موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه 50

مدت زمان: 40:32 اندازه نسخه كم حجم: 2.89 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 9.07 MB دانلود


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ?16? الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالاَسْحَارِ?17?
اين استغفار در سحر همان طوري كه عنايت فرموديد تنها براي خود شب‌زنده‌دار نيست و حذف متعلَّق هم نشانه عموم است استغفار مي‌كنند چه براي خود، چه براي ديگران و همان طوري كه فرشته‌ها براي مؤمنين استغفار مي‌كنند آنها هم براي مؤمنين استغفار مي‌كنند.
دو آيه در زمينه استغفار فرشته‌ها بود كه اينها بايد با هم جمع مي‌شد يكي همان آيه سوره? «زمر» بود كه ?الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا? يكي هم آيه پنج سوره? «شوري?» است كه ?تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ وَالْمَلاَئِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِي الْأَرْضِ أَلاَ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ? گرچه از نظر نظم صناعي اينها مثبتين‌اند و تعارض بين اينها نيست يعني آيه سوره? «زمر» مي‌فرمايد: ?يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا? آيه پنج سوره? «شوري?» مي‌فرمايد كه ?يَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِي الْأَرْضِ? و چون مثبتين‌اند و در مقام تهديد نيستند مفهوم ندارند لذا هر دو را مي‌شود اخذ كرد منتها استغفار براي مؤمنين اولي? براي غير مؤمنين خواهد بود ولي در ذيل همين آيه پنج سوره? «شوري?» چند روايتي است كه در تفسير شريف نورالثقلين است كه ?مَن فِي الْأَرْضِ? را به مؤمنين و مؤمنات تطبيق كردند ?وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ? قهراً[ناگزير] آيه سوره? «شوري?» با آيه زمر يكي خواهد بود.
آنچه در اين خلال گفته شد اين بود كه ملائكه مؤمنين را مي‌بينند و غير مؤمنين را نمي‌بينند براي اينكه مؤمن نوراني است و غير مؤمن مُظلم است، اما نوراني بودن مؤمن براي آن است كه هم در آيةالكرسي بحثش گذشت ?اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ? هم در كريمه ?يَسْعَي نُورُهُم بَيْنَ أَيْدِيهِمْ? و امثال ذلك گذشت ?وجعلنا لهم نورا في الناس? يا ?في الأرض? گذشت كه مؤمن نوراني است اينها بحثهاي قرآني است. رواياتي هم كه قبلاً در زمينه فضيلت قرآن خواندن و احياي ليل و صلات الليل خوانده شد اين بود كه آن خانه‌هايي كه در .. قرآن خوانده مي‌شود «تضييء لأهل السماء كما تضيء الكواكب لأهل الارض» از اين جهت مؤمنين و خانه‌هاي مردان باايمان روشن است فرشته‌ها اينها را مي‌بينند، كافران ظلماني‌اند و فرشته‌ها آنها را نمي‌بينند براي اينكه هم آيةالكرسي فرمود: ?وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُمَاتِ?، هم آيه هفده سوره? «بقره» كه بحثش گذشت اين بود كه ?تَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَيُبْصِرُونَ? پس كافر در ظلمت است و ديده نمي‌شود.
