موضوع: سوره آل عمران
عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه155
مدت زمان: 30:56 اندازه نسخه كم حجم: 3.12 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 7.92 MB دانلود
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ?70? يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ?71? وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَي الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ?72?
بعد از اينكه فرمود گروهي از اهل كتاب بر اين همتاند كه شما را گمراه كنند ولي نميفهمند كه فقط خودشان را به ضلالت ميكشانند آنگاه به خود اهل كتاب خطاب فرمود و بعضي از حيلههاي اضلالگرانه اهل كتاب را هم اشاره كرد به اهل كتاب فرمود: ?يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ? ضلالت اهل كتاب درباره نبوت خاصه است نه درباره اصل توحيد و نه درباره نبوت عامه زيرا اصل مبدأ را ميپذيرند و اصل وحي و رسالت را ميپذيرند چه اينكه بسياري از انبياي قبلي را قبول دارند نوبت به خاتم كه ميرسد(عليه آلاف التحية والثناء) انكار دارند بنابراين آنها كافر بالقول المطلق نيستند و اگر سخن از كفر آنهاست كفر آنها در زمينه آيات الهي است البته كسي كه به آيات الهي كافر است بعد از اينكه روشن شد اينها آيات الهياند اين در حكم كافر مطلق است چون ايمان به آيات الهي تبعيضپذير نيست در بحثهاي قبل نظير آنچه كه از سوره «مائده» نقل شد خداوند به اين گروه اهل كتاب فرمود شما هم ضاليد هم مضل به ديگران فرمود: ?لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا? چون اهل كتاب مخصوصاً علماي اينها هم ضالاند هم مضل دو آيهاي كه امروز قرائت شد يكي مربوط به ضلالت آنهاست يكي مربوط به اضلال آنها اما آيهاي كه مربوط به ضلالت آنهاست همين است كه الآن خوانده شد ?يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بآياتِ اللّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ? چرا به آيات الهي كفر ميورزيد در حالي كه اين آيات الهي براي شما از باب قد تبين الرشد مشهود شماست؟ زيرا آيات الهي را در عهدين تورات و انجيل خوانديد و آن آيات و اوصاف را در وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بالعيان يافتيد پس اين امر به شهادت و حس شما رسيده است چيزي كه بين الرشد شد و مشهود شما شد چرا كفر ميورزيد؟ اين مربوط به ضلالت آنها كه ?يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ? اما شهود اينها يعني علم حسي اينها در آيات ديگر هم بيان شده نظير آيه 146 سوره «بقره» كه قبلاً بحث شد فرمود: ?الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ? اهل كتاب وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را ميشناسند آن طوري كه هر كسي اعضاي خانواده خود را ميشناسد آن طوري كه پدر پسر را ميشناسد كه يك شهادت حسي و يقيني است زيرا اوصاف پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در كتاب اينها به صورت صريح بيان شده و همان اوصاف مصرحه به صورت صريح بر وجود خارجي حضرت تطبيق شده و آنها پيغمبر را همان طوري كه هر پدري پسر خود را ميشناسد ميشناختند شده علم مشهود و علم حسي كه فرمود: ?الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ? لذا در موارد ديگر ميفرمايد ?و انتم تشهدون? يعني شما شاهد اين صحنه هستيد يك علم حدسي نيست يك علم استدلالي نيست يك علم حسي است چرا با اينكه مسئله براي ما مشهود است كفر ميورزيد؟
پرسش ...
پاسخ: اين هم مال آنهاست چون ضلالت و اضلال دو وصف عالمان سوء است وگرنه مال توده مردم يك وصف است.
پرسش ...
