موضوع: سوره نسا

عنوان: تفسير سوره مبارکه نساء جلسه 18

مدت زمان: 30.39 دقيقه اندازه نسخه كم حجم: 3.50 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 7.01 MB دانلود

رديف
نوع عنوان
عنوان
1

اصول حاکم بر مسئله مال ايتام
2

فروع مترتب بر اصول مادي يتيم
3

ايتام و قواعد تشکيل خانواده
4

ضعف برداشت و احتمال تحريف آيه از جانب بعض مفسرين
5

رفع شبهه و تبيين نحوه ارتباط شرط و جزا در آيه دوم
6

بيان عدم ارتباط فراز مورد بحث با ما قبل خود
7

آيه 127 سوره <نساء> مبين سياق آيه دوم
8

حقوق متقابل زن و مرد در آيه 228 سوره <بقره>
9

دلالت سياق آيه بر ايتام مذکر و مونث
10

بيان حضرت استاد در رفع شبهه تحريف
11

بررسي معني لغوي واژه «قسط»
12

بيان علامه طباطبايي(ره) مبني بر محذوف بودن جزا در آيه
13

احصاي طيبات و خبائث نساء در امر نکاح
14

تعيين محدوده نکاح با ?ما طاب لکم?
15

دلالت کلمه مثني و ثلاث براي تکرار و رفع توهم­هاي ضعيف
16


17


18


19


20


21


22


23


24


25



اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?وَآتُوا الْيَتَامَي أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَي أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوباً كَبِيراً ?2? وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَي وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذلِكَ أَدْنَي أَلَّا تَعُولُوا ?3?
اصول حاکم بر مسئله مال ايتام
درباره ايتام هم مسائل مالي را قرآن مطرح فرمود، هم مسائل مربوط به تشكيل خانواده. درباره مسائل مالي سه مطلب را كه يكي مقدمه است و دوتا فرع، در آيه? قبل بيان فرمود، فرمود: ?وَآتُوا الْيَتَامَي أَمْوَالَهُمْ? كه اصل ايتاي مال به يتيم به آنها واجب است و حَبس مال آنها و ندادن مال آنها حرام.
فروع مترتب بر اصول مادي يتيم
دوتا فرع بر اين اصل مترتّب شد: يكي مربوط به كيفيت است؛ ديگري مربوط به كمّيت. اصل اين است كه مال يتيم به يتيم برگردد، در هنگام دادن مال يتيم به يتيم، ممكن است در اين اختلاط يا تعويض يا جابه‌جايي، يكي از دو خيانت صورت بگيرد: يكي خيانت در كيفيت است كه خوب را بگيرند و بدها را بدهند اگر دو برادري از يك خانواده، زميني را به ارث بردند يك مُرد و ديگري هست، اين برادر بخواهد سهميه برادرزاده‌ها را افراض كند، آن قسمت زمين كه مرغوب است به خود اختصاص بدهد، آن نامرغوب را به ديگري يا در ساير اموال منقول اين كار را بكند، اين تبدّل خبيث به طيّب است در حقيقت، يك نحوه خبيث و طيّب را جابه‌جا كردن است. يا اگر مال مفروضي بود، مال طيّب يتيم را بگيرد و مال خبيث خود را به آنها بدهد اين دوتا. گرچه خبيث و طيّب، هم به معناي خُبث و طِيب معنوي است يعني حلال و حرام، هم به معناي جيّد و رديّ است و گرچه كلمه? «باء» روي عِوَض درمي‌آيد، نظير آن آياتي كه قبلاً ياد شد فرمود: ?مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ?[1] يا ?أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ?[2] يعني [باء] روي آن خوب درآمده. فرمود خوب را ندهيد و بد را نگيريد، مثلاً ايمان را ندهيد و كفر را نگيريد، هدايت را ندهيد و ضلالت را نگيريد و مانند آن.
