موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه186

مدت زمان: 33:29 اندازه نسخه كم حجم: 4.65 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 8.20 MB دانلود


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّي تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْ‏ءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَليمٌ?92?
منظور از اين بر همان مقام است كه ابرار به آن مقام راه پيدا مي‌كنند مراد مطلق نيكي نيست زيرا خود انفاق في سبيل الله چه رسد به انفال محبوب في سبيل الله اين يقيناً جزء بر است نمي‌شود گفت كه شما به كار نيك نمي‌رسيد مگر اين كار خود اين كار كار نيك است و بر است معلوم مي‌شود انفاق في سبيل الله آن هم اعطاي مال محبوب در راه خدا اين زمينه نيل به آن مقام است وگرنه اين مي‌شود ضرورت به شرط المحمول چون خود انفاق محمول في سبيل الله كار نيك است پس بعد از اينكه فرمود: ? لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّي تُنْفِقُوا? از آن جهت كه غايت غير از مغيا است معلوم مي‌شود اين بر مقام است كه انفاق مال صحيح و محبوب در راه خدا زمينه رسيدن به آن مقام است.
مطلب دوم آن است كه ما را قرآن كريم به تعاون بَر بر و به مناجات بَر بر دعوت كرده است در سوره? مائده فرمود آيه دوم كه ?تَعاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ وَ التَّقْوي? يعني بر اين ملكات يكديگر را كمك كنيد براي اينكه به اين مقامها بار يابيد يار و معين يكديگر باشيد يك كار آساني نيست خود اين تعاون بر كار خير خير است ولي بعضي از كارها بدون کمک ديگران نيل به آنها دشوار است فرمود رسيدن به مقام تقوا رسيدن به مقام بر اين نياز به تعاون يكديگر دارد ?تَعاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ وَ التَّقْوي وَ لا تَعاوَنُوا عَلَي اْلإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ? گرچه آنجا به قرينه تقابل بر به اثم و عدوان با تقوي ممكن است به مطلق بر حمل بشود يعني يكديگر را بر گناه تشويق نكنيد بلكه يكديگر را بر كار خير تأييد كنيد ولي اگر اين بري كه در آيه محل بحث سوره? آل عمران هست يعني نيل به مقام بخواهد نصيب كسي بشود اين نيازي به تعاون دارد چه اينكه در سوره? مجادله فرمود اگر هم نجوايي داريد درباره بر و نيكي نجوا داشته باشيد نه درباره غير بر آيه 9 سوره? مجادله اين است که ?يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا تَناجَيْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِاْلإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوي? اين آيه هم مي‌تواند نظير آيه سوره? 2 مائده مطلق بر را شامل بشود هم مي‌تواند نظير آيه محل بحث سوره? آل عمران آن مقام ابرار را در نظر داشته باشد.
مطلب بعدي آن است كه بر را در سوره? مباركه? بقره آيه 177 در سه مقطع تفصيلاً خدا بيان فرمود كه بر عبارت است مسائل اعتقادي است كه ايمان به خدا و قيامت و ملائكه و كتابهاي آسماني و انبياء در بخش اوصاف هم وافي به عهد بودن موفي به عهد بودن و صابر بودن و صادق بودن و امثال ذلك است در بخش اعمال هم مسائل مالي و مسائل عبادي را مطرح فرمود ولي در اين آيه محل بحث مي‌فرمايد: «لن تنالوا البر» يعني آن برّي كه مبسوطاً در سوره? بقره گذشت هرگز به آن مقام مشروع نمي‌رسيد مگر اينكه آنچه را كه محبوب شماست در راه خدا صرف نظر كنيد انسان محبوبي را فداي محبوب‌تر مي‌كند يعني آن مقامي كه در سه فصل خلاصه شد كه فرمود: ?وَ الْيَوْمِ اْلآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَي الْمالَ عَلي حُبِّهِ? بعد فرمود: ?وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ وَ حينَ الْبَأْسِ? در بين آنها مسئله پرهيز از مال و انفاق مال محبوب در راه خدا يك اهميتي دارد مي‌فرمايد: ?لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ? آن البرّ معهود ?