال نشاط است، گرچه تحقيقاً امتحان در حال نشاط اگر قوي‌تر و سنگين‌تر نباشد كمتر نيست زيرا شكرگزاري سخت‌تر از صبر است. انسان در حال آزمون رنج مي‌فهمد كه دارد امتحان مي‌شود، [در اين زمينه] آيات فراوان است و گفتارها هم كم نيست (انسان متوجه مي‌شود كه دارد امتحان مي‌شود، اما در مسئله رفاه و نعمت نمي‌داند كه خدا او را دارد امتحان مي‌كند لذا غافل مي‌شود. اين حديث را راغب در همين ماده بلا و آزمون از حضرت امير (سلام الله عليه) نقل كرده كه «من وسع عليه دنياه» ؛ اگر كسي وسيله رفاهي دنياي او توسعه پيدا كرد و او نداند كه دارد امتحان مي‌شود «فهو مخدوع عن عقله» ؛ اين فريب خورده هيچ نعمتي را خدا بي‌امتحان به كسي نمي‌دهد.

- آزمون به خير و شر در سورهْ فجر
و از همين طايفه ثالثه و رابعه مي‌توان آيات سوره? فجر را به حساب آورد؛
در سوره? فجر فرمود: ?فاما الانسان اذا ما ابتلاه ربه فاكرمه و نعّمه فيقول ربي اكرمن ? و اما اذا ما ابتلاه فقدر عليه رزقه فيقول ربي أه?ننِ ? كلا? فرمود ما بعضي را به سلامت مبتلا مي‌كنيم بعضي را به مرض آن‌كه مريض است مي‌فهمد دارد امتحان مي‌شود آن كه سالم است نمي‌داند كه مبتلا به سلامت است، ما هيچ نعمتي را به كسي رايگان نداديم اين انسان ساده انديش است [كه] وقتي او را به سلامت مبتلا كرديم، به جواني مبتلا كرديم به قدرت مبتلا كرديم، مي‌گويد خدا مرا گرامي داشت؛ [اما] اگر او را به مرض مبتلا كرديم، به پيري مبتلا كرديم، به مشكلات مبتلا كرديم مي‌گويد خدا مرا تحقير كرد، ?كلا? هر دو ابتلاست. از نظر مسائل قرآني هيچ فرقي بين ما و افرادي كه در بيمارستانها هستند نيست؛ ما مبتلا به سلامتيم آنها مبتلا به مرض. ما بايد شاكر باشيم [چون] خطر شكر [نكردن] كمتر از خطر صبر [نكردن] نيست آنها بايد صابر باشند. هيچ نعمتي بدون آزمون نيست، درباره هر دو گروه تعبير به ابتلا كرده است. آن‌گاه [دربارهْ] بعضي از امور دنيايي فرمود ما كل آنچه كه به شما داديم؛ نه تنها مسائل مادي بلكه هر چه به شما داديم حتي به عنوان مقام اين هم امتحان است.
«والحمد لله رب العالمين»