موضوع: سوره نسا

عنوان: تفسير سوره مبارکه نساء جلسه 17

مدت زمان: 28.11 دقيقه اندازه نسخه كم حجم: 3.22 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 6.45 MB دانلود

رديف
نوع عنوان
عنوان
1

مروري برشأن نزول آيه دوم
2

بررسي معني لغوي واژه يتيم
3

معني اصطلاحي يتيم
4

بررسي صَرفي کلمه يتيم
5

رعايت قواعد و لزوم تصرف جهت حفظ معناي آيه
6

تصرف در معني ايتاء براي حفظ قواعد
7

نقد نظر ابوبکر رازي
8

بررسي معني ?لا تتبدلوا الخبيث بالطيب? در آيه دوم
9

اصول سه‌گانه نهي شده در خصوص مال يتيم
10

منظور از بيان واژه «اکل» در آيه
11

استنباط هم‌رديفي صله ارحام با صله ايتام
12

تبيين علت بيان جمله ?لا تاکلوا...? بعد از دو تأکيد
13

آيات مربوط به يتيم در ساير سور و ارتباط ميان آنها
14

مجموعه آيات و ارائه راه کار نحوه مديريت مال يتيم
15

تبين شبهات در هماهنگي و تناسب فراز اول آيه سوم
16





اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?وَآتُوا الْيَتَامَي أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَي أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوباً كَبِيراً?2?
مروري برشأن نزول آيه دوم
بعضي از قُدماي اهل تفسير، شأن نزولي براي اين كريمه ياد كردند، گفتند مردي از قبيله بني‌غطفان، برادرش مُرد و برادرزاده او تحت كفالت او بود و اموالي هم به ارث به آنها رسيد اين بچه‌ كه بزرگ شد، اين سرپرست از پرداخت اموال به او دريغ مي‌كرد. وقتي اين كريمه نازل شد كه ?إِنَّهُ كَانَ حُوباً كَبِيراً? يعني «اثماً كبيرا»، اين گفت «نعوذ بالله من الحوب الکبير» و توبه كرد و مال يتيم را به خود يتيم برگرداند[1].
مطلب دوم آن است كه يتيم لغتاً يعني منفرد، يك‌دانه. دُرّ يتيم يعني دُرّي كه در صدف، تنهاست و اگر يك قطره باراني در دهن صدف رفت و آن صدف، دهنش را بست به عمق دريا فرورفت و آن قطره باران را به صورت دُر درآورد، يك دُر بود، اين‌هم درشت است هم شفاف است و هم گرانبهاتر، مي‌گويند دُرّ يك‌دانه و اما اگر چند قطره يا قطره‌اي به چند جزء تبديل شد و چند دُر در دهان اين صدف متكوّن شد، نه خيلي درشت مي‌شوند نه خيلي شفاف، گوهر يك‌دانه با گوهر چنددانه فرق مي‌كند. دُرّ يتيم يعني دُرّ منفرد. يتيم يعني منفرد، «الرملة اليتيمه» يا «الدرّة اليتيمه» يعني منفرد.
بررسي معني لغوي واژه يتيم
انسان يا حيواني كه سرپرست خود را از دست بدهد كه تنها زندگي كند، مي‌شود يتيم؛ منتها يُتم در حيوانات به فقدان مادر است، در انسانها به فقدان پدر و اگر كسي پدر را از دست داد، يتيم است يعني تنهاست ولو بالغ هم باشد، لغتاً اين‌‌چنين است و شرعاً وقتي به بلوغ رسيد، ديگر اين آثار يُتم و احكام يتيم بر او بار نيست، زيرا اين بيان از رسول اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) رسيده است كه «لا يُتمَ بعدَ اِحتلام»[2] اين‌هم در تفسير امام رازي آمده[3]، هم در تفسير زمخشري در كشّاف آمده[4] و هم در تفاسير بعدي و اگر وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را مي‌گفتند يتيم ابي‌طالب، اين يا براساس لغت است كه لغتاً يك انسان منفرد را مي‌گويند يتيم يا به لسان گذشته است به علاقه «ما كان» است كه قبلاً در تحت كفالت ابي‌طالب بود و يتيم بود، وقتي كه بالغ شد ديگر يُتمي نيست: «لا يُتمَ بعد احتلام» اين دو مطلب.
بررسي صَرفي کلمه يتيم
