موضوع: سوره آل عمران
عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه107
مدت زمان: 23:50 اندازه نسخه كم حجم: 5.58 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 10.36 MB دانلود
اعوذ بالله من الشّيطان الرّجيم
بسم الله الرّحمن الرّحيم
?فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ?37? هُنالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِن لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاء ِ?38? فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمَحْرَابِ أَنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللّهِ وَسَيِّداً وَحَصُوراً وَنَبِيّاً مِنَ الصَّالِحِينَ?39?
در اينكه ذات اقدس الهي مريم(عليها السّلام) را با نبات حسن و رويش نيك اِنبات كرد و رويانيد ترديدي نيست اما راه اين رويش نيك چيست؟ يكي داشتن استاد و مربي خوب است چون زكريا كه فرمود: ?وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا? دوم بهرهبرداري از يك غذاهاي طيّب و طاهر كه غذاهاي ظاهري او هم طيّب و طاهر باشد و تربيت و تهذيب و تزكيه هم از يك نبيّ معصوم باشد لذا براي بيان كيفيّت انبات حسن هم مبدأ فاعلي را ذكر فرمود كه فرمود: ?وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا? كه يك مبدأ فاعلي قريب است چون داشتن استاد و معلم خوب يك راه خوبيست و هم غذا يك وقت انسان يك استاد خوب دارد اما درس خوب نميگيرد درس درس خوبي نيست يك وقت درس خوب دارد اما استاد استاد خوبي نيست يك وقتي انسان ترقي ميكند كه هم استاد خوب داشته باشد و هم درسش درس خوب باشد يك وقت انسان يك استاد خيلي نيرومند قوي دارد اما سعي ميكند كتابهاي ادبي نظير اقاني و امثال ذلك پيش او بخواند آن استاد قويست ادبياتش بسيار خوب است اما اين از آن استاد بهره كتاب اقاني ميبرد يك وقت است نه از استادي كه قدرت ادبي خوبي دارد خدمت او نهجالبلاغه ميخواند اينجا هم مربي خوبي دارد هم درس خوبي دارد يك وقتي هم عرض شد كه مرحوم حاج شيخ عباسقمي(رضوان الله عليه) كه خيلي موفق بود در شرح حال خودشان در همان الكناء و الالقاب ميفرمايد من در جواني ذوق ادبي فراواني داشتم و مقامات حميدي و مقامات حريجي و اينها را ميخواندم بعد دفعتاً بيدار شدم كه اين كتاب گرچه از در نكات ادبي قوي است اما محتواي ضعيفي دارد چه خوب كه من هم اين ذوق ادبي را در نهجالبلاغه به كار ببرم كه هم ادبيّات قوي دارد هم معارف بلند لذا مسيرم را در همان جواني برگرداندم در اين كريمه به هر دو نكته اشاره ميكند كه هم استاد خوب و هم غذاي خوب كه انسان از استاد خوب سعي كند بهره خوب ببرد هم ماده درسي خوبي انتخاب كند و هم او را نزد استاد شايسته بخواند لذا هم ماده غذا را ذكر ميكند و هم مربي را ?وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً? در ذيل اين آيه? سوره? «عَبَس» كه ?فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ? مكرر ملاحظه فرموديد كه آن طعام را هم بر طعام ظاهر حمل كردند هم بر علم كه امام صادق(سلام الله عليه) طبق نقل مرحوم كليني ميفرمايد: «فلينظر الانسان الي علمه الذي يأخذ ام من يأخذ» بنابراين اين دو عامل باعث رويش حسن اين مريم(عليها السّلام) شد.
پرسش:...
