موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه178

مدت زمان: 31:31 اندازه نسخه كم حجم: 4.60 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 9.03 MB دانلود


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ اْلإِسْلامِ دينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي اْلآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ ?85?
بعد از اينكه ميثاق انبيا و امم (عليهم السلام) را بازگو فرمود و همه انسانها موظف شدند در برابر آن ميثاق منقاد باشند و اين انقياد تشريعي در برابر ميثاق را و آن انقياد تكويني كل موجودات مبرهن فرمود كه ?لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ? آن‌گاه به رسولش فرمود شما بگوييد كه ما ايمان آورديم آنها هم اطاعت كردند فرمود بگوييد كه ما مسلمانيم و بين انبيا تفرقه‌اي ايجاد نمي‌كنيم همه را به عظمت تصديق داريم ?وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ? سپس فرمود: ?وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ اْلإِسْلامِ دينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي اْلآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ? اگر كسي غير از اين اسلام يعني انقياد در برابر فرمان حق را به عنوان يك دين اتخاذ كنند هرگز از او پذيرفته نمي‌شود و او در آخرت سرمايه باخته خواهد بود يعني در آخرت معلوم مي‌شود كه سرمايه را باخت چون روز حساب معلوم مي‌شود چه كسي ضرر كرد و چه كسي ضرر نكرد چه كسي سود برد چه كسي سود نبرد در يوم الحساب معلوم مي‌شود يك عده مغبون‌اند كه ?يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُنِ? معلوم مي‌شود يك عده ضرر كردند ?فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ? يك عده سود بردند ?هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلي تِجارَةٍ تُنْجيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَليمٍ? و مانند آن سود و زيان در محكمه و روز حساب مشخص خواهد شد اين كريمه كه فرمود: ?وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ اْلإِسْلامِ دينًا? ابتغاء يعني هم آن طلب كردن گاهي به صورت طلب باطل است نظير باغي كه باغي طلب باطل دارد يا طلب حق است نظير «ان الله سبحانه و تعالي يحب بغاة العلم» كه آن بغاة جمع مكسر باغي است باغي يعني طالب علم «ان الله يحب بغاة العلم» ابتغاء همان طلب كردن و اتخاذ و مانند آن است غير از اسلام يعني غير از انقياد در برابر فرمان حق چيزي مقبول نيست هم انقياد اصولي هم انقياد فروعي هم از نظر عقيده بايد برابر با اصول معتقد باشد هم از نظر عمل بايد برابر با فروع كار كند گاهي گفته مي‌شود اين آيه مخصص آيه سوره «بقره» و سوره «مائده» است چون در سوره «بقره» به عنوان يك اصل كلي فرمود همه اقوام و ملل اهل نجات‌اند هيچ كسي گرفتار نيست يعني ?إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصاري وَ الصّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ اْلآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ? در سوره? مباركه? «بقره» هست همين مضمون در سوره «مائده» هم هست شايد يك تفاوت كوتاهي بين سوره «بقره» و سوره «مائده» باشد در سوره «مائده» آيه 69 اين است ?إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ الصّابِئُونَ وَ النَّصاري مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ اْلآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحًا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ? چون مشابه همين آيه در سوره? مباركه? «بقره» بود كه قبلاً بحث‌اش گذشت ظاهر اين آيه اين است كه مؤمنين، يهوديها، صابئيني كه تابع حضرت يحيي (سلام الله عليه) بودند و اهل كتاب بودند و گروهي از مسيحيت بودند كه منشعب شدند والنصاري ?مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ اْلآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحًا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ? هر كس به مبدأ و معاد معتقد باشد و كار خير بكند هيچ ترسي بر او نيست و اندوهي هم بر او نيست به اين آيه گاهي استشهاد مي‌شود به اينكه همه اقوام و ملل اهل نجات‌اند و همه اديان حق است و پيروان همه اديان مادامي كه به دينشان حرمت مي‌نهند اهل سعادت‌اند لازم نيست در شرايط كنوني كسي مسلمان باشد خب اين توهم كه به وسيله اين آيه و هم چنين آيه سوره? مباركه? «بقره» پيش آمد چند تا جواب دارد آن آيه سوره «بقره» آيه 62 سوره? مباركه? «بقره» است تفاوت اين است كه آنجا دارد نصاري بر صائبين مقدم است و صابئين هم منصوب است اينجا صابئون مرفوع است و قبل از نصاري ياد شد.
