موضوع: سوره نسا

عنوان: تفسير سوره مبارکه نساء جلسه 38

مدت زمان: 31.41 دقيقه اندازه نسخه كم حجم: 3.62 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 7.25 MB دانلود

رديف
نوع عنوان
عنوان
1

مسئله نکاح و شبهات مربوط به آن
2

شبهه تعدد زوجات
3

ورود شبهه بر وضع مسلمانان نه اصل اسلام
4

تعدد زوجات وسيله تحشي حکام جور
5

تفاوت نگرش به مسائل در نظام شريعت و نظام ولايت
6

بيانگر اسلام بودن جامعه در زمان حکومت اسلامي
7

منزلت علمي علامه طباطبايي در بيان شهيد مطهري(رحمة الله عليهما)
8

بيان شهيد مطهري در شأن صاحب الميزان(رحمه الله)
9

تفاوت شعار دموکراسي غرب با عملکرد ضد دموکراسي
10

جنگ جهاني اول و حاکميت استبداد محصول دموکراسي غربي
11

پيش بيني زوال حکومت کمونيستي در تفسير شريف الميزان
12

حيات پس از مرگ علماي رباني در عالم برزخ
13

سنت الهي و فروپاشي نظام کمونيستي از درون
14

دو جنگ جهاني ثمره دموکراسي و آزادي غربي
15

مکتب و ولي مکتب دو عنصر اصلي اعتبار اسلام
16

تعدد زوجات و مقتضيات زمان
17

شبهه زوجات رسول اکرم صلي الله عليه و آله و پاسخ صاحب الميزان
18

سيره رسول اکرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در ازدواج
19

ازدواجهاي پيامبر و مصالح اسلام و مسلمين
20

حقوق زن در سيره رسول اکرم(صلي الله عليه و آله)
21





اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?وَابْتَلُوا الْيَتَامَي حَتَّي إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْكُلُوهَا إِسْرَافاً وَبِدَاراً أَن يَكْبَرُوا وَمَن كَانَ غَنِيّاً فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَن كَانَ فَقِيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَي بِاللّهِ حَسِيباً?6?
مسئله نکاح و شبهات مربوط به آن
همان‌طوري كه ملاحظه فرموديد چند فصل از بحثهاي مربوط به تبيين عصر نزول قرآن و آداب و سنن مردم آن روزگار را سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) در تفسير شريف الميزان بيان كرد تا با توجه به آن مطالب، فضاي نزول اين سوره مشخص بشود، آن‌گاه معلوم بشود كه چطور اسلام درباره اموال، نظر خاص داشت، درباره زنها نظر خاص داشت، درباره اصل ازدواج، نظر خاص داشت، درباره ايتام، نظر خاص داشت و مانند آن.
شبهه تعدد زوجات
يكي از آن فصول مربوط به مسئله نكاح بود كه در نكاح، سه فصل مطرح شد. فصل سوم مسئله تعدّد زوجات بود كه عده‌اي نقدي بر اسلام داشتند و چهار اشكال از شبهات مسيحيها يا كساني كه متنصّرند، گرچه نصراني نيستند اين شبهات را بر اسلام وارد كردند كه خلاصه آن شبهات چهارگانه و جوابهاي اين شبهات چهارگانه در بحث ديروز گذشت. تا رسيديم به اينجا كه آ‌نچه اينها اشكال كرده‌اند بر فرض اينكه وارد باشد، بر وضع مسلمين است نه بر مكتب اسلام يعني اينها مي‌بينند كساني بيش از يك همسر دارند و در داخله? منزل به جاي رأفت و محبّت، حسد و كينه حُكم مي‌كند و اين را به حساب اسلام مي‌آورند، خيال مي‌كنند اسلام، تعدّد زوجاتي كه با كينه و غضب همراه است تجويز كرده است، در حالي كه اسلام فرمود: ?فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ?[1] پس اگر نقدي باشد بر مسلمين است و نه بر اسلام، اين يك مطلب.

