موضوع: سوره آل عمران
عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه153
مدت زمان: 30:58 اندازه نسخه كم حجم: 3.92 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 7.58 MB دانلود
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَ ما يُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ ?69? يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ?70? يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ?71? وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَي الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ?72?
مطالبي كه در اين آيه اول بود درباره ?لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَ ما يُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ? قسمت مهماش گذشت گرچه در قرآن كريم اضلال را خدا به غير خود اسناد داد نظير ?أَضَلَّهُمُ السّامِرِيُّ? يا آنچه درباره شيطان آمده كه ?وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلاًّ كَثيرًا أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ? يا اينكه گروهي هستند كه هم گناهان خودشان را حمل ميكنند هم گناهان كساني را كه آنها را گمراه كردند يا عدهاي هم ضالاند هم مضل نظير آيه 77 سوره «مائده» كه فرمود: ?قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في دينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثيرًا وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبيلِ? كه اين گروه هم خودشان گمراه شدند هم افراد فراواني را هم گمراه كردند و آياتي هم از اين قبيل كه اضلال را به غير خدا اسناد ميدهد اما روشن شد كه ضلالت در مقابل هدايت به دو قسم تقسيم ميشود هدايت دو قسم است هدايت ابتدائي و هدايت پاداشي ضلالت هم دو قسم است ضلالت ابتدائي و ضلالت كيفري ضلالت ابتدائي نقص است و به ذات اقدس الهي اسناد ندارد يعني هرگز خدا ابتدائاً كسي را گمراه نميكند به وسيله عقل در درون يا وحي در بيرون اينچنين نيست كه بيراهه به كسي نشان بدهد كسي را بد راهنمايي بكند اين طور نيست ولي ضلالت به معناي كيفري اضلال به معني كيفري اين كمال است و اين كمال به خدا اسناد دارد يعني خداوند بعد از تمام شدن حجت و هدايت براي مردم هدايت ابتدائي كرد با عقل درون و وحي بيرون وقتي حجت به نصاباش رسيد اگر كسي با سوي اختيار خودش كتاب الهي را پشت سر گذاشت ?فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ? بيراهه رفت خدا مدتها مهلت ميدهد و راه توبه و انابه را باز ميگذارد اگر به توبه و انابه هم موفق نشده با سوي اختيار خودش اين در توبه را هم به روي خود بست از آن به بعد خدا او را اضلال ميكند يعني اضلال كيفري اين اضلال كيفري كمال است و به خدا هم منصوب است منتها معناي اضلال اينچنين نيست كه خدا او را گمراه ميكند بلكه معناي اضلال اين است كه رحمت خاصه و لطف مخصوص را از او ميگيرد كه يك معناي عدم ملكه است كه فرمود: ?ما يَفْتَحِ اللّهُ لِلنّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ? در آن سوره? مباركه? «فاطر» است ظاهراً فرمود دري را كه خدا بر اساس رحمت باز كند كسي نميتواند ببندد و فيضي را كه خدا امساك بكند كسي نميتواند باز كند اينچنين نيست كه خدا دو تا در داشته باشد در اضلال و در هدايت در يكي است در رحمت است يا رحمت ميدهد يا شخص را به حال خود رها ميكند كه اين فيض به او نرسد ?ما يَفْتَحِ اللّهُ لِلنّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ? آنجا كه خدا فيض را نميرساند اين ميشود اضلال نه اينكه خدا كسي را در گمراهي قرار بدهد تعبيرات ديگر قرآن كريم است كه ?يَذَرُهُمْ في طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ? يعني اينها را رها ميكند اين همان است كه در روايات آمده «وكل الله الي نفسه» يا در دعاها هم ميگوييم «الهي لا تكلني الي نفسي» و امثال ذلك در قرآن كريم فرمود يك عده خدا با آنها حرف نميزند آنها را نگاه نميكند با اينكه خدا بكل شيءٍ بصير است و كلمات الهي هم نفادپذير نيست اما اين لطف خاص را به آنها نميدهد وقتي لطف خاص به آنها نرسيد آنها هستند و غرايض دروني و وساوس شيطان از بيرون ميافتند و سقوط ميكنند پس اضلال ابتدائي نقص است و اين نقيصه اصلاً در قرآن و روايات به خدا اسناد پيدا نكرده كه خدا ابتدائاً كسي را گمراه كند.
