موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه 54

مدت زمان: 36:00 اندازه نسخه كم حجم: 3.75 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 7.84 MB دانلود


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ لاَ إِله إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ?18?
خلاصه بحث در اين كريمه در سه فصل تبيين مي‌شود فصل اول شهادت خدا بود بر توحيد فصل دوم شهادت فرشته‌هاست و فصل سوم شهادت اولوا العلم.
هنوز فصل اول به پايان نرسيده است درباره? ?شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ? كه فصل اول اين سه فصل است سه احتمال بود و جمع هر سه هم ممكن بود يكي اينكه ?شَهِدَ اللّهُ? يعني قولاً دوم اينكه ?شَهِدَ اللّهُ? يعني فعلاً يعني فعل خدا شهادت بر توحيد مي‌دهد سوم اينكه هستي خدا شهادت بر وحدانيت مي‌دهد. شهادت قولي همين اعلام و اخبار خداست در قرآن كه ? لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ?، شهادت فعلي آن است كه در سوره? «انبياء» تقرير كرد فرمود: ?لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا? نظم و انسجام عالم دليل است بر وحدانيت ناظم، شهادت ذاتي آن است كه وقتي حق تعالي نور محض شد و نامحدود نامحدود غير برنمي‌دارد منتها اين كلمه??قَائِماً بِالْقِسْطِ? كه حال است در اين سه احتمال دلالت او يكسان نيست اين ?قَائِماً بِالْقِسْطِ? ناظر به مقام فعل است اگر قول سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) پذيرفته شد كه منظور از ?شَهِدَ اللّهُ? يعني شهادت قولي است اين ?قَائِماً بِالْقِسْطِ? مقام فعل است و آ‌ن ?شَهِدَ اللّهُ? مقام قول است اين ?قَائِماً بِالْقِسْطِ? حدّش بالاتر از شهادت قولي است يعني قولاً خدا شهادت به توحيد مي‌دهد فعلاً يعني در مقام فعل عدل او وصف او را تأمين مي‌كند كه شاهد بايد عادل باشد اين ?قَائِماً بِالْقِسْطِ? ناظر به مقام فعل است و خود ?شَهِدَ اللّهُ? ناظر به مقام قول. اگر منظور از اين ?شَهِدَ? شهد در مقام فعل باشد اين ?قَائِماً بِالْقِسْطِ? كه حال است همتاي شهادت است نه مافوق او ?شَهِدَ اللّهُ? فعلاً چرا «لقيامه بالقسط» اين فعل او شهادت مي‌دهد عبارت از همان عدل عالم است اعتدال عالم است كه اين فعل حال است و شهادت هم در موطن فعل است نه در موطن قول.
براساس احتمال دوم اين حال همتاي با خود شهادت است نه مافوق اوست و نه مادون اوست. احتمال سوم كه منظور شهادت در مقام ذات باشد يعني ذات حق دليل بر وحدانيت اوست اين ?قَائِماً بِالْقِسْطِ? حالي است دون مقام شهادت زيرا مقام شهادت براي مرتبه? ذات است و مقام قيام بالقسط براي مرتبه? فعل، در احتمال سوم كه ادقّ احتمالات است اين ?قَائِماً بِالْقِسْطِ? دون مرتبه? شهادت است در احتمال اول كه سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) پذيرفتند اين ?قَائِماً بِالْقِسْطِ? فوق مقام شهادت است. احتمال دوم كه احتمال متوسط بود كه منظور از شهادت، شهادت فعل است اين حال همتاي با خود شهادت است اين يك مطلب.