جوابي كه از اين شبهه مي‌دهند اين است كه منظور از آن آيه اين است كه هر كدام از اين امتها در زمان پيامبر خودشان كه به دستور آن پيامبر عمل مي‌كردند اهل سعادت‌اند نه اينكه الآن هم يهودي اهل سعادت باشد مسيحي اهل سعادت باشد صابئان اهل سعادت باشند اين‌طور نيست بلكه اين آيه منحل مي‌شود به چند جمله و مفاد هر جمله اين است كه هر كدام از اين ملل و اقوام در زمان پيامبر خودشان و در زمان حجيت دين خودشان وقتي به دين خود عمل مي‌كردند هر كدام سعادتمند بودند.

پرسش: ...
پاسخ: بله غرض آن است كه اين جواب را دادند كه اين آيه ناظر به عصر خود آن پيامبر است جواب ديگري كه دادند اين است كه بر فرضي كه اين آيه مطلق باشد آيه محل بحث يعني ?وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ اْلإِسْلامِ دينًا? مقيد آن اطلاق است يا اگر آن عموم داشت اين مخصص آن عموم است يعني اگر آيه 62 سوره «بقره» كه فرمود: ?إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصاري وَ الصّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ اْلآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ? اگر اين آيه مطلق يا عام باشد به وسيله آيه محل بحث سوره? «آل عمران» كه فرمود: ?وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ اْلإِسْلامِ دينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي اْلآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ? تقييد يا تخصيص پذير خواهد بود اين جواب دوم.
لكن تحقيق در مسئله آن است كه بعضي از معارف را انسان از روح قانون مي‌فهمد اگر هم لفظ رسا نباشد از روح قانون مي‌فهمد ما يقين داريم كه قرآن كريم به عنوان نسخ شرايع گذشته آمده است خطوط كلي اصول و فروع را تصديق كرد و امضا كرد و نبوت خاتم انبيا(عليهم الصلاة و عليهم السلام) را تثبيت كرد و فروع ناسخه را هم به جاي فروع منسوخه واجب كرد و اين مجموعه را دين ناميد آن‌گاه فرمود هر كس ايمان به خدا و قيامت بياورد و عمل صالح بكند اهل سعادت است اين معنا براي ما از روح قرآن و فرهنگ قرآن به طور قطع روشن است كه قرآن عملي را صالح مي‌داند كه مطابق با حجت عصر باشد اگر عملي برابر با دين منسوخ بود نه ديني كه مطابق حجت عصر است آن عمل را يقيناً قرآن عمل صالح نمي‌داند اليوم كسي هفته‌اي يك روز نماز بخواند آن هم به طرف شرق اين را يقيناً قرآن عمل صالح نمي‌داند قرآن ?أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلي غَسَقِ اللَّيْلِ? را عمل صالح مي‌داند قرآن جهاد در راه حق را صوم ماه مبارك رمضان را و امثال ذلك را عمل صالح مي‌داند وقتي قرآن مي‌فرمايد: ?مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ اْلآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحًا? يعني گذشته از اعتقاد به اصول دين كارش مطابق با حجت عصر باشد اين مي‌شود عمل صالح كاري كه پيغمبر و عترت طاهره(عليهم السلام) مي‌كردند مي‌شد عمل صالح يقين داريم كاري كه برابر با شريعت منسوخه است عمل صالح نيست اين روح قرآن و اگر خواستيد بگوييد مخصص لبي متصل يا مقيد لبي متصل در كنار او است نشانه‌اش آن است كه قرآن پنج فرقه نكرده آن چهار فرقه را با واو به هم عطف كرد فرمود: ?إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصاري وَ الصّابِئينَ? اين چهار فرقه بعد يك اصل كلي را در خاتمه آيه ذكر كرد بدون واو مثل اينكه كسي بگويد من كاري به اين نام و نشان و مليت و مذهب ندارم هر كسي اين چنين باشد هر كس مؤمن به خدا و قيامت باشد و كار خوب بكند اهل نجات است اين كار خوب يعني تطبيق بدهد كار خود را بر ما جاء به الوحي وحي آن عصر هر چه هست برابر او كار كند نه وحي منسوخ اگر عملي را قرآن صالح مي‌داند كه برابر با حجت آن عصر باشد حجت عصر را پيامبر آن عصر آورد و كتاب آن عصر به همراه دارد لذا اين شخص هم به مبدأ معتقد است چون آمن بالله هم به قيامت معتقد است چون ?وَ الْيَوْمِ اْلآخِر? هم به رسالت معتقد است براي اينكه مي‌خواهد عمل صالح كند عمل صالح يعني تطبيق كار بر چيزي كه وحي آن عصر به همراه دارد وحي آن عصر را كه قبول كرد پس پيغمبر آن عصر و كتاب آن عصر را هم قبول دارد اين روح قرآن است هيچ تكلفي هم نيست و ازجايي هم بر او تحميل نشد نيازي هم به تخصيص لفظي نيست نيازي هم به تقييد لفظي نيست و مانند آن و از اين راه اگر استفاده نكرديم آن جواب دومي كه بعضي از مفسرين (رضوان الله عليه) داده‌اند اين ناتمام است آنها خيال مي‌كردند به اينكه آن آيه مطلق است گرچه جواب اولشان با آن تبيين قابل حل است گفتند اگر آيه مطلق باشد به وسيله آيه? محل بحث يعني 85 سوره «آل عمران» تقييد مي‌شود براي اينكه اين آيه دارد ?وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ اْلإِسْلامِ دينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ? اين مقيد آن اطلاقها است اين هم يك غفلتي است كه اين بزرگوار نظير جناب زمخشري مبتلا شد همان طوري كه در آيه? هشتاد همين سوره «آل‌عمران» آنجا اشاره شد كه جناب زمخشري يك خلطي بين اصطلاح عرفي و اصطلاح قرآني كردند اين بزرگوار هم مبتلا به اين خلط شد زمخشري در ذيل آيه? هشتاد كه بحث‌اش قبلاً گذشت كه ?وَ لا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِكَةَ وَ النَّبِيِّينَ أَرْبابًا أَ يَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ? مي‌گويد چون مخاطب مسلمانها هستند معلوم مي‌شود شأن نزولش همان است كه درباره مسلمين آمده شأن نزولش درباره يهوديها و مسيحي‌ها نيست درباره مسلمين آمده به دليل اينكه در ذيل آيه خطاب به مسلمين است در آنجا روشن شد كه اسلام در اصطلاح قرآن غير از اسلام در اصطلاح رايج ما است هر ديني كه از طرف خداي سبحان آمده برابر با آن دين اگر كسي معتقد بود و عمل كرد مسلمان است قرآن اصلاً دين را دين الهي و دين مقبول عندالله را اسلام مي‌داند يك و همه انبيا را مسلمان مي‌داند دو و امتهايي كه حرف انبيائشان را اطاعت كردند و پذيرفتند آنها را هم مسلمان مي‌داند سه اين چنين نيست كه امتان حضرت ابراهيم مسلمان نبودند امتان حضرت موسي مسلمين نبودند امتان حضرت مسيح مسلمان نبودند و مانند آن.
اما مطلب اول كه قرآن دين را همان اسلام مي‌داند قبلاً در همين سوره «آل‌عمران» بحثش گذشت كه ?إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّهِ اْلإِسْلامُ? دين غير از انقياد در برابر خدا چيزي نيست خداوند هر دستوري كه داد چه درباره اصول چه درباره فروع اگر كسي معتقد بود و عمل كرد مي‌شود مسلمان اين در هر عصر و مصري هست.
پرسش: ...
