موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه101

مدت زمان: 37:06 اندازه نسخه كم حجم: 4.47 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 8.60 MB دانلود


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ?33?
ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ?34?
?اصْطَفَى? كه همان اخذ صفحه است يك تناسبي با اجتبا و اختيار دارد اجتبا يعني برگزيدن، اختيار يعني خوب و خير را انتخاب كردن درباره? انبيا(عليهم السّلام) عناويني از قبيل ?اصْطَفَى?, اجتبا, اختيار و مانند آن آمده است كه اين عناوين گرچه يك جهت جامع دارند اما هركدام از ديگري جدا است اصل اختيار يا اجتبا به معناي برگزيدن درباره? فضايل معنوي براي همه هست يا درباره? اصل نبوت نسبت به همه? انبيا هست ولي در اينجا كه ?اصْطَفَى? فرمود معلوم مي‌شود منظور اصل فضيلت يا اصل نبوت نيست وگرنه همان ‌طوري كه در سوره? «انعام» و در ساير سُور مي‌فرمايد كه: همه? اينها مجتباي ما هستند يك همچين تعبيري هم در اينجا مي‌فرمود از اينكه اين گروههاي خاص را ذكر فرمود معلوم مي‌شود منظور از اين ?اصْطَفَى? يك اصطفاي مخصوص است نه اصل‌الفضيلت يا اصل‌النبوّت نشانه‌اش آن است كه بين آدم و نوح, حضرت ادريس و امثال ذلك بود و در اينجا نامي ‌از آنها نيست و نفرمود آل ‌آدم و آل ‌نوح اين‌چنين هم نيست آن بزرگاني كه بين حضرت‌ آدم و حضرت‌ نوح بودند يا بين حضرت نوح و حضرت ابراهيم بودند در اينجا نيامده معلوم مي‌شود آنها از اين اصطفاي خاص برخوردار نيستند در حالي كه نسبت به بزرگاني كه قبل از حضرت ‌نوح بودند مثل ادريس و اينها قرآن از اينها به اجتبا يا اختيار ياد مي‌كند كه اينها مجتباي حق‌اند اينها خيرةالله هستند خدا اينها را انتخاب كرده است معلوم مي‌شود اين اصطفاي خاصي است نمونه اينكه قرآن از خيليها به عنوان اجتبا يا اختيار ياد مي‌كند آيات سوره? مباركه? «انعام» است كه از 84 به بعد شروع مي‌شود مي‌فرمايد: ?وَهَبْنَا لَهُ? يعني به حضرت ‌ابراهيم ?وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلّاً هَدَيْنَا وَنُوحاً هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُدَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ? وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ ? وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطاً وَكُلّاً فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ ? وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ? خب ادريس كه جزء مجتباست در آيه? محل بحث جزء مصطفي نيست معلوم مي‌شود اين ?إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى? يك اصطفاي خاص است يا اين كه در سوره? مباركه? «مريم» كه نام خيلي از اين بزرگان الهي را مي‌برد با اجتبا اينها را مي‌ستايد اما در اينجا سخن از اصطفاي آنها نيست.
پرسش:...
