موضوع: سوره بقره

عنوان: تفسير سوره مبارکه بقره جلسه 471

مدت زمان: 41.15 دقيقه اندازه نسخه كم حجم: 4.72 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 9.44 MB دانلود

رديف عنوان
1 وجود داشتن احكام، آداب و اسرار براي نماز
2 تمثّل حقيقت نماز
3 احتمالاتي در معناي «قوموا لله قانتين» و تبيين معناي صحيح
4 اشاره به تفهيم معناي قنوت در آيات قرآن
5 تفاوت نماز با روزه و حج
6 أقسام مسأله? صلات خوف در قرآن
7 بيان دو شرط اصلي نماز خوف
8 بيان شدن عنوان خاص براي قِسم اوّل صلات خوف در قرآن
9 لزوم مبادي عقلايي در تحصيل خوف
10 روايات ناظر به نماز خوفِ قسمِ اوّل
11 روايات مربوط به قسمِ سوّم صلات خوف




اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
?حافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلّهِ قَانِتِينَ ? فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ?
وجود داشتن احكام، آداب و اسرار براي نماز
نماز از آن جهت كه بسياري از فضايل را به همراه دارد حفظ او به عنوان يك دستور خاص ياد شده است كه فرمود: ?حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ?. يك سلسله احكام وجوبي دارد و يك سلسله دستورات ندبي و يك سلسله آداب و سنن و يك سلسله اسرار و رموز كه هر كدام از اين سه يا چهار رشته را گروه خاصي متكفل شدند؛ احكام واجبه نماز را تقريباً به هزار رساندند كه مرحوم شهيد الفيه را به همين منظور نوشت. احكام مندويه و مستحبي نماز را به سه هزار شماره كردند كه نفليه مرحوم شهيد در همين زمينه است آن رساله الفيه براي بيان احكام هزارگانه لازم نماز است و آن نفليه هم براي تبيين احكام سه هزارگانه نماز است البته اين در حد مظنه است نه نصاب جزمي كه كم و زياد نداشته باشد. براي آداب هم كتابهاي ادعيه عهده‌دار اين قسمت شد براي اسرار صلات هم يك سلسله رساله‌هايي بزرگان اهل معرفت نوشته‌اند. اسرار نماز غير از آداب نماز است، چه اينكه آداب نماز غير از احكام نماز است؛ گاهي ممكن است انسان به جايي برسد كه آنچه را كه نزد او سرّ است نزد آن پيشينيان ادب باشد وقتي جلوتر رفت به اسراري دست مي‌يابد كه اين اسرار نسبت به متأخران سرّ است اما نسبت به پيشگامان ادب است هر چه جلوتر مي‌رود مي‌بيند آنچه را كه سرّ مي‌پنداشت نزد او و متأخران از او سرّ بود و گرنه نزد آن پيشگامان جزء ادب به شمار مي‌آيد. مقداري از بحثهاي مربوط به صلات در مباحث گذشته به عرض رسيد و قسمت مهم هم در آيات سوره «مؤمنون» و امثال «مؤمنون» ان‌شاءالله مطرح خواهد شد عمده آن است كه اين كه فرمود: ?حافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَى? خود نماز عموماً و صلات وسطي خصوصاً حالت مناجات بين عبد و مولاست يعني نمازگزار با خداي سبحان مناجات مي‌كند كه « المصلي يناجي ربه» .
تمثّل حقيقت نماز
نماز حقيقتي دارد كه اين حقيقت بعد از انجام اين فعل با انسان سخن مي‌گويد و به صورتي متمثل مي‌شود. در روايت اين‌چنين آمده است كه اگر كسي نماز را در اول وقت، صحيح واجد شرايط و فاقد مبطلات و موانع خواند اين نماز مي‌درخشد، مي‌تابد «هي بيضاءُ مُشرِقَة» و به نمازگزار خطاب مي‌كند «حَفِظتَنِي حَفِظَكَ الله»؛ تو مرا حفظ كرده‌اي خدا تو را حفظ كند اگر كسي اين چنين نماز خواند يعني به ?حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ? امتثال كرد خودش هم از گزند منكرات مصون خواهد بود زيرا نماز حقيقتي دارد كه بعد از انجام، متمثل مي‌شود و با نمازگزار حقيقتاً سخن مي‌گويد و دعا مي‌كند مي‌گويد همان‌طوري كه تو مرا حفظ كردي خدا تو را حفظ كند و اگر آخر وقت خواند؛ فاقد شرايط بود يا با عجله و بدون حضور قلب و مانند آن خواند همين نماز به صورت سياه ظهور مي‌كند و مي‌گويد «ضَيَّعتَنِي ضَيَّعَكَ الله»؛ تو مرا ضايع كردي خدا تو را ضايع كند كه اين روايت را در بحثهاي روايي -ان‌شاءالله- خواهيم خواند و مسئله تمثل نماز در قبر جزء رواياتي است كه صاحب محاسن برقي نقل كرد ديگران هم نقل كردند كه عبادات مخصوصاً صلات در قبر ظهور مي‌كنند به صورتهاي نوراني درمي‌آيد و مهم‌ترين و زيباترين صورتي كه در قبر با انساني كه به اين امور مأنوس بود محشور مي‌شوند همان ولايت است كه از همه قوي‌تر و نوراني‌تر است؛ نماز، روزه، زكات، حج، جهاد اين گونه از امور متمثل مي‌شوند و قوي‌ترين آنها ولايت است كه حفظ نماز اين آثار را هم به دنبال دارد كه ?حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَي وَقُومُوا لِلّهِ قَانِتِينَ?.
