موضوع: سوره آل عمران
عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه 41
مدت زمان: 32:27 اندازه نسخه كم حجم: 3.80 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 7.64 MB دانلود
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ ?14?
در اينكه فاعل اين تزيين چه كسي است، فاعل قريب اين تزيين كيست بايد ديد كه خود فعل چيست، اگر فعل حَسن و خير بود مستقيماً به خداي سبحان اسناد دارد و اگر قبيح و شر و اضلال بود بلاواسطه به خدا اسناد ندارد معالواسطه به خدا اسناد دارد بر اين اساس از آيه مباركه مذمّت استفاده ميشود زيرا تعبير از اين اعيان خارجيه به وصف تحقيرآميز نشانه آن است كه اين زينت، زينت ممدوحه نيست طبق آن بياني كه گذشت.
شاهد ديگر مسئله آن است كه هر انساني را ذات اقدس الهي براي اينكه در دنيا بماند با دستگاه هاضمه و دستگاه تناسلي آفريد يكي براي حفظ شخص، ديگري براي بقا نسل و نوع. به همان مقدار هم به او علاقه داد انسان تا غذا نخورد نميماند و تا توليد نسل نداشته باشد نوعش محفوظ نيست و اين كارهاي پررنج يعني حفظ شخص و حفظ نوع با لذّتي همراه هست و آن لذت براي آن است كه شخص آن رنج را تحمل كند چه در حفظ نوع، چه در حفظ شخص اينها يك كارهاي طبيعي است و كارهاي ممدوح هم هست و ذات اقدس الهي اينها را آفريد و خوب هم هست و درباره انبيا هم فرمود: «وما جعلنا جسدا لا يأكوالعطا» هيچ پيامبري نيامد كه نياز به غذا نداشته باشد چه اينكه «النكاح سنّتي» هست در روايت، چه اينكه ?وَأَنكِحُوا الاَ يَامَي مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ? هست در قرآن، نكاح سنّت پيغمبر است و گاهي ميشود واجب و در شرايط عادي ميشود مستحب. اكل جزء سنن الهي است گاهي واجب و گاهي مستحب و مانند آن. اينها را قرآن مذمّت نكرده آنچه كه مذمّت كرده است از نحوه تحويل پيداست اولاً و از ارقامي كه ارائه داد استنباط ميشود ثانياً، اين رقم نشان ميدهد كه شهوت مذموم است نه آن گرايشهاي طبيعي و خواستههاي خدا. بيانذلك اين است كه فرمود ناس، اين ناس يعني توده مردم، اوحدي را ناس نميگويند از اوحدي جدا ياد ميشود مثلاً فرمود: ?شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُديً لِلنَّاسِ? اين ?بَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدي? براي اوحدي از مردم است در دعاهاي ماه مبارك رمضان هم همين طور است كه «الذي أنزلت فيه القرآن و جعلته هدي للناس و بيّنات من الهدي و الفرقان» آنها كه راهيِ راهاند يك شاهد ميطلبند، ديگران اصلاً دليل ميخواهند. توده مردم غير از اوحدي از مردم است. در اين آيه منظور اين نيست كه قناطير مقنطره يعني ميلياردها اين محبوب ميلياردها انسان است اينكه مذمّت ندارد كه، معنا اين است كه هر كدام از اينها ميخواهند ميلياردر باشند، قناطير مقنطره ميخواهند، خيل مسوّم ميخواهند، رمه اسب ميخواهند همان طوري كه رمه گاو و شتر و گوسفند ميخواهند رمه اسب ميخواهند آن روز اينچنين بود خيل مسوّم حالا يا از وَسمه و ثِمه و علامت است، يا از سوم و سائمه است همان طوري كه رمه گوسفند صحراچرند، سائمهاند درباره معلوفه، رمه اسبها و خيلها اينها هم صحراچرند، سائمهاند و اين سائمه را عدهاي تصويم ميكنند اينها ميشوند مسوّم، انسانهايي كه مايلاند قناطير مقنطره داشته باشند، رمه خيل داشته باشند، اسب هم از اين جهت گفتند خيل چون مختالانه ميخُرامد خلاصه. مُختال يعني خيالزده و قرآن كريم ميفرمايد افراد مختال محبوب خدا نيست ?