ورود شبهه بر وضع مسلمانان نه اصل اسلام
مطلب دوم آن است كه آن گروه از مسلمين كه به تعدّد زوجات دامن زدند، بر اساس «الناس علي دين ملوكهم» از درباريان حُكّام و طاغيان اينها پيروي كردند و در حكومت طغيان و جور، مسئله تعدّد زوجاتي براي اينها يك وسيله تشهّي و ملعبه بود و دربارياني كه از امكانات مادّي بيشتري برخوردار بودند يكي از بهترين راههاي رفاهشان را در تعدّد زوجات اجرا مي‌كردند. قهراً بر زنها ستم مي‌رفت، بر فرزندهايي كه از اين راه به دنيا مي‌‌آمدند ستم مي‌رفت، زنها كه در دربار زندگي مي‌كردند و همچنين زنهاي مسرفين و مُترفين؛ مظلوم اين‌گونه از ظالمها بودند و بچه‌هايي هم كه از زنهاي ستمديده به دنيا مي‌آمدند، حقّي معادل با حقّ بچه‌هاي ديگر نداشتند.

تعدد زوجات وسيله تحشي حکام جور
اسلام روي همه اينها خطّ بطلان كشيده است، چون خودش فرمود: ?فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ? يعني مشروع نيست براي كسي كه نتواند عدلِ در نفقه را، عدلِ در قَسم را، عدل در حقّ مضاجعه و ساير حقوق همسري را رعايت كند، بيش از يك همسر بگيرد.

تفاوت نگرش به مسائل در نظام شريعت و نظام ولايت
بعد فرمودند شما بين نظام تشريعي و نظام وِلايي و حكومتي بايد فرق بگذاريد. شما اگر خواستيد كارهاي جامعه را ببينيد براساس او اظهار نظر كنيد، وقتي اين كارتان درست است كه حكومت، حكومت اسلامي باشد و اگر حكومت، اسلامي نبود و واليان، مسلمان نبودند شما فقط درباره مكتب اسلام مي‌توانيد سخن علمي داشته باشيد. شما اگر درباره خود اسلام بخواهيد بررسي كنيد، مي‌بيند كه اسلام نه تنها عدالت را بر فرد، فرد واجب كرده است، بلكه در هنگام تشكيل خانواده، مسئله قِسط و عدل را لازم دانسته است زيرا عدل يعني انجام واجب و ترك محرّم، انسان در حال عادي يك سلسله تكاليف فردي دارد، وقتي عهده‌دار تشكيل خانواده شد تكاليفش بيشتر مي‌شود، قهراً عدلش فراگيرتر خواهد بود. پس اگر اسلام است در همه امور كه ?إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ?[2] را دارد درباره خصوص تشكيل خانواده هم فرمود: ?فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ?[3] نسبت به آن همسرِ واحد هم فرمود: ?وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ?[4] يعني حقوقي كه بر زنهاست، معادل آ‌ن بر مردهاست و مانند آن و به مردها هم دستور داد ?وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ?[5].

