موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه174

مدت زمان: 35:20 اندازه نسخه كم حجم: 4.77 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 9.54 MB دانلود


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?فَمَنْ تَوَلّي بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ ?82? أَ فَغَيْرَ دينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ?83? قُلْ آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلي إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ اْلأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسي وَ عيسي وَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ?84?
بعد از اينكه فرمود هم از انبيا پيمان گرفته شد و هم از امتها و فرمود عده‌اي اين پيمان را با اقرارشان امضا كرده‌اند و شاهد ايمان يكديگر شدند و انبيا شاهد ايمان امت شد و خداوند هم شاهد همه مشهودٌ عليه و شاهدان شد آن‌گاه مي‌فرمايد اگر كسي بعد از اين اخذ ميثاق اعراض كند اين فسق‌اش در نهايت شدت است ?فَمَنْ تَوَلّي بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ? گويا در قبال اينها كسي فاسق نيست اينها فاسق محض‌اند همان طوري كه در طرف كمال يك عده به ايمان كامل مي‌رسند فرمود: ?أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا? درباره افرادي كه در دركات سقوط مي‌كنند هم مي‌فرمايد: ?فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ? آن‌گاه درباره همينهايي كه فاسق و منحرف‌اند بعد از اخذ ميثاق و شهادت شاهدان و تحمل شهادت شهود مي‌فرمايد: ?أَ فَغَيْرَ دينِ اللّهِ يَبْغُونَ? اينها آمدند غير دين خدا را قبول كردند دين دو قسم است دين حق و دين باطل در نظام تكوين بيش از يك دين حاكم نيست ولي در نظام تشريع غير از دين حق اديان فراواني هم هست حتي فرعون براي جامعه مصر ديني تدوين كرد مي‌گفت ?إِنّي أَخافُ أَنْ يُبَدِّلَ دينَكُمْ أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي اْلأَرْضِ الْفَسادَ? همه اديان كه ساخت بشر است باطل است و دين الهي حق است و روزي فرا مي‌رسد كه اين دين الهي بر همه اديان باطل پيروز مي‌شود كه ?لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ? آن‌گاه مي‌فرمايد اين گروه بعد از اخذ ميثاق آمدند غير دين خدا را اخذ كردند و طلب كردند ?أَ فَغَيْرَ دينِ اللّهِ يَبْغُونَ? در اينجا دو نكته اخذ شده است يكي اينكه مفعول مقدم شد يكي اينكه با فاء ذكر شد البته استفهام انكاري‌اش هم نشانه توبيخ هست كه همزه اين معنا را تفهيم مي‌كند اما آن دو نكته جداي از خصوصيتي است كه همزه او را تفهيم مي‌كند آن دو نكته اين است فرمود: ?أَ فَغَيْرَ دينِ اللّهِ? نفرمود «أ و غير دين الله» سرش آن است كه فاء در اينجا نقشي دارد كه واو آن نقش را ايفاء نمي‌كند مي‌فرمايد اينها به جاي اينكه ايمان را بر آن اصول گذشته مترتب كنند در ميثاق و اقرار ايمان را مترتب كنند آمدند كفر را مترتب كردند مي‌فرمايد آيا پس اينها كفر ورزيدند؟ در حاليكه بايد ايمان پيدا مي‌كردند يعني متفرع بر اخذ ميثاق و اقرار ايمان بايد باشد نه كفر ?أَ فَغَيْرَ دينِ اللّهِ يَبْغُونَ? در حاليكه ?وَ لَهُ أَسْلَمَ?.
نكته دوم آن است كه گر چه در همين بخش در دو آيه بعد مي‌فرمايند: ?وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ اْلإِسْلامِ دينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ? كه مفعول مؤخر است اما در آيه محل بحث روي اهميتي كه براي اين مفعول هست مقدم ذكر شد گاهي اهمييت كمالي دارد گاهي خطر نقص مي‌فرمايد اينها تن به اين خطر دادند ?أَ فَغَيْرَ دينِ اللّهِ يَبْغُونَ? بعد از اينكه اين اهميت اعمال شده است در دو آيه بعد ديگر لازم نبود مفعول مقدم باشد فرمود: ?وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ اْلإِسْلامِ دينًا? ولي در اينجا كه اين مسئله از يك امر با خطري سخن مي‌گويد اهميت آن مفعول اقتضا مي‌كرد كه اين مقدم ذكر بشود فرمود: ?أَ فَغَيْرَ دينِ اللّهِ يَبْغُونَ? خب اين همزه نشانه تقبيح و انكار است كه چرا اين كار را كردند؟ چرا اينها غير دين خدا را اخذ كردند و طلب كردند؟ در حاليكه ?وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ? آنها راهي را رفتند كه همه موجودات برخلاف آن راه را مي‌روند و راهي كه همه موجودات آن راه را طي كرده و طي مي‌كنند اينها مي‌خواهند برخلاف مسير حركت كنند لذا موفق نمي‌شوند.
