موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه195

مدت زمان: 39:00 اندازه نسخه كم حجم: 5.58 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 10.38 MB دانلود


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكًا وَ هُدًى لِلْعالَمينَ ?96? فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِيُّ عَنِ الْعالَمينَ ?97?
شروع بحث با تأكيد نشانه اهميت مطلب است كه فرمود: ?إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ? و اين بيت هم به ذات اقدس الهي منسوب است هم به مردم اما با دو تفاوت يك تفاوت ادبي يك تفاوت معنوي تفاوت ادبي آن است كه بيت بدون لام به خدا اسناد پيدا كرده فرمود: ?أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ? كه شده بيت الله ?أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ? لذا گفته مي‌شود كعبه بيت الله است ولي وقتي به مردم اسناد پيدا مي‌كند با لام هست ?إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ? كعبه بيت الله است بيت الناس نيست اما بيت الله «للناس» وضع شد و اما آن تفاوت معنوي آن است كه اين بيت در اثر اضافه به الله شرافت پيدا كرد ولي مردم در اثر اضافه به كعبه شريف مي‌شوند شرف كعبه در اثر ارتباط به حق است ولي شرف مردم در اثر ارتباط به كعبه است اين دو تفاوت در نحوه دو اضافه هست ?إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ? حالا بني للناس نيست وضع للناس است يعني تشريعاً براي اينكه معبد مردم بشود و قبله و مطاف مردم بشود وضع شد و براي همه مردم است اختصاصي به گروه معين هم ندارد مطلب ديگر آن است كه در بحثهاي سوره? مباركه? بقره برابر نقشهايي كه آن روز ارائه شد مسجد الاقصي و بيت المقدس كه در فلسطين است در شمال غربي مكه قرار دارد نه در جنوب غربي وقتي كه رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) در مكه بودند طوري نماز مي‌خواندند به طرف شمالي غربي كه هم رو به كعبه باشد و هم رو به بيت المقدس ولي وقتي از مكه به طرف مدينه آمدند يعني چند فرسخ به طرف شمال آمدند قهراً مكه پشت سر قرار گرفت و بيت المقدس جنوب ديگر ممكن نبود در يك نماز به هر دو استقبال كند و رو به هر دو باشد ناچار كعبه پشت سر قرار مي‌گرفت و بيت المقدس روبرو تا اينكه دستور برگشت از بيت المقدس به كعبه رسيد كه بيت المقدس پشت سر قرار گرفت و كعبه روبرو كساني كه در مدينه نماز مي‌خوانند اين ‌طور است.
پرسش: ...
پاسخ: آنجا قبله نبود كعبه بالأخره معبد بود و مطاف و چون اين يك امر جزء دين نيست جزء شريعت است نسخ مي‌شود
مطلب بعدي آن است كه در سوره? مباركه? اسراء بين هر دو جمع كرده است فرمود: ?سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ? اينها با هم جمع شده است منتها مسجد الاقصي اطرافش پربركت است براي اينكه از نظر موقعيت اقليمي منشأ بركتهاي فراواني است سرزمينش حاصلخيز است آب مناسب هواي لطيف و مانند آن ولي همه آن نعمتها يا بيش از آنها در مكه هست بدون اينكه مكه از خود چيزي داشته باشد اين ?وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ? است اينها جزء آيات الهي است كه مكه همواره پر از نعمتهاي خداست بدون اينكه از خود چيزي داشته باشد .