مطلب بعدي آن است كه اينكه گفته شد فرشته‌ها، كافران را نمي‌بينند براي اينكه اينها در ظلمت‌اند نه يعني از اينها آگاهي ندارند بلكه به اينها نظر لطف نمي‌كنند اينها را نگاه نمي‌كنند يعني نگاه لطف نمي‌كنند مشابه همان معنا كه درباره ذات اقدس الهي آمده است. خداي سبحان با اينكه ?بِكُلِّ شَي‏ءٍ بَصِيرٌ? است مع‌ذلك در سوره? مباركه? «آل‌عمران» آيه 77 اين است كه آنها كه ?إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ? گروهي هستند كه خداي سبحان در قيامت به اينها نگاه نمي‌كند اينها را نمي‌بينند يعني نگاه تشريفي و ديد خاص ندارد وگرنه خداي سبحان ?بِكُلِّ شَي‏ءٍ بَصِيرٌ? است فرشته‌ها هم همه را مي‌بينند براي اينكه ?كِرَاماً كَاتِبِينَ?اند، حافظ‌اند ?إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ ? كِرَاماً كَاتِبِينَ? يا ?مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ? و مانند آن، اما نگاه تشريفي و با لطف ندارند، پس اگر در خلال سخنان يا احياناً در تعبيرات بزرگان آمده است كه فرشته‌ها، كافران را نمي‌بينند براي اينكه اينها در ظلمت‌اند نه يعني از اينها بي‌خبرند، يعني نظر تشريفي ندارند.
مطلب بعدي آن است كه نه فرشته‌ها براي غيرمؤمنين طلب مغفرت مي‌كنند، نه انبيا اما فرشته‌ها براي اينكه هم آيه سوره? «زمر» فرمود: ?يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا? هم ذيل آيه پنج سوره? «شوري?» كه فرمود: ?يَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِي الْأَرْضِ? رواياتي است كه بر مؤمنين و مؤمنات تطبيق كرده است پس فرشته‌ها براي غيرمؤمن طلب مغفرت نمي‌كنند، انبيا هم نمي‌كنند براي اينكه همان آيه معروفي كه فرمود هيچ كسي، هيچ پيامبري حق ندارد به خود رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هم فرمود كه نه تو، نه هيچ كسي حق ندارد كه براي مشركين طلب مغفرت كني، بعد فوراً به عنوان دفع دخل مقدّر جريان حضرت ابراهيم را ذكر مي‌كند كه اگر حضرت ابراهيم وعده? طلب مغفرت براي آذر داد و استغفار كرد ?مَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لأَبِيهِ إِلَّا عَن مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ? يعني هيچ كسي حق ندارد براي مشرك طلب مغفرت كند و اگر از حضرت ابراهيم(سلام الله عليه) شنيده شده است كه به آذر وعده استغفار داد اين موعظه‌اي بود، اين تشويقي بود تا او هدايت بشود، وقتي معلوم شد هدايت‌پذير نيست اعلان تبرّي و انضجار كرد هم ?أَنِّي بَرِي‏ءٌ? گفت، هم با همراهان خود ?إِنَّا بُرَآءُ مِنكُمْ? فرمودند، بنابراين هيچ‌كسي براي غيرمؤمن طلب مغفرت نمي‌كند، اما هدايت عامه كه خدايا اينها راه هدايت كن اين چرا، «اللهم اهد قوم لا يعلمون» و امثال ذلك آمده است.
مطلب بعدي آن است كه در فضيلت صلات الليل روايت فراواني است نشانه? آن است كه هيچ وقت انسان اين‌گونه از نمازهاي مستحبي را ترك نكند چه در سفر و چه در حذر، چون از نوافلي است كه در حذر و در سفر هست.
در كتاب شريف وسائل ابواب اعداد الفرائض و نوافلها باب 25 چند حديثي در اين زمينه است بحث نماز شب را در فقه هم در باب اعداد فرائض و نوافل ذكر مي‌كنند، هم در باب مواقيت ذكر مي‌كنند و احياناً در باب صلوات مندوبه هم جدا ذكر مي‌كنند. چند روايتي است كه در باب 25 از ابواب اعداد فرائض و نوافلها آمده است.
حديث اول آن است كه امام صادق(سلام الله عليه) طبق اين نقل مي‌فرمايد: «كان أبي لا يده صلات عشر ركعة بالليل في سفر و لا حذر» مي‌فرمود پدرم امام باقر(سلام الله عليهما) اين سيزده ركعت شب را نه در سفر، نه در حذر هرگز ترك نمي‌كرد منتها يازده ركعتش صلات‌الليل است، آن دو ركعت نافله? فجر است كه با اين يازده ركعت كنار هم خوانده مي‌شود.
