موضوع: سوره نسا
عنوان: تفسير سوره مبارکه نساء جلسه 67
مدت زمان: 29.23 دقيقه اندازه نسخه كم حجم: 3.36 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 6.72 MB دانلود
رديف
نوع عنوان
عنوان
1
لزوم قبول توبه از جانب ذات اقدس الهي.
2
دلالت «اني التوبةُ عليالله» بر توبه ابتدايي خداوند.
3
موضوعسازي توبه اول خداوند سبحان.
4
توبه اول و دوم خداوند متعال و فرق آن دو.
5
اقبح بودن ترک توبه از اصل گناه.
6
تبيين توبه در بازگشت از شرک, کفر و معاصي.
7
بخشيده شدن کليه گناهان در اثر توبه.
8
بيان علامه طباطبائي(ره) درخصوص آيه 18.
9
جواب حضرت استاد بر بيان علامه طباطبايي(ره).
10
قطعي بودن عذاب الهي براي کفار.
11
خلاصه بحث در خصوص «انما التوبه» آيه 17.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَي اللّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللّهُ عَلِيماً حَكِيماً ?17? وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّي إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِيماً ?18?
لزوم قبول توبه از جانب ذات اقدس الهي
توبه كه به معناي رجوع است، بر انسانِ مكلّف واجب است؛ وقتي معصيت كرد توبه واجب است، اين وجوبِ تكليفي است. قبول توبه برابر وعدهاي كه خداوند داد بر خدا لازم است؛ منتها اين لزوم، لزوم تكليفي نيست و از غير هم بر خدا تحميل نشد، بلكه خودِ ذات اقدس الهي بر اساس رحمت، تعهّد كرده است كه توبه? تائبين را بپذيرد[1]. در بحثهاي قبل هم اين نكته ثابت شد كه اگر چيزي بر خدا واجب بود، آن نحوي كه معتزله ميپندارند نيست؛ وجوبِ علي الله نيست، بلكه وجوبِ عن الله است يعني يقيناً خدا اين كار را ميكند، اين كار حتماً از خدا صادر ميشود، نه اينكه بايد بكند.
دلالت ?انماالتوبةُ عليالله?برتوبه ابتدايي خداوند
مطلب مهم آن است كه اين توبهاي كه فرمود: ?إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَي اللّهِ? آن توبه? ابتدايي است كه قبل از توبه? عبد از خدا نشأت ميگيرد كه آن را خدا تعهّد نكرده است، چون توبه? عبد، مسبوق به توبه? حق است يعني وقتي بنده موفق به توبه ميشود كه خدا لطفش را شامل حال بنده بكند.[2] اين توبه? آغازين و توبه? اول است يعني لطف خدا شامل حال افرادي ميشود، آنها توبه ميكنند. آيا اين توبه، توبه? اول است يا توبه? سوم؟ اينكه فرمود: ?إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَي اللّهِ?. يقيناً توبه? عبد منظور نيست، چون توبه? عبد در آن جمله كه فرمود: ?إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَي اللّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ? توبه? عبد همان است كه فرمود: ?يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ?. آيا اين توبهاي كه فرمود: ?إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَي اللّهِ? توبه? آغازين و اوّلين است كه اول، خدا بر بنده توبه ميكند يعني لطفش را بر بنده نازل ميكند تا بنده? گناهكار بيدار بشود و توبه كند يا منظور از اين توبه، توبه? سوم است كه قبولِ توبه است ?إِنَّمَا التَّوْبَةُ? يعني «إنّما توفيق التوبه» به اين معناست يا «إنّما تعهّد بقبول التوبه»، «انّما قبول التوبه» اين كدام است؟
موضوعسازي توبه اول خداوند سبحان
سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) ميفرمايند: ?إِنَّمَا التَّوْبَةُ? آن توبه? اول است[3] و اشاره شد كه اين توبه? اول، خودش سازنده? موضوع است، نه متفرّع بر موضوع يعني وقتي توبه? اول از طرف خدا شامل حال بنده? گناهكار شد، بنده توبه ميكند، موفق ميشود به توبه كه اين توبه? دوم است كه توبه? عبد است، بعد هم خدا توبهاش را قبول ميكند كه آن توبه? سوم است. اگر اين توبه? اول را خدا بخواهد بيان كند، نبايد بفرمايد كه وقتي لطف خدا شامل حال كسي ميشود، وقتي خدا كسي را موفق ميكند كه او بعد از گناه، به زودي توبه كند. اينكه فرمود: ?إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَي اللّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ? اين را به عنوان موضوع، محرز گرفت. فرمود: اگر كسي از روي جهالت گناه كرد، بعد سهلانگاري نكرد و توبه نمود، توبه? خدا براي اين گروه است، معلوم ميشود اين توبه? اول نيست. اگر مثلاً كسي بگويد: «الّذي يأتيني فله درهم» يا «الذي يأتيني فَعَلَيَّ اعطاء الدرهم» معنايش اين است كه اگر كسي به ديدارمن بيايد، كمك ميكنم، به او درهم ميدهم و اگر همين مطلب را در اول به عنوان تشويق ذكر كند يعني من تعهّد ميكنم: «إنّ إعطائي للذي يأتيني »؛ اين كمك من براي كسي است كه به ديدار من بيايد، من تعهّد ميكنم كه اگر كسي به ديدار من بيايد، من به او درهمي عطا كنم و اگر آمد، من به وعدهام وفا ميكنم: «إنّ إعطائي للذي يأتيني فإذا أتاني فله درهم».
توبه اول و دوم خداوند متعال و فرق آن دو
خب، اين اوّلي همان سوّمي است؛ منتها اوّلي در مقام بيان تعهّد است، سوّمي در مقام بيان وفاي به عهد. هرگز در اينگونه از موارد اين توبه? آغازين نيست يعني آن «توبة الله علي العبد» كه مايه? تحريك عبد است نيست، زيرا اگر منظور همان توبه? ابتدايي خدا باشد، خب هر وقت آن توفيق خدا نصيب بنده شد، بنده توبه ميكند «قَرُبَ أو بَعُدَ». هر چه زودتر خدا لطفش را شامل بنده? گناهكار بكند، او هم بيدار ميشود و توبه ميكند، اين ديگر وقت ندارد اين يک نکته .
پاسخ: توبه? الهي هر دو توبه? الهي است؛ منتها توبه? سوم است ?إِنَّمَا التَّوْبَةُ? يعني «إنّما قبول التوبه» براي كسي است كه بعد از گناه، بدون سهلانگاري توبه كند، بعد خدا به عهدش وفا ميكند.
پرسش:...
پاسخ: اگر آن توبه، توبه? اول باشد اين توبه? الهي، توبه? اول باشد، اين ديگر دُور لازم ميآيد. براي اينكه اين توبه كه فرمود: ?إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَي اللّهِ? موضوع را مشخص كرد. فرمود: وقتي خدا لطفش را شامل حال كسي ميكند كه او توبه كرده باشد، خب در حالي كه تا لطف الهي نيايد كه او توبه نميكند.
پرسش:....
پاسخ: همان توبه? عبد است ديگر، پس موضوع «توبة الله»، «توبة العبد» است يعني عبدي كه از روي جهالت معصيت كرد، بعد توبه كرد خدا در اين زمينه، توبه را نصيب او ميكند. اين توبه يعني قبول توبه، اگر به معناي توبه? ابتدايي باشد كه توفيق است، خب آن توفيق كه مقدّم بر توبه? عبد است و اگر توبه? عبد، موضوع اين توفيق قرار بگيرد دُور ميشود، اين يك نكته.
نكته دوم آن است كه ذات اقدس الهي فقط يك توبه را تعهّد كرد و آن توبهاي است كه بعد از توبه? عبد باشد.
خداوند يك توبه را تعهّد كرد و آن اين است كه اگر كسي گناهي كرد و توبه كرد، خدا فرمود من توبه? او را قبول ميكنم، همين است و بيش از اين تعهّد نكرد. اما آن توبه? ابتدايي كه لطف خاصّ خداست، آن را در هيچ جاي قرآن خدا بر خودش لازم نكرده. اگر آن بر خدا لازم باشد، خب بايد بر بسياري از افراد اينچنين باشد «الا قلّ وندر».
