موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه115

مدت زمان: 36:21 اندازه نسخه كم حجم: 4.47 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 8.00 MB دانلود


اعوذ بالله من الشّيطان الرّجيم
بسم الله الرّحمن الرّحيم
?وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ?42? يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ ?43?
بعد از اينكه جريان اصطفاي آل عمران را بازگو فرمود و طليعه قصه? مادر مريم(عليها السّلام) را ذكر كرد كه مادر مريم مريم را به اين نام تسميه كرد و او را به خدا پناه داد و خدا هم نذر او را پذيرفت و مريم را براي خدمت خانه? خود قبول كرد و او را با يك رويش نيكي انبات كرد و رويانيد و زكريا(عليه السّلام) را كفيل و سرپرست و مربي او قرار داد و رزقهاي غيبي را هم نصيب او كرد آن‌گاه مناسبتي كه با جريان مريم(عليها السّلام) داشت قصّه زكريا و يحيي را به طور اجمال ذكر فرمود آن‌گاه به تتمه جريان حضرت مريم پرداخت فرمود كه فرشته‌ها با مريم سخن گفتند در اين جريان ?إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ? مفسران ما سه گروه شده‌اند عده‌اي افراط و عده‌اي تفريط و عده‌اي در حد وسط تفريطيها نظير معتزله مثل زمخشري در كشاف و همفكرانشان‌اند كه مي‌گويند اين گفت و گو و اين بشارتهايي كه فرشته‌ها به مريم(عليها السّلام) دادند اينها يا جزء معجزات زكريا(سلام الله عليه) هست كه پيامبر آن عصر بود يا ارهاص است براي عيسي(سلام الله عليه) ارهاص همان‌طوري كه در كتابهاي كلامي ‌ملاحظه فرموديد عبارت از پيش درآمد معجزه يك پيامبري است كه از راه مي‌رسد قبل از ظهور يك پيامبر اگر كارهاي خارق عادتي اتفاق بيفتد مي‌گويند اينها جزء ارهاصات‌اند نظير اشراط الساعه‌اي كه قبل از ظهور قيامت حاصل مي‌شود مشابه آنها اشراط الرسالة و اشراط النبوة هم هست يعني قبل از اينكه يك نبي به دنيا بيايد يا به نبوت برسد يك حوادث غير عادي رخ مي‌دهد نظير آنچه كه درباره? بعثت رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) شده است اينها را مي‌گويند ارهاص كه در كتابهاي كلامي ‌ملاحظه فرموديد زمخشري و امثال او فكر مي‌كنند كه اين بشارتهايي كه مريم(عليها السّلام) دريافت كرد اگر معجزه زكريا نباشد پيش درآمد اعجاز و من اشراط اعجاز و ميلاد مسيح(سلام الله عليه) است براي خود مريم بهايي قائل نيستند اين نه براي آن است كه مريم زن است بلكه براي آن است كه مريم پيغمبر نيست و براي غير پيغمبر خارق عادت روانيست اين سخن تفريطيها كه زمخشري بي ميل به اين سخن نيست و همفكران او هم اين چنين مي‌انديشند افراطيون كساني‌اند كه نظيرصاحب تفسير جامع يعني قرطبي مي‌گويند اين گفت و كوي فرشته‌ها با مريم(عليها السّلام) نشانه? آن است كه مريم نبي بود و داراي مقام نبوت بود زيرا براي غير انبيا فرشته‌ها نازل نمي‌شوند و اين گفت و گوها و دريافت تبشير نشانه نبوت اوست و بر اساس اين سخن كه مريم نبي بود پافشاري هم مي‌كند جناب قرطبي اين افراط و قول سوم كه قول وسط است و اوسط الاقوال و حق الاقوال است اين است كه اين كرامتها مال خود مريم(عليها السّلام) است و كرامت اختصاصي به پيامبر ندارد چه اينكه مخصوص مرد نيست چه مرد چه زن مي‌تواند به مقام ولايت برسد و در اثر آن مقام ولايت كارهاي خارق عادت انجام بدهد منتها چون دعوايي ندارد يعني ادعايي ندارد كه من پيامبرم اين خارق عادت آنها كرامت است و نه معجزه كه فرق كرامت و معجزه يك فرق جوهري نيست كه يك فرق ماهوي