موضوع: سوره آل عمران
عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه191
مدت زمان: 43:34 اندازه نسخه كم حجم: 2.79 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 4.20 MB دانلود
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ عَلى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ ?93? فَمَنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ ?94? قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفًا وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ ?95?
مرحوم آقاي بلاغي (رضوان الله عليه) در كتاب شريف آلاء الرحمان بر خلاف معروف بين اهل تفسير از اين آيه يك برداشت ديگري دارد كه خلاصهاي از آن در بحث ديروز گذشت ايشان ميفرمايند با سه مقدمه بايد به اين مسئله عنايت بكنيم مقدمه اولي اين است كه در تفسير علي ابن ابراهيم قمي (رضوان الله عليه) اين ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ? سخن خود يهوديهاست نه اخبار حق يعني اينچنين نيست كه خدا بخواهد خبر بدهد كه ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ? بلكه اين نقل خبر گروهي از يهوديهاست زيرا اين خبر را قرآن كريم در همين بخش در دو مورد تكذيب كرد يعني ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ? را قرآن در همين بخش با دو جمله تكذيب كرد يكي اينكه فرمود: ?فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ? معلوم ميشود اين خبر درست نيست دوم هم اينكه ?فَمَنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ? معلوم ميشود اين خبر صدق نيست پس اين ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ? اگر اخبار حق بود اخبار خدا بود صادق بود در حالي كه در همين بخش قرآن با دو جمله اين سخن تكذيب شد معلوم ميشود كه كلام خدا نيست خدا اين كلام را از ديگران در قرآن نقل كرد مقدمه ديگر آن است كه اسرائيل (سلام الله عليه) از يك چيزي پرهيز كرد و يهوديها فكر كردند كه اين تحريم شد و تورات هم متضمن اين نكته است كه اسرائيل چيزي را بر خود حرام كرده است مقدمه سوم آن است كه اين توراتي كه فعلاً در دست يهوديها و مسيحيهاست و در كل عالم منتشر است همان توراتي است كه در عصر نزول قرآن كريم در بين مردم بود از آن به بعد تحريفي رخ نداد هر گونه تحريفي درباره اين كتاب پيدا شد مربوط به قرون گذشته است يعني بعد از انقراض متدينين بابل و هجوم بخت نصر و مانند آن كه اين ارتباط قطع شد بعضي عمداً بعضي هم غير عمد بعضي از مسائل تورات تحريف شده است و همزمان نزول قرآن كريم تا الآن چيزي به نام تحريف در تورات پيدا نشده.
پرسش: ...
پاسخ: حالا فعلاً بحث درباره تورات هست انجيل هم البته تواترش محفوظ نيست انجيل هم خود آنها معتقدند كه اينها تقريرات خلاصه درس عيساي مسيح است منتها به عصمت حواريين معتقدند گفتند عيسي (سلام الله عليه) كتابي نياورد و چيزي ننوشت فرمايشات عيسي را حواريون نوشتند و اينها معصوم بودند و اين شده اناجيل اربعه علي ايحال آنچه كه مرحوم آقاي بلاغي ميفرمايند درباره تورات است چون آيه هم دارد كه ?قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ? روي اين سه مقدمه گرچه مقدمه اولي يك بيان كوتاهي از علي ابن ابراهيم قمي (رضوان الله عليه) است ولي ايشان مقدمه اولي را هم باز ميكنند ميفرمايند كه روي اين مقدمات سهگانه معناي آيه اين است كه ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ? يعني به صورت استفهام انكاري است همزه استفهام هم حذف شد گاهي همزه استفهام حذف ميشود و گاهي ذكر ميشود ولي لسان و سياق، سياق انكار است آنجا كه همزه استفهام ذكر ميشود و استفهام هم انكاري باشد نظير آيه 80 سوره بقره كه صدرش اين است ?وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ إِلاّ أَيّامًا مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللّهِ عَهْدًا فَلَنْ يُخْلِفَ اللّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ? اين ?أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللّهِ عَهْدًا? را همزه انكاري گرفتند و گفتند اتخذتم يعني آيه شما ميثاقي از خدا داريد كه شما را به آتش نسوزاند مگر اندكي آيا عهدي از خدا به شما رسيده است يا نه ?أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللّهِ عَهْدًا? يعني لم تتخذوا عند الله عهداً كه اينجا سياق، سياق انكار است منتها همزه استفهام انكاري مذكور است گاهي لسان، لسان انكار هست ولي حرف استفهام در او ذكر نشده نظير آنچه كه در سوره شعراء آيه 22 آمده كه موساي كليم (سلام الله عليه) به فرعون ميفرمايد ?وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَني إِسْرائيلَ? يعني اين هم كار شد كه شما بر بني اسرائيل چيره شدي و آنها را بردههاي خود قرار دادي و اين را بر ما منت مينهي ?وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَني إِسْرائيلَ? اين كه ميگويي بني اسرائيل قوم آنها برده من بودند اين هم يك نعمتي شد كه بر ما منت مينهي گرچه اين همزه استفهام ندارد ولي لسان، لسان انكار است يعني اين چه منت گذاري است و اين چه نعمتي است كه تو با اين نعمت ميخواهي منت بگذاري ?وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَني إِسْرائيلَ? آنگاه اين ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ? لسانش اين است كه أ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ?؟ آيا اين چنين است كه همه خوراكيها بر بني اسرائيل حلال بود؟ اگر اين است ?فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ? تورات را بياوريد روي اين مقدمات سهگانهاي كه ارائه دادند آيه را اين چنين معنا ميكنند كه اين ?كُلُّ الطَّعامِ? سخن آنهاست اين يك، و خداوند دارد اين سخن را نفي ميكند و انكار ميكند اين دو تا، انكار گاهي با ذكر همزه استفهام است نظير ?أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللّهِ عَهْدًا? گاهي بدون همزه استفهام است نظير ?تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَني إِسْرائيلَ? اين سه تا، آنگاه خلاصه آيه اين ميشود كه بعضيها گفتند كه همه طعامها بر بني اسرائيل حلال بود مگر آنچه را كه اسرائيل بر خود تحريم كرد و تورات هم عهدهدار تحريم اسرائيل است اين دو مطلب، پس بعضيها اين دو مطلب را گفتند مطلب اول اينكه همه اين غذاها و طعامهايي كه فعلاً در تورات تحريم شده اين قبلاً حلال بود مطلب ديگر اينكه آنچه را كه اسرائيل بر خود تحريم كره تورات هم عهدهدار اين تحريم است اين دو تا،
پرسش: ...
پاسخ: بله اما، آن جاهايي كه همزه مذكور است عدل دارد و اما آيه 22 سوره شعراء كه همزه مذكور نيست عدل هم ندارد ولي
پرسش: ...
پاسخ: نه در اينكه آن آيه لسانش لسان انكار است كه حرفي در او نيست اين اعتراض موساي كليم است ميفرمايد اين چه منتي است كه شما بر ما مينهيد ?وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَني إِسْرائيلَ? اين لسان، لسان انكار و اعتراض است ديگر منتها همزه استفهام همزه انكارياش محفوظ است آنجا كه مذكور است براي اينكه ام در كنار او عدل او قرار گرفته اينجا كه ام عدل او نيست همزه محذوف است ولي لسان، لسان انكار است و اعتراض اين ?كُلُّ الطَّعامِ? نظير آيه 22 سوره شعراء است يعني آيا همه طعامها حلال بود اين چه حرفي است كه ميزنيد دليلتان را ارائه بدهيد خب فرمايش مرحوم آقاي بلاغي (رضوان الله عليه) اين است كه گروهي از اهل كتاب يهوديها اين دو مطلب را داشتند كه اصول طعام و خطوط كلي طعام اينها حلال بود مگر اينكه تورات اينها را تحريم كرده است و غذاهاي معيني را هم اسرائيل بر خود تحريم كرد كه اين تحريم هم در تورات آمده اين دو مطلب را بعضي از يهوديها گفتند قرآن كريم هر دو مطلب را با اعتراض و با لسان انكار نفي ميكند ميفرمايد: ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ?؟ اين چه حرفي است كه ميزنيد يعني نظير ?وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ? يعني ?أكُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ?؟ با استفهام اعتراضي آيا همه طعامها بر بني اسرائيل حلال بود؟ تورات را بياوريد ببينيم يك چنين مطلبي دارد يا نه اين يك، و آيا اسرائيل (سلام الله عليه) چيزي را بر خود تحريم كرده است و تورات آن حرمت را امضا كرده است تورات را بياوريد ببينيم يك چنين حرفي را دارد يا نه اين دو، پس لسان، لسان اعتراض است و نفي و كلام هم كلام آنهاست كه آنها گفتند ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ? و خدا هم كه دارد اين كلام را نقل ميكند به لسان اعتراض نقل ميكند نشانهاش اين دو تكذيبي است كه در ذيل آمده يكي ?قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ? دوم ?فَمَنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ? اين خلاصه فرمايش مرحوم آقاي بلاغي آنگاه آن دو بياني كه از زمخشري در روزهاي اول نقل شد و از امام رازي نقل شد كه برگشتش به اين است كه يهوديها اعتراض كردند و گفتند كه اينكه شما مسلمانها ادعا داريد كه بر دين ابراهيم خليلايد معذلك از گوشت شتر و امثال ذلك استفاده ميكنيد اين روا نيست براي اينكه اينها در ملت ابراهيم حرام بود و شما اگر بر دين ابراهيم هستيد چرا از اين گوشتها استفاده ميكنيد يكي اينكه يهوديها خواستند آن ننگ سياسي اجتماعي را برطرف كنند بگويند كه آنچه كه در قرآن آمده كه به وسيله ظلم يهوديها اين طيبات حرام شد اين چنين نبود حرمت اين طيبات ريشه تاريخي داشت انبياي سلف هم اينها را حرام كرده بودند اين دو تا، كه اين دو وجه هم در گفتههاي زمخشري و در گفتههاي امام رازي با يك تفاوتي كه بين اين دو كتاب هست آمده و در بين متأخرين هم رواج پيدا كرده ايشان هر دو وجه را ابطال ميكند ميگويد كه آيه اصلاً ناظر به نسخ نيست هيچ سخني در آيه نيست كه اين نسخ است ميخواهد از نسخ سخن بگويد تفسير آيه به اين وصف و آيه را بر نسخ كردن نظير اينكه آيه جزء معميات است يك معمايي را گفته شما داريد حل ميكنيد براي اينكه هيچ نشانهاي از اينكه خدا نسخ ميكند عقلاً يا نقلاً نسخ جايز است و اين از باب نسخ بود در آيه نيست اما آنچه كه در تفسير علي ابن ابراهيم آمده است البته روايت ديگري را هم از ايشان نقل كردند كه با اين بيان خيلي هماهنگ نيست در تفسير علي ابن ابراهيم اين چنين آمده در ذيل ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ? دارد كه «ان يعقوب كان يصيبه عرق النساء فحرم علي نفسه لحماً جمل فقال اليهود ان لحم الجمل محرم في التورات فقال عزوجل لهم» ?فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ? درباره خصوص اين تحريم اسرائيل (سلام الله عليه) است يعني شما تورات را بياوريد ببينيم كه آيا مسئله تحريم در تورات آمده يا نه در حالي كه ايشان اين مسئله را در تورات ندارد كه حالا بر بني اسرائيل هم حرام كرده يا يك حكم فقهي بود كه خودش ملزم به عمل بود و تورات هم همان را بر بني اسرائيل تحريم كرده باشد اين چنين نيست اگر هم او تحريم كرده يك تحريم شخصي بود اين چنين نيست كه اين حرمتش در تورات آمده باشد ?فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ? «ان محرم هذا اسرائيل علي نفسه و لم يحرمه علي الناس» بعد فرمود «و هذا حكاية عن اليهود و لفظه لفظ الخبر» يعني اين ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ عَلى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ? حرف حرف يهوديهاست و خداوند گزارش داد حرف آنها را نقل كرد آيا فرمايش علي ابن ابراهيم اين است كه كل اين جمله حكايت لفظ يهوديهاست يا در خصوص اين جريان تحريم اسرائيل مرحوم آقاي بلاغي اصل حرف را بردند روي ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ? روي آن بردند در حالي كه آنچه كه از تفسير علي ابن ابراهيم استفاده ميشود درباره خصوص ?إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ عَلى نَفْسِهِ? است كه دارد اسرائيل لحم جمل را بر خود تحريم كرده است روي آن بيماري عرق النساء يهود گفته است كه «لحم الجمل محرم في التوراة» آنگاه خداوند فرمود شما تورات را بياوريد ?فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها? يعني ?إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ عَلى نَفْسِهِ? ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ? ?مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ? ?إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ عَلى نَفْسِهِ? حرف حرف آنهاست يعني تورات امضا كرده است تحريم حرمت جمل را و تحريم اسرائيل را خدا ميفرمايد تورات را بياوريد ببينيم كه در اين زمينه مسئلهاي دارد يا نه تورات اصلاً ندارد كه اسرائيل بر خود تحريم كرده است و تورات هم اين لحم جمل را بر بني اسرائيل تحريم نكرده اولاً جريان حضرت ... يك قضية في واقعه بود او تحريم نكرد بلكه پرهيز كرد و ثانياً تورات آن لحم جمل را بر بني اسرائيل تحريم نكرده خب اين فرمايش مرحوم قمي ناظر به آن اصل نيست كه ايشان فرمودند بعضي از يهوديها گفتند كه اصول طعام كانت حلا علي بني اسرائيل اين يك تفاوت ثانياً ايشان بايد كاملاً اثبات كند كه هيچ تحريفي از زمان نزول قرآن تاكنون نيامده و توراتي كه فعلاً در دست بشر هست همان توراتي است كه در زمان نزول قرآن آمده گرچه ايشان اصرار دارد و ميگويد ما اين را در الهدي اثبات كردهايم.
پرسش: ...
پاسخ: اين بايد اثبات بشود ديگر اگر چنانچه اين دسيسه خود يهوديها نباشد كه آنها بخواهند بگويند كه تورات ما تورات سابقهداري است و هيچ تحريفي نشده
پرسش: ...
پاسخ: نه درباره تفسير علي ابن ابراهيم چون مشتمل بعضي از اموري است كه خود مرحوم آقاي بلاغي هم قبول ندارند همان جريان ابي الجارود بود كه خود مرحوم آقاي بلاغي در بخشهاي قبلي گفتند كه اين روايت در تفسير علي ابن ابراهيم قمي از ابي الجارود نقل شده است و چون ضعيف است مورد اعتماد نيست سيدنا الاستاد (رضوان الله عليه) برابر آن روايت آيه را معنا كردهاند ولي مرحوم آقاي بلاغي با اينكه روايت را علي ابن ابراهيم نقل كرد گفت چون از ابي الجارود است و ضعيف است مورد اعتماد نيست خب پس آنچه كه در تفسير علي ابن ابراهيم آمده راجع به آن بخش دوم از كلام است نه بخش اول اين يك، و اينكه هر چند روز در بين يك حفاري بشود و چهار تا يهودي بگويند كه اين نسخهاش طبق كارشناسي است كارشناسان مال دو هزار سال است و دو هزار و پانصد سال قبل است و همزمان با مثلاً نزول تورات است و تطبيق كرديم و ديديم يكي درآمد اينها بيشبهه و دسيسه اهل يك كتاب نيست ولي در قرآن كريم اين بخش هست كه اينها رسول اكرم را به خوبي شناختند مثل اينكه اعضاي خانواده خود را شناختند خب اگر اين خصوصيات در تورات بود كه ?يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ? و بينات هم اقامه شده است كه اينها در مسئله نبوت خاصه مسئله براي اينها روشن شد و آفتابي شد و توراتي كه الآن در دست بشر است همان توراتي بود كه در عصر نزول وحي بود خب اين توراتي كه الآن در دست مردم است به صورت آفتابي مسئله را روشن ميكند كه هر كسي اين تورات را ببيند پيغمبر را كه بررسي كند ?يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ? يعني مثل دو دو تا چهار تا مسئله برايش روشن ميشود؟ يا عوض كردند اين ?فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَليلاً? اين مال قبل است يا همزمان نزول قرآن است غرض اين است كه اثبات اينكه هيچ تحريفي در طي اين هزار و پانصد سال پيدا نشده اين كار دشواري است همان طوري كه آن مقدمه اولي كه از علي ابن ابراهيم خواستند استفاده كنند ملاحظه فرموديد كه مطابق با متن كتاب علي ابن ابراهيم نيست آن بزرگوار كه ميگويد لفظ، لفظ خبر است يعني آن مطلب دوم لفظ، لفظ خبر است نه اصل مطلب ولي مرحوم آقاي بلاغي صدر و ساقه را ميگويد اصل، اصل خبر است يعني هم ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ? را ميگويد سخن يهوديهاست هم ?إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ عَلى نَفْسِهِ? را ميگويد كه حرف، حرف يهوديهاست بنابراين اثبات فرمايش ايشان كار آساني نيست مضافاً به اينكه اين ?قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ? يك احتجاجي را به همراه دارد اين احتجاج همان است كه آنها اصراري داشتند بالأخره در برابر آنچه كه در سوره نساء و غير نساء آمده است كه اين غذاها قبلاً حلال بود و بر يهوديها تحريم شده است و از طرفي هم عيساي مسيح فرمود من آمدم ?وَ ِلأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ? اينها زير بار اينها نروند خلاصه و البته در تورات فعلي هست كه آنچه كه رجس است هميشه حرام است شما رجس نخوريد اما سخن از رجس نيست سخن از طعام است قرآن كريم از رجس به عنوان طعام ياد نميكند و آنچه را كه هم كه اسرائيل بر خود تحريم كرد ظاهر استثنا استثناي متصل است از آن طعام طيب است نه از طعام محرم آنچه را كه مرحوم آقاي بلاغي استشهاد ميكند اين است كه آنچه را كه حيوانات دريايي نظير ماهيهاي بيفلس درندههاي بياباني و پرندههاي فضايي كه محرم الاكلند اينها در تورات به عنوان رجس از آنها ياد شده است و اينها محرماند آيا آنها را قرآن ميگويد طعام تا شما بگوييد كه اين طعامها در تورات تحريم شد تحليل نيست قرآن كه از آنها به عنوان طعام ياد نميكند قرآن از همين طيبات به عنوان طعام ياد ميكند نظير آنچه كه در اوايل سوره مائده است كه ?الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلُّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلُّ لَهُمْ? از اين طيبات به عنوان حل ياد ميكند ?الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلُّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلُّ لَهُمْ? و مانند آن ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ? شما اولاً بخواهيد در اين سياق تصرف كنيد بگوييد كه ?تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ? نظير آن است آنجا محفوف به قرينه است اينجا چه قرينهاي داريد بخواهيد ذيل را قرينه قرار بدهيد به اين دو شاهدي كه استشهاد كرديد اينها اگر شهادت عليه نباشد شهادت له نيست بنابراين اثبات فرمايش ايشان دشوار است مطلب بعدي آن است كه اينكه فرمود: ?فَمَنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ? افترا و فريه از اينجاست كه انسان يك چيزي را با اينكه قطع دارد خلاف است بطور قطع به ديگري اسناد ميدهد نظير فري اوداج اربعه كه اين فري است و قطع است ميشود فريه به تعبير مرحوم شيخ طوسي در تبيان كه افترا را از اين فريه و فري اوداج ميدانند يعني بطور قطع كذب با فريه اين تفاوت مفهومي را دارد من بعد ذلك يعني افترا در هر حال بد است اما ?لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ? بودنش بدتر است من بعد ذلك يعني بعد قيام حجت ?فَأُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ? كه خب لسانش لسان حصر است نظير ?اولئِكَ هُمُ الضّالُّونَ? كه بحثش گذشت فرق بين ظلم و جور و همچنين عدل و انصاف را مرحوم شيخ در تبيان مشخص كردند كه ظلم لغتاً يعني نقص كسي كه در هر رشتهاي كه عهدهدار آن رشته است كم بگذارد ظالم است ظلم يعني نقص در سوره كهف كه دارد درباره آن جنتين ?آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا? ?لَمْ تَظْلِمْ? يعني «لم تنقص» اينكه فرمود آن جنت و آن باغ ظلم نكرد يعني ميوه را كم نداد هر چه بنا بود به بار بنشيند به بار نشست ?لَمْ تَظْلِمْ? يعني «لم تنقص» پس ظلم ميشود نقص حق در مقابل ظلم عدل نيست انصاف است انصاف يعني حفظ حق و رعايت نصف كردن پس ظلم در مقابل انصاف است انصاف هم در مقابل ظلم اما جور به معناي نقص نيست به معناي انحراف عن الطريق است جار يعني «انحرف عن الصراط» آن وقت عدل ميشود حفظ صراط لذا جور و عدل مقابل هماند ظلم و انصاف هم مقابل هم اينها گرچه جائرند ولي در اينجا كم گذاشتند از اين جهت از اينها به عنوان ظالم ياد شده است ?فَأُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ?
