موضوع: سوره آل عمران
عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه159
مدت زمان: 41:28 اندازه نسخه كم حجم: 4.72 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 9.74 MB دانلود
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدينارٍ لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاّ ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِمًا ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَيْسَ عَلَيْنا فِي اْلأُمِّيِّينَ سَبيلٌ وَ يَقُولُونَ عَلَي اللّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ ?75? بَلي مَنْ أَوْفي بِعَهْدِهِ وَ اتَّقي فَإِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقين ?76َ?
در تبيين انحاء نيرنگ و اضلال اهل كتاب نسبت به مومنين به اين قسمت ميرسيم كه ميفرمايد اينها نه تنها خود گمراهند و در صدد گمراهي شمايند بلكه حرمتي براي شما قائل نيستند و همان ديد باطلي كه دارند نه براي فكر شما ارزش قائلاند نه براي خون شما احترامي نه براي مال شما حرمتي و اما درباره مال خصوص اين آيه ناظر است فرمود: ?وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ? نفرمود و منهم براي اينكه اگر ميفرمود منهم ظاهرش اين است كه همان گروهي كه اين توطئههاي ياد شده را طرح كردند همانها هستند كه در مسئله امور مالي يا اميناند يا خائن اين طور نيست بلكه خواه آن گروه خواه گروه ديگر اصولاً اهل كتاب دو دستهاند اهل كتاب بعضي اميناند بعضي خائن پس منهم نفرمود براي اينكه به آن مرجع خاص برنگردد فرمود: ?وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ?.
نكته دوم اين است چرا نفرمود منهم فرمود: ?وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ? يا چرا نفرمود يهود اين چنيناند فرمود اهل كتاب اين چنيناند؟ براي دو امر يكي اينكه با اينكه اينها اهل كتابند و بايد كتاب هادي اينها باشد چون ?فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ? و مقتضاي تعليم كتاب عمل نكردند نكته دوم آن است كه نه تنها به سفارش كتاب آسماني عمل نكردند بلكه اين كتاب را مورد افترا قرار دادند يك دروغي را به همين كتاب خدا اسناد دادند چون گفتند اين در كتاب آسماني ما هست و كذبي است به كتاب آسماني اسناد داده شد و خداوند تكذيب ميكند اينها را بنابراين روي اين دو نكته نفرمود و اليهود كذا فرمود و من اهل الكتاب كذا.
نكته سوم اين است كه چرا فرمود: ?وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ? نفرمود و اهل الكتاب براي اينكه حق عدل و انصاف را كه «سيد الاعمال انصاف» است قرآن كاملاً رعايت ميكند چون همه اهل كتاب اين چنين نيستند بعضيها اميناند و بعضيها خائن حق امناء را حفظ كرده و خيانت خائنان را هم افشاء كرده لذا آنها كه اميناند حرمت امانت آنها را نگه داشت و آنها كه خائناند قبح خيانت اينها را افشا كرد لذا با من تبعيضيه بحث شروع شد و اهل كتاب به دو قسم تقسيم شدند.
مطلب ديگر آن است كه فرمود اهل كتاب دو دستهاند يك عده اميناند يك عده خائن اين اختصاصي به اهل كتاب ندارد ديگران هم همين طورند مسلمانها هم دو دستهاند يك عده اميناند يك عده خائن غير مسلمين هم باز دو دستهاند يك عده اميناند يك عده خائن اين چه خصوصيتي دارد كه درباره اهل كتاب بفرمايد اينها دو دستهاند يك عده امين يك عده خائن ظاهراً نكتهاش اين است كه چون خيانت در اينها بيش از امانت است و اينها خيانت را به وحي الهي و كم كم به آن نژاد استناد دادند و شدند نژادپرست از اين جهت نام اينها مطرح شد وگرنه گرچه در بين مسلمين يك عده اميناند يك عده خائن اما مسلمان خائن نميگويد قرآن ما گفت خيانت كنيد ـ معاذ الله ـ ولي خيانت ميكند يا گروههاي ديگر نميگويند ما حق خيانت داريم اما اين اسرائيل نژادپرست ميگويد ما حق داريم كه در اموال ديگران تعدي كنيم اين حق ما است اين خيانت خود را توجيهنژادي ميكند توجيه شخصيتي ميدهد ميگويد كه اين حق ما است و اين را خيانت نميدانند از اين جهت قرآن متعرض شده است وگرنه صرف اينكه در بين امتها مردم دو دستهاند يك عده امين يك عده خائن اين اختصاصي به يهود ندارد نوع مردم البته اين طورند
پرسش: ...