پاسخ: بله ديگر چون اين دو آيهاي كه الآن داريم ميخوانيم تتمه همان است كه اينها ضلالت دارند و اضلال قهراً بحث در دو مقام ميشود مقام اول كه مربوط به ضلالت آنهاست آيه اول عهده دار است مقام دوم كه مربوط به اضلال آنهاست به عهده آيه دوم است همان طوري كه در سوره «مائده» داشت ضلوا و اضلوا اين ضلوا به عهده آيه اول است آن اضلّوا به عهده آيه دوم كه البته مال علماي سوء است و اينكه اوصاف وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) به صورت روشن در كتابهاي آسماني آمده همان است كه در آيه 157 سوره «اعراف» ذكر شد كه فرمود: ?الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ اْلأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ اْلإِنْجيلِ? آنها كه مردان با اخلاصياند به پيامبري ايمان ميآورند كه به صورت صريح نام مباركش يا خصوصيات شخصي آن حضرت در كتابهاي آسماني اينها آمده و اينها اسم مبارك حضرت يا خصوصيات آن حضرت را در كتاب آسماني خود مييابند چه در تورات و چه در انجيل آن اوصاف را خواندند و فهميدند و در وجود مبارك در خارج تطبيق كردند شده علم شهودي همان طوري كه فرعون كافر مطلق است بعد از بيان حق از باطل و آل فرعون اين چنين بودند كه عالمانه كفر ورزيدند ?وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ? اين گروه از مشايخ سوء اهل كتاب هم عالمانه كفر ورزيدند كه كفروا بعد ما شهدوا اين كفروا بعد ما شهدوا نه تنها از اين آيه قرائت شده در سوره آل عمران كه محل بحث است استفاده ميشود در آيات ديگر هم هست كه ? شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقّ? در همين سوره? مباركه? «مائده» كه بحثاش هست در چند آيه بعد كه خواهد آمد آيه 86 اين است ?كَيْفَ يَهْدِي اللّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقُّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمينَ? اين شامل اهل كتاب هم خواهد شد اينها به مبدأ و وحي و رسالت ايمان آوردند ولي نوبت به وحي خاتم كه رسيد با اينكه شاهد حق و صدق اين سخناند مع ذلك كفر ورزيدند ديگر اين گروه از توفيق هدايت الهي برخوردار نيستند يعني هدايت پاداشي و هدايت ايصال مطلوب و مانند آن وگرنه خداوند آنها را با هدايت ابتدايي راهنمايي كرده است اينكه در همين سوره «آل عمران» آيه 86 فرمود خداوند چگونه هدايت كند افرادي را كه بعد از ايمان كفر ورزيدند و حق براي آنها مشهود شد ?كَيْفَ يَهْدِي اللّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقُّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمينَ? يعني هدايت پاداشي نصيب اينها نميشود وگرنه همه اين آيات براي هدايت همه مردم است استدلالهايي كه در قرآن آمده آن فطرت تغييرناپذيري كه در نهان و نهاد هركسي هست هدايت الهي است هدايت الهي شامل همه خواهد شد ولي اين هدايت پاداشي است كه خدا به افراد ظالم نخواهد داد يعني توفيق نميدهد او را به حال خود رها ميكند
پرسش...
پاسخ: چرا چون شواهد فراواني نشانههاي زيادي از نبوت در كتاب آنها هست نشانههاي اخلاقي هست نشانههايي كه به صورت او برميگردد نشانههايي كه به سيرت آن حضرت برميگردد اين نشانهها فراوان است همه اين نشانهها را ديدند مع ذلك كفر ورزيدند اين گروه پس ضلوا في انفسهم لذا در آيه محل بحث فرمود: ?يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ? در اصرار اين اهل كتاب به كفرورزي سوره? مباركه? «بقره» بحثاش گذشت و سوره «نساء» هم در اين زمينه بحثي دارد آنچه كه در سوره «بقره» گذشت اين بود كه در آيه 145 ?وَ لَئِنْ أَتَيْتَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ بِكُلِّ آيَةٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَكَ وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًا لَمِنَ الظّالِمينَ? فرمود اگر معجزات فراواني بياوري اينها ايمان بياور نيستند آن تعصب و تحجر نميگذارد اينها حقپذير باشند چه اينكه در سوره «نساء» آيه 151 مطلبي دارد كه شامل اهل كتاب هم ميشود آيه 150 و 151 ?إِنَّ الَّذينَ يَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يُريدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُريدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبيلاً ? أُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقًّا وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ عَذابًا مُهينًا? اينها كسانياند كه بعضي از انبيا را قبول دارند بعضي از انبيا را قبول ندارند در حقيقت همان پيامبري را كه قبول دارند همان پيامبر را قبول ندارند سرّ اينكه دين تبعيضپذير نيست ?نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ? اين سرّش اين است كه اگر كسي بعضي از حرفهاي يك پيامبر را بپذيرد و بعضي از حرفهاي ديگر را رها بكند معلوم ميشود او را پيامبر معصوم نميداند هرچه كه مطابق با رأي خود شد او را حق ميداند هرچه مطابق با ميل خود نبود او را باطل ميشمارد پس پيامبري را تكذيب ميكند لذا اگر كسي حلالي را حرام شمرد يا حرام بيني را حلال شمرد استحلال كرد يك حرامي را اين ميشود مرتد چون دين به هيچ وجه تبعيضپذير نيست لذا در سوره «نساء» فرمود: ?أُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقًّا? در نتيجه جمودي كه اينها و تحجري كه دارند مانع اسلام پذيري اينگونه از مشايخ سوء است اين خلاصه كلام در مقام اول كه اينها ضلوا گمراه شدند.