باشد اگر اين كار خارق عادت با تحدي و دعواي نبوت مثلاً همراه بود مي‌شود معجزه اگر با دعوا و ادعاي مقام همراه نبود و تحدي را در بر نداشت مي‌شود كرامت وگرنه سنخ كار يكي است همين مرده زنده كردن را ائمه(عليهم السّلام) داشتند چه اينكه مسيح(سلام الله عليه) داشت منتها يكي شده معجزه ديگري شده كرامت پس اين كرامت براي غير انبيا هم هست و ظاهر اين آيات اين است كه خود مريم(عليها السّلام) به اين مقام رسيده است يعني گفت و گو با او براي صفوه بودن اوست چه اينكه فرمود: ?إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ? اما حرف جناب قرطبي و امثال او مسموع نيست براي اينكه اينها بين نبوّت انبائي و نبوت تشريعي فرق نگذاشتند منظور آنها از نبوت همين رسالتي است كه ساير انبيا دارد قرآن كريم نبوت تشريعي را يعني آن كسي كه خبرهاي مربوط به شريعت را دريافت مي‌كند نبوت تشريعي آنكه خبرهاي مربوط به احكام و شريعت را دريافت مي‌كنند مي‌گويند داراي نبوت تشريعي است اين نبوت تشريعي با رسالت همراه است حالا يا براي خودش فقط يا براي گروه كم يا زياد نبوت تشريعي كه با رسالت همراه است از نظر قرآن كريم مخصوص مردهاست چه اينكه درسوره? مباركه? «يوسف» آيه? 109 آمده است ?مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالاً نُوحِي إِلَيْهِم مِنْ أَهْلِ الْقُرَى? ما قبل از تو كسي را نفرستاديم مگر مرداني كه وحي را دريافت مي‌كردند و احكام را تلقّي مي‌كردند چه اينكه مشابه اين تعبير سوره? «يوسف» در آيه? 43 سوره? «نحل» هم آمده است كه ?وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُم لاَ تَعْلَمُونَ? و اين نه براي آن است كه زن به مقام كمال راه ندارد لذا نمي‌تواند رسول بشود چون در بحثهاي قبل هم ملاحظه فرموديد كه رسالت يك كار اجرايي است پشتوانه? رسالت ولايت است ارزش رسالت به آن چهره? رابطه? رسول با الله است نه آن چهره? رابطه? رسول با خلق الله آن چهره? رابطه چهره اجرايي است تدريس است و اداره شئون كشور است و سياست هست و جنگ و صلح است و امثال ذلك كه كارهاي اجرايي است عظمت اين كارهاي اجرايي به آن جنبه ارتباط بين حق و خلق بر مي‌گردد كه آن جنبه? ارتباط را ولايت مي‌گويند كه آن باطن رسالت است و پشتوانه? رسالت در آن چهره ارتباط خلق با حق كه آن رابطه را ولايت مي‌گويند در آن جهت هيچ فرق بين زن و مرد نيست همه? مقامات مرد را زنها هم مي‌توانند داشته باشند چه اينكه رسيدند البته وجود مبارك خاتم(سلام الله عليه) مستثناست چه اينكه مردها هم به او نرسيدند و نمي‌رسند ولي نبوت انبائي نه نبوت تشريعي يعني از طرف خدا وحي‌اي بيايد گزارشهايي بيايد خبرهايي به آنها بدهند چه مربوط به گذشته چه مربوط به حال چه مربوط به آينده اين‌گونه از نبوتها را كه نبوت انبائي مي‌گويند نه تشريعي و نه رسالت اين هيچ دليلي بر اختصاص به مرد نيست كه اين مقام را فقط مردها مي‌گيرند اگر جناب قرطبي اين تحليل را مي‌كرد بين نبوت تشريعي و نبوت انبائي فرق مي‌گذاشت ممكن بود حرف ايشان مسموع باشد ولي اين تحليل را نكرده اند و گفتند كه چون فرشته‌ها وحي آوردند و اين فرشته‌ها وحي را براي انبيا مي‌آورند لذا «كانت مريم(عليها السّلام) نبيتاً» اين افراط قضيه تعديل همين است كه اين داراي نبوت انبائي هست و داراي نبوت تشريعي از نظر شريعت تابع حضرت زكريا بود و مانند آن و اين گفت و گوها كرامت است براي خود مريم و گزارشهايي هم كه دريافت مي‌كند گزارشهاي مربوط به شريعت نيست مطلب بعدي آن است كه
پرسش:...