بيانگر اسلام بودن جامعه در زمان حکومت اسلامي
خب، پس اين درباره اسلام اگر درباره جامعه اسلامي سخن داريد، جامعه اسلامي وقتي بيانگر مكتب اسلام است كه حكومتش اسلامي باشد، نظير صدر اسلام كه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) زمامدار بود يا آن بخشي كه وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) عهده‌دار خلافت بود. ولي بعد از اينكه رسالت و نبوّت و خلافت و امامت، همه اينها تبديل به سلطنت شد، از آن به بعد ديگر نظام، نظام اسلامي نبود.
اين 2500 سال و 2500 ساله در حقيقت مسئله امويان و مروانيان و عباسيان هم در همين حلقات‌اند وگرنه اين‌‌چنين نيست كه تا كورش 2500 سال فقط حكومت براي ايرانيها بود، حكومتي كه در ايران بود، بخش قابل توجّهش را امويان و عباسيان داشتند ديگر، اين هم جزء حكومتهاي شاهنشاهي بود. ديگر فرقي بين عباسيان و امويان و ساسانيان و اشكانيان نبود، شده سلطنت. نبايد اينها را به حساب آورد و گفت اسلام اين‌‌چنين مي‌گويد، بايد فرق گذاشت بين نظام شريعت و نظام ولايت. اگر وليّ مسلمين يك انسانِ عالمِ عادلِ متشرّع بود و ديگران تبعيّت كردند و دستورات او را اجرا كردند، آن‌گاه شما اگر اشكالي يافتيد، بگوييد اسلام توان اداره را ندارد. ولي اگر اسلام فقط در كتابها دفن شده است و جامعه? اسلامي را طاغيان دارند اداره مي‌كنند، نظير همين كشورهاي به ظاهر مسلمان عربستان و اردن و حاشيه خليج و امثال ذلك، اينها را نبايد به حساب اسلام آورد. مردمشان مسلمان هستند؛ اما وقتي حكومت، غيراسلامي باشد قوانين غيراسلامي و احكام غيراسلامي و عمل هم غيراسلامي خواهد بود.
مي‌ماند يك مطلب ديگري كه اضافه كردند.

منزلت علمي علامه طباطبايي در بيان شهيد مطهري(رحمة الله عليهما)
در يكي از نوشته‌ها مرحوم شهيد مطهري(رضوان الله عليه) يك بيان خوبي دارد كه دو قرن بعد بايد معلوم بشود [كه] علامه طباطبايي چه كسي است. خيليها درس خواندند و خيليها بيش از علامه طباطبايي درس خواندند؛ اما خب نشد ديگر، كسي تنهايي حرفي بياورد، كتابي بياورد كه مسبوق نيست. كسي بدون استاد، خودساخته اين‌طور قيام بكند كاري كه الآن لَجنه‌ها مي‌خواهند انجام بدهند و گروه‌ها انجام بدهند مقدورشان نيست، آن يك نفره بنويسد، آن هم به اين عمر، اين ?ذلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ?[6] اين است كه آن بزرگوار فرمود دو قرن بعد بايد معلوم بشود طباطبايي چه كسي است. در فلسفه هم حرفهاي فراواني آورده، حالا شما ببينيد اين حرفهايش حرفهاي تازه و حرفهاي روز، مي‌فرمايد ما اين حرفها را با جدا كردن وضع مسلمين از برنامه‌هاي اسلامي پاسخ داديم

تفاوت شعار دموکراسي غرب با عملکرد ضد دموکراسي
بعد برمي‌گرديم به پاسخ نقضي مي‌دهيم. مي‌گوييم شمايي كه دَم از حكومت مردمي و آزادي مي‌زنيد ما درباره خود شما سخن داريم، هر نقد و نقضي كه بر شما وارد بشود مي‌گوييم قانون ما قانون دموكراسي است ولي خوب عمل نشده. خب، چطور اين حرف را درباره خودتان مي‌پذيريد، درباره اسلام و مسلمين نمي‌پذيريد. ما به سراغ دموكراسي شما و حكومت مردمي شما و آزادمنشانه شما مي‌رويم ببينيم كه محصول اين زندگي دموكراسي و آزادي چيست? گذشته از آن فجايع جزئي و گذشته از آن بي‌بند و باريهايي كه در كشورهاي شما هست، ما در سطح جهان بررسي مي‌كنيم نه در داخله? كشور شما يا در شهر شما يا روستاي شما كه فجايع چقدر است.

جنگ جهاني اول و حاکميت استبداد محصول دموکراسي غربي
مي‌گوييم محصول اين دموكراسي و آزادي شما، جنگ جهاني اول بود كه كشتارش قابل رقم نيست و نتيجه? جنگ جهاني اول، پيدايش كمونيستي بود در بلوك شرق، نتيجه جنگ جهاني اول، كمونيستي شد يعني به جاي اينكه دموكراسي و آزادي رواج پيدا كند، استبداد استاليني آمد. كُشتاري كه در روسيه انجام شد از هزارها گذشت و يك ديوار آهني در آن محدوده شد، به عنوان استبداد و به عنوان استعباد.