برابر آن چهار نمونه‌اي كه ياد شد بايد ?وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ? اين‌‌چنين تفسير بشود كه حلال را بدهيد و حرام را بگيريد، اين‌‌چنين نباشد آنچه كه خود شما داريد حلال است و طيّب، آنچه يتيم دارد براي شما خبيث است و حرام، شما حلالتان را ندهيد كه حرام بگيريد، اين برابر آن شواهد چهارگانه. ولي آنچه در جاهليت جديد يا كُهن رسم بود و محلّ ابتلاي افراد جاهلي بود و هست، اين است كه جيّد و رديّ مادي و ظاهري را جابه‌جا مي‌كردند. از اين جهت مي‌فرمايد تصرّف در كِيف هم ممنوع است يا اگر تصرّف در كِيف نبود، ضميمه كردن بود، تصرّف كمّي بود آن‌هم ممنوع است ?وَلاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَي أَمْوَالِكُمْ? پس آن اصل، مقدمه است براي اين دوتا فرع.
ايتام و قواعد تشکيل خانواده
بعد از اينكه مسائل مالي ايتام را ذكر فرمود، درباره تشكيل خانواده با ايتام دستوري مي‌دهد. مي‌فرمايد: ?وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِنَ النِّسَاءِ?.
ضعف برداشت و احتمال تحريف آيه از جانب بعض مفسرين
بعضيها فكر مي‌كردند كه بين جمله? اُولي? و جمله? دوم يعني بين شرط و جزا هيچ تناسبي نيست، لذا احتمال تحريف دادند، احتمال سِقط و حذف در ذهنشان من منقلع شد و مانند آن زيرا خيال كردند كه اين ?وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي? ناظر به همان آيه? قبل است يعني اگر مي‌ترسيد كه درباره? اموال يتامي? قِسط و عدل را رعايت نكنيد، آن‌گاه در انتخاب همسر يا دو همسر يا سه همسر يا چهار همسر انتخاب بكنيد. آن‌گاه برايشان سؤال مطرح بود كه چه ربطي بين اين مقدم و آن تالي، بين اين شرط و آن جزا. آن‌گاه شبهه? تحريف و سقوط بعضي از آيات و امثال‌ذلك در ذهنشان آمد كه ـ معاذ الله ـ اين وسطها چيزي بود و حذف شد، براي اينكه شرط را اين‌چنين معنا كردند، گفتند ?وإن خفتم ألا تقسطوا في اليتامي? يعني اگر ترسيديد كه نتوانيد قِسط و عدل را درباره ايتام مراعات كنيد و اموال يتيم را به آنها بدهيد، زنهايي كه براي شما حلال است حالا يا دوتا يا سه‌تا يا چهارتا مي‌توانيد ازدواج بكنيد. گفتند بين آن مقدّم و اين تالي هيچ ربطي نيست، بين آن شرط و اين جزا هيچ ربطي نيست، حتماً چيزي اين وسطها افتاده، منشأ توهّم تحريف همين است در اينجا.
رفع شبهه و تبيين نحوه ارتباط شرط و جزا در آيه دوم
غافل از اينكه اين عبارت مباركه? ?وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي? هيچ ربطي به مسئله آن ?أَمْوَالَ الْيَتَامَي? ندارد، اين درباره خود يتيم است، آيه? قبل درباره اموال يتيم بود. در همين سوره? مباركه? «نساء» درباره? ايتام، از دو جهت بحث فرمود: يكي درباره? اموال يتامي? است؛ يكي درباره خود يتيم است. اموال يتامي? همين بود كه در آيه? دو هست، در آيه? شش هست، در آيه? ده هست كه ?إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَي ظُلْماً إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً?[3] يا ?وَابْتَلُوا الْيَتَامَي حَتَّي إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ?[4] و مانند آن، كه اينها درباره اموال يتامي? است. اما درباره خود ايتام، در همين سوره? مباركه? «نساء» آيه? 127 اين‌‌چنين آمده است: ?وَيَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ قُلِ اللّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَمَا يُتْلَي عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ فِي يَتَامَي النِّسَاءِ اللَّاتِي لاَ تُؤْتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ وَتَرْغَبُونَ أَن تَنكِحُوهُنَّ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَأَن تَقُومُوا لِلْيَتَامَي بِالْقِسْطِ?؛ فرمود اينها درباره يتامي? استفتا مي‌كنند. سؤال، خصوصيتش محذوف است، چون «و حذف ما يعلم منه جائز» براي اينكه جواب، خصوصيت را مشخص مي‌كند معلوم نيست كه آيا يتيم مذكّر مراد است يا يتيم مؤنّث مراد است ولي منظور يتيم است درباره يتيم از تو سؤال مي‌كنند. منظور چيست؟ آن در جواب مشخص شد. فرمود: ?وَيَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ? درباره زنها استفتا مي‌كنند ?قُلِ اللّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَمَا يُتْلَي عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ فِي يَتَامَي النِّسَاءِ اللَّاتِي لاَ تُؤْتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ? اينها درباره ايتام و دخترهاي يتيم سؤالي داشتند كه آيا با اينها ازدواج بكنند، نكنند بعد از آن آيات ناهيه كه آمد ?لاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ?[5] و آيات ديگري كه با شدّت فرمود اگر حقوق آنها را رعايت نكرديد، به عذاب اليم گرفتار مي‌شويد[6]، اينها سؤالي داشتند كه آيا مي‌توان با اينها ازدواج كرد يا نكرد؟
فرمود اين استفتايي كه درباره زنهاست اين بايد شرح داده بشود. زنهاي يتيم كه بي‌سرپرست‌اند حقوق آنها در چند قِسم خلاصه مي‌شود، مثل ساير زنها. در اصل تشكيل خانواده، مهريه را به اندازه مَهر‌المثل بايد بپردازيد، اگر براي اينها مَهر كمي قرار بدهيد يا مَهر به اندازه? متعارف باشد ولي پرداخت نكنيد و همچنين نَفقه بايد به اندازه متعارف باشد ولي در انفاق اينها عدل را رعايت نكنيد، حق‌القَسم والمضاجعه را نسبت به ديگران رعايت بكنيد، نسبت به اينها رعايت نكنيد. اينها چون بي‌سرپرست‌اند، اموالي اگر از اينها مانده است اين اموالشان را مصرف بكنيد بعد اينها را رها بكنيد كه هيچ‌كس در اينها رغبت نمي‌كند؛ نه مالي دارند كه خودشان را تأمين كنند، نه كسي با آنها ازدواج مي‌كند، اين كارها را نكنيد.
بيان عدم ارتباط فراز مورد بحث با ما قبل خود
اينكه فرمود: ?وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي? يعني اگر ترسيديد در تشكيل خانواده با يتامي? قِسط و عدل رارعايت نكنيد، خب با زنهاي ديگر ازدواج كنيد. اين هيچ ارتباطي با آن آيه? قبل ندارد كه مربوط به اموال يتامي? باشد تا گفته شود بين مقدم و تالي هيچ تناسبي نيست ـ معاذ الله ـ مقداري از قرآن اينجا حذف شده، تحريف شده، براي اينكه مقدم و شرط اين است كه ?وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي?؛ اگر مي‌ترسيد كه نمي‌توانيد اموال يتامي? را درست حفظ بكنيد، آن‌گاه ?فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِنَ النِّسَاءِ?؛ با هر زني كه خواستيد[و] براي شما حلال بود ازدواج كنيد، چون خيال كردند اين مقدم، مربوط به آيه اُولاست، اين جمله شرطيه مربوط به آيه اُولاست و اين تالي با آن مقدم، مناسب نيست اين جزا با آن شرط، مناسب نيست، گفتند حتماً بين شرط و جزا چيزي افتاده
آيه 127 سوره <نساء> مبين سياق آيه دوم