پاسخ: چون اگر بفرمايند «مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ من اهل الكتاب» كه هماهنگ نيست
پرسش: ...
پاسخ: يعني منهم كذا منهم كذا چون ميخواهد اينها را تقسيم كند اصلاً سيق لبيان تقسيم اهل كتاب از اول بفرمايد كه امين بعضي از مردم است نميخواهد امين را تقسيم كند بگويد امين از بعض اهل كتاباند يا خائن بعضي از اهل كتاباند ميخواهند بعض اهل كتاب را بگويند امين اين نكته تقديم است يك وقت است ميخواهد بفرمايد به اينكه بعضي از امنا يهودياند بعضي از امنا غير يهود خب بايد اينجا امين را مقدم ذكر ميكند اما كلام مسوق است براي تقسيم اهل كتاب لذا بايد خبر مقدم باشد.
پرسش: ...
پاسخ: نه سرش اين است كه آنها خيانتشان را جنبه ديني ميدهند كه الآن در همين آيه مطرح است ببينيد دو نكته عنوان اهل كتاب آمده يكي اينكه كتاب داشتن بايد بازدارنده باشد معذلك در اينها اثر نكرد چون ?فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ? نكته ديگر اينكه اينها نه تنها خيانت مالي كردند خيانت فكري كردند و اين تعدي به مال امنا را به كتابشان اسناد دادند گفتند در دين ما اين چنين است كه هرجي بر ما نيست.
پرسش: ...
پاسخ: اگر اين چنين باشند هم اين تفكر يهوديت است در احتجاجات امام هشتم (سلام الله عليه) به آن شخصي كه در خراسان با او استدلال كرد فرمود اين طرز تفكري كه تو داري تفكر يهوديت است «اني احسبك عنك ذاهيت اليهود» طرز يهودانه فكر ميكني كه اگر كسي مسلماني ـ معاذ الله ـ خيانت بكند بعد اين را به دين خود اسناد بدهد كه دين ما گفته است كه شما ميتوانيد خيانت بكنيد.
مطلب بعدي آن است كه كلمه قنطار و دينار مقابل هم قرار گرفت اين تقابل نشان ميدهد كه منظور آن نصاب خاص نيست قنطار را در باب جعل مهريه آنجا ذكر كردند در سوره? مباركه? «بقره» گذشت ?وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطارًا فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئًا? در آنجا قنطار معنا شد كه آيا هزار و دويست اقيه است؟ يا يك پوست گاو پر از طلا است يا نصاب ديگري دارد اين زحمتها براي فهميدن لغت قنطار خوب است اما در آيه محل بحث نقشي ندارد چون اين نصاب براي هيچ حكمي نيست در اينجا قنطار در مقابل دينار قرار گرفت يعني بعضيها هستند كه مال زياد اگر به آنها به عنوان امانت بدهي خيانت نميكنند چه رسد به مال كم بعضيها هستند كه مال كم به آنها امانت بدهي خيانت ميكنند چه رسد به مال زياد.
پرسش: ...