احتمالاتي در معناي «قوموا لله قانتين» و تبيين معناي صحيح
منظور از اين قيام يا ايستادن است در مقابل ركوع يا ايستادگي است در مقابل ضعف و عجز و امثال ذلك. اگر منظور ايستادن باشد يعني در حال نماز در حالي كه ايستاده‌ايد قنوت داشته باشيد، قنوت يعني خضوع و دوام بر دعا و طاعت و مانند آن و اگر منظور از اين قيام ايستادگي باشد نه ايستادن كما هو الظاهر منظور آن است كه دائماً براي خداي سبحان در حالت ايستادگي باشيد، چون مهم‌ترين حال براي دفاع حالت ايستادن است از اين جهت تعبير به ايستادن شده است ?أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَي وَفُرَادَي? يا ?اذ قاموا? در جريان اصحاب كهف قيام كردند يعني ايستادگي كردند در حالي هم كه نشسته باشند باز قائم‌اند، زيرا اگر وظيفه‌شان در يك حالي نشستن باشد چون در برابر باطل دارند مقاومت مي‌كنند در همه حال قائم‌اند ?وَقُومُوا لِلّهِ قَانِتِينَ? «قانت» گذشته از اينكه صفت مشبهه است و معناي استمرار را دارد بر اساس هيئت از ماده قنوت هم دوام و تلازم استفاده مي‌شود. بعضي از امورند كه هم با هيئتشان دوام را مي‌رسانند هم با ماده‌شان، مثل مداوم خود كلمه مداوم يا كلمه دائم كه صفت مشبهه است هم اين هيئت، ثبات و دوام را مي‌فهماند و هم آن ماده، دوام را تفهيم مي‌كند بعضي امورند كه ماده آنها دوام را نمي‌فهماند ملكه را نمي‌فهماند، ولي آن هيئت اگر به هيئت صفت مشبهه‌اي باشد دوام را تفهيم مي‌كند، نظير صيغ معروف. بعضي امورند كه مثل همين ? قَانِتِينَ? نظير قسم اول خواهد بود يعني هم بمادته دوام را مي‌فهماند هم بهيئته، قنوت نه يعني خضوع بلكه تداوم در خضوع آن بندگي مداوم را مي‌گويند قنوت كه لزوم الطاعة است نه اصل الطاعه «قَنَتَ» يعني لزم الطاعة، نه ا?طاع. مقداري بحث قنوت در همين سوره? مباركه? «بقره» آيه 116 گذشت.
پرسش ...
پاسخ: بله؛ اما لله ايستادگي كنيد نه براي چيز ديگر خيل‌ها هستند كه ايستادگي دارند، اما لله نيست، نظير افراد ملحدي كه بالأخره براي حفظ آب و خاكشان ايستادگي دارند و تسليم نمي‌شوند نظير سي سال جنگ ويتنام اما لله نبود، لذا به دام يك ملحد ديگر افتادند. ايستادگي و مقاومت لله مطلوب است.