لاَ يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ? مختال در برابر عاقل است عاقل كسي كه براساس عقل حركت ميكند، مختال كسي است كه براساس خيال حركت ميكند طرز راه رفتن و خطمشياش خيالبافي است اسب را هم كه خيل گفتند براي اينكه اين مختالانه ميخرامد. بعضي از مردماند كه خيل مسوّم ميخواهند، قناطير مقنطر ميخواهند، رمه اسب و شتر و گوسفند ميخواهند، باغ و بوستان ميخواهند يكي همه را ميخواهد مجموع براي مجموع نيست وگرنه آنكه مذمّت نشده كه، مجموع ثروت دنيا براي مجموع مردم است قهراً [ناگزير] به هر كسي به اندازه قوت لا يموت ميرسد به همان اندازه كفاف معيشت ميرسد اين ديگر شهوت نيست. از مالِ كسي كه محصول دسترنج اوست و به اندازه تأمين زندگي اوّلي او تأمين شده است اينكه شهوت نيست اين همان مالي است كه تحصيلش واجب است و اگر مورد علاقه نباشد انسان تلاش و كوشش نميكند كه با كَدّ يمين او را فراهم بكند، پس منظور اين نيست كه هر كسي به اندازه قوته لا يموت مال را دوست دارد مجموع ثروتهاي دنيا را مجموع مردم دوست دارند اين مجموع براي آن مجموع است و بايد هم باشد و اين ممدوح است، اما مجموع ثروتهاي دنيا را يك گروه خاص دوست داشته باشند كه بشود ?دُولَةً بَيْنَ الاَغْنِيَاءِ مِنكُمْ? براساس اين آيه تكيه ميكند. ميفرمايد كل واحد واحد اينها دلشان ميخواهند قناطير مقنطره داشته باشند اين است كه مذموم است لذا از اين امور به شهوات ياد كردهاند. شهوات، چه در قرآن و چه در روايت با مذمّت ياد شده است اين غير از «ما تشتهي الانفس» است كه بهشتيها ?وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ? شهوات در قرآن با مذمّت ياد شده است. در سوره? مباركه? «نساء» آيه 27 اين است كه ?وَاللّهُ يُرِيدُ أَن يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَيُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَن تَمِيلُوا مَيْلاً عَظِيماً? آنها كه شهوتراناند علاقمندند كه شما از مسير فكري و دينيتان منحرف بشويد مِيل همان انحراف است چه اينكه در سوره? مباركه? «مريم» هم از شهوتراني به عنوان اينكه زمينه فساد را به همراه دارد و مستلزم ازائه نماز است ياد ميكند ?فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ? آيه 59 سوره? «مريم» است كه ?فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً? اين ?فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً? يعني اينها به لقاي غوايت و گمراهي ميروند اين راه، راه غي است.
بياناتي كه خيلي مهم باشد حضرت امير(سلام الله عليه) در نهجالبلاغه به پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نسبت ميدهد و مسائلي كه خيلي مهم باشد آن را زياد تكرار ميكند اين دو نكته در نهجالبلاغه هست اين مسئله را وجود مبارك حضرت امير ميگويد من از نبيّ اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) شنيدم كه اينچنين ميفرمود در خطبه 176 نهجالبلاغه اينچنين است فرمود: «فان رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) كان يقول» يعني سنّت او، سيره? او، حرفهاي تكراري حضرت اين بود «كان يقول إنّ الجنة حُفرة بالمكاره و إنّ النار حفرة بالشهوات» پس «زين للناس حب الشهوات التي تحفّ النار» «حب الشهواتها التي ظاهرها شهوه و باطنها نار» اين شهوتها به منزله? گلهايياند كه درونش آتش است عدهاي به طمع اين گل ميرود تا بيفتند، پس رقمي كه قرآن ذكر كرد نشان ميدهد آن نيست كه هر انساني او را لازم دارد و ذات اقدس الهي انسان را علاقمند به او خلق كرد و براي هر انساني هم اين امور را آفريد و هر انساني را هم مشتاق و علاقمند به او كرد اين آن نيست، اين آن است كه فرمود هر يك از اين مردم دلشان ميخواهد قناطير مقنطره داشته باشند و سير هم نميشوند.