پاسخ: بالاخره ذات اقدس الهي هيچ كسي را اگر مستعد باشد بدون راهنما رها نميكند ?قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذَا? از اينكه بدون فاصله واو يا فاء اين جمله را ذكر كرد فرمود: ?وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً? شايد نشانه? آن باشد كه در همان دوران خردسالگي و طفوليّت اين رزق غيبي را مشاهده ميكرد نه اينكه چندين سال گذشت و اين دختر وقتي رشد كرد و قابل تكلّم شد آنگاه اين سؤال و جواب برقرار شد يا اين رزق غيبي پيدا شد شايد بتوان گفت از همان اوايل اين چنين بود اما چه طور شد كه براي بار اول و بار دوّم اين سؤالها را نكرد چون ظاهر آيه اين است كه ?كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً? بعداً سؤال كرد كه ?يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذَا? براي اوّلين بار كه يك روزي غيبي را يافت سؤال نكرد چه كسي به تو داد اين از آن باب است كه اين روزيها را كه مشاهده ميكرد احتمال ميداد مردم خيّري كه براي انجام عبادت به معبد ميآيند آنها آورده باشند تا اينكه ديد همه راهها بسته است و همواره ايشان روزي جديد دارد بعد سؤال كرد يا علل ديگري در كار بود عليايحال اگر انسان راه را ببندد مع ذلك رزق را پيش اين كودك ببيند براي اولين بار هم كه شد بايد سؤال بكند كه چه كسي آورد ولي ظاهر آيه اين است كه بعد از اينكه چندين بار اين رزق غيبي را ديد سؤال كرد از كجا آمد ?كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً? آنگاه ?قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذَا? اين نشانه? آن است كه شايد صبر ميكرد ببيند بر اينكه يك راهي براي كشف اين روزي است يا نه اين راهها را بسته است و مكرر هم آزمود ديد كه با راههاي بسته روزي پيش مريم است اينجا زمينه سؤال فراهم ميشود كه سؤال بكند و جواب بشنود وگرنه اين سؤال هست كه چرا اولين بار اين سؤال را نكرد دومّين بار اين سؤال نكرد.
پرسش:...
پاسخ: نه چون اگر بار اول سؤال كرده بود ?قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ? ديگر تمام ميشد اما ظاهرش اين است كه ?كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذَا?.
پرسش:...
پاسخ: نه، نه اينكه چندين بار سؤال كرد «كُلَّمَا دَخَلَ سَألَ» «كُلَّمَا دَخَلَ وَجَد» بعد اين زمينه براي تحقيق و جستجو باز شد از هر راهي تحقيق كرد ديد راه بسته است سرانجام سؤال كرد چه كسي آورد ?قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ?.
پرسش:...
پاسخ: ظاهر آيه كه اين است كه ظاهر آيه اين است ?كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً? بعد ?قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذَا? براي اينكه اين ?قَالَ? عطف است بر ?كُلَّمَا دَخَلَ? عطف هم نيست يعني يك قضيه است يعني... قضيه، نظم قضيه اين است كه ما در تعبيرات فارسي اگر بگوييم چه برداشتي از آن ميشود هر وقتي كه وارد ميشد روزي جديد ميديد گفت، نه ميگفت اگر ميگفت بود از آن استفاده ميشد كه هر وقت ميديد ميگفت اما اگر ما در تعبيرات فارسي اين چنين بگوييم هر وقت وارد ميشد يافته بود گفت اين پيدا است كه بعد از استمرار گفت شايد سرّش اين باشد كه بار اول بار دوم بار دهم بار صدم هر وقت كه وارد ميشد مييافت تحقيق كرد خودش حراست كرد خودش حفاظت كرد راهها را بست افرادي گماشت كه چه كسي ميآورد چه كسي ميبرد از سؤال كرد ديد تمام راهها بسته است.
پرسش:...