پرسش:...
پاسخ: نه گاهي با هم تطابق موردي دارند آنجا كه استدراج ميكند گمراه نميكند وسيله معصيت را براي او فراهم ميكند يعني كسي كه غافل شد خداوند نعمتهاي فراواني به او ميدهد تا او در آن غفلت بيشتر فرو برود به جاي اينكه شاكر باشد غافل ميشود ?سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ? اين است كه در دعاها ميخوانيم «اللهم لا تستدرجني بالاحسان» همين است يعني خدايا اينچنين نباشد كه مرتب به من سلامت بدهي نعمت بدهي امكانات خوب به من بدهي و من غافل باشم «لا تستدرجني بالاحسان» بلكه اگر به من احسان كردي توفيق شكر و حق شناسي را هم به من بده اين در دعاها هست گاهي با اضلال كيفري تطابق موردي دارد ولي اينها از دو مادهاند اضلال ابتدائي معنايش اين است كه اگر مسافري راه گم كرده در سر چهارراهي از كسي راه بخواهد شخصي او را بيراهه رهبري كند اين ميشود اضلال ابتدائي اين كار نقص است اصلاً به خداوند اسناد ندارد.
پرسش:...
پاسخ: آن براي هدايت فطري است اما هدايتهاي تشريعي كه از بيرون است اين است كه ?شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدًي لِلنّاسِ? هدايتهاي ابتدائي در قرآن فراوان است آن هدايت ابتدائي فطري از درون اين هدايت ابتدائي است كه به وسيله انبيا و كتب آسماني آمده.
پرسش:...
پاسخ: بله، خب بله اين هدايت ابتدائي فطري است
پرسش:...
پاسخ: نه الهام است راهنمايي است نه اضله، اعلمه بان هذا فجور ها و... تقواها اين هدايت است نه هدايت بيروني، هدايت بيروني اين است كه ?اتل عليكم ما حرم عليكم ربكم? بياييد من به شما بگويم چه حرام است اين هدايت ابتدائي است از بيرون نه الهمها يعني اضله اين ?فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها? يعني «هداها الي فجورها و تقواها» اين هدايت است.
پرسش:...
پاسخ: چرا ولي منظور اين است كه اضلال وقتي به مرحله كيفر برسد راههاي گوناگون دارد اما وقتي در مرحله ابتدائي است اضلال ابتدائي نقص است اصلاً به ذات اقدس الهي اسناد ندارد كه خدا ابتدائاً كسي را گمراه بكند بد راهنمائي بكند اين طور نيست لذا هدايت ابتدائي مقابل ندارد خدا همگان را بر و فاجر را هدايت كرده است حتي شيطان را هيچ كس نيست كه خداوند او را با هدايت ابتدائي راهنمايي نكرده باشد ?هُدًي لِلنّاسِ? هست و مانند آن ?تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ? كذا و كذا ?لِلْعالَمينَ نَذيرًا ? ?ذِكْري لِلْبَشَرِ? و مانند آن اين هدايت ابتدائي است هدايت عامه است كه بر و فاجر را با هدايت ابتدائي هدايت كرده است حالا مردم در برابر هدايت ابتدائي دو گروه خواهند شد ?فَريقًا هَدي وَ فَريقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ? عدهاي اين راه را انتخاب ميكنند و ميروند عدهاي عمداً بيراهه ميروند آنها كه اين راه را ميروند اين راه را با دشواري چون «حفت الجنة بالمكاره» يا «المكارم بالمكاره» اين دشواري را تحمل كردند خدا پاداشي را كه به اينها مرحمت ميكند اين است كه در بين راه وسيلههاي خوبي براي آنها فراهم ميكند از آن به بعد ديگر به آساني تكاليف را انجام ميدهند ?وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاّ عَلَي الْخاشِعينَ? اين استعانت به صبر استعانت به نماز كار دشواري است ولي كسي كه اهل خشوع و خضوع باشد در بين راه اين امر دشوار براي او آسان ميشود ?وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها? علي الاستعانة بهما ?