پاسخ: خب ?إِنَّ الدِّينَ? اين براي آن است كه قبل از حضرت ابراهيم جريان حضرت نوح و امثال ذلك بود منتها كتاب حضرت نوح و شريعت حضرت نوح و سنت رايجه حضرت نوح در دسترس نيست وگرنه خود حضرت ابراهيم را قرآن كريم پيرو حضرت نوح مي‌داند مي‌فرمايد: ?وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ َلإِبْراهيمَ? خود ابراهيم را از شيعيان نوح مي‌داند لذا نوح شيخ الانبياء است آن‌گاه پس اصل دين عندالله اسلام است كه ?إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّهِ اْلإِسْلامُ? بعد چون اين سلسله انبياي ابراهيمي به ابراهيم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ختم مي‌شوند درباره خود ابراهيم سخن فرمود چه اينكه در همين سوره «آل عمران» آيه 69 قبلاً گذشت كه ?ما كانَ إِبْراهيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنيفًا مُسْلِمًا وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ? و در سوره? مباركه? «بقره» از آيه 128 به بعد جريان اسلام ابراهيم و ذريه ابراهيم مطرح است(عليهم الصلاة و عليهم السلام) ?رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنا مَناسِكَنا وَ تُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوّابُ الرَّحيمُ ? رَبَّنا وَ ابْعَثْ فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ ? وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهيمَ إِلاّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي اْلآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحينَ إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ? اين يك فصل تاريخي كه جريان ابراهيم است و اسماعيل اين تمام شد آن‌گاه نوبت به انبياي ابراهيم مي‌رسد از يعقوب به بعد فرمود: ?وَ وَصّي بِها إِبْراهيمُ بَنيهِ وَ يَعْقُوبُ يا بَنِيَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفي لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ? فرمود اين دين حنيف را ابراهيم و يعقوب(سلام الله عليهما) به فرزندانشان توصيه كردند فرمودند دين مصطفي و دين منتخب اسلام است ?إِنَّ اللّهَ اصْطَفي لَكُمُ الدِّينَ? يعني همين دين معهود ?لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ? يعني ?إِنَّ اللّهَ اصْطَفي لَكُمُ الدِّينَ? الدين ما هو؟ ?إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّهِ اْلإِسْلامُ? چون ?إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّهِ اْلإِسْلامُ? متفرع بر او اين جمله را فرمود: ?فَلا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ? پس خودشان مسلمان بودند فرزندانشان را به اسلام توصيه مي‌كردند و انبياي بعدي هم كه فرزندان اينها هستند برابر آيه 44 سوره? «مائده» همه مسلمان بودند در سوره «مائده» آيه 44 اين سبك آمده است ?إِنّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فيها هُدًي وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذينَ أَسْلَمُوا لِلَّذينَ هادُوا? يعني انبياي ابراهيمي كه مسلمان بودند براي پيروانشان و يهوديها حكم مي‌كردند در سوره? مباركه? «حج» جريان اسلام را از نامگذاري ابراهيم(سلام الله عليه) شروع مي‌كند بنابر اين كه ضمير هو به ابراهيم برگردد نه به الله آيه پاياني سوره «حج» اين است ?وَ جاهِدُوا فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبيكُمْ? ملت منصوب به آن ناصب محذوف است يعني خذو ملة ابيكم ?مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ? اگر هو به الله برگردد يك حساب اگر به ابراهيم برگردد حساب ديگر علي‌اي حال اگر ابراهيم نامگذاري كرد يا الله نامگذاري كرد اين نام سابقه‌دار بود هر كسي به فرمان خدايش برابر با حجت آن عصر عمل كند مسلمان واقعي است چون ?إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّهِ اْلإِسْلامُ?.
پرسش: ...
پاسخ: غرض آن است كه الآن ما آمديم اسلام رايج و عرفي را در مقابل يهوديت در مقابل مسيحيت قرار داديم كه معلوم مي‌شود چند تا دين است و احياناً اين را جمع مي‌بنديم مي‌گوييم اديان آسماني مذاهب داريم ولي اديان نيست يك دين حق است بقيه باطل و اسلام يك ديني نيست كه نظير قرآن مخصوص امت مرحومه باشد قرآن يك كتابي است مخصوص امت مرحومه تورات هم اسلام را تعليم مي‌داد انجيل هم اسلام را تعليم مي‌داد صحف ابراهيم هم اسلام را تعليم مي‌داد و انبياي ابراهيمي هم اسلام را ترويج مي‌كردند اين اسلامي كه در قرآن هست در مقابل اديان ديگر نيست تا ما بگوييم اين مخصص آن اطلاقها است آن طوري كه زمخشري در آن آيه مرتكب شده است
پرسش: ...
