موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه79

مدت زمان: 42:34 اندازه نسخه كم حجم: 4.87 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 8.94 MB دانلود


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الخَيْرُ إِنَّكَ عَلَي كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ?26? تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيلِ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ?27?
اينكه فرمود: ?تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ? درباره عزّت وذلّت يك سخن ديگري است و آن اينكه خداي سبحان هر كسي را با كرامت نفسي آفريد كه فرمود: ?وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ? و اين كرامت تكويني و آبروي تكويني را با فرستادن وحي تأييد كرد فرمود كتابي من نازل كردم كه ?هي ذكركم? شما را نامدار مي‌كند، نامور مي‌كند گروهي كه نامورند عزيزند، پس تكويناً انسان را از كرامت برخوردار كرد و تشريعاً هم با فرستادن وحي سعي كرد انسان ناموبردار باشد، نامدار و نامور باشد نظير اينكه تكويناً هر موجودي را به مقصدش هدايت كرد ?كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَي? يا ?الَّذِي قَدَّرَ فَهَدَي? تشريعاً هم انسان را گذشته از آن هدايت تكويني با وحي هدايت كرد كه ?هُديً لِلنَّاسِ?.
بعد فرمود: ?يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ? ?يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ? را به آن اصل كلّي اكتفا نكرد كه مشيئتش حكيمانه است قهراً[ناگزير] هر جا حكمت اقتضا كرد هدايت مي‌كند و هر جا حكمت اقتضا كرد اضلال مي‌كند، بلكه اين را باز كرد و روشن كرد فرمود: ?يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ? ?وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ? پس اگر فرمود: ?يُضِلُّ مَن يَشَاءُ? مشخص كرد كه ?مَن يَشَاءُ? چه كسي است و چه گروهي‌اند چه اينكه اگر فرمود: ?يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاءُ? او را مشخص كرد كه آن ?مَن يَشَاءُ? كيست فرمود: «يهدي من اناب» «يهدي من ينيب» ?مَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ? ?إِن تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا? و مانند آن. كه اين هدايت پاداشي است فرع بر انابه و پذيرش و ايمان انسان سالك است، اگر كسي علماً و عملاً پذيرفت و به راه افتاد پاداشي كه خدا مرحمت مي‌كند اين است كه او را از هدايت تكويني برخوردار مي‌كند زايد بر آن مقداري كه قبلاً داد، وسايل خير را براي او فراهم مي‌كنند و مانند آن.
در مسئله عزّت و ذلّت هم اين‌‌چنين است گذشته از آن كرامت نفسي كه به همگان داد و گذشته از آن كرامت تشريعي كه براي همگان فراهم كرد فرمود اگر كسي به راه افتاد و مؤمن شد از عزّت برخوردار است كه ?العزة لله و للرسول وللمؤمنين? و اگر كسي بيراهه رفته است ذلّت دامنگيرش مي‌شود كه ?إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ?.
بنابراين اين‌‌چنين نيست كه بفرمايد: ?تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ? فقط به آن اصل كلّي اكتفا كند چون حكيم است مشيئتش با حكمت آميخته است لابد مصلحت هست، بلكه گذشته از آن اصل كلّي راههاي خاص را هم ارائه داد.