مطلب دوم آن توحيد درباره? نظام موجود است يعني اين نظام كيهاني بيش از يك مبدأ ندارد اگر منظور از شهادت شهادت فعلي باشد يا شهادت شهادت قولي باشد معنايش اين است كه در اين نظام موجود مبدأي بيش از يكي نيست و اما اگر منظور شهادت ذاتي باشد مي‌گويد چه عوالمي ديگر در كار باشد يا نباشد چه بعداً آسمان و زمين و منظومه‌هاي شمسي كشف بشود يا نشود خدا واحد است و ?لَا شَرِيكَ لَهُ? چرا چون حق سبحانه وتعالي هستي نامحدود است و هستي نامحدود عديل برنمي‌دارد چه اينكه عالم يكي باشد يا كثير چه اينكه غير از «سماوات و ارض» كنوني «سماوات و ارضي» بعداً خلق بشود يا هم اكنون خلق شده باشد و ما خبر نداشته باشيم يا نه. اگر منظور شهادت شهادت فعلي باشد حداكثر همان مضمون آيه? سوره? «انبياء» را تبيين مي‌كند كه ?لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا? اين دليل نمي‌گويد بيش از يك خدا در عالم هستي نيست مي‌گويد اين نظام كيهاني را دو نفر اداره نمي‌كنند يك نفر اداره مي‌كند اما آسمان و زمين ديگري اگر باشد و در آن آسمان و زمين ديگر خداي ديگري باشد اين را آيه? ?لَوْ كَانَ فِيهِمَا? نفي نمي‌كند يا شهادت فعلي ?شَهِدَ اللّهُ? نفي نمي‌كند ولي اگر منظور شهادت ذاتي باشد يعني ذات حق شهادت مي‌دهد كه شريك ندارد چون ذات نامحدود است جا براي اله ديگر نيست آن‌گاه چه غير از اين آسمان و زمين آسمان و زمين ديگري باشد و ما خبر نداشته باشيم يا نداشته باشد خدا واحد است و ?لَا شَرِيكَ لَهُ? مضمون همان سوره? مباركه? «توحيد» را تفهيم مي‌كند كه ?قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ?اللَّهُ الصَّمَدُ ?لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ ?وَلَمْ يَكُن لَهُ كُفُواً أَحَدٌ? اين نكره در سياق نفي مفيد عموم است احدي شريك او نيست اين سوره? مباركه? «توحيد» و سوره? «اخلاص» اين نفي هرگونه شريك مي‌كند شريك براي خدا براي ?اللَّهُ? كه ?الصَّمَدُ? است نه شريك براي «ربّ» را نفي كند نه شريك براي «خالق» را نفي كند بلكه شريك براي الله نيست احدي كفو الله نيست اين است كه سوره? مباركه? «توحيد» را سوره? «اخلاص» گفتند سوره? «اخلاص» نه يعني سوره‌اي كه دستور اخلاص به انسان بدهد كه انسان در مقام نيّت خالص و مخلص باشد چون سخن از مسائل اخلاقي و مسائل عملي در سوره نيست تا سخن از اخلاص باشد آن آيه‌اي كه در بعضي از سُوَر هست كه ? لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ ? يا ?علي لله دين خالصاً? و امثال ذلك آنها را اگر مي‌گفتند مثلاً سوره? «اخلاص» مي‌شود گفت كه تناسب اين است اما سوره? مباركه? «توحيد» را كه مي‌گويند «اخلاص» همان معنايي را در بر دارد كه خطبه? نهج‌البلاغه مي‌فرمايد: «كمال توحيده الاخلاص له» «الاخلاص له» نه يعني عمل را خالصاً براي او انجام بدهي چون اينجا جاي عمل نيست اين مافوق عمل است يعني«اخلاص الوجود للّه» سراسر هستي را «خالصاً لله» بدانيد غير را راه ندهيد نه عمل مي‌كني عملت ريا نباشد كه الآن در مقام دستور اخلاقي نيست مقام دستور تقوا و پرهيز از ريا و امثال ذلك نيست «كمال توحيده الاخلاص» يعني اخلاص دار هستي «للّه» چه اينكه سوره? مباركه? «توحيد» هم «اخلاص» است «اخلاص الوجود للّه» جا براي احدي نمي‌گذارد ?وَلَمْ يَكُن لَهُ كُفُواً أَحَدٌ? آن‌گاه كلاً دار هستي را خدا صاحب است دار هستي را نه نظام كيهاني را نه آسمان و زمين را، هزارها آسمان و زمين باشد و ما از آنها بي‌خبر باشيم مزاحم با توحيد نيست اين سوره? مباركه? «توحيد» مي‌گويد احدي همتاي حق نيست.
پرسش:...
پاسخ: اصلاً آيه همين را مي‌خواهد اين سوره را به اين مناسبت سوره? «اخلاص» گفتند.
پرسش:.......