پاسخ: نشد ممكن است بشود ولي نشد و اين ظاهراً تابع دستور زكريا بود ?وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ? يكي از چيزهايي كه در تفسير قرطبي زمينه? افراط‌گري ايشان را فراهم كرد اين است كه مي‌گويد قرآن كريم از مريم به عنوان صديقه ياد كرده است «كانت صديقة» ?وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ? چه اينكه فرمود: ?صَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ? از مريم به عنوان صديقه ياد كرده است منشأ توصيف مريم(عليها السّلام) به صديقه بودن آن است كه وقتي فرشته‌ها به مريم بشارت دادند كه تو مادر مي‌شوي گرچه به عنوان تعجب و شگفت‌آوري سؤال و جوابي مطرح شد اما تعجب بود نه استبعاد و در حد شگفتي مسئله تمام شد ديگر آيت و علامت طلب نكرد برخلاف زكريا كه وقتي فرشته‌ها بشارت پدر شدن را به او داده‌اند او هم مسئله? تعجب را طرح كرد هم آيت طلب كرد كه معلوم بشود اين تبشير از ناحيه? خداست چون جناب قرطبي آن ?رَبِّ اجْعَل لِي آيَةً?اي كه زكريا فرمود و همان معناي ناصواب حمل كرد اين حمل آن آيه بر معناي ناصواب وادارش كرد كه بگويد مثلاً مريم صديقه است كاري كرد كه زكريا نكرد زكريا براي حصول اطمينان يا علل و عوامل ديگر گفت ?رَبِّ اجْعَل لِي آيَةً? مريم ديگر نگفت ?رَبِّ اجْعَل لِي آيَةً? تصديق كرد هر دو كار خلاف عادت بود كار مريم خلاف عادت‌تر بود كار زكريا خلاف عادت بود يعني يك پيرمرد و يك پيرزن پدر و مادر بشوند آن‌قدر بعيد نيست كه يك زن بدون همسر مادر بشود مع ذلك زكريا آيت و علامت طلب كرد و مريم آيت طلب نكرد نگفت ?رَبِّ اجْعَل لِي آيَةً? و چون بحثش قبلاً گذشت كه اين آيت براي رفع شك نبود بنابراين اين شاهدي هم كه ايشان اقامه كردند شاهد ناتمامي ‌است و حق در مسئله اين است كه همه? اين كرامتها براي خود مريم است وصف به حال متعلق موصوف نيست وصف به حال خود موصوف است يعني ?إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ? براي خود مريم هست و روايات هم كه دارد چند زن به كمال رسيدند كه يكي مريم است ديگري فاطمه(سلام الله عليهما) و خديجه است و آسيه و امثال ذلك
پرسش:...
پاسخ: آن عصمت است ديگر اگر كسي مصطفاي حق باشد آن هم شك نمي‌كند و اين موجبه كه به نحو كليه عكس نمي‌شود يعني انبيا شك نمي‌كنند نه اينكه هر كسي كه شك نكرد نبي باشد و نه اينكه غير انبيا حتماً بايد شك بكنند آن دو مطلب هيچ كدام لازم نيست يعني هيچ نبي‌اي شك نمي‌كند دو مطلب ديگر ممكن است در كنارش باشد كه هيچ كدام تام نباشد يكي اينكه غير نبي هر كه هست شك مي‌كند يكي اينكه غير نبي حق شك كردن را ندارد اين طور نيست مي‌شود كه غير نبي كسي هم باشد شك نكند و از آن طرف كسي هم باشد شك نكند ولي نبي نباشد و اين اوصاف هم اوصاف متعلق به وصف به حال خود موصوف هست.
پرسش:...
