موضوع: سوره نسا

عنوان: تفسير سوره مبارکه نساء جلسه 21

مدت زمان: 31.01 دقيقه اندازه نسخه كم حجم: 3.55 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 7.10 MB دانلود

رديف
نوع عنوان
عنوان
1

بررسي معناي «عال، يعول»
2

احتمال معناي عايله سبک‌تر از ?ذلک ادني ألا تَعُولوا?
3

اشکال لغوي وارده بر احتمال فوق
4

اشکال تفسيري بر احتمال فوق
5

برداشت معناي واحده از «ما ملکت» و تحليل‌ حضرت استاد
6

نقد كلام زمخشري و ارائه معني عائله‌مند شدن از ?أدني الّا تعولوا?
7

احتمال برداشت معناي عائله‌مند نشدن و نقد وارده بر آن
8

زمخشري و توجيه متعصبانه قول شافعي
9

ناهمخواني قول شافعي با سياق آيه
10

معناي مختار هماهنگ با سياق آيه
11

آيه 129 سوره نساء و رعايت عدالت در محبت
12

تبيين عدم تنافي آيه 3 با آيه 129 سوره نساء
13

بيان حقوقي شرط ضمن عقد مبني بر عدم اختيار همسر دوم
14

خلاف شرط ضمن عقدبودن وضعيت عقد دوم
15

آيه چهار و تأکيد بر پرداخت صداق همسران
16

بررسي وجه خطاب «نحله» به مهر همسران
17

لذت مشترک در ازدواج و هبه الهي بودن مهريه
18


19





اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَي وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذلِكَ أَدْنَي أَلَّا تَعُولُوا ?3? وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً?4?
بررسي معناي «عال، يعول»
ذيل آيه? محلّ بحث اين بود كه اگر هراس داريد [و] نمي‌توانيد عدل را بين بيش از يك زن رعايت كنيد، يك همسر انتخاب بكنيد يا با كنيزكان ازدواج كنيد كه آنها سهل‌المئونه‌اند، بعد اين حُكم را تعليل فرمود: ?ذلِكَ أَدْنَي أَلَّا تَعُولُوا? يعني اين اقرب است كه شما مبتلا به جور و ظلم نشويد. اين «عال، يعول» از «عول» به معناي زياده مثقله است، اگر در كفّه? ترازو يك بار سنگيني قرار بگيرد، آن كفّه? ديگر محكوم به ارتفاع است، اين محكوم به نزول است او محكوم به صعود، اين كفّه «عال» براي اينكه بار زايد دارد، قهراً آن تعادل را از دست مي‌دهد و از همين‌جا مشتق شده است كه مي‌گويند «عال الحاكم» يعني «جار»، حاكم، عائل شد يعني جائر شد، «عال الحاكم» يعني «جار و ظلم» اين ?ذلِكَ أَدْنَي أَلَّا تَعُولُوا? يعني «أدني ألا تظلموا ولا تجروا» نزديك است به اينکه جور و ظلم نكنيد.
احتمال معناي عايله سبک‌تر از ?ذلک ادني ألا تَعُولوا?
بنابراين اين‌هم اصل حُكم تعبّدي را بيان فرمود هم علّتش را مشخص كرد. بعضيها احتمال دادند كه اين ?ذلِكَ أَدْنَي أَلَّا تَعُولُوا? يعني اگر عائله‌تان سبك‌تر و كمتر باشد، شما به زحمتِ هزينه? اينها نمي‌افتيد؛ فقير نمي‌شويد [و] گرفتار هزينه? سنگين اين عائله نمي‌شويد، لذا بارتان را سبك‌تر كنيد[1].
اشکال لغوي وارده بر احتمال فوق