مطلب ديگر آن است كه تنها فرق مسجد الاقصي و كعبه در اين نيست كه يكي را ابراهيم خليل ساخت كه از انبياي اولوالعزم است و ديگري را سليمان (سلام الله عليه) كه از حافظان شريعت انبياي اولوالعزم و خود از انبياي اولوالعزم نيست بلكه ظاهراً درباره بيت المقدس خدا وعده نداد كه من او را از خطر دشمنها حفظ مي‌كنم نظير آنچه كه درباره كعبه براي ابرهه فراهم كرده است ولي درباره كعبه اين وعده را داده است و عمل هم شده است كعبه را اگر كسي بخواهد بردارد همان خدايي كه با طير ابابيل از كعبه حمايت كرد با معجزه ديگر كعبه را مصون نگه مي‌دارد ولي در مسجد الاقصي و بيت المقدس اين‌ چنين نبود در جريان بخت نصر كه كل اين مسجد الاقصي را ويران كرده است و تخريب كرده است نظير ابرهه خطري متوجه او نشد اين وعده را ذات اقدس الهي درباره بيت المقدس نداد لذا يك فرق اين‌چنيني كه فرق مهمي است بين كعبه و بت هست.
پرسش: ...
پاسخ: بله اما كسي كه بخواهد بيت المقدس را از بين ببرد خدا عذابي بر او مسلط كند اين‌ چنين نبود كعبه را اگر كسي خواست از بين ببرد عذاب بر او مسلط مي‌شود ولي بازسازي تخريب نوسازي بعدي اينها فراوان شده در بحث ديروز گذشت كه در جريان ابن زبير براي اينكه او را دستگير كنند او گرچه درون كعبه متحصن شد با منجنيقي كه بالاي كوه ابوقبيس بستند كعبه را ويران كردند ابن زبير را هم به قتل رساندند خب دوباره هم ساختند اين‌ چنين نبود كه در جريان فتنه حجاح و ابن زبير به قصد هدم كعبه اينها قيام كرده باشند به قصد دستگيري ابن زبير كعبه را ويران كردند الان هم كسي بخواهد كعبه را از بين ببرد همان جريان عذاب نامرئي به حيات او خاتمه مي‌دهد خب ?إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ? كه به سرزمين هم اشاره بكند چون خود آن سرزمين حرم است و آنچه كه مهم است آن محدوده است يعني همان بناي خاص آن مبناي خاص است گرچه مي‌گويند كعبه قبله است اما اين در مقابل كساني است كه گفتند براي انسانهاي نزديك كعبه قبله است براي انسانهايي كه در مكه‌اند مسجد الحرام قبله است و براي كساني كه دورند حرم قبله است آن البته سخني است ناصواب اين‌‌چنين نيست كه حرم قبله باشد يا مسجد الحرام قبله باشد قبله فقط كعبه است چه براي دور چه براي نزديك منتها تفاوت در نحوه استقبال است كه صدق استقبال فرق مي‌كند.
پرسش: ...
پاسخ: بله اما همانها در كل مرادف به وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) و به ديگران هم آموختند كه شما در تمام حالات بگوييد «والكعبة قبلتي» حياً و ميتاً انسان با كعبه كار دارد در تمام اذكار تلقيني سخن از «والكعبة قبلتي» است تمام مرده‌ها و زنده‌ها به طرف كعبه و با كعبه كار دارند كسي كه حال احتضار است يك سبك خاص به طرف كعبه كار دارد بعد از مرگ در حال دفن يك طرز خاص با كعبه كار دارد هيچ كس با مسجد الحرام يا با حرم كار ندارد اين‌ چنين نيست كه قبله افرادي كه خارج از مكه‌اند حرم باشد و كساني كه داخل در مكه‌اند مسجد الحرام باشد ?شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ? از آن جهت كه ?فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها? و چون ?شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ? استقبال بكني به كعبه رو كرده‌اي اين همان بيان است كه تفاوت در توليه وجه است يعني تفاوت در استقبال است نه در قبله انساني كه نزديك هست وقتي كه بخواهد استقبال كند متوجه جرم كعبه مي‌شود وقتي از دور بخواهد استقبال كند به سمت حرم كه بايستد به سمت كعبه ايستاده است ?فَأَيْنَما تُوَلُّوا? «وجوهكم» ?شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ? يعني استقبالتان به آن سمت باشد نه قبله‌تان مسجد الحرام است الان هم كه ما به طرف حرم رو مي‌كنيم به طرف جهت استقبال ما كه دوريم از كعبه به اين است كه به طرف حرم بايستيم تفاوت در صدق استقبال است براي بعيد و قريب نه در قبله وگرنه قبله همه «والكعبة قبلتي» چه براي كساني كه در مسجد الحرام‌اند چه براي كسي كه در حرم است چه براي كسي كه خارج از حرم است تا اينجا را محققين ما آمدند كه هرگز قبله مسجد الحرام نيست و حرم نيست و خصوص كعبه است اما از آن به بعد يك نكته تنبيهي لازم است و آن اين است كه آن را هم باز بزرگان گفتند اما نه همه و آن اين است كه خود كعبه قبله نيست خدا رحمت كند سيدنا الاستاد مرحوم آقاي محقق داماد را ايشان مكرر اين جمله را مي‌گفت خود كعبه قبله نيست آن روزي كه كعبه به وسيله سيل يا غير سيل ويران شده اين ‌طور نبود كه مسلمين بي‌‌ قبله باشند كه آن فضا و آن بعد خاص «من تخوم الارض الي علان السماء» قبله است نه همين خانه شش ضلعي كه ارتفاع خاص دارد كه قبله همين باشد و لاغير اين كعبه يعني اين بيت در جاي قبله قرار گرفته است آن فضا «من تخوم الارض الي علان السماء» قبله است لذا كساني كه زير زمين نماز مي‌خوانند و اگر چنانچه چند طبقه هم زير باشد آنها باز استقبال دارند چه اينكه كساني هم كه بالا هستند باز هم به سمت آن بعد و آن فضا كه قبله است و قابل تغيير و تبديل نيست آن قبله است.
مطلب بعدي آن است كه اين ? مُبارَكًا وَ هُدًى? هم ?إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ? در حال مبارك و هدي يا «وضع مباركاً و هدي» يا «للناس مباركاً و هدي» يا «للذي ببكه مباركاً و هدي» بر همه قابل تطبيق هست هدايت است براي جهانيان كه همه مي‌توانند از اين بركت و هدايت طرفي ببندند جناب امام رازي هم اين لطيفه را در تفسير دارد بعد در كتابهاي ديگران هم منتقل شده است كه در شرف كعبه همين بس كه عامرش ذات اقدس جليل است و مهندس‌اش جبرئيل است و معمارش خليل است و دستيارش اسماعيل «كفي بذلك فضلاً و شرفا»ً كه اينها مهندسي و معماري و بنايي اين بيت را به عهده گرفتند ولي در جريان بيت المقدس اين‌‌چنين نيست يعني دليل بر ثبوت او نيست خب در اين سرزمين در اين محل ?آياتٌ بَيِّناتٌ? نشانه‌هاي روشني است براي غيب آيت يعني علامت منتها به لسان قرآن كريم و به اصطلاح قرآن كريم اينها علامت صدق انبيايند علامت ربوبيت حق‌اند علامت خالقيت خالقند و مانند آن و روشن هم هست در تفسير امام رازي نشانه‌هاي فراواني ذكر شده از كيفيت ساختمان كعبه و از خصوصيتهايي كه در آن محور و محدوده هست از جريان آب زمزم كه هم شفا است و هم اينكه مدتها هم بماند محفوظ هست و هم اينكه چشمه‌اي است هزارها سال دارد مي‌جوشد با اينكه آنجا سرزمين باران و برف نيست كه ?سَلَكَهُ يَنابيعَ فِي اْلأَرْضِ? باشد سرزميني كه برف دارد البته اين برف در سينه‌هاي كوه ذخيره مي‌شود كم كم فرو مي‌رود بر اساس ?