پاسخ: البته تربيت شدن دست زكريا سهيم است و اگر خداي سبحان بخواهد زني را مادر اين پيغمبر بكند مقدماتش را هم قبلاً فراهم مي‌كند اينها زمينه‌سازي خوبي است اما اينها نشانه? آن نيست كه همه? اين اوصاف از باب وصف به حال متعلق موصوف باشد اما اينكه فرمود: ?إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ? آن اصطفاي اول همان طوري كه در بحث ديروز ملاحظه فرموديد اصطفاي نفسي است يعني در بخشهاي علمي ‌و عملي اين بانو صفوة الله است به فرشته‌ها اين بشارت را داده‌اند چه اينكه به مادر موسي هم وحي فرستادند منتها نه به اين تجليل و تفريط تطهيري كه در وسط قرار گرفت اختصاص ندارد به آن تطهير طهارت از ... بلكه از همه? رزائل و اخلاقي خداي سبحان اين بانو را مطهر كرده است و از هر تهمتي هم او را تطهير كرد آنها مريم(عليها السّلام) را متهم كردند و ?قَوْلِهِمْ عَلَى مَرْيَمَ بُهْتَاناً عَظِيماً? خداي سبحان او را هم تطهير كرد تنزيه كرد و با تكليم عيسي در گهواره او را تنزيه كرد تطهير كرد هم نسبتهاي ناروا را از او زدود و او را تنزيه كرد و هم اينكه او را مطهّره بار آورد لذا وقتي فرشته براي او متمثل شد ?قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّاً? اين نه تنها خود را منزه از رجس و آلودگي مي‌داند بلكه اين طرف را هم به تقوا دعوت مي‌كند و اين جريان اگر بالاتر از جريان يوسف(سلام الله عليه) نباشد كمتر از او نيست در جريان يوسف حضرت خودش را نجات داد ?هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلاَ أَن رَأى بُرْهَانَ رَبِّهِ? يعني كار كه در خارج واقع نشد مقدمات كار هم نشد ميل به مقدمات هم نشد چون تعليق بر محال شد فرمود اگر برهان رب را نمي‌ديد قصد مي‌كرد در مرحله قصد تعليق بر محال شد فضلا از مقدمات و فضلا از عمل ولي در سه مرحله اين آيه يوسف(سلام الله عليه) را معصوم مي‌داند اما فقط سخن اين است كه من نمي‌كنم اما مريم(عليها السّلام) مي‌فرمايد كه ?إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّاً? اين ?إِن كُنتَ تَقِيّاً? دعوت به تقواست مثل اينكه ما در نهي از منكر اگر به كسي بگوييم تو اگر مومني اين كار را نمي‌كني يعني مومن باش تو اگر مسلمي‌ اين حرف را نمي‌زني يعني مسلم باش اين ?إِن كُنتَ تَقِيّاً? دعوت به تقواست پس اين ?طَهَّرَكِ? هم مي‌تواند طهارت ظاهري را بگيرد هم طهارت باطني را و هم طهارت نفسي را و هم تنزيه و تطهير مريم از صحبتهاي ناروا اما ?وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ? چون اين ?عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ? متعلق به خصوص اين اصطفاي دوم است و اين اصطفا وقتي با الا استعمال بشود اصطفاي نسبي است نه نفسي يعني خداي سبحان مريم را بر همه? زنان عالميان ترجيح داده ظاهرش اين است و اگر بگوييم منظور عالميان عصر خودش هست يعني «نِسَاءِ الْعَالَمي‌عصرها» اين تكلف دارد گرچه گفته شد كه اگر ما بگوييم فلان كس اشعر الناس است يا اعلم الناس است يعني اعلم الناس عصر خود و اشعر الناس عصر خود است و اين كلمه دلالت ندارد بر اينكه فلان شخص اعلم الناس است الي يوم القيامة اما اينكه اين كلمه دلالت ندارد براي اينكه خود اين كلمه تاب آن را ندارد ما كه نمي‌گوييم اعلم العلماء في العالمين كه مي‌گوييم اعلم الناس اين اعلم الناس غير از اعلم من الرجال العالمين است پس اينها شاهد نيست كه اگر گفتيم فلان شخص اشعرالناس است يا اعلم الناس است و امثال ذلك همان‌طوري كه ظاهر اين تعبيرات آمده است كه آن شخص اعلم عصر خودش است نه اعلم مطلق ولو در اعصار آينده پس اين تعبير ?وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ? هم مثل اعلم الناس گفتن ماست چون تعبيرها دو گونه است.
مطلب بعدي آن است كه روايات مي‌گويد منظور آن است كه مريم(عليها السّلام) افضل النساء عالمي عصر خود است و فاطمه(عليها السّلام) هم سيدة النساءُ العالمين در اول و آخر كه بحثي از روايات در بحثي ديگر خوانده شد.
پرسش:...
پاسخ: آن مجموع درباره مجموع است نظير ?إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ? اين مجموع در برابر مجموع اين چنين است اين چهار زن نسبت به ساير زنها افضل‌اند اما فضيلت داخلي خودشان چيست اين فضيلت داخلي خودشان بر اساس روايت حضرت زهرا(عليها السّلام) است ظاهر آيه مريم(عليها السّلام) است اما آن روايت فضيلت نفسي را دارد يعني كرامتها علمها تقواها معرفتها و امثال ذلك و اين آيه آن فضيلت نسبي را دارد يعني خدا كاري درباره? مريم كرد كه درباره هيچ زني نكرد كه دربحث ديروز گذشت و همان بحث ديروزي امروز بايد تكميل بشود.
پرسش:...
پاسخ: يعني آن روايات خلاف اين ظاهر هست كه ما مي‌خواهيم بگوييم خلاف ظاهر نيست.
پرسش:...
پاسخ: چرا خب خلاف ظاهر است ديگر
پرسش:...