پرسش: ...
پاسخ: بله موجودات ديگر غير از انسان يا غير از كساني كه موجود مختار متفكرند دين تشريعي ندارند ولي تشريع يك قرارداد و قوانين اعتباري محض نيست قوانيني كه بشر وضع مي‌كند يك تشريع اعتباري است كه پايگاه تكويني ندارد زيرا قوانيني كه بشر وضع مي‌كند نه خود را مي‌شناسد نه جهان را نه رابطه خود با جهان را لذا يك سلسله چيزهايي را برابر صلاح ديد خود وضع مي‌كند گاهي هم مي‌بيند كه فاسد درآمده اما تشريع الهي تكيه‌گاهش همان تكوين است يعني چيزي را براي بشر وضع مي‌كند كه با جهاز دروني بشر هماهنگ باشد با نظام هماهنگ باشد در ارتباط بشر با نظام هماهنگ باشد و مانند آن لذا اگر كسي خواست قانوني را احترام بگذارد بايد قانوني را محترم بشمارد كه از طرف قانونگذار هستي تدوين شد لذا مي‌فرمايد خدائي كه همه در برابر او خاضع‌اند اين گروه نمي‌خواهند خضوع كنند ?أَ فَغَيْرَ دينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ? هم درباره مبدأ سخن فرمود هم درباره معاد.
پرسش: ...
پاسخ: بله چون اصل دين بايد يك پايگاه تكويني داشته باشد براهين قرآني از اين جهت فراوان است مي‌فرمايد: ?أَ إِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذي خَلَقَ اْلأَرْضَ في يَوْمَيْنِ? چرا شما حرف خدايي را كه آسمان و زمين را در دو روز ايجاد كرده نمي‌شنويد؟ ?كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتًا فَأَحْياكُمْ? نظير اين تعبير خطاب عمومي است مي‌فرمايد آن كسي كه تكويناً عهده‌دار پرورش شما است پرورش تشريعي شما هم به دست او است چگونه شما كفر مي‌ورزيد به كسي كه هستي‌تان به دست او است؟ اين برهان مسئله است اين تعليق حكم بر وصفي است كه مشعر به عليت است و علت مسئله را هم به همراه دارد مي‌گويند چگونه شما كفر مي‌ورزيد به كسي كه شما را آفريد و هستي به دست او است در طرف مخالف هم رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود من غير خدا را قبول كنم در حالي كه نظام به دست او است افغير الله اتخذوا رباً ?وَ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ? من غير خدا را بپرستم در حالي كه كل نظام را او دارد اداره مي‌كند؟
پرسش: ...
پاسخ: در سوره? مباركه? «انعام» آيه چهارده اين است ?قُلْ أَ غَيْرَ اللّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ هُوَ يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَمُ? اين تعليل تشريع است به تكوين خدا به پيغمبرش (صلّي الله عليه و آله و سلّم) مي‌فرمايد كه به مردم بگو من غير خدا را وليّ خود قرار بدهم در حالي كه او آسمان و زمين را خلق كرد من به عنوان يك موجود متفكر مختار قانون مي‌خواهم قانون مرا بايد كسي تدوين كند كه من و جهان و رابطه من و جهان را آفريد اين برهان مسئله است گاهي به لسان نبي اكرم (صلّي الله عليه و آله و سلّم) است گاهي به لسان ديگر اين دليل مسئله است از باب تشبيه تكوين به عرفي كسي بگويد من حرف پدرم را گوش ندهم براي اينكه او همه زحمتها را براي من كشيد؟ حرف استادم را گوش دادم كه او همه چيز را به من ياد داد؟ اين مثال عرفي، مثال برهاني و عقلي‌اش همين است كه قرآن بيان كرده كه پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) مي‌فرمايد من غير خدا را سرپرستم قرار بدهم در حاليكه او فاطر السموات والارض است در طرف مقابل به كافران مي‌فرمايد شما حرف خدا را انكار مي‌كنيد كه همه مي‌گويند بلي?؟ اين برهان مسئله است ?أَ فَغَيْرَ دينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا? مگر شما نمي‌خواهيد درست زندگي كنيد؟ مگر زندگي صحيح فرع بر شناخت قانون صحيح نيست؟ مگر قانون صحيح در سايه شناخت انسان به نحو صحيح شناخت جهان به نحو صحيح، شناخت پيوند انسان و جهان به نحو صحيح به اين سه اصل تكيه نمي‌كند؟ خب كيست كه به اين سه اصل عالم است غير از خدا ?أَ غَيْرَ اللّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ هُوَ يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَمُ? لذا در اينجا مي‌فرمايد: ?أَ فَغَيْرَ دينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَأَ فَغَيْرَ دينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ? اين دليل مسئله است.