سَلَكَهُ يَنابيعَ فِي اْلأَرْضِ? كم كم به صورت چشمه ظهور مي‌كند اما جايي كه بارانش بسيار كم است برف هم در آنجا خيلي كم سابقه است يك چشمه‌اي چند هزار سال بجوشد و نخشكد اين جزء آيات بينه الهي است و بركاتي كه در زمزم هست و نقل شده است كه وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) استهداء مي‌كردند يعني كساني كه از مكه مي‌آمدند از آنها هديه‌اي قبول مي‌كردند و آن هديه آب زمزم بود خود زمزم و جوشش زمزم اصل نبع‌اش معجزه است دوام نبع‌اش معجزه است شفاي اين آب معجزه است صيانت‌اش از تصنع و بو آمدن هم معجزه است و مانند آن در خود اين آب آياتٌ بينات و آنچه كه مربوط به اطراف مكه است سرزمين مشعر و عرفات و منا هم آيات بينه حق است براي اينكه با اينكه آنجا سيلي ندارد تا اينكه اين سنگريزه‌ها به وسيله سيل تعبيه بشود چون جايي كه مسيل است سيل‌خيز است اين سنگهاي بزرگ همراه آبهاي تند كوبيده مي‌شوند به صورت ريگ ريز درمي‌آيند اما جايي كه سيل خيز نيست فراهم بودن اين همه ريگها كه هر زائر و هر حاجي به طور متوسط يا حداقل هفتاد ريگ برمي‌دارد ولي هنوز تمام نشده امام رازي در تفسير مي‌گويد ساليانه ششصد هزار نفر هر كدام هفتاد ريگ برمي‌دارند آن جمعيت آن وقت خب الان ديگر خيلي بيشتر است و اين ريگها را كه ششصد هزار نفر هر كدام هفتاد ريگ برمي‌دارند و در مرمي مي‌زنند اما معلوم نيست چه كسي اينها را جمع مي‌كند ايشان به اين جمع كردن ريگها هم مي‌پردازد كه اين هم جزء فضائل آن سرزمين مي‌شمارد پيدايش ريگ و اينكه اين ريگهاي فراوان آنجا كه انبار شده بعد طولي نمي‌كشد كه برچيده مي‌شود الان مي‌گويند حالا مامورين سعودي كم و بيش تسطيح مي‌كنند ولي آن وقت كه از اين حرفها نبود خود اين جريان رمي جمرات را هم مي‌گويد فضيلت است و معجزه است و از اينكه طيور و پرنده‌ها در بالاي كعبه سعي مي‌كنند آنجا آرام نگيرند و آنجا را آلوده نكنند اين هم معجزه است و آيه بينه است آلوده نكردن در مشاهد مشرفه هست ولي اينكه پرنده آنجا نمي‌نشيند و اگر هم از بالا با يك سرعتي پايين بيايد وقتي به حرم رسيد به كعبه رسيد فاصله مي‌گيرد يك زاويه‌اي ايجاد مي‌كند از پهلو رد مي‌شود خب اين نشانه يك آيه بينه بودن است درباره حرم مطهر حضرت امير (سلام الله عليه) آن هم گفتند كه اين‌ چنين است بر اساس لا يرقي الي الطير ينهدر ان الصيد و لا يرقي الي الطير گفتند آنجا هم حيوانات ادب را رعايت مي‌كنند ولي درباره كعبه اين ‌طور هست كه حرمت كعبه را اين حيوانات نگه مي‌دارند اين هم يك آيه است و از اينكه درنده‌ها در محور حرم كاري به يكديگر ندارند كاري به حيوانات اهلي ندارند كاري به شكار ندارند اين هم يك آيه بينه است شواهد فراواني هست كه آن سرزمين سرزمين عادي نيست از اينكه حيوانات هم در امن‌اند انسان هم از يك امن نسبي خوبي برخوردار است كه ?أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ? با اينكه ?أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنّا جَعَلْنا حَرَمًا آمِنًا وَ يُتَخَطَّفُ النّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْباطِلِ يُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللّهِ يَكْفُرُونَ?
پرسش: ...