اشاره به تفهيم معناي قنوت در آيات قرآن
اين قنوت كه در آيه 116 سوره? مباركه? «بقره» گذشت اين بود كه ?وَقَالُوا اتَّخَذَ اللّهُ وَلَداً سُبْحَانَهُ بَلْ لَهُ مَا فِي السَّمَاواتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ? سراسر جهان نسبت به ذات اقدس الهي قنوت دارند يعني دائماً در اطاعت‌اند لحظه‌اي از اطاعت تمرد نمي‌كنند كه ?فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ? اين قنوت چون همان تداوم طاعت است گاهي خداي سبحان از مجموعه نظام كيهاني به عنوان اسلام ياد مي‌كند كه همه مسلمانند ?لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ? چيزي در جهان نيست كه در برابر امر تكويني خداي سبحان مسلم و منقاد نباشد، گاهي به سجود ياد مي‌شود كه ?لِلَّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّماوَاتِ وَما في الْأَرْضِ? گاهي به قنوت ياد مي‌شود مثل همين آيه 116 سوره «بقره» كه ?كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ? گاهي به تسبيح ياد مي‌شود كه ?إِن مِن شَيْ‏ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ? و امثال ذلك، چون يك مقداري بحث در آن آيه 116 سوره? بقره گذشت بيش از اين در اين زمينه بحث نكنيم و آيات ديگري هم كه باز قنوت را به ما تفهيم مي‌كند اشاره كنيم و بگذريم. در سوره? مباركه? «زمر» آيه نهم مسئله قنوت را قبل از مسئله تعليم و تعلم و تربيت و دانشمندي ذكر مي‌كند. همان‌طوري كه در همه موارد قرآن كريم به استثناي يك جا كه در دعاي حضرت ابراهيم (سلام الله عليه) است تزكيه مقدم بر تعليم است در آيه نُه سوره? مباركه? «زمر» هم اين‌چنين شد اول تزكيه است بعد تعليم اين جمله معروف ?هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ? اين ذيل يك آيه است نه مجموعاً يك آيه باشد و چون ?يُزَكِّيهِمْ? در همه جا قبل از ?يُعَلِّمُهُمُ? هست، مگر در دعاي حضرت ابراهيم آن هم براي اين كه تعليم مقدمه تزكيه است و همين جنبه مقدمه بودن باعث شد كه ابراهيم (سلام الله عليه) عرض كرد كه ?يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ? وگرنه تزكيه مقدم بر تعليم است، چون علت غايي است و علت غايي همواره مانند علت فاعلي بر فعل مقدم است بر همان اساس و معيار آيه نُه سوره «زمر» تنظيم شد صدر آيه اين است ?أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِداً وَقَائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ? اگر انسان شبانه روز اهل ضجّه و ناله نباشد اين بداند كه بيراهه رفته است سرانجام عوام خواهد بود و عوام مي‌ميرد اين ترديدي در او نيست ?أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِداً وَقَائِماً? اين در تمام حالات شبانه روز در حال تضرع و خضوع است گاهي در سجده است گاهي در حالت ايستادن است و از پايان كار خودش مي‌ترسد اين خوف دارد رجا دارد بين ترس و اميد زندگي مي‌كند، اما از خدا نمي‌ترسد چون خدايي كه ارحم الراحمين است كه منشأ ترس نيست اين از پايان كار خود مي‌ترسد و به لطف حق اميدوار است؛ نفرمود «يحذر ربه و يرجوا ربه» رجا براي رب است ترس براي پايان كار خود آدم است ?أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِداً وَقَائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ? اين آدم اگر عالم شد با ديگران فرق مي‌كند ?قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبَابِ? و چون همه مسلمانها را قرآن كريم فرزند ابراهيم خليل(سلام الله عليه) مي‌داند كه فرمود: ?مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ? در سوره? مباركه? «نحل» ابراهيم را به عنوان امت قانت معرفي كرده است. در آيه 120 سوره «نحل» فرمود: ?إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ? هم اثبات توحيد كرد هم نفي شرك كرد تا بگويد شما فرزند كسي هستيد كه بالصراحة توحيد ناب را تبيين كرد بالصراحه شرك را ابطال كرد و مانند آن. بنابراين اگر فرمود: ?وَقُومُوا لِلّهِ قَانِتِينَ? يعني ايستادگي كنيد براي حفظ قنوت و لزوم طاعة در پيشگاه خداي سبحان.
تفاوت نماز با روزه و حج
آيا نماز مثل روزه است كه حالات ضروري اگر پيش آمد در فرصتي ديگر خوانده شود يا نماز مثل روزه نيست در جريان روزه كه فرمود: ?كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ? آنجا كاملاً مشخص فرمود ?مَن كَانَ مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ? يعني آيه 183 و 185 سوره? مباركه? «بقره» كه بحثش قبلاً گذشت اين بود: روزه بر شما واجب است در حالي كه مريضيد يا مسافريد فرصتي ديگر روزهاي ديگر در بعضي از اعمال حج هم بشرح ايضاً [و همچنين] آيا نماز مثل بعضي از مناسك حج است كه اگر ميسور نبود ساقط بشود يا بدل دارد يا لا هذا و لا ذا. آيا نماز مثل روزه است كه اگر مقدور نبود انسان فقط قضا بجا بياورد يا مراحل نازله هم دارد؟ فرمود نماز نه مثل مناسك حج است كه فوراً عوض بشود نه مثل روزه است كه فوراً به قضا تبديل بشود در روزه فرمود كه گرچه ?كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ? اما ?مَن كَانَ مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ?؛ درباره نماز مي‌فرمايد چه مريض باشيد چه غير مريض چه مسافر چه غير مسافر از كمّ و كيف مي‌توان كاست، ولي از اصلش نمي‌شود صرف نظر كرد چه مريض باشيد چه در امن باشيد چه در امنيت نباشيد بالأخره ولو آخرين مرحله‌اش كه ايما و اشاره است بايد نماز را بخوانيد. اگر آن مرحله را هم نتوانستيد مسئلة اخري، لذا در كنار امر ?حافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَى? فرمود: ?فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً? يعني نظير روزه نيست نظير مناسك حج نيست كه فوراً ساقط بشود بدل داشته باشد يا قضا داشته باشد امثال ذلك نيست. اگر در حالي هستيد كه نمي‌توانيد نماز را كمّاً و كيفاً حفظ كنيد: ?فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً? بالأخره يا پياده‌ايد يا سواره‌ايد نماز را بخوانيد هر چه را كه توانستيد از ركوع و سجود توانستيد انجام بدهيد انجام بدهيد ترك كنيد ترك كنيد هر چه كه مقدور شماست بايد انجام بدهيد اين چند امر را در بر دارد؛ اولاً بايد طوري باشد كه انساني كه در مخاطره است و احساس امنيت نمي‌كند بين نماز خواندش و نماز نخواندش فرق باشد كه اگر نماز را مثلاً واجد شرايط نخواند به ركوع نرود به سجده نرود فقط اشاره كند مي‌تواند خطر را دفع كند و از خطر برهد يا از خود دفاع كند، ولي اگر ركوع و سجود و اذكار و شرايط همه را بخواهد انجام بدهد نمي‌تواند از خود دفاع كند بايد اين شرط را داشته باشد وگرنه انسان در حالتي است كه در جايي گير كرده كه گرگ مي‌آيد چه او در حال ركوع و سجود باشد مي‌درد چه ايما كند باز مي‌درد يا سارق مي‌آيد آن سارق مسلح مي‌آيد چه او در حال ركوع و سجود باشد مي‌برد چه نباشد هم مي‌برد، گرچه او در جاي خوف به سر مي‌برد اما بين حال صلات و ترك صلات يكسان است.
أقسام مسأله? صلات خوف در قرآن
پرسش ...
پاسخ: بله؛ در مسئله خوف سه مرحله است كه الآن ما در اين مرحله‌اش بحث داريم؛ يكي خوف از درنده است خوف سارق است خوف از حوادث است كه اين فقط در محدوده كيفي نماز اثر مي‌گذارد اين يك مسئله و يك سلسله احكام را به دنبال دارد، دو يك وقت مسئله ميدان جنگ است اين همان صلات خوف معروف است كه كمّاً و كيفاً مطلقا اثر دارد يا اگر در حال سفر بود قصر است نبود كذا و كذا يك مسئله است و احكام ديگر دارد، سه اگر جنگ تن به تن شد كه از او به عنوان مطارده به عنوان مسايفه ياد مي‌شود يعني سيف به سيف نه تنها صلات خوف است بلكه معانقه است مواقفه است مطارده است مسايفه است اين يك مسئله است، مسئله سوم است و پيامدهاي ديگر دارد. اين دو مسئله يعني دومي و سومي در سوره? مباركه? «نساء» مطرح است كه الآن اشاره خواهد شد ا?ولي در اين آيه مطرح است گرچه اين آيه ?فَإِنْ خِفْتُمْ? هم مسئله اُولي هم مسئله ثالثه را شامل مي‌شود چون در روايات براي هر دو مسئله به اين آيه استشهاد شده و اما آن مسئله صلات خوف معروف كه در جنگ است و جماعت خوانده مي‌شود گروهي سنگر را حفظ مي‌كنند گروهي نماز مي‌خوانند آن مسئله دوم است كه جداگانه بحث خواهد شد. در سوره? مباركه? «نساء» اين حكم آمده است آيه 101 و 102 سوره «نساء» است كه ?وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاَةِ إِنْ خِفْتُمْ أَن يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوا مُبِيناً? آن وقت دستور نماز خوف را در آيه بعد فرمود: ?وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاَةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُم مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ? كه داشتن سلاح در نماز واجب است كه مبادا دشمن با آن حال حمله كند ?فَإِذَا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِن وَرَائِكُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَى لَمْ يُصَلُّوا? يعني مأمومين دو قسمت بشوند: يك عده سنگر را حفظ كنند و يك عده نماز بخوانند و امام جماعت اين‌قدر طولاني كند كه هم گروه اول دو ركعتشان را با يك ركعت او بخوانند و هم گروه دوم بيايند دو ركعت خودشان را با ركعت دوم امام بخوانند كه آنها نمازها را با همين دو ركعت امام تنظيم كنند يك مقدار اگر طول كشيد امام اين فرصت را حفظ كند، فرمود: ?وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَي لَمْ يُصَلُّوا? آن مسئله ثانيه است كه به خواست خدا در آيات 101 و 102 و 103 سوره? مباركه? «نساء» خواهد آمد. اما اين روايات كه در مسئله اولي و مسئله ثالثه آمده است به همين آيه مباركه ? فَإِنْ خِفْتُمْ? استشهاد شده است.
