موضوع: سوره آل عمران
عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه106
مدت زمان: 43:15 اندازه نسخه كم حجم: 5.17 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 10.34 MB دانلود
اعوذ بالله من الشّيطان الرّجيم
بسم الله الرّحمن الرّحيم
?إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ?35? فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَى وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَى وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ?36? فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ ?37?
از اين آيات تلاوت شده چند نكته استفاده ميشود يكي اينكه نذر به همين معناي معبود است گذشته در حالت جنيني هم منعقد ميشود يك وقت نذر به لحاظ مقام امتصال مقدور است يك وقت به لحاظ اصل ايغا ظرف ايغا اين نذر كه نسبت به ما في البطن است معلوم ميشود كه مادر كه قيم باشد مثلاً ولايت دارد بر كودك ولو در قبل از مرحله? زايمان و اين را ميتواند نذر بكند لازم نيست كودك به دنيا بيايد تا تحت ولايت پدر يا مادر باشد اين نذر به عمل آمد و مقبول شد اينكه عرض كرد ?فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ? خدايا از من قبول بكن خدا هم قبول كرد كه اين بحثش گذشت گاهي گفته ميشود اين جمله? ?فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَى وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَى? اين كلام الله است و اين كلام الله به منزله? جمله معترضهاي است كه بين دو كلام از كلامهاي مادر مريم واقع شد و جمله? معترضه در قرآن كم نيست نظير آنچه در سوره? «واقعه» آمده است ?وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ? اين عظيم صفت قسم است «وانه لقسم عظيم لو تعلمون» ولي اين?لَوْ تَعْلَمُونَ? كه در جمله معترضه است بين صفت و موصوف قرار گرفت گاهي بين دو جمله، جمله هايي كه به هم مربوطند جملههاي معترضه قرار ميگيرند و اينها ميشود كلام الله گاهي گفته ميشود كه اين ?وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَى? اين جمله، جمله? معترضه نيست و اين هم كلام الله نيست و اين كلام مريم است منتها اين نكته كه چرا «ذَكَر» مقدم بر «اُنثي» ذكر شد اين در حقيقت اصلش اين است «و ليس الاُنثي كالْذَكَر» اين تقديم و تأخير در اصل هست منتها در هنگام گفتن چون مادر مريم بر خلاف توقع و انتظارش فرزندش «اُنثي» بود مذكر ناآگاهانه و بدون توجه اين جمله را گفته است وگرنه اصلش «ليس الاُنثي كالْذَكَر» است در آن حال زايمان و در آن حالي كه افسرده بود اين جمله را همين طوري گفت لكن اين تام نيست براي اينكه تمام جملههايي كه در اين زمينه از آن بانو نقل شده است همه حساب شده است اولاً مناجاتي كه با حق ميكنند ?قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَى? معلوم ميشود ارتباطش با خدا همچنان محفوظ است نميگويد چرا من دختر به بار آوردم ولي با خدا سخن ميگويد ?رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَى? اين يك جمله ?وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ? اين را به عنوان اينكه آينده? خوبي داشته باشد من او را مريم نامگذاري كردم چون يكي از وظايف پدر و مادر حسن تسميه است يكي از حقوق فرزندها بر پدر و مادر همان نام خوب انتخاب كردن است مريم يعني اهل عبادت و اهل خدمت پس اين جمله هم در كمال دقت حساب شده است جمله? سوم كه ?وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ? كه هم او را و هم ذراري او را به خدا پناه ميدهد از شيطان اين هم حساب شده است تنها عيسي را به خدا پناه نداد بلكه ذريّه عيسي را هم به خدا پناه داد همه? اين معارف ميبينيم در كمال دقت حساب شده است آنگاه نميشود گفت به اينكه اين جمله? وسط اين ناآگاهانه در زمان زايمان همان طوري گفته ?وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَى? در حالي كه بايد ميگفت «و ليس الاُنثي كالْذَكَر».