پاسخ: جنسش را مشخص كرده اما نصاباش را مشخص نفرمود كه منظور در اينجا نبايد بحث بكنيم چون اين نصاب زكات يا مانند آن نيست يك حكم فقهي روي قنطار نيامده تا ما ببينيم كه قنطار چند گرم است و چند مثقال چه اينكه يك حكم فقهي روي دينار نيامده تا ما بفهميم كه دينار چقدر است و چند درهم است منظور از قنطار و دينار نظير آن مسائلي كه درباره زكات يا امثال زكات آمده نيست در زكات مال زكوي اگر بخواهد زكات به او تعلق بگيرد بايد دينارش مشخص باشد اما اينجا منظور قليل و كثير است چون منظور قليل و كثير است بحث درباره نصاب قنطار و دينار يك بحث زائدي است البته يك مسئله لغوي و آثار فقهي هم برايش مترتب است خوب است اما آيه ناظر به آن نيست اين هم يك مطلب.
اينكه فرمود: ?مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ? خطاب مفرد است يعني هر مخاطبي كه شايسته خطاب است اين آيه ناظر به او است بعضي از خطابها متوجه پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) است به عنواني كه او قائد مسلمين است خطاب به او است بعد هم به امت سرايت ميكند اما اينجا خطاب به پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) نيست به عنواني كه او قائد مسلمين است خطاب به اي مخاطب است به اي مسلم هست كه شما هر مسلمان در هر شرايطي كه باشي وقتي مالت را به يهودي به عنوان امانت ميسپاري اينها دو دستهاند بعضيها هستند كه مال زياد را هم كه به آنها به عنوان امانت بدهي خيانت نميكنند چه رسد به مال كم بعضيها هستند كه مال كم را هم خيانت ميكنند چه رسد به مال زياد پس ?إِنْ تَأْمَنْهُ? خطاب به شخص پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) نيست خطاب به اي مخاطبين خواهد بود ?مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ? خودش تأديه ميكند اما ?وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدينارٍ لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ? بعضيها هستند كه يك دينار هم اگر به اينها بدهي خيانت ميكنند به شما نميپردازند ?إِلاّ ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِمًا? مگر اينكه شما ايستادگي كنيد اين ?ما دُمْتَ? چون خود اين ماده دوام آن استمرار را ميرساند اين ما ديگر ظرفيه نيست چون ماي ظرفيه يعني وقتي كه اين ديگر با دوام سازگار نيست وقتي كه دوام مستمر بود به اين معنا نيست قهراً ميشود ماي مصدريه ?ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِمًا? يعني الا ان تدوم عليه قيامك مگر قيام دائم باشد و منظور از قيام هم اين چنين نيست جمود بر لفظ مراد باشد يعني مادامي كه بالاسر او ايستادي و همراه او هستي منظور از اين قائماً يعني ايستادگي كردن اگر ايستادگي كردي مقاومت كردي حقت را ميگيري اگر ايستادگي نكردي او اهل اينكه حقت را به تو بپردازد نيست ?وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدينارٍ لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ? الا ان تدوم عليه مقاوماً ?إِلاّ ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِمًا? يعني مگر اينكه اين قيام و ايستادگي را استمرار بدهي كه اگر مقاومت كردي حقت را ميگيري.
پرسش: ...
پاسخ: دخيل نيست نظير وحي و امثال ذلك نيست يا اينكه ما به شما ميگوييم نيست يا جبرئيل به تو ميگويد نيست و امثال ذلك نيست اين خطاب بهاي شخصٍ خواهد بود ? لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاّ ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِمًا?.
پرسش: ...
پاسخ: اينها آخر اينها درباره قنطار و دينار است ديگر راه روشن اين آيه مسائل مالي است آنگاه اين نكته روشن ميشود كه خب مسلمين هم همين طورند ديگران هم همينطورند كه در آنها امين و خائن هم وجود دارد چرا درباره خصوص اهل كتاب فرمود؟ براي اين چند نكته يكي اينكه خيانت آنها بيش از امانت آنها است و يكي اينكه اينها خيانت را به آن جريان دينشان توجيه ميكنند.