اين توهّم، ناشي از آن است كه اين صدر آيه مباركه يعني مقدم و جمله شرطيه، درست به او توجه نشده. وقتي به اين صورت دربيايد كه با آيه 127 همين سوره? مباركه? «نساء» هم هماهنگ است معناي روشني دارد، چون ازدواج با يتيم دشوار است، چون حقوقي دارد و قدرت استيفاي حق را ندارد، فضا هم فضاي جاهليت است، براساس ?قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَي?[7] زندگي مي‌كردند، آن وقت حقوق اين زنهاي يتيم هدر مي‌رفت.
در قرآن در همين آيه? محلّ بحث، منظور از اين يتيم اين نيست كه خردسال باشد و قابل ازدواج نباشد، چه اينكه در آيه قبل هم كه فرمود: ?وَآتُوا الْيَتَامَي أَمْوَالَهُمْ? منظور، همان علاقه «ما كان» است يعني كسي كه قبلاً يتيم بود حالا بالغ شد، مالِ او را به او بدهيد، نه اينكه كسي كه الآن متلبّس به يُتم است مال او را به او بدهيد، چون كسي كه متلبّس به يُتم است كه نمي‌شود مال او را به او داد، برابر همان آيه? شش سوره? «نساء»، اينكه مي‌فرمايد: ?وَآتُوا الْيَتَامَي? يعني كسي كه قبلاً يتيم بود حالا بالغ شد، مال او را به او بدهيد. مثل اينكه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مي‌گفتند يتيم ابي‌طالب، با اينكه يُتم از او برطرف شد «لا يُتمَ بعدَ احتلامٍ»[8] اين يتامي? گفتن به علاقه «ما كان» است، اموال يتيم را بدهيد يعني كسي كه قبلاً يتيم بود و حالا بالغ شد، مال او را به او بدهيد. اگر ترس داشتيد با يتامي? ازدواج بكنيد، با ديگران ازدواج بكنيد ?وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي? اين ?فِي الْيَتَامَي? همان ?يَتَامَي النِّسَاءِ? است كه در همين سوره? «نساء» در آيه? 127 آمده؛ اگر مي‌ترسيد كه با دخترهاي يتيم ازدواج بكنيد خب با زنهاي ديگر ازدواج بكنيد، با محلّلات ديگر ازدواج بكنيد. چون تربيت كه در جاهليت، ناقص بود. تعليم الهي هم در كمال شدّت از حقوق ايتام دفاع كرده است، لذا اينها سؤال كردند كه آيا ما با اينها يكجا زندگي كنيم يا نكنيم كه ?يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَي قُلْ إِصْلاَحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَإِن تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ?[9] در همين زمينه و فضا فرمود اگر مي‌ترسيد كه حقوق ايتام را رعايت كنيد، زنهاي ديگر را براي ازدواج انتخاب بكنيد، چون اگر كسي را به عنوان همسر انتخاب كرديد حقوقي دارد.
حقوق متقابل زن و مرد در آيه 228 سوره بقره
بخشي از حقوق در سوره? مباركه? «بقره» بحثش قبلاً گذشت، نظير آنچه در آيه? 228 سوره? «بقره» است. فرمود: ?وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ? گرچه مدير داخلي در يك خانواده مرد است، چون او مسئول نَفقه است، مسئول كِسوه است، مسئول تهيه مسكن است، لذا او قَيّم است مسئوليت به عهده اوست. اما حقوق زن و مرد متقابل است، فرمود: ?وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ? ولي بالأخره در يك جمع كوچك پنج، شش نفري، يك نفر بالأخره مدير عامل طلب مي‌كند، مسئول مي‌خواهد مسئول مرد منزل است، اين وظيفه است نه حق.