پيش بيني زوال حکومت کمونيستي در تفسير شريف الميزان
آن‌وقت فرمودند كه الآن تقريباً نزديك چهل سال است كه از عمر كمونيستي مي‌گذرد، آن‌وقت ديگر. در همين الميزان مي‌فرمايد كه الآن نزديك چهل سال است كه از عمر كمونيستي مي‌گذرد و اينها مرتب به مردم وعده دادند كه بهشت موعود اين است. ولي طولي نكشيد در دو سال قبل، خود سران كمونيستي به ستوه آمدند و گفتند استالين، مظهر استبداد و مظهر قلدري است، خود اينها گفتند، خود اينها هنوز چهل سال نشده، گفتند استالين مظهر استعباد و بردگي گرفتن و بنده گرفتن است، خود اينها به ستوه آمدند. بعد فرمود اينها هزارها را كشتند، هزارها را نگه داشتند و تا آينده خدا با اينها چه بكند و به سر اينها چه بياورد «والله يعلم»[7] اين را دو الميزان فرمودند در همين بخش و اي كاش بودند و مي‌ديدند.

حيات پس از مرگ علماي رباني در عالم برزخ
البته الآن مي‌بينند، چون اين‌گونه از علماي ربّاني زنده وارد عالم برزخ مي‌شوند، چه اينكه شهدا زنده وارد مي‌شوند. يك مرگ فقهي است كه البته بدن مي‌ميرد، او را نماز مي‌خوانند و دفن مي‌كنند، حالا اگر شهيد باشد كه بدون غسل و اگر شهيد نباشد كه غسل و تحنيط و تكفين و نماز و دفن. اين مرگِ فقهي است كه همه دارند يك مرگِ فلسفي و كلامي است كه آن براي همه نيست، بعضيها واقعاً مي‌ميرند وارد برزخ مي‌شوند، بعضي زنده وارد برزخ مي‌شوند يعني از وضع موجودشان باخبرند، مي‌دانند الآن دنيا چه خبر است چه مي‌گذرد نه از خانه‌شان باخبرند، از وضع دنيا باخبرند، عالماً عارفاً وارد برزخ مي‌شوند، اين است كه شهيد، زنده وارد برزخ مي‌شود. اين است كه فرمود: ?وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم? اين ?يَسْتَبْشِرُونَ? يعني بشارت دريافت مي‌كنند، خدا مُبشِّر است، اينها مُستبشرند، مي‌بينند كه به دنباله اينها عده‌اي راه افتادند دارند مي‌آيند. اينها مي‌فهمند كه به دنبال اينها يك عده راه افتادند، دارند مي‌آيند و خوشحال مي‌شوند ?وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم?، اين ‌«الَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم» كه عدم مَلكه است براي راهيان كوي شهادت است، عده‌اي اصلاً حركت ندارند بي‌تفاوت‌اند، به اينها نمي‌گويند اينها ‌«لَمْ يَلْحَقُوا‌» مثل اتومبيلهايي كه در پاركينگها پارك كرده‌اند و حركت ندارند، به اين اتومبيلها نمي‌گويند اينها هنوز نرسيدند، مي‌گويند هنوز راه نيفتادند. ولي اتومبيلهايي كه در راه‌اند؛ منتها هنوز به مقصد نرسيدند، به اينها مي‌گويند هنوز واصل نشدند ?وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم? يعني اينها سالكان ولي كوي شهادت هستند ولي هنوز به مقصد نرسيدند. شهيد از اينها باخبر است، چون از اينها باخبر است پس زنده وارد برزخ شد، نه مُرده، علماي ربّاني هم اين‌‌چنين‌اند.