پاسخ: قيد نيست خلاف است تقييد غير از
پرسش:...
پاسخ: مقيد نيست اين مطلق نيست اين يك قضيه شخصيه است معناي تقييد آن است كه اگر گفتند كه ?خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ? اين اموال جمع است و مضاف شامل همه? مالها مي‌شود روايات مي‌فرمايد كه نه از نه چيز اينها زكات مي‌گيريم اين مي‌شود تقييد، تقييد مطلق يا تخصيص عام اين را مي‌گويند تقييد تخصيصي اما اگر آيه بگويد زيد از همه? مردم جهان بالاتر است روايت مي‌گويد خير ذيل اين چنين نيست عمر از همه افضل است حتي از زيد اين را نمي‌گويند تقييد كه اين را مي‌گويند خلاف ظاهر.
پرسش:...
پاسخ: نه ما نمي‌خواهيم بگوييم كه الا فلان كس كه آن مفضل عليها نيست روايت مي‌گويد او افضل است حتي بر مريم و آن روايات هم حتماً حق است.
پرسش:...
پاسخ: آيه مي‌گويد كه زيد افضل همه است حتي نسبت به عمر روايت مي‌گويد كه عمر افضل از همه است حتي نسبت به زيد اين مي‌شود مخالفت تبايني ظاهر آيه اين است كه مريم(عليها السّلام) صفوةالله است و فضيلت دارد ?عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ? حتي بر آن زنهاي ديگر و زهرا(سلام الله عليها) روايات معتبر دلالت مي‌كند كه فاطمه(سلام الله عليها) افضل سيده نساء العالمين است من الاولين و الآخرين حتي بر مريم اين را نمي‌گويند تقييد اين را مي‌گويند مخالفت تبايني ولي اگر روال خود آيه روشن شد معلوم مي‌شود كه هم آيه حق است هم روايت هم سيده نساء عالميان بودن من الاولين و الآخرين براي حضرت زهرا(عليها السلام) تثبيت مي‌شود بدون معارض و بدون مخالفت ظاهر آيه و هم آن كار اختصاصي مريم علي وجه الارض در گذشته و حال و آينده بي‌سابقه بود كه آن هم گزارش باقي ماند.
پرسش:...
پاسخ: درباره? بني اسرائيل چند طايفه از آيات است آنها همان آقاياني كه فكر مي‌كردند كه منظور از ?نِسَاءِ الْعَالَمِينَ? يعني «نِسَاءِ الْعَالَمي‌عصرها» است به همين آياتي كه درباره? بني اسرائيل آمده تمسّك كرد درباره? بني اسرائيل چند آيه است كه دلالت مي‌كند كه اينها افضل مردم جهان‌اند نظير آيه? 140 سوره? «اعراف» كه موساي كليم(سلام الله عليه) به بني اسرائيل فرمود قال بعد از اينكه آنها گفتند ?يَامُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلهاً كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ? إِنَّ هؤُلاَءِ مُتَبَّرٌ مَاهُمْ فِيهِ وَبَاطِلٌ مَاكَانُوا يَعْمَلُونَ ?قَالَ أَغَيْرَ اللّهِ أَبْغِيكُمْ إِلهاً وَهُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ? اين ?وَهُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ? اين مضموم در آيات ديگر هم هست كه ?فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ? و امثال ذلك خب آيا اين ?وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ? يعني بني اسرائيل افضل مردم عصر خودشانند تا ما بگوييم آيه? محلّ بحث هم نظير آن آيه است تازه آنجا را ما با قرينه حمل كرديم اينجا را هم بايد قرينه داشته باشيم تا حمل بكنيم صرف اينكه مي‌شود صرف امكان كه كافي نيست آنجا را اگر ما با قرينه حمل كرديم اينجا را هم بايد قرينه داشته باشيم حمل كنيم يا نه آنجا هم منظور ?فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ? يا ?فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ? ?وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ? اين مضموم كه وارد شده است يعني خداي سبحان كاري درباره? بني اسرائيل كرد كه با احدي نكرد با هيچ گروهي نكرد و اين درست هم هست نه تك تك يهوديها را بر ديگران ترجيح داد نه اين امت را علماً و عملاً و فضيلتاً بر ساير امم ترجيح داد اين چنين نيست چون خود قرآن اين وضع را مشخص كرد به بني اسرائيل خطاب كرد فرمود: ?