پرسش ...
پاسخ: اين يكي از مواردي است كه از طريق عامه نقل شده است و گرنه اين اصل كلي است كه ?فَإِنْ خِفْتُمْ? چه از لصّ؛ از دزد يا از درنده يا از شدّت جنگ در صحنه نبرد هم مسئله اُولي هم مسئله ثالثه كه فرمود در اينجا سخن از نقص كمّي نيست؛ سخن اين نيست كه شما دو ركعت نماز بخوانيد نماز قصر بخوانيد سخن آن است كه حالا درخانه‌تان نشستيد آژير خطر كشيدند شما اگر در حال سجده باشيد قدرت فرار نداريد اگر در حال ايستادن باشيد و ذكر بگوييد سجودتان با ايما باشد قدرت فرار داريد خب.
بيان دو شرط اصلي نماز خوف
?فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً? روايات در خصوص مطلق خوف است، آنجايي كه نماز باعث باشد كه انسان به خطر بيفتد نه آنجايي كه در هر حالي باشد اين خطر هست. پس شرط اول آن است كه نمازگزار بايد در حالتي باشد كه اگر نماز را با آن شرايط بخواند آسيب مي‌بيند و اگر آن شرايط را تبديل كند به اشاره و ايما محفوظ مي‌شود آيا نمازي اين‌چنين بخواند يا قضا بخواند، مي‌فرمايند نه نماز را اين‌چنين بخوان اين يك شرط. شرط دوم اينكه اول وقت يا وسط وقت نباشد خب اگر وقت وسيع است الآن او در معرض خطر است الآن بخواهد نماز بخواند ناچار است از كيفيت نماز بكاهد و اگر در آخر وقت بخواند با همه كميّت و كيفيّت مي‌خواند خب آن مقدم است اين دو.
بيان شدن عنوان خاص براي قِسم اوّل صلات خوف در قرآن
نكته بعدي آن است كه شما در كتابهاي فقهي ملاحظه مي‌فرماييد صلات خوف عنواني دارد صلات مطارده و مسايفه و معانقه و مناقشه مطارده عنواني دارد اما اين گونه از صلاتهاي خوف يك عنوان خاص ندارد در هر بابي به عنوان تتمه ياد مي‌شود مثلاً ركوع واجب است مگر كسي در معرض خطر واقع باشد ركوع نكند. سجده واجب است مگر كسي در معرض خطر باشد سجده نمي‌كند ايماء مي‌كند. قرائت و قيام واجب است مگر كسي در معرض خطر باشد. اين استثنايي است كه در سرتاسر مسئله صلات هست براي اين قسم از استثناي مستوعب عنوان جدايي مطرح نيست، بر خلاف صلات خوف مصطلح كه آيتاً و روايتاً دليل هست عنوان خاص هست، بر خلاف صلات مطارده كه آن هم دليل خاص هست .
لزوم مبادي عقلايي در تحصيل خوف
يك وقت انسان ترسوست در اثر ضعف نفس يا قدرت وهم، اين انسان همان‌طوري كه اگر كثيرالشك شد به شك او اعتنايي نيست معيار، شك او نيست اگر كثيرالخوف شد معيار خوف و وهم او نيست و اما اگر نه مبادي عقلايي دارد، نظير آنچه در آيه 229 همين سوره? مباركه? «بقره» بحثش گذشت كه ?فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيَما حُدُودَ اللّهِ? كه گرفتن مهر براي مرد حرام است مگر در صورت خلع و مبارات كه بايد مبادي عقلايي داشته باشد، اينجا هم اين‌چنين است ?فَإِنْ خِفْتُمْ? يعني اگر مبادي عقلايي بود نه صرف ضعف نفس يا قدرت وهم، اگر ترسيديد از دشمن يا انساني يا حيواني از سارق يا از درنده ترسيديد اينجا ?فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً?؛ يا پياده يا سواره اگر پياده باشيد بعضي از اركان را از دست مي‌دهيد اگر سواره باشيد بعضي از اركان را ازدست مي‌دهيد و امثال ذلك. «رجال» جمع راجل است، نظير آنچه در سوره? مباركه? «حج» فرمود كه ?وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً? يعني راجلاً پياده مي‌آيند آيه 27 سوره «حج».
گذشته از آن عمومات كه «الميسور لا يسقط بالمعسور» يا «ما لا يُدرك كله لا يُترك كلّه» امثال ذلك كه يك سلسله قواعد عقلايي است اين آيه به خوبي دلالت مي‌كند كه در حال خوف شما يا رجالاً يعني «راجلاً»؛ پياده نماز بخوانيد اگر پياده براي شما اصلح است اگر سواره باشيد شما را مي‌بينند و امثال ذلك يا اگر سواره باشيد قدرت دفاعيتان بيشتر است سواره نماز بخوانيد: ?فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً?.