پاسخ: معبد بود ديگر در محراب راه نداشتند يعني در آن ... كه براي اين مريم(عليها السّلام) فراهم شده بود آنجا راه نداشتند اما معبد بود ديگر ميآمدند مرتب عبادت ميكردند ميرفتند سرانجام ديد كه تمام راهها بسته است آمد از خودش سؤال كرد ?يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ? و تمام شد و قانع شد و راضي شد ?إِنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ? البته اين ?إِنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ? دو تا احتمال در آن است هم كلام مريم(عليها السّلام) باشد هم كلام الله هر دو باشد حق است آن وقت اين يك زمينه پيدا ميشود براي دعا دعاي زكريا شأن نزولش اين است در سوره? «مريم» اصل دعاي زكريا(سلام الله عليه) مطرح است آغاز سوره? مباركه? «مريم» اين است كه ?كهيعص ? ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ? إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِيّاً ? قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيّاً? من وارثي ندارم ?وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي? و امثال ذلك اين اصل دعا است كه مبسوطاً در آن سوره بازگو شد اما چه طور شد در دوران پيري اين دعا را كرده است شأن نزول اين دعا چيست چه باعث شده كه آن دعا را بكند اين در همين سوره? مباركه? «مريم» ...«آل عمران» كه محل بحث است شأن نزول اين دعا است فرمود: ?هُنالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ? اين شأن نزول دعا است پس اصل دعا و كيفيت دعا و امثال ذلك در سوره? «مريم» آمده و اما در همين سوره? «آل عمران» كه محل بحث است آيه? 38 اين شأن نزول دعا آمده ?هُنالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ? انسان هر كمالي را كه ببيند رغبت ميكند او يك فرزند صالحي را ديد و از خداي سبحان فرزند صالح طلب كرد سخن از مؤنث و مذكر نيست سخن از ذريّه? طيبه است اينكه احياناً به ما گفتند اگر خواستيد خدا به شما فرزندي بدهد پسر باشد دعا كنيد اين نه براي آن است كه پسر بهتر از دختر است لذا وقتي خداي سبحان به ائمه(عليهم السّلام) فرزند ميداد چه اينكه درباره امام سجاد(سلام الله عليه) رسيده است اصلاً سؤال نميكرد كه اين فرزند پسر است يا دختر ولي هر پدري بالاخره پسر ميخواهد چون مشكل او را دختر حل نميكند پسر حل ميكند اين نه براي آن است كه پسر بهتر از دختر است بلكه براي آن است كه پسر بهتر كار پدر را انجام ميدهد تا دختر براي پدر پسر بهتر است البته اما نه «الرّجل خير من الانثي» او به كمالاتي ميرسد كه زن نميرسد لذا اين دعاهايي هم كه آمده اين دليل فضيلت مرد نيست يك وقت است انسان مشكل خودش نميخواهد حل كند غالبتاً مشكل انسان را پسر او بهتر حل ميكند تا دختر او اما يك وقت بحث در اين است كه پسر بهتر است يا دختر هيچي، هيچ كدام بحث درباره? اينكه فرزند في نفسه پسر باشد يا دختر كدام بهتر است هيچ كدام ?إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكم? اگر بحث در اين شد كه كدام فرزند بهتر براي پدر مشكلات او را حل ميكند خب روشن است پسر اين است كه گفتند اگر خواستيد فرزندتان پسر باشد دعايش اين است اين دليل فضيلت مرد بر زن نيست.
پرسش...
پاسخ: آن در مسائل اجرايي است كه در سوره? مباركه? «بقره» بحثش گذشت چون سرپرستي و قيّم اين است
پرسش...
پاسخ: ولي الله شده اما رسول الله نشده و ولايت پشتوانه? رسالت است ارزش رسالت به آن جنبه? ولايت او است رسالت يك كار اجرايي است البته اين براي مردهاست مثل اينكه فقاهت براي زن است اما مرجعيّت براي مردها را احتياط كردند نه مرجعيّت مطلقه را حتي براي زنها، زن ممكن است در حد مرحوم صاحب جواهر كتابي بنويسد كه شاگردان او بشوند مرجع تقليد اما خودش مرجعيّت را قبول نكند يا نشود مرجع تقليد مرجعيّت يك كار اجرايي است لذا بعضيها ذكورت را شرط كردن آن هم مرجعيّت براي مردها را نه مرجعيّت مطلقه اما فقاهت يك كار علمي است لذا ذكورت در او شرط نيست اعلميت يك كار علمي است ذكورت در او شرط نيست يكي از شرايط اعلم اين است كه مرد باشد نه ممكن است زني باشد و اعلم اما مرجعيّت يك كار اجرايي است البته درگيري دارد با مردم بايد با مردم باشد سؤالات آنها را بشنود و به مشكلات آنها بپردازد اين كار اجرايي است البته.
پرسش...
پاسخ: بله، در كارهاي اجرايي البته.
پرسش...
پاسخ: در تمام كارها يعني چه؟ يعني در معنويات كجا تجربه شده است.
پرسش...