سنت الهي و فروپاشي نظام کمونيستي از درون
ايشان در همين تفسير الميزان فرمودند كه حالا بعدها به سر كمونيستها چه خواهد آمد خدا مي‌داند. الآن مستحضرند كه قيام و انقلابي در ايران شده است به بركت امام خميني(رضوان الله تعالي عليه) بعد از هفتاد سال، نظام كمونيستي فروپاشيد بدون هيچ عاملي. ايشان فرمودند نتيجه جنگ جهاني اول، پيدايش كمونيستي و شيوعيّت است در شوروي. نتيجه جنگ جهاني دوم، گسترش همين شيوعيّت و كمونيستي است در چين در لتواني، اين سه قسمت روماني، مجارستان، يوگسلاوي كه الآن اين طور دارند مسلمانها را قتل عام مي‌كنند، فرمود نتيجه جنگ جهاني دوم گسترش كمونيستي است در اين پنج، شش كشور و يك قسمت وسيعي از اروپا را هم تهديد مي‌كند. بعدها چه خواهد شد خدا مي‌داند[8]، خدا دانست و اين كار را كرد كه نظام كمونيستي بدون هيچ عاملي فروپاشيد، نه جنگ هسته‌اي و اتمي در كار بود، نه قيام مردمي در كار بود، نه كودتايي در كار بود، چون يك كودتاي فرعي كم‌رنگ آن هم بعد از فروپاشي وگرنه آن كودتا هم اثر نكرد، با آن كودتا نظام كمونيستي متلاشي نشد، آن ايام مرخصي گورباچف آن يك كودتاي كم‌رنگِ بي‌اثرِ شكست‌خورده‌اي بود. با آن كودتا كه نظام كمونيستي فروپاشيده نشد، بدون هيچ عاملي اين از درون پوسيد. اين همان است كه ذات اقدس الهي درباره ربا فرمود: ?يَمْحَقُ اللّهُ الرِّبَا?[9] و مانند آن، اين همان است.

دو جنگ جهاني ثمره دموکراسي و آزادي غربي
به هر تقدير ايشان مي‌فرمايند نتيجه آزادي و دموكراسي، جنگ جهاني اول بود كه بازدهش مشخص و جنگ جهاني دوم بود كه آن هم بازدهش مشخص.
در جنگ جهاني دوم چه كارهايي شده، مرحوم آقا شيخ محمدحسين(رضوان الله عليه) كاشف‌الغطاء در آن ‌«المُثُل‌العليا في الاسلام لا في بحمدون‌» بياني دارند كه يك ورقش را ايشان در الميزان نقل كردند كه آلمان چه بلا به سر انگلستان درآورد، انگليس چه بلا به سر آلمان درآورد، مناطق مسكوني، زنهاي بي‌گناه، مردهاي كهنسال و بچه‌هاي مظلوم چه هلاكتها كه نديدند همه اينها را گذشت[10].
خب، پس بازده نظام دموكراسي همين بود كه ديديد؛ نه تنها در داخله? كشور خود موفق نشد، در نظام جهاني هم جز شرارت، چيز ديگر به بار نياورد.

مکتب و وليّ مکتب دو عنصر اصلي اعتبار اسلام
در اسلام چيزي كه معتبر هست يكي مكتب است؛ يكي وليّ مكتب كه متولّي مكتب است. اگر وليّ مكتب و متولّي مكتب، مكتب‌شناس باشد و آ‌ن مكتب را كاملاً اجرا بكند و مردم بپذيرند، آن‌گاه شما مي‌توانيد نقد داشته باشيد كه اسلام پياده شده ولي موفق نبود.