اين يك اشكال تفسيري دارد و يك اشكال ادبي و لغوي. اما اشكال لغوي‌اش اين است كه آن عال كه به معناي «افتقر» است، آن اجوف «يايي» است؛ «عال, يعيل» يعني «افتقر» و اين اجوف «واوي» است، «عال يعول» است. آن «عال, يعيل» كه اجوف «واوي» است و به معناي فقر است، هم در سوره? «توبه» آمده هم در سوره? «ضحي?». در سوره? «توبه» اين‌‌چنين است ?وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً? درباره اينكه مشركين را طرد كنيد و به فكر تأمين هزينه نباشيد، زيرا اگر هراس فقر داريد، خدا تأمينتان مي‌كند: ?وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللّهُ?، آيه? 28 سوره? «توبه» شما اگر مي‌ترسيد كه فقير بشويد، خدا شما را بي‌نياز مي‌كند [و] احتياجي نيست كه مشركين بيايند و مسائل مالي شما را تأمين كنند كه اين از «عال، يعيل» است ?عَيْلَةً? يعني «فقر». در سوره? «ضحي?» هم آمده است كه ?أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوَي? ?وَوَجَدَكَ ضَالّاً فَهَدَي ? وَوَجَدَكَ عَائِلاً فَأَغْنَي?2 عائل به قرينه ?فَأَغْنَي? از «عال، يعيل» است يعني نيازمند. پس «عال» كه به معناي «افتقر» است، آن اجوف «واوي» است نه اجوف «يايي» و در حالي كه اينجا مضارعش مشخص مي‌كند كه اجوف واوي است.
اشکال تفسيري بر احتمال فوق
اما از لحاظ تفسيري هم بعيد است، براي اينكه بحث در قِسط و عدل است، نه در فقر و غنا. اول آيه، وسط آيه همه درباره قِسط و عدل است ?وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِنَ النِّسَاءِ? مثني و ثلاث و رُباع ?فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً?، آن‌گاه همين امري كه مورد خوف است با راهنمايي حق، تأمين مي‌شود. فرمود اگر مي‌ترسيد كه عدل را رعايت نكنيد در ازدواج با ايتام، با آنها ازدواج نكنيد، با ساير زنها ازدواج كنيد. اگر خواستيد با زنهاي آزاده ازدواج كنيد ?مَثْنَي وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ? تا چهار زن جايز است، بعد فرمود اگر مي‌ترسيد كه عدالت را رعايت نكنيد، با يك همسر زندگي كنيد. بعد در ذيل فرمود: ?ذلِكَ أَدْنَي أَلَّا تَعُولُوا? يعني اين راه‌حلّي كه من به شما نشان داده‌ام، اين راه نزديك‌تر است كه شما به ظلم نيفتيد، بحث در فقر و غنا نيست، بحث در ظلم و عدل است.
پرسش:...
برداشت معناي واحده از «ما ملکت» و تحليل‌ حضرت استاد
نكته ديگر آن است كه آنها كه گفتند اين ?مَا مَلَكَتْ? عِدل واحدة است يعني يا يك همسر آزاد از حرائر يا با كنيزكان، براي كنيزكان حدّي نبود كه يكي باشد يا بيشتر. خب، اگر كسي بخواهد بيش از يك كنيز ازدواج كند با ?مَا مَلَكَتْ? نكاح كند، ديگر مسئله مئونه و هزينه و اينها كه فرق نمي‌كند؛ منتها در مسئله مَهر است كه فرق دارد و مانند آن وگرنه در هزينه كه فرقي نيست كه، بالأخره همسر را بايد اداره كرد، مقداريز سبك‌تر هست ولي بالأخره عائله خواهد بود. بنابراين اين كلمه ?أَلَّا تَعُولُوا? نه به معناي عائله‌مند شدن هست و نه به معناي فقر.
نقد كلام زمخشري و ارائه معني عائله‌مند شدن از ?أدني الّا تعولوا?