اما بحث در مقام دوم كه اضلال اينهاست آن آيه بعدي است كه فرمود: ?يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ? اينكه شما باطلي را به لباس حق درميآوريد و حق را كتمان ميكنيد اين اضلال است ?لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ? مقام ثاني هم به دو امر منحل ميشود چون اگر كسي بخواهد اضلال كند به احد الامرين اضلال ميكند به عنوان منفصله مانعة الخلو كه جمع را شايد اگر كسي بخواهد اضلال كند يا القاء شبهه ميكند باطلي را به صورت حق درميآورد و عرضه ميكند يا كاري ميكند كه حق را كتمان بكند و به دست اهل نرسد يا باطل را ارائه ميدهد كاري به كتمان حق ندارد يا نه باطل ارائه نميدهد حق را نميگويد يا دروغ ميگويد يا راست نميگويد آنجا كه بايد شهادت حق بدهد حرف نميزند آنجا كه حرف ميزند دروغ ميگويد اين مفسرين عهدين اينچنين بودند يا آيات تورات و انجيل را تحريف ميكردند بد معنا ميكردند يا آنجا كه بايد فتوا بدهند و جلوي خلاف را بگيرند ساكتاند كه «الساكت عن الحق شيطان اخرص» اين دو راه كه به نحو منفصله مانعة الخلو است و اجتماع را شايد در سوره? مباركه? «بقره» آيه 42 بحثاش گذشت آنجا هم همين مضمون است وجود مبارك موساي كليم(سلام الله عليه) انبياي بني اسرائيلي به اين بني اسرائيل ميگفتند كه شما اولين كسي نباشيد كه كفر ورزيده باشيد ?وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِما مَعَكُمْ وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ? شما اول كسي نباشيد كه از دين هم برگشته باشيد ?وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتي ثَمَنًا قَليلاً وَ إِيّايَ فَاتَّقُونِ?وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ? يعني «ولا تكتموا الحق و انتم تعلمون» هم آنجا كه القاي شبهه ميكنيد حق را به صورت يك باطلي به مردم ارائه ميدهيد تا منزجر بشوند عالمي و هم آنجا كه كتمان ميكنيد حق را و حرف نميزنيد هم عالميد كه? وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ?قيد هر دو امر است «ولا تلبسوا الحق بالباطل و انتم تعلمون و تكتموا يعني لا تكتموا الحق و انتم تعلمون» كه در آيه 42 سوره «بقره» گذشت اين مضمون مربوط به اضلال است لذا فرمود بعد از اينكه گرفتار ضلالت شديد به دام اضلال ميافتيد و ?يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ? آنجا كه حق را كتمان ميكردند آيات الهي را اصلاً نميگفتند آنجا كه حق را به لباس باطل درميآوردند به مردم عرضه ميكردند همان بود كه ?يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللّهِ? و ما هو من عندالله خب با يك القاي شبههاي كه اين حرف تورات است اين حرف انجيل است مردم را گمراه ميكردند پس ضلوا و اضلوا منشأ اين كارها هم لبس حق بالباطل و كتمان حق است كه اين جمع را شايد و هر دو مقام اينها عالم بودند آنگاه فرمود: ?وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَي الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ? اينها دسيسه بازان و سياست بازان اسرائيلياند ممكن است همان مشايخ سوء و علماي سوء باشند ممكن است گروه ديگر باشند اين كار، كار علمي نيست يك نيرنگ سياسي است بيان ذلك اين است كه گروهي از اهل كتاب گفتند شما آنچه كه بر مسلمين نازل شده است برويد ايمان بياوريد در اول روز و در آخر روز برگرديد مرحوم شيخ طوسي(رضوان الله عليه) در كتاب شريف تبيان سه وجه ذكر كرده با اظهار نظر مرحوم امين الاسلام در مجمع همان سه وجه را ذكر كرده بي اظهارنظر آن وجوه ثلاثهاي كه در مجمع ملاحظه فرموديد به همين ترتيب اصلش در تبيان هست منتها مرحوم شيح ميفرمايد اكثر مفسرين و اهل علم بر اينند كه منظور آيه اين است كه عدهاي از دسيسه بازان اسرائيلي نقشه كشيدند گفتند شما صبح برويد در جمع مسلمين به مسلمين بپيونديد و بگوييد ما ايمان آورديم عصر برگرديد بگوييد ما تحقيق كرديم ديديم خبري نبود چون شما صاحب نظريد اين دسيسه بازان ممكن است صاحبنظر نباشند اما اينها كه مجريان اين توطئه هستند صاحب نظرند يعني كسانياند كه وجيهه الملهاند حرفشان مقبول است امضاي اينها مقبول است اين گروه را وادار كرند حالا يا خودشان رفتند يا عدهاي را وادار كردند كه صبح به اسلام گرايش پيدا كنند به پيغمبر ايمان بياورند و در جمع مسلمين باشند عصري برگردند بگويند ما آمديم تحقيق كرديم ديديم خبري نبود چيز باطلي است ـ معاذ الله ـ اين توطئه باعث ميشود كه افراد متوسط يا ضعيف اينها برميگردند از دين اين يك معناي روشني است براي آيه كه اكثر مفسرين به تعبير مرحوم شيخ در تبيان اين معنا را قبول كردند و اين وجه همان اولين وجه از سه وجهي است كه مرحوم امين الاسلام در مجمع دارد.
وجه ديگري هم هست و آن اينكه يهوديها گفتند كه چون پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نماز صبح را به طرف بيت المقدس خواندند و در هنگام نماز ظهر دستور آمد كه قبله شما كعبه است شما به آنكه اول روز پيغمبر عمل كرده به همان ايمان بياوريد يعني به طرف بيت المقدس عبادت كنيد نه آنكه در آخر روز دستور رسيده است به آن كفر بورزيد اين قول بعضي از مفسرين هست به عنوان وجه دوم يا در كنارش هم يك شأن نزولي ذكر شده است سيدنا الاستاد(رضوان الله عليه) روي آن شدت علاقهاي كه به روايات دارد و الميزان را شما از اول تا آخر كه ملاحظه ميفرماييد ميبينيد كه ايشان با چراغ عقل و روايت آيات را ميبيند يعني نظير بحثهاي معمولي ما نيست كه ما بحثهاي روايي را آخر مثلاً ذكر بكنيم اينچنين نيست اول روايات را در كنار چشمشان ميگذارند براهين عقلي را در كنار چشمشان ميگذارند آن وقت با اين دو تا نورافكن آيات را ميبينند لذا در بحث تفسيري آيات را طوري معنا ميكنند كه مطابق با روايت باشد و به اين جمله كما سيجيء في البحث الروايي اشاره ميكنند وقتي وارد بحث روايي شدند ميفرمايند اين همان است كه قد تقدم في التفسير اين چنين نيست كه آيات را اول معنا كنند با قطع نظر از روايات بعد بروند بحث روايي را علي حده معنا كنند اين تفسير القرآن بالثقلين نشد كه ايشان در متن