لَكَبيرَةٌ إِلاّ عَلَي الْخاشِعينَ? يك انسان خاشع صبر براي او شيرين است با اينكه مصيبت است و تلخ است اين پاداشي است كه خدا ميدهد اين در بين راه است به عنوان هدايت پاداشي كه فرمود اگر كسي ايمان آورد ما او را هدايت ميكنيم ?مَنْ يُؤْمِنْ بِاللّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ? اينها كساني هستند كه ?زادَتْهُمْ إيمانًا? و امثال ذلك ?زادَهُمْ هُدًي وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ? اينها همهاش پاداشي است ولي اضلال ابتدائي اصلاً در دين نيست كه ابتدائاً خدا كسي را گمراه بكند بد راهنمايي بكند ولي اضلال كيفري هست كه اگر كسي با داشتن همه حجتهاي درون و بيرون بيراهه برود و راه توبه و انابه را هم با همه مهلتهايي كه خدا به او داد عمداً به سوي اختيار خود بر خود ببندد ديگر خدا او را گمراه ميكند گمراه ميكند چون اضلال در اينجا عدم ملكه است يعني فيض را از او ميگيرد او را به حال خود رها ميكند دعاي او را مستجاب نميكند.
پرسش:...
پاسخ: اين لام غايت است يعني ما براي او خيليها را اينچنين كرديم ?لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ? وگرنه ما همه را براي لقاي خود آفريديم همه را براي سعادت خلق كردند بنابراين اين اضلال كيفري كمال است و به خدا اسناد دارد.
الآن پس بايد دو مطلب تتميم بشود يكي اينكه اضلال ابتدائي و ضلالتهاي ابتدائي نقص است و اصلاً به خدا اسناد ندارد و يكي اينكه اضلال كيفري كمال است و اين كمال به وسيله مجاري نظام آفرينش انجام ميگيرد يعني آنچه كه در جهان هستند ?لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ? است يا ?وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلاّ هُوَ? اين ستاد و سربازان الهي مجاري اضلال و هدايتاند اما درباره مطلب اول روح قرآن كريم اين است كه خداوند از معصيت منزجر است و اين معنا به صورت روشن در سوره? مباركه? «اسراء» بيان شده بعد از اينكه چندين گناه از گناهان كبيره در اوائل سوره «اسراء» بازگو شد در سوره «اسراء» آيه 38 آمده ?كُلُّ ذلِكَ كانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا? يعني اين معاصي ياد شده سيئ بودن اينها پيش خدا مكروه است خب ذات اقدس الهي اگر از عصيان و سيئات منزجر است كه عهدهدار اضلال نخواهد بود به گناه دعوت نميكند بلكه نهي كرد نهي از معاصي با اضلال اصلاً جمع نميشود از همه معاصي نهي كرد پس درباره همه معاصي خدا هدايت كرد ديگر فرض ندارد اضلال كرد اضلال ابتدائي يعني بد راهنمائي كردن در حالي كه خدا خوب راهنمايي كرد ?إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ? است همه محاسن را امر كرد وجوباً يا ندباً همه مقابح را نهي كرد حرمتاً يا كراهتاً پس او درست راهنمائي كرده است ?كُلُّ ذلِكَ كانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا? چه اينكه در سوره? مباركه? «نساء» وقتي حسنه و سيئه را بازگو ميكند ميفرمايد حسنات و سيئات گرچه همه ريشههاي الهي دارند از آنجا ميآيند در همان آيه 79 سوره «نساء» ?ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ? پس سيئهاي كه در سوره «اسراء» فرمود: ?كُلُّ ذلِكَ كانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا? همان سيئ را به صورت سيئه در سوره «نساء» فرمود از خودت هست سيئه من عندالله است ولي من الله نيست اما حسنه هم من عندالله است هم من الله ?ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ? پس اين امر اول گذشته از اينكه از روح حاكم بر قرآن به خوبي استنباط ميشود از اين آيات هم ميشود استنباط كرد كه ذات اقدس الهي اضلال ابتدائي ندارد.