پرسش:...
پاسخ: بله، از اين امور به...و وصف ياد كرد، از وصف هم تقريباً به جنبه? مصدري ياد كرد و از آنجا هم به حُب رسيد و از حُب هم به زينت رسيد كه اين مراحل قبلاً گذشت.
پرسش:...
پاسخ: آن ادب قرآن است معمولاً به زنها وعده? مردها نميدهد اين ادب قرآن است منتها پشت پرده ميگويد. هرگز نميگويد زنها به دام مردها ميافتند با اينكه اينچنين هم هست هرگز صريح قرآن نيست كه در بهشت ما به زنها، مردهاي زيبا ميدهيم با اينكه اينچنين هم هست ادب قرآن چيز ديگر است لذا مسائلي را گاهي ضمناً طرح ميكند، گاهي صريحاً و حوري هم هر دو را شامل ميشود اما هميشه مؤنث است ?حُورٌ مَقْصُورَاتٌ فِي الْخِيَامِ? علي ايّ حال.
پرسش:...
پاسخ: نه، منظور از شهوت عين خارجي است دو نكته را ما بايد رعايت كنيم تا برسيم به ?حُبُّ الشَّهَوَاتِ? يك وقت است ميگويند آقا اين پليديها را ميخواهي چه كار كني؟ اين تعبير، تحقيرآميز است يك وقت است ميگويد اين مال را ميخواهيد چه كنيد آنجايي كه با مال سخن ميگويد ميفرمايد: ?أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلاَدُكُمْ? كذا و كذا نميگويد مال، با وصف ياد ميكند اين قدم اول. در هنگام تعبير از اعيان به اوصاف اشاره ميكند اين قدم اول، آن هم نه وصفي كه براي خود اوست نميگويد «مُشتها» ميگويد «شهوت» كه تقبيحش به همراه باشد اين قدم دوم. منظور از شهوت زن است از زن به شهوت ياد كردن براي تحقير است. قدم سوم نه تنها شما شهوترانيد دوست اين كار هم هستيد. قدم چهارم اين را فخر هم ميدانيد يك وقت است كسي معتاد است و مينالد، نه ميبالد. يك وقت معتاد است و ميبالد. ميفرمايد اين فخر براي شماست كه شما دوستار چيزي هستيد كه درونش شعله است.
پرسش:...
پاسخ: نه، بهيمه كه اين فخرهاي اعتباري را ندارد اين ?بَلْ هُمْ أَضَلُّ? است كه اين فخرها را دارد.
پرسش:...
پاسخ: نه، اينكه قبل و بعدش نشان ميدهد سرفصل اين بحث اين بود كه ?إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَن تُغْنِي عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِنَ اللّهِ شَيْئاً? بعد ميفرمايد: ?قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا? بعد ميفرمايد: ?إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لأُولِي الاَبْصَارِ? آنگاه منشأ و ريشهيابي ميكند ميفرمايد ريشهاش حبّ شهوات است، بعد ميفرمايد ميدانيد خير در چيست و مردان خير چه كسانياند؟ ?قُلْ أَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِن ذلِكُمْ? راه ديگري است و رونده? ديگري است آن را نشان ميدهد در كنارش در آيه بعد اين است. آنهايي كه ميخواهند قناطير مقنطره داشته باشند هيچ حيواني اينچنين نيست، هيچ حيواني اين طور نيست كه براي يك ميليون سال ذخيره كند سرّش اين است كه انسان در اين نبرد داخلي جهاد اكبر يك انبار لا يتناهي? را به غنيمت گرفته است و آن عقل است اين عقلي كه ميتواند انبار معارف لا الي نهايه باشد در جهاد اكبر وقتي شكست خود به اسارت هوس درميآيد آن وقت اين انسان هوسران كه عقل را به غنيمت گرفته است به اندازه عقل دنيا ميخواهد، نه به اندازه شكم لذا ميلياردها به او بدهيد تازه اول عطش اوست «هل من مزيد» ميگويد. حيوان، حيوان است به اندازه شكم شهوت دارد، اما انسان به اندازه عقل شهوت دارد چيزي او را سير نميكند، اگر غضبان بشود به اندازه عقل غضبان است، اگر هيروشيما را منفجر كرد باكش نيست و اگر شهوتران بشود، سرمايه عالم را به او بدهند و غارت بكند سير نميشود و اگر كند ميل آن از هر فرشتهاي برتر ميشود تا اين ظرف را در اختيار چه چيزي قرار بدهد.
