موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه198

مدت زمان: 41:34 اندازه نسخه كم حجم: 4.32 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 7.84 MB دانلود


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكًا وَ هُدًى لِلْعالَمينَ ?96? فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِيُّ عَنِ الْعالَمينَ ?97?
چون بيت الله اولين بيت است كه به عنوان معبد براي مردم ساخته شد آن هم در سرزمين غير ذي زرع اگر آبادي در آنجا شد و بناهايي ساخته شد حتماً بعد از كعبه است براي اينكه ابراهيم خليل(سلام الله عليه) به ذات اقدس الهي عرض كرد ?رَبَّنا إِنّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ? پس اول بيت الله است چه اينكه ?أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ? همين بيت الله است بعد خانه‌هايي كه ساخته شد اطراف همين كعبه ساخته شد كه شده بلد و اگر امر دائر بشود براي توسعه حرم كه آيا خانه‌هاي اطراف را مي‌شود خراب كرد و جزء حرم قرار داد يا نه معلوم مي‌شود كه اول كعبه ساخته شده بود بعد ديگران مجاور شدند و در كنار كعبه خانه ساختند آنها حريم كعبه را غصب كردند در حقيقت اگر توسعه لازم باشد مي‌شود آن بناها را تخريب كرد و حرم را توسعه داد اين از امام ششم(سلام الله عليه) نقل شد در زمان حضرت ابي ابراهيم امام كاظم(سلام الله عليه) نقل شد كه دستگاه حكومت براي توسعه حرم يعني مسجد الحرام مجبور شد كه بعضي از خانه‌ها را تخريب كند عده‌اي فكر مي‌كردند كه اين غصب است فقهاي اهل سنت هم فتوا دادند كه جايز نيست ولي از حضرت امام ششم(سلام الله عليه) و از ابي ابراهيم(عليه السلام) استفتا كردند در دو عصر از دو خليفه استفتايي آمده به حضور حضرتين(عليهم السلام) آنها همين جواب را دادند كه اگر بيت الله اول بود بعد اطرافش خانه ساختند اينها آمدند حريم كعبه را غصب كردند در حقيقت اينها غاصبند تخريب اين بيوت مانعي ندارد اگر اول ملك مردم بود در كنار ملك مردم كعبه ساخته شد نظير مساجد معمولي اينجا نمي‌شود بدون اذن صاحبش تخريب كرد و همين فتوا مايه گشايش شد كه خانه‌هاي اطراف را تخريب كردند و حرم را يعني مسجد الحرام را توسعه دادند
پرسش: ...
پاسخ: بله ديگر اين در اوايل بحث هم اين دو آيه صحبت شد كه يكي با الف و لام است يكي بي‌‌ الف و لام براي اولين بار كه هاجر و اسماعيل(عليهم السلام) را آنجا گذاشت عرض كرد ?رَبَّنا إِنّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ? كه هاجر عرض كرد: «الي من تدعنا» فرمود: «الي رب هذه البنيه» در همان مقطع دعا كرد عرض كرد ?رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَدًا آمِنًا? بدون الف و لام يك سرزمين غير ذي زرع بود احدي در آنجا سكونت نداشت بعد كه آمد اين بلد آن بيتك المحرم بود ?رَبَّنا إِنّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ? پس بيت الله الحرام بود قبل از اينكه بلد بشود به دعاي حضرت ابراهيم از خدا خواست كه بلد قرار بدهد اينجا را يعني بدون الف لام ذكر كرد بار دوم كه آمد ديد بلد شد عرض كرد ?رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا? كه بار دوم با الف و لام است در هر دو حال مسبوق به بيت الله است اول بيت الله بود بعد بلد شد بنابراين مردم در اطراف كعبه خانه ساختند نه اينكه
پرسش: ...
پاسخ: همانجا كه مي‌گفت ?رَبِّ اجْعَلْ هذا? در سوره بقره ?رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَدًا آمِنًا? يعني دعاي اول است ديگر كه بدون الف لام است
پرسش: ...