اما اين ?بِيَدِكَ الخَيْرُ? نشان مي‌دهد كه همه آن موارد خير است و خير هم نزد خداست و اگر كسي بخواهد از خير برخوردار باشد چاره جز اين نيست كه با خدا ارتباط داشته باشد. در عين حال كه فرمود: ?وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ? مي‌فرمايد: ?بِيَدِكَ الخَيْرُ? يعني اين كار خير است، ذليل كردنِ انسانِ معاند خير است چه اينكه عزيز كردن انسان مؤمن خير است گرچه ذلّت شر است، اما خدا كار خير انجام داد فرمود: ?إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ? خود به خود كه در اذلّين نمي‌روند، خود به خود كه ذليل نخواهند شد. خداي سبحان انسانِ تبهكار را ذليل مي‌كند «يرفع المستضعفين و يزع المستكبرين و يهلك ملوكاً و يستخلف آخرين» همه اينها زير پوشش «الحمد لله» كه اين كار را مي‌كند، خب حمد در برابر نعمت است خدايي را شكر كه اين كارها را مي‌كند. لذا اگر در آيه ديگر فرمود: ?نَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً? نه يعني ما شر داريم، شما را با شرّتان مي‌آزماييم و هر جا سخن از شر است مضاف به غير خداست، نه مضاف به الله اين معوذتين كه براي پناه بردن از شرور به ذات اقدس الهي نازل شده است ملاحظه مي‌فرماييد همه شرور به «ما سوي الله» اسناد پيدا كرد ?قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ? مِن شَرِّ مَا خَلَقَ? «أي من شرّ المخلوق» نه «من شرّ الخالق» پس خالق شر ندارد، مخلوق است كه شر دارد ?قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ? مِن شَرِّ مَا خَلَقَ? يعني «من شرّ المخلوق» ?وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ? وَمِن شَرِّ النَّفَاثَاتِ فِي الْعُقَدِ ? وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ? حاسد شر دارد، نه خالقِ حاسد؛ تيرگي شب شر دارد، نه خالق شب. كلّ اين شرور به ما سواي حق منصوب است لذا در دعاهاي افتتاحيه عند الصلاة گفته مي‌شود «و الخير في يديه و الشرّ ليس اليك» به تو منسوب نيست يعني به تو ارتباط ندارد شر براي ماست، اما آنكه در دعاي ابوحمزه ثمالي آمده است «خَيْرُكَ اِلَيْنا نازِلٌ وَشَّرُنا اِلَيْكَ صاعِدٌ» يعني گزارشگران تو گزارش مي‌دهند كه ما بد كرديم اما اينكه در دعاهاي افتتاحيه مي‌آيد «و الشر ليس إليك» يعني «لا يستند اليك» شر براي تو نيست تو خير مي‌فرستي، اگر نسيمي بر كنيف بوزد بوي بد بياورد تقصير نسيم نيست لذا همه اين شرور به خلق اسناد پيدا مي‌كند.
پرسش:...
پاسخ: ذلّت براي آزمون نيست هرگز خدا كسي را براي امتحان ذليل نمي‌كند خدا كيفر مي‌دهد البته در قبال اين كيفر اگر كسي صبر كرد و جبران كرد به مقصد مي‌رسد. انسان را خدا هم از كرامت تكويني برخوردار كرد و هم او را وادار كرد از كرامت تشريعي بهره‌مند بشود ?فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاَهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ ? وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاَهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ ? كَلَّا? هر دو را رد مي‌كند فرمود نه آن داشتن تكريم ماست و نه اين نداشتن اهانت ما، ما اينها را مي‌آزماييم اما ذلّت براي كسي است كه مؤمن نباشد اين كيفر است نظير ضلالت.
پرسش:...
پاسخ: در بيماري همان روايتي كه در روز اول اين بحث خوانده شد كه مرحوم امين‌‌الاسلام در مجمع نقل مي‌كند به عيادت حضرت امير(سلام الله عليه) رفتند به حضرت عرض كردند حالتان چطور است؟ فرمود: «علي شرّ» عرض كردند شما هم اين تعبير را داريد؟ فرمود آري خدا فرمود: ?نَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً? اين ?فِتْنَةً? يك مفعول مطلقي است كه تأكيد فعل را دارد منتها از ماده فعل نيست «نفتننكم فتنة» «نفتنكم فتنة» مثل ?لَقَدْ فَتَنَّا? كه درباره حضرت موساست، درباره انبياي ديگر است. ما شما را با مرض مي‌آزماييم ما بد نكرديم كار ما امتحان است، پس «و الشر ليس الينا» آنچه به الله اسناد دارد امتحان است امتحان چيز خوبي است. مرض براي مريض بد است در كلّ نظام خير است و اگر مرض نبود اين همه داروها كشف نمي‌شد، پيشرفت پزشكي و داروسازي و همه علوم متفرّعه به بركت مرض است، اگر مرض در عالم نبود اين اسرار فراوان كشف نمي‌شد، اما مرض براي بيمار يك شرّ نسبي را به همراه دارد و آزمون خداست، آزمون خير است.