اين عقل كه طبق بيان حضرت امير(سلام الله عليه) فرمود هر ظرفي با آمدن مظروف از ظرفيتش كم ميشود، ولي جانِ انسان چيزي است كه با آمدن مظروف، ظرفيت او افزوده ميشود «كلّ وعاء يتضيّع بما فيه الا وعاء العلم فانه يتّسع» هيچ اقيانوسي اين طور نيست هر اقيانوسي به اندازه ريختن يك مقدار آب به همان اندازه ظرفيتش كم ميشود اينچنين نيست كه هر چه به او آب بدهي ظرفيتش بيشتر بشود كه، ولي انسان سرمايهاي دارد كه هر چه در آن سرمايه بريزي به نام روح، شرح صدر پيدا ميكند يا در راه خير ميرسد معلم همه فرشتهها خواهد شد يا در راه شر ميرسد آن هم شرح صدر ?مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ? هيچ آدمكُشي او را سير نميكند. سرّش اين است كه مخزني را انسان در اختيار دارد كه نيست «لا حدّ له» حالا اين مخزن در اختيار كدام كليددار باشد، اگر در اختيار كليددار شهوت باشد قناطير مقنطره ميطلبد، خيل مسوّمه ميطلبد، رمه انعام ميطلبد، حرث ميطلبد، «هل من مزيد» به دنبال اوست و اگر كليددارش غضب و خونريزي باشد هيتلرها خواهد شد، صدامها خواهد شد باز «هل من مزيد» كنار اوست و اگر كليددارش عقل باشد معلم فرشتهها خواهد شد ?رَبِّ زِدْنِي عِلْماً? شعار اوست انسان چنين چيزي دارد. فرق نميكند اگر پيغمبر هم بشود(صلوات الله و سلامه عليه) شعارش «هل من مزيد» است به صورت ?رَبِّ زِدْنِي عِلْماً? ديگران باشد، ديگري باشد سخن از «هل من مزيد» است لذا يا ?بَلْ هُمْ أَضَلُّ? ميشود يا از آن طرف معلم فرشتهها خواهد شد اين رقم نشان ميدهد كه «حفرة شهوات بالنار» است سخن از مالدوستي نيست اگر مالدوستي بد بود كه تحصيلش واجب نبود هر كسي موظّف است كسبي بكند، خودش را تأمين بكند، توليد كند جامعه را اداره كند آنكه عبادت است از اين رقم پيداست كه منظور اين نيست كه انسان خودش را بخواهد تأمين كند يا اولادش را بخواهد تأمين كند اين مال را ميخواهد به او بگويند تو اگر هزار سال زندگي كني اين ميلياردها كه ذخيره كردي براي تو بس است چرا تكاثيرطلبي؟ چون اين دوست تكاثر است ?زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ? اين عمل را نميشود مستقيماً به ذات اقدس الهي نسبت داد.
پرسش:...
پاسخ: نه، خيليها هستند كه قانعاند اينچنين نيست، زينت نيست.
پرسش:...
پاسخ: بسيار خب، پس محبوبشان نيست اين را زيور نميدانند.
پرسش:...
پاسخ: اين براي دنياست كه ?الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا? اما در آيه بعد دارد ?قُلْ أَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِن ذلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الاَ نْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ? شما اين نسائي كه شهوت است رها كن، ازواج مطهرة به انتظار توست، اين اموال را رها كن آن ?جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الاَنْهَارُ? به انتظار توست، اكثري مردم اين طورند و آنهايي هم كه سرفصل اين بخش با آنها سخن ميگويد مبتلاي به ايناند به چيزي مبتلاياند كه «حفرة النار بها» در همان بيانات نهجالبلاغه حضرت امير(سلام الله عليه) هست كه در كلمات قصار «المال مادة الشهوات» يا فرمود اگر كسي مشتاق به بهشت بود «سلي?» خودش را تسلّي ميدهد «عن الشهوات» اين هم در نهجالبلاغ هست «من اشتاق الي الجنة» اگر كسي مشتاق بهشت بود سعي ميكند خود را از شهوتها تسلّي بدهد. در كلمات قصار شماره 31 كه «و سئل عن الايمان» آنجا ميفرمايد: «فمن اشتاق الي الجنة سلي? عن الشهوات» اين تسلّي ميدهد خود را، اين سَلوت دارد، صبر دارد، چرا؟ چون شهوات درونش آتش است.