اما اينكه قران سيد الاعمال كه انصاف است او را رعايت كرده در بحثهاي قبل هم خوانديم كه قرآن حرمت امين و حرمت انسان وارسته را حفظ ميكند ولو يهودي باشد چه اينكه آيه 113سوره مباركه «آل عمران» اين است ?لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ اْلآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصّالِحينَ وَ ما يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَنْ يُكْفَرُوهُ وَ اللّهُ عَليمٌ بِالْمُتَّقينَ? آنگاه گروه ديگر اين چنين نيست چه اينكه در اين آيه از سوره «مائده» بحثاش گذشت احترام آن افراد امين از اهل كتاب را حفظ كرده است آيه 66 سوره «مائده» اين بود ?وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ? اين نشان ميدهد كه چرا جريان اهل كتاب را گفته نفرمود «منهم امة مقتصده و منهم ساء ما كانوا يعملون» بعضي خوبند بعضي بدند فرمود بعضي خوبند خيليها بداند اينكه فرمود: ?مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ? نشان ميدهد كه چرا جريان امين و خائن اهل كتاب را ذكر كرده اگر يك ملتي خائنينش بيش از امنايش باشد بايد بازگو كرد و اما اگر امين و خائن برابر هم بودند يا امين بيش از خائن بود ديگر لازم نيست بگويند.
مطلب ديگر آن است كه اينها اين خيانت را رنگ ديني به او دادند ?ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَيْسَ عَلَيْنا فِي اْلأُمِّيِّينَ سَبيلٌ? يعني هرجي نيست كه ما عليه اميين قيام و اقدامي بكنيم امي يا منسوب به ام القري است يا به منسوب مادر است كه همان آن ناخوانا و نانويس باشد يعني كسي كه مادرزاد است و چيزي نخوانده و چيزي ننوشته به همان اصل باقي باشد ميگويند امي اين كلمه اميين گاهي در مقابل اهل كتاب قرار ميگيرد گاهي احياناً خود اهل كتاب را هم شامل ميشود آنچه كه در مقابل اهل كتاب قرار گرفت آيه 20 همين سوره? مباركه? «آل عمران» هست كه قبلاً خوانده شد فرمود: ?فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ اْلأُمِّيِّينَ? به اهل كتاب و آنها كه اهل كتاب نيستند يعني مشركين بگو امي در مقابل اهل كتاب است اهل كتاب امي نيست ولو قدرت خواندن و نوشتن نداشته باشد همين كه امت يهود شد و داراي كتاب و دين شد امي نيست در مقابل امي است
پرسش: ...
پاسخ: بله بسيار خب اين همان معناي دوم است
پرسش: ...
پاسخ: بله پس امي گاهي مقابل اهل كتاب است نظير همان آيه 20 سوره «آل عمران» گاهي هم به معناي ناخوانا و جاهل كه اهل كتاب را هم ميگيرد نظير همان آيه سوره? مباركه? «بقره» آيه 78 سوره «بقره» است فرمود ?وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلاّ أَمانِيَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاّ يَظُنُّونَ? بنابراين امي دو اطلاق خواهد داشت اگر تفصيلي در كار نباشد تا قاطع شركت باشد اميين شامل ناخوانا و نانويسهاي اهل كتاب هم خواهد شد اما از اينكه فرمود: ?هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي اْلأُمِّيِّينَ رَسُولاً? يعني در بين همين امتهاي غير اهل كتاب اين بحث راجع به اميين و منهم اميون و امثال ذلك.