چرا افراد، خيليها اواخر عمر اصلاح ميشوند؟ اگر آن توبه به معناي لطف خاص باشد اصلاً چرا از اول شامل حال بنده نشد كه او گناه نكند اصلاً. اگر آن حدّ از لطف بر خدا لازم باشد. چون ميبينيد گاهي يک گرايشي در انسان پيدا ميشود كه انسان از معصيت منزجر است. آن حالت، خوش درخشيد ولي دولت مستعجل است آن خيلي كم اتفاق ميافتد. آن حالت اگر پيش بيايد كه هرگز كسي گناه نميكند. خب، اگر آن حالت و آن توفيق بر خدا لازم باشد، نبايد كسي گناه بكند اولاً. بر فرض گناه كرد، فوراً توبه ميكند چرا حالا بگذارد ?حَتَّي إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ?.
آن توبه و آن توفيق بر خدا لازم نيست، چون خدا حكيم است گاهي براي مصالح خفيّهاي كه كسي آگاه نيست شامل حال بعضي ميكند، بعضي از آن لطف محروماند. حالا چه اسراري در كار است، ديگران نميدانند خدا حكيم است و كارش بر اساس حكمت است، اين هم دو نكته.
پرسش:...
پاسخ: چرا؟ اگر آن اوّلي حاصل شد زودتر توبه ميكند، آسانتر توبه ميكند و مانند آن وگرنه اصلِ مقدار لازمي كه در تحقّق توبه دخيل است خدا به همه داد ؛ همان عقل را از درون، همان وحي را از بيرون، همان انذار و تبشير را به وسيله? وحي مشخص كرده، همه اينها در تحقّق نِصاب توبه كافي است. اگر آن توفيق؛ شامل حال كسي نشود آن وقت عبد در قيامت احتجاج ميكند، ميگويد تو توفيق ندادي من هم توبه نكردم؛ در حالي كه خدا ميفرمايد با دادن عقل و وحي، حجتِ خدا بر مردم تمام شد. از اين به بعد ?لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَيَحْيَي مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ?[4] در پايان سوره? «نساء» فرمود: ما انبيا را فرستاديم: ?مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَي اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ?[5] اين تمام شد؛ منتها بعضيها خيلي به آساني از گناه ميگذرند، گناه نميكنند يا اگر گناهي كردند زود به آساني تدارك ميكنند، اين يك لطف خاصّي است كه شامل آنها ميشود. اين لطف بر خدا لازم نيست، خدا تعهّد نكرده اين لطف را. اگر توبه? عبد موقوف باشد بر توفيق الهي، خب عبد ميگويد تو توفيق ندادي، من هم توبه نكردم. اگر مولا بگويد تو تجرّي كردي، تو سهلانگاري كردي، عبد ميگويد تو توفيق ندادي، من هم تساهل كردم و سهلانگاري.
پرسش:...
پاسخ: همهاش عنايت است: ?مَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ?[6] آن عقل از درون، آن فطرت از درون، آن وحي از بيرون، همه اينها نَعمات و حَسنات الهي است، اينها نِصاب حجّيت حق است تمام شد. بيش از اين مرحله كه انسان به آساني از گناه بگذرد و توبه كند، اين ديگر بر خدا لازم نيست. به مقدار نصاب، خدا انسانها را مسلّح كرده است به سلاح عقل از درون و سلاح وحي از بيرون.
پرسش:...
پاسخ: بله، هر جا كه هست آن توبه شامل ميشود؛ اما اگر شامل نشد، توبه ممكن نيست اين دليل نداريم. به آن مقدار لازم، خدا به همه داد يعني عقل از درون و وحي از بيرون كاملاً انسان ميتواند توبه كند و اگر هم توبه نكرد معاقَب است. اما آن لطف زائد، آن بر خدا لازم نيست، اين را تعهّد نكرده خدا. اگر آن لطف زائد بر خدا لازم بود كه كسي گناه نميكرد و اگر گناه كرده بود هم زود توبه ميكرد.