پاسخ: آنها خطوط فرعي اين سه اصليات شده است، اما مستثني ?هُوَ? است ?لاَ إِلهَ إِلَّا اللَّهُ? نيست ?لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ? است يا «لا خالق الا الله» يا «لا معبود الا الله» نيست ?لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ? است آنها خطوط فرعي اين سه اصل‌اند. اين سوره? مباركه? «توحيد» از يك عمق خاصي برخوردار است كه او را سوره? «اخلاص» گفتند و گفتند در يك مسافرتي وقتي برگشتند گزارش سفر را به حضور رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) تقديم كردند گِله‌اي كه از فرمانده لشكر داشتند كه حضرت امير(سلام الله عليه) بود اين بود كه ايشان در تمام اين نمازها «توحيد» مي‌خواند وقتي به حضرت رسول(صلّي الله عليه و آله و سلّم) عرض كردند حضرت جريان را با حضرت امير در ميان گذاشت حضرت امير فرمود من «توحيد» را دوست دارم و شايسته نيست كه انسان در نمازهاي يوميه سُوَر ديگر بخواند و «توحيد» را در نوع نمازهاي يوميه ترك كند مزيتي كه «توحيد» دارد سُوَر ديگر ندارد كه آن مزيت همان است مرحوم صدوق در توحيد نقل كرد مرحوم كليني در كافي نقل كرد كه امام سجاد(سلام الله عليه) فرمود كه خداي سبحان مي‌دانست كه در آخرالزمان اقوامي ‌متعمّقي مي‌آيند لذا سوره? مباركه? «توحيد» و اوايل سوره? «حديد» تا ?وَاللّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ? را نازل كرده است اين هم در توحيدِ مرحوم صدوق هست هم در كافيِ مرحوم كليني. وزن سوره? مباركه? «توحيد» در اين گونه از بحثها نيست اين بحثها نوعاً توحيد معبود را ثابت مي‌كند بالاتر توحيد ربّ را ثابت مي‌كند بالاتر توحيد خالق را ثابت مي‌كند حداكثر اين سه مرتبه است اما توحيد ذات به عهده همان سوره? مباركه? «توحيد» است.
مطلب بعدي آن است كه اين ?شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ? گرچه ? قَائِماً بِالْقِسْطِ?جزء مشهودٌ له نيست اما نقشي دارد عده‌اي احتمال دادند كه اين ? قَائِماً بِالْقِسْطِ?جزء مشهودٌ له باشد يعني ?شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ ? در حالي كه آن ?هُوَ? ?قَائِماً بِالْقِسْطِ? است يعني حال باشد براي هو كه هو مشهودٌ له است نه حال باشد براي شاهد بلكه حال باشد براي مشهودٌ له آن‌گاه آن دو شاهد ديگر كه يكي ملائكه‌اند و ديگري اولوا العلم آنها هم اين چنين شهادت مي‌دهند يعني «شهدة الملائكه أنّه لا اله الا هو قائما بالقسط و شهد اولوا العلم أنّه لا اله الا هو قائما بالقسط» روايتي هم به همين مضمون نقل كردند منتها اگر اين ? قَائِماً بِالْقِسْطِ? حال باشد براي مشهودٌ له لازمه‌اش آن است كه جمله تمام نشده «و الملائكه و الوالعلم» ذكر شده باشد ولي اگر حال باشد براي ?اللّهُ? كه فاعل ?شَهِدَ? است گرچه همين محذور را در بر دارد لازمه‌اش آن است كه قبل از تمام شدن متعلقات جمله? اولي چيزي ذكر شده باشد اما چون مسئله توحيد اهمّ است و در كمال اهميت است و مشهودٌ له همان توحيد است اوّل مسئله مشهودٌ له و توحيد ذكر شد بعد ? قَائِماً بِالْقِسْط? كه حال است ذكر شد ولي اگر جزء مشهودٌ له باشد اين اشكال بي‌ جواب مي‌ماند كه چرا مشهودٌ له تمام نشده شاهدهاي ديگر مطرح شدند يعني اوّل خدا بايد بفرمايد مشهودٌ له من چيست بعد بفرمايد فرشته‌‌ها و اولوا العلم هم به همين مشهودٌ له شهادت مي‌دهند.