مطلب بعدي آن است كه و ?وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ? بازده اين «اعاذه» همان است كه مريم(عليها السّلام) در هنگام مشاهده آن فرشته? وحي كه برايش متمصل شد اين چنين گفت ?قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّاً? سوره? «مريم» آيه? هجده وقتي آن فرشته? وحي براي مريم(عليها السّلام) متمصل شده است كه فرمود ?فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِيّاً? آن روح خاص الهي كه رسالت الهي را به همراه داشت رسول خدا بود منتها رسول فعل نه رسول قول رسول هبه و بخشش بود نه رسول تشريع و مانند آن وقتي اين فرشته? الهي براي مريم(عليها السّلام) متمصل شد به صورت يك بشر مستقل خلقه در آمد مريم اين چنين گفت ?إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّاً? من به خدا پناه ميبرم اين استعاذه? لفظي عبادت لفظي است كه انسان بر زبان اين كلمه را جاري ميكند ولي واقع استعاذه همان طوري كه در بحثهاي قبل ملاحظه فرموديد پناه بردن است نه تلفّظ به پناهندگي انسان وقتي احساس خطر ميكند پناه ميبرد نه اينكه ميگويد من پناه ميبرم در آن وقتهايي كه آن مسئله? آژير خطر مطرح بود اين استعاذه آن وقت هم مطرح شد كه وقتي گفتند ?وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ? يا ?إِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ? يعني به خدا پناه ببر مثل اين است كه وقتي گفتند آژير خطر را شنيديد برويد پناهگاه نه اگر كسي آژير خطر را شنيد همان طور در خيابان بايستد بگويد من ميخواهم بروم به پناهگاه اين پناه بردن نيست اگر كسي وسوسهاي در او پيدا شد ميل به گناه در او پيدا شد اين اگر بگويد «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» اين مشكل را حل نميكند براي اينكه او شيطان دارد در دل تيراندازي ميكند اين دارد در زبان جواب ميدهد اينها اصلاً به هم نميخورند او علاقه? به گناه را در دل شروع كرد انسان بر زبان دارد به خدا پناه ميبرد و به شيطان بد ميگويد اينها اصلاً ارتباطي با هم ندارند او جاي ديگري تيراندازي ميكند اين جاي ديگر دفاع ميكند سپر ميگيرد اين است كه اگر كسي واقعاً وسوسه گناه در او پيدا شد اين بايد جداً به خدا پناه ببرد يعني احساس خطر كرده است ديگر قلباً پناهنده بشود نه لساناً بگويد «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» البته يك عبادت لفظي است يك ثواب لفظي هم دارد اما مشكل را حل نميكند اين ?فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ? يعني پناه ببر اثر اعاذه مادر مريم اين بود كه اين بانو يعني مريم(عليها السّلام) هنگامي كه احساس خطر كرد به خدا پناهنده شد ?قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّاً? چه اينكه خود عيسي(سلام الله عليه) هم دائماً در پناه الهي بود اينها اثر آن اعاذه است اما اينكه فرمود ?فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ? كلمه? «تقبل» و توصيف قبول و اين را مفعول مطلق تأكيدي آوردن و با ذكر كردن اين سه نكته? ادبي نشانه? اهتمام به اين قبول است يك وقت ميفرمايد خدا قبول ميكند مثل ?أَنَّ اللّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ? اين قبول است يك وقت قبول كامل است قبول كامل شرطش تقوا است كه ?إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ? تقبّل كردن يعني به نيكي قبول كردن تقبّل غير از قَبِلَ است اگر تقبّل هست چه اينكه مادر مريم(عليهم السّلام) تقبّل را از خدا مسألت كرد نه قبول را خدا هم تقبل كرد يعني در كمال پذيرش پذيرفت اين نكتهاي كه به عنوان تقبّل به همراه دارد دوّم اينكه اين را با مفعول مطلق نوعي همراه كرد فرمود ?بِقَبُولٍ حَسَنٍ? نه اصل قبول بلكه قبول حسن سوّم اينكه همين معنا را ممكن بود بفرمايد «فَتَقَبَّلَهَا قَبُولٍ حَسَنٍ» چون مفعول مطلق منسوب است ديگر نيازي به حرف جلب ندارد اما ?بِقَبُولٍ حَسَنٍ? يعني اين تقبّل محفوف و پيچيده به قبول حسن است كه اگر اين باب، باب مصاحبه باشد نشانه? آن است كه در صحبت حسن قبول تقبّل محقق شده است اين سه نكته? ادبي كمال قبول را ميرساند اينها ناظر به آن ?فَتَقَبَّلْ مِنِّي? اما اين ?أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ? اين قبلاً هم گذشت كه به جمله? ?وَأَنْبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً? در مقابل آن ?أُعِيذُهَا? است خداوند گرچه همه را از زمين رويانيد چه اينكه در سوره? «نوح» آيه? هفدهم فرمود: ?وَاللَّهُ أَنبَتَكُم مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتاً ? ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجاً? اما اين اصل انبات، انبات طبيعي و تكويني است كه براي همه است فرمود همه? شما را از زمين رويانيد دوباره ميميراند شما را به زمين بر ميگرداند اين خصوصيتي براي كسي نيست و اما درباره مريم(عليها السّلام) فرمود ?وَأَنْبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً?.