روايات ناظر به نماز خوفِ قسمِ اوّل
روايتهاي باب سوم از «ابواب صلاة الخوف و المطاردة» را ملاحظه بفرماييد. اين چندين روايت است كه در باب سوم از «ابواب صلاة الخوف و المطاردة» كتاب شريف وسائل الشيعه نقل شده. روايت اول از امام صادق(سلام الله عليه) سؤال كردند معناي قول خداي سبحان كه فرمود: ?فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً? شما يا راجلاً نماز بخوانيد يا راكباً «كيف يُصلَّي» چگونه نماز بخواند «و ما يقول» چه‌طور نماز بخواند و چه چيزي بگويد؟ آيا همان قرائتها را واجب است بگويد؟ آيا ذكر ركوع و سجود همان است «اِن خَافَ من سَبُعٍ او لِصٍّ كيف يصلِّي»؛ اگر از درنده يا از دزد ترسيد چگونه نماز بخواند سخن از كيف است نه كم سخن از قصر و اتمام نيست «قال (عليه السلام) يُكَبِّرُ و يُومِيءُ ايماءً» تكبيرة الاحرام مي‌گويد اشاره مي‌كند ديگر ركوع و سجود و امثال ذلك نيست، البته همه اينها بايد چون به عنوان ضرورت است متقدر بشود به اندازه ضرورت يعني اگر ايستاده باشد قرائت داشته باشد آسيب نمي‌بيند، اما اگر بخواهد ركوع برود يا به سجده برود آسيب مي‌بيند خب آنجا جاي حذف قرائت نيست. روايت دوم علي‌بن جعفر عن اخيه موسي‌بن‌جعفر(سلام الله عليهما) آمده است «سالتُه عن الرجل يَلقَي السَّبُعَ و قد حَضَرَتِ الصلاة و لا يستطِيعُ المشى مَخَافة السَّبُع فَاِن قام يصلِّي خاف فى ركوعه و سجوده السَّبُعَ و السَّبُعَ امامه علي غير القبلة فَاِن توجَّه الي القبلة خاف اَن يَثِبَ عليه الاسَدُ كيف يَصنَعُ»؛ عرض كرد درنده‌اي است شيري است در روبه‌روي او، او بايد اين شير را ببيند و خود را حفظ كند و جهتي كه اين درنده است جهت قبله نيست و او كه متوجه اين درنده است پشت به قبله است اگر بخواهد برگردد متوجه قبله بشود نماز بخواند آن درنده از پشت‌سر حمله مي‌كند در اين حال اين چگونه نماز بخواند: «فقال يَستَقبِلُ الاَسَدَ و يصلِّي و يومِئُ بِرَا?سِهِ ايماءً و هو قائم و ان كان الاَسَدُ علي غير القِبلَة»؛ فرمود اين روبه‌روي شير بايستد كه مبادا شير حمله كند شير هر طرف هست اگر به طرف قبله است به طرف قبله اگر پشت به قبله است پشت به قبله «و اِن كان الاسدُ علي غير القبلة» اين روايت مقيد بعضي از رواياتي است كه مي‌گويد تكبيرة الاحرام را رو به قبله بگويد. در بعضي از روايات آمده است كه استقبال در ساير حالات لازم نيست، ولي در حال تكبيرة الاحرام لازم است. اين روايت مقيد اوست خب، اگر در حال تكبيرة الاحرام هم بخواهد برگردد شير حمله مي‌كند خطر مي‌آيد اينجا هم جاي استقبال نيست.
