موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه111

مدت زمان: 32:28 اندازه نسخه كم حجم: 5.11 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 10.46 MB دانلود


اعوذ بالله من الشّيطان الرّجيم
بسم الله الرّحمن الرّحيم
?هُنالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِن لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ?38? فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمَحْرَابِ أَنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللّهِ وَسَيِّداً وَحَصُوراً وَنَبِيّاً مِنَ الصَّالِحِينَ?39? قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلاَمٌ وَقَدْ بَلَغَنِي الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ قَالَ كَذلِكَ اللّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ?40? قَالَ رَبِّ اجْعَل لِي آيت قَالَ آيتكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزَاً وَاذْكُر رَبَّكَ كَثِيرَاً وَسَبِّحْ بِالعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ?41?
از كلمه? ?هُنالِكَ? روشن مي‌شود كه يك امر خارق عادتي مشهود زكريا(عليه السّلام) شد تا زمينه? دعا را فراهم كرد آن امر خارق عاده يا مشاهده? رزق بود كه ?كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً? يا علل و عوامل ديگر يك امر خارق عاده‌اي بود لازم نيست كه ميوه? تابستاني در زمستان يا به عكس يافت بشود اگر روايت هم چنين چيزي را هم بيان كرد به عنوان ذكر مصداق است ولي نمي‌شود آن طوري كه در المنار آمده است ذكر هرگونه خارق عادت را انكار كرد از اين آيه به خوبي استفاده مي‌شود كه يك امر غير عادي مشهود زكريا(عليه السّلام) شد لذا او زمينه? دعا را مناسب ديد و دعا كرد.
مطلب بعدي آن است كه در تمام اين فرازها و جمله‌ها زكريا به عنوان ربِ با خدا مناجات مي‌كند و در هيچ يك از اين مناجاتها جا براي احتمال خلاف و همچنين ترديد نيست وقتي دعا مي‌كند با خداي خود مناجات مي‌كند وقتي بشارت را دريافت مي‌كند از فرشته‌ها دريافت مي‌كند وقتي اين امر را شگفت انگيز مي‌داند باز با خدا سخن مي‌گويد وقتي نشانه طلب مي‌كند باز با خدا سخن مي‌گويد اين بيانها براي آن است كه ديگر هرگز زكريا احتمال خلاف نمي‌داد تا اينكه آيت طلب كند و براي او روشن بشود كه اين بشارتي كه دريافت كرد كلام شيطان است ـ معاذالله ـ يا كلام ملائكه است و اين اصل در بحثهاي بعد ظاهرتر مي‌شود.
مطلب سوم اين است كه اين كلمه? ?نَادَتْهُ الْمَلاَئِكَةُ? كه به صورت مؤنث ذكر شده است به اعتبار كلمه? جماعت يا جمعيت و مانند آن است نه براي تأنيث وگرنه در قرآن كريم هم به صراحه انوثت فرشته‌ها نفي شد و هم تعبير جمع مذكر سالم درباره? ملائكه‌ها ... است ?وَالْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِم مِن كُلِّ بَابٍ? يا ?وَالْمَلاَئِكَةُ بَاسِطُوا أَيْدِيهِمْ? اين آيات همه‌اش به عنوان ضمير جمع مذكر سالم درباره? ملائكه تعبير شده است.
