موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه196

مدت زمان: 27:13 اندازه نسخه كم حجم: 3.32 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 6.50 MB دانلود


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكًا وَ هُدًى لِلْعالَمينَ ?96? فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِيُّ عَنِ الْعالَمينَ ?97?
از آن جهت كه كعبه معظمه اولين بيتي است كه به عنوان معبد ساخته شده است و جهات فراواني در شرف او نقش داشت لذا محدوده كعبه يعني مسجد الحرام اولاً و حرم ثانياً خصوصيت فقهي فراواني دارد در تمام روي زمين اين منطقه آن خصوصيت را دارد كه هر كسي از بيرون بخواهد وارد اين سرزمين بشود حتما بايد احرام ببندد ولو در موسم حج نباشد لذا ورود غير مسلمان به سرزمين حجاز يعني حرم ممنوع است چون بايد با احرام وارد بشود و احرام از يك كافر متمشي نيست مگر اينكه مسلمان باشد فقط كساني كه رفت و آمد مكرر دارند مانند راننده‌ها و امثال آنها مستثنايند وگرنه هر كس كه بيرون آمد و بخواهد وارد حرم بشود اين بايد احرام ببندد در يكي از مواقيت بعد وارد بشود و اگر كسي قصد تجاري يا غير تجاري دارد مي‌خواهد براي درمان برود به مستشفاي مكه يا دوستش در مكه است وارد مكه بشود ولو براي حج هم نباشد و در موسم حج هم نباشد بايد احرام ببندد اين خصوصيت را اين سرزمين دارد اينكه فرمود: ?وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا? گذشته از اينكه قبل از اسلام يك خصوصيت امني را خدا براي اين سرزمين قرار داد كه ?أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ? و بعد از اسلام همان امنيت تكويني را حفظ كرد يك سلسله دستورات امنيت تشريعي هم داده شد كه اگر كسي وارد اين سرزمين شد در امان است
پرسش: ...
پاسخ: بايد اين‌ چنين باشد اينكه در مكه مشرك حق زندگي ندارد آن هست
پرسش: ...
پاسخ: مقداري تفاوت كوتاهي دارد يعني محدوده حرم با محدوده شهر مكه تفاوت كوتاهي دارد
پرسش: ...
پاسخ: آن را گفتند كه اگر از بالاي سر كعبه نباشد عيب ندارد ولي در خصوص بالاي سر كعبه هم اجتياز ممنوع است براي يك آدم ناپاك بر خلاف مساجد ديگر عمده اين بحثهاي فقهي است كه فرمود: ?وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا? اين ?وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا? يعني نبايد به كسي كه وارد سرزمين مكه شد وارد حرم شد كسي آسيبي برساند ايذاء كسي كه در حرم هست حرام است مگر اينكه او خودش ايذائي بر ديگران ظالمانه وارد كرده باشد و وارد حرم شده باشد اگر در خارج حرم او مرتكب جنايتي شد بعد به حرم پناهنده شد مقداري از اين ايذاء مستثني است بقيه به همان منع اولي باقي است و اگر در خود حرم مرتكب جنايت شد در همان حرم حدود الهي بر او اجرا مي‌شود پس دو تا مسئله است يكي اينكه ايذاء كسي كه در حرم وارد شده است حرام است مگر كسي كه در خارج حرم جنايتي كرده باشد و به حرم پناهنده شده باشد كه اينجا بخشي از ايذاء حلال است و جايز است گرچه بخش ديگر حرام مسئله دوم اين است كه اگر در خود حرم مرتكب جنايتي شد اينجا هيچ گونه ايذائي نسبت به او حرام نيست البته در حد اجراي حدود اما در مسئله اولي كه اگر كسي خارج حرم جنايتي مرتكب شد وارد محدوده حرم شد بخشي از ايذاء نسبت به او جايز است اين است كه خريد و فروش با او ممنوع است پناه دادن به او ممنوع است اجاره خانه را به او اجاره دادن يا عاريه دادن ممنوع است با او داد و ستد كردن به او غذا دادن يا رايگان يا فروختن ممنوع است اين‌گونه از ايذاءها جايز است تا اينكه او مجبور بشود از حرم بيرون بيايد و حدود الهي اجرا بشود و اما مسئله ثانيه اينكه اگر كسي در خصوص حرم جنايتي را مرتكب شد چون حرمت حرم را رعايت نكرده است همان طوري كه خوني را كه ريخت بايد قصاص بشود درباره عدم رعايت حرمت حرم هم بايد قصاص بشود يعني ?وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ? او چون حرمت اين مكان را رعايت نكرد درباره او حرمت اين مكان رعايت نمي‌شود اين هم دو مسئله مسئله سوم آن است كه اين بيت از آن جهت كه شرفي دارد مأمن هست اما از آن جهت كه شرفي دارد يك حكم فقهي خاص خود را دارد كه هيچ جا آن حكم فقهي را ندارد و آن اين است كه اگر كسي عمداً در كعبه بد رفتاري كرد آلوده كرد كعبه را تنجيس كرد متعمداً و معانداً كعبه معظمه را ـ معاذ الله ـ اين حكمش اعدام است و اگر در مسجد الحرام متعمداً معانداً تنجيس كرد حكمش ضرب شديد است كه اينها روايات معتبري اين دو سه قسمت را بيان مي‌كند كه حالا مقداري از اين روايات را بخوانيم ببينيم كه خصوصيتي كه براي هم ذكر شده است و اجراي حدود تا چه اندازه است اما كسي كه از خارج پناهنده بشود و داخل در حرم باشد آن يك روايات ديگري دارد كه آنها را بعد مي‌خوانيم ولي اگر كسي در خود حرم جنايتي را مرتكب بشود همانجا حدود الهي بر او جاري خواهد شد مرحوم صاحب وسائل در جلد هجده وسائل در كتاب حدود در ابواب بقية الحدود يك عنواني دارد به عنوان ابواب بقية الحدود باب ششم از ابواب بقية الحدود وسائل جلد هجده اين روايات است اين اولي صحيحه است كه از ابي الصباح كلاني است «قال قلت لابي عبدالله (عليه السلام) ايما افضل الايمان او الاسلام» اصل سؤال اين است كه ايمان افضل است يا اسلام آن‌گاه حضرت از باب تشبيه معقول به محسوس مي‌فرمايد ايمان به منزله كعبه است اسلام به منزله حرم است و اگر كسي وارد حرم شد ممكن است وارد كعبه نشده باشد ولي اگر وارد كعبه شد حتماً حرم را ادراك كرده است تشبيهي فرمود: «ايما افضل الايمان او الاسلام الي ان قال فقال الايمان قال قلت فاوجدني ذلك» حضرت فرمود ايمان افضل از اسلام است عرض كردم مسئله را براي من وجداني كن كه من خوب بيابم «اوجدني ذلك» يعني اجعلني واجداً له كه من خوب بيايم حضرت فرمود: «ما تقولوا في من احدث في المسجد الحرام متعمداً» امام ششم (سلام الله عليه) به ابي الصباح كلاني فرمود اگر كسي عمداً در مسجد الحرام متعمداً معانداً آنجا را آلوده كند حكمش چيست ابي الصباح مي‌گويد من عرض كردم «يضرب ضرباً شديدا» يعني ما قبلاً از شما ياد گرفتيم كه حكم اين شخص تنبيه شديد است «قال (عليه السلام) اصبت» درست جواب دادي «فما تقولوا في من احدث في الكعبة متعمداً» حضرت سؤال ديگر كرد از ابي الصباح سؤال كرد فرمود كه حالا اگر كسي در درون كعبه ـ معاذ الله ـ عمداً آنجا را آلوده كند حكم فقهي‌اش چيست ابي الصباح مي‌گويد عرض كردم «يقتل» حكمش اعدام است ما از شما اين را ياد گرفتيم كه حكمش اعدام است «قال (عليه السلام) اصبت» درست جواب گفتي آن‌گاه فرمود: «الا تري ان الكعبة افضل من المسجد» روي اين برنامه‌ها معلوم نمي‌شود كه كعبه از مسجد الحرام افضل است با اين بيان فرمود كه ايمان به منزله كعبه است و اسلام به منزله مسجد الحرام و حرمت ايمان نسبت به اسلام نظير حرمت كعبه است به مسجد الحرام اين جواب سؤال ابي الصباح كلاني بود كه حضرت عرض كرد «اوجدني ذلك» يعني اجعلني واجداً له لهذا المطلب كه من مطلب را وجداني و با مثال درك كنم.