روايت سوم باز علي‌بن جعفر از برادرش موسي بن‌جعفر(سلام الله عليه) سؤال مي‌كند «عن الرجل يلقاه السَّبُع و قد حضرت الصلاة فلم يستطع المشى مَخَافة السبع» آن هم به همين مضمون است كه خوانده شد. روايت چهارم از امام صادق (سلام الله عليه) است كه «مَن تعرَّض له سَبُعٌ و خاف فوتَ الصَّلاة» اين نشان مي‌دهد كه در اول وقت يا در وسط وقت نيست، اين مي‌ترسد كه اگر با اين شرايط نماز نخواند نماز از دستش در رفت «و خاف فوتَ الصَّلاة» چون اين قيد در كلام خود امام(عليه‌السلام) اخذ شده است اگر بعضي از روايات گذشته يا آينده اطلاق داشته باشد اين مقيد آنهاست گرچه اطلاق ندارد به تناسب حكم و موضوع، اما اگر هم اطلاق داشته باشد اين شرط «خاف فوتَ الصَّلاة» مقيد آنهاست. فرمود: «مَن تعرَّض له سبع و خاف فوتَ الصَّلاة استَقبَل القبلة و صلَّي صلاتَه بالايماء فَاِن خشي السَّبُعَ و تعرَّض له فَليَدُر معه كيف دارَ و ليُصَلِّ بالأيماء» يعني اينكه ما گفتيم رو به قبله نماز بخواند اين در صورتي است كه استقبال خطر نداشته باشد و اما اگر شير از هر طرف بخواهد حمله كند او متوجه شير باشد هر طرف شير برگشت او هم برگردد. هر طرف درنده برگشت او هم برگردد روايت پنجم كه محمدبن‌مسلم عن احدهما از امام باقر يا امام صادق(عليهما‌السلام) نقل مي‌كند «في صلاةِ الخوف مِن السَّبعُ» اين است كه «اذا خَشِيَه الرَّجل علي نفسه ان يُكَبِّر و لا يو?مِئَ»؛ گاهي هم با يك چشم به هم زدن ممكن است آسيب ببيند اگر سر حركت بدهد ممكن است او تحريك بشود گاهي بخواهد پلك و مژه‌هاي چشم را روي هم بگذارد ممكن است غفلت كند آنجا كه اشاره و ايما هم خطر دارد اشاره و ايما هم ساقط است، در قلبش ذكر بگويد.
روايت ششم ابي بصير از امام صادق (عليه السلام) نقل مي‌كند «مَن كان في موضِعٍ لا يقدر علي الا?َرضِ فَليُم ايماءً و ان كان في ارضٍ مُنقَطِعَةٍ» اين عنوان خوف از دشمن يا خوف از درنده در او اخذ نشده، ولي بالاطلاق شامل مسئله خوف مي‌شود. روايت هفتم كه زراره از امام باقر (عليه السلام) نقل مي‌كند فرمود: «الَّذي يَخَافُ من اللُّصُوصِ يصلِّي ايماءً علي دابَّتِهِ» روي همان مركوبش پياده نشود همان سواره كه است اشاره كند .خب، فرق ركوب و وقوف اين است كه بالأخره در حال ايستادن ممكن است طما?نينه و استقرار را حفظ كند، ولي در حال ركوع ممكن است آن هم نباشد آنجا هم گرچه فرض دارد كه راكب باشد و واقف يعني مركوب و راكب هر دو آرامند و از ترس حركت نمي‌كنند اينجا طما?نينه هست و اما ممكن است طما?نينه هم نباشد در حال حركت باشد. روايت هشتم هم زراره از امام باقر (عليه السلام) نقل مي‌كند «الَّذي يخاف اللُّصُوصِ و السَّبُعَ يصلّى صلاة المواقفه» «مواقفه» همان است كه در ميدان جنگ موقف هر دو خصم نزديك هم است «صلاة المواقفة ايماءً علي دَابَّته قال قلت ارايت ان لم يكن المُوَاقف علي وُضُوءِ كيف يَصنَعُ و لا يقدر علي النُّزول قال يَتَيَمَّمُ مِن لِبدِ سَرجِهِ او معرفة دابَّته فإنَّ فيها غُباراً و يصلِّي و يجعلُ السُّجود اَخفَضَ من الرُّكوع و لا يَدُور الي القبلة»؛ عرض كرد اگر وضو نگرفته چه كار كند؟ فرمود همان‌جا روي مركوب تيمم كند، ولي هنگام تكبيرةالاحرام متوجه قبله بشود «ولا يَدورُ الي القبلة ولكن اَينَمَا دارت به دابَّتُهُ» استقبال شرط نيست هر جا كه مركوب او حركت كرد به همان سمت برود «غَيرَ اَنَّه يَستَقبِلُ القِبلَةَ بِاَوَّلِ تَكبِيرَةٍ حين يتوجَّه»؛ تكبيرة الاحرام را به طرف قبله بايد بگويد. خب، اين مقيد است به همان روايتي كه قبلاً خوانده شد اگر در حال تكبيرة الاحرام هم باز خطر هست و دشمن حمله مي‌كند جاي استقبال نيست.
روايت نهم هم اين است كه عبدالرحمن‌بن‌ابى‌عبدالله مي‌گويد من از امام صادق (سلام الله عليه) سؤال كردم «عن الرجل يخاف مِن سَبُعٍ او لِصٍ كيف يُصَلَّي قال يُكَبِّرُ و يومِيءُ بِرَا?سِهِ» در دهم و يازدهم هم اين‌چنين است و در روايت دوازدهم هم باز همين مضمون از امام صادق است كه «الذي يخاف السبع او يخاف عدواً يَثِبُ عليه»؛ مي‌ترسد دشمن وثبه كند؛ بجهد بر او چه كند فرمود: «يُصَلِّي علي دابَّتِهِ ايماءً الفريضَةَ» .