مطلب سوم آن است كه اين يتيم بر وزن «فعيل» جمعش «فعلي?»ست مثل مريض بر مرضي? جمع بسته مي‌شود، قتيل به قتلي? جمع بسته مي‌شود ولي اينجا به فعالي? جمع بسته شد. البته جمع مكسّر سمايي است، قياسي نيست ولي احتمال اينكه اين يتيم به يُتمي? جمع بسته شده باشد مثل أسري?، بعد به يتامي? جمع بسته شده باشد كه اين جمع‌الجمع باشد هست، چه اينكه احتمال قلب هم هست كه اين يتيم، به يَتأم جمع بسته شده باشد آن به يتامي? يا منقلب شده باشد، شده باشد يتامي?، به هر حال با ساير صِيَغ وصفي فرق دارد، فعيل وصفي بر فعلي? جمع بسته مي‌شود؛ اما خب قياسي نيست البته، سماعي است.
رعايت قواعد و لزوم تصرف جهت حفظ معناي آيه
مطلب بعدي آن است كه اينكه فرمود: ?وَآتُوا الْيَتَامَي? يا بايد در اين ايتا تصرّف كرد يا در يتامي?، زيرا مال يتيم را نمي‌شود به يتيم داد، به دليل همان آيه? سوره? «نساء» كه در بحث ديروز خوانده شد، فرمود: ?وَابْتَلُوا الْيَتَامَي حَتَّي إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ?[5] دادن مال يتيم به يتيم؛ دوتا شرط دارد: شرط اول بلوغ است، شرط دوم رشد. پس چگونه در اين كريمه فرمود مال يتيم را به آن يتيم بدهيد، بالأخره تصرّفي بايد بشود يا در اين ايتا و اعطا بايد تصرّف بشود يا در يتيم.
تصرف در معني ايتا براي حفظ قواعد
در ايتا تصرّف بشود، معنايش اين است كه نگهداري كنيد، حفظ كنيد كه اگر اينها بالغ شدند به آنها بدهيد، نه الآن ايتا كنيد، الآن ندهيد. منظور از يتيم، يتيم بالفعل است ولي وجوب ايتا براي آينده است كه ايتا براي آينده است و اعطا براي آينده است ولي يتيم، منظور متلبّس بالفعل است.
يا نه، ايتا را اعطا را بر همان معناي ظاهري‌اش كه فوريت است يا حال را لااقل مي‌گيرد حمل بكنيم، منظور از يتيم، علاقه «ما كان» باشد يعني كسي كه قبلاً يتيم بود و الآن بالغ شد، به علاقه «ما كان» وگرنه هم يتيم به معناي متلبّس بالفعل باشد، هم ايتا حال باشد يعني الآن مال يتيم را به يتيم بدهيد، اين با آيه? شش همين سوره سازگار نيست. مگر اينكه ايتا به معناي صَرف باشد، نه همان اعطا يعني اگر يتيمي در تحت سرپرستي و كفالت شماست، مالي هم دارد، مالِ او را براي او صرف كنيد. اين اعطا نيست، اين صرف كردن است ولي هم فعليّت اعطا محفوظ شد، هم تلبّس آن شخص به يُتم بالفعل محفوظ مانده است و در غير اين صورت، در يكي از دو امر بايد تصرّف بشود يا اعطا يعني الآن بدهيد كسي كه قبلاً يتيم بود يا كسي كه الآن يتيم است، مالِ او را حفظ كنيد، وقتي بالغ شد به او اعطا كنيد: ?وَآتُوا الْيَتَامَي أَمْوَالَهُمْ?.
قهراً هرگونه امساكي را و هرگونه اجحافي را اين آيه نهي مي‌كند، چون ايتا مي‌شود واجب.
پرسش:...
پاسخ: بسيار خب، پس معلوم مي‌شود كه در احدالأمرين بايد تصرّف بشود يا منظور آن است كه كسي كه قبلاً يتيم بود و هم‌اكنون بالغ است و رشيد و اطلاق يتيم بر او به علاقه? «ما كان» است، شما اعطا كنيد يا اگر اينها يتيم بالفعل‌اند، در اعطا و ايتا بايد تصرّف كرد يعني مالشان را نگه داريد، وقتي بالغ شدند به اينها بدهيد.
آن‌گاه اطلاق يتيم بر كسي كه قبلاً يتيم بود و هم‌اكنون بالغ و رشيد است، مي‌شود به علاقه «ما كان»، نظير ?فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ?[6] اينها در حالي كه به موساي كليم ايمان آوردند و در برابر تهديد فرعون گفتند ? إِنَّمَا تَقْضِي هذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا?[7]، خدا فرمود: ?فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ? در حين اينكه اينها خاضع و ساجد در برابر خدا و مطيع موساي كليم شدند، ديگر سَحَره نبودند ?فَأُلْقِيَ? كساني كه قبلاً ساحر بودند و الآن توبه كردند، اطلاق كلمه سحره بر مؤمنين آن قوم، به علاقه «ما كان» است، اينجا هم از همين قبيل است.