روايت دوم هم از ابي الصباح است قريب به اين مضمون است سومي كه عن عبد الرحمن قصير است اين است كه «عن ابي عبدالله (عليه السلام) في حديث الاسلام و الايمان» كه فرق اسلام و ايمان چيست حضرت فرمود: «كان بمنزلة من دخل الحرم ثم دخل الكعبه و احدث في الكعبه حدثاً فاخرج عن الكعبه و عن الحرم فضربت عنقه و صار الي الله» اگر كسي وارد حرم بشود بعد وارد كعبه بشود مثل كسي است كه اول اسلام بياورد بعد ايمان بياورد اما اين حكمي كه دارد اگر كسي كعبه را آلوده كرد بيرون مي‌برند «و ضربت عنقه» اين از آن جهت حكم آن قبلي را دارد منتها حالا فرمود بيرون مي‌برند و اعدامش مي‌كنند اين بايد با او فرق داشته باشد يكي معانداً است يكي مثلاً معانداً نيست يك تفاوتي بايد بينشان باشد.
پرسش: ...
پاسخ: خب بله براي خود همانهايي كه رفت و روب مي‌كنند كه مدت ...مكرر باز مي‌شود
پرسش: ...
پاسخ: ديوار كعبه شايد بگيرد ولي فيها دارد
روايت سوم كه عن سماع است اين است كه «ولو ان رجلاً دخل الكعبه فقال فيها معانداً اخرج من الكعبة و الي الحرم و ضربت عنقه» حالا عمده با اين است كه چرا «اخرج من الكعبة و من الحرم» علي اي حال آن روايت اول كه صحيحه ابي الصباح كلاني بود آن داشت حكمش اعدام است اما ديگر نگفت كجا اعدام مي‌كنند آيا اين دو تا روايت مقيد آن است كه او را از حرم بيرون مي‌برند و بعد اعدام مي‌كنند يا نه غير از اين اطلاق و تقييد يك جمع دلالي ديگر دارد آن كسي كه در همان حرم اعدام‌اش مي‌كنند معلوم مي‌شود عنادش بيشتر بود آنكه بيرون حرم او را بيرون مي‌برند و اعدامش مي‌كنند معلوم مي‌شود عنادش كمتر بود علي اي حال بين اين دو طايفه يك جمع فقهي لازم هست ولي جامعش اين است كه اگر كسي حرمت كعبه را عمداً رعايت نكرد و زير پا نهاد حكمش اعدام است اين عظمت كعبه است.
پرسش: ...