پاسخ: چرا درباره? خود سوره? حضرت ‌آدم هم مي‌خوانيم ان شاالله كه ?ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى? داريم در سوره? «مريم» جريان خيلي از انبيا را نقل مي‌كنند از آيه? پنجاه به بعد ?وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيّاً ? وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصاً وَكَانَ رَسُولاً نَّبِيّاً? تا اينكه مي‌فرمايد: ?وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولاً نَّبِيّاً? تا ?وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقاً نَّبِيّاً ? وَرَفَعْنَاهُ مَكَاناً عَلِيّاً? آن‌گاه فرمود: ?أُولئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِنَ النَّبِيِّينَ مِن ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُكِيّاً? اينها هم مجتبي هستند يعني اينها كه قبل از حضرت ‌نوح بودند بين حضرت ‌نوح و حضرت ‌آدم بودند يا بين حضرت ‌نوح و حضرت ‌ابراهيم بودند اينها مجتبي هستند در حالي كه در آيه? محل بحث از اينها به عنوان اصطفا ياد نشده است در قسمتهاي ديگر باز مشابه اينها آمده درباره خصوص حضرت ‌آدم از او به عنوان اجتبا ياد شده است چه اينكه در سوره? «طه» آيه? 121 اين است ?ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى? كه درباره حضرت ‌آدم است ?فَأَكَلاَ مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى? آن‌گاه در آيه? 121 فرمود: ?ثُمَّ اجْتَبَاهُ? يعني حضرت ‌آدم را كه آدم مي‌شود مجتبي ?فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى? چه اينكه مسئله? اختيار را درباره خصوص حضرت موسي كه يكي از مصاديق آل ‌ابراهيم است در آيه? سيزده سوره? «طه» آمده است ?وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى? كه گذشته از اينكه حضرت ‌موسي جزء مجتباها بود و گذشته از اين‌كه به صراحت در سوره? «اعراف» فرمود: ?اصْطَفَيْتُكَ عَلَى الْنَّاسِ بِرِسَالاَتِي وَبِكَلاَمِي? در آيه? سيزده سوره? «طه» به صراحت از او به عنوان مختار ياد مي‌كند كه او خيرةالله است ?وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى? خب اين‌گونه از تعبيرها به عنوان اجتبا و اينها آمده است چنين كه درباره? خصوص حضرت ‌يونس تعبير به اجتبا هم آمده است در سوره? «قلم» آيه? پنجاه اين است ?فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ? چهل‌ و ‌نهم‌اش اين است كه ?لَوْلاَ أَن تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِن رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ ? فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ? خب معلوم مي‌شود صالح بودن يا نبي بودن يا مجتبي بودن يا خيرةالله بودن يك حساب دارد و مصطفي بودن آن هم اصطفايي كه در خصوص آيه? محل بحث ذكر شده است حساب ديگري دارد ممكن است عده‌اي مصطفي باشند آن طوري‌كه در سوره? «ص» گذشت كه ?وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ? اما اصطفايي كه در خصوص اين آيه است شامل آنها نمي‌شود به دليل اينكه ادريس ذكر نشده و انبياي بين نوح و حضرت ‌ابراهيم ذكر نشده‌اند معلوم مي‌شود خصوصيت ديگري دارند حالا اين يا زعامت كبري و رهبري است يا اول بودن در مسئله پيام الهي را رساندن است خصوصيتي دارد كه اين افراد يعني آدم و نوح(عليهم‌ السّلام) و آن عناوين آل ‌ابراهيم و آل‌ عمران ياد شده‌اند.
مطلب ديگر آن است كه درباره? پنج پيامبر كه اولوالعزم‌اند بالصراحه حكم خاص صادر شده است كه در آنجا ديگر خيلي از انبيا نامي ‌ندارند چه اينكه از حضرت ‌آدم هم در‌ آنجا نامي ‌برده نشده در سوره? «شوري» و غير «شوري» اسم همين پنج پيامبر اولوالعزم است كه به آنها كتاب داده شد حضرت ‌نوح است و ابراهيم و حضرت موسي و عيسي و رسول خدا(صليّ الله عليه و آله و سلّم) اين هم يك مطلب البته اين ديگر اصطفاي آيه? محل بحث نيست بلكه فوق اينها است.