نقد نظر ابوبکر رازي
از بعضي از حنفيه[ابو بکررازي حنفي] نقل شده است كه اگر كسي به 25 سالگي رسيد ولو رشد هم نداشته باشد، مالِ او را مي‌توان به او داد[8] و اين برخلاف آيه? شش همين سوره است كه در آيه? شش اين سوره، دو امر را شرط كرد: يكي بلوغ طبيعي و يكي هم رشد فكري كه اگر بلوغ پيدا كرد ولو سنّش به 25 سالگي رسيد ولي رشيد نبود، اين تحت قيموميّت قيّم و وليّ شرعي يا وليّ جعلي قرار دارد كه براي او وليّ جعل كرده باشند، مثل وصيّ. پس ?وَآتُوا الْيَتَامَي أَمْوَالَهُمْ? هرگونه امساك و بُخل و عدم پرداختي را نهي مي‌كند، اين براي اين.
بررسي معني ?لا تتبدلوا الخبيث بالطيب? در آيه دوم
?وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ? هرگونه جابه‌جايي نابه‌جا را هم نفي مي‌كند كه اين تبدّل، اگر هم همانند استبدال باشد، اين «باء» روي آن خوب درمي‌آيد، نظير ?أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَي بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ? آن‌گاه آن بد، مفعول بلاواسطه است ?أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَي بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ? كه در سوره? مباركه? «بقره» بود و آيه? 61 به موساي كليم گفتند كه ?لَنْ نَصْبِرَ عَلَي طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا? آ‌‌ن‌گاه ?قَالَ?؛ موساي كليم(عليه السلام) فرمود: ?أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَي بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ?؛ آيا آن كه بهتر است آن را از دست مي‌دهيد و آن كه بدتر است مي‌گيريد?
در اينجا آنكه بهتر است يعني حلال است، آن را از دست مي‌دهيد و آنكه خبيث است و حرام است مي‌گيريد؛ مال يتيم را كه حرام است مي‌گيريد و مال خودتان را كه حلال و طيّب است مي‌دهيد اين به آن معناست. اما به معنايي كه ديگران گفتند كه شما جيّد يتيم را مي‌گيريد و رَديّ خود را مي‌دهيد، اين كلمه? «باء» روي آن معوَّض درآمده، نه روي عِوَض يعني شما مال خبيث و رديّ خود را مي‌دهيد؛ گوسفند لاغر را مي‌دهيد و چاق مي‌گيريد، گندم رديّ را مي‌دهيد و جيّد مي‌گيريد كه اين «باء» روي مُبدَل درآمد در حقيقت، هر دو قِسمش البته روا و جايز است؛ منتها در قرآ‌ن كريم نوعاً مثل ?مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ?[9]، ?اشْتَرَوُا الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَي?[10] امثال‌ذلك، اين كلمه? «باء» روي آن خوب درآمده و آنكه بد است، بدون حرف جرّ ياد شده است. پس اين قِسم هم كه يك نحو تصرّفي است در مال يتيم نهي شده است.
اصول سه‌گانه نهي شده در خصوص مال يتيم