پاسخ: مي‌گويند تمام مي‌شود سال مي‌بينند خبري نيست، اخيراً حالا مامورين صعودي اين كار را مي‌كنند ولي در عصر امام رازي كه اين‌چنين چيزهايي نبود غرض اين است كه ايشان مي‌گفتند ما ديديم الان هم اگر كسي بر‌ندارد شايد آنچنان باشد اين ‌طور هست خلاصه اما اصل پيدايش اين ريگهاي فراوان در يك جايي كه سيل خيز نيست چون معمولاً اين ريگ در اثر آمدن سيل و برخورد سنگهاي بزرگ به هم تبديل مي‌شود آنجا كه جاي سيل نيست اين همه سنگها مي‌گويند از كجاست علي اي‌حال نيازي به اين زحمات نيست ولي خب البته ايشان زحمت كشيده فضائل فراواني را ذكر كرده كه ? فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ? جريان مقام ابراهيم (عليه السلام) كه قرآن روي آن تكيه مي‌كند در بخش نماز حال طواف هم فرمود: ?وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهيمَ مُصَلًّى? آيه 125 سوره بقره اين بود كه ?وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ أَمْنًا وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهيمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ? اين نشانه حرمت خاصي است كه براي مقام ابراهيم است حالا نماز بايد خلف المقام باشد يا عند المقام آن بحث فقهي است كه بر اساس اختلاف روايات بعضيها احتياط كردند كه حتماً صلات بايد خلف المقام باشد عده‌اي هم عند المقام را كافي دانستند ?فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ? اما اين مقام را كه ابراهيم (سلام الله عليه) روي آن ايستاد حالا هنگام چيدن بناي كعبه روي او ايستاد يا وقتي كه بار دوم برگشت و همسر اسماعيل (سلام الله عليه) گفت پياده بشويد تا من شستشو كنم شما را سرتان را يا پايتان را بشويم و حضرت پياده نشد و پا روي سنگ گذاشت اثر كرد يا هنگام امتثال به ?وَ أَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتينَ مِنْ كُلِّ فَجِّ عَميقٍ? بر بالاي آن سنگ رفت و اعلان كرد كه مردم به طرف كعبه بياييد و حج كنيد در همه حالات روي همان سنگ رفت يا در يكي از اين حالات بود كه وقتي روي آن سنگ پا نهاد سنگ نظير يك جسم نرمي ليني اثر پذير شد علي اي‌حال همه اينها محتمل است و آنچه كه مسلم است اصل اينكه حضرت پا گذاشت و اثر پا در آن سنگ مانده است حالا كدام يك از اين سه مقطع بود آن حسابش را بايد روايات خاصه مشخص كند.
پرسش: ...
پاسخ: آنها هر دويشان چون مثبتين‌اند بيان وجه بكه و گفتند اين قابل جمع دلالي هست تعارضي ندارد يكي حالا يا تزاحم ناس است يا يك بك كوبيدن اعناق جوابره و طاغيان است وجوهي است كه در بحثهاي ديروز و پريروز اشاره شده وجوه فراواني است كه هر كدام يك گوشه از آن وجوه را بيان مي‌كنند تعارضي در آن روايات نيست
پرسش: ...