تفسير همه روايات را ملحوظ كردند لذا در بحثهاي روايي به استثناي موارد كم شرح زائدي ندارند ايشان و همين جمله كوتاه يا مشابه آن اكتفا ميكنند اين پيداست به اينكه روايت را جلو گذاشتند اين برهان عقلي را هم دارند با اين ديد عقل و نقل به سراغ قرآن ميروند اين روايتي را در تفسير قمي از ابي الجارود نقل شده است كه امام باقر(سلام الله عليه) فرمود گروهي از اهل كتاب نقشه كشيدند يا اين چنين فتوا دادند گفتند آنچه كه بر پيغمبر در اول روز نازل شد به او ايمان بياوريد آنچه كه بر پيغمبر در آخر روز نازل شد به او كفر بورزيد ?آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ? كه اين وجه النهار ظرف باشد براي انزل ?وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا? به چيزي كه ?أُنْزِلَ عَلَي الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ? ?وَ اكْفُرُوا? به چيزي كه انزل علي الذين آمنوا آخر النهار برابر روايتي كه در تفسير قمي از ابي الجارود نقل شده است كه از امام باقر(سلام الله عليه) نقل شده سيدنا الاستاد(رضوان الله عليه) برخلاف اكثري اهل تفسير اين آيه را اين چنان معنا كردند فرمودند منظور آيه اين است كه آمنوا به نماز بطرف بيت المقدس و اكفروا به نماز بطرف كعبه كه اين وجه النهار ظرف باشد براي انزل يعني انزل وجه النهار آنچه كه اكثري اهل تفسير بيان كردند اين وجه النهار ظرف است براي آمنوا، آمنوا وجه النهار بالذي انزل علي الذين آمنوا واكفروا آخر النهار بالذي انزل علي الذين آمنوا ايشان تبعاً للروايه و استنباطاً لنكة ادبيه اين معنا را پذيرفتند آن نكته ادبي اين است كه
پرسش...
پاسخ: چون خود روايت عقل را مخصص لبي ميداند مفسر لبي ميداند
پرسش ...
پاسخ: نه چون اگر يك روايتي پنج تا احتمال دارد كه يكي دوتا احتمالش با عصمت انبيا مخالف هست عقل ميگويد اين احتمالها هم ضعيف است اين احتمالات مردود است عقل به عنوان مقيد لبي مخصص لبي متصل يا منفصل همواره در كنار آيات و روايات هست اگر آيهاي پنج تا احتمال داشت بعضي از اين احتمالات با توحيد مخالف بود يا با رسالت مخالف بود يا با عصمت مخالف بود عقل ميگويد آن احتمالات روا نيست نكته ادبي كه ايشان ذكر كردند اين است كه فرمودند اگر ما اين وجه النهار را متعلق به انزل بگيريم نزديكتر هم هست تا اينكه وجه النهار را متعلق به آمنوا بگيريم بگوييم ?آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهار?ِ اگر وجه النهار ظرف باشد براي آمنوا كه خيليها گفتند اين دور است ظرف و مظروف دور است ولي اگر وجه النهار را ظرف بگيريم براي انزل اين نزديك است اين خلاصه فرمايش ايشان.
پرسش...
پاسخ: نه ديگر در همان جريان تحويل قبله در مسجد القبلتين قبلاً به طرف بيت المقدس نماز ميخواندند بعداً به طرف كعبه
پرسش...
پاسخ: لازم نيست كه ظرف حدوثاش باشد يعني آنكه اول نهار بود يعني به همان دستوري كه اول روز انجام داده شد به آن دستور شما عمل كنيد.
پرسش ...
پاسخ: خب بله، ولي به تبعاً للروايه اين چنين معنا شده است.