آن‌گاه از نظر حق فرمود: ?وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ? چه اينكه در همين سوره? مباركه? «نساء» آيه? نوزدهم اين است كه ?وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ?؛ با زنها معاشرت معروف داشته باشيد. پس زن و مرد يك حقوق متقابل دارند اگر ?وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ?، اگر ?وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ? اگر يك حقوق مسلّمي زن به عهده مرد دارد، اگر فضا، فضاي جاهليت باشد از يك سو و مرد هم مقتدر باشد از سوي ديگر، اين حقوق پايمال مي‌شود و يا اگر از خدا بترسد، مي‌ترسد كه نتواند اين حقوق را رعايت كند. آن‌گاه در اين زمينه يا شايد سؤالي شده است يا نه، در زمينه‌اي كه جا براي سؤال است ولو سؤال نشده، فرمود اگر مي‌ترسيد كه با زنهاي يتيم ازدواج كنيد براي اينكه حقوقشان را تأديه نكنيد، با زنهاي محلّل ديگر ازدواج كنيد: ?وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي? اين ?وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي? يعني «في يتامي النساء» كه در همان سوره? مباركه? «نساء» ?فِي يَتَامَي النِّسَاءِ?[10] آمده.
پرسش:...
پاسخ: يتامي? آنجا چون جمع است و كلمه? نساء هم در او نبود و شامل هر دو گروه هم مي‌شود و اين تغليب هم هست، اين‌‌چنين نيست كه ?وَآتُوا الْيَتَامَى أَمْوَالَهُمْ? اين ناظر به يتيمِ پسربچه باشد، دختربچه را شامل نشود اينكه نيست كه، اين لفظ چون مذكّر است به اين مناسبت وگرنه فرق بين مذكر و مؤنث كه نيست.
دلالت سياق آيه بر ايتام مذکر و مونث
پرسش:...
پاسخ: آنجا ?اليَتَامَي?? ذكر فرمود و اين ?اليَتَامَي?? لفظش مذكر است، لذا ?أَمْوَالَهُمْ? فرمود و هيچ اختصاصي هم ندارد كه اين مال پسربچه يتيم است ولي مي‌شود مال دختربچه يتيم را گرفت. چه اينكه ?آتَوُا? خطاب به مرد است، خطاب به زن نيست، نفرمود «وآتين». اين‌گونه از تغليبها فراوان در محاوره مطرح است، به همان دليل كه ?آتَوُا? فرمود ولي شامل زنها هم مي‌شود، به همان دليل ?أَمْوَالَهُمْ? هم فرمود شامل دختربچه‌هاي يتيم هم خواهد بود، اين براساس تغليب است. اما در ?وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي? سخن درباره مال نيست، سخن درباره <يَتَامَي النِّسَاءِ> است، چون درباره <يَتَامَي النِّسَاءِ> از چند جهت مطرح بود يا مال اينها را مصرف مي‌كردند، تبديل طيّب به خبيث بود، خبيث به طيّب بود، انضمام مال بود، عدم ايتاي مال اينها به اينها بود يا نه، اگر سخن از مال نبود در مهريه كم مي‌گذاشتند يا اگر مهريه را متعارف قرار مي‌دادند در هنگام پرداخت، مضايقه داشتند، در نفقه دادن سخت مي‌گرفتند، در تهيه مسكن و كِسوه سخت مي‌گرفتند، ساير حقوق را يا اينها را بعد از مدتي بي‌سرپرست رها مي‌كردند. فرمود اگر مي‌ترسيد كه حقّ دختران يتيم را رعايت نكنيد، با اينها ازدواج نكنيد[بلکه] با زنهاي ديگر ازدواج بكنيد. آن‌گاه فرمود با زنهاي ديگر هم كه مي‌خواهيد ازدواج بكنيد تا چهار زن مي‌توانيد ولي آنجا هم اگر ترسيديد عدالت را رعايت نكنيد، بيش از يك زن نگيريد، اين آيه مربوط به اصل تشكيل خانواده است، پس بين مقدم و تالي كمال تناسب هست، بين شرط و جزا كمال تناسب هست.
بيان حضرت استاد در رفع شبهه تحريف