پرسش:...
پاسخ: هست بله، گاهي انسان به داشتنِ همين اكتفا ميكند، گاهي هم با داشتن اين بيّنه در اثر حكومت نفس امّاره موفق نميشود ?لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ?؛[7] بيّنه الهي هست يعني نصاب تمام است.
پرسش:...
پاسخ: آن بوده بله، همان كافي است؛ منتها بعضيها با داشتن آن موفقاند، آنهايي هستند كه اهل جهاد اكبرند و مانند آن. بعضيها بر اساس علل و عواملي كه اسرارش مستور است، يك لطف ديگري شامل آنها ميشود [ که ] اينها به آساني از بدي ميگذرند. قرآن وعده داد، مثلاً درباره? وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود كه ?وَنُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرَي?[8] اين مرحله? بالا كه تو را براي خصلتهايي آسان ما ميسّر ميكنيم. از اين مرحله نازلتر در جريان حضرت موسي است كه عرض كرد:?وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي?.[9] نسبت به مؤمنين هم فرمود: ?فَأَمَّا مَنْ أَعْطَي وَاتَّقَي ? وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَي ? فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَي ? وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَي ? وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَي ? فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَي?[10]؛ بعضيها به آساني اطاعت ميكنند يعني اگر بخواهند از خلافي صرفنظر بكنند، خيلي براي آنها سخت نيست اينها توفيقات خاصه است. ولي بر هر انساني كه توبه واجب است، آن نصاب لازم را خدا داد، ديگر لطف زائد را كه خدا تعهّد نكرده است. اگر آن لطف زائد را تعهّد ميكرد كسي گناه نميكرد اولاً و اگر هم گناه كرده بود، زود هم توبه ميكرد ثانياً.
اقبح بودن ترک توبه از اصل گناه
مطلب بعدي آن است كه اصلِ گناه كردن، قبيح است و توبه كردن، واجب و ترك توبه، اقبح از اصل گناه است و شكستن توبه بعد از توبه اقبح از همه اينهاست. لذا در سوره? «مائده» فرمود: اگر كسي گناه كرد، توبه كرد، بعد توبه شكست و دوباره به حالت اوّلي يعني تبهكاري درآمد ، خدا از او انتقام ميگيرد. آيه 95 سوره? «مائده» اين است كه: ?عَفَا اللّهُ عَمَّا سَلَفَ وَمَن عَادَ فَيَنتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَاللّهُ عَزِيرٌ ذُو انتِقَامٍ? ؛ خدا ممكن است به وسيله كفّارات و مانند آن، از بعضي از سيّئات گذشته بگذرد ولي اگر كسي دوباره برگشت، خدا انتقام ميگيرد.
پرسش:....
پاسخ: حالا يك بحث مبسوطي سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) به عنوان توبه دارند،[11] در حدود هفت، هشت صفحه است. اين يك فصل جدايي است كه جداگانه بحث ميشود كه نقش توبه چيست؟ براي اينكه خدايي كه غفّار است، اينگونه از اسامي، مظهر طلب ميكند. ولي اين معنايش اين است كه اصل گناه در عالم بايد باشد تا خدا توبه بپذيرد؛ اما معنايش اين نيست كه زيد بايد گناه بكند. زيد موظف است كه خودش را پرهيز بدهد از گناه ولي اصلِ گناه، در عالم، به جايي آسيب نميرساند، آن در آن فصل جداگانه مطرح ميشود.
تبيين توبه در بازگشت از شرک, کفر و معاصي
مطلب بعدي آن است كه اين توبه، هم از شرك و كفر است، هم از معاصي ديگر. براي اينكه از دو گروه خدا نام برد: يكي كفّار و ديگري غيركفّار. اينكه فرمود: ? لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّي إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ ? معلوم ميشود كه اگر كفّار به حالت كفر نميرند، بلكه قبل از مرگ توبه كنند، توبه آنها مقبول است. البته توبه از هر كسي، در هر شرايطي مقبول هست اين حُكم كلامي اوست. توبه? مرتدّ فطري از نظر بحثهاي كلامي مقبول هست؛ منتها از نظر بحثهاي فقهي احكام خاصّ خود را دارد. اصلِ توبه را ذات اقدس الهي بر همه، در همه شرايط واجب كرده است.