تعدد زوجات و مقتضيات زمان
درباره تعدّد زوجات اين‌‌چنين است. تعدّد زوجات حكمي است مباح، نه واجب است و نه مستحب كه حالا مستحب باشد و اين كار را انجام بدهند، فقط مباح است براي اينكه عده‌اي به فساد نيفتند و همان‌طوري كه يك فرد مي‌بيند كه اين حُكم گرچه مباح است ولي او توان آن را ندارد، مي‌گويد من نمي‌كنم نه نمي‌شود كرد، يك فرد كه دست به تعدّد زوجات نمي‌زند، مي‌گويد من مصلحت نمي‌بينم در خود نمي‌بينم، نه اينكه نمي‌شود كرد. ايشان مي‌فرمايند يعني سيدناالاستاد(رضوان‌الله عليه) كه وليّ مسلمين كه به منزله? جان آحاد است، او مي‌تواند كارهاي مباحي كه مردم مي‌توانند بكنند و مي‌توانند نكنند، مردم را امر بكند يا مردم را نهي بكند كه اين كار را بكنيد يا آن كار را نكنيد؛ امر و نهي‌اش در محور مباحات است. او مي‌داند كه در شرايط كنوني، تعدّد زوجات مصلحت نيست مي‌فرمايد نكنيد نه حلال نيست، همان‌طوري كه يك فرد مي‌گويد من نمي‌كنم نه اينكه حرام باشد، من مصلحت نمي‌بينم، وليّ مسلمين هم مي‌تواند بگويد فعلاً مصلحت نيست نكنيد، نه نمي‌شود كرد[11]. لذا اين مجمع تشخيص مصلحت و امثال ذلك براي همين‌گونه از امور تأسيس شده است كه اگر كاري مزاحم با كارِ ديگر بود، موقّتاً ترك بشود يا اهمّي بر مهمّ ديگر مقدم داشته بشود و مانند آن.
پس نقش وليّ مسلمين آن است كه به منزله? قوّه? متفكّره? خود فرد است، همان‌طوري كه فرد گاهي مي‌بيند مصلحت نيست كه اين كار مباح را انجام بدهد وليّ مسلمين هم مي‌گويد كه فعلاً مصلحت نيست شما دست به اين كار بزنيد، اينها خلاصه كلام در ذيل اين سه فصل كه به اصل نكاح برمي‌گردد.

شبهه زوجات رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) و پاسخ صاحب الميزان
يك فصل جدايي هم دارند كه درباره تعدّد زوجات رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بيان مي‌كند كه مي‌فرمايند يكي از اشكالاتي كه بر اسلام گرفتند اين است كه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نه تنها براي پيروانش ازدواج تا چهار زن را روا دانست، بلكه خودش عملاً با نُه زن زندگي كرده است. آن‌گاه حضرت را ـ معاذالله ـ متّهم كردند كه او به شهوتراني مبتلاست و ـ معاذالله ـ اهل كنترل غرايز جنسي و مانند آن نيست و اينها، كه مشابه همين تهمتها به صورتهاي فارسي از غرب‌زده‌ها يا در حقيقت دست‌نشانده همان غربيها مدتها قبل از انقلاب هم در ايران منتشر شد، ايشان همان وقت جواب مرقوم فرمودند. خلاصه اين شبهاتي كه بر اسلام داشتند، همان حرفهايي بود كه مشركين در صدر اسلام به خود اسلام داشتند، شبهات تازه‌اي نبود چه در آن تاريخ 23 ساله و مانند آن، يك اشكال جديد، يك شبهه تازه‌اي نبود، مشابه همان شبهاتي بود كه مشركين در صدر اسلام به رسول خدا يا به مكتبش داشتند.
ايشان مسئله نُه همسر گرفتن پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را در اين مدار ترسيم مي‌كنند، مي‌فرمايند اولاً كسي كه مبتلا به غرايز جنسي است برابر آيه سوره? «احزاب» عمل نمي‌كند. خداوند در سوره? مباركه? «احزاب» دستور داد كه با همسرهايت اين‌گونه مسائل را درميان بگذار كه اگر آ‌نها واقعاً حاضرند زاهدانه زندگي كنند بدون تجمّل زندگي كنند بدون بهره‌برداري از مواهب طبيعي مگر در حدّ ضرورت استفاده كنند، اگر حاضرند با تو باشند، اگر حاضر نيستند كه در كمال ملايمت، زندگي را با آنها ترك بكنيد و آنها را رها كنيد.
در سوره? «احزاب» چند آيه در همين زمينه است؛ آيات 28 و 29: ?إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحاً جَمِيلاً?؛ اگر زينت و جمال و لباس خوب و فرش خوب و خانه? خوب و خودآرايي و آرايش و اينها مي‌خواهيد اينجا جايش نيست، طلاق بگيريد و در كمال سلامت زندگي كنيد ?وَإِن كُنتُنَ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْراً عَظِيماً?؛ اگر خدا و قيامت و ساده‌زيستن و ساده لباس پوشيدن و اينها مي‌خواهيد، مي‌توانيد با ما زندگي كنيد، اين يك. وقتي هم كه اينجا زندگي مي‌كنيد شرايطش سخت است، اينجا اگر شما كارِ خير انجام داديد دو برابر زنهاي ديگر به شما پاداش مي‌دهند، براي اينكه شما هم كار خير انجام داديد هم حيثيت بيت نبوت را حفظ كرديد و اگر گناهي خداي ناكرده انجام داديد، دو برابر زنهاي ديگر كيفر مي‌بينيد، براي اينكه هم گناه كرديد و هم اينكه حيثيت بيت نبوت را زير سؤال برديد. آن‌گاه اصل اين مداري كه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در آن مدار، همسر گرفته است ترك زينت است و ترك تجمّل است و ترك حيات دنياست و امثال ذلك، اين پيداست كه با اعمال غريزه و مبتلا بودن به غريزه و امثال ذلك هماهنگ نيست، اين اصل اول.