زمخشري در كشاف از شافعي نقل مي‌كند كه اين ?أَدْنَي أَلَّا تَعُولُوا? يعني عائله‌مند بشويد[2]، اين همان معنايي است كه مرحوم امين‌الاسلام در مجمع، به عنوان وجه دوم ياد مي‌كند، مي‌گويد اين‌هم اشتباه است. مرحوم امين‌الاسلام مي‌فرمايد كه بعضيها گفتند اين ?أَدْنَي أَلَّا تَعُولُوا? يعني «ألا تفتقروا». فرمود اين خطاست، براي اينكه «عال» به معناي «افتقر» اجوف يايي است و اين اجوف واوي است2.
احتمال برداشت معناي عائله‌مند نشدن و نقد وارده بر آن
وجه ديگري هم كه ديگران ذكر كردند آن‌هم اشتباه است، اين است كه گفتند اين ?أَدْنَي أَلَّا تَعُولُوا? يعني عائله‌مند نشويد، براي اينكه عائله‌مند نشويد، اين كار را بكنيد.
اين‌هم اشتباه است، براي اينكه «عال، يعول» كه به معناي عائله‌مند نيست «أع?ال، يعيل» يعني عائله‌مند شد، عائله‌مند مي‌شود، «مُعيل» يعني عائله‌مند، نه عيال‌دار. مُعيل به كسي مي‌گويند كه «كَثُر عياله»، «أعال، يعيل» يعني عائله‌مند شد، عائله‌مند مي‌شود «مُعيل» يعني كثيرالعيال. اين از باب «أعال، يعيل» است كه باب ثلاثي مزيد است باب افعال و ?أَدْنَي أَلَّا تَعُولُوا? به معناي كثرت عيال نيست3.
زمخشري و توجيه متعصبانه قول شافعي
زمخشري براساس ارادتي كه به شافعي دارد و مي‌گويد من كتابي هم نوشته‌ام در فضل علمي شافعي[3]، از او دارد حمايت مي‌كند، دارد اين را توجيه مي‌كند و مانند آن، يكي از راههاي توجيه حرف شافعي اين است كه اين «عال يعول» كه اجوف يايي است، به معناي پرداخت مئونه است «عال» يعني «مان عياله» يعني مئونه عيالش را داد. «يعول» يعني مئونه و هزينه عيال را مي‌پردازد، آن‌گاه اگر كسي عيال متعدّد داشته باشد، بايد عائل باشد يعني مئونه سنگين و هزينه? سنگين اين عيالها را تأمين كند. چون «عال، يعول» يعني مئونه? عيال و هزينه? آنها را داد و مي‌دهد، لذا گفته شد «ابدأ بنفسِك ثمّ بمن تَعول»2 يعني اول مئونه خودت را حفظ بكن، بعد مئونه كسي كه تو آنها را در كفالت گرفتي، با اين بيان مي‌شود حرف شافعي را توجيه كرد كه ?أَدْنَي أَلَّا تَعُولُوا? يعني «ألا تمونوا عيالكم»
ناهمخواني قول شافعي با سياق آيه
منتها اين همان شبهه را دارد كه مطابق با اول و وسط آيه نيست، چون اول و وسط آيه، درباره عدل و ظلم است و قرآن هم راه‌حل نشان داد، فرمود اين راه را كه برويد به آن ظلم مبتلا نمي‌شويد. در اول آيه اين است كه اگر مي‌ترسيد ظلم بكنيد، در وسط آيه اين است كه اگر مي‌ترسيد ظلم بكنيد، اين كارها را بكنيد بعد دليلي كه ذكر مي‌شود بايد با آن راه‌‌حل ،هماهنگ باشد، اين نزديك‌تر است كه به خطر نيفتي، آن خطري كه انسان از او مي‌هراسيد همان خطر ظلم و عدم قِسط و عدل بود.
معناي مختار هماهنگ با سياق آيه
خب، پس اين آيه فرمود اگر مي‌توانيد عدل را رعايت بكنيد: ?مَثْنَي وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ? مي‌توانيد انجام بدهيد، كه اگر به جاي اين «واو»، «أو» ذكر مي‌كرد معنايش اين بود كه اگر مثني? شد، ديگر ثلاث نيست و اگر ثلاث شد، ديگر رباع نيست. در حالي كه اگر كسي مثني? بود و يكي از اينها مُرد يا طلاق گرفت، مي‌تواند به جاي اين يكي به ثلاث و رباع تبديل بكند و شرعاً در صورت حفظ عدل، مقدور اوست و اگر «أو» باشد معنايش اين است كه حقّ تبديل ندارد، مثلاً از مثني? به ثلاث يا از ثلاث به رباع.