پس قِسم اول، ندادن مال يتيم ضمناً نهي شد، چون اعطا و ايتاي مال واجب است. قِسم دوم، تصرّف در مال يتيم است از راه تعويض نابه‌جا. صورت سوم و قِسم سوم اين است كه فرمود: ?وَلاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَي أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوباً كَبِيراً?؛ اين مالها را باهم مخلوط بكنيد كه زمينه? جذب مال آنها را به مال خود فراهم بكنيد؛ اول مال آنها را به مال خود ضميمه بكنيد، بعد در اين مجموع تصرّف بكنيد، اين كار را هم نكنيد. اينكه فرمود: ?وَلاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَي أَمْوَالِكُمْ? نوع تصرّف در مال يتيم با اين بيان، اشاره شده است. حالا اگر خطوط فرعي هم باشد، به اين اصول سه‌گانه برمي‌گردد. بالأخره انسان، مال يتيم را كه دارد يا اصلاً نمي‌پردازد يا جابه‌جا مي‌كند طيّب و رديّ مي‌كند يا مخلوط مي‌كند كه مقداري از مال او با مال اين ضميمه بشود، همه اقسام سه‌گانه نهي شده است و جامع اقسام سه‌گانه هم تصرّف است.
منظور از بيان واژه «اکل» در آيه
منظور از اين أكلي كه در ذيل آيه آمده است ?وَلاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَي أَمْوَالِكُمْ? يعني تصرّف نكنيد، نه نخوريد. نظير اينكه ?لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ?[11] اكل، چون مهم‌ترين اثر و تصرّف انساني است، مي‌تواند كنايه از مطلق تصرّفات باشد، لذا در تعبيرات فارسي هم و عُرفي هم اگر كسي فرش ديگري را غصب كرد، مي‌گويند مال مردم را خورد، زمين كسي را غصب كرد، مي‌گويند مال مردم را خورد، خوردن مال مردم يعني تصرّف در مال مردم، اينجا هم كه فرمود: ?لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ? يعني اموالتان به باطل تصرّف نشود، مگر اينكه ?تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ? باشد. درباره مال يتيم هم كه فرمود: ?وَلاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَي أَمْوَالِكُمْ? يعني در مال آنها به هيچ نحوه تجاوز نكنيد و تصرّف نكنيد، چون منظور از اين اكل، مطلق تصرّف است و اين جامع اقسام سه‌گانه است، آن‌گاه ضميري كه در ذيل ياده شده است، فرمود: ?إِنَّهُ كَانَ حُوباً كَبِيراً?، اين ?إِنَّهُ? به اين اكل برمي‌گردد، اكل هم جامع است[و] همه اقسام را شامل مي‌شود يعني همه اين سه قِسم يادشده گناه بزرگ است، اختصاصي به اين جمله سوم ندارد كه اگر كسي تبديل خبيث به طيّب كرد، مشمول اين ذيل نباشد يا اگر پرهيز كرد، دريغ كرد از پرداخت مال يتيم، مشمول اين ذيل نباشد، فقط اين سومي مشمول باشد اين‌‌چنين نيست، بلكه منظور از اين اكل، مطلق تصرّف است و ضمير هم به اين اكل به معني مطلق تصرّف برمي‌گردد، قهراً اقسام سه‌گانه، محكوم همين حوب كبيرند: ?إِنَّهُ كَانَ حُوباً كَبِيراً?.
استنباط هم‌رديفي صله ارحام با صله ايتام
در بحث ديروز ملاحظه فرموديد كه يتيم، از آن جهت كه سرپرست ندارد، از نظر رواني و عاطفي كمبودي دارد، دستور اسلام نسبت به سرپرستي او و نوازش او، در كنار نوازش ارحام و صله? ارحام هم ياد شده است كه فرمود: ?وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ?[12] بعدش هم فرمود: ?وَآتُوا الْيَتَامَي أَمْوَالَهُمْ?، همان طوري كه ارحام بايد صِله بشوند، ايتام را هم بايد صله بشوند كه اين مشكل رواني و كمبود عاطفي حل بشود و كساني كه يتيم را قهر كرده‌اند، طرد كرده‌اند، كمبود عاطفي‌شان را ترميم نكرده‌اند، در سوره? «ماعون» به جهنم تهديد شده‌اند، فرمود: ?أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ ? فَذلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ?[13] دع و دفع؛ طرد كردن، آيه? دوم سوره? «ماعون» اين است كه كسي كه يتيم را طرد مي‌كند، قهر مي‌كند يتيم مي‌شود مقهور او، اين به آتش جهنم تهديد شده است. چه اينكه در همان سوره? مباركه? «فجر» هم فرمود كه ?بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ?[14] گاهي از آن لحاظ تهديد مي‌كند، گاهي هم به جهنم تهديد مي‌كند پس هم كمبود عاطفي، ترميم شده است، هم صيانت مال مطرح شده است، هم سرپرستي و مانند آن.