پاسخ: آنجايي كه اين دعا بي‌‌ الف و لام است دفعه اول است نه ?يَرْفَعُ إِبْراهيمُ الْقَواعِدَ?
پرسش: ...
پاسخ: نه معنايش آن است كه اين بي‌‌ الف و لام در هنگام رفع قواعد بود اين دو تا دعاست يكي بي‌‌ الف لام يكي با الف لام يكي در سوره بقره يكي در سوره ابراهيم آن بي‌‌ الف لام دعاي اول است و آن با الف لام دعاي دوم ديگر اين نظم طبيعي است نه اينكه با الف لام اول باشد بي‌‌ الف لام دوم اول اين‌ چنين نيست كه عرض كند ?رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا? بعد بار دوم عرض كند ?رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَدًا آمِنًا? اين ‌طور كه نيست كه معلوم مي‌شود آن بي‌‌ الف لام اول است و با الف لام دوم ديگر روي اين نظر اين دو معصوم(سلام الله عليهما) فتوا دادند كه توسعه حرم رواست ?إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكًا? در بعضي از روايات بكه موضع بيت و مكه خود شهر تفسير شده است چه اينكه در بعضي از تعبيرات هم بكه مرادف مكه قرار داده شد و از اينكه مكه هم ام القري است اگر ام القراي نسبي نباشد ?هديً للعالمين? معناي خودش را حفظ مي‌كند يك وقت گفته مي‌شود پايتخت هر كشوري ام القري است اين يك ام القراي نسبي است عاصمه ام القراي نسبي است ولي بر اساسا حديث دهو الارض و مانند آن اگر ما گفتيم مكه ام القري است يعني ام همه قرايي كه در جهان هست اين مي‌شود ام كه همه به اين سمت متوجه‌اند قهراً ?هديً للعالمين? هم خواهد بود اين ?فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ? مقام ابراهيم به عنوان يكي از آيات است كه در رواياتي از ائمه(عليهم السلام) سوال مي‌كنند كه بينات چيست فرمود مقام ابراهيم هست حجر اسماعيل هست حجر الاسود هست در بعضي از روايات هر سه شمرده شده عمده اين است كه فرمود: ?مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا? نفرمود من دخله امن از اينكه فرمود: ?كانَ آمِنًا? به صورت فعل ماضي نشانه بر استمرار ذكر فرمود معلوم مي‌شود اين امر امر مستقر است كه همواره انسان در آنجا در امان است و اين امنيت اختصاص به مسئله تهاجم ابتدايي ندارد كه كسي كه وارد شد نبايد او را آزار كرد بلكه اگر كسي مستحق عقوبت بود و وارد شد مادامي كه در آنجا جرمي را مرتكب نشد بايد او را حفظ كرد يعني كاري به او نداشت تا برگردد كه رواياتش در بحث ديروز خوانده شد در كنار اين روايات روايتي هم هست درباره مسئله دين كه اگر بدهكاري فرار كرد رفت مكه و طلبكار او را در مكه ديد آنجا ديگر از او مطالبه نكند سعي كند صبر كند كه او از حرم بيرون بيايد اين غير از آن مسائل قصاص نفس يا قصاص طرف هست بابي براي اين اختصاص دادند كه شما مزاحم كسي كه در مكه است نباشيد و آزارش نكنيد تا اينكه بيرون بيايد فرمودند نگاه به او نكنيد كه او خجالت بكشد و رعبي در او ايجاد بشود كه اين روايات را بخشي را مرحوم صاحب وسائل نقل كرده بخشي هم در تفسير شريف نور الثقلين آمده در تفسير نور الثقلين همان روايتي كه مرحوم صاحب وسائل نقل كرده ايشان هم نقل كردند كه سوال مي‌كنند من طلبكار خودم را ديدم اتقاضا از او تقاضاي پرداخت مالم بكنم يا نه فرمود نه صبر كن او از حرم بيرون بيايد ذيل همين آيه در تفسير نور الثقلين از كافي هست مرحوم صاحب وسائل هم از كافي نقل كرده «عن سماعة ابن مهران عن ابي عبدالله(عليه السلام) قال سئلته عن رجلٍ بي عليه مالٌ فغاب عني زماناً» كسي به من بدهكار بود مدت مديدي هم غائب شد «فرأيته يطوف حول الكعبه» ديدم اطراف كعبه دارد طواف مي‌كند «أفاتقاضاه» مالي تقاضاي مال و دينم بكنم يا نه «قال(عليه السلام) لا» تقاضاي مال نكن «لا تسلم عليه» حتي به او سلام هم نكن كه او خجل بشود «لا تسلم عليه و لا تردعه» او را هولناك نكن رعب و ترس و وحشت در او ايجاد نكن «حتي يخرج من الحرم» اين معلوم مي‌شود كه امن بودن براي همه حيوانات است براي انسانها هست چه در مسئله جان چه در مسئله حدود قصاص و چه در مسئله ديون البته كساني كه در خود حرم هستند آنها حسابشان جداست.