حَتّي تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ? يعني اولاً بايد در راه محبت قدم برداريد چون انسان وقتي محبوب خودش را رها مي‌كند براي محبوب برتر و بالاتر قدم برمي‌دارد اين مسئله مال است كه بسياري از مشكلات را به همراه دارد قرآن كريم هم در جريان انفاق مالي دستورات فراواني مي‌دهد هم در پرهيز از مال بيانات تندي دارد و هم در انفاق مال بيانات بلندي دارد درباره پرهيز از مال فرمود آنهايي كه مال حرام مي‌خورند در شكمشان جز آتش چيز ديگر نيست يا آنها كه مال يتيم مي‌خورند آتش مي‌خورند ?إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامي ظُلْمًا إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ نارًا? يا درباره محرفان تورات و انجيل كه كتاب آسماني را با دست خود تحريف كردند به مردم گفتند اين كتاب خداست درباره آنها فرمود: ?ما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ إِلاَّ النّارَ? اينها چون درآمدشان از راه دين فروشي است اينها جز آتش چيزي نمي‌خورند بعد از نظر مسئله رواني هم به ما هشدار داد كه انسان فطرتاً موحد است ولي طبيعتاً چون به خاك بسته است خيلي شديد علاقه به خاك دارد گرچه ?فِطْرَتَ اللّهِ الَّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها? اما آن جنبه ?إِنّي خالِقٌ بَشَرًا مِنْ طينٍ? آن جنبه طين و تراب او دلبسته به خاك است خيلي هم شديد دلبسته است فرمود: ?وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا? نه تنها مال را دوست داريد بلكه خيلي مال دوست هستيد جم يعني انبوه حالا آن محبوب خواه مال كم باشد خواه مال زياد ممكن است يك انسان مستمندي مال كمي داشته باشد اما اين مال كم را زياد دوست دارد اين ?وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَديدٌ? اين‌چنين نيست كه مال واقعاً خير است مال از آن جهت كه يك موجود طبيعي است آيتي است از آيات الهي ولي آن را مال نمي‌گويند مال آن جنبه اعتباري و قراداد عقلايي است يك امر وهمي بيش نيست فرمود شما مال را خيلي دوست داريد قهراً چيزي است كه شما خير مي‌پنداريد نه اينكه مال واقعاً خير است گرچه از مال به خير ياد شده است اما سياق آن آيات سياق توبيخ و سرزنش است فرمود: ?وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَديدٌ ? إِنَّهُ عَلي ذلِكَ لَشَهيدٌ? قبل‌اش هم ?إِنَّ اْلإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ?
پرسش: ...
پاسخ: بله همان آن لسان، لسان ذم است چون لسان عن كلمه عن نشانه تجاوز است يعني اين نگذاشت من بياد حق باشم ?أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبّي? يعني «اعرضت لحب الخير عن ذكر ربي» اين عن تبديل و عن تجاوز نشانه آن است كه حضرت دارد با لسان مذمت دارد سخن مي‌گويد كه اين ما را از ياد خدا بازداشت خب پس انسان گرچه فطرطاً خداخواه است و خدادوست اما در اثر آن ?إِنّي خالِقٌ بَشَرًا مِنْ طينٍ? حلوع است جذوء است و بسيار آدم بدي هم هست اگر اين بدي را با آن ?نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي? كه فطرت توحيد را به همراه دارد ترميم بكند آن‌گاه از فرشته بالاتر مي‌شود كه همه ملائكه به استقبال او مي‌آيند و به او سلام عرض مي‌كند مي‌گويند ?سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ? از نظر طبيعت نوعاً قرآن از انسان يعني اين بخش طبيعي او نه بخش فطري او به مذمت ياد كرده است انسان اكثر شيء جدلا است انسان عجول است انسان قطوع است انسان بخيل است حلوع است جذوء است منوع است الي ماشاء الله در قرآن از انسان بدگويي شده اما روي آن ?إِنّي خالِقٌ بَشَرًا مِنْ طينٍ? بدگويي شده اما نه از آن جهتي كه ?فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي? چون همه جلال و شكوه مال آن بخش است آن بخش ?فَتَبارَكَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ? سوره مؤمنون مال آن بخش روح اوست بعد از اينكه فرمود: ?ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقًا آخَرَ? آنجا سخن از فتبارك الله است.
پرسش: ...
پاسخ: اگر حلال باشد البته فضل است خير وگرنه فرمود: ?فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ? فرمود اين مالي كه آنها دارند مايه اعجاب نباشد ما مي‌خواهيم اينها را عذاب كنيم.
پرسش: ...