پرسش ...
پاسخ: لفظي حمل بوده است نه اينكه فقط لفظي بود اما در آيه? هفده سوره? «نوح» كه فرمود ?وَاللَّهُ أَنبَتَكُم مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتاً? اين انبات از ارض است اما درباره? جريان مريم(عليها السّلام) سخن از انبات از ارض نيست ?وَأَنْبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً? اين همين است كه ?وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ? انسان طيّب و طاهر به عنايت الهي رشد ميكند اين سخن از رويش از زمين نيست اين زمينه است درباره? ?وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا? چند نكته است يكي اينكه.
پرسش ...
پاسخ: بله آن را در تو نوع اين تفسيرها ملاحظه كرديد كه مردود است براي اينكه اصل اولياء الهي اينچنين نيستند مسح و لمس و امثال ذلك نيست البته شيطان سوگند ياد كرده است كه «لعهتكنّ ذريّتهو» من هنك به افسار زير گردن همه? اينها را خلاصه افسار ميبندم و آنها را به دست خود ميگيرم اهتناك ميكنم يعني تحت هنك اينها در دست من است اين نسبت به همه سوگند ياد كرده است و اوايل وسوسه ميكند وقتي ديد اينها به خدا پناه ميبرند به وسوسه? او اعتنا نميكنند ترك ميكند.
پرسش ...
پاسخ: نه جبر نيست انسان معصوم عالماً، مختاراً اعتنا به وسوسه نميكند انسان غير معصوم عالماً، مختاراً به وسوسه اعتنا ميكند بنابراين در مسئله? ?وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا? يك نكته? خاصي است كه گرچه خدا اگر بخواهد دوستش را به دست دشمن ميپروراند خدا اگر بخواهد پيامبري را بپروراند در خانه? يك مشرك او را تربيت ميكند اما اگر يك دختري را بخواهد مادر پيغمبر كند اين شايسته است در جايي كه منزّه از زد و خورد و ظلم و زور است رشد كند موساي كليم(سلام الله عليه) گرچه شير را از مادر نوشيد ولي در خانهاي كه مسائل سياسي بود و زد و خورد و امثال ذلك هست رشد ميكند تا از نزديك شاهد مفاسد و فجايع آل فرعون باشد تا حجّت خدا تمام بشود وقتي هم كه خواست مقابله كند و مقاومت كند يك آشنايي عميقي از ستمكاري آل فرعون داشته باشد لذا مصلحت در اين بود كه ذات اقدس الهي موسي را در خانه? طاغي مشرك بپروراند كه او از نزديك طغيان و شرك را احساس كند و در جنگ با فرعون هيچ كوتاهي نكند اما مريم(عليها السّلام) كه بخواهد درس معنويّت و تزكيه را به مردم بدهد او بايد در يك جايي باشد كه اينگونه از مسائل كمتر شنيده ميشود لذا زكريا را كفيل او قرار داد و آن هم در خانه? خود هم مكان مناسب هم مربي مناسب ولي موسي جريانش جدا بود گرچه اگر خدا بخواهد بپروراند ميتواند در بدترين شرايط بهترين انسان را تربيت كند در جريان حضرت موسي آنجا خداي سبحان در چند سوره يكي در سوره? «طه» است آيه? 39 به بعد اين چنين ميفرمايد ?إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْناكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلا تَحْزَنَ? فرمود شما به خاطر داريد اي موساي كليم كه من محبت تو را القا كردم در دلها و خواهر تو به دنبال اين طاغوتي كه روي اين نهر روان بود روي اين بحر متحرك روان بود حركت كرد و به آل فرعون گفت ?هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَن يَكْفُلُهُ? آيا ميخواهيد من كفيلي براي اين كودك به شما معرفي كنم ما با اين وسيله تو را به مادرت برگردانديم كه تا هم روشني چشم يا قرة العين براي او باشد و هم حزنش برطرف بشود و مانند آن چه اينكه در سوره? «قصص» آيه? ده و يازده به بعد اين است ?وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَن جُنُبٍ وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ ? وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ? فرمود اين صحنه را به خاطر بياور كه ما از چند راه وسيله بازگشت تو به مادرت را فراهم كرديم اولاً در كام تو اثر گذاشتيم كه هيچ پستاني را نمكي و شير نگيري با اينكه گرسنه هستي تحريم تكويني كرديم نه تشريعي يعني تو در عين حال كه گرسنه بودي محتاج به شير بودي اما شير هيچ دايهاي را قبول نميكردي و اين كار كار ما بود ?وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ? و از آن طرف خواهرت پيشنهاد داد كه ?هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ? نفرمود «و هم لكم ناصحون» فرمود ?وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ? يك خانوادهاي كه از طرف شما كفالت اين كودك را بر عهده بگيرند و به سود اين كودك كفالت را متعهد بشوند از اين راه تو را به مادر رسانديم كه شير مادر را تغذي بكني بعد هم در خانه دشمنمان تو را پرورانديم تا از نزديك اينها را بشناسي و در روز مبارزه هيچ گونه كوتاهي روا نداري ولي درباره? مريم(عليها السّلام) اين چنين نيست.
پرسش ...
پاسخ: نه آخر دوران شير خوارگي كه تمام شد اين كودك را در خانه فرعون تغذيه ميكردند.
پرسش ...
پاسخ: بلاخره خود همسر فرعون هم مهمان اين خانه طاغي مشرك بود لذا فرعون دارد منّت ميگذارد ميگويد كه ?وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ ? وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ? تو چندين سال اينجا در خانه? ما بودي پذيرايي شدي بعد حالا آن كار را هم كردي موساي كليم همه? اينها را ميداند و ميفرمايد كه حالا بر من منّت مينهي كه اين كار را انجام دادهاي اين براي آن است كه از نزديك خوب مشاهده كند كه چه خبر است گرچه قدرت خود را باني ارائه ميدهد و فرعون را با همين كار مرعوب ميكند كه من اگر بخواهم دشمن تو را در خانه? تو تربيت ميكنم اما اساس پرورش موسي در خانه? فرعون بود آن دوران شيرخوارگي براي اين بود كه مادر محزون نشود و چشمش روشن بشود و بفهمد كه وعده? خدا حق است اينها كفالتهايي است كه شده كفالت اختصاصي به جريان انسان ندارد گاهي ميبينيد درباره? غير انسان هم اين مسئله? كفالت به كار برده ميشود يك وقت انسان شخصي را به عهده ميگيرد سرپرستي شخص را حالا يا انسان يا حيوان يك وقتي مالي را به عهده ميگيرد اگر تعهد شخص را به عهده گرفت ميشود كفيل اگر تعهّد مال را بعهده گرفت ميشود ضمين ضامن و كافل و كفيل ضمين اينها دو باب فقهياند كه هركدام در عين داشتن حكم مشترك احكام مخصوص به خود دارند كفالت از آن شخص است اگر كسي را خواستند زندان ببرند كسي ميآيد كفيل او ميشود و اگر مالي را از كسي خواستند ديگري ميآيد ضامن او ميشود كه ضمان مال مال است و كفالت مال تن حالا البته گاهي كل واحد به موضع ديگري هم استعمال ميشود اما آن سرپرستي و كفالت اختصاصي به كودكان انساني ندارد چه اينكه در سوره? مباركه? «ص» آيه? 23 اين چنين است ?إِنَّ هذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا? وقتي به حضور داوود(سلام الله عليه) آمدند به عنوان عرض شكايت يكي گفت كه برادرم 99 گوسفند دارد و من يك گوسفند ميگويد كفالت آن يكي را هم به عهده? من بسپار كه من كه رمه دارم آن 99 تا را اداره ميكنم اين يكي را هم داره كنم و بر من در گفت و گو پيروز شده است ?وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ? يعني «غلبني» بنابراين كفالت در همه? اين موارد اطلاق ميشود اما در اينجا ذات اقدس الهي كفالت مريم را به عهده? زكريا سپرد و به خودش هم اسناد ناميد ?كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً? هر وقتي كه نحوه? كفالت را البته در آيه? 44 همين سوره? مباركه? «آل عمران» كه در پيش داريم مشخص خواهد كرد فرمود ?وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقلاَمَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ? كه آنجا مشخص ميشود ولي كفالت بلاخره قرعه فال كفالت به نام زكريا(عليها السّلام) افتاد زكريا در همان معبد يك اتاق كوچكي به نام محراب براي اين فرزند فراهم كرد يعني حالا با پله يا با هر وسيلهاي اين راه را طي ميكردند يك اتاق كوچك بالايي كه دور از دسترس نمازگزاران و عبادت كنندههاي صحن مسجد باشد آن را ميگفتند محراب و اصل محراب در مراكز عبادي براي آن است كه يك نمازگزار در صلات خود با شيطان دارد ميجنگد از همان اول كه وارد نماز ميشود «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» را شروع ميكند چون در نماز دارد با غير خدا يعني شيطان داخل و خارج ميجنگد لذا مصلّاي يك نمازگزار محراب اوست و اما اينجا منظور از محراب همان اتاق كوچك مخصوصي بود كه براي اين كودك فراهم شده است يا قبلاً آماده و اين را در آنجا جا دادند وقتي زكريا مسئول تغذيه? اين كودك و پرورش و تربيت اين كودك بود هر وقت وارد ميشد كه براي او غذا ببرد و نيازهاي او را برطرف بكند ميديد غذا پيش او حاضر است ?كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً? از اين ?الْمَحْرَابَ? معلوم ميشود كه اين دخترك را در آن محراب جا دادند از اين ?كُلَّمَا دَخَلَ? معلوم ميشود كه اين نحوه مستمر بود نه يك بار و دو بار يك بار يا دو بار شايد سؤال برانگيز نباشد اما وقتي كسي در محرابي باشد يعني در جايي باشد كه تحت نظر زكرياست و ديگري حق رفت وآمد ندارد مثلاً ولي زكريا(عليها السّلام) ببيند هر وقت كه ميرود اينجا غذا آماده است اين زمينه? سؤال را فراهم ميكند حالا اين چه وقت بود همان اوائل كودكي اين كودك بود يا بعد از رشد اين كودك بود بعضيها بر آنند كه اين همان اوائل بود و سخن گفتن مريم(عليها السّلام) نظير سخن گفتن عيسي در گهواره بود كه ?قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيّاً ? قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيّاً? همان طوري كه عيسي(عليه السّلام) در كودكي سخن گفت مادرش هم در كودكي سخن گفت وقتي اين مسئله براي اولين بار حل شد ديگر بعداً زكريا سؤال نميكرد اين را بعضي احتمال ميدهند اما اثبات اين با آيه يك مقدار تأمل ميخواست زيرا در جريان مسيح(سلام الله عليه) اين به وحي الهي انجام گرفت يعني خداي سبحان دو تا كار كرد هم عيسي را قادر بر تكلم كرد فرمود كه كودكي به تو ميدهيم كه ?يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً? و هم اينكه به مريم(عليها السّلام) دستور داده شد كه اگر آنها آمدند تو اشاره به گهواره بكن و خودت حرف نزن چون مريم(عليها السّلام) كرامات فراواني را تاكنون ديد لذا اين معنا براي او روشن شده بود كه وقتي دستور ميدهند كه به كودك اشاره كن يعني آن كودك عهده دار جواب قاطع است لذا آنها از عيسي سؤال نكردند فقط گفتند ?كَيْفَ نُكَلِّمُ? و در اين زمينه عيسي(سلام الله عليه) سخن گفت اما آيا زكريا(عليها السّلام) از اين كودك سؤال كرد آيا وحي به زكريا شد كه از خود كودك بپرس نه از ديگري تحقيق بكن اگر اين با وحياي براي زكريا(عليها السّلام) ثابت شده باشد كه تو اين جريان را از خود مريم بپرس آنگاه ممكن است انسان بگويد اين سؤال در دوران كودكي بود و جواب مريم(عليها السّلام) هم در دوران كودكي است نظير آنچه كه در آيه حضرت عيسي است ولي اگر اين راه خاص اثبات نشد اين سؤال زكريا كه ميگويد ?يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذَا? اين معلوم ميشود در سنّي است كه به طور متعارف ميشود از يك كودك سؤال كرد كه اين را چه كسي داد ولي كودكي كه بشود با او سخن گفت و سخن او را شنيد اين كودك ممكن است حرفهاي عادي را بزند اما بگويد ?هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ? اين كار، كار كودك عادي نيست اگر بزرگ شده باشد البته چون كراماتي را ممكن است بعد از آن مجاهدتها ديده باشد ممكن است بگويد ?هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ? بنابراين اثبات اينكه اين سؤال و جواب در دوران كودكي بود تأمل دارد ولي از اينكه ?كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا? بعد از ?وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا? ذكر شد گرچه با فا ذكر نشد ولي با واو هم ذكر نشد معلوم ميشود به اينكه نحوه? تكفّل اين بود كه مرتب سري به او بزند و نيازهاي او را بر طرف كند هر وقتي كه براي رفع نياز او به او سري ميزد ميديد غذا براي او آماده است حالا اين گرچه روايت مشخص ميكند كه اين غذا چه غذايي بود اما لازم نيست كه غذاي زمستاني در تابستان يا تابستاني در زمستان فرقي نميكند بلاخره اگر از راه غيب غذا برسد غذاي تابستاني هم در تابستان برسد زمستاني هم در زمستان برسد من عند الله است و كرامت حالا از راه دور برسد چون بلاخره زمستان و تابستان بر اساس مشاغل الارض و مغاربهها متنوع است زمستان يك عدهاي تابستان يك عدهاي ديگر است تابستان يك عدهاي زمستان يك عدهاي ديگر است اگر چنانچه از راه غيب است خواه دور خواه نزديك بلاخره الان كه فصل زمستان است براي مردم آن طرف خط استوا تابستان است و همه? محصولات و ميوههاي تابستاني الان آنجا هست بنابراين دور و نزديك بودن فرقي نميكند عمده آن است كه از راه غيب برسد اين كلمه? ?إِنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ? كه در بحثهاي قبل چند تا احتمال درباره? او داده ميشد اينجا به مناسبت موردي كه دارد يكي از آن معاني مراد است يعني خداي سبحان بدون وسيله و محاسبات و معادلات عادي روزي ميدهد هر كه را كه بخواهد براي افراد عادي در شرايط عادي معادلات تصويري اقتصادي مطرح است كه «قدّر اقواتها في اربعة ايام» يا «فمشعوا في الارض والتقوا رزقاً و منائك» و امثال ذلك اينها وسايل عادي است باز هم خدا رازق است ?إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ? اين كلمه? «هو» با الف لام كه در خبر آمده مفيد حصر است تنها رازق اوست ?مَن يَرْزُقُكُم مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ? رازق او است چه بحسابٍ چه به غير حسابٍ چه عادت چه خرق عادت هر دو رازق خداست الّا اينكه در مسئله خرق عادت زودتر انسان مسئله? غيب پي ميبرد اينكه فرمود ?إِنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ? يعني به غير محاسبات و معادلات رياضي نه به غير حسابٍ يعني اين قدر ميدهد كه به حساب در نميآيد نه به غير حسابٍ يعني بدون حساب چون درباره? «يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بغَيْرِ حِسَابٍ» آنجا اين هست كه اينها را براي حساب كردن معطل نميكنند به آنها دستور ورود در بهشت ميدهند درباره? صابران آمده است كه «يوفون اجورهم بغير حساب» يعني آن قدر خداي سبحان به اهل صبر ثواب ميدهد كه به حساب در نميآيد اينها معاني ?بغَيْرِ حِسَابٍ? هست و ميتواند باشد اما در خصوص محل بحث ?إِنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ? يعني بدون محاسبات و معادلات رياضي مردمي و مصطلح خدا روزي ميدهد.
پرسش ...
پاسخ: بله چون خداي سبحان به خود استناد ميدهد ميفرمايد كه ?وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا? يعني «جعل الله» زكريا را «كفيلاً للمريم» كه تكفيل است در حقيقت.