پاسخ: اين ?هُنالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ? دعاي شأن نزولش اين است ?قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِن لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ? همان طوري كه ما علم لدنّي داريم فرزند لدنّي هم داريم چيزي كه از نزد خدا بيايد مقرّب الي الله و عند الله باشد ميشود لدن هر چه از آنجا بيايد «لد الله» است و «لدنّي» البته هر چه در عالم است «من الله» است اما يک وقتي وسايط فراوان است يک وقتي وسايط کمتر است اگر واسطهها زياد بود اين را نميگويند لدنّي گرچه «من عند الله» است اما اگر واسطه کم بود ميگويند «لد الله» فرزند لدنّي، علم لدنّي، مال لدنّي، رزق لدنّي اين جور است زکريا عرض کرد ?هَبْ لِي مِن لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً? سخن از پسر نيست سخن از ذريّه است فرزند را ميگويند ذريّه چه بلافصل چه مع الفصل نگفت خدايا به من پسر بده شايد به قرينه مشاهده اين دختر از خدا دختري مثل مريم خواست اما البته آيات سوره? «مريم»يک مقدار بازتر ذکر ميکند ولي در اين دعا آمده به من ذريّه طيبه بده فرزند صالح بده هر چه شد ?إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ? اين ?إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ? هم نظير ?فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ? است که گذشت که اين سمع اعتباري است نه سمع حقيقي يعني گوش به حرف ما بده نه بشنو خب خدا همه چيز را ميشنود «انّ الله يسمع تحاوركما» آنجا که زن و شوهر مجادله ميکنند مظاهره ميکنند به جان هم ميافتند بد ميگويند آن را هم خدا ميشنود «انّ الله يسمع تحاوركما» همان طوري که ذات اقدس الهي حرف موسي و هارون(عليه السّلام) را ميشنود حرف فرعون پليد را هم ميشنود «انّي معكم اسمعوا و اري?» .
پرسش...
پاسخ: خواه پسر باشد خواه دختر
پرسش:..
پاسخ: ذريّه چه از نسل مرد چه از نسل زن ولي ذريّه يعني فرزند چه دختر چه پسر اين يکي چه بلافصل چه مع الفصل اين دو تا چه از زن چه از مرد اين سه تا درباره? ذراري حضرت ابراهيم وقتي قرآن کريم ذريّه ابراهيم(سلام الله عليه) را ميشمارد ميفرمايد: ?وَمِن ذُرِّيَّتِهِ? كذا و كذا و كذا و كذا و عيسي بن مريم.
پرسش...
پاسخ: ذريّه ديگر ذريّه يعني فرزند چه پسر چه دختر و چه از نسل پسر چه از نسل دختر چون احتجاجهاي قبلي گذشت که ائمه(عليهم السّلام) ميفرمودند ما فرزند پيامبريم و اصرار هم داشتند که به اينها بگويند يابن رسول الله و در آن احتجاجهايي که عبّاسيان با علويان داشتند مخصوصاً هارون با حضرت کاظم(سلام الله عليه) مأمون با حضرت رضا(سلام الله عليه) داشتند به آن ميگفتند شما از کجا فرزند پيامبريد با اين که فرزند علي هستيد آنها به همين آيات استدلال ميکردند که قرآن کريم وقتي ذريّه حضرت ابراهيم را ميشمارد ميفرمايد: «و ?وَمِن ذُرِّيَّتِهِ? كذا و كذا و كذا و كذا و عيسي بن مريم معلوم ميشود که عيسي که فرزند مريم است از راه مادر ذريّه ابراهيم(سلام الله عليهم اجمعين) به شمار ميآيد اينجا هم ذريّه طلب کردهاند.
پرسش...
پاسخ: نه ذريّه مرد را هم ميگيرد منتها فرمود به اين که ما براي کارهاي اجرايي مردها را انتخاب کردهايم و اما براي کارهاي معنوي چه زن چه مرد از حيات طيّب برخوردارند.
پرسش...
پاسخ: آن چيز ديگر است بله، يعني اين نبايد به دام او بيفتد اينها در بحث ?الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ? مبسوطاً چند روز گذشته در سوره? مبارکه? «بقره» ?قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِن لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً? اين ?إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ? به منزله? ذکر دليل است چرا ببخش؟ براي اينکه تو بزرگواري هستي که گوش به دعا ميدهي ?إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ? يعني «انّك مجيب الدعوا» تو سميعي نه يعني ميشنوي يعني گوش ميدهي به خواستهها بعضيها گوش نميدهند اما تو گوش ميدهي اين «سمع الله لمن حمد» جمله خبريه نيست که انسان بعد از رکوع ميگويند جمله انشائيه است و دعا است يعني ما که در رکوع گفتيم «سبحان ربّي العظيم و بحمد» خدايا تو را که حمد کرديم بشنو يعني گوش به حمد ما بده آنها که واقعاً اهل مناجاتند در نماز يعني وقتي «سبحان ربّي العظيم و بحمد» را در حال رکوع گفتند چون «المصلي يناجي ربه» ميفهمند که خدا شنيد گوش داد آنگاه وقتي که برخاستند به آنها که پشت سرشان نماز ميخوانند خبر ميدهند که اين حمد ما را خدا شنيد اين «سمع الله لمن حمد» جمله خبريه است براي اين گروه و هر کسي بالاخره امام جماعت است يا امام جماعت مصطلح است که پشت سر او چند نفر نماز ميخوانند يا اگر تنها نماز ميخواند «المؤمن وحده جماعة» كه در روايت آمده است در باب اذان و اقامه در روايات ملاحظه فرموديد که اگر کسي اذان و اقامه هر دو را گفت و نماز خواند دو صفّه از فرشتهها پشت سر او اقتدا ميکنند اگر بدون اذان، اذان صلاة نه اذان اعلامي بدون اذان فقط اقامه گفت و نماز را شروع کرد يک صفّه از ملائکه به او اقتدا ميکنند لذا «المؤمن وحده جماعة» هيچ مؤمني نيست که نمازش نماز جماعت نباشد خب اگر اين اهل مناجات بود وقتي در رکوع گفت «سبحان ربّي العظيم و بحمد» چون دارد مناجات ميکند منادات نيست مناجات است ميفهمد خدا حمدش را شنيد وقتي سر از رکوع برداشت ميگويد «سمع الله لمن حمد» خبر ميدهد به مأمومين يعني اين حمدي که ما کرديم خدا شنيد، شنيد نه يعني متوجه شد آن هر چيزي را ميشنود او فحش هم ميشنود نيايش هم ميشنود نه شنيد يعني گوش به حمد ما داد اعتنا کرد و اگر اهل مناجات نباشد اين جمله? «سمع الله لمن حمد» جمله انشائيه است دارد دعا ميکند يعني خدايا اين حمدي که ما کرديم بشنو منتها چون فعل ماضي اصرح در انشا است به فعل ماضي اکتفا شده است نه به فعل مضارع و نه به امر اين ?إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ? به منزله? اين است که «انّك مجيب الدعي» تو ميشنوي يعني گوش به دعا ميدهي يعني به خواستهها گوش ميدهي نه ميشنوي، آن ميشنوي را که براي همه? حرفها و براي همه? کلمات است ?إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ? يعني تو به دعاها گوش ميدهي خب ?فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمَحْرَابِ? اين ?إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ? خدايا تو گوش به دعا ميدهي يعني دعا را مستجاب ميکني با اين آيه? بعد تبيين ميشود که خدا دعاهاي او را مستجاب کرد چه وقت مستجاب کرد چه طور مستجاب کرد در حال نماز دعاي او مستجاب شد ?فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمَحْرَابِ? زکريا(سلام الله عليه) که در محراب عبادت ايستاده بود نه يعني قائم بود در حال ايستادن ايستادگي داشت در نماز حالا ولو در حال رکوع باشد ولو در حال سجود باشد اين «قَائِمٌ فِي الْمَحْرَابِ» است منظور از قيام در اينگونه از موارد قيام ايستادگي است نه ايستادن «ان تقوم لله» نوعاً ايستادگي است ?لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ? ايستادگي است ?قُومُوا لِلّهِ قَانِتِينَ? ايستادگي است در حال نماز حالا ممکن است واقعاً چون اينها ايستادگي دارند و قيام آنها هم قيام است رکوع و سجود و جلوس آنها هم قيام است ممکن است در همين قيام ظاهري اين ندا آمده باشد در حالي که در نماز در محراب عبادت ايستاده بود فرشتهها ندا دادند ?فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِكَةُ? در حالي که ?هُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمَحْرَابِ? اين نه به عنوان اين که «قضيةٌ في واقعه» اتفاق افتاده است که در نماز بود ملائکه اين کار را کردند نه اين را جزء فضايل حال صلاة ميشمارند اين ظرف خصوصيّتي دارد يعني در حال نماز انسان اين توفيق را دارد که با فرشتهها سخن بگويد و حرف فرشتهها را بشنود ?وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمَحْرَابِ? ندايي که فرشتهها دادند اين بود که ?أَنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى? تو از خداي سبحان ذريّه طيبه خواستي خداي سبحان هم به تو اين ذريّه طيبه را داد منتها تير اين ذريه و طيب بودنش در اين اوصاف پنجگانه است ?أَنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى? يعني نامي که آشنا نيست و مايع حيات است اين نام سابقه ندارد که در سوره? «مريم» و ساير سور فرمود که: ?لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيّاً? اين يک ?مُصَدِّقاً? اين يحيي مصدّق است ?بِكَلِمَةٍ مِنَ اللّهِ? کلمهاي که از ناحيه خداست و انسان کاملي که از ناحيه خداست به نام عيسي(سلام الله عليه) ديگران اگر تکذيب ميکند او تصديق ميکند او کلمهاي که از خداي سبحان به مريم داده ميشود او را تصديق دارد اين دو ?وَسَيِّداً? در جامعه خود از سيادت و آقايي برخوردار است اين سه و ?وَحَصُوراً? اين آنقدر قدرت محاصره دارد ضبط نفس دارد که بر همه انبيا و غرايض نفساني خود موفق است و آنها را محاصره ميکند اين چهار ?وَنَبِيّاً مِنَ الصَّالِحِينَ? پنج و شش که جزء صالحين هم هست و داراي مقام نبّوت است خب آن طيّبه خواست به طور اجمال و ذات اقدس الهي به طور تفصيل دعاهاي او را شرح کرد و اجابت کرد و اعطا کرد و منشا همه? اين برکات همان بانو به نام مريم(عليها السّلام) بود که شأن نزول دعا اين است رواياتي چه در تفسير عيّاشي و چه در کافي مرحوم کليني از طريق خود ما و چه در تفسير زمخشري و ... و امثال ذلک از طريق اهل سنت آمده است که کاري که براي مريم(عليها السّلام) شد براي حضرت فاطمه زهرا(صلوات الله و سلامه عليها) هم شده است اين روايات کم نيست فريقين هم نقل کردهاند زمخشري هم در کشاف با جلال و شکوه نقل کردهاند حالا تبرکاً بعضي از اين روايات را بخوانيم مقداري از اين روايات در تفسير شريف نورالثقلين ذيل همين آيه? محل بحث آمده است يکي از آنها روايتي است که ايشان از امالي مرحوم شيخ طوسي نقل ميکند که حضرت امير(سلام الله عليه) جريان تزويج خود با فاطمه زهرا(صلوات الله عليهما) را بازگو کرد و در آن حديث آمده است که «ثمّ عطاني فأخذ بيدي فقال قم بسم الله و قل علي بركت الله و ماشاء الله لاقوة الّي بالله توكّلت علي الله» حضرت امير ميفرمايد رسول خدا دست مرا گرفت و به من فرمود اين جملهها را بگو «ثم جاء بي حتي اقعدني عندها» مرا آورد تا کنار حضرت زهرا(عليها السّلام) نشاند «ثم قال الّلهم انّهما احبّ خلقك اليّ فاحبّهما» اينها محبوبترين بندگان تو هستند به سوي من و تو اينها را دوست داشته باش «و بارك في ذريّتهما وجعل عليهما منك حافظا و اني اعيذهما بك و ذريتهما من الشيطان الرجيم» همان دعايي که مادر مريم درباره? مريم و ذريّهاش کرد آن دعا را حضرت درباره? اين دو نور و ذريّه آنها کرد اما آنچه که مربوط به جريان غذاي بهشتي است اين روايت به طرق گوناگون نقل شده است و آن مضمون مشترکش اين است که از امام باقر(سلام الله عليه) رسيده است «انّ فاطمة(سلام الله عليها) ضمنت لعليّ(عليها السّلام) حمل البيت و الاجين و الخبز و قمّ البيت» يعني اين کارهاي خانه را قم يعني جارو کردن اين کارهاي خانه را به عهده گرفت «و ضمن لها عليّ(عليها السّلام) ما كان خلف الباب نقل الحطب و ان يجيء بالطعام» و مانند آن «فقال لها يوماً يا فاطمة هل عندك شيءٌ» روزي به حضرت زهرا فرمود آيا غذايي داريد «قالت لا والذي عظّم حقك ما كان عندنا منذ ثلاث» تا سه روز است که چيزي نداريم که نقري كه به «قري» يعني پذيرايي و مهمان نوازي قري الضيف اين است گرچه در اين نسخه نورالثقلين متن عبارتش صحيح نيست اما در آن منابع اصلي ضبط صحيح آن آمده که در پاورقي اشاره شد آنگاه حضرت امير