و اما اضلال كيفري كمال است تنبيه متجاوز كمال است اگر كسي كفران نعمت كرده است خدا نعمت را از او ميگيرد وقتي نعمت را از او گرفت ?يَذَرُهُمْ في طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ? خواهد شد و آن را هم مشخص فرمود كه اين اضلال كيفري دامنگير چه گروه خاص شد فرمود: ?وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ? يعني فقط افراد فاسق را خدا گمراه ميكند يعني كسي كه به سوي اختيار خود هدايت ابتدائي را پشتسر گذاشت و فاسق شد و راه توبه و انابه را عمداً به روي خود بست خدا يك چنين آدمي را از فيض خاص خود محروم ميكند ?وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ?
پرسش ...
پاسخ: سلب نعمت؟
پرسش...
پاسخ:سلب نعمت از انسان نالايق كمال است ديگر
پرسش ...
پاسخ: خودش در عذاب است اين كيفر است تنبيه متجاوز، جهنم بردن انسان تبهكار كمال است گرچه انسان تبهكار در عذاب است خداي سبحان ميفرمايد: ?نَبِّي عِبادي أَنّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيمُ? ?وَ أَنَّ عَذابي هُوَ الْعَذابُ اْلأَليمُ? و امثال ذلك خب خدا معذب است خدا كافر را تعذيب ميكند تعذيب كافر كمال است گرچه خود كافر در عذاب ميسوزد اضلال كيفري كمال است گرچه آن شخصي كه به ضلالت گرفتار شده است در عذاب قرار ميگيرد آنجا كه ?سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيّامٍ? اين تسخير كمال است گر چه آنها كه مسخر عليهاند در زحمتاند مطلب دوم اين است كه
پرسش ...
پاسخ: في نفسه كمال است اين كار كامل است نسبت به نظام احسن كمال است
پرسش ...
پاسخ: براي او رنج است الآن تنبيه كردن مثلاً اينكه فرمود: ?وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ في دينِ اللّهِ? اجراي حدود الهي كمال است گاهي واجب است گاهي مستحب است گرچه آن شخصي كه دارد تنبيه ميشود براي او عذاب است تعذيب انسان متجاوز كمال است پرهيز كردن از تأديب و رها كردن او بد است تنبيه يك ظالم كمال است اين كمال كار خدا است.
پرسش...
پاسخ: نه تنبيه كمال است براي منبه نه براي متنبه تعذيب كافر كمال است براي معذب كه ?فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌوَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ? اين كار كار خوبي است و خدا عهده دار اين كار است خود آن شخص كافر در عذاب ميسوزد اما تعذيب او كمال است يعني كار خوبي است و خداي عادل دارد اين عدل را اجرا ميكند
پرسش...
پاسخ: ثمرهاش به نظام براي اينكه وقتي بدانند كافر تنبيه ميشود دست از كفر ميكشند اين در كل نظام خير است كل نظام خير است.
پرسش...
پاسخ: براي او كه نبايد كمال باشد براي او تعذيب است تعذيب يك انسان كافر كمال است تنبيه يك انسان متجاوز كمال است اين كار خوبي است و اين كار خوب را خدا دارد و مطابق عدل هم هست.
پرسش...
پاسخ: براي نظام وقتي آدم بفهمد كه جهنمي هست دست از گناه ميكشد.
پرسش...
پاسخ: قبل از عذاب بايد نتيجه باشد بعد كه قيامت شد ديگر جا براي تكليف نيست نشئه تكليف نيست در قيامت تا ما بگوييم كه چه نتيجهاي دارد الآن مشخص كردند مقرر كردند كه «حفة النار بالشهوات حفة الجنة بالمكاره» و اين خيلي مؤثر است وقتي آدم بفهمد اطاعت كرد بهشت ميرود اطاعت نكرد جهنم دامنگيرش ميشود مطيع خواهد شد حالا يا خوفاً من النار يا شوقاً الي الجنة يا حباً لله بعد هم كه دنيا بساطاش به قيامت تبديل شد ديگر نشئه، نشئه تكليف نيست نشئه ثمره تكليف است.