اما درباره اينكه فرمود: ?لَيْسَ عَلَيْنا فِي اْلأُمِّيِّينَ سَبيلٌ? فرمود اينها ميگويند كه ما هر كاري نسبت به غير اهل كتاب بكنيم روا است و هرجي نيست اين براي آن است كه اين خود بزرگ بيني در يهوديت بود حالا در اثر اينكه انبياي فراواني از نسل ابراهيم (سلام الله عليه) به آنها داده شد يا علل و عوامل ديگري در اين تنش نقش دارد اينها به جاي اينكه شاكر باشند مغرور شدند و فريب خوردند علي اي حال براي خود يك حرمتي قائلاند كه براي ديگران آن احترام را قائل نيستند هم احترام فكري است هم احترام مال هم احترام خون دين خود را حق ميدانند و بهشت را هم از آن خود ميدانند شاهدش هم همان آياتي است كه قبلاً تلاوت شد كه ?لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاّ مَنْ كانَ هُودًا أَوْ نَصاري? اين درباره بعد از مرگ است ?كُونُوا هُودًا أَوْ نَصاري تَهْتَدُوا? اين مال قبل از مرگ هدايت را مخصوص خود ميدانستند بهشت را هم مخصوص خود ميپنداشتند و مانند آن روي همان جهت كه خود را نژاد برتر ميپنداشتند اين حرف را زدند قرآن كريم هم روي اهل كتاب صحه گذاشت كه اينها قوم بزرگوارياند اما مادامي كه پيروي انبيا را حفظ كردند نه چون يهودند آدم خوبياند بلكه چون انبياي فراواني ما به اينها داديم اينها پيروي از انبيا را پذيرفتند آدم خوبياند قهراً اگر برگشتند و از اين پيروي دست برداشتند آيات الهي هم در مذمت اينها نازل ميشود لذا در عين حال كه ميفرمايد: ?فَضَّلْناهُمْ عَلَي الْعالَمينَ? در چند جا اينها را به عظمت ستود وقتي كه ديد با داشتن همه اين مواهب الهي اينها سر از طغيان درآوردند طوري اينها را مذمت كرد كه كسي را اين چنين مذمت نكر د از اين قسمت كه ?فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذينَ هادُوا? شروع ميشود تا ?كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ? ?قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللّهُ بِكُفْرِهِمْ? كسانياند كه اينها ملعوناند علي لسان عيسي و داوود ?كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ? ?ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باءُو بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ? تا آن آخر آيه كه چيزي از اسرائيل باقي نگذاشت قرآن كريم.
پرسش: ...
پاسخ: بله اما شأن نزولش گفتند درباره دو تا يهودي است يكي عبدالله ابن سنان است يكي يهودي ديگر عبدالله ابن سنان با گرفتن يك قنطار به عنوان امانت خيانت نكرد آن يهودي ديگر خيانت كرد شأن نزولاش اين است حتي بعضي از اهل تفسير گفتند اهل كتاب دو قسم است ?مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ? هم النصاري ?وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدينارٍ لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاّ ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِمًا? و هو اليهود گرچه اين تفسيري كه بعضي از مفسران احتمال دادهاند برهاني بر او نيست اما اينقدر خيانت يهوديت رواج دارد كه آن صدر آيه كه ميفرمايد بعض اهل كتاب اميناند گفتند منظور نصارا هستند بخش دوم آيه كه ميفرمايد بعض اهل كتاب خائناند گفتند منظور يهوداند اما شأن نزولاش مربوط به دو تا يهودي است.
پرسش: ...