پاسخ: نه شدت و حدت ندارد بد است آدم دوست داشته باشد.
پرسش: ...
پاسخ: همان ذات اقدس الهي فطرت را داد كه اين طبيعت را انسان تعديل كند لذا فرمود: ?إِنَّ اْلإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُود ? وَ إِنَّهُ عَلي ذلِكَ لَشَهيدٌ ? وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَديدٌ? لسان، لسان مذمت است انسان مسافرخانه را كه دوست ندارد خب بالأخره مسافرخانه، مسافرخانه است و جايي هم كه مهمان كسي شد آنجا را كه دوست ندارد چون مي‌داند بالأخره يك لحظه بعد بايد برود دل نمي‌بندد كه خب آنجا مي‌نشيند استراحت مي‌كند بعد پا مي‌شود مي‌رود اگر براي ما واقعاً حل شد كه مسافريم و سير ابد در پيش داريم استفاده مي‌كنيم اما نه اينكه حالا دل ببنديم براي او سر و دست بشكنيم چطور براي مسافرخانه كسي سر و دست نمي‌شكند مخصوصاً اگر بداند كه يك لحظه بعد مي‌رود حالا اگر احتمال بدهد يك لحظه بعد بيرونش مي‌كنند چطور آن هم همين طور است خفاي مرگ يك بركتي است براي ما كه معلوم نيست كِي مي‌رويم بنابراين انسان عاقل به ابزار دل نمي‌بندد لذا آن جايي هم كه نام محبت است سياق، سياق مذمت است همان كنود بودن انسان و كفور بودن انسان و امثال ذلك در سياق‌اش فرمود: ?وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَديدٌ? خب پس اصل مال را انسان خيلي دوست دارد حباً جماً اگر در بين اموال يك مالي باشد برجسته آن خصوصيت مايه تراكم اين محبت است اين هم دو مطلب.
مطلب اول اينكه انسان اصلاً مال دوست است طبق طبع نه فطرت مطلب دوم اين است كه اگر مال بهتر و برجسته‌اي باشد محبوب‌تر است اين دو، اين كريمه مي‌فرمايد: ?لَنْ تَنالُوا الْبِرَّحَتّي تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ? آن مالي كه محبوب شماست او را انفاق كنيد اگر بخواهيد به مقام ابرار برسيد برجسته‌ترين مالتان را بايد انفاق بكنيد قهراً انسان اول سعي مي‌كند كه دل نبندد برفرض هم اگر دل بست سعي مي‌كند با انفاق آن مال محبوب در راه خدا از محبت مال بكاهد بعد راحت مي‌شود و اين مسئله مال دوستي يك پليدي و آلودگي را به همراه دارد لذا قرآن كريم در جريان زكات به پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) مي‌فرمايد از اينها زكات بگير اينها را پاك بكن ?خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها? خب اين مسئله تزيكهم بها در موارد ديگر هم هست كه پيامبر كارش تزكيه است ?يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ? اما تطهير كردن اين نظير تطهير آيه تطهير كه نيست كه فخر بياورد كه معلوم مي‌شود اين نظير طهارت آن شيء مغسول است كه قبل از زوال ماء غساله آلودگي را به همراه دارد بعد هم وقتي انسان زكات را داد پاك مي‌شود.
پرسش: ...
پاسخ: بله ديگر اين معجزه است براي او براي اينكه با همان توانست مسئله يمن را فتح كند و اسلام را احيا كند و اگر او يك آدم عادي بود و هدهدي در كار نبود و فرمانروايي نبود كه ?أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ? را نمي‌شنيد وگرنه زندگي ساده سليمان را خب نوع مفسران و مورخان نقل ‌كردند اين طور نبود كه او كنار سفره رنگين بنشيند كه.
پرسش: ...
پاسخ: چرا ...
مطلب ديگر اين است كه اين آيه ?لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّي تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ? گرچه مصداق بارزش و شايع‌اش مال هست اما آيه مطلق است فرمود از محبوبتان بگذريد بالاتر از مسئله مال همان مسئله جان است كه ?تُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ? خب آن جاني كه محبوب هست آن را انسان در راه خدا انفاق مي‌كند پس اين‌چنين نيست كه اين آيه مخصوص توانگران باشد كه مال داشته باشند و در راه خدا انفاق كنند همه را شامل مي‌شود هم مجاهدان را هم مستمندان را آنها كه صبر مي‌كنند خيلي از جاه و مقامها را دفعاً او رفعاً فداي راه دين مي‌كنند آنها هم محبوب خودشان را در راه ذات اقدس الهي انفاق كرده‌اند ?لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّي تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ? حالا يا اين مِن تبعيضيه است يعني بعضي از محبوبها را يا از جنس محبوبها از اين جنس از اين سنخ و رقم در راه خدا انفاق كنيد.