سيره رسول اکرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در ازدواج
اصل دوم كه بيان سيره? تاريخي آ‌ن حضرت است، وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در سنّ 25 سالگي، اوّلين ازدواجش را انجام داد آن هم با خديجه(عليها سلام الله) كه چهل ساله بود تقريباً. اگر كسي مبتلا به اعمال غريزه جنسي است، اين‌‌چنين نيست كه تا 25 سال صبر بكند آن هم در منطقه? سوزان و گرم حجاز، بعد هم با يك زن چهل ساله? بيوه ازدواج كند، اين تازه ازدواج اول.

ازدواجهاي پيامبر و مصالح اسلام و مسلمين
قسمت مهمّ عمر را هم با همين زنِ بيوه به سر برد يعني تا وقتي كه خديجه(عليها سلام الله) رحلت كرد تا خديجه زنده بود كه زني نگرفت. بعد هم آن فشارها و رنجهايي كه در شِعب ابي‌طالب و امثال ذلك ديدند و بعدها كم‌كم ابوطالب رحلت كرد، خديجه رحلت كرد، راهي براي ماندن حضرت در مكه نبود، ايشان از مكه به مدينه مهاجرت فرمودند. اين هشت همسر را در مدينه گرفتند يعني آخرهاي عمر، پيداست اين براي اعمال غريزه نيست، همان‌طوري كه زكات بخشي براي تأمين نيازها و رفع فقر فقراست، بخشي هم براي تأليف قلوب است ?وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ?[12] و مانند آن، ازدواج رسول اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هم بشرح ايضاً [همچنين]؛ بخشي براي تأمين زنهاي بي‌سرپرست بود، بخشي هم براي تأليف قلوب بود، اين هشت زن را شرح مفصّلش را ايشان در الميزان مشخص كردند كه اوّلي چه كسي بود و آن آخري هم چه كسي بود. يكي زنِ يكي از مهاجرين بود، اين مهاجر، در مدينه رحلت كرد. اين زن اگر مي‌خواست در مدينه بماند بي‌سرپرست بود، اگر مي‌خواست برگردد به مكه، مثل ساير مسلمانها تحت فشار و شكنجه? صناديد قريش بود، هيچ چاره‌اي نداشت پيغمبر با او ازدواج كرد.
يكي هم با همسرش به حبشه مهاجرت كردند. در هجرت ثانيه، همسرش در اثر آن محيط آلوده متنصّر شد و اين زن بر همان ثبات قدمي اسلام ماند، يكي از مواردي كه نشان مي‌دهد زن پايدارتر از مرد است در ديانت، همين زن است كه شوهرش وقتي وارد يك محيط باز شد، مسيحي شد و دست از اسلام برداشت ولي زن، همچنان بر دين اسلام مانده بود و وجود مبارك پيغمبر هم با او ازدواج كرد. با دختر ابي‌سفيان ازدواج كرد، از همين راه بود هم براي تأليف قلوب بود، هم براي تأمين او. بعضي از زنها بودند كه سنّشان هم مسنّه بودند اُمّ‌السلمه و امثال ذلك اينها سنّي از اينها گذشته بود، زاهده? فاضله بودند، برخيها بي‌سرپرست بودند و هيچ راهي براي درمان نداشتند، وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) با آنها ازدواج كرد.