حديث دوم از امام باقر(سلام الله عليه) است كه فرمود: «صلّ صلاة الليل و الركعتين في المحمل» نماز شب را كه هشت ركعت است آ‌ن وتر كه مجموع شفع و وتر است كه سه ركعت است مي‌شود يازده ركعت با آن دو ركعتي كه قبل از فجر خوانده مي‌شود يا خصوص اين دو ركعتي كه شفع نام دارد و با وتر مي‌شود سه ركعت اينها را در محمل بخواند يعني در مسافرت، در حال حركت، در محمل مي‌تواني بخواني چون نافله را مطلقا در حال حركت هم مي‌شود خواند.
حديث بعدي كه از امام صادق(سلام الله عليه) هست سؤال كردند از وتر، فرمود وتر مستحب است «سنّة ليست بفريضة» سرّ اينكه فرمود سنّت است و فريضه نيست اين است كه در يك حديث ديگري از امام باقر(سلام الله عليه) رسيده است كه امام باقر طبق اين نقل فرمود: «الوتر في كتاب علي(عليه السلام) واجب» منتها منظور از آن وجوب استحباب مؤكّد است لذا امام صادق(سلام الله عليه) فرمود وتر سنّت است و فريضه نيست و پدر بزرگوارش يعني امام باقر(سلام الله عليه) فرمود در كتاب علي(سلام الله عليه) آمده است كه «الوتر واجب و هو وتر الليل و المغرب وتر النهار» پايان روز كه مغرب است نافله‌اش وترالنهار محسوب مي‌شود و پايان ليل همان وتر است كه مستحب است، اگر منظور خصوص مغرب باشد اين سه ركعت مغرب وتر‌النهار محسوب مي‌شود و واجب است، اما آن سه ركعت نماز شب به نام شفع و وتر كه از اين سه ركعت به وتر ياد مي‌شود آن سه ركعت مستحب است، آن سه ركعت وترالليل است و نماز مغرب كه سه ركعت است آن وترالنهار است البته وترالنهار واجب است و وترالليل مستحب.
از مرحوم شيخ طوسي(رضوان الله عليه) نقل شده است اينكه امام باقر(سلام الله عليه) فرمود: «في كتاب علي(عليه السلام)» اين است كه «الوتر واجبٌ يعني أنّه سنّة لأنّ المسنون إذا كان مؤكّداً يسمّي واجبٌ» وقتي مستحب مؤكّد شد احياناً از او به وجوب ياد مي‌شود وجوب اصطلاحي است، نه وجوب فقهي.
اما آن روايتي كه در بحث ديروز خوانده شد كه شخص مي‌گويد من مي‌خواهم براي نماز شب برخيزم ولي مقدورم نيست، حضرت مي‌فرمايد اگر نماز شب را در روز قضا به جا بياوري قهراً مي‌داني كه اگر شب برنخيزي، روز بايد قضا به جا بياوري همين در تو همّت ايجاد مي‌كند و باعث بيداري توست. آن روايت ششم از باب 45 از ابواب المواقيت است چون بحث نماز شب هم در بحث اعداد نماز است، هم در بحث مواقيت نماز. روايت ششم اين است كه از امام صادق(سلام الله عليه) سؤال شد «متي اُصلّي? صلاة الليل فقال صلّي آخر الليل. قال فقلت فانّي لا أستنبح» بيدار نمي‌شوم «فقال تستنبحوا مرّة فتصلّيها فتنام فتقضيها فاذا اهتممت بقضائها في النهار استنبحت» گاهي بيدار مي‌شوي ادا مي‌خواني، گاهي خوابت مي‌رود قضا به جا بياور، وقتي همّت تو اين باشد كه اگر نماز شب را در شب در شب ادا نكني بايد در روز قضا به جا بياوري، قهراً[ناگزير] شب بيدار مي‌شوي اين راهي است براي اينكه انسان به اداي نماز شب موفق مي‌شود.