پرسش: ...
پاسخ: اين معلوم نيست به تعبير سيدناالاستاد گرچه مرحوم امين‌الاسلام به زحمت به ديگران هم با تلاش مي‌خواهد قبل را حل كند چون قبل مربوط به اين بود كه در قيامت اگر چنانچه كل زمين لبريز از طلا باشد اينها انفاق بكنند از آنها فديه پذيرفته نمي‌شود لذا فرمود شما در دنيا مادامي كه زنده هستيد به فكر انفاق باشيد اما اين يك سرفصل جدايي است بي‌ارتباط با قبل نيست اما نشان نمي‌دهد كه با آيات قبل يكجا نازل شده است در قيامت همين‌ها كه براي حفظ مال دست از دين شستند كوششان اين است كه اگر همه زمين در اختيار اينها باشد و پر طلا باشد بدهند و از عذاب برهند ولي آن روز اصلاً روز فديه نيست مي‌فرمايند تا زنده هستيد اين فضيلت را دريابيد پس ?لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّي تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ? آن قرائتي كه هم از مرحوم فيض (رضوان الله عليه) نقل شده است كه حتي تنفقوا ما تحبون برفرض صحت آن قرائت معنايش اين نيست كه همه آنچه كه به نام مال هست آن را در خدا انفاق كنيد زيرا در سوره? مباركه? فرقان وقتي عباد رحمن را وصف مي‌كند در آيه? 67 سوره? فرقان مي‌فرمايد اينها كساني‌اند كه ?وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَوامًا? نه اسراف مي‌كنند كه افراط باشد نه قطور دارند كه تفريط باشد بلكه بين افراط و تفريط انفاق مي‌كنند پس اين‌چنين نيست كه شما همه آنچه كه داريد در راه خدا انفاق كنيد يك مقدار را هم براي تأمين هزينه خود بايد نگه بداريد و اما محبوبتان نباشد چون اگر محبوب شد ناچاريد براي حفظ اين محبوب دست به هر كاري بزنيد ولي اگر در حد وسيله زيرپوشش شما باشد آن محفوظ خواهد بود وگرنه انسان خود را آلوده مي‌كند ديگر ذات اقدس الهي چطور بگويد بفرمايد اينها نجس‌اند؟ همان طوري كه درباره? مشركين فرمود: ?إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ ? درباره مالداران هم بفرمايد: ?إِنَّهُمْ رِجْسٌ? و نجسٌ خب فرمود: ?خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها? يعني لولا الصدقه اينها مطهر نيستند مطهر نيستند يعني آلوده‌اند مال آلوده نيست به دليل اينكه همين مال وقتي به دست امام معصوم (عليه السلام) رسيد مي‌شود تبرك اگر هم درباره مال يا زكات و امثال ذلك تعبير به اوساخ شد در بحثهاي قبل هم گذشت كه آن تملك و تعلق و آنها وسخ است.
پرسش: ...
پاسخ: بله اين در بحثهاي قبل هم گذشت به اينكه اين جواب امر نيست اين جمله ?تُطَهِّرُهُمْ? در محل نصب است تا صفت براي صدقه باشد ?خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ? اي صدقة مطهرتا ً انسان كه كسي را پاك نمي‌كند اگر يك كسي وجوه شرعي به عهده اوست ربطش يك مرجع آن مرجع تقليد كه آدم را پاك نمي‌كند و اگر رفت حضور يك كسي كه دين‌اش را تصفيه كند و ادا كند آن شخص كه آدم را پاك نمي‌كند اين صدقه و كار آدم است آدم را پاك مي‌كند.
پرسش: ...
پاسخ: باطني هم همين طور است
پرسش: ...