گذشته از اينکه در مقدمات بحث تفسيري، ملاحظه فرموديد تحريف قرآن نه تنها برخلاف خود قرآن است، نه تنها تحريف قرآن برخلاف روايات است، تحريف در كتابهاي ديگر عقلاً ممكن است، چه اينكه واقع هم شده درباره مثلاً تورات و انجيل ولي تحريف درباره آخرين كتاب، عقلاً محال است يعني ممكن نيست خدا كتابي بفرستد و آخرين كتاب باشد، پيامبري بفرستد، آخرين پيامبر باشد و ديگر پيامبري نيايد كه اينها را تصحيح كند، كتاب ديگري نيايد كه اينها را تتميم بكند و اين را هم حفظ نكند، اين با برهان عامّه نبوت سازگار نيست. برهان عامّه نبوت اين است كه براي هر عصري خدا بايد مردم را با رهبري الهي خود تأمين بكند حالا آخرين رهبر را فرستاده، آخرين كتاب را هم فرستاده او را هم حفظ نكرده، مردم هم تحريف كردند نه پيامبري مي‌آيد نه قرآنِ اصيلي ـ معاذ الله ـ در دست مردم هست، آن وقت شدند بدون رهبر و بدون وحي. در بحثهاي علوم قرآني آنجا در بحث تحريف، اين نكته به عرض رسيد كه تحريف قرآن برخلاف ادلّه روشن خود قرآن است اين يك، برخلاف ادله? معتبر روايي است اين دو، برخلاف عقل هم است سه.
گذشته از اينكه در اينجا اصلاً توهّم، توهّم ناروايي بود بعد منشأ احتمال تحريف اين توهّم نارواست.
بررسي معني لغوي واژه «قسط»
پس ?وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي? يعني <فِي يَتَامَي النِّسَاءِ> ?فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُم? قِسط و اِقساط و قَسط را هم در بحثهاي قبل هم ملاحظه فرموديد. اِقساط يعني قِسط عمل كردن. قِسط تقريباً نزديك به معناي عدل است، مرادف با عدل نيست؛ اما به معني جزء مساوي است. اِقساط يعني رعايت قِسط و عدل كه ?إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ?[11] اما <قَسط> در مقابل عدل است يعني ظلم، يعني جور. اينكه فرمود: ?وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً?[12] قاسِط كسي كه اهل قَسط است، <قَسط> يعني جور قاسط يعني ظالم يعني اهل قَسط و جور كه ?وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً? <مُقسِط> يعني كسي كه اهل قِسط و عدل است. فرمود اگر مي‌ترسيد كه قِسط و عدل را رعايت نكنيد درباره يتاماي نساء آن‌گاه ?فَانْكِحُوا?.
بيان علامه طباطبايي(ره) مبني بر محذوف بودن جزا در آيه
اين در حقيقت، تعبير سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) جزا محذوف است يعني «ان خفتم الا تقسطوا في اليتامي? فلا تنكحوهنّ فانكحوا ما طاب لكم من النساء» اين ?فَانْكِحُوا? به جاي آن جزا نشسته؛ سادّ مسدّ جزاست[13] «وان خفتم ألا تقسطوا في يتامي? النساء» اين اضافه صفت به موصوف است يعني نساء يتيم، خب بازنهاي ديگر ازدواج کنيد.
احصاي طيبات و خبائث نساء در امر نکاح
?فَانْكِحُوا مَا طَابَ? اين ?مَا طَابَ? در مقابل «ما خَبُث» است كه ناظر به جنس است. در همين سوره? مباركه? «نساء» از آيه? 22 به بعد، آن زنهايي كه نكاحشان محرّم است و جزء ?مَا طَابَ? نيست آمده. از آيه? 22 به بعد اين‌‌چنين است ?وَلاَ تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتاً وَسَاءَ سَبِيلاً ? حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ? الي آخر، آنها در مقابل ?مَا طَابَ? است، آن مي‌شود «ما خَبث». ولي فرمود اگر نتوانستيد حقوق دختران يتيم را رعايت کنيد، زنهايي كه در مقابل آن ?حُرِّمَتْ? قرار گرفته‌اند، حلال‌اند با آنها ازدواج كنيد. پس يك بحث در اين است كه در موقع خطر، خودتان را مبتلا نكنيد، اين يك حُكم ارشادي است. حُكم تعليم و تربيت است كه ?يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ?[14] اين‌چنين نيست كه حرام باشد و اگر خوف عُقلايي بود يك منشأ خوف عقلايي بود انسان، اقدام كرد و بعد مبتلا شد به عدم رعايت حقوق، ديگر معذور نيست، چون قرآن راه را نشان داده است. چه اينكه عقل هم مي‌گويد وقتي انسان مُأمّن ندارد؛ در معرض خطر است، نبايد وارد بشود كسي كه اطمينان ندارد به كاري نبايد وارد بشود، وقتي وارد شد و مبتلا شد ديگر معذور نيست. پس ?وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي? يعني «في يتامي النساء»، <فلاتنکحوهن>[بلکه] ?فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِنَ النِّسَاءِ? اين فصل تمام شد.