پرسش: ...
پاسخ: بله ديگر
پرسش: ...
پاسخ: همه من‌اند براي اينكه گاهي به اعتبار اينكه ذي شعور نيستند از آنها به ما ياد مي‌شود گاهي از آن جهت كه كار خردمندانه مي‌كنند از آنها به من ياد مي‌شود
پرسش: ...
پاسخ:حالا برسيم به سراغ كره، كه كره يعني چه
پرسش: ...
پاسخ: اين پنج شش قولي كه جناب امام رازي دارد مرحوم امين الاسلام در مجمع دارد ظاهراً هيچ كدام از اينها آن مشكل را حل نمي‌كند خداوند از موجودات آسمان وزمين گاهي به ما ياد مي‌كند ?يُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي اْلأَرْضِ? گاهي از همين‌ها به من ياد مي‌كند سبح لله من في السموات، يسبح لله من في السموات گاهي از آن جهت كه اينها نظير اجرام سماوي يك موجود خردمند ذي شعور ظاهري نيستند از اينها به ما ياد مي‌شود و از آن جهت كه كار خردمندانه انجام مي‌دهند مسبح حق‌اند ساجد حق‌اند منقاد حق‌اند در اسلم، سبح، سجد به من ياد مي‌شود يسبح لله من في السموات هم ما است هم من، اين دو نكته درباره بتها هم هست گاهي از آنها به عنوان جمع مذكري كه مال ذوي الحقوق است تعبير مي‌شود با اينكه چوبهايي بيش نيستند مي‌فرمايد اولئك، هم و مانند آن براي اينكه كاري كه درباره ذي عقل است نسبت به آنها روا داشته شد كه نبايد روا مي‌داشتند بنابراين اين اسلام، اسلام تكويني است آن ابتغاء دين، ابتغاء تشريعي است چون ناظر به فسق منحرفان است ?فَمَنْ تَوَلّي بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ أَ فَغَيْرَ دينِ اللّهِ? آيا اين فاسقان ديني غير از دين خدا را قبول مي‌كنند كه اين همان تشريع است.
پرسش: ...
پاسخ: در تكوين كفر برنمي‌دارد.
پرسش: ...
پاسخ: آن فطرت است نه تكوين.
پرسش: ...
پاسخ: دين در نظام تكوين كفر برنمي‌دارد هيچ ممكن نيست كه يك موجودي در قبال ذات اقدس الهي نه بگويد
پرسش: ...
پاسخ: فطرت همان تشريع را تأييد مي‌كند نه اينكه تكويناً كسي كافر بشود دين مطابق با تكوين و فطرت است اما كفر تكويني نداريم كفر همواره تشريعي است هيچ كسي در نظام تكوين بگويد من تابع نظام علّي حق نيستم اين ممكن نيست انسان چه كافر چه غير كافر برابر قضا و قدر وارد اين عالم شد برابر قضا و قدر مي‌ماند برابر قضا و قدر مي‌رود و امثال ذلك آنچه كه در اختيار او است اين است كه او بين دو راه ايستاده ?إِنّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ? اينجا است كه جاي تشريع است جاي اختيار است.
پرسش: ...
پاسخ: بله آنجا مرحوم صدوق (رضوان الله عليه) از حضرت (سلام الله عليه) نقل مي‌كند سؤال مي‌كنند از امام صادق (سلام الله عليه) كه يعني چه؟ فرمود: «ان الله سبحانه و تعالي يعلم انه سيعمل عمل الاشقياء» نه اينكه بالفعل شقي است تو خواه و ناخواه داراي شقاوت است خدا مي‌داند كه اين شخص با سوي اختيار خود راه شقي را طي مي‌كند و ديگري با حسن اختيار خود راه سعادت را طي مي‌كند.