در سوره? «ناس» هم فرمود: ?قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ? مَلِكِ النَّاسِ ? إِلهِ النَّاسِ ? مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ? پس چه در مسائل رواني، چه در مسائل غيررواني شر به مخلوق برمي‌گردد از شرّ ابليس، از شرّ ما خلق، از شرّ حاسد ?مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ? الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ ? مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ?.
پرسش:...
پاسخ: .. شر نيست.
پرسش:...
پاسخ: بله ديگر وقتي دزدان مسلّح مي‌آيند از تاريكي دارند استفاده مي‌كنند حالا مي‌رسيم به خود ليل كه ذات اقدس الهي به لحظه لحظه شب سوگند ياد مي‌كند پربركت است اما آنكه از تاريكي شب و خواب بودن صاحب‌خانه دارد سوء استفاده مي‌كند آن شر است.
خب، پس ?بِيَدِكَ الخَيْرُ إِنَّكَ عَلَي كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ?. اما در آيه بعد كه فرمود: ?تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيلِ? درباره ليل و نهار ملاحظه فرموديد تاكنون چند طايفه از آيات بررسي شد. خودِ ليل و نهار را گاهي خداي سبحان به عنوان آيت ذكر مي‌كند كه ?وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً? در سوره? «اسراء» و چون آيت است و آيت حق است خداي سبحان به اين آيت سوگند ياد مي‌كند حالا يا به مطلق ليل نظير ?وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَي? يا به شبهاي خاص ?وَالْفَجْرِ ? وَلَيَالٍ عَشْرٍ? و مانند آن سوگند ياد مي‌كند و چون لحظه لحظه‌هاي شب هر كدام براي خود حسابي دارد و بركتي دارد به اين لحظه لحظه‌هاي شب هم سوگند ياد مي‌كند، وقتي كه كاملاً شب تاريك شد همه در حال استراحت‌اند حيوان و انسان آرام‌اند بهترين موقع براي استراحت همان دلِ شب است كه هيچ حركتي در كار نيست خدا به اين حالت سوگند ياد مي‌كند و بهترين حالت براي عبادت وقتي است كه انسان خستگيِ روز را با استراحت شب برطرف كرد، حالت نشاطي دارد مي‌شود سَحَر به اين سحر سوگند ياد مي‌كند.
پرسش:...
پاسخ: آن وقتي كه شب فراگرفت همه را در خود جمع كرد زيرِ پوشش تاريكي جا داد همه خوابيدند مي‌فرمايد: ?وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَي? ?وَالَّيْلِ إِذَا سَجَي? ?وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا? ?وَاللَّيْلِ وَمَا وَسَقَ? اين طوايف اربعه يا بيش از اربع اينها همه ناظر به سوگند به نيمه‌شب است وَسَق يعني جمع كرد سخنِ متّسق، سخن منتظم و هماهنگ يعني جمع‌اند خلاصه حرفي است جمع‌بندي شده، كتاب متّسق اين‌‌چنين است وقتي شب فراگرفت و تاريكي‌اش همه را فرو برد اين حالت وسوق اوست ?وَاللَّيْلِ وَمَا وَسَقَ? چه اينكه ماه وقتي اين نورهاي كم را جمع كرد از هلال درآمد به صورت بدر شد مي‌شود ?وَالْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ? آن هم در حقيقت وسوق است مي‌شود «والقمر وما وسق».
خب، پس به اين نيمه‌شب كه بهترين فرصت براي استراحت است هيچ مزاحمي از انسان و حيوان نيست آ‌نها كه مي‌‌خواستند بيايند آمدند و خوابيدند، آ‌نهايي هم كه مي‌خواهند بروند هنوز وقت نشده لذا ?وَالَّيْلِ إِذَا سَجَي? هست، ?وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَي? هست، ?وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا? هست، ?وَاللَّيْلِ وَمَا وَسَقَ? هست و مانند آن. آن وقتي كه استراحت تمام شده نوبت به سَحَر رسيد آن‌گاه كه بهترين فرصت هست براي عبادت به اين هم سوگند ياد مي‌كند ?وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ? هست ?وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ? هست «عسعس» آن تاريكي كم‌رنگ است آخرِ شب تاريكي كم‌رنگ است زمين ديگر مُسجّا نيست، شب ساجي نيست چون كم‌كم دارد روشن مي‌شود چه اينكه اول شب هم «عسعس» هست هنوز كاملاً تاريك نشد به اين حالت سحري شب كه شب دارد مي‌گذرد مي‌فرمايد: ?وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ? حالا كه سيرش شروع شد دارد مي‌رود دارد پشت مي‌كند به سَحَر قسم.