مطلب بعدي آن است كه در همين نور الثقلين رواياتي است كه يك حيوان اهلي وارد حرم شد آيا مي‌توانيم او را چيز كنيم يا نه فرمودند نه در آن زمينه هم آمده البته بعضي از اينها حمل بر حرمت مي‌شود بعضي از اينها حمل بر كراهت پس ?مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا? ‌و سرّ اينكه مقام ابراهيم ذكر شد براي اينكه مقام ابراهيم نسبت به آيات ديگر يك برجستگي دارد ولي اختصاصي ندارد چه اينكه در بعضي از همين رواياتي كه در وسائل هم آمده در نور الثقلين هم آمده وقتي سؤال مي‌كنند كه آيات بينه چيست همين سه امر را مي‌شمارند مقام ابراهيم را حجر الاسود را و حجر اسماعيل را و اين مقام ابراهيم يك خصيصه‌اي دارد كه همواره محفوظ است روايتي را دارد تفسير نور الثقلين از زراره نقل مي‌كند كه من به امام باقر عرض كردم «قلت لابي جعفر(عليه السلام) ادركت الحسين(صلوات الله عليه)» آيا خدمت سيد الشهداء رسيدي يا نه امام حسين را زيارت كردي يا نه چون وجود مبارك امام باقر در كربلا بيش از دو سال سن شريفش بود بين دو الي سه سال سن شريفش بود زراره با امام باقر عرض مي‌كند «ادركت الحسين(صلوات الله عليه) قال نعم» من خدمت جدم رسيدم «اذكر و انا معه في المسجد الحرام» به يادم هست كه من در خدمتش در مسجد الحرام بودم «و قد دخل فيه السيل» بارندگي شد و آنجا با كمترين باران مسيل همان كعبه خواهد بود چون از چهار طرف كوه است و حرم در آن نقطه فرو ديد قرار دارد ديگر لذا سيل‌گير است چهار طرفش كوه است و كوهش هم سنگي است آب را جذب نمي‌كند و آبها هم مي‌آيد و پايينترين نقطه هم هما حرم است ديگر «و قد فيه السيل والناس يقومون علي المقام يخرج الخارج يقول قد ذهب به السيل و يخرج منه الخارج فيقول هو مكانه» مردم وقتي كه سيل آمد كنار مقام بودند و وقتي بيرون مي‌رفتند سؤال مي‌كردند كه داخل حرم چه خبر بعضي مي‌گفتند مقام را آب برد بعضيها مي‌گفتند نه مقام سر جايش هست «و قد دخل فيه السيل والناس يقومون علي المقام يخرج الخارج يقول قد ذهب به السيل و يخرج منه الخارج فيقول هو مكانه» يك اختلافي شد بعضي گفتند مقام ابراهيم را سيل برد بعضي گفتند نه «قال فقال لي يا فلان ما صنع هولاء» سيد الشهداء فرمود كه اينها چه مي‌گويند چه كار كردند مقام را «فقلت اصلحك الله يخافون ان يكون السيل قد ذهب بالمقام» اينها مي‌ترسند كه مقام ابراهيم را سيل برده باشد خب مقام يك سنگ كوچكي است قابل نقل و انتقال است آن سيل خروشان آمده خب از بين مي‌برد به حسب ظاهر «فقال ناد ان الله قد جعله علماً لم يكن ليذهب به» فرمود اعلام كن به مردم بگو مطمئن باشند هرگز سيل مقام ابراهيم را نمي‌برد چون خدا اين را آيت قرار داد علن و علامت و نشانه خود قرار داد سيل اين را نمي‌برد و همين‌طور مي‌ماند
پرسش: ...