پاسخ: نه در حرم نه كعبه حالا بيرون از حرم چرا؟ چرا «اخرجت من الكعبة و من الحرم»؟ البته از كعبه بيرون مي‌برندش اما چرا از حرم چون ?مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا? راجع به حرم هست نه خصوص كعبه اينها بحثهايي است كه در اثر شرافت كعبه حكم شديد فقهي دارد اما آن روايتهاي تخفيفي كه در اثر شرافت كعبه حكم خفيف دارد يعني تخفيف دارد آن را مرحوم صاحب وسائل در جلد نه وسائل از اين مجلدات 21 جلدي كتاب الحج باب 14 از ابواب مقدمات طواف و ما يتبعها چند تا روايت نقل كرده است روايت اول صحيحه معاوية ابن عمار است يعني بودن علي ابن ابراهيم عن ابيه كه اين روايت را صحيحه بودن اسقاط نمي‌كند از ابن ابي عمير نقل شده است «عن محمد ابن اسماعيل عن فضل ابن شاذان جميعاً عن ابن ابي عمير عن معاوية ابن عمار قال سئلت ابا عبدالله (عليه السلام) عن رجلٍ قتل رجلاً في الحل ثم دخل الحرم» اين را در كتاب قصاص پايان بخش قصاص نقل مي‌كند كسي آدم كشي كرد بعد وارد حرم شد «قال لايقتل و لايطعم» او را آنجا اعدام نمي‌كنند ولي «و لايطعم» نه رايگان نه با خريد و فروش «و لا يسقي و لا يباع و لا يؤوي» در وسائل دارد و لا يؤذي ولي ظاهراً و لايؤوي است او را مأوي نمي‌دهند كسي خانه به او اجاره نمي‌دهد كسي خانه رايگان در اختيارش نمي‌گذارد «حتي يخرج من الحرم فيقام عليه الحد» تا اينكه حد بر او اقامه بشود «قلت فما تقولوا في رجلٍ قتل في الحرم اوسره» معاوية ابن عمار سؤال ديگر كرد از حضرت امام ششم (سلام الله عليه) عرض كرد حالا اگر كسي در حرم كسي را كشت يا سرقت كرد «قال (عليه السلام) يقام عليه الحد في الحرم صاغراً» يعني حكم قاتل اعدام هست ولي كسي كه در حرم مرتكب قتل شد گذشته از اينكه حكم او اعدام است تحقير هم مي‌شود نظير ?يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ? فرمود: «يقام عليه الحد في الحرم صاغراً لانه لم يري للحرم حرمة» اين براي حرم حرمتي نديد رأيش اين بود كه حرم حرمتي ندارد
پرسش:...
پاسخ: تحقيرش مي‌كنند اهانتش مي‌كنند چون اهانت كردن قاتل كه جايز نيست خب قاتل ?مَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ? اهانت قاتل خب حرام است اعدامش واجب است و اهانت او حرام در اينجا اهانت او مستحب است راجح است و قد قال الله عزوجل فرمود چون اين شخص حرمت حرم را رعايت نكرده است خدا هم به ما فرمود: ?مَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ? اين حرمات شما را مقدسات شما را گرامي نشمارد شما هم او را محترم ندانيد معلوم مي‌شود همه موظف‌اند حرمت كعبه را حفظ بكنند و اين حرمت كعبه و كعبه به منزله حيثيت مسلمين به حساب مي‌آيد ?منِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ? «فقال هذا هو في الحرم و قال لا عدوان الا علي الظالمين» يعني اين شخص چون در حرم ظلم كرده است نمي‌شود تعدي كرد مگر بر ظالم و اين شخص هم كه ظالم است.
روايت دوم آن است كه اين هم صحيحه است حلبي است از امام صادق (سلام الله عليه) سؤال مي‌كند از كريمه ?وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا? امام ششم (سلام الله عليه) طبق اين نقل مي‌فرمايد كه «اذا احدث العبد في غير الحرم جنايةً ثم فرّ الي الحرم لم يسأ لاحد عن يأخذه في الحرم» اگر كسي در غير حرم جنايتي كرد بعد فرار كرد به حرم رفت براي كسي نيست كه او را در حرم بگيرد «و لكن يمنع من السوق» حق ورود در بازار ندارد «و لا يباع و لا يطعم و لا يسقي و لا يكلم» كسي با او حرف نمي‌زند كسي به او آب نمي‌دهد نان نمي‌دهد تا اينكه مجبور بشود بيرون بيايد «فانه اذا فعل ذلك» اين سختگيري نسبت به او اعمال مي‌شود «يوشك ان يخرج فيأخذ» آن‌گاه كه از حرم بيرون آمد او را مي‌گيرند و حد الهي را اجرا مي‌كنند.
پرسش: ...
پاسخ: بله ديگر در همين بخش
پرسش‌...
پاسخ: در همين بخش آن ايذاء نسبي جايز است در آن خلال سه تا مسئله از هم جدا شد براي همين است اگر كسي جنايتي كرد بخشي از ايذاء را استحقاق دارد بخش ديگر به همان اصل اولي كه حرمت است باقي است
پرسش: ...