مطلب ديگر آن است كه اگر اين ? قَائِماً بِالْقِسْطِ? به همين مناسبت ذكر شد كه شاهد بايد عادل باشد خب عدل ملائكه و عدل اولوا العلم چگونه محذوف شد و ذكر نشد مگر اينكه بگوييم آ‌نها هم «قائمين بالقسط» هستند منتها حال براي ?اللّهُ? ذكر شد و حال آنها ذكر نشد «لقرينه? مقام» يعني ?شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ? در حالي كه ?اللّهُ? قائم بالقسط است و ملائكه هم شهادت به وحدانيت مي‌دهند در حالي كه «قائمين به قسط» هستند اولوا العلم هم شهادت به وحدانيت مي‌دهند در حالي كه قائم به قسط‌اند در بين اين شاهدهاي سه گانه ديگران اگر شهادت مي‌دهند به بركت شهادت «الله» شهادت مي‌دهند خداوند گاهي فعلي را يا وصف فعلي را براي خود ذكر مي‌كند و در كنار نام مبارك خود نام فرشته‌ها و عده‌اي از انسانهاي كامل را مي‌برد بعد در بحثهاي ديگر مي‌فرمايد آنچه كه فرشته‌ها و انسانهاي كامل دارند ظهور فعل من است و بركت فعل من است مثلاً در سوره? مباركه? «احزاب» در هنگام درود بر رسول خدا(صلّي عليه و آله و سلّم) آيه? 56 سوره? «احزاب» اين است كه ?إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلَّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيما? (اللهم صلّ علي محمد و علي محمد) در اين كريمه مي‌فرمايد خدا و فرشته‌‌هاي خدا بر نبيّ اكرم درود مي‌فرستند و شما كه مؤمنين هستيد هم درود بفرستيد در حقيقت مؤمنين را امر مي‌كند به تصليه و درود و از تصليه و درود ملائكه خبر مي‌دهد چه اينكه از تصليه? خود هم خبر مي‌دهد اينجا كه اولوا العلم هم شهادت مي‌دهند در كنار ملائكه همان مؤمنين كاملي هم كه به وحدانيت حق شهادت مي‌دهند و بر وجود مبارك نبي اكرم درود مي‌فرستند اوّلين انسان كامل خود آ‌نها هستند كه بر خود درود مي‌فرستند.
مطلب ديگر آ‌ن است كه اين شهادتهايي كه در آيه? ?شَهِدَ اللّهُ? بحث مي‌شود بزرگترين شهادت همان شهادت خداست يعني چيزي همتاي شهادت «الله» نيست در سوره? «انعام» آيه? نوزده اين است ?قُلْ أَيُّ شَيْ‏ءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً? شما كه وصني هستيد و مشركيد من كه موحّدم و براي خدا شريك قائل نيستم شما بخواهيد چه شاهدي از خدا بزرگ‌تر چون خدا را كه شما قبول داريد ما هم قبول داريم هيچ كسي از خدا شهادتش بزرگ‌تر نيست آن خدايي كه خودش «اكبر من إن يوصف» است و «اكبر شيء» است او شهادت به وحدانيت مي‌دهد ?قُلْ أَيُّ شَيْ‏ءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً? شايد آنها جواب نگويند تو در جواب بگو ?قُلِ اللّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ? آ‌ن‌گاه مي‌فرمايد: ?اَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ آلِهَةً أُخْرَي? اين آيه? محل بحث مي‌فرمايد خدا و فرشته‌ها و اولوا العلم شهادت به وحدانيت مي‌دهند قهراً وصنيين و بت پرستان شهادت به شرك مي‌دهند اينها جزء اولوا العلم نيستند اينها كساني‌اند كه شهادت به شرك مي‌دهند يعني شهادت مي‌دهند كه خدا شريك دارد ?اَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ آلِهَةً أُخْرَي? آيا شما شهادت مي‌دهيد و گواهي مي‌دهيد كه خدا شريك دارد آن‌گاه به پيغمبر فرمود:?قُل لاَ أَشْهَدُ? من كه به شرك شهادت نمي‌دهم بلكه نه تنها به شرك شهادت نمي‌دهم بلكه بالاتر از عدم شهادت به شرك شهادت به وحدانيت مي‌دهم ?قُل لاَ أَشْهَدُ? من شهادت به شرك نمي‌دهم ?قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِي‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ? اينجا به نبي اكرم فرمود خدا شهادت به وحدانيت مي‌دهد و «اكبر شيء شهادة» خداست و تو هم شاهد بر وحدانيت حق باش كه اين جزء اولوا العلم مي‌شود مشابه اين تعبير كه پيامبري از پيامبران الهي شاهد وحدانيت حق است كه جزء اولوا العلم خواهد بود آيه?56 سوره? «انبياء» است كه از زبان ابراهيم خليل(سلام الله عليه) نقل مي‌كند ?