پاسخ: چرا آن آخر در درون ضلع بيت است
پرسش: ...
پاسخ: آخر بيت را مي‌ديدند كه بيت هنوز تخريب نشده لذا اختلاف راه نداشت ولي مقام ابراهيم يك سنگي بود در كنار بيت نه در ديوار بيت
پرسش: ...
پاسخ: البته ولي آنجا آخر محل ابتلا نبود محل سؤال نبود حجر اسود چون در درون ديوار كار گذاشته شد محفوظ بود اين مقام ابراهيم يك سنگي است آزاد اين را خب سيل مي‌برد لذا احتمال دادند كه در اثر سيل از جا كنده شده باشد رفته باشد سيد الشهداء(سلام الله عليه) فرمود اعلام كن كه «ان الله قد جعله علماً لم يكن ليذهب به فاستقروا» مستقر باشيد يا مردم «فاستقروا» آرام گرفتند «و كان موضع المقام الذي وضعه ابراهيم(عليه السلام) عند جدار البيت فلم يزل هناك» نزديك ديوار كعبه بود «حتي حوله اهل الجاهليه الي المكان الذي هو فيه اليوم فلما فتح النبي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مكه رده الي الموضع الذي وضعه ابراهيم» تا پايان تا عصر خلفا را هم ذكر مي‌كند كه ديگر آنها نيازي به خواندن نيست غرض آن است كه خصيصه‌اي كه براي مقام ابراهيم دارد باعث شد كه در بين آيات بينات همين يكي ذكر بشود روايتي كه مرحوم كليني نقل كرد حسن ابن محبوب از ابن سنان مي‌گويد كه ابن سنان نقل مي‌كند كه ابن سنان از امام صادق(سلام الله عليه) سؤال كرد كه ?إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكًا وَ هُدًى لِلْعالَمينَ ? فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ? «ما هذه الايات البينات قال(عليه السلام) مقام ابراهيم حيث قام علي الحجر فاثرت فيه قدماه» اين يك، «والحجر الاسود» دو، «و منزل اسماعيل(عليه السلام)» سه، اينها را مرحوم صاحب وسائل هم البته نقل كردند اين روايت را آن روايت را در تفسير نور الثقلين از عياشي هم نقل كردند كه «اراد ابو جعفر ان يشتري اهل مكه بيوتهم ان يزيد في المسجد ابو عليه فارقبهم فامتنعوا فذاق بذلك فعطي ابا عبدالله» يعني منصور دوانيقي خواست اين كار را بكند با پول زياد نشد مردم حاضر نشدند خانه‌ها را بفروشند كه مسجد توسعه پيدا كند آمد حضور امام ششم(سلام الله عليه) و آن جريان را كه قبلاً خوانده شد ايشان نقل كردند اين روايت را ايشان نقل كردند مسئله اينكه مكه خصوص قريه است و بكه موضع حجري است كه «يبك الناس بعضهم بعضا» نه تنها موضع بيت موضع آن حجر اسود است اين روايت را هم ايشان نقل كردند البته روايت ديگري دارد كه از امام صادق(عليه السلام) سؤال شد كه «لم سميت الكعبة بكة فقال لبكاء الناس حولها و فيها» اين ديگر با اين اشتقاق ادبي سازگار نيست چون آن بكه است مضاعف است اين بكاء است و ناقص است وجوهي براي نامگذاري اين سرزمين به بكه هست كه بعضي از اين روايات خوانده شد كه اين را هم ملاحظه مي‌فرماييد عمده اين است كه اين ?مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا? يك معناي فقهي ظاهري دارد يك معناي باطني هم دارد كه آن معناي باطني را از علل الشرايع نقل كردند كه امام ششم(سلام الله عليه) به ابي حنيفه فرمود: «يا ابا حنيفه تعرف كتاب الله حق معرفته و تعرف الناس والمنصور قال نعم» حضرت فرمود: «يا ابا حنيفه لقد ادعيت علماً ويلك ما جعل الله ذلك الا عند اهل الكتاب الذين انزل الله عليهم ويلك و لا هو الا عند الخاص من ذرية نبينا محمد(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و ما ورثك الله من كتابه حرفا» كه اين علم الوراثه مخصوص اهل بيت(عليهم السلام) است اما علم الدراسه را در حوزه و غير حوزه مي‌شود فرا گرفت اما علم الوراثه را بايد از همان راه ياد گرفت فرمود تو يك حرف از قرآن ارث نبردي «و ما ورثك الله من كتابه حرفا» آن‌گاه اين آيه را حضرت سؤال كرد كه ?سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيّامًا آمِنينَ? منظور چيست آن در جواب گفت من فكر مي‌كنم فاصله مكه و مدينه مراد باشد يعني مي‌خواهيد حج كنيد ?سيرُوا فيها? اين مسافت ?لَيالِيَ وَ أَيّامًا آمِنينَ? حضرت نقض كرد فرمود كه مگر نمي‌دانيد كه «ان الناس يقتل عليهم بين المكه و مدينه فتاخذ اموالهم و لا يأمنون علي انفسهم و يقتلون» اين رهزني‌ها مگر بين مكه و مدينه نيست اين ?سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيّامًا آمِنينَ? كجا را مي‌خواهد بگويد خود مكه امن است اما فاصله هفتاد هشتاد فرسخ مكه مدينه كه ناامن است منظورچيه پس منظور اين نيست «فسكت ابو حنيفه» حضرت فرمود كه «يا ابو حنيفه اخبرني عن قول الله عزوجل ?مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا? اين ذلك من الارض» اين كجاست؟ عرض كرد «الكعبه» فرمود: «أفتعلم ان الحجاج ابن يوسف حين وضع المنجنيق علي ابن زبير في الكعبه فقتله كان آمناً فيها» آن چطور آن قصه را كه همه‌تان مي‌دانيد ابن زبير در كعبه متحصن شد حجاج منجنيق بست و كعبه را ويران كرد و ابن زبير را گرفتند و كشتند بالأخره يعني با همان وضع كشته شد «فسكت فقال ابو بكر الحزرمي جعلت فداك الجواب في المسئلتين الاولتين» ابوبكر حزرمي به حضرت صادق(سلام الله عليه) عرض كرد «جعلت فداك» پس جواب اين دو تا سؤال چه شد ?سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيّامًا آمِنينَ? منظور چيست ?مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا? مراد چيست فرمود: «يا ابابكر ?سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيّامًا آمِنينَ? اي مع ولينا اهل البيت» آن لقب خاص را مي‌برد كه وقتي آن حضرت(سلام الله عليه) كه ظهور كرد ديگر امن خواهد شد همه اين راهها «و اما ?مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا? فمن بايعه و دخل معه و مسح علي يده و دخل في عقدة اصحابي كان آمنا» اين امن مطلق است البته تكويناً و تشريعاً اما آن امن نسبي همان است كه در روايات ديگر آمده مسئله حيوانات اهلي و غير اهلي هم در همين روايات آمده تا مي‌رسيم به روايت بعدي كه علي ابن عبد العزيز از امام صادق(سلام الله عليه) سؤال مي‌كند كه ?فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا? يعني چه حضرت فرمود اين به آن اطلاق مراد نيست براي اينكه «يدخله المرجع والقدري والحربي والزنديق الذي لايومن بالله» اينها كه در امان نيستند «قلت فم» پس منظور چيست «جعلت فداك قال من دخله و هو عارف بحقنا كما هو عارف به خرج من ذنوبه و كفي هم الدنيا والاخره» اين بيان بعضي از مصاديق معنوي اين كريمه است وگرنه آن مصداق فقهي‌اش قبلاً گذشت آن به قوت خود باقي است روايات ديگري هم باز در همين زمينه است كه ?مَنْ دَخَلَهُ? يعني داخل در بيت ولايت و امامت بشود كه تأييد مي‌كند آن بعد معنوي قضيه را چه اينكه مستحب است زائر وقتي نزديك بيت الله آمده است حلق باب را بگيرد و عرض كند «اللهم ان البيت بيتك والعبد عبدك وقد قلت و من دخله كان آمنا فامني من عذابك فاجرني من سخطك» كه اين عذاب معنوي است
پرسش:...