روايات مربوط به قسمِ سوّم صلات خوف
باب چهارم كيفيت صلات مطارده و مسايفه است كه مسئله سوم است بعضي از احكام مسئله سوم با بعضي از احكام مسئله اُولي يكي است، براي اينكه در همين باب هم نظير باب گذشته به آيه ?فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً? استدلال شده است كه امام صادق درباره صلات زحف، «زحف» يعني ميدان جنگ كه دشمن پر است، فرار از زحف اين جاهايي كه چند تا درخت دارد اين را نمي‌گويند زحف، آنجايي كه درختها پر شد جنگلي شد كه پر كرد آن منطقه را مي‌گويند زحف، «زحف» يعني انبوه ميدان جنگ را مي‌گويند زحف، فرار از زحف يعني فرار از ميدان اين‌چنين. اين كه سؤال مي‌كند در زحف انسان چه كند يعني در ميدان جنگ، لذا روايات اين باب از روايات باب گذشته جداست او در مطلق خوف از دشمن و درنده و امثال ذلك است اين در خصوص ميدان جنگ است «قال تكبير و تَهلِيلٌ» آن‌گاه «يقول الله عزوجل ?فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً?» با اينكه اين ناظر به كيفيت است.
روايت دوم «صلاة الزَّحفِ علي الظَّهر» است «ايماءً بِرَا?سِكَ و تكبيرٌ و المسايفة تكبير بغير ايماءٍ»؛ اگر تن به تن است سيف به سيف است فقط انسان با زبان مي‌تواند نماز بخواند نه با اشاره سر نه با اشاره چشم، اينجا ديگر ايما نيست ركوع و سجودش را در قلب مي‌گذراند، فرمود: «و المسايفة تكبير بغير ايماءٍ و المُطَارَدة ايماءٌ» كه «يُصَلِّي كل رجل عليٍ حِيَالِهِ» روايتهاي بعدي اين باب هم نظير روايت پنج اين است كه «فاتَ النَّاس مع علي (عليه السلام) يوم صفين صلاة الظهر و العصر و المغرب و العشاء»؛ چهار نماز از حضرت امير (سلام الله عليه) با ساير رزمنده‌هاي در ركابش فوت شد از اينها «فات الناس مع علي (عليه السلام) يوم صفين صلاة الظهر و العصر و المغرب و العشاء فامرهم (عليه السلام) فَكَبِّروا و هَلَّلُوا و سَبَّحُوا رجالاً و ركباناً» طبق دستور حضرت امير (سلام الله عليه) فقط لا اله الا الله گفتند و الله اكبر گفتند و سبحان الله بعضي پياده نظام بودند بعضي سواره، ديگر اشاره و امثال ذلك هم نبود. در روايت ششم دارد كه جابر از امام باقر (عليه السلام) نقل مي‌كند كه «قام علي (عليه السلام) يخطب الناس بصفين الي ان قال ثم نَهَضَ إلي القوم يوم الخميس فاقتتلوا مِن حين طلَعَتِ الشمس حتّي غاب الشفقُ ما كانت صلاة القوم يومئذ الا تكبيراً عند مَوَاقِيت الصلاة» فقط الله اكبر مي‌گفتند «فقتل علي (عليه السلام) بيده يومئذ خمسمائةٍ و ستة نفر» 506 نفر را طبق اين نقل حضرت آن روز به هلاكت رساند. روايت هفتم اين است كه «اذا جَالَتِ الخَيلُ تَضطَرِبُ السُّيُوفُ أَجزَأَهُ تكبيرتان»؛ فرمود اگر شمشيرها به جولان افتادند خيول، اسبها به جولان افتادند و شمشيرها رد و بدل مي‌شوند تكبير كافي است و قريب به اين مضمون روايت هشتم و نهم و دوازدهم اين باب است كه در بعضي از اين روايات، نظير دوازدهم امام صادق مي‌فرمايد: «فَاتَ امير المومنين (عليه السلام) و الناس يوما بصفين صلاة الظهر و العصر و المغرب و العشاء فَاَمرَهُم امير المومنين (عليه السلام) ان يسبِّحوا و يُكَبِرُّوا و يُهَلِّلُوا قال و قال الله ?فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً?» امام ششم استدلال كرد به اين آيه كه طبق اين آيه حضرت امير (سلام الله عليه) به آنها دستور داد كه به جاي آن ساير اجزا و شرايط همان تهليل و تكبير بگوييد و در روايت سيزدهم هم باز ?فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً? كه «كيف يَفعَلُ و ما يقول و مَن يخاف سَبُعاً أو لِصّاً كيف يصلِّي قال يُكَبِّر و يُومِيءُ اِيماء بِرَاسِهِ» كه اين روايت جمع كرده مسئله اول و مسئله سوم را. ساير رواياتي را هم كه باز به همين آيه استدلال مي‌كند مراجعه مي‌فرماييد.

«و الحمد لله رب العالمين»