آتاكُم مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَدَاً مِنَ الْعَالَمِينَ? خدا به شما چيزي داد كه به هيچ گروهي نداد و درست هم هست الان هم همين طور است خدا آن اندازه كه اتمام حجت بر بني اسرائيل كرد آن همه انبيايي كه براي اينها فرستاد براي هيچ قومي‌ نه در قوم عرب نه در قوم عجم فقط اين قوم عبري و سرياني اينها كه انبياي ابراهيم بودند اين همه پيامبر به اينها فرستاد و خبث اينها بود اين آيه اگر دليلي بر رذالت آنها نداشته باشد دليل بر فضيلت آنها نيست چون همه? انبيا آمدند نظير موسي فرمود: ?إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ? اين چه حرفي مي‌زنيد شما تازه معجزه ديديد از اين دريا گذاشتيد بعد من را به بت‌پرستي و بت تراشي دعوت مي‌كنيد خدا چيزي به شما داد كه به هيچ كس نداد ?آتاكُم مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَدَاً مِنَ الْعَالَمِينَ? هيچ امتي به اندازه? امت بني اسرائيل پيامبر نداشتند اكثر انبيا از اينها بودند اين اگر دليل رذيلت تك تك اينها نباشد دليل بر فضيلت تك تك اينها نيست البته انبياشان فضيلت دارند اگر قرآن مشخص كرد معيار فضيلت بني اسرائيل ?عَلَى الْعَالَمِينَ? را فرمود خدا كاري نسبت به شما كرد نسبت به هيچ كس نكرد و الان هم همين طور است حالا اين چه دليل است بر اينكه ما بگوييم ?فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ? يعني «عالمي عصر» اكثر انبيا فرزندان اسحاق‌اند و نبي اسرائيل‌اند بعد رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) انا بن ذبيحين فرزند اسمائيل بود و قرآن فرمود ما اين همه انبيا به شما داديم كه به هيچ امتي نداديم همين معنا باعث مي‌شود كه ?وَهُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ? به ظاهرش باقي باشد ?وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ? بر معنايش باقي است اينها يعني خدا به اينها چيزي داد كه به هيچ كس نداد ولي در بعضي از موارد همين كلمه ?فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ? هست در خودش يك قرينه داخلي هست كه منظور عالمين عصر خودش است نه عالمين مطلق در خودش يك قرينه داخلي دارد و آن جرياني است كه در سوره? «انعام» آمده آيه? 85 و86 و امثال ذلك در اين بخش از آيات كه از 83 شروع مي‌شود ?وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ? بعد مي‌فرمايد: ?وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلّاً هَدَيْنَا? در آيه? بعد مي‌فرمايد: ?وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ? بعد در آيه? 86 مي‌فرمايد: ?وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطاً وَكُلّاً? يعني كل واحد واحد اينها را ?فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ? خب اين پيداست كه منظور فضيلت بر جهانيان نيسست چون خيلي از انبياي اولوالعزم در اين آيه ذكر نشدند اينها صاحب شريعت نيستند اينها تازه تابع شريعت انبيا اولوالعزم ديگرند خود همين آيه كه مي‌فرمايد ما اسماعيل را بر عالمين ترجيح داديم يسع را بر عالمين تفضيل داديم يونس و لوط را بر عالمين تفضيل داديم با اينكه خود لوط جزء مومنان به حضرت ابراهيم بود ?فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّي? خب لوط‌اي را كه حافظ شريعت حضرت ابراهيم بود ابراهيم از انبيا اولوالعزم است و لوط به او مومن است و دستور را از او مي‌گيرد خدا هم مي‌فرمايد ما لوط را بر عالمين تفضيل داديم اين پيداست كه عالمين عصر خودش است ديگر اين يك قرينه? داخلي دارد پس اگر اين جاي قرينه داخلي نداشت منظور از آن عالمين عالمين مطلق است در جريان بني اسرائيل خدا چيزي به بني اسرائيل داد كه به هيچ امّتي نداد در جريان حضرت مريم خدا چيزي به او داد كه به هيچ زني نداد
پرسش:...