مطلب ديگر آن است كه منظور از اين اصطفاي ?عَلَى الْعَالَمِينَ? مجموع در مقابل مجموع است نه جميع در مقابل جميع وگرنه تناقضي لازم مي‌آمد بيان ذلك اين است كه منظور اين نيست كه كل واحد از اين عناوين ياد شده يا اشخاص ياد شده بر كل واحد عالمين افضل‌اند وگرنه لازم مي‌آمد كه كل واحد از اينها بر ديگري هم افضل باشند, ديگري هم بر اينها افضل باشد يعني كل واحد بر خودش افضل باشد چرا؟ براي اينكه اگر معناي ?إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ? اين چنين شد كه كل واحد از اين عناوين يا اشخاص يعني آدم و نوح(عليهم السّلام) يا آل ‌ابراهيم و آل‌ عمران اگر كل واحد از اين اشخاص يا عناوين بر كل واحد واحد افراد عالمين افضل باشند يعني آدم بر كل واحد واحد افضل است حتي بر نوح نوح بر كل واحد واحد افضل است حتي برآدم پس يلزم كه آدم بر خود آدم, نوح بر خود نوح افضل باشد به اين منظور نيست بلكه مراد آن است كه از مجموع افراد جهان ما اين مجموع را برگزيديم كه اين مجموع نسبت به آن مجموع افضل‌اند اما كل واحد نسبت به افراد عصر خود افضل‌اند كه نظير آنچه كه درباره حضرت ‌مريم(عليها سلام) گفته شد كه ?إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ? يعني نساء عالمين عصر خودش.
پرسش:...
پاسخ: آنها زير پوشش اصطفاي سوره? «ص» هستند ?لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ? هستند جزء ?وَاجْتَبَيْنَاهُمْ? هستند «اللَّهُ يَخْتَارُ» اينها را اختيار مي‌كند هستند اما اصطفايي كه در اين آيه? محل بحث است شامل آنها نمي‌شود.
پرسش:...
پاسخ: نه اصطفاي به چه معنا بر عصر خود يا بر كل عالم اصطفا به چه معنا به آن معناي اجتبا براي همه? اينها هست به معناي اختيار براي همه? اينها هست به معناي سوره? «ص» كه ?لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ? براي همه? اينها هست اما اصطفاي به معني زعامت نه اينها زعامتي نداشتند تا اصطفا به چه معنا باشد از اينكه خداي سبحان انبياي بين آدم و نوح(عليهم السلام) را نام نبرد و انبياي بين نوح و ابراهيم(عليهم السلام) را نام نبرد معلوم مي‌شود كه منظور از اين اصطفا چيزي است كه شامل حال آنها نمي‌شود.
پرسش:...
پاسخ: بلي آن به شهادت ساير آيات كشف مي‌كنيم كه اين اصطفي به معناي مطلق اجتبا, مطلق اختيار يا مطلق اصطفايي كه در سوره? «ص» آمده نيست براي اينكه در آن سُور نام بسياري از اين انبيا را برده‌اند كه بعد از آدم و قبل از نوح و بعد از نوح و قبل از ابراهيم(عليهم السّلام) آمدند و اما اينجا نامي ‌از آنها نيست معلوم مي‌شود كه اين يك خصوصيتي است حالا يا زعامت است يا جهات ديگر است وگرنه صرف صلاح و صرف فلاح, صرف نبوت يا صرف رسالت كافي نيست.
مطب بعدي همين بود كه منظور مجموع در برابر مجموع است نه جميع در برابر جميع نه يعني كل واحد واحد از اين اشخاص و عناوين بر كل واحد واحد آحاد عالم افضل‌اند بلكه اين عناوين يا اين اشخاص نسبت به آن مجموع افضلند و اگر تحليل بشود هر كدام نسبت به عصر خود اين خصوصيات را دارند.