پاسخ: وسيع‌تر از مكه است مقداري از مكه وسيعتر است
پرسش:....
پاسخ: بله مردم مكه البته هر كاري كه آنجا بكنند محكوم در نظام قضايي اسلام‌اند ديگر چون در داخل حرم اگر كسي بد رفتاري بكند ?وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ? اما «و اذا جني في الحرم جناية اقيم عليه الحد في الحرم» اگر كسي در خود حرم جنايتي را مرتكب بشود حدود الهي در همان حرم بر او اجرا مي‌شود «لانه لم يرعي» روايت اول اين بود «لم يري» يعني نديد يا رأيش اين نبود دوم اين است كه او رعايت نكرد «لم يرعي للحرم حرمة»
سومي كه از علي ابن ابي همزه است و به صحت و وثاقت آن دو تا روايت قبلي نيست اما خب مضمونش همانهاست اين است كه «عن ابي عبدالله (عليه السلام) سئلت عن قول الله عزوجل» ?وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا? فرمود: «ان سرق سارقٌ بغير مكه او جني جناية علي نفسي ففر الي مكه لم يؤخذ مادام في الحرم حتي يخرج منه»
پرسش: ...
پاسخ: بله، اينها رواياتش قبل از وقف است علي ابن ابي همزه بطائني آنچه كه از ابي بصير قبل از وقف نقل كرده است معتبر است بعد از وقفش مي‌افتد آيا وقف او را از وثاقت مي‌اندازد يا نه «اذا ان سرق سارقٌ بغير مكه او جني جناية علي نفسه ففر الي مكه لم يؤخذ مادام في الحرم حتي يخرج منه و لكن يمنع من السوق و لا يباع و لا يجالس حتي يخرج منه فيؤخذ و ان احدث في الحرم ذلك الحدث اخذ فيه» اين مضمون هم برابر آن دو تا روايت قبلي است
پرسش: ...
پاسخ: نمي‌شود بالأخره
پرسش:...
پاسخ: بسيار خوب بالأخره مجبور مي‌شود اعلام مي‌كنند ديگر
پرسش: ...
پاسخ: نه حكم الهي است اعلام مي‌كنند الآن كه سهل است الآن به وسيله مأمورين شناسايي مي‌كنند و اعلام مي‌كنند
پرسش: ...
پاسخ: خب حالا نظير ساير مواردي كه فرار بكند ديگر از اينهايي كه كسي جنايتي را مرتكب شد و فرار كرد خب هر جا جاي ديگر گفته مي‌شود اين هم همان است ديگر چهارمي اينكه از صدوق (رضوان الله عليه) است اين است كه «روي ان من جني جناية ثم لجاء الي الحرم لم يقم عليه الحد و لا يطعم و لا يشرب و لا يؤذي» كه همان لا يؤوي بايد باشد ظاهراً «حتي يخرج من الحرم فيقام عليه الحد فان اتي الحطف الحرم اخذ به في الحرم لانه لم ير للحرم حرمة» ظاهراً اين روايت جديدي نباشد اين مضمون همان روايتهاي ديگر را مرحوم صدوق در فقيه نقل كردند.
پنجم روايتي است كه از علل هست كه از حفض ابن بختري مي‌گويد كه از امام صادق (عليه السلام) سؤال كردم «عن الرجل يجري الجنايه في غير الحرم ثم يلجاء الي الحرم ايقام عليه الحد؟ قال لا» حد كسي كه در خارج حرم جنايت كرد و وارد حرم شد در داخل حرم اجرا نمي‌شود اما «و لا يطعم و لا يسقي و لا يكلم و لا يبايع فانه اذا فعل ذلك به يوشك ان يخرج فيقام عليه الحد ولي و اذا جني في الحرم جناية اقيم عليه الحد في الحرم لانه لم يري للحرم حرمة» روايت ششم اين است كه مرسله است و مرفوعه منتها اين‌ چنين است كه «عن بعض اصحابنا» مرحوم شيخ طوسي (رضوان الله عليه) نقل كرده «عن بعض اصحابنا يرفع الحديث عن بعض الصادقين (عليهم السلام) قال التحصيل بالحرم الحادٌ» كسي برود در حرم متحصن بشود يك نحو الحاد است اين ظاهراً ناظر به همان است كه جاني برود در آنجا متحصن بشود لذا در همين باب هم نقل كردند
پرسش: ...