پاسخ: بله باطني هم همين طور است درباره كفر و معصيت كه قرآن رجس دارد يعني پليدي است اين پليدي را انسان با عمل خود شستشو مي‌كند همان طوري كه دست‌اش كه خون است با غسل پاك مي‌شود دست‌اش پاك مي‌شود اگر قلب‌اش در اثر تعلق به مال ذكوي آلوده شد با تصدق اين قلب تطهير مي‌شود ?خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ? نه ?خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ? كه تا سؤال بشود به اينكه چرا تطهروا مجزوم نيست تا بگوييم جواب امر است خود صدقه مطهر است لذا اين جمله در محل نصب است تا صفت بشود براي صدقه در اين كريمه هم مي‌فرمايد: ?لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّي تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ? حالا چه به معناي بعض باشد چه به معناي تبيين و سنخ باشد يعني از سنخ محبوب را در راه خدا انفاق كنيد اما نه اسراف باشد و نه تفريط ?وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا? نه بخيل‌اند نه مفرط و ?وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَوامًا? پس اصل المال چيزي نيست كه واقعاً محبوب باشد مال محبوب باشد مال يك وسيله‌اي است براي رفع نياز مطلب بعدي آن است که
پرسش: ...
پاسخ: همين منتها گاهي تشخيص اينكه اينجا واقعاً ايثار است يا اسراف است چون در صراط مستقيم حركت كردند از مو باريكتر و از شمشير تيزتر است كار آساني نيست گاهي مثلاً ما مي‌بينيم چندين بار امام حسن (سلام الله عليه) از مال خود بيرون مي‌آمد حالا دوبار كمتر بيشتر از تمام مال بيرون مي‌آمد كسي كه در راه است و حجت خداست و ميزان الاعمال است او مي‌داند كه اين مرحله كامل سخاست نه افراط ديگري واقعاً ممكن است مسئله براي او روشن نباشد كه آيا اين مرحله كامل سخا و ايثار است يا اينكه افراط است براي افراد عادي اگر كسي بخواهد روزه بگيرد بعد برود قرض بكند كارگري بكند يك مقداري نان ساده و نان جويي تهيه كند آن وقت غذاي خود را و غذاي واجب النفقه خود را هم ?وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلي حُبِّهِ مِسْكينًا وَ يَتيمًا وَ أَسيرًا? بدهد بعيد است مشروع باشد چون اينها نمي‌دانند كه اين افراط است نه ايثار اما ما مي‌بينيم حجت خدا اين كار را مي‌كند نه تنها خودش غذاي واجب النفقه خود را كه فرزندان غيربالغ او هستند آنها را هم ?وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلي حُبِّهِ مِسْكينًا وَ يَتيمًا وَ أَسيرًا? اين كار را مي‌كند اين است كه تشخيص وظيفه كه كجا اين مرحله كامله سخاست و كجا افراط هست البته كار آساني نيست ولي طبق معمول آيه? سوره? فرقان كه عبادالرحمن را او وصف مي‌كند خطوط كلي را مشخص كرده است ?وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا? چون ?كانَ اْلإِنْسانُ قَتُورًا? يعني بخيلاً انسان همه چيز را براي خودش مي‌خواهد عباد الرحمن كساني‌اند كه ?إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَوامًا?
پرسش: ...
پاسخ: اينها در بحث روز قبل گذشت به اينكه در اوايل امر اگر اينها را ما در مقام ابرار ببينيم علي حبه ضمير به مال برمي‌گردد و اگر در مقام مقربين ببينيم ضمير به الله برمي‌گردد يعني يطعمون الطعام علي حب الله نه علي حب طعام.