مطلب سوم آن است كه اين كلمه? ?مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللّهِ وَسَيِّداً وَحَصُوراً? اين حصور به چه معناست؟ امام رازي مي‌فرمايد كه اين حصور يعني بدون همسر و اصحاب ما به اين آيه استدلال كردند كه ترك نكاح افضل از نكاح است پس نكاح جايز است اما تركش افضل به همين آيه استدلال كرده‌اند كه فضيلتي براي يحيي(سلام الله عليه) ياد شده است و چون در شريعت آنها اين حصور بودن به عنوان يك فضيلت مطرح شد همين مطلب را در شريعت خودمان استصحاب مي‌كنيم «والمعقولون بقاء الثابت والنسخ خلاف العصر» از اينجا معلوم مي‌شود كه جناب امام رازي استصحاب را بر بناي علما حجت مي‌داند نه به استناد «من كان علي يقينٍ فشك فاليبن علي يقينه» يا نصوص ديگري كه اين مضمون را تأييد مي‌كند اما آن استدلال‌شان تام نيست چه رسد به استصحاب آن استدلال تام نيست چون حصور ظهور روشني درباره بدون همسر بودن ندارد كه حصور يعني بي‌همسر اين چنين نيست حصور يعني قدرت ضعف دارد مي‌تواند غرايض و اميال را محاصره كند و محصور كند و اين تقريباً مرادف عفيف خواهد بود و ثانياً بر فرض حصور به معناي بي همسر باشد اين جزء فضيلت مشترك براي شرايع سابق نيست زيرا همه? انبيا گذشته همسر داشتند زكريا(سلام الله عليه) و همچنين آبا و اجداد يحيي(سلام الله عليه) يعني حضرت ابراهيم و انبياي ابراهيمي‌ همسر داشتند و انبياي اولوالعزم بعدي هم همسر داشتند تا برسد به وجود مبارك خاتم(عليهم الصّلاة و عليهم السّلام) پس نمي‌شود گفت اين حصور يعني بي همسر بودن افضل از همسر داشتن است وگرنه لازمه‌اش اين است كه همه? انبيا بر خلاف افضل رفتار كرده باشند و اگر حصور به معناي بي همسري است نظير يك فضيلت خاصه‌ايست كه براي بعضي از انبيا آمده اين جزء مختصات يك پيامبر خواهد بود اين نه در يك شريعت جزء يك شريعت نيست اگر هم جزء فضيلت باشد فضيلتي است مخصوص به بعضي از انبيا نه فضيلت براي آن شريعت باشد نظير اينكه براي پيامبر اسلام(عليه آلاف التحية و الثناء) اين يك سلسله خصائص فقهي هست خب چه طور حصور بودن فضيلت است در حالي كه براي پيامبر اسلام كه افضل انبياست حص زوجات حلال است و جزء مختصات اوست پس اولاً معلوم نيست حصور به معناي بي همسر باشد و ثانياً اگر هم باشد اين مخصوص خود يحيي است نه براي آن شريعت.
مطلب بعدي آن است كه البته اگر براي آن شريعت باشد كه نيست مي‌شود به ادله? لفظي استدلال كرد و اگر ادله? لفظي كافي نبود نوبت به استصحاب برسد خود امام رازي به دليل لفظي استدلال كرده است غير از استصحاب دليل لفظي همان است كه در سوره? «انعام» و مانند آن آمده است كه خدا وقتي بسياري از انبيا را نام مي‌برد به رسول خدا(عليه السّلام) مي‌فرمايد كه اين انبيا ياد شده كساني هستند كه ?هَدَى اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ? تو هم به هدايت اينها اقتدا كن راه اينها را طي كن نفرمود «فبهم اقتده» تو به انبياي سلف اقتدا كن بلكه فرمود: ?فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ? يعني آن هدايت و ديني كه از طرف خدا نصيب انبيا سلف شده است تو هم به همان هدايت اقتدا بكن كه رسول خدا اقتدا به هيچ پيامبري نكرده اقتدا به ديني كرده كه براي همه آمده است ?فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ? اين استدلالي است كه امام رازي كرده خب خود اين استدلال در خود همين اين دليل، دليل لفظي نشانه? آن است كه ازدواج افضل است نه تركش افضل براي اينكه آن هدايي كه انبيا سلف بر آن هدا بودند تزويج بود نه ترك تزويج چون ايشان مي‌خواهد به دو دليل ثابت كند كه در شريعت ما هم ترك تزويج افضل است يكي دليل نقدي يكي هم استصحاب بعد از اينكه حصور به معناي بي‌همسر هست بر اين مبناي مفروض آن‌گاه هم به دليل لفظي تمسك مي‌كنند هم به دليل استصحاب به اصل دليل اماره و آن ظاهرش همين آيه? ?فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ? است استصحاب‌اش هم كه معلوم اشكالي كه بر جناب امام رازي وارد است اين است كه همين آيه دليل است بر اينكه ازدواج افضل است نه تركش براي اينكه اين آيه دارد كه شما به آن هدايتي كه انبياي سلف با آن هدايت مي‌زيستند اقتدا كنيد خب انبياي سلف كه با اصل ازدواج زندگي كرده‌اند نه با حصور بودن پس اين دليل لفظي برخلاف دلالت مي‌كند البته ساير ادله لفظي دلالت مي‌كند و همين دليل لفظي هم دلالت مي‌كند كه سيره? انبيا سلف براي ما حجت است نيازي به استصحاب نيست اگر شك كردين نوبت به استصحاب مي‌رسد و اما استصحاب راه اساسي‌اش همان آن ادله لفظيه است گرچه خود استصحاب اصل است و اماره نيست اما دليل او اماره است يعني آن ادله لفظيه است بنا عقلا به اين صورت نيست كه «القاء ما كان علي ما كان» باشد و آن ادله لفظيه البته براي اعتماد و اعتبار استصحاب كافي است.