پاسخ: بله آيه باطلاقه شامل هر دو ميشود اما از اينها به اين شدت قرآن نام نبرده است و معروف هم نيستند به نژاد پرستي يهود اين فضائل را به حساب نژاد خود آورد كه فرزند اسحاق است نژاد خاصي دارد و مانند آن بعد معلوم شد كه نژاد نقش ندارد زمان و زمين دخيل نيست اطاعت از حق دخيل است همين نژاد برتر شده ?كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ? ديگر شما اول تا آخر قرآن را بگرديد ببينيد كه درباره چه گروهي اين چنين مذمت شده است از آن طرف فرمود: ?فَضَّلْناهُمْ عَلَي الْعالَمينَ? از اين طرف هم ?لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ? معلوم ميشود كه ملاك نژاد نيست ملاك پيروي دين خدا است. آنها خيانتشان را اين چنين توجيه ميكردند كه ?لَيْسَ عَلَيْنا فِي اْلأُمِّيِّينَ سَبيلٌ? اميين منظور در اينجا به قرينه تقابل كه قاطع شركت است غير اهل كتاب است نه اميين يعني درس نخواندهها اميين يعني غير اهل كتاب مسلمانها را هم امي ميپنداشتند ?لَيْسَ عَلَيْنا فِي اْلأُمِّيِّينَ سَبيلٌ? ليس عليه سبيل يعني هرجي بر او نيست راه نيست راه نفوذ براي ما نيست ما اگر اين كار را كرديم كسي نميتواند راهي به طرف ما پيدا كند گاهي راه را ميبندند گاهي راه را ميگشايند اينها مدعياند كه كسي نميتواند به ما دسترسي پيدا كند راهي به ما ندارد بالأخره ما حق مسلممان است اين ليس علينا سبيل يا ليس عليهم سبيل در قرآن كريم به صورتهاي گوناگون بيان شد در آيه 141 سوره? مباركه? «نساء» آمده است ?وَ لَنْ يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكافِرينَ عَلَي الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً? خداوند به سود كافر بر زيان مؤمن راه باز نكرد كه كافر راهي داشته باشد عليه مؤمن نه در مقام احتجاج اين چنين است كه كافر دليلي داشته باشد كه مؤمن نتواند آن دليل را در هم بكوبد يا مؤمن دليلي داشته باشد كه كافر بتواند آن دليل را در هم بكوبد اين چنين نيست ?وَ لَنْ يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكافِرينَ عَلَي الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً? اين در مقام احتجاج فكري از نظر حكم فقهي و ولايي هم هرگز كافر نميتواند سرپرست امور مسلمين باشد بر مسلمانها چيره باشد اين هم حكم فقهي ?وَ لَنْ يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكافِرينَ عَلَي الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً? اين اصلاً ناظر به مسائل تكوين نيست كه كافر بر مسلمان نميتواند مسلط بشود اين طور نيست وگرنه فرمود عده زيادي از كفار بودند كه انبيا را شهيد كردند ?يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ? قتل النبيين بالحق و بقتلهم الانبيا همه اينها را قرآن بيان كرده لذا در همين عصر عباسيها وقتي كه ديدند جريان سيدالشهداء (سلام الله عليه) عالمگير شد آن عبدالله ابن فضل هاشمي و اينها در زمان امام ششم (سلام الله عليه) يك توطئهاي كردند كه اصل قصه كربلا را منكر بشوند به همين آيه گفتند مگر ميشود كه كافري بر مؤمني آن هم پسر پيغمبر مسلط بشود او را بكشد ?وَ لَنْ يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكافِرينَ عَلَي الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً? و گفتند پس چه شد حسين ابن علي (سلام الله عليهما) گفتند جريان حسين ابن علي هم نظير جريان حضرت مسيح است به آسمانها رفته اينجا است كه امام ششم (سلام الله عليه) به شاگرداناش فرمود فرمود به اينها بگوييد استدلال كنيد كه اين ناظر به تشييع است نه ناظر به تكوين و در قرآن كريم آمده كه خيلي از افراد كفار انبيا را كشتند قتل النبيين بغير الحق هست ? يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ? هست ?وَ قَتْلَهُمُ اْلأَنْبِياءَ? هست اين سه تا آيه صريح ميگويد كه دشمنان انبيا، انبيا را كشتند جريان حسين ابن علي يك جرياني است مثل روز روشن شهيد شده و امويها او را كشتند اين اصلاً ناظر به جريان تكوين نيست ?وَ لَنْ يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكافِرينَ عَلَي الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً? ناظر به مسائل احتجاج فكري است و ناظر به مسائل فقهي است يهوديها هم همين تفكر را داشتند منتها در جهت مخالف
پرسش: ...