قَالَ بَل رَبُّكُمْ رَبُّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَي ذلِكُم مِنَ الشَّاهِدِينَ? من مي‌گويم پروردگار شما همان «ربّ العالمين» است ارباب ديگري در عالم نيست و من شاهد وحدانيتم بنابراين ذات اقدس الهي شهادت به وحدانيت مي‌دهد و «اكبر شيء شهادة» است كه خلاصه فصل اوّل است در فصل دوم اين است ملائكه شهادت مي‌دهند و فصل سوم اين است كه اولوا العلم شهادت مي‌دهند ذكر آيه? سوره? «احزاب» براي اين است كه مشخص شود گاهي در بعضي از امور خداي سبحان براي تشويق و تجليل عده‌اي نام آنها را كنار خود ذكر مي‌كند نظير درود كه فرمود خدا درود مي‌فرستند و فرشته‌ها تصليه دارند شما هم تصليه داشته باشيد يا نظير آيه? سوره? «انعام» كه فرمود خدا شاهد وحدانيت است پيامبر هم شاهد وحدانيت است يا نظير آيه? سوره? «انبياء» كه نام حق را در آنجا نبرد ولي ابراهيم مي‌فرمايد ?قَالَ بَل رَبُّكُمْ رَبُّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَي ذلِكُم مِنَ الشَّاهِدِينَ?.
اما فصل دوم كه مربوط به شهادت فرشته‌‌ها باشد كه ملائكه شهادت مي‌دهند ملائكه هم قولاً شهادت مي‌دهند هم فعلاً فعلشان كه اطاعت و عبادت آ‌نهاست سراسر شهادت مي‌دهد به وحدانيت حق براي اينكه در توحيد اينها موحّدند فقط خدا را عبادت مي‌كنند در سوره? مباركه? «انبياء» آيه? 26 و 27 اين است كه ? وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ? يعني فرشته‌هايي را اينها اصنام و اوصام به پيكر فرشته مي‌ساختند و فرشته‌ها را فرزندان حق مي‌دانستند اين چنين نيست فرشته‌ها الهه نيستند عبد مكرّمند ? لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ? آيات ديگر هم هست كه ?يَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوْقِهِمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ? و مانند آن. پس عمل فرشته‌‌ها شهادت عملي بر وحدانيت حق مي‌دهد چون اينها عبد خداي واحدند و ?لَا شَرِيكَ لَه? در مقام عبادت در مقام قول هم كه او را تسبيح مي‌كنند «سبحانك» حرف آ‌نهاست «يسبحون بحمد ربهم» حرف آنهاست «سبحانك» يعني تو منزهي از هر نقص و عيب و شريك و امثال ذلك پس فرشته‌ها هم قولاً شهادت مي‌دهند هم فعلا ً شهادت مي‌دهند.
پرسش:..
پاسخ: خود اين آيه نظير آيه? سوره? «انبياء» كه ?لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ? درباره? توحيد ربوبي نظام كيهاني است اگر عالم ديگري باشد كه ما از آن خبر نداشته باشيم او را بايد با ?قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ? و آياتي در اين رديف توحيد را ثابت كرد.
پرسش:...
پاسخ: يعني اين نظام موجود بيش از يك مبدأ ندارد اما نظام ديگري باشد كه ما از او خبر نداشته باشيم او را ?قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ? و ساير آياتي در اين سطح نفي مي‌كند خود آيه? سوره? «انبياء» ?لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ?و خيلي از آياتي كه از راه نظم وحدت حق را ثابت مي‌كند به همين قبيل است اگر يك سلسله عوالمي باشد ما از آنها خبر نداشته باشيم از نظم و بي‌نظمي آنها بي‌خبر باشيم چه چيزي جلوي اين احتمال را مي‌گيرد ?وَلَمْ يَكُن لَهُ كُفُواً أَحَدٌ? جلويش را مي‌گيرد اگر خداي سبحان نامحدود است «كما هو الحق» جا براي غير نمي‌گذارد ولي آياتي كه حد وسط برهان را نظم قرار مي‌دهد يعني همين عالم موجود اگر عالم ديگري باشد كه ما از او خبر نداشته باشيم و ندانيم كه او منظم است يا «فهم في امرهم مريج» او هرج و مرج است جلوي آن احتمال آيات توحيد ذات مي‌گيرد در سوره? مباركه?.
پرسش:...