پاسخ: اين بلاخره درست است كه منظور از اين بكه همان مكه است منتها چرا از مكه به بكه ياد شده است اين يا براي آن است كه ميم و باء تبديل هم مي‌شوند نظير دائم و دائب كه فرمود شمس و قمر دائبين‌اند يعني دائمين‌اند يا لازم و لازب يا اينكه نه بكه معناي جدايي دارد و مكه معناي جدايي دارد و هر دو نام همان سرزمين‌آند منتها هر كدام از روايات عهده‌دار بيان نامي از نامها يا جهتي از جهات است ديگر تعارضي در كار نيست ديگر نمي‌گويد كه مكه را مكه مي‌گويند به اين مناسبت لاغير اين كلمه لاغير در آن نيست تا معارض روايت ديگر باشد هم بكه گفته شد و از اسماي مكه است ظاهراً و هم مكه ?فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ? اين مقام ابراهيم يك خصيصه‌اي دارد كه ذكر شده است براي اينكه در مشابه اين در جريان حضرت داوود (سلام الله عليه) در سوره سبأ آمده است كه آيه 10 سوره سبأ اين است ?وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُودَ مِنّا فَضْلاً يا جِبالُ أَوِّبي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَلَنّا لَهُ الْحَديدَ? درباره داوود (سلام الله عليه) كارهاي فراواني انجام گرفت يكي از اينها مسئله تعليم صنعت زره سازي است ?وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ? يكي هم ?وَ أَلَنّا لَهُ الْحَديدَ? است كه آهن سرد و سخت را ما در دست ابراهيم خليل نرم كرديم كه آهن را چون موم نرم مي‌كرد در كيفيت نرم كردن آهن سخت در دست مبارك داوود تعبير قرآن اين است كه ?وَ أَلَنّا لَهُ الْحَديدَ? يعني اين الانه ماست ما براي او لين و نرم كرده‌ايم در مسئله زره بافي و زره سازي سخن از تعليم است و ?وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ? چون زره سازي جزء علوم و حرفه‌هاي صناعي است و قابل انتقال به ديگران هم هست ديگران هم مي‌توانند ياد بگيرند چه اينكه ياد گرفتند آنجا سخن از تعليم است اما ديگران نمي‌توانند آهن سخت و سرد را نرم بكنند اينجا سخن از تعليم نيست و «علمناه الانة الحديد» نيست ما يادش داديم كه چگونه آهن را نرم بكند كه كارخانه ذوب آهن باشد آن ديگر مي‌شد علم نه معجزه اما اينكه فرمود: ?وَ أَلَنّا لَهُ الْحَديدَ? يعني همان طوري كه يك آدم عادي موم را عادتاً نرم مي‌كند به هر صورتي بخواهد درمي‌آورد وجود مبارك داوود آهن را مثل موم نرم كرد در دستش مي‌چرخيد اين كار معجزه است لذا روي اين كار تكيه مي‌كند ?وَ أَلَنّا لَهُ الْحَديدَ? در جريان مقام ابراهيم هم ظاهراً از اين قبيل است و النا له الحجر خواهد بود يعني حجر را آنچنان لين و نرم قرار داديم كه پاهاي مبارك همين كه روي حجر قرار گرفت فرو رفت تا اثر پا بماند و گذشته از اينكه اثر پا مي‌ماند منظور يك محفظه هم هست براي پاي مبارك كه ?وَ أَلَنّا لَهُ الْحَديدَ? براي داوود و مقام ابراهيم براي خليل حق اين از آن سنخ خواهد بود خب ?فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا? هم امن تكويني دارد براي اينكه آن امن تكويني نصيب كعبه است اين هم كعبه است لذا فرمود: ?الَّذي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ? به بركت كعبه آن روز كه سخن از تشريع نبود مردم مشرك مكه را از امنيت خاصي برخوردار كرده است اين را خدا قرار داد به عنوان يك آيت و هم امن تشريعي كه ?وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا? كسي حق ندارد كاري به اينها داشته باشد مسئله اجراي حدود هم تا حدودي بيان شده است مگر كسي خودش در مكه و مسجد الحرام كاري كه مايه اجراي حد است مرتكب بشود كه «و في الحرمات قصاصٌ» در آنجا هم حد بر او جاري خواهد شد مطالب ديگري كه مربوط به بحثهاي فقهي اين هست اگر فرصت مناسبي پيش آمد ممكن است مطرح بشود اما در ذيل آيه فرمود: ?وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً? در اينجا كه ?