خب، اين حالات گوناگون را ذات اقدس الهي با اين سوگندها را ما را به اين آيت بودنش متوجه كرد به اين جزئيات هم عنايت كرد چه اينكه درباره روز هم همين طور است روز آن اوايلش كه فجر است به او جداگانه سوگند مي‌كند ?وَالْفَجْرِ? چون بهترين فرصت براي عبادت همان است. آنجايي كه بهترين فرصت براي كار كردن هست ?وَالضُّحَي ? وَالَّيْلِ إِذَا سَجَي? ضُحي? يعني نيم‌روز به نيم‌شب قسم مي‌خورد، به نيم‌روز قسم مي‌خورد براي اينكه بهبوهه كسب و كار نيم‌روز است همه در معرض‌اند چه اينكه بهبوهه? عبادت همان فجر است كه هر كسي مشغول كار خودش است در كار عبادي. به اين قطعات گوناگون سوگند ياد مي‌كند تا هر قطعه‌اي كه منفعتي دارد ما را به آن منفعت آگاه كند و معمولاً در قرآن كريم ليل قبل از نهار ذكر شده است ?والليل والنهار? در همين آيه هم ?تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ? اول ليل است بعد، معمولاً در قرآ‌ن كريم ليل قبل از نهار است چه آنجا كه بيان اسرار طبيعي عالم را ذكر مي‌فرمايد، چه آنجا كه دستورات خود را به انبيا مي‌رساند ?حَتَّي إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلاً أَوْ نَهَاراً? يا ?بَيَاتاً أَوْ نَهَاراً? كه بيات همان بيتوته شب است يا نوح مي‌فرمايد: ?دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلاً وَنَهَاراً? چون بر اساس آ‌ن حسابهاي قمري شب مقدم بر روز است شب جمعه است و بعد روز جمعه، شب ماه مبارك رمضان است و بعد ماه مبارك رمضان وقتي ماه مبارك رمضان تمام شد سي روز تمام شد شب عيد فطر است و بعد روز عيد فطر چون با ماههاي قمري اين احكام تنظيم شده است معمولاً ليل قبل از نهار است.
پرسش:...
پاسخ: نه، بر اساس تكويني ليل مؤخر است، نه مقدم چه اينكه بحثش گذشت.
در چند جاي قرآن كريم سخن از تقدّم نهار بر ليل است يعني اين تقدّم لفظي البته مثل اينكه آن موارد هم تقدّم لفظي دارد. در اين كريمه كه مي‌فرمايد: ?فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً? سخن را از صبح شروع كرده كه صبح را خدا شكافت براي كسب و كارتان و شب را براي آرامشتان يا دستورات عبادي كه مي‌دهد مي‌فرمايد: ?أَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ? كه اين سخن از تقدّم نهار بر ليل است تقدّم ذكري. يا در سوره? مباركه? «اسراء» وقتي نمازهاي پنج‌گانه و اوقات ظهرين و مغربين صبح را ذكر مي‌فرمايد، مي‌فرمايد: ?أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَي غَسَقِ اللَّيْلِ? كه اينجا هم سخن از تقدم ذكري نهار بر ليل است يا در سوره? «شمس» كه به اينها سوگند ياد مي‌كند بعد از ?وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ? وَالْقَمَرِ إِذَا تَلاَهَا? سخن از ?وَالنَّهَارِ إِذَا جَلاَّهَا? هست، بعد سخن از ?وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا? در اين‌گونه از موارد كه البته زياد هم نيست سخن از تقدّم ذكري نهار بر ليل است و اما در غالب موارد ليل بر نهار مقدم است البته اينها تقدم ذكري است و تقدم ديگر را به همراه ندارد.
پرسش:...