آيه 129 سوره «نساء» و رعايت عدالت در محبت
پرسش:...
پاسخ: بحث عدالت در محبّت را در آيه? 129 همين سوره? مباركه مطرح است. در همين سوره? «نساء» آيه? 129 اين است ?وَلَن تَسْتَطِيعُوا أَن تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَإِن تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُوراً رَحِيماً? برخيها فكر مي‌كردند كه اين آيه? 129 سوره? «نساء» با اين آيه محلّ بحث سوره? «نساء» مناقض است؛ مي‌گفتند آيه? سه سوره? «نساء» با آيه? 129 هماهنگ نيست، براي اينكه در اينجا فرمود اگر درباره يتامي? هراس داريد كه عدل را رعايت نكنيد، حقوق اين همسرِ يتيم را رعايت نكنيد، دو يا سه همسر را مي‌توانيد انتخاب بكنيد. ولي در همين سوره? «نساء» آيه? 129 مي‌فرمايد، نمي‌توانيد خودتان را به زحمت نيندازيد، فرمود: ?وَلَن تَسْتَطِيعُوا أَن تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ?؛ ولو خيلي هم تلاش و كوشش بكنيد ?وَلَوْ حَرَصْتُمْ?؛ ولو هم خيلي حرص بورزيد، خيلي هم تلاش و كوشش بكنيد، نمي‌توانيد عدالت را رعايت بكنيد، در حالي كه در آيه? سه همين سوره? «نساء» فرمود با حفظ عدالت، مي‌توانيد ?مَّثْنَي وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ? ازدواج كنيد.
تبيين عدم تنافي آيه 3 با آيه 129 سوره «نساء»
راه‌حلّي كه امام(عليه السلام) در آن جواب بيان فرمودند اين است كه اين آيه? سه سوره? «نساء» راجع به حقوق است، حقّ‌القَسم است مثلاً نفقه است و مانند آن. بعضيها نمي‌توانند اين حقوق واجبه را با حفظ عدل رعايت كنند و بعضي مي‌توانند. اما آيه? 129 سوره? «نساء» راجع به حقوق نيست، راجع به آن گرايشها و مِيل قلبي است. بعضيها مؤدّب‌اند، خوش‌اخلاق‌اند، گرايش مرد به او بيش از ديگران است، اين يك حُكم اخلاقي است اين يك ميل قلبي است، قهراً البته تبعاتي هم ممكن است به همراه داشته باشد. پس اين آيه? 129 كه فرمود: ?وَلَن تَسْتَطِيعُوا أَن تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ? ناظر به آن تعديل در اميال و گرايشهاي قلبي است نه مسئله هزينه و نفقه و مسكن و امثال‌ذلك، ممكن است كسي در مسكن و هزينه و كِسوه و نظاير آن، عدل را رعايت بكند ولي در مسئله گرايش قلبي، مقدورش نباشد. لذا اين كريمه راهنمايي مي‌كند كه ?وَلَن تَسْتَطِيعُوا أَن تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ?؛ خودتان را به اين زحمت نيندازيد، براي اينكه همين گرايشهاي قلبي ممكن است احياناً مايه تضييع حقوق و مانند آن بشود و اين گرايش قلبي، كم‌كم زمينه مي‌شود كه ?فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ? يكي از همسرها كه از نظر اخلاقي، زندگي، سليقه و مانند آن همفكر نيستيد، او در عين حال كه همسر شماست ?كَالْمُعَلَّقَةِ? است، مثل آدم بي‌سرپرست مي‌ماند، آن كار را نكنيد، بنابراين آن آيه با اين آيه، منافاتي ندارد[4].