پرسش:...
پاسخ: استصحاب به حكم شريعت سابقه چون اصل كلي اين است كه آنچه براي آنها آمده حق است و ما به حقانيت آنها ايمان داريم بعضي از اين امور هم نسخ شده است ما اگر نتوانستيم به آن عام مخصص تمسك بكنيم درباره? يك حكمي‌ شك كرديم كه آيا نسخ شده يا نه بقاي او را و حقانيت او را استصحاب بكنيم.
پرسش:...
پاسخ: همين حضرت يحيي كه اول كلام است كه اين ?حَصُوراً? آيا دلالت بر بي همسري دارد يا نه و بر فرزند باشد برخلاف سيره? همه? انبيا سلف است معلوم مي‌شود «قضية في واقعه» اين جزء مختصات يك پيامبر است.
پرسش:...
پاسخ: همه? انبيا سلف افضل از حضرت يحيي چه قبل و چه بعد ازدواج كردند ديگر.
مطلب بعدي آن است كه ?قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلاَمٌ وَقَدْ بَلَغَنِي الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ? اين گفت وگو در حال نماز انجام گرفت در تفسير المنار آمده است كه ?فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمَحْرَابِ? منظور از اين صلات همان دعاست يعني در حين‌اي كه مشغول دعا بود و عرض كرد ?رَبِّ هَبْ لِي مِن لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ? و مبسوط‌ترش در سوره? «مريم» هست در حين دعا فرشته‌ها جواب دادند كه ?أَنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ? و منظور از اين ?قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمَحْرَابِ? يعني «قائمٌ يدعوا» منظور از صلات همان دعاست البته بر دعا عبادت اطلاق مي‌شود ?إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ? آن آيه در سياق و سخن دعاست در آن آيه اين چنين آمده است آنها كه از عبادت خدا كبر مي‌ورزند كه منظور از دعاي خدا استكبار دارند دعا مصداق عبادت است و عبادت بر دعا اطلاق مي‌شود و مانند آن اما ما هيچ دليلي نداريم كه بگوييم منظور از ?يُصَلِّي فِي الْمَحْرَابِ? يعني «يدعوا» با اينكه صلات به عنوان يك عبادت رسمي‌آنجا رواج داشت و اصولاً آن معبد جاي نماز بود اين نماز را كه همه? انبيا داشتند و حضرت عيسي(سلام الله عليه) هم كه مي‌گويد ?وَأَوْصَانِي بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ مَادُمْتُ حَيّاً?.
پرسش:...
پاسخ: لازم نيست كه ما با اين كلمه ثابت كنيم كه پس نماز در شرايع قبل بود چه اينكه امام رازي را كرد و جناب مؤلف المنار تعجب مي‌كند.
پرسش:...