مطلب دوم آن است كه اين اضلال به آن معنايي كه ياد شده است كمال است خداوند اين كمال را و اين كار خير را به وسيله مجاري جهان خلقت انجام ميدهد گاهي به وسيله شيطان است گاهي به وسيله شياطين انس است گاهي به وسيله شياطين جن است و مانند آن كه خداوند شيطان را بر گروهي مسلط ميكند چه اينكه فرشتگان را خدمتگزار يك گروه خاص قرار ميدهد فرشتهها اول دعوت به نيكي و خير دارند اما خدمتگزاري ندارند و شيطان هم اول وسوسه دارد دعوت به شر دارد ديگر گزندگي ندارد هم فرشته از آن طرف دعوت به خير ميكند اين خاطرات خوبي كه در قلب انسان ظهور ميكند اينها حرف فرشتهها است چه اينكه خاطرات بدي كه در دل رسوخ ميكند اين سخن شياطين است بالأخره اين خاطراتي كه در صحنه نفس انسان است يك امر عدمي كه نيست يك امر وجودي است اين يك و امر وجودي هم هرگز خود به خود پيدا نميشود يك مبدأ دارد اين دو، خيرات مبادي خير دارند مثل فرشتهها و شرور مبادي شر دارند مثل شيطان اين سه و همه اينها بر اساس توحيد افعالي زير پوشش ربوبيت رب العالمين است اين چهار، گاهي فرشته با آدم حرف ميزند اينكه چند بار در قلب انسان القا ميشود كه فلان كار خير را انجام بده اين سخن فرشتهها است و انسان بايد فوراً اجابت كند چه اينكه اگر وسوسهاي در قلب پيدا شد كه فلان گناه را انجام بدهند اين كار شيطان است كه ?يُوَسْوِسُ في صُدُورِ النّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِِ? بايد استعاذه كند به خدا پناه ببرد براي اوائل امر شيطان وسوسه ميكند و فرشتهها تأييد خير دارند دعوت به خير دارند و مانند آن اگر انسان راه فرشتهها را طي كرد همين فرشتهها از طرف خدا مأمور بشوند كه خدمتگزار انسان باشند و مرتب حافظ و نگهبان و رهبر او باشند كه ?إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ? اين اختصاصي به حالت احتضار ندارد گرچه در آن زمينه روايتي هم هست گاهي انسان در حالت عادي قبل از مرگ ميبيند مرتب به او دلداري داده ميشود كه آرام باش، مطمئن باش به پيروزي ميرسي و مانند آن اينها همه حرفهاي فرشتهها است گاهي يأس و نااميدي و دلسردي و افسردگي و بدبيني و بدگويي در درون او مرتب هيجان دارد اين حرف شياطين است همان طوري كه اگر كسي بيراهه رفت شيطان بر او مسلط ميشود كه فرمود: ?إِنّا جَعَلْنَا الشَّياطينَ أَوْلِياءَ? اما ?لِلَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ? ?أَنّا أَرْسَلْنَا الشَّياطينَ عَلَي الْكافِرينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا? همه اين شياطين رسالت الهي را اينجا دارند انجام ميدهند چه اينكه همه فرشتهها رسالت خدا را دارند امتثال ميكنند
پرسش...
پاسخ: اينها در مقام كيفر است ديگر اما در مقام مطلب دوميم
پرسش...