پاسخ: آن هم كه اگر بخواهد بدهد آن قرينه مي‌شود كه منظور از اين عالمين عالمين عصر است شعار كه نداد اگر بعدها كسي چون مريم بدون همسر مادر پيغمبري چون مسيح بشود اين معلوم مي‌شود كه ?وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ? يعني عالمين عصر خودش اما سوال كه نشد اگر نشد اين لفظ به ظهور خود باقي است آنگاه روايات ديگر اصطفاي نفسي را ذكر مي‌كند همان رواياتي كه ديروز از امالي مرحوم صدوق خوانده شد اين راجع به مقام و معنويت حضرت زهراست كه فرمود به شفاعت دخترم وارد بهشت مي‌شوم اين مقام معنوي فرمود مقامي‌ را خدا به دخترم داد كه به اولين و آخرين آن مقام را نداد آن روايات را تنها در كتاب ماها نيست اهل سنت هم نقل كرده است آن روايات مقام معنوي و امر نفسي را مي‌خواهد بفرمايد و ظاهر اين جمله اخير آيه معناي نسبي است و اصلاً تعارضي ندارد مي‌توانيم... خلاف ظاهر مرتكب بشويم و روايتي هم كه مرحوم طبرسي در اين مجمع و ديگران از امام باقر(سلام الله عليه) نقل كردند همين معنا را تبيين مي‌كند لذا لازم نيست ما بگوييم عالمين عصر خود تا اينكه خلاف ظاهر باشد البته اگر نسبت به فضيلت نفسي باشد اين فضيلت نفسي قابل تقييد است بيان ذلك اين است كه فضيلت نفسي مقيد به ?عَلَى الْعَالَمِينَ? نبود ?إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ? يعني از بين يك گروهي تو را انتخاب كرد تو صفوه هستي اين مطلق است آيا از بين زنهاي عصر خود برگزيده شدي يا از بين زنان عالميان انتخاب شدي اين مطلق است اين را با روايات وارد درباره? حضرت زهرا(عليها السّلام) به خوبي مي‌شود تقييد كرد يعني مريم(عليها السّلام) از بين زنان عصر خود به عنوان عالمه? عابده برگزيده شده است چون ?إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ? متعلقش محذوف است يعني از بين چه كساني تو را برگزيد آيا از بين زنان عصرت يا مطلق روايات دلالت دارد بر اينكه از بين زنان عصرش اين مي‌شود جمع عرفي‌اش تعارفي هم ندارد.
پرسش:...
پاسخ: آن هم درست است براي اينكه آن اصطفا مي‌شود مطلق يعني نفسي و نسبي هر دو.
پرسش:...
پاسخ: بله، نه نسبي هم نسبت به جميع زنان ايم فضيلت
پرسش:...
پاسخ: اولاً تو داراي فضيلتي في نفسها هستي اين يك همين فضيلت را اگر بخواهيم با ديگران بسنجيم هم باز افضلي اين خودش چون قرينه داخلي دارد حالا اين همه بحثها زمينه را فراهم كرد كه فرشته‌ها با او مطلبي را در ميان بگذارند اين كلمه يا مريم يا مريم هم عظمت مطلب را تفهيم مي‌كند و هم اينكه معلوم مي‌شود زمينه سخني است كه ?وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ? يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي? ديگر نفرمود «و اقْنُتِي» اين ندا و خطاب جديد نشانه? آن است كه اين گفت و گو همچنان ادامه دارد البته گفت و گوي با فرشته‌ها دريافت تبشير قبل از مريم(عليها السّلام) هم سابقه داشت كه در بحثهاي جريان حضرت زكريا و اينها اشاره شد كه جريان زكريا بي‌سابقه نبود براي اينكه خداوند به حضرت ابراهيم بشارت داد و همسر او هم ايستاده بود آيه? 71 سوره? «هود» اين چنين خوانده شد كه ?وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ? يعني همسر حضرت ابراهيم در هنگام آمدن فرشته‌ها حضور داشت ?فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ ? قَالَتْ يَا وَيْلَتَي ءَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهذَا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هذَا لَشَي‏ءٌ عَجِيبٌ ? قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ? اين همان گفت وگو بين همسر حضرت ابراهيم و فرشته‌ها بود اين‌گونه از گفت و گوها سابقه داشت چه اينكه لاحقه هم داشت اما اين خصوصيّت كه فرشته‌ها بگويند ?وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ? معلوم مي‌شود كه دستورات بعدي هم هست و آن اين است كه ?يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ? با اينكه اين مريم بود به اين نام ناميده شد و در آن بيت المقدس در آن معبد هم مشغول عبادت و نيايش بود اما دستوري كه رسيد اين است كه قنوت كن قنوت يعني خضوع مداوم اطاله عبادت ?أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ? معني آن اين بود.
پرسش:...