پاسخ: در آن‌گونه از موارد يوم به معني نهار نيست در برابر ليل نيست چون اينكه در اين آيات ليل و نهار مطرح است، نه ليل و يوم براي اينكه در آن اوايل بحث هم اشاره شد كه صلوات يوميه كه مي‌گويند مجموع شبانه‌روز هم مي‌‌گويند يوم و آن يوم در مقابل ليل نيست نه در گذشته يوم در مقابل ليل بود كه ?هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ? نه در آينده يوم در مقابل ليل است كه ?يَوْمَ الْقِيَامَةِ? يومي نيست كه در مقابل شب باشد چون بساط شب و روز برچيده شد شب و روز بر اساس اين نظام كيهاني است اگر ?وَالْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالْسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ? اگر ?إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ ? وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ? جاي براي ليل و نهار نيست آن روزي است كه در مقابل شب نيست آن نهار نيست يوم است.
پرسش:...
پاسخ: نه، اصلاً كلّ مجوعه? نظام سماوات و ارض مي‌فرمايد در شش مرحله است حالا خورشيد چه موقع بيدار شد جزء اين مراحل وسطاست مي‌فرمايد دو روز بعد از اينكه فرمود: ?خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ? مي‌فرمايد خدا كسي است كه ?خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ? درباره سماوات هم ?ثُمَّ اسْتَوَي إِلَي السَّماءِ وَهِيَ دُخَانٌ? آن هم ?فِي يَوْمَيْنِ? دو روز به سماوات اختصاص يافت، دو روز به ارض اختصاص يافت قهراً[ناگزير] آن دو روز ديگر هم به «ما بين السماوات والارض» اختصاص پيدا مي‌كند.
اين مجموعه? نظامي كيهاني روز به معناي روزگار يا تطوّر و امثال ذلك است به معناي در مقابل ليل نيست آن وقت شمس هم در همين كه ?جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَالْقَمَرَ نُوراً? و در بين اين سماوات ستاره‌ها را قرار داد و مانند آن. مجموعه? تنظيم سماوات با همه? ستاره‌هاي ثابت و سيّارش دو روز طول كشيد زمين هم دو روز طول كشيد حالا زمين همين زمين است يا ?ارضين سبع? يكي از آنها اين است و مانند آن بحثٌ آخر. در آغاز خلقت يوم در مقابل ليل نبود، در انجام خلقت هم يوم در مقابل ليل نيست ?يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ? ?يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ? «يوم كذا و كذا» اين يومي نيست كه در مقابلش ليل باشد براي ابد يوم بي‌ليل است. بهشتيها در يوم بي‌ليل‌اند روشني آنها را خودشان تأمين مي‌كنند نه روشني آنها با شمس و قمر چون ?لاَ يَرَوْنَ فِيهَا شَمْساً وَلاَ زَمْهَرِيراً?.
اما غالب موارد ليل مقدّم بر نهار است چه اينكه در موارد ديگر هم نهار مقدّم بر ليل است. رابطه? ليل و نهار را گاهي ذات اقدس الهي به عنوان خِلفه ياد مي‌كند كه مي‌فرمايد خدا كسي است كه ?جَعَلَ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُوراً? هر كدام خَلف ديگري‌اند پشت سر ديگري مي‌آيند قبلاً هم اين آيه بحث شد و روايتي هم كه در ذيل اين كريمه بود بحث شد كه از معصوم(عليه السلام) رسيده است كه خلق كرد زمين و ليل و نهار را ?خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُوراً? هم به اين معناست كه ليل و نهار آيتي از آيات الهي‌اند و انسانِ ذاكرِ شاكر مي‌تواند از خلقت ليل و نهار به ياد حقّ مذكورِ مشكور پي ببرد و هم مي‌تواند عبادتهايي كه در شب انجام نداد در روز قضا به جا بياورد چون ?جَعَلَ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُوراً? كه روايت در ذيل آيه به اين وضع آمده است يعني اگر كسي عبادت شب از او فوت شد در روز قضا به جا بياورد يا عبادت روز را در شب قضا به جا بياورد گرچه روايات ديگري هم هست كه اُولي? آن است كه عبادتهاي شب را در شب بعد قضا به جا بياورند، اما در ذيل اين آيه هم چنين روايتي هم هست. اين مي‌شود ?الَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُوراً?.