تعيين محدوده نکاح با ?ما طاب لکم?
فصل بعد در اين زمينه، بحث است كه تا چه اندازه؟ آن‌هم حدّي دارد يا نه؟ فرمود حدّش آن است كه پس از ايتام كه گذشتي با غيرايتام بخواهيد زندگي تشكيل بدهيد، اين بايد جزء ?مَا طَابَ? باشد[و] آن محرّمات، خارج كه اين‌هم در حقيقت، بحث دوم، فصل دوم، فصل سوم اين مي‌شود كه اين ?مَا طَابَ لَكُم? كه جنس مراد است، لذا نفرمود «من طاب» فرمود: ?مَا طَابَ? اين حدّش چقدر است؟ فرمود: ?مَثْنَي وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ? اين ?مَثني و ثلاث ورُباع? كه «مَفعَل» و «فُعال» است اين در ادب، اين دو كلمه? «مَفعل» و «فُعال» براي تكرار وضع شده است؛ به جاي اينكه بگويند «اثنين، اثنين» دوتا، دوتا مي‌گويند «مَثني?»، همين يك كلمه را مي‌گويند آن تكرار فهميده مي‌شود، به جاي اينكه بگويند دوتا، دوتا مي‌گويند «مَثني?»، به جاي اينكه بگويند سه سه، سه‌تا سه‌تا مي‌گويند «ثلاث»، به جاي اينكه بگويند أربع أربع مي‌گويند «رباع». اين «فُعال» وضع شده است براي تكرار عدد، به جاي اينكه بگويند چهارتا چهارتا مي‌گويند «رباع»، به جاي اينكه بگويند دوتا دوتا مي‌گويند «مثني?».
دلالت کلمه مثني و ثلاث براي تکرار و رفع توهم­هاي ضعيف
اين كلمه? مَثني? و كلمه? ثلاث و رباع كه مَفعَل و فُعال است براي تكرار عدد وضع شده است؛ به جاي اينكه بگويند دوتا دوتا، مي‌گويند مثني? و توهّم اينكه تا نُه‌تا جايز است، اين‌هم از آن توهّمهاي خيلي ضعيف است، براي اينكه اگر بنا بود تا نُه‌تا جايز باشد كه ما بگوييم مجموع مثني و ثلاث و رباع كه با «واو» ذكر كرده اين «واو»، «واو» تفصيل است نه «واو» جمع، براي اينكه اگر منظور اين بود كه دو و سه و چهار، مجموعاً مي‌شود نُه‌تا، تا نُه‌تا زن جايز است خب مي‌فرمود «تِسع»، «تسع» كلمه‌اي است كه اين معنا را مي‌فهماند، چرا فرمود كه دوتا و سه‌تا و چهارتا اين چه تعبيري است و چه حرف زدني است كه جلالت قرآن، منزّه از آن است كه اين‌‌چنين تعبير بكند كه منظورش نُه‌تا باشد و در لفظ بگويد ?مَثْنَي وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ? اين «واو»، «واو» تفصيل است نه «واو» جمع يعني براي هر نفري اگر قِسط و عدل را بتواند رعايت كند يك، دو، سه تا چهار جايز است، حالا بحثش بعداً خواهد آمد.
«و الحمد لله رب العالمين»


1. سوره بقره ، آيه 108
2. سوره احزاب ، آيه 52
1. سوره نساء ، آيه10
2. سوره نساء ، آيه 6
3. سوره انعام ، آيه152؛ سوره اسراء آيه 34
4. ر.ک: سوره نساء ، آيه 10
1. سوره طه، آيه 64
2. التبيان في تفسيرالقرآن، ج3، ص101؛ مجمع البيان، ج3، ص7
1. سوره بقره ، آيه 220
1. سوره نساء ، آيه 127
1. سوره مائه ، آيه 42 ؛ سوره حجرات ، آيه 9؛ سوره ممتحنه، آيه 8
2. سوره جن، آيه 15
1. ر.ک: الميزان ، ج4، ص167
2. سوره بقره ، آيه 129؛ يوره آل عمران، آيه164؛ سوره جمعه، آيه2