پرسش: ...
پاسخ: تكويناً بله.
پرسش: ...
پاسخ: تشريعتان بايد با تكوينتان بايد هماهنگ باشد وگرنه مي‌شود ناهماهنگي قانون با نظام تكوين يعني در جهت خلاف شنا كردن لذا به اينها مي‌گويند كه همه موجودات را خدا مي‌پروراند شما كه از اين قانون مستثنا نيستيد شما را هم بايد خدا بپروراند پرورش شما نظير پرورش گل و گياه نيست كه با يك قدري باران و يك قدري آفتاب حل بشود كه شما را انديشه مي‌پروراند شما را قانون مي‌پروراند شما از آن جهت كه بدن داريد باران مي‌باريم زمين را زرخيز و حاصلخيز مي‌كنيم و اين مواد طبيعي را به شما مي‌دهيم ?مَتاعًا لَكُمْ وَ ِلأَنْعامِكُمْ? اما وقتي سخن از قانون و وحي است ديگر ?مَتاعًا لَكُمْ وَ ِلأَنْعامِكُمْ? نيست ?كُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَكُمْ? نيست وقتي نوبت به دين مي‌رسد سخن از تعقل است و تدبر كه مخصوص شما است مي‌فرمايد شما بايد دين از كسي را قبول كنيد كه همه در برابر او خاضع‌اند عمده ?وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ? مقيد شد تقسيم شد به طوع و كره سه چهار طائفه در قرآن كريم بود طائفه سجده است، طائفه تسليم است طائفه تسبيح است و امثال ذلك كه آنها در بحث ديروز اشاره شد عمده اين است كه فرمود خواه و ناخواه حرف خدا را قبول مي‌كنند در نظام تكوين كره در مقابل طوع است يعني با كراهت با بي‌ميلي اما كُره در مقابل يُسر است كُره يعني دشواري سخن از كُره نيست سخن از دشواري نيست سخن از بي ميلي است گاهي انسان چيزي را مايل است علاقمند است به او دل بسته است اما يك كاري است براي او دشوار مثل اينكه مادر دوران بارداري را با دشواري طي مي‌كند اما به اين كار علاقمند است در سوره «احقاف» آيه پانزده فرمود: ?وَ وَصَّيْنَا اْلإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْسانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَ وَضَعَتْهُ كُرْهًا وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْرًا? فرمود ما به انسان سفارش كرديم كه پدر و مادرش را گرامي بدارد مادر او دوران بارداري را با كُره گذراند نه با كَره.
پرسش: ...
پاسخ: بله آن اكراهي است من الكَره اينجا كُره يعني دشواري اگر اين بي ميلي از خارج تحميل بشود اين فشار از خارج تحميل بشود مي‌شود كُره اگر از درون برخيزد مي‌شود كَره، كَره يعني با كراهت و بي ميلي مادر نسبت به دوران بارداري كراهت ندارد بلكه كمال علاقه را دارد اما يك فشاري است بر او اين كُره است يعني سخت است نه اينكه او با كراهت بار را بردارد يا با كراهت كودك را بپروراند او با شوق مي‌پروراند ولي با سختي و دشوراي پس كُره از بحث خارج است مي‌ماند كَره، كَره يعني بي ميلي بي ميلي دو جور است يك بي ميلي مقطعي و موضعي يك بي ميلي كلي، بي ميلي كلي در جهان اصلاً نيست يعني وقتي كه انسان از دور اين جهان را مي‌نگرد مي‌بيند يك واحد هماهنگي است كه دارد به مقصد مي‌رسد از دور وقتي كل جهان را به عنوان يك واحد مي‌نگرد مي‌بيند كه همه در خروش‌اند تا به آن مقصد اصلي‌شان برسند از اين معنا كه مجموعه جهان به عنوان يك واحد هماهنگ و منسجم مطرح است در سوره «فصلت» آيه يازده اين چنين سخن به ميان آمد فرمود: ?ثُمَّ اسْتَوي إِلَي السَّماءِ? يعني ذات اقدس الهي اول زمين را گستراند و آماده كرد ?