مطلب بعدي آن است كه اين آيه? مباركه از آن آيات مؤثري بود كه گروه فراواني را به راه انداخت اين آيه ?لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّي تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْ‏ءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَليمٌ? اين‌چنين است قبل از اينكه آن شواهد تاريخي ذكر بشود اين ذيل را عنايت فرموديد که ?وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْ‏ءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَليمٌ? اين براي ايجاد اطمينان است كه هر كاري كه مي‌كنيد بالأخره خدا مي‌داند هدر نمي‌رود نظير آنچه كه در آيه? 270 سوره? بقره قبلاً گذشت كه ?وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللّهَ يَعْلَمُهُ? خلاصه هر كاري كه شما انجام داديد چه واجب چه مستحب اين‌چنين نيست كه از زير ديد خدا پنهان باشد اين‌چنين نيست خدا مي‌داند وقتي هم كه مي‌داند بالأخره پاداش را او بايد اعطا كند اما اينكه اين آيه از مهمترين آياتي است كه عده زيادي به او عمل كردند اين است كه مرحوم صدوق (رضوان الله عليه) در كتاب شريف امالي نقل كرد ديگران هم اين را نقل كردند يعني زمخشري در كشاف نقل كرد امام رازي در تفسير نقل كرد و مرحوم امين‌الاسلام در مجمع نقل كرد ولي قسمت مهم‌اش را مرحوم صدوق در امالي نقل كرد كه وقتي اين آيه? مباركه ?لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ? نازل شد ابوطلحه انصاري حضور رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) مشرف شد عرض كرد اكنون كه نيل به بِر متوقف است به اينكه ما مال محبوب را در راه خدا انفاق بكنيم من يك باغي در مدينه دارم كه مشجر است و آب از خودش دارد و شما گاهي كه مي‌خواهيد طرف مسجد تشريف ببريد از باغ ما عبور مي‌كنيد و همان جا وضو مي‌گيريد و اين باغ، باغ خوبي است كه از خودش آب دارد و بهترين مال من همين باغ است و من اين را مي‌خواهم صدقه بدهم به فرمان شما چه بكنم هركاري كه شما دستور بدهيد من انجام بدهم فرمود: «ذعها في اقاربك» اين بستگان و قوم و خويشان نيازمندت را با اين باغ تأمين بكن او هم اطاعت كرد ابوطلحه انصاري اين باغ كه بهترين مال او بود بين اقارب‌اش تقسيم كرد زيد بن حارثه حضور حضرت كه مشرف شد و اين آيه را تلقي كرد عرض كرد بهترين مركوب من همين است كه من حضور شما آوردم اين را شما صدقه قرار بدهيد حضرت اين را داد به اسامة بن زيد كه سوار بشود و آن اسامه هم فرمانده لشكر بود قدرت جنگي داشت زيد بن حارثه مثل اينكه در دل‌اش يك اثري پيدا شد كه مثلاً من اين اسب خوب را دادم يا اين شتر خوب را دادم كه صدقه باشد يا مثلاً خود پيغمبر استفاده كند يا مثلاً جزء امور بيت المال باشد حضرت اين را به اسامة بن زيد داد حضرت فرمود خدا از تو پذيرفته است او سوار شد مورد قبول حق نباشد اسامه همان كسي بود كه حضرت او را سمت داد در جريان جيش اسامه، قسمتهاي ديگر كه از تفسير نورالثقلين مي‌خوانيم آنها مربوط به امام صادق (سلام الله عليه) است درباره اباذر (رضوان الله عليه) اين را فريقين نقل كردند هم زمخشري نقل كرد هم امام رازي نقل كرد هم امين‌الاسلام با يك تفاوت مختصري كه مهماني براي اباذر (رضوان الله عليه) آمد و او براي پذيرايي از اين مهمان كه از مؤمنان الهي بود به آن مسئول دستور داد كه بهترين مال مرا براي اين مهمان پذيرايي كن و مثلاً غذا تهيه كن او رفت يك شتر لاغري را آورد گفت: «خنتني» تو به من خيانت كردي من گفتم بهترين مال مرا در اين ضيافت و پذيرايي فراهم بكن تو شتر لاغر را آوردي گفت بهترين اين مالها همان شتر نر بود كه تو به او احتياج داري گفت ما مال را براي روز حاجتمان مي‌خواهيم آن شخص گفته بود كه آن را ما براي روز حاجتت ذخيره كرديم گفت مال را ما براي حاجتمان مي‌خواهيم و روز حاجت ما روزي كه «اوضع في حفرتي» آن روزي كه ما را در قبر مي‌گذارند آن روز، روز حاجت ماست و اگر ما اين دستور را انجام بدهيم ?لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ? را عمل بكنيم به روز حاجت خودمان هم پرداختيم و تو خيانت كردي نسبت به من و دستور داد كه مثلاً برابر اين آيه عمل بشود عده‌اي را اباذر (رضوان الله عليه) با اين آيه تربيت كرد خودش عمل كرد بعد ديگران را هم با اين آيه تربيت كرد كه گفتند: «دلهم بهذه آيه علي التوبه» يعني درس مردانگي را اباذر با اين آيه ياد ديگران داد فتي غير از شاب است ملاحظه فرموديد جوانمردي غير از جواني است جواني يك امر طبيعي است كه هر كسي در سن معيني به او مي‌رسد يا او را پشت سر مي‌گذارد اما فتوت و فتي بودن يعني جوانمردي آن كار هر كسي نيست اصحاب كهف با اينكه سن فراواني داشتند قرآن تعبير به فتيه كرد يعني جوانمرداني بودند ?إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدًي? گفتند اباذر (رضوان الله عليه) درس جوانمردي را به بركت اين آيه به ديگران آموخت اين آيه درس جوانمردي به آدم مي‌دهد حالا اگر كسي امكان مالي نداشت كه در راه خدا از آن مال خوب بگذرد اين بخش را به عنوان درس فتوت مي‌تواند از آيه‌اي ياد بگيرد كه به مال كسي چشم نبندد ندوزد اين مقدار بهتر از آن است كه انسان مالي تهيه كند و بدهد اگر تهيه شد و داد نعم الامر اگر نشد بالاتر از او اين است كه انسان جوانمردتر از آن باشد كه به مال كسي دل ببندد و واقع اگر بخواهد متوسط زندگي كند آن عظمت روحش با هيچ چيز ي قابل تبديل و قابل تقديم و قيمت گذاري نيست غرض آن است كه اباذر (رضوان الله عليه) با اين آيه درس فتوت داد نه تنها انسان مقدس باشد بلكه جوانمرد باشد ?لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّي تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ? حالا چند روايتي را كه در تفسير شريف نورالثقلين هست تبركاً بخوانيم در آنجا كافي نقل مي‌كند كه حسن بن محبوب از ابي ولاد حنان نقل كرد كه من از امام صادق (سلام الله عليه) پرسيدم «و بالوالدين احساناً ما هذا الاحسان» اين چيست؟ «فقال الاحسان ان تحسن صحبتهما و ان لا تكلفهما عن يسئلاك شيئاً مما يحتاجان اليه و ان كانا مستغنيين» فرمود اين احساني كه خدا دستور داد انسان به پدر و مادر احسان كند اين است كه مصاحب خوبي باشد با آنها كه همان است «و صاحبهما في الدنيا معروفا ان تحسن صحبتهما» اين يك، «و ان لا تكلفهما ان يسئلاك شيئاً مما يحتاجان اليه» طوري با آنها رفتار كنيد كه آنها اصلاً چيزي از تو نخواهند نه اينكه هر وقت خواستند به آنها بدهي آنها را وادار نكني كه چيزي از تو بخواهند خودت بداني كه آنها چه لازم دارند تأمين كني كه آنها اين شرم سؤال را نداشته باشند «و ان لا تكلفهما ان يسئلاك شيئاً مما يحتاجان اليه و ان كانا مستغنيين» اگرچه بي نياز هستند نيازمند نيستند ولي تو قدرت فراوان‌تري در اختيار اينها قرار بده كه اينها احساس توانايي و توانگري بكنند آن‌گاه فرمود: «أ ليس الله عزوجل يقول ?لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّي تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ? اين امكانات بيشتري را در خدمت پدر و مادر قراردادن اين طور است.
حديث بعدي كه «عن يونس عن من ذكره عن ابي عبدالله (عليه السلام) انه كان يتصدق بالسكر» شكر را صدقه مي‌داد حضرت «بالسكر فقيل له أ تتصدق بالسكر»؟ شما شكر صدقه مي‌دهيد؟ «فقال نعم انه ليس شيء احب الي منه» من خيلي اين شيريني را دوست دارم و خدا هم فرمود شما از محبوبتان بايد صدقه بدهيد «و انا احب ان اتصدق باحب الاشياء الي» روايت بعدي هم قريب به همين مضمون است آن‌گاه استناد فرمود حضرت به اينكه خدا فرمود: ?لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّي تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ? اين روايت كه مجمع نقل كرد ايشان نقل كرد كه «سمعت رسول الله» (صلّي الله عليه و آله و سلّم) از حضرت امير نقل كرد كه «اشتري علي فاحبه فتصدق به» پارچه‌اي را خريد و خوشش آمد و فوراً او را صدقه داد «و قال سمعت رسول الله يقول من آثر علي نفسه آثره الله يوم القيامه بالجنه و من احب شيئاً فجعله لله قال الله يوم القيامه قد كان العباد يكافئون في ما بينهم بالمعروف و انا اكافيك اليوم بالجنة» روايت بعدي هم كه باز از مفضل است در همين زمينه است كه به لن تنال استشهاد شده است.
«و الحمد لله رب العالمين»