بعضيها هم براي يك مصلحت ديني بود، نظير همسر زيد، زيد پسرخوانده? پيغمبر بود. اين زيد كه پسرخوانده? پيغمبر بود، طبق علل و عوامل طبيعي زنش را طلاق داد حالا نتوانست با زنش هماهنگي كند و زندگي كند زنش را طلاق داد. در اسلام پسرخوانده، پسر نيست و زنِ پسرخوانده بر انسان نامحرم است و نكاح با او هم جايز و اين كار چون جزء رسومات جاهلي بود مردم، با گفتن متنبّه نمي‌شدند يعني همين كه بفرمايد با زنِ پسرخوانده بعد از طلاق مي‌شود ازدواج كرد آنها باور نمي‌كردند. در همين سوره? مباركه? «احزاب» مي‌فرمايد زنِ زيد كه پسرخوانده? توست ما بعد از طلاق او، او را همسر تو كرده‌ايم تا بر مؤمنين، حرجي نباشد كه با زنِ پسرخوانده‌شان ازدواج بكنند. آيه? 37 سوره? «احزاب» اين است ?فَلَمَّا قَضَي زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَراً زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لاَ يَكُونَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ?؛ اين كار را تو بايد مي‌كردي تا مؤمنين بفهمند اين كار شدني است، نه اينكه به صِرف گفتن باشد. ساير زنها هم هر كدام با يك حكمت و مصلحتي بود كه حتماً مراجعه مي‌فرماييد.

حقوق زن در سيره رسول اکرم (صلي الله عليه و آله)
بعد مي‌فرمايد نه تنها خودش با زنها با عدل و انصاف رفتار مي‌كرد، بلكه آخرين سفارش پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در وصيّتش اين بود كه «الله الله في النساء» فرمود اينها كساني‌اند كه نيازمندند شما از اينها دلجويي كنيد، به اينها ستم نكنيد و مانند آن[13].
بنابراين اگر قوانين اسلامي در جامعه‌اي به خوبي پياده بشود و موفق نباشد، جا براي نقد هست و اسلام با بسياري از اين مسائل توانست كلّ جهان را عوض كند.
«و الحمد لله ربّ العالمين»


[1] . سوره? نساء، آيه? 3.
[2] . سوره? نحل، آيه? 90.
[3] . سوره? نساء، آيه? 3.
[4] . سوره? بقره، آيه? 228.
[5] . سوره? نساء، آيه? 19.
[6] . سوره? مائده، آيه? 54؛ سوره? حديد، آيه? 21؛ سوره? جمعه، آيه? 4.
[7] . ر . ك: الميزان، ج 4، ص 191 ـ 194.
[8] . ر . ك: الميزان، ج 4، ص 193 و 194.
[9] . سوره? بقره، آيه? 276.
[10] . ر . ك: الميزان، ج 4، ص 163 ـ 165.
[11] . ر . ك: الميزان، ج 4، ص 194.
[12] . سوره? توبه، آيه? 60.
[13] . ر . ك: الميزان، ج 4، ص 195 ـ 198.