لِلّهِ عَلَى النّاسِ? است اينجا گرچه علي است اما اين علايي است كه در حقيقت للناس است نه علي الناس اين علي به معناي ضرر نيست چه اينكه لام لله هم به معناي نفع نيست از طرف خدا بر مردم كه فقط جريان وجوب را برساند منتها اين وجوب خير است براي مردم نظير اينكه ?كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ? اگر چيزي خير شد به زيان كسي نيست اين لام و علي كه در مقابل هم قرار مي‌گيرند نشانه آن است كه از آن طرف اين حكم بر اين طرف جعل شده است يعني بر اين واجب است نه بر ضرر اوست و مطلب ديگر اين است كه ظاهراً در قرآن كريم خصوص حج است كه تعبير ?لِلّهِ عَلَى النّاسِ? آمده است درباره نماز و روزه و امثال ذلك نيامده ?لِلّهِ عَلَى النّاسِ? «اقامة الصلاة و ايتاء الزكاة» و امثال ذلك اين ?لِلّهِ عَلَى النّاسِ? نشانه يك عظمت و خصوصيتي است كه در حج است و در ساير عبادات اين خصوصيت و فضيلت نيست نفرمود حج كنيد نظير اينكه اقيموا الصلاة فرمود: ?لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ? حالا حَج مصدر است و گفتند حِج اسم مصدر ?لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ? آهنگ بيت قصد اين خانه و از دير زمان مسئله حَج البيت رواج داشت كه در جريان ابراهيم (سلام الله عليه) به بعد رسمي بود كه سال را با حج مي‌شمردند اينكه شعيب به موسي (عليهما السلام) فرمود: ?عَلى أَنْ تَأْجُرَني ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِكَ? هشت حِجّه ذو الحِجّه را هم كه حِجّه مي‌گويند براي اينكه در او حِج البيت انجام مي‌شود شعيب به موسي (عليهما السلام) فرمود: ?إِنّي أُريدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَني ثَمانِيَ حِجَجٍ? هشت حِجّه اجير من باشي يعني هشت سال چون هر سالي يك بار حج انجام مي‌شد سال را با حج مي‌شمردند دو حج يعني دو سال به جاي اينكه بگويند چهار سال مي‌گفتند چهار حج ?عَلى أَنْ تَأْجُرَني ثَمانِيَ حِجَجٍ? نه ثماني سنين اين قدر رواج داشت و رسمي بود خب ?لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ? اين تاكيدهاي فراواني دارد يكي اينكه در سراسر قرآن كريم ظاهراً خصوص حج است كه با اين تعبير آمده يك، دوم اينكه اين مقدم شده است و خبر مؤخر آورده كه نشان بدهد براي خداست سوم اينكه با بدل مطلب را بيان كرده است و ابدال مي‌گويند به منزله تكرير است نفرمود «لله علي المستطيع حج البيت» فرمود: ?لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ? آن‌گاه همين ناسي كه مشمول اين تكليف‌اند به صورت بدل بعض من الكل بيان شده است ?مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً? اگر مي‌فرمود كه «لله حج البيت علي المستطيع» يا «لله علي المستطيع» يا «علي من استطاع عليه سبيلا حج البيت» اين آن معنا را نمي‌فهماند آن تكرار را كه با اين «بدل بعض من الكل» فهميده مي‌شود نمي‌فهماند اين هم يك نحو تأكيد ?وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً? اين بدل بعض من الكل اين ذكر تفصيل بعد از اجمال يا تبيين بعد از ابهام خودش يك تكراري را به همراه دارد البيت هم همان ?أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ? است ?مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً? استطاعت عقلي و استطاعت شرعي هر دو مطرح است استطاعت عقلي براي هر كسي كه توان آن را داشته باشد ولو متسكئاً اين مي‌تواند مكه برود منتها حج‌اش واجب نيست حج مستحب است يا اگر هم مستحب نبود اصل زيارت هست و امثال ذلك ولي آن معناي عام براي همه هست چه براي مستطيع چه براي غير مستطيع كه ?مُبارَكًا وَ هُدًى لِلْعالَمينَ? است براي همه است چه در حج و چه در عمره چه در حج واجب چه در حج مستحب چه براي مستطيع چه براي غير مستطيع آن معنا كه ?مُبارَكًا وَ هُدًى لِلْعالَمينَ? هست اما اصل حج واجب مخصوص كسي است كه ?اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً? حالا در خصوص استطاعت هم يك بحث مختصر فقهي لازم است كه استطاعت اليه لازم است يا استطاعت اليه و عنه هر دو لازم است.
«و الحمد لله رب العالمين»