مطلب بعدي آن است كه اين آيه? دوم به منزله? تعليل آيه? اولاست چرا اينها انتخاب شده‌اند براي اينكه اينها ?ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ? اين ?ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ? نه يعني شجره اينها يكي است خب اين گفتن نمي‌خواست خب معلوم مي‌شود كه آل‌ابراهيم فرزند ابراهيم است, آل‌ عمران فرزند عمرانند اين ديگر ?ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ? گفتن نمي‌خواست كه تا وحي آسماني نازل بشود معلوم مي‌شود كه اينها ذريه? شناسنامه‌اي يا شجره و امثال شجره‌نامه و امثال ذلك نيست زيرا ذريّه‌هاي شناسنامه‌اي و يا ذريّه‌‌هاي شجره‌اي با اصل كليِ ?إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ? ?إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ? طرد مي‌شود اينجا گذشته از اين كه يك پيوند نسبي لازم است يك پيوند سببي و حسبي هم لازم است يعني يك ربط واقعي بين اينها بايد باشد كه طرفين كل واحد من‌الآخر باشند پسر از پدر, پدر از پسر ?بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ? باشد اين‌گونه. اين ?بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ? همان ‌است كه حضرت درباره? سيدالشهدا(سلام الله عليه) فرمود: «حُسِيْنٌ مِنّي و اَنا مِنْ حُسِين» اينجور باشد اگر مسئله شناسنامه و شجره? تاريخي و امثال ذلك باشد اين يك انتساب يك جانبه است نه دو جانبه پسر از پدر هست ولي پدر كه از پسر نيست اما وقتي براساس معنويت, واقعيت بود همه از يك نورند وقتي از يك نور شدند هم پدر از پسر است هم پسر از پدر بعض يك واقعيت‌اند و از اين «حُسِيْنٌ مِنّي و اَنا مِنْ حُسِين» قوي‌تر همان است كه حضرت درباره? حضرت ‌امير(صلي الله عليه) فرمود فرمود: «اَنا مِن عَلي و عَليٌّ مِنّي» از اين لطيف‌تر هم درباره? حضرت ‌امير(صلي الله عليه) آمده است كه ما درباره? حضرت ‌سيدالشهدا پيدا نكرديم بالاتر از «حُسِيْنٌ مِنّي و اَنا مِنْ حُسِين» تعبيري است كه معناي وحدت را مي‌رساند من علي‌ام علي من است اين تعبير خب اين پيداست مسئله? شناسنامه و شجره و فرزندي و پدري مصطلح نيست اگر منظور شجره? ظاهري بود اولاً گفتن نمي‌خواست و ثانياً بايد يك جانبه باشد نه دو جانبه چون وحي سماوي متعرض اين شد معلوم مي‌شود مطلبي را به همراه دارد و چون توعظ دو جانبه است معلوم مي‌شود هر دو جزء يك واقعيت‌اند, يك نورند ?ذُرِّيَّةً? كه ?بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ? اين اختصاصي به انبيا و اوليا ندارد, اختصاصي به طيّبها و طاهرين ندارد بلكه در جهت مقابل هم همين‌طور است بيان ذلك اين است كه دل كه محور پيوند و ارتباط است يا مريض است يا سالم آنها كه ?فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ? هستند چون كل واحد مريض القلب‌اند درباره? اينها صادق است كه خدا مي‌فرمايد: ?قدتَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ? پس طايفه? اولي آياتي است كه مشخص مي‌كند اينها مريض‌اند ?فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ? يا ?أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ أَن لَن يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ? و امثال ذلك. پس در قلب اينها حقد و ضغن و مرض هست بعد وقتي نسبت به كل اينها سخن مي‌گويد مي‌فرمايد: ?قدتَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ? اينها كه ملحدند و منكرند دلهاي اينها شبيه هم است آن‌گاه در طايفه? ثالثين مي‌فرمايد: ?الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضَهُم مِن بَعْضٍ? هم بالايي از پاييني است هم پاييني از بالايي است اين كاري به شجره و شناسنامه و پدري و پسري ندارد اين سه طايفه? آيات كه درباره? ملحدان و منافقان و امثال ذلك است مشابه اين درباره انبيا و اوليا و صالحين هم هست درباره? اينها مي‌فرمايد كه ?إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ? ?إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ? و امثال ذلك پس اينها سالمند اينها كه سالمند گرچه اين تعبير ?قدتَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ? در قرآن راجع به كفّار و منافقين و امثال ذلك است اما اصل اين حقيقت درباره انبيا و اوليا هست كه اينها هم ?تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ? اين چنين نيست كه مثلاً حضرت ‌ابراهيم ?جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ? اما انبياي قبل از او يا بعد از او از سلامت دل برخوردار نباشند بلكه همه سليم القلب‌اند چون همه سليم القلب‌اند پس ?تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ? چون ?تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ? ?بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ? اينها ابعاض يك واقعيتند اجزاي يك حقيقت‌اند لذا مي‌فرمايد: ?ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ? هم صادق است كه انسان بگويد انبياي بعدي از ابراهيم‌اند هم صادق است كه گفته شود ابراهيم از انبياي(عليهم الصلاة و عليهم السلام) بعدي است ?ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ?.