پاسخ: نه اصلاً در اين زمان غير از اسلام غير از آنچه كه امت مرحومه دارند ديني نيست اصلاً نه اينكه يك اسلام داريم يك يهوديت داريم يك مسيحيت داريم يك صابئيت داريم چند تا دين داريم اسلام يعني انقياد در برابر ما جاء به النبي هر امتي در عصر هر پيامبري مسلمان واقعي بودند خود ابراهيم و اسماعيل مسلمان بودند حالا ببينيم جريان موساي كليم چيست؟ فرمود موساي كليم به قوم‌اش فرمود شما اگر مسلمانيد به خدا توكل كنيد آيه 84 سوره? «يونس» اين است كه ?وَ قالَ مُوسي يا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمينَ? كه موساي كليم به پيروانش مي‌گويد اگر مسلمان هستيد بر خدا توكل كنيد اين درباره موسي و امتش درباره عيسي و امتش (سلام الله عليه) آيه? 111 سوره? «مائده» است كه فرمود: ?وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَي الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بي وَ بِرَسُولي قالُوا آمَنّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ? حواريين گفتيم ما مسلمانيم و از دير زمان آنجا كه ابراهيم(سلام الله عليه) مسئوليت هدايت امت را داشت پيروان او مسلمان بودند نه تنها ذريه او و انبياي ابراهيمي سوره? «ذاريات» آيه 31 به بعد اين است جريان حضرت ابراهيم وقتي كه فرشته‌ها آمدند ?فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خيفَةً قالُوا لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَليمٍ? تا مي‌رسد به اينجا كه ?قالُوا إِنّا أُرْسِلْنا إِلي قَوْمٍ مُجْرِمينَ لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ طينٍ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفينَ فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فيها مِنَ الْمُؤْمِنينَ? اين فرشته‌هاي تعذيب گفتند مؤمنيني كه در آن محل بودند ما آنها را بيرون برديم بعد عذاب نازل كرديم خب مومنين چند گروه بودند فرمود: ?فَما وَجَدْنا فيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمينَ? ما فقط يك خانوار مسلمان در اين محل بود ?فَما وَجَدْنا فيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمينَ? همان يك خانوار به حضرت ابراهيم ايمان آوردند مسلمان بودند مسلمان يعني كسي كه منقاد وحي آن عصر باشد هر كسي تابع پيامبر عصري باشد مسلمان واقعي است.
پرسش: ...
پاسخ: ديگر تخصيص نيست.
پرسش: ...
پاسخ: نه اينجا منظور از اسلام مجموعه اعتقاد و عمل است يعني انقياد داشته باشد چه در اصول و چه در فروع اگر كسي در اصول و در فروع منقاد بود مي‌شود مسلمان.
پرسش: ...
پاسخ: خب مي‌شود اسلام.
پرسش: ...
پاسخ: قبول نمي‌شود از او بله پس بنابراين اسلام در لسان قرآن همان ?إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّهِ اْلإِسْلامُ? است نه اسلام در مقابل يهوديت و مسيحيت تا ما بگوييم اين آيه مقيد آن اطلاقها است آن آيه اول با مخصص لبي همراه است كه بحثش گذشت اگر صرف نظر كنيم و بگوييم او مطلق است اين آيه مخصص نيست چون اين اسلام قرآني است نه اسلام عرفي همان طوري كه در جواب زمخشري گفته شد كه اسلام در اصطلاح قرآن عبارت از انقياد به وحي عصر است همه اين انبيا را قرآن مسلمان مي‌دان امتهاي اينها را مسلمان مي‌شمارد كه مي‌فرمايد اينها واقعاً مسلمان بودند.
پرسش: ...
پاسخ: عمل صالح ندارند چون عمل صالح در فرهنگ قرآن مطابق با حجت ناسخ است نه منسوخ لذا در سوره? «توبه» مي‌فرمايد اينها ?وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ? ?يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ?.
پرسش: ...
پاسخ: كجا؟
پرسش: ...
پاسخ: لذا وقتي اين چهار گروه را ذكر كرد اين امر پنجم را ديگر با واو عاطفه ذكر نكرد اين را جمع بندي كرد فرمود: ?إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصاري وَ الصّابِئينَ? اين چهارم خلاصه، خلاصه? كلام ?مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ اْلآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحًا? يعني نام و نشان دخيل نيست هر كسي اين را داشته باشد.
پرسش: ...
پاسخ: بسيار خب مي‌فرمايد ما كاري به نام نشان نداريم هر كس هر نام و هر نشاني دارد معيار سعادت مليت و نام و نشان نيست لذا مسلمين را اصلاً ذكر نكرده فرمود معيار اين‌گونه از نامها و نشانه‌ها نيست كسي خود را مثلاً مومن معرفي بكند بگويد من اهل سعادتم اين طور نيست معيار سعادت نام و نشان نيست اين سه اصل است ايمان به خدا، ايمان به قيامت، عمل صالح عملي را قرآن صالح مي‌داند كه برابر با وحي ناسخ باشد نه وحي منسوخ لذا در سوره? «توبه» فرمود يهوديها بايد جزيه بدهند ?يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ? براي اينكه ?وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ? ?وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ? اينها حلال و حرام خدا را قبول ندارند اينكه در سوره «توبه» فرمود: ?وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ? ?وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ? يعني لا يحرمون ما حرم الله بلسان القرآن ديگر اين مي‌شود اصل كلي آن وقت هيچ عملي كه مطابق با وحي منسوخ باشد قرآن هرگز او را صالح نمي‌داند عملي را صالح مي‌داند كه قرآن او را امضا كرده باشد.