پرسش: ...
پاسخ: قسط، قسط در مقابلش هم همان جور است چون قسط با عدل همتاي هماند قهراً ميشود جور گرچه ظلم را در مقابل قِسط قرار دادند قَسط را در مقابل قِسط ميدانند قَسط يعني ظلم قِسط مصادف با تقريباً با عدل و انصاف است ?وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا? قاسط اهل قَسط است قَسط يعني جور و ظلم مقسط اهل قِسط است يعني انصاف و عدل علي ايحال قَسط و قِسط در قبال هماند عدل و جور در قبال هماند ظلم و انصاف در قبال هماند گاهي اين تقابلها رعايت نميشود و هر كدام به جاي ديگر، و به جاي ديگري استعمال ميشوند خب آنها اهل كذب بودند ولي ذات اقدس الهي صادق است ?فَمَنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ ? قُلْ صَدَقَ اللّهُ? خدا راست گفته است ?فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفًا وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ? سرّ نام بردن حضرت ابراهيم (سلام الله عليه) آن است كه ابراهيم (سلام الله عليه) پيش همه اديان و اقوام محبوب و محترم بود
پرسش: ...
پاسخ: ظاهرش اين نيست كه بر بني اسرائيل تحريم شده است اسرائيل بر خودش تحريم كرده اولاً آن مسئله حكم فقهي كه تحريم اگر بود به اذن الله بود آن سه وجه مشخص شد يعني يا زاهدانه است يا طبيبانه است يا روي نذر است و اگر تحريم فقهي باشد حتماً به وحي الهي است نه اجتهاد و ظاهرش اين است كه تحريم فقهي نيست حالا يا براي اينكه ضرر داشت يا نذر كرد و مانند آن به عنوان فتوا و حكم فقهي باشد آنطور اثباتش مشكل است و بر بني اسرائيل هم دليل بر حرمت نيست سرّ اينكه از ابراهيم (سلام الله عليه) زياد نام برده ميشود براي آن محبوبيتي است كه حضرت پيش همه مردم داشت هم اهل كتاب كه وابسته به سلسله انبياي ابراهيمياند آن حضرت را محترم ميدانستند و هم مشركين خود را وارثان ابراهيم خليل ميپنداشتند در مناسك حج و امثال ذلك لذا از جريان ابراهيم با عظمت نام برده ميشد حتي در برابر اهل شرك ?قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفًا وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ? حنيف هم همان طوري كه بحثش قبلاً گذشت يعني «المائل الي الوسط المائل الي الاستقامه» و به تعبير مرحوم شيخ در تبيان آنهايي كه پايشان يك اعوجاج و انحرافي دارد آنها را احنف مينامند تفعلاً نظير اينكه نابيناها را ابو بصير ميگفتند اين يك نحوه تفعلي است يا آن مارگزيده را سليم ميگفتند اين يك نحو تفعلي است «يتململ كتململ السليم» سليم يعني «من ...الحيه» اين در حقيقت مريض است نه سليم اينگونه از نامگذاريهاي تضاد به عنوان تفعل است آن كسي كه پاي او يك انحرافي دارد به سمت چپ يا به سمت راست مستقيم نيست او را ميگويند احنف مثل اينكه نابينا را ميگويند ابي بصير مثل اينكه مارگزيده را هم ميگويند سليم و اما ابراهيم (سلام الله عليه) چون در متن صراط مستقيم بود خود حنيف بود حنيف هم ?فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفًا وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ? حالا تناسب اين آيات خوانده شده با سابقاش چيست با دشواري بشود تناسب را اثبات كرد ولي البته از آن جهت كه با اهل كتاب محاجه دارد در اين جامعه سهيماند ولي اين آيهاي كه بعد به خواست خدا وارد ميشويم با جريان ?فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفًا? خيلي هماهنگ است كه ?إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكًا وَ هُدًى لِلْعالَمينَ?.
«و الحمد لله رب العالمين»
|