پس قرآن در چند آيه شهوات را مذمّت كرده است روايت آن طوري كه از نهجالبلاغه برميآيد از رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نقل كرد كه حضرت «كان يقول حفرة الجنة بالمكاره و حفرة النار بالشهوات» اين رقم هم نشان ميدهد كه منظور آن حبّ طبيعي نيست كه هر كسي مال خود را دوست دارد، منظور آن افزونطلبي است كه ميخواهند قناطير مقنطر داشته باشند، نه حالا كساني كه در عصر صنعت قناطير مقنطره دارند يا در عصر غيرصنعت دامداري و كشاورزي آنها را دارند ميخواهند جمع هم بكنند ممكن است يك نفر بخواهد همه اينها را داشته باشد يا اگر كشاورز است در فنّ كشاورزي فقط تلاش و كوشش ميكند ممكن است كه داراي حَرث وافر باشد اگر دامدار است ميخواهد داراي خيل مسوّم و رمههاي انعام باشد در حالي كه براي اين يك مقدار كم هم كافي است. اين رقم نشان ميدهد كه آن ماده معصيت مورد تزيين اينهاست.
خب، پس سخن از خوردن نيست سخن از همان فخر اعتباري و وهمي است چنين انساني ميشود مختال. چه كسي اين كار را تزيين كرد، زينت نشان داد؟ اين را از شيطان نقل ميكند كه نحوه? اغواي شيطان اين است كه ?لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الاَرْض وَلْأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ? فرمود كار شيطان اين است كه چيزي را كه در زمين است و براي ديگران است، براي همه است من در چشم اينهايي كه تحت ولايت مناند زينت نشان ميدهم. ?أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الاَرْض?.
پرسش:...
پاسخ: نه، زينت ميدهد ?مَا فِي الاَرْض? را ?لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ? آنگاه آنچه كه زينت زمين است من ميگويم زينت توست اين كار شيطان است. در همان سوره? مباركه? «كهف» كه خوانديم فرمود: ?إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَي الاَرْض زِينَةً لَّهَا? نه «لكم» كار شيطان اين است كه زينت زمين را زينت شما ميكند آن وقت از اين مرحله بالاتر آنچه كه هست تزيين است اين سوره? مباركه، اين آيه محل بحث جامع همه آن آياتي است كه در اين زمينه وارد شده بعضيها آيات دارد كه شما مال را دوست داريد، بعضيها هست اينكه براي شما تزيين شده است، بعضي كه تحليل جامعتري دارد ميگويد محبّت اينها زيور شماست. اينها چون در طول هماند اين طوايف از آيات كه كنار هم بيايد مشخص ميشود كه كدام طايفه ناظر به كدام مرحله است. آن ساقطترين انسان كسي است كه به اين محبّت ببالد، اين محبت را زيور بداند، بعضيها هستند كه شهوت دارند، اما دوست شهوت نيستند نشد هم نشد، بعضيها هستند كه دوستار شهوتاند از اين مرحله آن است كه اين دوستي را هم فخر ميدانند، به اين دوستي ميبالند، بعضيها هستند كه مبتلا شدند ميكوشند كه از اين دوستي بيرون بيايند و مينالند كه من چرا دوست شهوت شدم بعضي ميبالند اين ميشود مختال.
اين تزيين يعني يك چيز زشتي را زيبا نشان دادن همان است كه ?وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً? است، همين است كه شيطان گفت ?أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الاَرْض? من در زمين براي اينها زيبا نشان ميدهم، چه چيزهايي معلوم نيست، چه چيزي را من زينت نشان ميدهم معلوم نيست منطقه? نفوذ من آنچه كه در زمين است و در زمين مزيّن له انسان است و شيطان مزيِّن، هر كسي را با هر راهي ميفريبد و چيزي را براي او زيبا نشان ميدهد ?أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الاَرْض? وگرنه آن مقداري كه نصاب طبيعي است در بحثهاي روز اول هم خوانده شد كه ?قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ? كه در سوره? مباركه? «اعراف» بود كه روز اول خوانده شد.