پاسخ: همين تسبيحي كه مي‌كند ?لاَ إِلهَ إِلَّا اللَّهُ? شهادت قولي است آن خضوع و سجودي كه دارند شهادت فعلي است.
در سوره? مباركه? «نساء» آيه? 166 اين است كه فرشته‌ها در ظل رحمت حق شهادت به حقانيت وحي مي‌دهند آنجا سخن از وحي است نه سخن از توحيد نظير ?وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَي بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ? درباره? حقانيت وحي گاهي شهادت خدا و شهادت اولوا العلم كنار هم ذكر مي‌شود گاهي شهادت خدا و شهادت فرشته‌ها كنار هم ذكر مي‌شود براي حقانيت قرآن كه قرآن وحي است و ?لاَّ رَيْبَ فِيهِ? خدا شهادت مي‌دهد فرشته‌ها شهادت مي‌دهند اولوا العلم هم شهادت مي‌دهند ?وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ? البته شهادت مي‌دهد ?وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَي بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ? پس الله و ?وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ? شاهد به حقانيت قرآن هستند ولي در آيه? 166 سوره? «نساء» الله و فرشته‌ها شاهد حقانيت قرآنند و چون اينها مثبتين هستند و الله در هر دو جا مشترك است از انضمام آيه? پاياني سوره? «رعد» و آيه? 166 سوره? «نساء» معلوم مي‌شود كه همان طوري كه الله و فرشته‌‌ها واولوا العلم شاهد بر توحيدند الله و فرشته‌ها و ?وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ? شاهد بر حقانيت وحي هستند آيه? 166 سوره? «نساء» اين است كه ?لكِنِ اللّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلاَئِكَةُ يَشْهَدُونَ وَكَفَي بِاللّهِ شَهِيداً? اين ? وَكَفَي بِاللّهِ شَهِيداً? براي تأمين آن سخني است كه مربوط به فصل اوّل گفته شد و آن اين است كه اگر در بسياري از موارد صفتي را ذات اقدس الهي براي خود و براي ديگران ذكر مي‌كند در آيه? ديگر از اين ابهام پرده برمي‌دارد يعني اين چنين نيست كه خدا داراي اين صفت باشد ديگران هم داراي اين صفت باشند بلكه اين صفت بالأصاله و بالذّات از آن خداست ديگران مظهر خدايند در اين صفت درباره? عزت اين طور است درباره? شفاعت اين طور است. درباره? قوّت اين طور است درباره? عزت كه فرمود: ?العزة لله و لرسوله للمؤمنين? در بخش ديگر فرمود:? لِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً? اين ...، يعني آنچه كه پيامبر و مؤمنين دارند در عرض عزت حق نيست اينها مظاهر عزت حق هستند اين در مورد عزت.
درباره? قوّت كه خدا ?إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ? است خدا قوي است به يحيي فرمود ?يَا يَحْيَي خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ? به ديگران به جنگنده‌ها هم فرمود ?وَأَعِدُّوا لَهُم مَااستَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ? خيلي‌ها را خداي سبحان داراي قوت معرفي كرد بعد فرمود: ?الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً? كه اين بحث در سوره? مباركه? «بقره» گذشت.درباره? شفاعت هم اين چنين است درباره? شفاعت ?مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ? ? لاَّ يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمنِ عَهْداً? است و امثال ذلك كه عده فراواني را خدا به عنوان شفعاء معرفي كرده است قرآن شفيع است اهل بيت شفيع‌اند اولياء شفيع‌اند و امثال ذلك بعد ?لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعاً? هم مستفاد از قرآن است هر جا كمالي را قرآن براي ممكني از ممكنات خواه فرشته خواه غير فرشته ثابت كند در جاي ديگر از اين ابهام پرده برمي‌دارد تا روشن بشود كه ديگران هرچه دارند از خداست. در مسئله شهادت هم بشرح ايضاً[همچنين] درباره? شهادت چه درباره? توحيد و چه درباره? حقانيت وحي فرمود خدا شاهد است فرشته‌ها شاهدند اولوا العلم شاهد است يا ?مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ? شاهدند اينها همه شاهدند بعد دفعتاً مي‌بينيم فرمود: ?وَكَفَي بِاللّهِ شَهِيداً? گاهي وقتي مي‌خواهد شروع بكند ?قل اي اكبر.. الله? پس او مي‌شود اكبر اينها در پرتو او است گاهي هم وقتي كه بحث تمام شد در آخر فصل و آخر بحث مي‌فرمايد: ?وَكَفَي بِاللّهِ شَهِيداً? او كافي است نيازي به ملائكه نيست نيازي به اولوا العلم نيست نيازي به ?من عنده علم الكتاب? نيست نه اينكه آنها شاهدند و ما نمي‌خواهيم شهادت آنها ظهور شهادت حق است ?وَكَفَي بِاللّهِ شَهِيداً? يعني اين. پس گاهي وقتي مي‌خواهد وارد حرفي بشود از همان اول مي‌گويد خدا اكبر است احتياجي به غير نيست هرچه از ديگران ساخته است از خداست گاهي بعد از اينكه بحث تمام شد به عنوان جمع‌بندي و خلاصه‌گيري مي‌فرمايد ?وَكَفَي بِاللّهِ شَهِيداً? ديگر حاجتي به ديگري نيست پس اين چنين نيست ملائكه شهادت بدهند در عرض شهادت حق باشد يا اولوا العلم شهادت بدهند در عرض شهادت حق باشد يا ?من عنده .. كتاب? شهادت بدهد در عرض شهادت حق باشد ?وَكَفَي بِاللّهِ شَهِيداً? اين ?وَكَفَي بِاللّهِ شَهِيداً? در موارد گوناگون هست چه در آيه 166 سوره? «نساء» چه در موارد ديگر. پس اين سه فصل نظير اينكه ?وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ? بعد مي‌بينيم سرانجام اين چنين مي‌آيد ? العزة لله و لرسوله للمؤمنين ? اينجا هم كه سه فصل شد ?شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ? بعد ?وَالْمَلاَئِكَةُ? بعد به ?أُولُوا الْعِلْمِ? سرانجام مي‌بينيم ?وَكَفَي بِاللّهِ شَهِيداً? سر در مي‌آرد. يعني اينها شهادتشان در عرض شهادت حق نيست بلكه ظهور شهادت حق است در اين گونه از موارد.
پرسش:....
پاسخ: آنها «بيّنه بالتبع» هستند مثل اينكه شاهدي بيايد حرف بزند در محكمه دو تا نوار هم كنارش باشد آن نوار هم شهادت مي‌دهد اين نوار دوم هم شهادت مي‌دهد ولي «عند التحقيق» معلوم مي‌شود كه همان گوينده اوّلي است كه دارد شهادت مي‌دهد بقيه نوارند نوار همان هستند نه نوار ديگري فرشته‌ها اگر مي‌گويند فعل حق‌اند و اولو العلم اگر حرف مي‌زند فعل حق است ?مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ? اگر حرف مي‌زند فعل حق است اينها به منزله? نوار هستند به منزله? «صور مرآتيه» هستند مثل اينكه در محكمه شاهدي حاضر شده است دارد حرف مي‌زند دو تا آينه هم كنارش گذاشته‌اند آن دو تا آينه صورت را نشان مي‌دهند اين دو تا نوار صوت را نشان مي‌دهند ولي هم آن آينه‌ها عرَضي است هم اين نوارها هردو همان حرف را مي‌زند لذا فرمود: ?وَكَفَي بِاللّهِ شَهِيداً?
پرسش:.....
پاسخ: يك بيّنه است ?وَكَفَي بِاللّهِ شَهِيداً? اين كه خداست غير از خدا كسي شاهد نيست ديگران اگر هستند نوار او هستند صورت مرآتيه? هم او هستند لذا همه? اينها را كه جمع مي‌كند مي‌فرمايد: ?لله عزة جميعا? اين لسان حصر است ديگر يا ?لله قوة جميعا? ?القوة لله جميعا? درباره? شفاعت اين چنين است درباره? قوت اين چنين است درباره? عزت اين چنين است درباره? شهادت لسان اين نيست كه «الشهادة لله جميعا» لسان اين نيست يا «لله شهادة جميعا» لسان اين است كه ?وَكَفَي بِاللّهِ شَهِيداً? يعني ديگران را نمي‌خواهم نه اينكه ديگران واقعاً شاهدند ولي همين يكي كافي است خب اگر شاهدند شهادت آنها لازم است فرمود: ?وَكَفَي بِاللّهِ شَهِيداً? چون ديگران را اگر خوب تحليل كنيد حرف همين را مي‌زنند نه چيز ديگر.
«و الحمدالله رب العالمين»