پرسش ...
پاسخ: با اين بياني كه اخير ذكر شد آن تقويت شد كه در اوايل امر است يعني با اين شاهد قرآني كه ?كُلَّمَا? گرچه با فا است نشد ولي واو هم نيامده فرمود ?وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ? خب يعني از آن وقتي كه كفالت شروع شد هر وقتي كه زكريا(عليها السّلام) براي تأمين نيازمنديهاي مريم ميرفت ميديد روزي او حاضر است حالا اين تنوين رزقاً كه تنوين تنكير است نشانه? آن است كه اين روزي، روزي ناشناخته است يعني ميوه? تابستاني در فصل زمستان و بالعكس پيدا ميشد ?دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً? كه اين تنوينش تنوين تنكير باشد يعني روزي ناشناس يا نه چون بدون واو است بدون فاست معلوم ميشود اين تقريباً بيان همان نحوه? تكفّل است حالا كه زكريا كفيل مريم شد دارد به كفالت عمل ميكند هر وقت سري ميزند ميبيند كه نيازي به روزي آوردن نيست پيش مريم روزي است آنگاه اين ميسازد به اينكه در همان اوايل كودكي باشد و در اوايل كودكي از او سؤال كرده باشد كه ?يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذَا? وقتي آثار رشد را از مريم ببيند ميتواند از او سؤال بكند.
پرسش:...
پاسخ: نه الله است زكريا مفعول دوم است يا مفعول اول ?وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا? يعني «جعل الله» زكريا را «كفيلاً لها» ?إِنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ? كلمه? محراب چون كه در بحثهاي بعد هم داريم در دو قسمت از قرآن بر دو مصداق حمل شده است يكي محراب يعني مصلا و جاي نماز چه اينكه در آيه? 45 همين سوره? «آل عمران» كه در پيش داريم ميفرمايد ?إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِي الْدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ? در مسئله? بشارت در پاي محراب به همين زكريا(عليه السّلام) بشارت دادند در همين سوره? «آل عمران» آيه? 39 اين است ?فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمَحْرَابِ أَنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللّهِ وَسَيِّداً وَحَصُوراً وَنَبِيّاً مِنَ الصَّالِحِينَ? وقتي زكريا(عليها السّلام) دعا كرد از خداي سبحان فرزند مسألت كرد در حالي كه در محراب عبادت مشغول نماز بود و جنگ با شيطان فرشتهها بشارت دادند اين محراب يعني همان جايي كه نماز گزار قرار ميگيرد و در آن مصلّا ايستاده است چه اينكه در بخشهاي ديگر باز كلمه? محراب استعمار شده است يعني همان اتاق كوچكي كه در آن اتاق كوچك به سر ميبرند مثل اينكه در جريان زكريا آمده است كه آيه? يازده سوره? «مريم» اين است ?فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيّاً? اين ?مِنَ الْمِحْرَابِ? ظاهراً يعني همان اتاقك كاست كه خب آنجا جاي عبادت او هم ممكن است بوده از آن محراب يعني از همان جاي نماز بيرون آمد اما محراب هم به معناي وسيله? جنگ حالت نماز در حقيقت محراب است نه آن مكان چون اين محراب اسم مكان نيست خود صلات در حقيقت محراب ميشود و هم وسايل جنگي محراب است يعني «ما بهي يحرب» «ما بهي يتحقق الحرب» آن را هم ميگويند محراب نظير آن چه در آيه? سيزده سوره? «سبأ» آمده است كه خدمتگذاران سليمان براي او محاري بود جفان ميساختند اين محاري همان اسلحههاي حربي است كه جمع محراب است محراب يعني «ما بهي يتحقق الحرب» ?يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِن مَّحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ? جفنها آن ديگهاي بزرگ مثل جابيه و قدور كه جمع قِدر است ?وَقُدُورٍ رَّاسِيَاتٍ? كه اينها همه اينها كارهاي صنعت دستي است نه كارهاي بنايي آن ?كُلَّ بَنَّاءٍ? و كذا و كذا علي حده است اينها مصالح جنگي است كه ساخته ميشود و محراب بلاخره آن اصلش يكي است خواه به معناي مكان نماز خواه به معناي آلت حرب.
«و الحمد لله رب العالمين»
|