پاسخ: منافاتي ندارد آن حكمت اين كار است روايتي را از اصول كافي نقل مي‌كنند زراره از امام باقر(سلام الله عليه) نقل مي‌كند كه حضرت فرمود: «بني الاسلام علي خمسة اشياء علي الصلاة والزكاة والحج والصوم والولايه» زراره عرض كرد اين حديث همان حديث معروفي است كه مكرر آقايان ملاحظه فرموديد عرض كرد كه «و اي من ذلك افضلها قال الولايه افضل لأنها مفتاحهن والوالي هو الدليل عليهن» معلوم مي‌شود تنها ولايت معنوي نيست آن ولايت رهبري و آن حكومت اسلامي و امثال ذلك هست براي اينكه كليد همه اينها مسئله رهبري است والي بر همه اينها از همه اينها مقدم است تنها ولي نيست والي هم هست والي آن حاكم را مي‌گويند فرمود: «الولايه افضل لانها مفتاحهن والوالي هو الدليل عليهن» معلوم مي‌شود كه مسئله والي اين است آن‌گاه فضائل هر كدام را هم ذكر مي‌كند تا به حج مي‌رسد و به آيه ?وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ? را استشهاد مي‌كند بعد مي‌فرمايد «لحجة مقبوله و خيرٌ من عشرين نافله» منظور آن است كه در اينجا حج جزء اركان اسلام آمده اما مسئله ولايت به عنوان والي مطرح است نه فقط بعد معنوي قضيه در نهج البلاغه هم از جريان حج به عظمت ياد شده است فرمود: «جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لِلْإِسْلامِ عَلَماً، فَرَضَ حَقَّهُ، وَ أَوْجَبَ حَجَّهُ، وَكَتَبَ عَلَيْكُ‏ْ وِفادَتَهُ» كه وفت حق باشيد يعني هيئتي باشيد به حضور خدا مهمانان الهي را مي‌گويند وفت چه اينكه آيه مباركه ?فَفِرُّوا إِلَى اللّهِ? آنجا بر حج تطبيق شده است ?فَفِرُّوا إِلَى اللّهِ? يعني حُج و حَج كنيد در اينجا حضرت فرمود: «وَكَتَبَ عَلَيْكُ‏ْ وِفادَتَهُ» «وِفادَتَهُ» يعني مهماني حق «فَقَالَ سُبْحَانَهُ: ?وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِيُّ عَنِ الْعالَمينَ?» وصيت نبي لعلي(عليهم السلام) اين است كه «يا علي تارك الحج و هو مستطيعٌ كافر» چرا؟ براي اينكه خدا فرمود: ?وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِيُّ عَنِ الْعالَمينَ? چند تا روايت ديگر دارد كه آنها را ملاحظه مي‌فرماييد مسئله فقهي ديگري كه مربوط به سرزمين حرم است و در اماكن ديگر نيست همان مسئله لغطه است لغطه در اسلام اولاً گرفتنش مكروه است اگر كسي گرفت در غير حرم هم مي‌تواند صدقه بدهد هم مي‌تواند تملك كند اگر نااميد شد از اينكه صاحبش بيايد ولي در خصوص حرم عده‌اي فتوا دادند كسي حق گرفتن ندارد و اگر هم گرفت فقط بايد معرفي كند كه به صاحبش برسد وگرنه صدقه بدهد ديگر حق تملك ندارد اين فرق فقهي لغطه حرم با غير حرم است و بابي صاحب وسائل براي همين در كتاب حج عنوان كرده است كه باب احكام لغطة الحرم سؤال مي‌كنند كه لغطه حرم با غير حرم چه فرقي