پرسش: ... در اثبات آيه? دوم ...
پاسخ: يعني چه؟
پرسش: در جهت ...
پاسخ: اين دليل آنها است
پرسش:...
پاسخ: غرض آن است كه دليل آن است كه چرا اينها انتخاب شده‌اند مي‌فرمايد براي اينكه اينها يك نورند ديگر.
پرسش:...
پاسخ: تقليب چي؟
پرسش: تقليب نسبت به ساير انسانها
پاسخ: تقليب آن است كه دو نفر دو تا حكم داشته باشند منتها يكي بر ديگري بچربد مثلاً به او بگويند: «شمسين, قمرين, والدين» و امثال ذلك اما همه? اينها در اين حكم شريك‌اند همه? اينها صفوة الله هستند منتها سرّ انتخاب اينها اين است كه اينها يك واقعيت‌اند يك نورند.
پرسش:...
پاسخ: نه در جمع هم به كار مي‌رود اما در جايي كه يكي غالب باشد و ديگري مغلوب حكم غالب را به ديگري مي‌دهند اما همه? اينها در حكم شريك‌اند.
مطلب بعدي آن است كه قرآن كريم اينكه مي‌فرمايد: ?ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ? ناظر به آن است كه اين سلسله قطع نشده و نمي‌شود هم پيامهاي الهي به هم مرتبط و پيوسته است هم پيام‌آوران ‌الهي به هم پيوسته و مرتبط‌اند نه پيامها قطع شد نه پيام‌آوران گسيخته شدند در بعضي از آيات دارد كه ?وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ? اين ?وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ? يعني پياممان را حرفمان را متصلاً به سمع مردم رسانديم پس پيا‌م‌هاي الهي در هر مقطعي آمده است و اين پيامها به هم پيوسته بود پيام‌آوران ‌الهي هم از هم گسيخته نشده‌اند لذا مي‌فرمايد: ?أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا? اين ?تَتْرَا? نظير تقوا اصلش وتر نظير وقي بود وترا بود كه شده بود تترا نظير آن «وقوا» بود كه شده تقوا و خبر متواتر آن است كه از وَتر وَتر يك سيل خروشاني حاصل مي‌شود از اين وَتر وَتر متواتر حاصل مي‌شود فرمود انبيا و مرسلين كه پيام آوران ما هستند اينها متواتر بودند قطع نشدند ?لقدأَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا? پس هم پيامها متصل‌ است و هم پيام‌آوران متصل هستند لذا اينها ?بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ? هستند و قطع هم نشده‌ است.
پرسش:...