تبيين علت بيان جمله ?لا تاکلوا...? بعد از دو تأکيد
مطلب ديگر آن است كه از جمله? اُولي? و از جمله? ثانيه، حُكم تصرّف در مال يتيم و أكل مال يتيم مشخص شد؛ احتياجي نبود كه اين جمله? ثانيه بازگو بشود. اينكه فرمود: ?وَآتُوا الْيَتَامَي أَمْوَالَهُمْ? خب اعطاي مال يتيم به او واجب است، قهراً تصرّف نابه‌جا حرام است، اين‌هم كه فرمود: ?وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ? جابه‌جايي بي‌جا هم حرام است، ديگر چرا فرمود: ?لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَي أَمْوَالِكُمْ? اين را گفتند براي آنكه اگر بفرمايد «لا تأكلوا اموالهم» اين مي‌شد تكرار ولي نفرمود «لا تأكلوا أموالهم» [بلکه] فرمود: ?لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَي أَمْوَالِكُمْ? يعني شما كه مال داريد، تصرّف شما كه مال داريد، تصرّف شما در مال يتيم، قبيح‌تر است از تصرّف آن گروه اول است. گروه اول معلوم نيست خودشان مال‌دار باشند، امين مال يتيم‌اند حالا ولو محتاج باشند ولو بي مال باشند؛ اما اين گروه سوم كساني‌اند كه مال دارند، اينها كه مال دارند و تمكّن مالي دارند اگر با داشتن مال، بخواهند طمع در مال يتيم بكنند، اين مي‌شود حوب كبير، اين اقبح از آنهاست. گرچه اطلاق جمله‌هاي قبل، شامل اين‌هم مي‌شود ولي اشنع بودن اين و اقبح بودن اين، باعث بازگويي آن مطلب به نحو استقلال شد، فرمود: ?وَلاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَي أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوباً كَبِيراً?.
آيات مربوط به يتيم در ساير سور و ارتباط ميان آنها
سوره? مباركه? «نساء» در مدينه نازل شد. حالا البته بايد بحث بشود كه اين بخش از سوره? «نساء» با آن آيات سوره? مباركه? «بقره» كه الآن خوانده مي‌شود، اينها كدام‌يك مقدم است و ديگري مؤخّر. ولي سوره? «انعام» در مكه نازل شد و بخشي از آياتي كه در بحث ديروز خوانده شد، آنها قبلاً نازل شد. آن آيات فرمود: ?وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ?[15] كه در سوره? «انعام» بود، آن سوره? «انعام» هم مكّي است.
مجموعه آيات و ارائه راه کار نحوه مديريت مال يتيم
اين احكامي كه بخشي‌اش در مكه و بخشي از اينها در مدينه نازل شد و مخالطت با اموال يتامي? را تهديد كرد و تشديد كرد، گفتند اين باعث شد كه بعضيها پرهيز كنند از شركت در اموال يتيم و سرپرستي آنها و مخالطت در اموال آ‌نها. يا احياناً آمدند سؤال كردند از وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) كه اين زمينه? همان آيه‌اي كه قبلاً در سوره? مباركه? «بقره» بحث شد، زمينه نزول آن آيه را فراهم كرده است. آيه? 220 سوره? «بقره» است كه ?وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَي? كه آيا ما با اينها شركت بكنيم يا نه? اينها كه بي‌سرپرست‌اند، با اينها هم‌غذا بشويم يا نه? هم‌غذا شدن به اين است كه مال اينها را براي اينها طبخ كنيم، مال خود را براي خود طبخ كنيم و يكجا طبخ كنيم، يكجا زندگي كنيم. بالأخره ما كه سرپرستان ايتاميم بايد با اين ايتام، در يك خانه زندگي كنيم، قهراً اختلاط مالي هست چه بكنيم?