پاسخ: بله اينها كه دستوراتي بود حضرت زكريا به همه داده بود اگر كسي در عالم بيداري يا غير بيداري به او دستور بدهند كه نماز بخوان يعني آنچه را كه به تو و پيامبرت گفت عمل بكن آنچه را كه از دينت يافتي به آن عمل بكن ?يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ? اين دستور را مريم امتثال كرد و خدا هم گزارش داد كه ?صَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ? اين ?كَانَتْ? هم نشانه? استمرار هست از اين طرف دستور داد از آن طرف اعلام كرد كه او به اين دستور عمل كرد ?وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ? سجود و ركوع دو جزء از اجزاي مهم نمازند تقديم سجده بر ركوع احتمالاتي را به همراه دارد يكي اينكه در شريعت آنها سجود قبل از ركوع بود يكي اينكه نه سجود قبل از ركوع نبود ولي اين ترتيب عملي با عطف به واو استفاده نمي‌شود يعني صرف عطف كردن ركوع را بر سجود به واو به صرف تقديم ذكري تقديم به ترتيبي از آن استفاده نمي‌شود كه سجود اول است بعد ركوع اما خب اين معنا را همراه دارد كه كشف از اهميت مي‌كند اگر دلالت بر ترتيب نداشته باشد كشف از اهتمام دارد دلالت بر ترتيب در ذيل آيه ?إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ? آنجا آمده بحثش هم قبلاً گذشت كه ?إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ? عطف مروه بر صفا به واو است نه فاء و سعي بين صفا و مروه را گروهي اين چنين دانستند كه رفتن از صفا به مروه و برگشت از مروه به صفا يعني از صفا تا صفا جمعاً يك شوط است مثل اينكه «من الحجر الاسود الي الحجر الاسود» جمعاً يك شوط است هفت شوط به عنوان سعي بين صفا لازم است يعني چهارده بار اين مسجد را انسان طي كند از صفا به مروه و از مروه به صفا اين يك شوط است كه اين حرف حرف باطلي است قول صواب همين است كه از صفا به مروه يك شوط و از مروه به صفا شوط ديگر اين اشواط هفتگانه سعي از صفا شروع مي‌شود به مروه ختم مي‌شود اما حالا از صفا شروع بشود يا از مروه اين طبق روايتي كه اهل سنت نقل كردند رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «ابدعو بما بدع الله» شما در هنگام اين هفت شوط به نام سعي صفا و مروه از جايي شروع كنيد كه خدا شروع كرده است چون خدا اول اسم صفا را برد بعد مروه شما از صفا برويد مروه و از مروه بياييد به صفا «ابدعو بما بدع الله» البته يك استحساني ‌است اما عمده سند سيره و سنت خود پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) است كه فعل حضرت از صفا شروع مي‌شد به مروه ختم مي‌شد و اين اشواط سبعي اين چنين است اما بالاخره تقديم ذكري بي دلالت بر اهميت نيست لذا سجود مقدم شد و اهميت سجود آن است كه بهترين حالي كه انسان در حال نماز دارد همان حال سجده است لذا جايي كه در آن نماز خوانده مي‌شود مي‌گويند مسجد مركع يا امثال ذلك نمي‌گويند نمي‌گويند جاي ركوع مكان ركوع مي‌گويند مكان سجود آنهايي كه ?وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ? را استفاده مي‌كردند روي اين شواهد را مي‌گفتند علي ايّ حال نامگذاري مصلا و مكان نماز و مسجد نامگذاري به اشرف اعضاي صلات است چون مهمترين جزء نماز همان سجود است و ذكرش هم نشان مي‌دهد «سبحان ربي الاعلي» بالاتر از «سبحان ربي العظيم» است و انسان تا پايين نرود احساس اعلا بودن حق نمي‌كند علي ايّ حال نشانه? آنكه سجود افضل اجزاست اين است كه نماز را به نام سجود اصولاً مي‌نامند و در سوره? مباركه? «ق» آيه? 39 و 40 اين است ?فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ? و ?قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ? كه ناظر به قبل از نماز صبح است و ?وَقَبْلَ غُرُوبِ? كه ناظر به نماز عصر است ? وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ? كه ناظر به نماز مغربين است ?وَأَدْبَارَ السُّجُودِ? ?أَدْبَارَ السُّجُودِ? يعني تعقيب نمازها سجود يعني صلاة بعد از سجده تسبيح بكن يعني بعد از نماز تسبيح بكن كه «اطلق السجود و اريدة الصلاة» براي اينكه اين اشرف اجزاي نماز است حالا ?وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ? معنايش آن است كه در نماز جماعت شركت بكن با اينكه اين ?إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَاناً شَرْقِيّاً? ?وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ? يعني با ساير ركوع كننده‌ها يك جا ركوع بكن يعني در صف جماعت شركت بكن يا نه وقتي گفتند ?كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ? يعني خط مشي‌تان با صادقين باشد با راكعين باش با مصلين باش با نمازگزارها باش نه نماز جماعت بخوان كه شايد دومي ‌اظهر باشد.
«و الحمد لله رب العالمين»