روايات فراواني است در اينكه نماز شب را مي‌شود در سفر قبل از نصف شب خواند. رواياتي كه دارد معصومين(عليهم السلام) يا خصوص رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نماز شب را بعد از نصف شب مي‌خواندند اين نقل فعل براي تهديد وقت كافي نيست، يعني اگر روايات اين‌‌چنين بود كه ائمه(عليهم السلام) يا رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نماز شب را در ثلث آخر شب مي‌خواند يا بعد از نصف شب مي‌خواند اين حدّاكثر از او فضيلت استفاده مي‌شود، اگر روايتي دلالت داشت بر اينكه قبل از نصف شب هم مي‌توان خواند اين با آن معارض نيست چون آن نقل فعل است ظهورش در وجوب بسيار ضعيف است و حمل مي‌شود بر رُجحان، اما روايتي كه مي‌گويد قبل از نصف شب هم مي‌توان خواند صريح در جواز است، پس رواياتي كه مي‌گويد معصومين نماز شبشان را بعد از نصف ليل مي‌خواندند اين دلالت بر توحيد ندارد مگر اينكه همراه با قرينه باشد كه آن قرينه حاصل كمك بكند تا اين روايات براي تهديد وقت دلالت كنند.
اما روايات ديگري هست كه بالصراحه سؤال مي‌كنند نماز شب را چه موقع بخوانيم؟ مي‌فرمايد: «بعد نصف الليل» آن‌گاه معلوم مي‌شود تقديم نماز شب بر نصف‌الليل به عنوان تعجيل اجازه داده شد و آن هم براي همه نه، براي مسافر، براي جوان و مانند آن براي كسي كه م.. اعذارند و در حديثي در همين مسئله تقديم آمده است كه امام صادق(سلام الله عليه) به همراهانشان در سفر مكه و مدينه در اين بين راه مي‌فرمود من پيرم نماز شبم را قبل از نصف الليل مي‌خوانم «و أنتم شبّان» شما جوانيد مي‌توانيد سحر برخيزيد، براي من مقدور نيست در اين سن.
خب، از اينجا معلوم مي‌شود كه جوان تا بتواند بالأخره آخر شب برخيزد، اولاست كه در اول شب نماز شبش را مقدم بر نصف‌الليل بدارد. اين هم يك سلسله رواياتي است كه اينها را مرور بفرماييد كافي است چون نوع بحثهايش هم در فقه شده و هم خطوط كلّي‌اش اينجا اشاره شده.
پرسش:...
پاسخ: آن كه ?رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمنَ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ? و امثال ذلك هست، آن در دعاهاي مصطلح هم هست «اللهم اغفر لمن في مشارق الأرض و مغاربها من المؤمنين و المؤمنات» در بيانات امام رضا(سلام الله عليه) هست «اللهم اغفر لمن في مشارق الأرض و مغاربها من المؤمنين و المؤمنات» اين در دعاهاي امام هشتم(سلام الله عليه) هست اين دعاهاي عمومي حسابش غير از اين تسميه هست.
پرسش:...