پاسخ: آن در سوره? مباركه? «بقره» بحثش گذشت كه مومنين موظف‌اند به همه ايمان بياورند ?آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِن رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كَلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِن رُسُلِهِ? يعني در اصل رسالت، اصل حجيّت، اصل عصمت اصل اينكه پيام‌آور ‌الهي هستند ما همه اينها را به رسميّت مي‌شناسيم گرچه ?تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ? است يا ?وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ? است كه آن دو طايفه آيات از سخن حق است كه خدا مي‌فرمايد‌ مرسلين باهم تفاوت دارند انبيا باهم تفاوت دارند اما مومنين موظّف‌اند بگويند كه ما هيچ فرقي بين اينها در اصل نبوّت و رسالت و عصمت و حجيّت قائل نيستيم همه اينها را به رسميت مي‌شناسيم نه اينكه قائل‌ايم همه اينها در يك حد‌ هستند مطلب بعدي آن است كه اين دو تا آيه كه مشتمل بر تعليل هستند كه?ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ? مزيّر است به اين جمله ?وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ? تا كسي خيال نكند كه گزاف و قُطره‌اي معاذالله در كار خدا راه پيدا كرد كه مثلاً عده‌اي را انتخاب كرد و عده‌اي را انتخاب نكرد اين‌طور نيست درباره ?وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلاً? آن‌جا آمده است كه موساي كريم(سلام الله عليه) با اينكه از انبياي اولوالعزم بود اختيار كرد افرادي را كه بعد در بين اينها كشف خلاف راه پيدا كرد ولي درباره اختيار ذات اقدس الهي اين چنين نيست خدا هرگز ممكن نيست به كسي سمت و ماموريّتي بدهد كه بعد كشف خلاف بشود فضيلت مي‌دهد اما سمت نمي‌دهد به خيليها فضيلت مي‌دهد ببيند چه مي‌كنند نظير ?وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا? كه از پوست درآمده يا نظير همين يريان سامري،سامري بار‌ها ملاحظه فرموديد كه آدم كوچكي نبود اگر آدم معمولي بود كه نمي‌گفت ?بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا? من چيزي ديدم كه مردم نديدند بالاخره يك چشم درون‌بين مي‌خواهد يك اثر فرشته‌ياد مي‌خواهد ببيند كه اين فرشته‌اي كه آمده كجا پا نهاده و چه چيزي به همراه دارد ديگر اين چشم درون‌بين را ذات اقدس‌الهي به آدمي‌داد كه متاسفانه كه بخواهد از اين در جهت توحيد استفاده كند در گوساله‌پرستي استفاده كرد.
پرسش:...
پاسخ: از همان اول مشخص بود كه امام هفتم كيست و ذات اقدس‌الهي و رسولش و حضرت ‌امير و ائمه(عليهم السّلام) يكي پس از ديگري مشخص فرمود سمت را ذات اقدس‌الهي به كسي كه كشف خلاف در كارش هست نمي‌دهد البته علم مي‌دهد, معنويت مي‌دهد, عرفان مي‌دهد, كشف شهود مي‌دهد همه? اينها امتحان است اما كسي كه خدا مي‌داند او نمي‌تواند از اين فضيلت بهره? صحيح ببرد سرانجام چه خواهد شد به او هرگز سمت نمي‌دهد كه آن اگر خداي ناكرده به كسي سمت بدهد سمت ابلاغي و رسمي از يك نبوت, رسالت, خلافت, امامت اين‌گونه از امور بدهد بعد كشف خلاف بشود ديگر اطميناني به مردم پيدا نمي‌كند ولي غير از اين سمتها همه? اينها چون موارد امتحان است به اينها مي‌دهد به افراد گوناگون مي‌دهد درباره? كساني كه داراي سمت هستند در سوره? مباركه? «انعام» آيه? 124 اين‌چنين مي‌فرمايد: ?وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَن نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَاأُوتِيَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ? آنها وقتي آيات الهي تلاوت مي‌شود مي‌گويند ما ايمان نمي‌آوريم تا اينكه بر خودمان هم وحي نازل بشود غافل از اينكه اين شايستگي مي‌طلبد و خدا مي‌داند كه اين رسالت را به چه كسي بدهد ?اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ? رسالت را مي‌داند به چه كسي بدهد كسي كه «وجيه الملة» شد و خداي سبحان او را «وجيه الملة» كرد كه حرفش خريدار دارد و ابلاغ رسمي ‌به او داد و مي‌دهد اين بايد معصوم باشد كشف خلاف در كارش نباشد با اينكه مي‌تواند گناه بكند جلوي گناه را بگيرد و بگويد «لولا تقال كنت ادها» نه اينكه نتواند آنقدر قدرت دارد كه در اثر رياضت در جبهه? جهاد اكبر فاتح شده هيچ چيزي او را وادار نمي‌كند كه از مرز و از وظيفه جدا بشود به چنين كساني ماموريت مي‌دهد اگر در اين حال كه خدا به كسي ماموريت داد او بخواهد سوءاستفاده كند به هيچ وجه خدا به او رحم نمي‌كند يك چنين كاري نخواهد شد ولي اگر ـ معاذ‌الله ـ بشود خداي سبحان هم شديدالبطش است, شديدالعقاب است هم سريع العقاب لذا اين تهديدي كه نسبت به رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) در قرآن آمده نسبت به كسي ديگر نيامده خيليها بودند كه داعيه? نبوت داشتند متنبّيان در عالم كم نبودند ولي به تدريج رسوا شدند اما درباره نبي خدا مي‌فرمايد كه الان حرف او سكه قبولي دارد او را من به عنوان رسول به شما معرفي كرده‌ام اگر او در اين حال كه حرفش سكه قبولي دارد وجيه است ?وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ ? لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ? ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ ? فَمَا مِنكُم مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ? اگر كمترين انحرافي در اين حال از او ديده بشود به او هيچ مهلت نخواهيم داد براي اينكه او دارد به نام ما استفاده مي‌كند فوراً جبران كرده همين آيه? سوره? مباركه? «قلم» را بود خوانديم در قرآن فرمود ?وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ? ?وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى? به ياد اينها باش اينها مصيبتها ديده‌اند, مشكلات ديده‌اند صبر كرده‌اند, استقامت را از دست ندادند تو هم مانند اينها باش، مانند اينها باش، مانند اينها باش و بي‌صبري نكن مثل صاحب حوت ?وَلاَ تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ? اما فوراً فرمود نه اينكه او هم كار بدي كرده او از اولياي ماست ?لَوْلاَ أَن تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِن رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ? اما نعمت ما رسيد او در تحت پوشش نعمت ولايت ماست در اينجا لازم نبود كه بماند تا آنجايي كه لازم بود ماند بقيه هم اگر مي‌ماند اولي بود شما نه تنها به مقدار لزوم صبر كنيد مافوق لازم هم صبر كنيد فوراً فرمود كه اينكه من مي‌گويم ?وَلاَ تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ? اين‌چنين نيست كه او ـ معاذ‌الله ـ كار خلافي كرده باشد اگر نعمت ولايت شامل حال او نمي‌شد البته ?لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ? اما ?فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ? و امثال ذلك تجليلهاي فراواني از حضرت يونس(سلام الله عليه) به عمل آمده بنابراين كسي كه سمت به او داده شد خدا به او مهلت نمي‌دهد اما متنبّيان در عالم فراوان بوده‌اند هر كس چند روزي آمد و داعيه? باطلي را در سر پروراند و بعد هم سپري شد ولي بني «بما انه بني» ـ معاذ‌الله ـ اگر بخواهد خلاف بگويد به او هيچ مهلت داده نمي‌شود البته اين به عنوان قضيه? شرطيه است نظير ?لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ? است اما تهديد خيلي تند است اينكه فرمود: ?ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ? مي‌شنود و مي‌داند, شنوا و دانا است كه به چه كسي سخوت بدهد چه كسي را مصطفي كند اگر اينها «صفة الله» هستند خدا حرف اينها را دعاهاي اينها را شنواست از ضمير اينها باخبر است لذا در سوره? «انعام» فرمود اين‌چنين نيست كه هر كسي هوس رسالت داشته باشد ?اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ? مشابه اين مضمون در بخشهاي ديگر قرآن كريم آمده است كه فرمود: ?إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَباً وَرَهَباً? و امثال ذلك كه استدلال مي‌كند مي‌فرمايد مي‌دانيد چرا اينها مجتباي ما هستند؟ خيره? ما هستند؟ براي اينكه ?كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ? سيره? اينها اين بود ?َيَدْعُونَنَا رَغَباً وَرَهَباً? سيره? اينها اين‌چنين بود پس خدا سميع است به دعاها و نيايشهاي اينها, عليم است به خاطرات اينها لذا مي‌داند كه چه كسي شايسته است لذا آنها را انتخاب مي‌كند ?إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ? روي اين نكته است.
«و الحمد لله رب العالمين»