در اين زمنيه، با آن تشديدي كه ?لاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ?[16] و مانند آن نازل شد، زمينه? اين سؤال را فراهم كرد كه چه كنيم? در آيه? 220 سوره? مباركه? «بقره» آمده است كه ?ويَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَي قُلْ إِصْلاَحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَإِن تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ?؛ شما اگر به قصد اصلاح داريد، كار خير است و اگر با اينها در يك خانه زندگي مي‌كنيد، اختلاط مالي داريد، اختلاط در زندگي داريد، اينها برادران ديني شمايند ولي خدا مي‌داند كه شما به قصد اصلاح با اينها اختلاط داريد يا به قصد افساد ?وَاللّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ?. پس همه اين راههاي بهانه‌جويي بهانه‌جويان را بسته است، فرمود: ?وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَي قُلْ إِصْلاَحٌ لَهُمْ خَيْرٌ? كار خوبي است، چرا پرهيز مي‌كنيد ?وَإِن تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ?؛ اينها هم برادران شمايند، مخالطت كه ضرر ندارد؛ اما ?وَاللّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَو شَاءَ اللّهُ لأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ?.
تبيين شبهات در هماهنگي و تناسب فراز اول آيه سوم
خب، حالا اين خطوط كلي بحث بود كه درباره? رعايت اموال يتامي? است. عمده آن است كه اين آيه? بعدي هم در فضاي هم آيه? قبل است ?وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي? يا نه? اين آيه بعد، از آياتي است كه دستآويز عده‌اي شد كه ـ معاذ الله ـ فكر مي‌كردند در قرآن تحريف پيدا كرده؛ گفتند چون اين دوتا جمله باهم هماهنگ نيست، بين اين جمله چيزي افتاده است ?وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَي وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ?[17] مي‌گويند اين چه تناسبي است بين اين مقدم و تالي يا شرط و جزا و مانند آن كه شما اگر ترسيديد كه قِسط و عدل را درباره يتامي? رعايت نكنيد، در انتخاب همسر آزاديد تا دو همسر يا سه همسر يا چهار همسر را آزاديد انتخاب بكنيد و اگر ترسيديد كه عدالت را بين همسرها رعايت نكنيد، يك همسر.
كه شرط تعدّد زوجات، رعايت قِسط و عدل است. محذور آنها اين است كه چه تناسبي بين شرط و جزاست? چه تناسبي بين ?وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي? و ?فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِنَ النِّسَاءِ? است، اين را ملاحظه مي‌فرماييد تا معلوم بشود كه كاملاً بينشان انسجام هست و چيزي هم در وسط نيفتاده.
«و الحمد لله رب العالمين»


1. ر.ک: تفسير مقاتل بن سليمان ،ج1،ص356؛ ر.ک: الکشاف ، ج1، ص464
1. التبيان في تفسيرالقرآن ، ج3، ص101؛ مجمع البيان ، ج3، ص7
2. ر.ک: التفسير الکبير؛ ج9، ص482؛ <لايُتمَ بعدَ حُلُم>
3. ر.ک: الکشاف، ج1، ص463؛ <لايُتمَ بعدَ الحُلُم>
1. سوره نساء ، آيه 6
1. سوره شعراء، آيه 46
2. سوره طه ، آيه 72
1.الجامع لاحکام القرآن، ج5، ص9
1. سوره بقره ، آيه 108
2. سوره بقره ، آيات16و175
1. سوره نساء ، آيه 29
1. سوره نساء ، آيه 1
2. سوره ماعون ، آيات 1و2
3. سوره فجر، آيه 17
1. سوره انعام ، آيه 152؛ سوره اسراء ،آيه34
2. سوره انعام، آيه 152؛ سوره اسراء ، آيه 34
1. سوره نسا، آيه 2