ثُمَّ اسْتَوي إِلَي السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ? مثلاً در حد يك گازي يا مانند آن بود ?فَقالَ لَها وَ لِْلأَرْضِ ائْتِيا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ? به زمين و آسمان دستور داد كه خواه و ناخواه بياييد بي‌ميل يا با ميل بياييد اينها عرض كردند ما مي‌آييم و با ميل هم مي‌آييم نه تنها ما مي‌آييم و با ميل هم مي‌آييم بلكه همه تو را طلب مي‌كنند در جواب نگفتند با اينكه ضمير مؤنث است همه جا ?فَقالَ لَها? يعني للسماء ?وَ لِْلأَرْضِ ائْتِيا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قالَتا? تا اينجا سخن از تثنيه است اما در جواب ?قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ? نه طائعَين يعني نه تنها من و رفيقم يعني من و آسمان يا آسمان نگفت كه من و رفيقم يعني من و زمين بلكه همه با طوع و رغبت تابع فرمان توييم ?قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ? يعني مشتاقانه مي‌آييم اگر سخن از زمين و آسمان است منظور مجموعه نظام هستي است اگر منظور خصوص زمين و آسمان باشد من في السماء و من في الارض در كنارش ذكر مي‌شود آنجا كه زمين و اهل‌اش آسمان و اهلش جمعاً مرادند تعبير قرآن آسمان و زمين است آنجا كه منظور خصوص آسمان و خصوص زمين است براي اضافه كردن ساكنان آسمان و زمين من في السماء اضافه مي‌شود من في الارض اضافه مي‌شود و مانند آن پس در اين مجموع كسي از دور بخواهد با اين مجموع در تماس باشد ببيند يك واحد هماهنگي است كه دارد مي‌گردد وقتي وارد اين مجموعه شد مي‌بيند كه همه دارند مي‌گردند اما بعضي‌ها دارند فداي بعضي مي‌شوند مثل اينكه يك كارخانه منسجم و منظمي تنظيم شده است كسي از دور كه اين كارخانه را نگاه مي‌كند مي‌بيند واحد منظمي است كه اين كارخانه با ميل خود توليداتي دارد وقتي وارد دستگاه كارخانه مي‌شود مي‌بيند اين پيچ ومهره‌ها همه يكسان نيستند بعضي‌ها بعضي را فرسوده مي‌كنند بعضي به منزله سنگ زيرين آسيايند تا آن يكي بگردد براي آن كه فرسوده مي‌شود كَره است براي آن كه مي‌فرسايد طوع است يك كَره و طوع نسبي در درون اين كارخانه هست وقتي از بيرون آدم نگاه مي‌كند مي‌بيند اين كارخانه در كمال سلامت كارش را انجام مي‌دهد ذات اقدس الهي كه خارج سموات و ارض است به كل مجموعه دستور داد بياييد اينها عرض كردند اطاعت وقتي از زبان تك تك مجموعه ما را باخبر مي‌كند مي‌فرمايد اينها دو قسم‌اند بعضي بالطوع‌اند بعضي بالكره اند بعضي روي ميل بعضي روي بي ميلي حوادث دردناكي كه مي‌آيد اينها تحمل مي‌كنند براي بعضي شيرين است مي‌گويند «ما رأيت الا جميلا» براي بعضي سخت است بعضي‌ها با ميل درون بعضي با بي‌ميلي دروني ولي همه تابع اند مرض آورديم يكي مي‌گويد ?لَنْ يُصيبَنا إِلاّ ما كَتَبَ اللّهُ لَنا? اين ?قُلْ لَنْ يُصيبَنا إِلاّ ما كَتَبَ اللّهُ لَنا? را همه مي‌خوانند اما يك عده با سختي مي‌گويند ?لَنْ يُصيبَنا إِلاّ ما كَتَبَ اللّهُ لَنا? ولي فكرشان علينا است لام مي‌خواند ولي علي تلقي مي‌كند ?قُلْ لَنْ يُصيبَنا إِلاّ ما كَتَبَ اللّهُ لَنا? لنا مي‌خواند ولي آن رنجي كه در درون او است كه اگر دستم رسد كذا و كذا اين علي است اما اولياء الله مي‌گويند ?لَنْ يُصيبَنا إِلاّ ما كَتَبَ اللّهُ لَنا? لذا از صحنه كربلا هم به عنوان «ما رأيت الا جميلا» ياد مي‌كنند.
«و الحمد لله رب العالمين»