اما غير از خِلفه بودن و خَلف آمدن يك اختلافي هم هست كه در قرآن كريم از كيفيت ارتباط ليل و نهار به اختلاف ليل و نهار ياد شده است كه قبلاً در سوره? مباركه? «بقره» بحثش گذشت آيه 164 سوره? «بقره» اين بود كه ?إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيلِ وَالنَّهَارِ? اين اختلاف يا به اين معناست كه هر كدام خَلف ديگري مي‌آيند يا نه، ليل و نهار اختلاف نيز پيدا مي‌كنند، گاهي ليل و نهار اختلاف و تفاوت ندارند مثل ?اعتدال وربه.فيه? اول فروردين، اول مهر و مانند آن در اين مناطق معمول كه شبانه‌روز بشود دوازده ساعت، گاهي ليل و نهار اختلاف دارند مثل اكثر حالات شبانه‌روز در اين قسمتهاي ربع مسكون. اختلاف ليل و نهار يعني گاهي شب كوتاه است، گاهي شب بلند؛ گاهي روز كوتاه است، گاهي روز بلند. اين همان ?يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ? خواهد بود، پس اگر اختلاف به اين معناست كه شب به دنبال روز و روز به دنبال شب مي‌آيد اين همان است كه ?خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُوراً? و اگر اختلاف معناي تفاوت ليل و نهار باشد اين همراه با ?يُولِجُ اللَّيْلَ? و امثال ذلك خواهد بود و از همين اختلاف كه به معناي ?يُولِجُ النَّهَارَ? است آن دو طايفه ديگر از آيات همراهي مي‌كنند، تأييد مي‌كنند كه ?يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَي النَّهَارِ? هست، ?وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَي اللَّيْلِ? هست يا ?يُقَلِّبُ اللَّهُ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ? هست خداي سبحان ليل و نهار را منقلب مي‌كند يعني ليل را نهار مي‌كند، نهار را ليل مي‌كند. ليل را نهار مي‌كند و نهار را ليل مي‌كند هم نسبت به موقعيتهاي جغرافيايي اين طور است يك وقت يك جا شب است، جاي ديگر روز گاهي به عكس، گاهي نه، در مكان واحد به اختلاف زمان با «ايلاج نهار في النهار و ايلاج النهار في الليل» تقليب مي‌كند ?يُقَلِّبُ اللَّهُ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ? پس گاهي با وحدتِ زمان و تعدّد مكان سخن از تقليب ليل به نهار است، گاهي با حفظ وحدت مكان و تعدّد زمان سخن از تقليب ليل و نهار است ?يُقَلِّبُ اللَّهُ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ? آن‌گاه اين حالات گوناگون را هم ذات اقدس الهي آيت مي‌شمارد و مي‌فرمايد اينها آيات‌اند براي قومي كه يَعقل باشند و نظاير آن.
در مواردي ديگر به همين سه، چهار اصل ياد شده برمي‌گردانند در سوره? مباركه? «نور» آيه 44 اين است ?يُقَلِّبُ اللَّهُ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُوْلِي الْأَبْصَارِ? كه اينجا سخن از تقليب ليل و نهار است. در سوره? «فرقان» آيه 62 اين بود ?وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُوراً? چه اينكه در موارد ديگر يا به طور التزام يا به طور مطابقه همين معاني را تبيين مي‌كند آيه پنج سوره? «زمر» اين است كه ?خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَي النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَي اللَّيْلِ? آنجا كه سخن از ورود يكي در ديگري است چاره جز تكرار نيست نظير آيه تكوير، نظير آيه ايلاج و مانند آن. آنجا كه سخن از اختلاف است يا تقليب است با كلمه? اختلاف و با كلمه? تقليب هر دو معنا را تبيين مي‌كند ديگر نيازي به تكرار نيست لذا مي‌فرمايد: ?إِنَّ فِي اخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ? يا ?يُقَلِّبُ اللَّهُ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ? اينجاها ديگر تكرار نيست، اما در مسئله تكوير نظير پنج سوره? «زمر» مي‌فرمايد: ?يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَي النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَي اللَّيْلِ?.
بنابراين سوگندهايي كه خداي سبحان به اين حالات گوناگون ياد كرده است آنها هم مشخص مي‌شود.
«و الحمد لله رب العالمين»