دارد فرمود كه لغطه غير حرم را مي‌شود تملك كرد ولي لغطه حرم را نه «سئلت ابا عبدالله(عليه السلام) عن الرجل يجد اللغطة في الحرم قال لايمسها» دست به آن نزند ولي شما كه فضيل ابن يساريد مي‌توانيد بگيريد براي اينكه معرفي مي‌كنيد ولي ديگران نه ممكن است تملك كنند لغطه حرم مثل لغطه غير حرم نيست كه انسان مخير باشد اگر معرفي كرد و صاحبش پيدا نشد مخير باشد بين تصدق و التملك فقط بايد صدقه بدهد «سئلت ابا عبدالله عن اللغطه و نحن يومئذ بمنا قال ... اما بعرضنا هذه فلا يصلح و اما عندكم فان صاحبه الذي يجدها يعرفها سنة في كل مجمع ثم هي كسبيل ماله» در اين سرزمين حرم نبايد اين كار را بكني ولي در غير مكه البته آدم چيزي را پيدا كرد وقتي گرفت يك سال معرفي مي‌كند وقتي نااميد شد كه به صاحبش برسد مي‌تواند تملك كند صدقه هم البته كه بدهد فضيلتش محفوظ است روايت دوم اين است كه سؤال كردند از امام باقر(عليه السلام) از لغطة الحرم «قال لاتمس ابدا حتي يجيء صاحبها فيأخذها قلت فان كان مالاً كثيرا قال فان لم يأخذها الا مثله فاليعرفها» عرض كردم يك مال فراواني است فرمود اگر گيرنده مثل تو باشد عيب ندارد ديگري ممكن است بگيرد و بعد از يك مدتي تملك كند در روايت چهارم دارد كه از ابي عبدالله(عليه السلام) «الغطة لغطتان لغطة الحرم و تعرف سنه يا تعرف سنةً و ان وجدت صاحبه و الا تصدقت بها و لغطة غيرها تعرف سنة فان لم تجد صاحبها فهي كسبيل مالك» اين همان فرقي است كه بين لغطه حرم و غير حرم مي‌گذارد و روايت مفصله هم هست روايات ديگري هم باز به همين مضمون هست مطلب ديگري كه حكم فقهي حرم هست اين است كه اجاره دادن خانه‌هاي حرم براي زائران بعضي گفتند ممنوع است بعضي گفتند مكروه است سرّش اين است كه در قرآن آمده ?سَواءً الْعاكِفُ فيهِ وَ الْبادِ? در دستور اصلي هم اين بود كه كساني كه در مكه زندگي مي‌كنند در خانه‌ها را باز بگذارند تا زائران در آنجا مناسكشان را انجام بدهند و برگردند اجاره دادن خانه‌هاي مكه مكروه است براي اينكه خدا فرمود: ?سَواءً الْعاكِفُ فيهِ وَ الْبادِ? كسي كه اهل مكه است شهرش مكه است يا كسي كه از باديه مي‌آيد در آنجا به قصد زيارت مشرف مي‌شود همه در اين ايام حق بهره‌برداري يكسان دارند بنابراين نمي‌شود اجاره داد و نمي‌شود مردم را منع كرد و اول كسي كه اين كار را كرده است معاويه عليه من الرحمان ما يستحق كه براي خانه‌ها دري گذاشت و جلوي مردم را گرفت در باب 32 از ابواب مقدمات طواف در كتاب حج وسائل «قال ابا عبدالله(عليه السلام) ان معاوية اول من علق علي بابه مصراعين بمكه و منع حاج بيت الله ما قال الله عزوجل ?