پاسخ: نه اصلاً نماز يك امر بين الرشد بود در اديان سلف و حضرت عيسي هم دارد به اينكه ?وَأَوْصَانِي بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ مَادُمْتُ حَيّاً? در آغاز وحي يابي موساي كليم هم آمده است ?أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِكْرِي? در همان مناجاتهاي اوليه وقتي موساي كليم وحي را تلقي مي‌كند خدا مي‌فرمايد: ?أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِكْرِي? براي اثبات اينكه نماز در شرايع انبيا سلف بود نيازي به دليل نيست تا جناب امام رازي بگويد پس اين آيه دليل است بر اينكه نماز در شرايع قبلي بود اما دليلي هم نيست كه منظور از اين صلات دعاست كه جناب المنار مي‌گويد ?قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمَحْرَابِ? يعني نماز مي‌خواند البته در نماز دعا هم هست اما منظور از اين ?يُصَلِّي? «يدعوا» است اين حدسي كه ايشان زدند مبرهن نيست خب تمام اين جمله‌هايي كه زكريا دارد اين ربِ ربِ همه حرفها با خداست ?قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلاَمٌ وَقَدْ بَلَغَنِي الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ? اين سؤال را كرده جواب شنيده ?قَالَ كَذلِكَ اللّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ? آن‌گاه وقتي عرض كرد ?رَبِّ اجْعَل لِي آيت? ما بگوييم اين براي آن است كه از خدا دارد طلب مي‌كند كه اگر من بخواهم تشخيص بدهم اين بشارت از ... فرشته‌هاست نه از القائات شيطاني شما يك نشانه‌اي براي من ذكر بكنيد لازمه‌اش اين است كه اين با يك مشكوك المستمع روبروست يعني تو اگر رب هستي و اين حرفها را توي رب مي‌گويي نشانه‌اي بياور چون همه? اين حرفها را با ربّ خود در ميان مي‌گذارد ?رَبِّ اجْعَل لِي آيت? يعني خدايا تو براي من نشانه قرار بده اگر كسي شك دارد كه مستمع‌اش رب است يا غير رب و گوينده‌اش رب است يا غير رب ديگر با ضرس قاطع نمي‌گويد ?رَبِّ اجْعَل لِي آيت? كه بايد بگويد تو كه اين حرف را مي‌زني ربّي براي من نشانه قرار بده ظاهر اين تعبيرات همه اين است كه به ضرس قاطع با خدا دارد سخن مي‌گويد.
پرسش:...
پاسخ: حالا خب ديگر اين دعاهايي كه در نماز هست اين كه سه چهار جمله است خيلي بيش از اين در نماز هست دعا دعاهاي مأثور كه رواست.
پرسش:...
پاسخ: اين يك جمله را شنيده ديگر
پرسش:...
پاسخ: يك جمله‌ايست شنيده نه اينكه صبر كرده در حالي كه دارد مي‌گويد مي‌شنود اين يك جمله‌اي است شنيده نه اين دعاها ماحي صورت صلات است نه آن استماع خب ?قَالَ رَبِّ اجْعَل لِي آيت? اين را با خداي خود در ميان گذاشت نه اينكه به يك مستمع مشكوك لذا آنچه كه سيدالاستاد(رضوان الله عليه) در اوايل سوره? مباركه? «مريم» احتمال دادند كه اين براي آن باشد كه بفهمد شيطاني نيست و فرشته‌ها آوردند آن معنا را تقريباً در دو سه صفحه بعد جبران كردند در همان سوره? «مريم» بعد از شرح اين قسمت از آيات قصه? حضرت زكريا را عنوان بكند قصه? حضرت يحيي را عنوان بكند مي‌فرمايند «قصة الزكريا(عليه السّلام)» بعد «قصة يحيي(عليه السّلام)» عصاره? آنچه كه قرآن درباره اين بزرگان بيان كرده است ‌[را] ذكر مي‌كنند در آن فصلي كه دارد قصه? زكريا را از زبان قرآن استنباط مي‌كند مي‌فرمايد كه زكريا اين چنين بود و آن حالات را در مريم مشاهده كرده و علاقه‌اي به فرزند پيدا كرده و با خدا در ميان گذاشت و فرشته‌ها به او بشارت دادند و او براي حصول طمأنينه از خداي سبحان آيت طلب كرد و امثال ذلك يعني چند صفحه بعد وقتي كه دارد خلاصه? قصه? زكريا را ذكر مي‌كند اين مسئله? ?رَبِّ اجْعَل لِي آيت? را به وزان ?رَبَّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى? معنا مي‌كنند.