پاسخ: براي آنها هدايت طلب كند، چون وقتي ولايت شرط بود مشكل است انسان جلو بيفتد براي آنها هدايت طلب مي‌كند كتاب قواعد مرحوم علامه از بهترين كتابهاي فقهي است كه هم از آن بزرگوار به ياد مانده است و هم يكي از مفاخر تشيّع است و فرزند بزرگوارش فخرالمحقّقين هم اين كتاب شريف را شرح كرده است قواعد از كتابهاي خوب فقهي است منتها هر كدام از اين بزرگواران كه قواعد را شرح كردند به گوشه‌اي از قواعد پرداختند مرحوم محقق ثاني جامع المقاصد بخشهاي معاملي را تقويت كردند، مفتاح‌الكرامه مسائل نقل اقوال و امثال ذلك را به عهده گرفته است، مرحوم فخرالمحقّقين بخش ديگر قواعد را به عهده گرفته است، يعني اگر كسي جامع‌المقاصد را دارد شرح كامل قواعد علامه نزد او نيست يا اگر كسي ايضاح فخر را دارد شرح كامل قواعد علامه نزد او نيست يا اگر كسي مفتاح‌الكرامه را دارد شرح كامل قواعد علامه نزد او نيست هر كدام از آنها به گوشه‌اي از گوشه‌هاي اين بحر پرداختند مجموعش مي‌شود شرح كامل قواعد مرحوم علامه. در پايان اين كتاب وصيت‌نامه مرحوم علامه هست كه آ‌ن وصيت‌نامه را حتماً ملاحظه بفرماييد گوشه‌اي از اين وصيت‌نامه را ما تبرّكاً مي‌خوانيم بخشي از اين وصيت‌نامه مربوط به دستور به نماز شب است كه پسرش را به نماز شب دستور مي دهد در آخر قواعد اين وصيت هست.
مي‌فرمايد: «إعلم يا بني أعانك الله تعالي علي طاعته و وفّقك بفعل الخير و ملازمته و أرشدك الي ما يحبّه و يرضاه و بلّغك ما تعمله من الخير و تتمنّاه و أفعلك الله في الدارين و حيّاك بكلّ ما تقرّ به العين» هر چه چشم را روشن مي‌كند و قرّة عين است خدا به تو اعطا كند «و مدّ لك في العمر السعيد و العيش الرقي و ختم أعمالك بالصالحات و رزقك أسباب السعادات و أفاض عليك من عظائم البركات و وقاك الله كلّ محذور و دفع عنك الشرور إنّي قبل رخصت لك في هذا الكتاب لُبّ فتاوي الأحكام و بيّنة لك فيه قواعد شرائع الإسلام بألفاظ مختصره و عبارات محرّره و اوضحت لك فيه نهج‌الرشاد و طريق السداد و ذلك بعد أن بلغت من العمر الخمسين و دخلت في عشر تسعين» من پنجاه سالم گذشت به دهه? شصت رسيده‌ام «و قد حَكم سيد الوراء(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بأنّها مبدأ فراك المنايا» گرچه آ‌ن حديث معروف اين است كه «ما بين الستّين الي سبعين معترك المنايا» يعني معركه? مرگ است خلاصه منيه مرگ، معترك همان ميدان جنگ، خلاصه اينجا ميدان جنگ مرگ است، اما از اين بيان معلوم مي‌شود كه عشر ستّين هم همين طور است «و أنّها مبدأ تراك المنايا» حالا فرمود اگر خداي سبحان حُكم كرد كه من بروم تو يك تكليف داري، اگر ماندم كه خودم آ‌ن تكليف را انجام مي‌دهم «فإن حَكم الله تعالي عليّ فيها بأمره و قضا عليّ فيها بقدره و أنفذ ما حَكم به علي العباد الحاضر منهم و الباق» اگر خداي سبحان قضا و قدرش تعلّق گرفت در اين ميدان مرگ كه مُعترك منايا و منيّات من رخت بربندم «فإنّي اوصيك» حالا اين وصاياي من است «فإنّي اوصيك كما افترض الله تعالي عليّ من الوصية و أمرني به حين إدراك المنيّة» اين وصيت بر من لازم است همان طوري كه خدا لازم كرده است من همان وصيت