پاسخ: خب بميرد ديگر
پرسش: ...
پاسخ: نه چون آخر حرمتي ندارد او
پرسش: چكار بكنند؟
پاسخ: نه، بله خودش مجبور مي‌شود بيرون بيايد
روايت هفتم «ايوب ابن اعين عن ابي عبدالله (عليه السلام) قال ان امرأة كان تطوف» زني در حال طواف بود «و خلفها رجلٌ» يك مردي هم پشت سر او بود «فاخرجت ذراعها» اين زن دستش را بيرون آورد «فنال بيده حتي وضعها علي ذراعها» اين مرد دستش را دراز كرد و روي ذراع آن زن گذاشت «فاثبت الله تعالي يده في ذراعها» ذات اقدس الهي اين دو تا دست را به عنوان كيفر به هم قفل كرد خلاصه «حتي قطع الطواف» طواف تمام شد و «ارسل الي الامير» كه چه بكنند حالا به امير مكه «و اجتمع الناس» اين صحنه را ببينند هم آن مسئله شرعي مانده است و هم اينكه اين دو تا دست كه به هم قفل شده است چگونه باز بشود «و اجتمع الناس و ارسل الي الفقها» براي همين امير مكه فرستاد پيش فقهاي مكه بيايند و مسئله را حل كنند «فجعلوا يقولون اقطع يده» گفتند بالأخره اين دو تا دست كه قفل شد بايد باز بشود چاره‌اش اين است كه دست مرد را قطع بكنيد «اقطعوا يده» براي اينكه «فهو الذي جني الجنايه» او جنايت كرده است امير مكه ديد اين كار كار آساني نيست چون يك جريان عادي نيست «فقال هاهنا احد من ولد محمد رسول الله (صلّي الله عليه و آله و سلّم)» آيا از اهل بيت كسي هست «فقال نعم الحسين ابن علي قدم الليله» ديشب حسين ابن علي وارد شد «فارسل اليه» خدمت حضرت سيد الشهداء فرستاد «فدعي و قال انظر ما لغيا زان» به حضرت عرض كرد اينجا جايي است كه بالأخره شما بايد حل كنيد مسئله را ببين اينها به چه وضع مبتلا شدند «فاستقبل القبله» حضرت رو به كعبه ايستاد «و رفع يده و مكث طويلا يدع ثم جاء اليهما» دعاي طولاني كرد و آمد پيش اين دو «حتي خلص يده من يدها» حضرت دست را باز كرد «فقال الامير الا نعاقبه بما صنع» امير به سيد الشهداء (سلام الله عليه) عرض كرد كه ما حالا اين مرد را عقاب نكنيم «فقال لا» اين آزاد شده خود حضرت بود «فقال لا» حالا مرحوم صاحب وسائل مي‌گويد اقول هذا محمول علي ندم الجاني بتوبته چون قبل از اينكه جرم اثبات بشود آن حال را خب هر كه ببيند توبه مي‌كند ايشان حمل كردند بر توبه توبه جاني ?إِلاَّ الَّذينَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ? اين همان است ديگر ايشان حمل كرده بر او و علي اي حال اين قضية في واقعة اين اگر حكمي اين‌ چنين باشد به وسيله معصوم (سلام الله عليه) خود معصوم مي‌داند كه حكمش چيست البته اما اينجا حضرت فرمود نه اين از آن موارد خيلي نادري است كه وجود مبارك سيد الشهداء (سلام الله عليه) حكم فقهي نقل شده است وگرنه در اثر آن ستم امويان عليهم من الرحمان ما يستحق من العذاب روايتي از حضرت نقل نشده است يعني كاري كرده بودند كه اينها را به عنوان اينكه مرجع فقهي مردم‌اند نمي‌شناختند مرحوم ابن بابويه در كتاب شريف توحيد نقل مي‌كند كه در مجلسي كه سيد الشهداء (سلام الله عليه) نشسته بود ابن عباس بود نافع ابن اضرب مسئله‌اي را از ابن عباس سؤال مي‌كند در حضور امام حسين (عليه السلام) كه ابن عباس بالأخره از شاگردان اين خانواده است و حضرت سيد