اما اشكالي كه در اين كار هست اين است كه اين دسيسه نيست آيه در صدد دسيسه و اضلال اهل كتاب است اين دسيسه نيست براي اينكه يهوديها علماي يهود به اينها گفتند اين كسي كه آمده و داعيه اسلام دارد صبح به طرف بيت المقدس نماز خواند و عصر به طرف كعبه شما همان صبح را قبول بكنيد آنكه ايشان در عصر عمل كرد آن را قبول نكنيد خب اين لعلهم يرجعون ندارد كه اين چه فتنهاي است عوام فريبي است كه عدهاي را بفريبند؟
نكته ديگر آن است كه گرچه اين وجه النهار نزديك به انزل است اما قيد متوجه مطلبي است كه سيق له كلام،و كلام در اضلال و نيرنگ اهل كتاب است كه زمينه براي ارتجاع و ارتداد مسلمين را فراهم كند و آنچه كه اساس كار است همان آمنوا است كه در اول آمده كه اين قيدها همه متوجه به آمنوا است كه اول ذكر شده ?آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ? اين ?وَاكْفُرُوا آخِرَهُ? هم مؤيد آن است كه يعني آخر النهار «آمنوا وجه النهار واكفروا آخر النهار» بنابر فرمايش ايشان اين ?وَاكْفُرُوا آخِرَهُ ? يعني «واكفروا بالذي انزل آخر النهار» يك هم چنين چيزي بايد مقدم باشد اين هم سازگار نيست عمده آن است كه جريان ابي الجارود مورد اعتماد نيست اين جريان ابي الجارود كه در تفسير قمي(رضوان الله عليه) آمده از زياد بن منذر است زياد بن منذر هم در رجال توثيق نشده تضعيف شده مرحوم شيخ و ديگران خب او را تضعيف كردند روايت ضعيف است اولاً و ثانياً نميگويد اين شأن نزول است كه حالا اصل روايات را بخوانيم.
پرسش...
پاسخ: يعني چون معمولاً وجود مبارك حضرت نماز عصر را عصر ميخواندند ديگر.
پرسش ...
پاسخ: آن وجه النهار نيست آن وقت، وجه الشيء اول الشيء
پرسش ...
پاسخ: چرا اول روز است ديگر لذا نوعاً اينها اول النهار است اول روز است صبح اول روز است
پرسش...
پاسخ: نصف النهار ظهر است نه وجه النهار، وجه النهار اول نهار است در تفسير علي ابن ابراهيم قمي(رضوان الله عليه) ذيل همين آيه محل بحث اين چنين آمده است «و قوله تعالي ?وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَي الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ? قال نزلت في قوم من اليهود قالوا آمنا بالذي جاء به محمد(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بالغداة و كفرنا به بالعشي» اين يك حرف بعد ميفرمايد: «و في رواية ابي الجارود عن ابي جعفر(عليه السلام) ان رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) لما قدم المدينه و هو يصلي نحو بيت المقدس اعجب اليهود من ذلك فلما صرفه الله عن بيت المقدس الي بيت الحرام وجدت» وجدت يعني حزنت محزون شدند «و كان صرف القبله صلاة الظهر» يعني موقع نماز ظهر حضرت از بيت المقدس به طرف كعبه منصرف شدند «فقالوا» اين يهوديها گفتند: «صلي محمد(صلّي الله عليه و آله و سلّم) الغداة و استقبل قبلتنا فآمنوا بالذي انزل علي محمد(صلّي الله عليه و آله و سلّم) وجه النهار و اكفروا آخره يعنون القبله حين استقبل رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) المسجد الحرام لعلهم يرجعون الي قبلتنا» شما به طرف بيت المقدس نماز بخوانيد همان طوري كه حضرت نماز اول روز را به طرف بيت المقدس خواند شما اين كار را بكنيد تا مردم به قبله ما برگردند خب
اولاً اين روايت در اثر اينكه زياد بن منذر كه مكني به ابي الجارود است ضعيف است معتبر نيست ثانياً يك روايتي است كه اين چنين شده اما حالا آيه در همين زمينه نازل شده يا نه آن يك نيرنگي بود گفتند؟ اينكه شان نزول در آن نيست كه آنها يك چنين كاري كردند بعد آيه نازل شده اگر هم باشد تطبيقي است از خود جناب علي ابن ابراهيم قمي و مانند آن پس طبق چند جهت اين حرف پذيرشاش مشكل است.
«و الحمد لله رب العالمين»
|