پاسخ: شياطين، آنها شياطين كه رسالت خدا را انجام ميدهند براي اين است كه اما چرا شيطان مأمور غضب شد مثل اينكه كسي در اثر بدرفتاري او را به سمتهاي خاص خود واگذار كردند شيطان در آن مرحلهاي كه دارد وسوسه ميكند و اغوا ميكند آن مرحله كه زمينه ضلالت ابتدائي را فراهم ميكند اين كار خود اوست كه گفت ?لأُغْوِيَنَّهُمْ? ?وَ َلأُمَنِّيَنَّهُمْ? ?وَ َلآمُرَنَّهُمْ? و امثال ذلك اما آنجا كه دارد ضلالت كيفري و اضلال كيفري را اجرا ميكند مأمور الهي است آنجا كه حق ندارد آنجا جاي عصيان است بنابراين گاهي به وسيله شياطين انس گاهي به وسيله شياطين جن اين اضلال كيفري انجام ميشود اما اضلال ابتدائي را همان طوري كه در سوره «ص» در بحث روزهاي قبل گذشت اين به هوس خود انسان استناد دارد كه فرمود: ?وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوي فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبيلِ اللّهِ إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ? كه اين آيه قبلاً خوانده شد يعني شما از هوس پيروي نكنيد براي اينكه اين هوي? شما را گمراه ميكند و كساني هم كه گمراه شدند عذاب شديد دامنگيرشان خواهد شد و منشأ همه اين هوسپرستي هم فراموشي آخرت است ?لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ?.
فتحصل كه اضلال دو قسم است ابتدائي و كيفري اضلال ابتدائي نقص است و ذات اقدس الهي اصلاً اسناد ندارد هدايت دو نوع است ابتدائي و پاداشي هر دو كمال است و هر دو كار خداست اضلال ابتدائي نقص است و به خدا اسناد ندارد اضلال كيفري كمال است به خدا اسناد دارد و اين كمالها را خداوند به وسيله مجاري كار انجام ميدهد گاهي به وسيله شيطانهاي انسي گاهي به وسيله شيطانهاي جن گاهي شخص را به وسيله خودش ميگيرد چون ?لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ? يا ?وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلاّ هُوَ? اگر خدا خواست كسي را بگيرد حالا يا با شيطان درون يا با شيطان بيرون گاهي هم خود او را با اعضا و جوارح و جوانح خود او ميگيرد اين ?لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ? يعني هر چه در آسمانها و زمين هستند سربازان الهياند آن وقت خود انسان هم سرباز حق است لذا به جنگ خدا رفتن مستحيل است چون خود انسان فكري كه دارد حرفي كه دارد قولي كه دارد رفتاري كه دارد همه و همه سرباز حق است خب يك وقت انسان ميگويد كسي ميتواند به جنگ يك ابرقدرتي برود ولو كشته بشود اين فرض دارد ممكن است يك صحنه وسيعي را سربازان طرف مقابل قرار بدهند مثل ميليونها سرباز اين يك نفر در مقابل ميليونها نفر ولو يك دقيقه هم بتواند مقاومت بكند بالأخره فرض دارد كه در مقابل آنها بايستد چون در مقابل آنهاست ولي اگر ما فرض كرديم خود اين يك نفر هم جزء سربازان او بود ديگر فرض ندارد كه در مقابل او بايستد كه يعني انسان با جوارح و جوانحي كه دارد سرباز حق است همانطوري كه غير از انسان هر چه در خارج هست سربازان الهي است خود انسان هم سرباز حق است آن وقت خود انسان آيا فرض دارد كه در مقابل خدا حرف داشته باشد بجنگد؟ اگر خودش سرباز حق است خدا او را با زبان خود او ميگيرد لذا هر كس به اين فكر افتاد كه ?فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ? به جنگ با خدا برود دارد با سرباز خدا كه خودش هست خودش را از بين ميبرد لذا فرض ندارد كسي بتواند با خدا بجنگد اين دو تا بيان نوراني حضرت امير براي اثبات اين مسئله كافي است كه خود انسان سرباز حق است آن وقت ديگر مخالفت با خدا ديگر فرض ندارد
پرسش...