پرسش:...
پاسخ: نه، آيه مقابل هم قرار داد اولاً در همين آيه فرمود: ?وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ? بعد در آيه ديگر فرمود: ?قُلْ أَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِن ذلِكُمْ? معلوم ميشود همه اينچنين نيستند ?لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الاَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا? امام جواد(سلام الله عليه) به مأمون(عليه من الرحمان ما يستحق) ميگويد من مهريه همسرم را آن مناجات ادعية الوسائل الي المسائل كه از امام رضا(سلام الله عليه) به من ارث رسيده است قرار ميدهم، چرا؟ براي اينكه «إنّ لكل زوجة صداق و إنّ لنا أموال مذكوره» زن كه بيمهريه نميشود، مال ما را هم در جاي ديگر ذخيره كرديم و من اين مناجات را مهريه دخترت قرار ميدهم. «و قد أمهرت عبرتك الوسائل الي المسائل و هي مناجاة دفعها اليّ أبي» فرمود ما مال داريم ولي جاي ديگر هست.
اين تقابل هم نشان ميدهد كه كارِ خدا اين نيست كه براي همه ميلياردر شدن را تزيين كرده باشد اين طور نيست نفرمود كه اصل علاقه به مال در دلهاست تا ما بگوييم كار خوبي است و خدا منسوب است، فرمود قناطير مقنطره را دوست داشتن، خب اين قبيح است ديگر اين ميشود ?دُولَةً بَيْنَ الاَغْنِيَاءِ مِنكُمْ? فرمود مبادا شما اين كار را بكنيد كه در دست يك گروه خاص باشد اين آيه كه نميگويد مثلاً الآن پنج ميليارد و خردهاي بشر در عالم هستند مجموع ثروتها را ما زينت قرار داديم براي مجموع اين پنج ميليارد آن اگر توزيع بشود عادلانه كه قناطير مقنطره نصيب كسي نميشود كه، خيل مسوّم نصيب نميشود كه، يك اسب يا دو اسب ديگر رمه? خيل نصيب كسي نميشود كه.
خب، پس معلوم ميشود كه آنچه كه زينت داده شد قناطير مقنطره است يعني ميلياردر شدن است.
پرسش:...
پاسخ: اين امتحان ميكند خدا بعد هم ميرسيم كه كار شيطان با همه تدبيراتي كه دارد به ذات اقدس الهي منسوب است براي اينكه شيطان كلب معلّم است كاري را بدون دستور حق نميكند و خدا هم ميآزمايد در بحثهاي قبل هم گذشت به قارون آن مقداري داديم و قبل از قارون كساني بودند كه از او سرمايهدارتر بودند در خود قرآن آن آيه را قبلاً خوانده شد كه سرمايهدارتر از قارون قبل از او بود همه اينها امتحان الهي است، اما امتحان الهي يك مسئله است، جريان طبيعي كه ذات اقدس الهي قرار ميدهد مسئلهاي است ديگر آنكه طبيعي است آن است كه هر كسي را به آن اندازه? معيشت آبرومندانهاش علاقمند كرده است آن ديگر قناطير مقنطره نيست. ميماند اين مرحله بعدي.