مطلب بعدي آن است كه در بحث قبل اشاره شد كه اين آيت، آيت تكويني است نه تشريعي و به عنوان بشارت هم هست نه به عنوان كيفر كه برخي پنداشتند پس نمي‌شود اين را هم جزء نكات ذكر كرد كه نكته? ديگري در آيه هست و آن اينكه خداوند براي اينكه زكريا گرچه خلاف شرع نكرد معصيت كبيره نكرد معصيت صغيره نكرد كار مكروه نكرد ولي ترك اولايي كرد اين اصرار او ترك اولاست خداي سبحان براي تنبيه او كه چرا اين ترك اولا را كرده است زبانش را بند آورد اين روا نيست براي اينكه صدر و ساقه اين قصه با كرامت همراه است ?قَالَ رَبِّ اجْعَل لِي آيت قَالَ آيتكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزَاً? اين گونه از بشارت خواهي و معجزه طلبي سابقه داشت و آيت نخواستند هيچكدام آنها آيت طلب نكردند در جريان حضرت ابراهيم در سوره? «حجر» آمده است كه آيه? 53 به بعد ?قَالُوا? فرشته‌ها به حضرت ابراهيم گفتند ?لاَ تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلاَمٍ عَلِيمٍ ? قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَى أَن مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ ? قَالُوا بَشَّرْنَاكَ بِالْحَقِّ فَلاَ تُكُن مِّنَ الْقَانِطِينَ ? قَالَ وَمَن يَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ? يعني فرشته‌ها گفتند جز ضالين كسي نا اميد نيست ابراهيم هم فرمود كه من كه مهتدي هستم سخن از نا اميدي نيست سخن از استبعاد نيست سخن از اعتراف به شگفت انگيز بودن جريان است بدون اينكه آيت طلب كند در سوره? «هود» همين جريان درباره? همسر حضرت ابراهيم بازگو شد آيه? هفتاد به بعد سوره? «هود» اين است كه ?وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ? يعني فرشته‌ها كه آمدند با ابراهيم(سلام الله عليه) سخن مي‌گفتند همسر او ايستاده بود ?فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا? خدا مي‌فرمايد ما به وسيله فرشته‌ها به همسر ابراهيم بشارت داديم گفتيم تو مادر مي‌شوي و خدا به تو اسحاق مي‌دهد و اسحاق هم بزرگ مي‌شود فرزندي به اسحاق خواهيم داد به نام يعقوب ?فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ? ?قَالَتْ? همسر ابراهيم گفت ?يَا وَيْلَتَي ءَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهذَا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هذَا لَشَي‏ءٌ عَجِيبٌ? اين به عكس تعجب زكرياست زكريا مي‌گويد من فرتوت و كهن سالم و همسر من هم عاقر است اينجا زن ابراهيم مي‌گويد من خودم عجوز و كهن سال و فرتوتم همسر من هم كه پير است ?إِنَّ هذَا لَشَي‏ءٌ عَجِيبٌ? فرشته‌ها به همسر حضرت ابراهيم گفتند ?أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ? شما از امر خدا و كار خدا تعجب مي‌كنيد در حالي كه كرامتهاي فراواني خدا به شما داد ?أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ? شما كه بركات غيبي فراواني ديديد چه جا براي تعجب و هيچ كدام از اينها آيت طلب نكردند معلوم مي‌شود اين آيت طلب كردن زكريا(سلام الله عليه) براي آن نبود كه مثلاً شكي داشته ـ‌ معاذالله‌ـ آن هم در دوران پيري نبوتش كه مكرر فرشته‌ها آمدند حرف آوردند آن حرف فرشته‌ها را شنيده بعد تازه در آخر عمر شك كرده باشد اين چنين نيست و مي‌شود براي شكر كه من بفهمم چه وقت اين حادثه اتفاق مي‌افتد كه شاكر باشم آن‌گاه در جواب شنيد ?آيتكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزَاً? گاهي خود شخص به تمامه مي‌شود آيت گاهي عضوي از اعضاي بدن او مي‌شود آيت و اين آيتها گاهي به عنوان تجليل است گاهي به عنوان تحقير آنجا كه خود شخص آيت است به عنوان تجليل است نظير جريان حضرت مريم نظير جريان حضرت عيسي كه خدا مي‌فرمايد: ?وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيت لِّلْعَالَمِينَ? شما را ما معجزه جهاني قرار داده‌ايم كه خود شخص مي‌شود آيت الله با تجليل يا جريان ?أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ? بعد كه فرمود: ?فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ? آنجا فرمود خداي سبحان ?وَلِنَجْعَلَكَ آيت لِلنَّاسِ? تو آيت الله بشوي با تجليل همراه است كه خود اين شخص بشود آيت حق گاهي شخص آيت حق مي‌شود به عنوان تحقير و توبيخ نظير آنچه كه درباره? فرعون آمده است كه ?فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيت? يعني پيكر تو آيت حق باشد تو را ما به دستور خودمان به آبها گفتيم كه در كنار و ساحلي بياندازد كه فرو نروي و به همراه آب نروي تا آيت براي ديگران باشي گاهي عضوي از اعضاي بدن آيت قرار مي‌گيرد نظير همين جريان زكريا(سلام الله عليه) كه فرمود: ?آيتكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزَاً? فرق اين قسمت با قسمتهاي ديگر اين است كه آن قسمتهاي ديگر آيتي جهاني است و هركس ببيند باخبر مي‌شود چه درباره? حضرت عيسي و مريم(سلام الله عليه) چه درباره فرعون پليد بالاخره ديگران كه ببينند مي‌شود آيت اما درباره حضرت زكريا تا ايشان تبيين نكنند ديگران باخبر نمي‌شوند چون صرف حرف نزدن آيت نيست ديگران ببينند كه اين مشغول ذكر حق است مي‌تواند ذكر بگويد ولي حرف نمي‌زند اين را احساس نمي‌كنند كه به عنايت الهي است و زكريا قدرت حرف ندارد تا خودش بيان كند يا با علل و عوامل ديگر تبيين بشود وگرنه صرف حرف نزدن او با اينكه ذكر مي‌گويد و تسبيح گوي حق است آيت بودن را ثابت نمي‌كند لذا فرمود: ?آيتكَ? كه تو بفهمي ‌كه اين كار چه موقع واقع مي‌شود يك نشانه? اختصاصي است براي خود تو ?آيتكَ? آن هم عرض كرد ?رَبِّ اجْعَل لِي آيت? كه من بفهمم چه موقع دارم پدر مي‌شوم فرمود: ?آيتكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ? اين مي‌شود آيت اختصاصي اين مي‌بيند كه مي‌خواهد حرف بزند نمي‌تواند ولي بخواهد تسبيح بگويد مي‌تواند ?أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزَاً? اين رمز اگر اشاره باشد و اين اشاره را هم كلام بگويند استثناء متصل است و اما اگر رمز اشاره هست و اين اشاره رمزي را كلام نمي‌گويند استثناء منقطع است ?أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزَاً? بعد فرمود: ?وَاذْكُر رَبَّكَ كَثِيرَاً وَسَبِّحْ بِالعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ? البته ذكر ربّ نسبت به ديگران هم با كثرت امر شده است ?اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً? كه اين در تفسير هم آمده ظاهراً در بعضي روايات هم هست كه همه چيز محدود است مگر ذكر حق يعني نماز مشخص است كه ركعات واجب و مستحب‌اش چقدر است حج مشخص است عمره مشخص است روزه مشخص است و تنها چيزي كه نصاب معيني ندارد ذكر حق است ياد حق در دل و نام حق بر لب اين حدي ندارد ?وَاذْكُر رَبَّكَ كَثِيرَاً? ...حرف نمي‌زند
پرسش:...
پاسخ: اين را خودش بايد بيان كند كه من نمي‌توانم حرف بزنم حالا در شريعت ايشان بيان شده يا قرآن تبيين كرده.
پرسش:...
پاسخ: نه تو نمي‌تواني حرف بزني ?وَسَبِّحْ بِالعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ? اينكه فرمود: ?وَسَبِّحْ بِالعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ? گفتند صوناً عن التكرار منظور از اين تسبيح نماز است نه ذكر چون اگر منظور از اين تسبيح ذكر باشد با آن جمله? قبلي كه فرمود: ?وَاذْكُر رَبَّكَ كَثِيرَاً? مي‌شود تكرار چون اين ?سَبِّحْ بِالعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ? اگر منظور اين باشد كه بامداد و شامگاه يعني صبح تا شام به ذكر حق مشغول باش اين همان تكرار ?وَاذْكُر رَبَّكَ كَثِيرَاً? است و اما اگر منظور ?وَسَبِّحْ بِالعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ? يعني طرفي النهار به ذكر حق مشغول باش مشمول همان ?وَاذْكُر رَبَّكَ كَثِيرَاً? است ديگر نيازي به بازگويي بعدي ندارد ولي اگر منظور صلات باشد في طرفي النهار ?أَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ? اين ?الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ? اين تكرار نيست كه منظور از تسبيح همان صلات باشد و اطلاق تسبيح برصلات شده چه اينكه در سوره? مباركه? «طه» اين چنين آمده است آيه? صد و سي‌ام اين است ?فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى? كه اين ناظر بر همان صلوات چهار يا پنجگانه است ?فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ? قبل طلوع شمس مي‌شود صلاة صبح ?وَقَبْلَ غُرُوبِهَا? مي‌شود صلاة عصر ?وَمِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ? مي‌شود مغربين ?وَأَطْرَافَ النَّهَارِ? مي‌شود صلاة ظهر چون طرف نهار روز را كه انسان به دو نيم تقسيم بكند عند الزّوال طرف النهار است اين نمازهاي پنجگانه را اين كريمه مشخص كرده است كه ?وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ? يعني نماز صبح ?وَقَبْلَ غُرُوبِهَا? يعني نماز عصر ?وَمِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ? كه مغربين است ?وَأَطْرَافَ النَّهَارِ? كه نماز ظهر است ?لَعَلَّكَ تَرْضَى? پس تسبيح به معناي صلاة در اين گونه از موارد هم آمده است.