در سوره? مباركه? «زمر» آيه 53 و 54 اين است: ?قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَي أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ?؛ همه گناهان را خدا ميآمرزد چه شرك، چه كفر، چه معاصي ديگر؛ امّا با توبه، نه بيتوبه. براي اينكه در آيه بعد فرمود: ?وَأَنِيبُوا إِلَي رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ?؛ بنابراين شما اِنابه كنيد و مُنقاد بشويد يعني توبه كنيد.
اينجا سخن از دو موجبه? كليه است، جميعِ گناهان را از جميعِ گنهكاران، خدا صرفنظر ميكند با توبه. هيچ گناهي نيست كه با توبه بخشيده نشود، همه مشركين اگر مسلمان بشوند و همه? كافران اگر مؤمن بشوند، توبه? آنها قبول است. لذا در آيه محلّ بحث فرمود كه آنهايي كه كافراً ميميرند، توبه? آنها مقبول نيست يعني اگر آن كفار، قبل از مرگ توبه كنند، توبه? آنها پذيرفته است.
بخشيده شدن کليه گناهان در اثر توبه
پس آنچه در سوره? «زمر» آمده دوتا موجبه كليه است؛ همه گناهان را از همه گنهكاران چه شرك و كفر، چه معاصي ديگر با توبه خدا ميبخشد. ولي آنچه در سوره? «نساء» آيات48 و 116 آمده است اين براي بيتوبه است: ?إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ?؛ خدا شرك را نميآمرزد يعني بيتوبه، چون همه مشركين در صدر اسلام آنهايي كه توبه كردند توبه? آنها قبول شد. الآن هم اگر مشركي توبه بكند خب يقيناً توبه? او پذيرفته است. اگر كسي بميرد، بدون توبه و مشرك باشد مغفور نيست: ?إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ? اين (يك)، اين سالبه? كليه است كه هيچ شركي را بدون توبه خدا نميآمرزد. بعد فرمود: ?وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِكَ لِمَن يَشَاءُ?، اين ?مَا دُونَ ذلِكَ? ميشود موجبه? جزئيه، آن قيد ?لِمَن يَشَاءُ? هم ميشود موجبه? جزئيه. دو موجبه? جزئيه را وعده داد: يكي اينكه بعضي از گناهان يعني آن گناههاي بزرگ مثل شرك و كفر نه، مادون شرك و كفر اينها را خدا ميآمرزد، نه همه گناهان حتي شرك و كفر، اين يكي كه از اين جهت موجبه? جزئيه است؛ اما ?لِمَن يَشَاءُ?[12] نه از همه.
پرسش:...
پاسخ: بله ديگر آنچه در سوره? «زمر»[13] هست براي توبه است، لذا با دوتا موجبه? كليه وعده داد. خدا جميع گناهان، شرك، كفر و معاصي ديگر را با توبه ميآمرزد در سوره? «زمر». در سوره? «نساء» [14] براي بيتوبه است، فرمود: بيتوبه، شرك آمرزيده نميشود اين(يكي). پس بعضي از گناهان كبيره، مثل شرك بيتوبه آمرزيده نميشود. مادون شرك ميشود معاصي ديگر. اينها را خدا ميآمرزد ـ البته بيتوبه ـ چون با توبه شرك را هم ميآمرزد ولي موجبه? جزئيه ديگر اين است كه ?لِمَن يَشَاءُ? نه همه? گناهان غير شرك را از هر گنهكاري ميآمرزد. اين ?لِمَن يَشَاءُ? ميشود مثل قضيه مُهمله كه در قوّه قضيه موجبه جزئيه است. از چه كسي ميآمرزد معلوم نيست. مشيئتش برابر با حكمت است، گاهي در اثر داشتن آبا و اجدادي كه جزء صدّيقين و صُلحاست، خدا ميآمرزد. گاهي در اثر اينكه فرزندان خوبي بعداً از اين شخص به دنيا ميآيند، ميآمرزد.گاهي مصالح مستوري است كه ديگران نميدانند، ميآمرزد. اين است كه اين آيه فقط انسان را اميدوار ميكند، نه اينكه انسان را جَري بكند بين خوف و رجا به سر ميبرد. شايد آن كسي را كه خدا مصلحت ميداند ما نباشيم ديگري باشد، لذا در سوره? «تحريم» توبه را بر همه واجب كرده است: ?يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَي اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً?،[15] اين هم يك مطلب.