را به تو ابلاغ مي‌كنم وصيّتي كه به تو ابلاغ مي‌كنم اين است «بملازمة تقوي الله تعالي فانه السنّة القائمة و الفريضة اللازمة و الجُنّة الباقيه» سفري كه انسان را در جنگ با شيطان حفظ مي‌كند جُنّت است همين تقواست «و العدّت الباقية و أنفع ما أعدّه الإنسان ليوم تشخص فيه الأبصار و يُعدم عنه الأنصار» روزي كه ناصر نيست و بَصر رفته است از شدّت ترس «و عليك بالتباع أوامر الله تعالي و فعل ما يرضي و اجتناب ما يكره و الانضجار عن نواهي و قطع زمانك في تحصيل كمالات النفسانية و طرف اوقاتك في اقتناع فضائل العلمية و الارتقائاً حضيض نقصان الي زروة الكمال و الإرتفاع الي اوج العرفان المهد في الجهّال و بذّل معروف مساعدة الإخوان» حالا اين وصيت‌نامه‌هاي علامه را مي‌بينيد بعد مي‌بينيد طرز تفكّر امام(رضوان الله عليه) همين تفكّر است كه وصيت‌نامه سياسي ـ الهي امام همينهاست با وصيت‌نامه‌هايي كه ديگران دارند خب مي‌بينيد خيلي فرق دارد ديگر يك مرد الهي اين‌‌چنين وصيت مي‌كند «و مقابرة المسيء منه بالإحسان و المُحسن بالامتنان» طرز رفاقت تو و رفت و آمد تو تنظيم جلسات تو اين‌‌چنين باشد و بپرهيز «إيّاك بمصاحبة الأرزال و معاشرة الجهّال فإنّها تفيد خُلقاً ذميماً و ملكة بديعة» با هر كس ننشين، با هر كس رفت و آمد نكن، با هر چيزي دهن باز نكن و نگو و نخند و مانند آن «بل عليك بملازمة العلماء و مجالسة الفضلاء فإنّها تفيد الاستعداد تاماً بتحصيل الكمالات و تثمر لك مَلكة راسخة لاثتنبات المجهولات» اگر مي‌خواهي مجتهد باشي در محفل علما شركت كن آنجا هر چه سخن است از مسائل علمي است «وليكن يومك خيراً من أمسك و عليك بالصبر و التوكّل و الرضاء و حاسب نفسك في كلّ يوم و ليل» اين همان محاسبه است كه بدون مراقبت و مشاركه نخواهد بود «و أكثر من الاستغفار لربّك و اتّقي دعاء المظلوم» ستمي به كسي نكن كه آنها دعا كنند يعني نفرين كنند دعا عليه تو كنند خصوصاً «اليتامي? و العجائز فان الله سبحانه و تعالي لا يسامه بكثر كثير» دل‌شكسته را نشكن زيرا خدا آنجا مسامحه نمي‌كند «و عليك بصلاة الليل فإنّ رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) حسّ عليها و ندب إليها و قال من خُتم له بقيام الليل ثم مات فله الجنة» كه اين حديث در رسائل هست «و عليك بصلة الرحم فانّها تزيد في العمر و عليك بحُسن الخلق فان رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) قال: إنّكم لن تطع الناس بأموالكم فتعوهم بأخلاقكم» شما آن قدر مال نداريد كه بتوانيد همه مردم را به طرفتان جذب كنيد، اما با حُسن خُلق مي‌توانيد همه را به طرف خودتان جذب بكنيد «و عليك بصلة الذريّة العلويّة» به سادات خيلي احترام بكن «فانّ الله تعالي قد أكّد وصية فيهم و جعل مودّتهم أجر رسالة في الارشاد فقال الله تعالي ?قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي? [اين آيه] و قال رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) إنّي شافع يوم القيامة لأربع أصناف و لو جائوا بذنوب أهل الدنيا رجلٌ نصر ذريّتي، رجلٌ بذل ما له لذريّتي عند المضيء و رجل أحبّ ذريّتي بلسان و القلب و رجلٌ سعاي في حوائج ذريّتي إذا تُردوا أو شربوا و قال الصادق(عليه السلام) إذا كان يوم القيامه نادي? منادٍ أيها الخلائق أنستوا» همه ساكت باشيد ببينيد چه چيزي مي‌شنويد «فإنّ محمد(صلّي الله عليه و آله و سلّم) يكلّمكم» پيامبر مي‌خواهد سخن بگويد «فينست الخلائق فيقوم النبيّ(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فيقول يا معشر الخلائق من كانت له عندي يدٌ أو مِنّة أو معروفٌ» مُنّه هم به معناي نعمت است «أو معروف فليقم حتي اُكافيه» هر كسي دستي احسان‌كننده نزد من دارد، نعمتي به من داده است، كاري خيري نسبت به من روا داشت برخيزد تا من پاداشش را بدهم «فيقولون بآبائنا و اُمّهاتنا و أجل يدٍ و أجل نعمة و أجل معروف لنا بل يد و المنة و المعروف لله و لرسوله علي جميع الخلائق» ما چه حق و نعمتي نسبت به شما داريم، آن‌گاه پيامبر مي‌فرمايد: «بل من آوي? أحد من أهل بيتي أو برّهم أو كتاهم من .. أو أشبع جائهم فليقم» هر كسي برهنه‌اي از اينها، گرسنه‌اي از اينها را يعني سادات را سير كرد و پوشاند برخيزد تا من پاداشش را بدهم «فيقوم اُناث قد سأل ذلك فيأت نداء من عند الله يا محمد(صلّي الله عليه و آله و سلّم) يا حبيبي! قد جعلتُ مكافاتهم إليك» من اختيار مكافات و جزاي اينها را اجازه دادم به إذن من، در حضور من تو بگويي جزاي اينها به دست توست «فأسكنهم من الجنة حيث شئت» آن‌گاه «فيسكنهم في الوسيلة» وسيله معلوم مي‌شود درجه‌اي از درجات خاصّ بهشت است «حيث لا يحجبون عن محمد و أهل‌بيته(صلوات الله عليهم أجمعين)» خلاصه اينها هر وقت بخواهند پيامبر را ببينند، مي‌بينند اين طور نيست كه حالا اگر مؤمنين وارد بهشت شدند بتوانند مثلاً به زيارت ائمه بروند اين طور نيست آن طوري كه بزرگان نقل كردند شايد سالي يك بار مثلاً اينها براي اهل بهشت تجلّي بكنند اين طور نيست كه حالا مثلاً دست هر كسي باز باشد بخواهد به زيارت آنها برود مقدورشان باشد اين طور نيست.
به اين بزرگان جايي مي‌دهند كه اينها هر وقت بخواهند اهل‌بيت را ببينند مي‌توانند «و عليك بتعظيم الفقها و تكرمة العلماء فإنّ رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) قال: من أكرم فقيهاً مسلماً لقي الله يوم القيامه و هو عنه راض و من أهان فقيهاً مسلماً لقي الله يوم القيامه و هو عليه غضبان و جعل» خداي سبحان «النظر الي وجه العالم عباده، و النظر الي باب العالم عباده و مجالسة العالم عباده» چون اينها همه اموري است كه انسان را به ياد خدا مي‌اندازد اين از باب تعليق حكم بر وصف است مشرف به عليت است يعني كسي كه انسان وقتي او را مي‌بيند به ياد خدا بيفتد، گفتند «من لا ينفعك لحظه لا ينفعك لفظه» اين از سخنان سهروردي است كسي كه ديدن او انسان را عوض نكند، حرفش سودمند نيست «من لا ينفعك لحظه لا ينفعك لفظه» كسي كه ديدار او در انسان سودي ايجاد نكند، حرفش هم سودمند نيست «و عليك بكثرة الاجتهاد في زياد العلم و التوقف في الدين فان اميرالمؤمنين(عليه السلام) قال لولده تفقّه في الدين فان الفقها ورثة الانبيا و إنّ طالب العلم ليستغفر لهم من في السماوات و من في الارض حتي الطير في الهوي و الحوت في البحر و أن الملائكة» حالا معلوم مي‌شود اين استغفار وصف همه بندگان خداست، نه تنها وصف فرشته‌هاست، نه تنها وصف انبيا و اولياست، وصف طيور هم هست آنها هم حسابي دارند در سوره? مباركه? «نور» هست كه ?كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاَتَهُ وَتَسْبِيحَهُ? نه يعني «كل قد علم الله صلاته و تسبيحه» بلكه كلّ واحد از اين طيور و اين موجودات ?قَدْ عَلِمَ صَلاَتَهُ وَتَسْبِيحَهُ? و اين نشان مي‌دهد كه «ولكن لا يفقهو‌ن» نيست، ?وَلكِن لَّا تَفْقَهُونَ? است آنها مي‌فهمند چه مي‌كنند نه اينكه علم به علم ندارند شماييد كه حرف آنها را متوجه نمي‌شويد «حتي الطير في الهوي و الحوت في البحر و ان الملائكة لتضعوا أجنحتها لطالب العلم و ذنبه و إيّاك بكتمان العلم و منعه من المستحقّقين لبذله فان الله تعالي يقول: ?إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَي مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ? قال رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) إذا ظهرت البدأ في امتي فليظهر العالم علمه فمن لم يفعل فعليه لعنة الله و قال(عليه السلام) لا تطع الحكمة غير أهلها» حكمت را به نااهل ندهيد «فتظلموها» وگرنه به حكمت ستم كرديد «و لا تمنعوها أهلها فتظلموهم بعهد» به عهد ستم كرديد، بعد فرمود: «و عليك بتلاوة كتاب العزيز و التفكّر في معانيه و امتثال اوامره و نواهيه و تطبّع الأخبار النبويه و الآثار المحمّديه(صلوات الله و سلام عليه و علي أهل‌بيته) و البحث عن معانيها و استغثا النظر فيها و قد وضعت لك كتب متعدّدة في ذلك» چون در تفسيرشان نوشتند فلسفه و كلام اشارات مرحوم شيخ را شرح كرد كتابهاي كلامي فراواني نوشت از اقدمين هر چه ماند تا آنجا كه مقدور بود شرح كرد، از خودشان كتابهاي متني به يادگار گذاشتند فرمود چه در تفسير، چه در علوم عقليه من كتابهاي گوناگون نوشتم به اينها مراجعه كن «و قد وضعت لك كتباً متعدّدة في ذلك كله هذا ما يرجع اليك» و اما اينها كارهايي است كه وصيت مي‌كنم كه تو بايد انجام بدهي و اما آنچه كه به من برمي‌گردد «و أما ما يرجع اليك و يعود نفعه عليّ» اين است «فأن تتعهّدني بالترحم في بعض الأوقات و أن تهدي إليّ ثواب بعض الطاعات» فرمود من را فراموش نكن «و لا تقلّل من ذكري» يادم را كم مطرح نكن «فتنصبك أهل الوفاء الي القدر» آنها كه اهل وفاي‌اند مي‌گويند پسر بي‌وفاست «و لا تكثر من ذكري» خيلي هم نام مرا نبر «فينصبك أهل العزم الي العجز» مي‌گويند نمي‌تواند فراغ پدر را تحمل كند «بل اُذكرني في خلواتك و أغيب صلواتك و اقض ما عليّ من الديون الواجب و التعهّدات اللازمة و ذو القدري بقدر الإمكان و اقرأ عليّ شيئاً من القرآن» خب، اين حرف علامه است يعني كسي كه ما بعد از معصومين انتظار شفاعت اينها را داريم «و كلّ كتاب صنّفته و حَكمه الله تعالي بأمره قبل إتمامه» همه كتابهايي كه من نوشتم و ذات اقدس الهي صلاح را در اين ديد كه قبل از اتمام من بروم «فأكمله و أصلح ما تجده فيه من الخلل و النقصان و الخطأ و النسيان و هذه وصيّتي إليك والله خليفتي عليك و السلام عليك و رحمة الله و بركاته».
«و الحمد لله رب العالمين»