آن مرحله بعدي اين است كه اگر شيطان عهدهدار تزيين بود كه ?لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الاَرْض? براساس توحيد ربوبي كه ربالعالمين در عالم بيش از يكي نيست و هر كه هست مظهر نامي از نامهاي خداست فرشتگان مظهر هدايتاند و شياطين مخصوصاً ابليس مظهر اضلال است، اگر كسي را بخواهد بيش از اندازه آسيب برساند تا خدا دستور ندهد نميكند و كار او در حدّ وسوسه است و وسوسه حجّت خداست و نه حجّت خلق اين است كه در سوره? مباركه? «انعام» ميفرمايد شما به بتِ بتپرستها بد نگوييد، چرا؟ چرا به بت بتپرستها بد نگوييد؟ براي اينكه علاقه? به اين بتها را خداي سبحان در دلهاي اينها گذاشت ?وَلاَ تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّوا اللّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ? آيه 108 سوره? «انعام» است فرمود شما بحثهاي استدلالي داريد بگوييد، اما مقدّسات كسي را بد نگوييد، هرگز به اين چوبهايي كه مورد تقديس و ستايش بتپرستهاست بد نگوييد، سَب نكنيد براي اينكه شما اگر به اين بتها بد گفتيد آنها هم برميگردند ـ معاذ الله ـ به معبود شما بد ميگويند ?وَلاَ تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّوا اللّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ? بعد ميفرمايد اين نه مربوط به گذشته است، نه مربوط به حال، نه مخصوص به آينده اين يك اصل كلي است و مخصوص به بتپرستيِ بتپرستها هم نيست هر مكتبي پيروي كه دارد شما به آن مكتب فحش نگوييد ?كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ? شما اگر خواستيد به چيزي كه مورد تكريم مُلحدان است بد بگوييد او هم به چيزي كه مورد تقديس موحّدان است اهانت ميكند ?كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَي رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ? قيامتي هست و به حساب همه ميرسند شما اگر استدلال داريد درباره هر مكتبي ارائه بدهيد.
خب، اينكه فرمود: ?كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ? اين جز آن است كه كفر را براي كافران و بتها را براي بتپرستها تزيين كرده است و جز اين است كه اين كار، كار شيطان است. در سوره? مباركه? «انفال» اين آيه هم قبلاً خوانده شد آيه 58 سوره? «انفال» فرمود: ?وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ? طوري شيطان عمل را زينت ميدهد كه ملحدان ?يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً? همين كاري را كه ذات اقدس الهي به شيطانِ پليد نسبت ميدهد كه شيطان اعمال كافران را براي اينها زينت جلوه داد، همين را زير پوشش اصل كلي در آيه سوره? «انعام» به خود نسبت ميدهد ميفرمايد: ?كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ? و قدر متيقّنش هم موارد شرك و كفر و الحاد و بتپرستي و امثال ذلك است. آيه در مورد خود نَص است، در غير مورد خود ظاهر. مورد آيه، مورد بتپرستي است يعني اگر در سوره? «مؤمنون» و غير سوره? «مؤمنون» مردم را به وحدت دعوت كرد فرمود: ?إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً? بعد فرمود اينها ?وَتَقَطَّعُوا? آگاه اضافه فرمود: ?كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ? اين مبدأ قابلي است. مبدأ فاعلي فرح را خود ميداند كه ?زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ? ما الحادِ ملحدان را براي اينها زيور كرديم او به الحاد ميبالد، خب حالا چطور شد ذات اقدس الهي كه ?حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ? الحاد را براي ملحدان زيور كرده است؟ اين همان ?وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ? است كه در بحث هدايت و ضلالت گذشت. اول ذات اقدس الهي انسان را كه با فطرت آفريد با عقل و با وحي رهبري ميكند، اگر انساني منحرف شد به او مهلت ميدهد، درِ توبه و اِنابه را باز ميگذارد چندين بار او را دعوت ميكند تا برگردد، اگر اينچنين شد كه ?فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ? و اهل برگشت به صراط مستقيم نبود از آن به بعد شيطان را بر او مسلّط ميكند اين شخص از آن به بعد ديگر تحت ولايت شيطان است كه ?أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَي الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً? اگر تزيين است از آن به بعد است و چون شيطان مأمور الهي است كار شيطان را به خود نسبت ميدهد ميفرمايد او رسالت ما را دارد ايفا ميكند ?أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ? اما ?عَلَي الْكَافِرِينَ? قبل از اينكه انسان به آن مرحله برسد شيطان حقّ دخالت ندارد فقط بايد وسوسه كند وسوسه يك نعمت خوبي است تا وسوسه نباشد كه انسان به جهاد اكبر نايل نميشود. پس معلوم شد كه آيه در تعبيرات كيفي و كمّياش دارد چه چيزي ميگويد و فاعل قريب تزيين چه كسي است و فاعل بعيد تزيين كيست.
«و الحمد لله رب العالمين»
|