پرسش:...
پاسخ: چرا ديگر تكرار است ?وَاذْكُر رَبَّكَ كَثِيرَاً? چون عطف هم هست اگر ذكر خاص بعد از عام بود اهميت را نشان مي‌داد اما عطف جمله بر جمله است.
پرسش:...
پاسخ: طرفي النهار هم گفته شد ديگر چون «كل يومٍ» طرف دارد ديگر در آن آيه آمده است كه ?وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ? اين‌جا فرمود اطراف چون هر روزي بالاخره طرف دارد ايام داراي اطراف خواهد بود.
پرسش:...
پاسخ: ?وَاذْكُر رَبَّكَ كَثِيرَاً? معلوم مي‌شود آن ?كَثِيرَاً? به معناي ذكر است اين ?سَبِّحْ? راجع به نماز مي‌گويد.
پرسش:...
پاسخ: باز غير از ذكر است ?إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ? آن‌وقت هدف ذكر است غرض همين ?أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِكْرِي? نشان مي‌دهد كه صلاة غير از ذكر است صلاة براي ذكر است و مصداق ذكر است بنابراين ?وَاذْكُر رَبَّكَ كَثِيرَاً? خود اصل ذكر را بيان مي‌كند ?وَسَبِّحْ بِالعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ? ناظر به صلاة است و اين هم نشانه? همان صلاتي كه فرمود: ?وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمَحْرَابِ? همان خواهد بود منظور از ?عَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ? يعني بامداد و شامگاه گفتند عشي آخر روز است و ابكار اول روز بعضي خواستند بگويند عشي از نيمروز تا ‌پايان است يعني از ظهر تا غروب و ابكار از بامداد تا ظهر است اگر اين‌چنين باشد معنايش اين است كه دائماً به فكر نماز باش اما اثبات اين معنا آسان نيست عشي شامگاه يعني پايان روز ابكار همان بامداد يعني اول روز بنابراين اين ناظر به صلاة خواهد بود آن ?وَاذْكُر رَبَّكَ كَثِيرَاً? ناظر به اصل ذكر گرچه در سوره? مباركه? «نور» در همان ذيل آيه? نور كه سخن از غدو و آصال است نشانه آن است كه اهل ذكر هرگز اين مواطن را فراموش نمي‌كنند اما در خصوص اين آيه شاهدي است كه تسبيح غير از ذكر است منظور از اين تسبيح همان است كه در پايان سوره? «طه» آمده در سوره? «نور» اين‌چنين است ?فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ ? رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَآيتاءِ الزَّكَاةِ? كه اينجا اقامه صلاة در كنار ذكر ياد شده است آن هم ?يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ? يعني بامداد و شامگاه تسبيح حق مي‌كنند شايد ناظر به همان صلات باشد كه صبح و عصر نماز مي‌گذارند يا اگر منظور از تسبيح همان ذكر باشد چون آنجا عطف نشده ممكن است تفسير همان ?يُذْكَرَ? باشد ?فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ? كه ?يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ ? رِجَالٌ? آن‌گاه آن ذكر و تسبيح در اين آيه? بعد به صورت تفصيل بيان شده است ?لاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ? و امثال ذلك همان آيه 36سوره? «نور» آن هم كه اشاره شد بنابراين ?وَسَبِّحْ بِالعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ? ظاهراً جمله? مستقلي است غير از مسئله ذكر.
«و الحمد لله رب العالمين»