پاسخ: بله همين نظير اين آيه قرآن كه ?فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ? اين ?فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ? يعني اين كاري كه ميكنيد داريد به جنگ خدا ميرويد و خدا همين شما را با دست خودتان دارد ميگيرد ?إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللّهَ? اين است ?فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ? اين است در اين دو تا خطبه يكي خطبه 157 نهجالبلاغه است كه فرمود «اعلموا عباد الله ان عليكم رصدا من انفسكم و عيوناً من جوارحكم و حفاظ صدقٍ يحفظون اعمالكم و انفسكم» فرمود بدانيد يك سلسله رصدهايي از خود شما خدا دارد و يك سلسله عيون و اطلاعاتي از جوارح شما خدا از اعضا و جوارح شما به عنوان كارگزار اطلاعاتي دارد يك سلسله حفاظ صدق دارد كه عدد نفسهاي شما را شماره كردند و ميشمارند اين يك بيان روشنترش در خطبه 199 است كه در پايان خطبه 199 فرمود: «ان الله سبحانه و تعالي لا يخفي عليه من عباد محترفون من ليلهم و نهارهم» خدا ميداند اينها چه ميكنند منتهي «لطف به خبراً و احاط به علماً» چرا خدا ميداند هر كه هر چه ميكند از علم خدا مستور نيست براي اينكه «اعضائكم شهوده و جوارحكم جنوده» اگر شما بخواهيد بگوييد ما اين كار را نكرديم دست و پاي شما شهادت ميدهند نه اينكه در قيامت دست و پا شهادت بدهند در قيامت ما ميفهميم كه اينها شهادت ميدادند و ميدهند وگرنه امروز هم حرف ميزنند تا ما رفتيم يك كار بد بكنيم اين دست به خدا ميگويد اين كار بد كرده اليوم هم حرف ميزند نه اينكه بعدها حرف ميزند «اعضائكم شهوده» اين استدلال حضرت مال قيامت كه نيست ميفرمايد الآن شما هر چه شب و روز بكنيد خدا ميداند چرا؟ براي اينكه اعضاي شما شهادت ميدهد ديگر نه اينكه در قيامت شهادت ميدهد آن وقت لازمهاش اين است كه ـ معاذ الله ـ خدا در قيامت بفهمد كه ما چه ميكنيم كه اصل ادعا اين است كه «ان الله سبحانه و تعالي لا يخفي عليه من عباد مقترفون من ليلهم و نهارهم» يعني آنچه را كه مردم در شب و روز اقتراف ميكنند اكتساب ميكنند بر خدا مخفي نيست چون «اعضائكم شهوده» تا كسي يك كاري انجام داده فوراً دست و پاي آدم به خدا ميگويند شهادت ميدهند
پرسش...
پاسخ: چرا اينها مجاري فعلي است آن علم ذاتي كه قبل از ما هم خدا ميداند آن علم ذاتي قبل از اينكه زيد خلق بشود و كاري انجام بدهد عالم بود «بما كان و ما يكون و ما هو كائن الي يوم القيامه» قبل از پديده و بعد از پديده و همراه با پديده همين علم فعلي است.
پرسش...
پاسخ: علم فعلي است ديگر
پرسش...
پاسخ: علم فعلي است و روشنتر ميكند آن علم ذاتي كه قبل از اينكه زيد خلق بشود خدا ميداند كه زيد فلان روز خلق ميشود فلان روز هم فلان گناه را ميكند يا فلان روز فلان اطاعت را ميكند اين علم ذاتي است كه هميشه بوده و ازلي است اما اين علم فعلي كه فرمود ما شما را امتحان ميكنيم ?لِنَعْلَمَاي الْحِزْبَيْنِ? يا ?نَعْلَمَ الْمُجاهِدينَ? و الصابرين اين علم فعلي است اين علم فعلي به شهود و شهادت شاهدان ظهور ميكند «اعضائكم شهوده و جوارحكم جنوده» يعني همين اعضا و جوارح كه شاهند همينها سربازان حق هم هستند خب حالا اگر خدا بنا شد كسي را بگيرد ديگر لازم نيست كه از جاي ديگر سرباز بياورد كه همين شخص با دهان خود يك حرفي ميزند كه سقوط ميكند جايي با پاي خود ميرود كه سقوط ميكند چيزي را با دست خود امضا ميكند كه سقوط ميكند لازم نيست خدا از جاي ديگر سرباز بياورد كه اين است «و جوارحكم جنوده و ضمائركم عيونه» آنچه شما در دل داريد مستور هست مضمر هست پيش خدا مشهور است مستور از ديگران است ولي مشهور پيش خدا است «و خلواتكم عيانه» آنچه را كه شما به عنوان خلوت پنداشتيد در مرئي و مشهد حق تعالي است.
«و الحمد لله رب العالمين»
|