به زهرا(عليها السّلام) فرمود: «افلا اخبرتني» چرا تا کنون خبر ندادي که چيزي در منزل نيست «قالت كان رسول الله(صلّي الله عليه و سلم) نهاني ان اسئلك شيء» چون پدرم فرمود از تو چيزي نخواهم «فقال لاتسألب لامنك شيء ان جاء بك شيء افعم والّي علي تسعلي» اگر چيزي آورد که بپذير و اگر نياورد سؤال نکن «قال فخرج(صلوات الله و عليه) فلقا رجلاً فستقرض منه ديناراً» ديناري از او قرض گرفت «ثم اقبل بهي بقد امسي» ديگر حالا اواخر روز بود و برگشت در بعضي از نقلها هم دارد که روز بسيار گرم بود «فلقال مقداد بن الاسود فقال للمقداد ما اخرجك في هذه الساعة» از اين «في هذه الساعة» پيداست که نيم روز گرمي بود که توقع نميرفت که کسي در اين حالت گرما كسي در بيرون باشد مقداد به حضرت امير عرض کرد «الجوع» گرسنگي من را وادار کرد که بيايم بيرون «والذي عظم حبّك يا اميرالمؤمنين» قسم به کسي که حق تو را بزرگ داشت گرسنگي من را بيرون آورد سائل در همين وسطهاي روايتي که امام باقر(سلام الله عليه) دارد بيان ميکند در اين وسطها از حضرت باقر(سلام الله عليه) سؤال کرد که اين جريان در زمان حيات پيغمبر بود رسول الله زنده بود و اصحاب اين گرسنگي را تحمل ميکردند يا نه «قال قلت لابي جعفر و رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم) حيّ قال(عليها السّلام) و رسول الله حي» بله اين در زمان حيات پيغمبر بود خب اين يک تو پرانتز يعني اين سؤال و آن سائل در اين زمينه بود بعد مقداد سؤالش را ادامه داد عرض کرد که من براي گرسنگي آمدم حضرت امير هم فرمود: «فهو اخرجني» همين جوع بود که من را از منزل بيرون آورد ولي «فقد استقرضوا ديناراً و سعو سرك به» يک ديناري را قرض کردم و ايثار ميکنم اين يك دينار قرضي را به تو ميدهم «و دفعهو اليّ» اين دينار قرضي را به مقداد داد «فاقبل» به طرف منزل آمد «فوجد رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم) جالساً و فاطمة(عليها السّلام) تصلي و بينها شيء مقطع او بينهما شيء مقطع» يک چيزي هم که رويش پوشيده است آنجاست «فلما فرغت» وقتي نمازش تمام شد «احضر» وجود مبارك پيامبر آن شيء را يا «احضر ذلك الشيء فهذا جفلة من خبز و لحم» ظرفيست گوشت و نان «قال يا فاطمة» حضرت رسول به فاطمه(سلام الله عليهما) فرمود: «اني لك هذا قالت هو من عند الله ان الله يرزق من يشاء قال رسول الله(صلي الله و سلم)» به حضرت امير فرمود: «لا احدثك بمثلك و مثلها» رسول خدا به حضرت امير(سلام الله عليهما) فرمود ميخواهيد من جريان تو و جريان فاطمه(عليهم السّلام) را بازگو کنم حضرت امير عرض کرد بلي قال مثل شما و مثل فاطمه(سلام الله عليهما) «مثل زكريا اذ دخل علي مريم المحراب ?وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ?» از اين تعبيرات معلوم ميشود که ?إِنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ? کلام مريم است يعني طبق اين روايات معلوم ميشود که اين ذيل آيه کلام مريم است آنگاه امام باقر(سلام الله عليه) فرمود: «فاكل منها شهراً» يک ماه از اين غذا استفاده ميکردند «و هي الجفنة التي ياكل منه المهدي الموعود» که اسم مبارک آن حضرت(سلام الله عليها) است «و هي عندنا» اين پيش ما هست حضرت هم که بيايد از اين ميخورد نه يک بار از اين ميخورد «و هي الجفنة التي ياكل منه» حضرت که ظهور کرد از اين ميخورد اين بيان سنّت آن حضرت است نه اين که يک بار از آن استفاده ميکند از آن تغذيه ميکند خلاصه يعني آن طور غذا ميخورد که هر وقت بخواهد حاضر است و اين پيش ما هست يعني ما هم هر وقت بخواهيم از آن استفاده ميکنيم بعد اين ميشود يک مقام نه يک ظرف و همان ايثار به اين صورت ظهور کرده است همان ايثار حضرت امير به اين صورت ظهور کرده است.
پرسش...
پاسخ: نه ديگر آنها در عين حال که گرسنهاند از اين ميخورند معلوم ميشود نان و گوشت مصطلح نيست هميشه هم سيرند تا آن سيري نباشد كه انسان سه روز
پرسش...