الشهداء (سلام الله عليه) شروع به جواب مي‌كند آن مرد در كمال وقاهت مي‌گويد من از تو كه سؤال نكردم اين ‌طور بود اوضاع بعد ابن عباس معرفي مي‌كند كه نه اينها خانواده علم‌اند اينها اهل معرفت‌اند اگر جوابي بدهند حق است و امثال ذلك كل رواياتي كه از حضرت سيد الشهداء در همه اين چند هزار روايتهاي فقهي است شايد از عدد انگشتها تجاوز نكند اين‌ چنين اينها را بالأخره منزوي كردند حتي در اثر تبليغ سوء مردم باورشان شده بود كه اينها مرجع فقهي و ديني مردم نيستند اين علي اي حال اين از بركات وجود مبارك اين حضرت (صلوات الله و سلامه عليه) است خب
روايت هشتم كه قرب الاسناد حميري است از احمد ابن محمد ابن ابي بصره است عن الرضا (عليه السلام) «قال سئله سهوان و انا حاضرٌ عن الرجل يؤدب مملوكه في الحرم» آيا كسي مملوكش را در حرم تنبيه مي‌كند حضرت فرمود اين ‌طور نيست كه آدم مجاز باشد مملوكش را در حرم تنبيه كند و از اين طرف هم اين ‌طور نيست كه اينها سوء استفاده بكنند هر كاري دلشان بخواهد بكنند لذا اين شخص بالأخره در حرم چادر نزند مقداري در حرم مقداري در خارج حرم يعني چادرش را طوري قرار بدهد كه بخشي‌اش در حرم بخشي در خارج حرم كه اگر اينها استحقاق تنبيه داشتند اينها را در خارج حرم تنبيه كند «قال يؤدب مملوكه في الحرم فقال كان ابو جعفر (عليه السلام) يضرب فستاته في حد الحرم بعض اتنابه في الحرم و بعضها في الحل فاذا اراد ان يؤدب بعض خدمه اخرجه من الحرم فادبه في الحل» حالا تأديب البته درجاتي دارد.
روايت نهم مضمون ديگري است كه «قال ابو عبدالله (عليه السلام) من رأي انه في الحرم و كان خائفا امن» اينها امن از عذاب قيامت است روايت دهم از امام ششم (سلام الله عليه) سؤال مي‌شود كه ?مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا? يعني چه فرمود: «اذا اخذ السارق في غير الحرم ثم دخل الحرم لم ينبقي لاحد ان يأخذه و لكن يمنع من السوق و لا يبايع و لا يكلم فانه اذا فعل ذلك به اوشگ ان يخرج و يؤخذ فاذا اخذ يقيم عليه الحد اما فان احدث في الحرم فان اخذ و اقيم عليه الحد حده في الحرم لانه من جني في الحرم اقيم عليه الحد في الحرم» آن‌گاه روايت ديگري است كه اين من دخله را توسعه مي‌دهد فرمود: يأمن در روايت يازدهم «يعمل فيه كل خائف ما لم يكن عليه حد من حدود الله ينبقي ان يؤخذ به قلت فيأمن فيه من حارب الله و رسوله و سعي في الارض فسادا قال هو مثل من مكر في الطريق فيأخذ الشات والشيء فيصنع به الامام ما شاء» اگر كسي اين‌ چنين شد مثل راهزن امام هر كاري كه خواست يعني ولي مسلمين هر كاري كه خواست درباره او تصميم مي‌گيرد آن‌گاه آن خصوصيتي كه اين روايت يازده دارد اين است كه «و سئلت عن طائر دخل الحرم قال لا يؤخذ و لا يمس لأن الله يقول»?وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا? اين من دخله شامل غير ذوي العقول هم مي‌شود به استناد اين حديث براي اينكه گاهي كلمه من بر حيوان هم اطلاق مي‌شود نظير اينكه خداوند همه را از آب خلق كرده ?مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي عَلى بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي عَلى رِجْلَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي عَلى أَرْبَعٍ? ?مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي عَلى بَطْنِهِ? اين ?مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي عَلى بَطْنِهِ? معلوم مي‌شود كه من بر حيوان هم صادق هست گرچه براي او يك معناي ديگري هم ذكر كردند كه ظاهر آيه اين است كه خداوند همه را از آب خلق كرده ولي خط مشي افراد فرق مي‌كند بعضي روي دو پا راه مي‌روند بعضي روي چهار پا راه مي‌روند بعضي روي شكم راه مي‌روند آنكه فقط فكرش خوردن است ?يَمْشي عَلى بَطْنِهِ? است و مانند آن اما ظاهر آيه خزنده‌ها را هم مي‌گيرد روايت دوازدهم اين است كه قلت له از عبدالله ابن سنان امام صادق (سلام الله عليه) سؤال مي‌كند «أرايت قوله ?مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا? البيت اما ام الحرم قال من دخل الحرم من الناس مستجيراً به فهو آمن فمن دخل البيت مستجيراً به من المذنبين فهو آمن من سخط الله» يعني آن امن كلامي را با اين امن فقهي اشتباه نكنيد اگر كسي وارد حرم شد البته حكم فقهي‌اش اين است كه در امان است ولي اگر كسي وارد كعبه بشود خائفاً مستجيراً اين از عذاب قيامت نجات پيدا مي‌كند البته يقيناً حكم فقهي‌اش هم محفوظ است ولي «و من دخل الحرم من الوحش والسباع والطير فهو آمن من ان يحاج و يؤذي حتي يخرج من الحرم»
پرسش:..
پاسخ: خب بالأخره اين حكمش است ديگر اينكه نمي‌گذارند كه ...دستش باشد كه
روايت سيزده اين است كه «عن ابي عبدالله (عليه السلام) في قوله ?وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا? فقال اذا احدث العبد في غير الحرم ثم فر الي الحرم لم ينبقي عن يؤخذ و لكن يمنع من السوق و لا يبايع و لا يطعم و لا يسقي و لا يكلم فانه اذا فعل ذلك به يوشك ان يخرج فيؤخذ و ان كان احدثه في الحرم اخذ في الحرم» اينها هست و از همين قبيل است مسئله‌اي كه از امام (سلام الله عليه) سؤال كرده اين روايت را مرحوم مجلسي اول (رضوان الله عليه) در روضة المتقين نقل كرده است و ديگران هم اين را آوردند كه اگر در بين اين پرنده‌ها حيوانات يك حيواني هم درنده درآمد اين حيواني كه درنده درآمد حرمت كعبه را حفظ نمي‌كند مزاحم كبوترهاي حرم است چه بكنيم از امام (عليه السلام) سؤال مي‌كنند كه يك حيوان شكاري يك درنده شكاري مزاحم كبوترهاست هيچ كبوتري از كنار اين حرم رد نمي‌شود مگر اينكه اين آسيب مي‌رساند چه كنيم حضرت فرمود براي او يك شبكه‌اي يك دامي بگسترانيد «انصبوا» حالا اين انصبوا يا از نصب شبكه است يا همان نصب ناصبي بودن يعني عداوت كه هر دو احتمال را مرحوم مجلسي داده است بعد فرمود: «واقتلوه» براي اينكه اين حيوان حرمت حرم را رعايت نكرده است و حيوانات ديگر را آزار مي‌كند
پرسش: ...
پاسخ: بله للذي بر مي‌گردد
پرسش:...
پاسخ: به آن الذي برمي‌گردد ?لَلَّذي بِبَكَّةَ?
پرسش: ...
پاسخ: از كجا للذي ?إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ? كه منظور از بكه همان بلد است اين به بكه هم كه همان بلد است نزديكتر است به او برمي‌گردد.
«و الحمد لله رب العالمين»