موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه192

مدت زمان: 40:00 اندازه نسخه كم حجم: 4.92 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 8.94 MB دانلود


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ عَلى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ ?93? فَمَنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ ?94? قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفًا وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ ?95?
تفسيرهاي گوناگوني كه مربوط به اين كريمه بود به عرض رسيد در خلال به سخنان گروه دوم هم اشاره شد اما صحت و سقم آن سخن گروه دوم كساني‌اند كه مثل صاحب المنار مي‌انديشند مي‌گويند كه اين دعواي نسخ در ناحيه ديگر است بيان ذلك اين است كه آيه را اين‌ چنين معنا كردند ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ? اين جواب شبهه يهوديهاست يهوديها دو تا شبهه داشتند يكي درباره حليت و حرمت لحوم يكي هم درباره قبله مي‌گفتند اگر شما مسلمانها بر دين ابراهيم خليل‌ايد و ابراهيم خليل را هم همچون خود مسلمان مي‌دانيد و مي‌گوييد اين ملت ما ملت ابراهيم است خدا هم فرمود: ?مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ? شما در دو قسمت مخالف با دين ابراهيم خليل‌ايد اول درباره لحوم دوم درباره قبله درباره لحوم همين است كه آيه محل بحث عهده‌دار اوست درباره قبله آيه بعدي است كه ?إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكًا وَ هُدًى لِلْعالَمينَ? آن عهده‌دار جواب به شبهه دوم است جامع اين دو شبهه اين است كه اگر شما بر دين ابراهيم خليل (سلام الله عليه) هستيد ابراهيم خليل هرگز اين لحوم را حلال نمي‌دانست و هرگز به طرف كعبه نماز نمي‌گذارد قبله دين ابراهيمي بيت المقدس است اين شبهه دوم و گوشت شتر و امثال شتر در دين ابراهيم حرام بود اين شبهه اول شما از يك طرف ادعا مي‌كنيد كه ما بر دين ابراهيم خليل‌ايم از طرفي ادعا مي‌كنيد كه حرف انبياي گذشته را تصديق داريد از طرفي مدعي هستيد كه به كتابهاي آسماني مومنيد و مانند آن جواب شبهه اول اين است كه ما همچنان بر ملت ابراهيم باقي هستيم كتابهاي انبياي سلف را ايمان داريم و دين انبياي سلف را تقديس مي‌كنيم و بر ملت ابراهيم‌ايم منتها اين لحومي كه مطرح است نظير گوشت شتر و مانند آن اين در دين ابراهيم حلال بود انبياي ابراهيمي از آنها استفاده مي‌كردند و بر بني اسرائيل در اثر آن جرائمي كه مرتكب شدند حرام شد پس همه طعامها بر انبياي ابراهيمي حلال بود فقط بر بني اسرائيل حرام شد آن هم در اثر جرائمي كه اينها مرتكب شدند خب روح جواب بر اساس اين برداشت به اين برمي‌گردد كه ?كُلُّ الطَّعامِ? يعني همه اين محلّلات چه گاو و گوسفند و چه شتر و چه سم‌دارها همه اينها حلال بود غير از خبائث ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ? مگر آنچه را كه بني اسرائيل بر خود حرام كردند ?إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ? يعني الا ما حرم بنو اسرائيل ?عَلى نَفْسِهِ? يعني علي انفسهم پس منظور از اسرائيل بني اسرائيل است منظور علي نفسه علي انفسهم است و اين علي هم جريان نذر و امثال ذلك نيست بلكه در اثر سيئه‌اي كه مرتكب شدند در اثر ارتكاب اين جريمه بر خودشان تحريم كردند چون قرآن از اين صحنه خبر دارد كه ?فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ? اين خلاصه برداشتي است كه ايشان دارند درباره جواب شبهه اول و درباره رواياتي كه در اين زمينه وارد شده است اظهار نظر مي‌كنند مي‌گويند گرچه در بخشهاي روايي آمده است كه اسرائيل يعقوب (سلام الله عليه) در اثر بيماري عرق النساء لحم شتر را بر خود تحريم كرد يعني نذر كرد كه گوشت شتر نخورد ولي اين نقلها جزء اسرائيليات است اينها را اسرائيليها با دسيسه ساختند تا توجيه كنند بگويند اين گوشت شتري كه بر ما حرام است براي آن است كه اسرائيل يعني يعقوب (سلام الله عليه) در اثر آن بيماري نذر كرد ما هم او را اسوه قرار داديم به سنت او عمل مي‌كنيم و از گوشت شتر امتناع داريم اين جريان نذر را يك دسيسه‌اي است كه اسرائيلي‌ها ساختند تا خودشان را تبرئه كنند وگرنه روح قضيه چيز ديگر است روح قضيه آن است كه منظور از اين اسرائيل خود بنو اسرائيل‌اند و اين حرمت هم حرمت الهي و فقهي است نه روي نذر و منشأ اين حرمت هم همان است كه در سوره نساء و امثال نساء مشخص شد شاگردشان و مقرر درسشان يعني جناب رشيد رضا حرف ديگران را هم اشاره مي‌كند و حرف استاد را كه نقل مي‌كند مي‌گويد اقرب آن است كه استاد ما گفته است يعني هم در مسئله داوري ايشان در تفسير و هم اظهار نظر ايشان درباره روايات چون مفسر اصلي يعني جناب عبدو مي‌گويد همه اين روايات اسرائيليات است حتي آنها كه صحيح السند‌اند و از ابن عباس نقل شدند صحت سند منافات ندارد كه چيزي اسرائيلي باشد يعني يك چيزي را اسرائيلي‌ها ساختند و بافتند و منتشر كردند بعد هم ابن عباس نقل كرد و سرّ اينكه مقرر درس ايشان مي‌گويد آنچه را كه استاد ما گفت اقرب است تا آنچه ديگران گفتند اين است كه ما كلمه اسرائيل را حتماً بايد به معني بنو اسرائيل بگيريم زيرا در آيه آمده است كه ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ عَلى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ? خب اين ?مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ? در جايي است كه اشتباه باشد اسرائيل كه ساليان متمادي قبل از موسي و در نزول تورات بود لازم نبود كه بفرمايد ?إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ عَلى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ? اين ?مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ? نمي‌خواست الآن اگر كسي بگويد نوح قبل از نزول تورات اين مطلب را گفته است اين جمله لغو است اگر كسي بگويد ابراهيم قبل از نزول تورات اين حرف را گفته است اين جمله چيز زائدي است براي اينكه محل اشتباه نيست خب معلوم است او چند قرن قبل بود ديگر كسي بگويد طوفان نوح قبل از جريان هجرت پيغمبر بود اين گفتن لغو است براي اينكه يك چيز روشني است چون در قرآن آمد است ?إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ عَلى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ? معلوم مي‌شود كه منظور از اسرائيل بنو اسرائيل‌اند نه خود اسرائيل و گاهي آن رئيس قبيله اسم برده مي‌شود و منظور خود قبيله است وقتي گفتند عدنان يعني بني عدنان وقتي گفتند تغلب يعني بني تغلب بكر نظار يعني بني بكر بني نظار اسم رئيس قبيله را بردن و قبيله را اراده كردن يك امر رايجي است پس به قرينه ?مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ? منظور از اسرائيل بنو اسرائيل‌اند و اطلاق اسرائيل بر بني اسرائيل نظير اطلاق تغلب بر بني تغلب و مانند آن است و معنايش آن است كه همه اين طعامها قبلاً حلال بود بعد در اثر جرمي كه بني اسرائيل مرتكب شدند بر خودشان تحريم كردند اين خلاصه نظر صاحب المنار
پرسش: ...