پاسخ: نه خلاف است، خلاف فرمودهاند لذا امام (رضوان الله عليه) وقتي كه آمريكاي پليد خواست نفوذي در ايران پيدا كند به استناد همين آيه استدلال كرد فرمود بيگانه حق ندارد در داخل كشور اسلامي در جريان كاپيتولاسيون اولين استدلالي كه امام كرد به همين آيه استدلال كرد در آن اعلاميه مباركشان به همين آيه مصدر است كه اصلاً كافر حق ندارد در كشور اسلامي نفوذ داشته باشد علي اي حال سبيل دو طرف است اين ?وَ لَنْ يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكافِرينَ عَلَي الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً? اين است در بخشهاي ديگر هم سبيل هم به همين معنا است منتهي مصاديقاش فرق ميكند يعني راه نفوذ ندارد در سوره? مباركه? «شوري» فرمود ظلم ابتدائي بد است اما اگر مظلوم بخواهد انتصار كند و انتقام بگيرد سبيلي بر او نيست در سوره «شوري» آيه 41 اين است ?وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبيلٍ? يعني اگر مظلوم انتصار كرد انتقام گرفت سبيلي بر او نيست فقط سبيل بر ظالم است كه ظلم ابتدائي كرده وگرنه مظلوم بخواهد انتقام بگيرد ظلمي بر او نيست در سوره? مباركه? «توبه» راه نفوذ حكم خدا بر اشخاص مشخص شد آن هم به صورت سبيل ياد شده از آيه 91 به بعد سوره «توبه» اين چنين است كه ?لَيْسَ عَلَي الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَي الْمَرْضي وَ لا عَلَي الَّذينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَي الْمُحْسِنينَ مِنْ سَبيل? امين محسن است لذا امين يداش يد اماني است و ضامن نيست اگر كسي يداش يد اماني بود ضمان بردار نيست چون ?ما عَلَي الْمُحْسِنينَ مِنْ سَبيل? وقتي كه تفريط نكرده مال ودعي پيش امين تلف شده است يداش يد ضمان نيست به همين آيه و ادله ديگر چون اين محسن است و نميشود بر محسن راه پيدا كرد اطلاقش شامل موارد ديگر هم ميشود ?وَ لا عَلَي الَّذينَ إِذا ما أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ? يعني و لا علي الذين بر اينها هم سبيل نيست كه اين آيه 92 است آيه 93 سوره «توبه» اين است كه ?إِنَّمَا السَّبيلُ عَلَي الَّذينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللّهُ عَلي قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَعْلَمُونَ? فقط يك گروه راه نفوذ خدا و حكم خدا عليه اينها باز است آنها توانگراني هستند كه امكانات دارند و عمداً جبهه نميروند و بي خود عذر تراشي ميكنند و مائلاند كه مثل كودكان و زنان پير و مردان پير در پشت جبهه بمانند ?إِنَّمَا السَّبيلُ عَلَي الَّذينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ? خوالف يعني همينها هستند كه در خلف ميمانند بنابراين سبيل يعني راه نفوذ اينها آمدند گفتند ?لَيْسَ عَلَيْنا فِي اْلأُمِّيِّينَ سَبيلٌ? كه قرآن سخن اينها را تكذيب كرده گفتند ما هر كاري عليه امي انجام بدهيم راه باز است نه تنها ظلم ابتدائي بلكه خيانت در امانت هم روا است ?لَيْسَ عَلَيْنا فِي اْلأُمِّيِّينَ سَبيلٌ? اين حرف آنها آنگاه ميفرمايد اين اصل در كتابشان كه نيامده پس بايد در دو مقام بحث كرد كه آيا در كتاب آنها اين حرف آمده يا نيامده حالا بر فرض در كتابشان نيامده اين كار صحيح است يا نه؟ اين دو مقام را با اين بيان ذكر ميفرمايد ميفرمايند كه ?وَ يَقُولُونَ عَلَي اللّهِ الْكَذِبَ? اين يك افتراي عمدي است ?وَ هُمْ يَعْلَمُونَ? ميدانند كه خدا در تورات و مثلاً انجيل اين فرمايش را نگفته اينها دارند بدعت ميگذارند اين يك پس اين حرف در كتاب آسمانيشان نيست خب حالا في نفسه خوب است يا بد است؟ في نفسه بد است ?بَلي مَنْ أَوْفي بِعَهْدِهِ وَ اتَّقي فَإِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ? كه اين بلي حرف ردع است آن قبل را نفي ميكند ولي اين كار كار مذمومي است نه تنها خدا اجازه نداد بلكه نهي كرد و اگر كسي امين بود و متقي بود محبوب است.
«و الحمد لله رب العالمين»
|