اما اينكه فرمود: ?وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ اْلإِسْلامِ دينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ? براي اينكه خداوند قبول‌اش به آن كمال هست اينكه فرمود: ?الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ اْلإِسْلامَ دينًا? يعني همين اسلام ناب كه به تعبير قرآن به صورت قرآن و عترت درآمده است فرمود دين خدا پسند همين است ?وَ رَضيتُ لَكُمُ اْلإِسْلامَ دينًا? يعني من اين اسلام را به عنوان دين براي شما پسنديدم دين خدا پسند همين است ?وَ رَضيتُ لَكُمُ اْلإِسْلامَ دينًا? يعني اين دين مرضي من است اين خداپسند است بقيه را ديگر نمي‌پسندم اثبات‌اش را در آيه سوره «مائده» بيان كرد نفي‌اش را در سوره «آل عمران» فرمود: ?وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ اْلإِسْلامِ دينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ? اسلام را فرمود: ?رَضيتُ لَكُمُ اْلإِسْلامَ دينًا? غير از اسلام را هم ?فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ? براي اينكه اين با تقواي ديني همراه نيست و خداوند غير از تقوي چيزي را نمي‌پذيرد و اگر كسي دين‌اش مرضي و مقبول حق نبود خود را باخت فرمود: ?وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ اْلإِسْلامِ دينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي اْلآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ? اينها كساني هستند كه سرمايه‌هايشان را باختند چون نه حيات مجددي براي انسان هست كه انسان دوباره به دنيا برگردد كلا سخن از رجوع نيست و نه در آنجا جا براي عمل هست لذا فرمود: ?وَ هُوَ فِي اْلآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ? نه اينكه در آخرت ضرر مي‌كند در آخرت كشف مي‌شود كه ضرر كرده است و سرمايه را از كف داده و سرمايه هم بيرون از جان آدم نيست آيات سوره? مباركه? «زمر» از يازده به بعد شاهد اين سخن است كه ?قُلْ إِنّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ وَ أُمِرْتُ ِلأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمينَ? اين اول المسلمين در قرآن يكي دو جا است كه مخصوص پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) است يعني من اولين مسلمانم نه اولين مسلمانم يعني در بين امت خودم اولين مسلمانم اوليت زماني مراد نيست كه در بحثهاي قبل هم ملاحظه فرموديد اين اوليت رتبي است وگرنه هر پيغمبري نسبت به قوم خودش اول هست لذا حضرت موسي فرمود من اولين مؤمنينم اين اول المسليمن كه در قرآن دو جا دارد منحصر به پيغمبر است يعني من نسبت به همه انبيا و امم جلوترم اگر ابراهيم خليل ?هُوَ سَمّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ? او زماناً بر من مقدم است وگرنه من رتبتاً اول المسلمين‌ام و اگر ابراهيم تابع نوح است و نوح شيخ الانبيا است (عليهم السلام) من اول المسلمين‌ام رتبتاً پس همه انبيا مسلمان‌اند و او اول المسلمين است آن‌گاه مي‌فرمايد: ?قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ? ?قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِينِي? ?فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ? شما در انتخاب دين آزاديد ولي بدانيد كه?قُلْ إِنَّ الْخاسِرينَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْليهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ? خاسر كسي است كه هستي خود را ببازد نه حيات مجددي است براي او به دنيا و نه آنجا جاي كسب و عمل صالح است كل هستي را مي‌بازد كل هستي را باخت به آن دشمن سرسخت كه عدوٌ مبين است آن عدوٌ مبيني كه لا تبغي و لا تذر است هستي آدم را به قمار برد و اگر هستي را برد به آدم چه مي‌كند اگر آدم را از بين ببرد كه آدم راحت مي‌شود چون آنها تقاضاي مرگ مي‌كنند جواب مي‌آيد كه گفتند ?لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ? جواب آن است كه كسي اينجا نمي‌ميرد حالا كل سرمايه را عدو مبين به كف گرفت حالا چه مي‌كند خدا مي‌داند.
«اعاذنا الله من شرور انفسنا و سيئات اعمالنا»
«و الحمد لله رب العالمين»