بيان حقوقي شرط ضمن عقد مبني بر عدم اختيار همسر دوم
و اما شرط در ضمن عقد باشد اين حقّ ازدواج مجدّد را ندارد. اگر آمد برخلاف اين شرط عمل كرد، آ‌ن همسرش كه در نكاح اول، شرط عدم تعدّد كرد، خيار تخلّف شرط دارد. گرچه در نكاح شرط الخيار نيست؛ اما خيار خلاف شرط هست، آن مي‌تواند شرطي را كه كرده است برابر آن شرط اقدام بكند.
خلاف شرط ضمن عقدبودن وضعيت عقد دوم
پرسش:...
پاسخ: دوّمي كه باطل نيست، نسبت به دوّمي او معصيت كرده، چون عمل به شرط واجب است. چون عمل به شرط واجب است، اين وفا نكرده به شرط معصيت كرده و شرط هم چون حُكم وضعي را به همراه دارد، آن همسر اول خيار تخلّف شرط دارد. حالا اگر حُكم شرعي را به وسيله قدرت ناهيه عن المنكر بتواند جلويش را بگيرد كه آن كار را انجام ندهد آن را هم مي‌تواند شرعاً؛ اما وقتي كرد، ديگر ممكن است تعزير بشود كه چرا كردي. فرق بين نهي از منكر و تعزير آن است كه در نهي از منكر، فشار روي كسي كه قصد معصيت دارد وارد مي‌شود كه معصيت نكند، تعزير و ساير حدود، بر مرتكب وارد مي‌شود كه چرا كردي. لذا يك فرق جوهري بين آن كارهايي كه در نهي از منكر هست با تعزير هست، چون براي نهي از منكر مراتبي هست: اول انزجار قلبي هست؛ بعد نهي لساني هست؛ بعد نهي يدي هست با زدن و امثال‌ذلك؛ بعد حتي آ‌ن مرحله نهايي به قتل هم مي‌رسد؛ منتها مرحله اول و دوّمش عمومي است، مرحله سوم و چهارمش چون بحث سياسي است به حكومت برمي‌گردد. اين‌‌چنين نيست كه هر كسي حق داشته باشد به عنوان نهي از منكر، كسي را مصدوم بكند يا مجروح بكند يا مقتول بكند، آن مرحله سوم و چهارمش براي اينكه هرج و مرج نشود، به عهده? حكومت است؛ اما مرحله? اول و دومش عمومي است. در مرحله سوم و چهارم ـ حالا به عهده هر كسي هست ـ مي‌زنند كه جلوي اين شخصي كه مي‌خواهد معصيت بكند بگيرند كه اين گناه را نكند. اين زدن، براي دفع است كه اين شخص گناه نكند. حالا اگر گناه كرده است و در محكمه ثابت شده است، حاكم شرع دستور تعزير يا حد مي‌دهد كه چرا كردي، آن زدنِ بعد از ارتكاب به عنوان تعزير يا حد است كه چرا كردي، اين زدنِ قبل از ارتكاب، نهي از منكر است كه جلوگيري بكند.
به هر حال اگر شرطي شده است بر شوهر، ازدواج دوم حرام است و مي‌توان از راه نهي از منكر جلوي او را گرفت. ولي اگر معصيتي كرده است، همسرِ قبلي حق دارد كه آن خيار تخلّف شرط را اعمال بكند.
آيه چهار و تأکيد بر پرداخت صداق همسران