پاسخ: بله اين ?فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذينَ هادُوا? نظير اينكه ?فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ? است اگر بفرمايد ?وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ? اين يعني شما منشأ نزول اين مصيبت شديد همان است كه مي‌گويند لا يلومن الا نفسه سيدنا الاستاد (رضوان الله عليه) فرمودند كه منشأ اين اشتباه آن است كه اينها كلمه ?مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ? را اين من قبل را اين ظرف را متعلق به حرم گرفتند اين را صله حرم گرفتند گفتند ?إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ عَلى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ? چون خود رشيد رضا تصريح مي‌كند به اينكه اقرب سخن جناب عبدو است براي اينكه اين كلمه من قبل حرف او را تأييد مي‌كند سيدنا الاستاد (رضوان الله عليه) فرمودند كه منشأ اشتباه آنها اين است كه اينها اين كلمه من قبل كه متعلق است به حلاً اين را ظرف حرّم قرار دادند اين قيد متوجه چيزي است كه صيق لعجله الكلام نه متوجه چيزي كه اعترض في البين اصل بحث اين است كه ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ? ?مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ? اين اصل سخن است اين ?إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ عَلى نَفْسِهِ? يك استثنايي است كه در وسط واقع شده قيد بايد به چيزي برگردد كه صيق لعجله الكلام نه چيزي كه اعترض في البين قهراً آيه به اين صورت خواهد بود كه ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ? ?مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ? جواب شبهه داده مي‌شود بدون تكلف اين نظم طبيعي آيه و اما اينكه آيا منظور از اسرائيل بني اسرائيل است اين خلاف است گرچه ممكن است اسم زعيم قبيله را ببرند و خود قبيله را اراده كنند نظير تغلب و بكر و نظار و عدنان و امثال ذلك الآن هم كه مي‌گوييم اسرائيل اين‌ چنين گفت يعني بني اسرائيل الآن هم كه مي‌گوييم مرگ بر اسرائيل يعني اين بني اسرائيل صهيونيست وگرنه آن وجود مبارك كه صلوات و سلام خدا بر او باد او از انبياست ما در تمام عرض ادبها به پيشگاه انبيا عرض ارادت مي‌كنيم هر مشهدي از مشاهد شريفه اهل بيت مشرف مي‌شويم اول بر انبياي اله سلام مي‌فرستيم عرض ادب مي‌كنيم بعد نسبت به صاحب آن مشهد شاهد آن مشهد اين اسرائيلي كه يعقوب است و نوه ابراهيم خليل است و قرآن او را نافله مي‌داند يعني وعده‌اي كه داد با افاضه فرزند به آن وعده وفا كرد و ذات مقدس ابراهيم از خدا فرزند خواست ذات اقدس الهي هم به او فرزند داد هم به او نوه داد كه نوه نافله است ?وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً? يعني هبةً زائدةً منظور از اسرائيل در عرف بني اسرائيل هست اطلاق مي‌شود اما قرآن كريم در اين زمينه سابقه‌اي ندارد كه بفرمايد اسرائيل و منظور بني اسرائيل باشد اين يك، در هيچ جا نيست تا ايشان بتوانند شاهدي اقامه كنند مطلب دوم اين است كه در همين آيه در جمله قبل كلمه بني اسرائيل را به كار برده است فرمود: ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ? خب اگر بني اسرائيل گفت مي‌فرمود الا ما حرموا علي انفسهم چرا فرمود: ?إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ عَلى نَفْسِهِ? اين اظهار اسم ظاهر آن هم مفرد نشان مي‌دهد كه اين اسرائيل غير از آن بني اسرائيل است بنابراين چون آن غفلت شده است كه كلمه من قبل را ظرف براي حرم گرفته‌اند در حالي كه ظرف براي حلاً است اين تبعات را به دنبال داشت آن‌گاه سخاوتمندانه مي‌گويد همه اين روايات اسرائيليات است حتي آنها كه صحيح السند است صحت سند مانع از اسرائيلي بودن نيست خب اين افراط است در روايات ما هم اين جريان نذر آمده در تفسير عياشي و غير عياشي آمده آنها هم نقل كردند يعني برادران اهل سنت هم نقل كردند در تفسير عياشي ذيل همين آيه سوره آل عمران از امام صادق (سلام الله عليه) سؤال شده است كه ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ عَلى نَفْسِهِ? «قال ان اسرائيل كان اذا اكل لحوم الابل هيج عليه وجع الخاسره فحرم علي نفسه لحم الابل» اين معلوم مي‌شود بر اساس اين روايت اين يك تحريم طبيبانه است احتمال نذر هم هست اگر نذر باشد هم رواست و اگر تحريم طبيبانه باشد هم رواست و مي‌بيند ضرر دارد نمي‌خورد مشابه اين روايت ديگري است به صورت مكاتبه كه عمر ابن يزيد نامه‌اي براي حضرت ابي الحسن ظاهراً حضرت ابي ابراهيم امام كاظم (سلام الله عليه) نوشت «أاسئله عن رجلٍ دبر مملوكه حل له ان يبيع عتقه» محصول كار او را بفروشد يا نه قال كتب (عليه السلام) ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ عَلى نَفْسِهِ? يعني همه اينها حلال است مگر آنچه را كه اسرائيل تحريم كرده كه اين جزء محرمات اسرائيل نيست علي اي حال رواياتي هم كه آنها نقل كردند شاهد اين است كه يك غذاي خاصي است كه اسرائيل (سلام الله عليه) بر خود تحريم كرده است و ديگران هم پيروي كردند
پرسش: ...
پاسخ: نه چون جمله معترضه است از جهت ادبي قيد متوجه چيزي است كه صيق لعجله الكلام نه متوجه چيزي كه اعترض في البين
پرسش: ...
پاسخ: نزديكي كه معترض نباشد و جزء كلام باشد نه نزديكي كه آدم را گول بزند فريب قرب را كه نبايد خورد اين جمله معترضه است چون در جواب سؤال دخيل نيست ?كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَني إِسْرائيلَ? ?مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ? اين ?إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائيلُ عَلى نَفْسِهِ? جمله معترضه است كه در وسط واقع شده وگرنه هدف اصلي آيه نيست كه صيق لعجله الكلام باشد كه خب آن‌گاه فرمود علي اي حال به هر تقديري كه باشد نشانه اعجاز رسول اكرم است صدق دعواي اوست چون حضرت به حسب ظاهر از علوم حصولي و مدرسه سهمي نبرده است كه مكتبي رفته باشد توراتي را خوانده باشد توراتي را بخواند و امثال ذلك نبود معذلك از غيب خبر داد فرمود: ?قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ? كسي كه كتابي را اصلاً نديده است مكتبي اصلاً نرفته است قاطعانه تحدي كند اين نشانه اعجاز است ?قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ? بعد ذات اقدس الهي در كمال عدل و انصاف اين آيه را نازل كرد ?فَمَنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ? با اينكه به صراحه مي‌توانست بفرمايد اينها دروغ مي‌گويند چه اينكه در بعضي از بخشها فرمود: ?يَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ? اين ?يَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ? ?يَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ? در آنگونه از موارد فرمود اينجا از مواردي است كه با نرمي سخن گفت فرمود كه هر كس كذب و جريان دروغي را بر خدا افترا ببندد بعد از تمام حجت بعد از خلاصه ?قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ? ?فَأُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ? نفرمود شما افترا بستيد و شما ظالميد نظير آيه 24 سوره سبأ كه گاهي به عنوان عدل و انصاف متكلم شاهد اقامه مي‌شود آيه 24 سوره سبأ اين است كه ?قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ قُلِ اللّهُ وَ إِنّا أَوْ إِيّاكُمْ لَعَلى هُدًى أَوْ في ضَلالٍ مُبينٍ? ما يا شما در هدايت يا ضلالتيم با اينكه وجود مبارك پيغمبر علي بينة من ربه است و آنها في ضلال مبين هستند معذلك گاهي نرمي در گفتار اقتضا مي‌كند كه به صراحه آنها تضليل نشوند يعني به ضلالت منصوب نشوند لذا فرمود ما يا شما علي هدايتيم يا در ضلال مبين هستيم اينجا هم از آن سنخ خواهد بود مطلب ديگر اين است كه اينكه فرمود: ?قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ? پيامبر از ?فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ? شروع كرد به اعلام كردن آن‌گاه ?فَمَنِ افْتَرى? اين ?فَمَنِ افْتَرى? مقول قول نيست نفرمود: ?قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ? ?فَمَنِ افْتَرى? كه ?فَمَنِ افْتَرى? بشود مقول قول بشود حرف پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) بلكه ?فَمَنِ افْتَرى? سخن خداست كه خدا مي‌فرمايد چرا مقول قول نيست و چرا سخن خداست؟ براي اينكه اين آيه مشتمل بر يك اشاره است و يك خطاب فرمود: ?فَمَنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ ? اگر مي‌فرمود من بعد هذا يا من بعده احتمال اينكه مقول قول باشد در او بود اما مي‌فرمايد من بعد ذلكِ وقتي گفته مي‌شود ذلك يك متكلم است يك مشارٌ اليه است و يك مخاطب متكلم وقتي حرف مي‌زند با مخاطب سخن مي‌گويد مطلبي را هم به او با اشاره تفهيم مي‌كند وقتي متلكم گفت من بعد ذلك اين كاف كاف خطاب است ذاء اشاره است آن لام براي بعيد بودن مشارٌ اليه اگر متكلم بخواهد چيز دوري را به مخاطب نشان بدهد مي‌گويد «من بعد ذلك» كه «كَ» خطاب است به مخاطب برمي‌گردد اين ذاء اسم اشاره است و آن لام نشانه بعيد بودن مشارٌ اليه است وگرنه كاف جزء اشاره نيست اين ذلك سه تا كلمه است دو تا اسم است يك حرف آن ذاء اسم است اسم اشاره است آن لام حرف است براي دور بودن مشارٌ اليه است اين كاف هم ضمير است و اسم است و ضمير خطاب من بعد ذلك پس مخاطبي مي‌طلبد اگر اين آيه مقول الله باشد كما هو الظاهر ذات اقدس الهي با پيامبرش سخن مي‌گويد مي‌فرمايد بعد از آن حجتي كه تو مي‌داني قائم شده است آنها بخواهند افترا ببندند تمام ظلم را آنها مرتكب شدند ولي اگر اين آيه مقول قول باشد يعني گفته پيامبر باشد خدا به پيامبر بفرمايد كه اين‌ چنين بگو خب پيامبر كه با آنها سخن مي‌گويد تاكنون ضمير جمع مذكر مي‌آورد مي‌فرمود ?إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ? امثال ذلك حالا اگر پيامبر بخواهد بگويد ?فَمَنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ? بايد مي‌فرمود من بعد ذلكم اگر بفرمايد من بعد ذلك اين مخاطب مفرد كيست لذا نشان مي‌دهد كه اين جمله كلام الله است نه مقولي است كه خدا دستور داده باشد به پيامبر كه شما اين‌ چنين بگوييد قسر قلب هم اين است كه آنها مدعي‌اند شما ظالميد اين قلب مي‌كند بر آنها كه نه شما ظالميد ?أُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ? اينها عصاره بحثي بود در اين آيه مباركه با همه ماجرايي كه اين آيه داشت دو تا ماجراي مبسوطي داشت يكي فرمايش جناب حاج شيخ جواد بلاغي (رضوان الله عليه) صاحب تفسير شريف آلاء الرحمان بود يكي هم حرف ناتمام صاحب المنار ?قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفًا وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ? اين ?وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ? هم طعن صريح است نسبت به مشركين كه خود را حنفا مي‌پنداشتند و مي‌گفتند ما بر روش ابراهيم خليل‌ هستيم هم طعن ضمني است نسبت به كساني كه مبتلا به تثليث و تثنيه شدند و مانند آن حالا آن آيه بعد ناظر به مسئله ثاني است.
«و الحمد لله رب العالمين»