سَواءً الْعاكِفُ فيهِ وَ الْبادِ? و كان الناس اذا قدم مكه نزل البادي علي الحاضر حتي يقضي حجه» اين بود روايت دوم اين است كه «لم يكن لدور مكه ابواب و كان اهل البلدان يأتون فيدخلون فيضربون بها و كان اول من بوبها معاويه» روايت سوم هم همين مضمون را از حضرت صادق(سلام الله عليه) سؤال مي‌كنند ?سَواءً الْعاكِفُ فيهِ وَ الْبادِ? فرمود: «لم يكن ينبقي ان يوضع علي دور مكه ابواب لأن للحاج ان ينزل معهم في دورهم في صاحة الدار حتي يقض مناسكها و اول من جعل لدور مكه ابوابا معاويه» روايت پنجم و ششم هم به همين مضمون است در روايت ششم دارد كه اين تا زمان حضرت امير(سلام الله عليه) همين طور بود حتي كان في زمان معاويه كه اوضاع برگشت در روايت هفتم دارد كه «عن علي(عليه السلام) انه كره اجارة بيوت مكه و قرأ ?سَواءً الْعاكِفُ فيهِ وَ الْبادِ?» هشتمي‌اش اين است كه «ليس ينبقي لاهل مكه ان يمنع الحاج شيئاً من الدور ينزلونها» اينها خصوصيتهاي مكه است و اينكه مجاورت در مكه و ماندن در مكه هم مكروه است و قساوت قلب مي‌آورد آن هم يك بابي است كه آدم «زر فانصرف» شايسته نيست كه انسان برود آنجا و بماند زيرا مايه قساوت قلب مي‌شود فرمودند كه بيش از يك مدت كوتاه روا نيست و قساوت قلب مي‌آورد ورود مشركين در سرزمين مكه حرام است اين هم يك بابي دارد البته نه تنها در كعبه نه تنها در مسجد الحرام خب اين در غير مسجد الحرام هم ورود مشرك ?اِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ? هست در سرزمين حرم ورود مشركين حرام است و بر مسلمانها لازم است كه آن مكان را تنزيه كنند
پرسش: ...
پاسخ: «زر فانصرف» هست البته نشانه‌اش اين است كه آدم زياد هم بماند خب تجربه هست ديگر «زر فانصرف» هست البته شامل آنها خواهد مگر يك كسي موفق باشد و دائماً در يك حال باشد «يا من لايزيده كثرة العطاء الا جوداً و كرما» شامل حالش بشود روايت يازده باب 16 اين است كه امام صادق فرمود: «لااحب للرجل ان يقيم بمكه سنة و كره المجاورة فيها قال ذلك يقسي القلب» اين‌ چنين است مطلب ديگري كه باز از خصائص حرم است اين است كه «لاينبقي لاحد ان ينفع بنائاً فوق الكعبه» كه اين باب هفده از ابواب مقدمات طواف است كسي كه خانه مي‌سازد شايسته نيست كه خانه خود را در مكه بلندتر از كعبه قرار بدهد قهراً بايد خيلي فاصله بگيرند خانه بسازند چون اصولا كعبه ارتفاعش هم مشخص است و در گودي هم قرار دارد هر كه هر جا خانه بسازد بالأخره فوق كعبه قرار مي‌گيرد مگر اينكه ارتفاعش طوري باشد كه به قدر كعبه باشد ولي باز بالأخره بايد فاصله بگيرد از اينكه ساختن خانه‌اي كه كعبه را مستور كند مكروه است اين هم براي آن است كه اطرافش خالي باشد براي زائران مهمترين مسئله همان حرمت ورود مشركين است در سرزمين مكه كه محل ابتلاي روز است كه آن بر همه مسلمانها واجب است كه آنها را از حرم امن اله طرد كنند.
«و الحمد لله رب العالمين»