پاسخ: اين نان و گوشتي نيست که اينها از آن بخورند كه اينها در عين حال که گرسنهاند سيرند آن است منظور فرمود از آن ميخورند حضرت از آن ميخورد نه اينکه هميشه سفرهشان چرب است فرمود ما هميشه از اين ميخوريم و حضرت هم که ظهور کرد از اين ميخورد با اين که در سنت حضرت حجت(سلام الله عليه) است که غذاي او چيست و لباس او چيست... در سيره آن حضرت آمده ديگر لباسش خشن است غذاي او همان نان جوين سبوس نگرفته از اينها است اما حضرت فرمود پيش ما هست از اينها حضرت مهدي هم که ظهور کرد(سلام الله عليه) از اين ميخورد معلوم ميشود اين چيز ديگر است آن وقت يك ماه حضرت امير، حالا آن سائل آدم متفتني هم بود خب يک ماه اينها داشتند از اين گوشتهاي خوب و نان خوب استفاده ميکردند صحابه بنام نظير مقدادها در گرسنگي غرق بودند چون اين سائل سؤال کرد که آيا اين قضيه در زمان حيات پيغمبر بود فرمود بلي در زمان حيات پيغمبر بود خب چه طور در اين قضيه نيامده يک مقدار به مقداد دادند خب مقداد هم که آن روز گرسنه بود اينها يک ماه داشتند اينطور پذيرايي ميشدند بايد به ديگران ندهند اصلاً اين که نميشود که آنوقت چندين شاهد در اينجا هست که اين يک غذاي ظاهري نيست که انسان شکم چراني کند خلاصه دارد فرمود حضرت که ظهور کرد از اين ميخورد با اينکه در روايات ديگر مشخص است که غذاي حضرت چيست لباس حضرت چيست
پرسش:...
پاسخ: چرا اينها آن قضاياي معنوي هميشگي نيست همه حال نيست آن حالاتي که پيش ميآيد گاهي هست گاهي نيست نظير معراج اينها که هميشه نيست.
پرسش...
پاسخ: نه آن غذاي مادي باشد آخه مقداريش را هم بايد به ديگران بدهند
پرسش...
پاسخ: چرا مجاز نبودند چه فضيلتي بهتر از ايثار است معلوم ميشود که صرف اين نان و گوشتي نيست که انسان بهره مادي ببرد اين هم در کنارش هست نه اينکه اين نباشد اما اصلاش نشان ميدهد که يك مقام است فرمود اين پيش ما هست اهل بيت ما از آن خوردند و حضرت هم که ظهور بکند از آن ميخورد.
پرسش...
پاسخ: نه يک غذا است نه اين که هر وقتي که حضرت بخواهد برايش پيدا ميشود جديداً همين اين است اين الان مثل اينكه غذايي درست کردند يك غذاي خوبي که بگويند اين غذا پيش ما هست.
پرسش...
پاسخ: بسيار خب معلوم ميشود خلاصه لازم نيست انسان در يخچال بگذارد.
پرسش...
پاسخ: الان هم پيش او هست يک ميليون سال هم بماند هست تا حال که هزار و چهارصد سال خردهاي ماند.
پرسش...
پاسخ: بله ميفرمود که پيش ما هست آنوقت ما هميشه از آن ميخوريم يا نه «و هي الجفنة التي عندنا» يا گاهي نصيب ما ميشود اين معلوم ميشود يک چيزي خب حالا چه طور است يک همچين غذايي است که عدهاي گرسنه هستند
پرسش:...
پاسخ: مجاز که نعمت مادي خب چه بهتر که انسان به احدالله نظير آن بزغاله جابر ديگر خب مگر معجزه نبود يک عده گرسنه بمانند يک غذاي معجزي همان طور بماند که هر چه بخورند تمام نشود از اين طرف يک عدهاي هم گرسنه بماند مقدادها گرسنه بماند.
پرسش...
پاسخ: آخه آن غذاي معنوي نبود آن همان غذاي شکم بود ديگر يک مدتي که خوردن گفتند ?لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ? اين منّ و سلوي حالا هرچه بود دوتايي جمعاً يک حلواگونه بود دو قسم نبود لذا تعبير به طعام واحد شده است ?لَنْ نَصْبِرَ عَلَى واحد طَعَامٍ وَاحِدٍ? همين غذا بود.
پرسش...
پاسخ: البته آن اشکال ندارد چون شواهد داخلي در آن هست اما يک غذايي است هنوز هست و عدهاي هم مثل مقدادها گرسنهاند روايت بعدي را هم بعداً ملاحظه بفرماييد.
«و الحمد لله رب العالمين»
|