بعد فرمود: ?وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً?؛ صَداق اينها آنچه را كه به عنوان مَهريه براي اينها مقرّر كرديد؛ آن را هم تصاحب نكنيد به اينها بدهيد. چون آنچه مايه تصديق نكاح است و مايه? صَداقت طرفين است، او را به عنوان صَداق مي‌نامند، همين مَهريه را به اين مناسبت صداق مي‌گويند. فرمود صَدُقات اينها را به اينها ?نِحْلَةً? عطا كنيد. ?نِحْلَةً? يعني «هِبةً»، «عطيةً» كه تقريباً به منزله? مفعول مطلق است؛ منتها از غير جنس خود فعل «آتوا، ايتاء» يا «اعطوا، اعطاء» يا «انهلوا، نحلة» اينها مفعول مطلقي است از سنخ خود فعل؛ اما «آتوا، نحلة» مثل «قعد جلوساً» است كه مفعول مطلق هست؛ منتها از لفظ خود فعل نيست. اينجا هم فرمود: ?وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً?؛ مهوري كه براي اينها قرار داديد، صدقه‌هايي كه براي اينها قرار داديد، به اينها عطا كنيد.
بررسي وجه خطاب «نحله» به مهر همسران
يك بحث درباره ?فآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ?[5] يا «هُنَّ مُستأجرات»2 كه در مُتعه است كه آن بحث جدايي است كه شايد از مَهر او به عنوان اُجرت ياد بشود؛ اما در اين‌گونه از موارد، نِحله ياد شده. يكي از وجوهي كه از ايتاي مَهر به عنوان نحله ياد شده است، اين است كه زن و مرد در زندگي مشترك‌اند، بهره‌اي كه مي‌برند مشترك است؛ منتها خداوند هِبه‌اي به زن داده است.
لذت مشترک در ازدواج و هبه الهي بودن مهريه
به هر حال اين يك التذاذ مشترك هست بين زن و شوهر و آ‌ن مهريه‌اي كه مي‌برد، اين يك هِبه الهي است در مقابل چيزي نيست. براي اينكه لذّت، امري است مشترك، تشكيل خانواده امري است مشترك، حقوق امري است مشترك ?وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ?، ?وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ? يك حقوق متقابلي زن و شوهر دارند؛ اما اين مَهر، هبه‌اي است الهي، لذا از او به عنوان نحله ياد شده است: ?وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً?. ولي اين‌‌چنين نيست كه اين امر، امر وجوبي باشد كه حتماً بايد بپردازيد، حالا اگر او نخواست باز هم بايد بپردازيد، اين طور نيست ?فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً?؛ اگر همسرهاي شما با طِيب نفس، مقداري از آن مَهر را به شما بخشيدند براي شما حلال است.
اين «مَريء» آن دستگاه گوارش را مي‌گويند مِري، آنچه به طور سَهل و گوارا وارد در اين دستگاه مري مي‌شود مي‌گويند «مريء» يعني گوارا، «هنيء» هم همين معنا را به همراه دارد ?هَنِيئاً مَرِيئاً? يعني براي شما گوارا باد، اين كنايه از همان حلّيت است. پس اصلش تعدّي در صدقات حرام است ولي نظير همان «لا يحل مال امريء مسلم إلا بِطيب نفسه» اين‌هم براساس همان اصل كلي است، مي‌فرمايند اگر با طِيب نفس مالي را به شما اعطا كرده‌اند ?فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً?.
«و الحمد لله رب العالمين»


1. ر.ک: التفسيرالکبير، ج9، ص489؛ تفسيرالقرآن العظيم (ابن ابي حاتم) ، ج3، ص860
2. سوره ضحي، آيات 6-8

1. ر.ک: الکشاف ، ج1 ، ص468
2.ر.ک: مجمع البيان، ج 3، ص8
3. ر.ک: مجمع البيان، ج3 ، ص8
1. ر.ک: الکشاف ، ج1 ، ص468
2. شرح سنين النسائي(جلال الدين سيوطي) ، ج7 ، ص62
1. ر.ک: الکافي ، ج5، ص362و363
1. سوره نساء ، آيه 24
2.ر.ک: الکافي، ج5، ص452