بيان علامه طباطبائي(ره) درخصوص آيه 18.
مطلب ديگر آن است كه سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) اين ? وَلاَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ? اين را هم خواستند شاهد بگيرند. كه منظور از اين توبه، توبه? آغازين و آن اوّلي كه «توبة الله» يعني توفيق الهي است. براي اينكه، اينكه فرمود اگر كسي كافراً بميرد، توبه? او مقبول نيست، خب اگر مؤمناً عاصياً بميرد هم توبه? او مقبول نيست. اينكه فرمود آنهايي كه كافراً ميميرند توبه? آنها مقبول نيست يعني چون توبه ديگر نيست، فعلِ اختياري نيست. آنهايي هم كه مؤمناً مسلماً عاصياً ميميرند آنها هم نميتوانند توبه كنند، چون بعد از مرگ توبه نيست چه براي كافر، چه براي مسلمان و آنچه بعد از مرگ هست، همان توفيق و عنايت الهي است كه اين توفيق و عنايت الهي براي كسي كه از روي استكبار و از روي سهلانگاري معصيت ميكند، شامل نميشود و همچنين شامل كفّار نخواهد شد. پس معلوم ميشود آيه اول، همان توفيق الهي است كه شامل ديگران ميشود.[16]
جواب حضرت استاد بر بيان علامه طباطبايي(ره)
جوابش اين است كه اگر منظور از توبه، توبه? اول باشد باز همان محذور دُور هست اولاً و ثانياً تعهّدي خدا نسبت به احدي، درباره توبه اول ندارد كه نسبت بر كسي توفيق زائد بر آن مقداري كه عقل و وحي فرستاده است نازل بكند، چنين چيزي ندارد و ثالثاً توبه? كفار را هم در قرآن به صورت ندامت بيان كرد كه گفتند: ?رَبَّنَا أَبصَرَنا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً?؛ فرمود الآن ديگر جا براي اين حرفها نيست، آن روزي كه گفتيد ما نميبينيم آن روز معيار بود. امروز كه با فشار، شنوا و بيدار شدي و بينا شدي اين اثر ندارد، حالا بگوييد ?رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً?[17] اين اثري ندارد.
مقبوليت توبه بشرط ماندن در اسلام تا لحظه مرگ
مطلب بعدي آن است كه گاهي گفته ميشود، اين ?وَلاَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ? ناظر به اين است كه توبه وقتي مقبول است كه انسان، مسلمان بميرد. اگر كسي گناه كرد، بعد به فاصله? كوتاهي هم مثلاً با حفظ شرايط، توبه كرد ولي در پايان عمر كافر شد، چون كفر مايه? حبط عمل هست آن توبههاي قبلي را هم از بين ميبرد، پس آنهايي كه ?يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ? آن توبههاي قبلي آنها هم از بين ميرود. در حالي كه اين آيه درصدد مقام بيان حبط و امثال اينها نيست[ بلکه ] آيه درصدد اين است كه توبه? چه گروهي مقبول هست و خدا عهدهدار قبول توبه? چه گروهي است. اگر كسي كافراً بميرد، نه تنها توبه? قبلي او هم حبط شده است، براي اينكه همه اعمال صالحه او حبط شد. نماز او، عبادات او، خدمات اجتماعي او نسبت به آخرت حبط است، اين ديگر اختصاصي به توبه ندارد. در حالي كه اين آيه دارد حُكم اختصاصي توبه را ذكر ميكند، ميفرمايد: ?وَلاَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ? نه يعني اگر كسي كافراً بميرد، توبهاي كه قبلاً كرده حبط ميشود. براي اينكه اگر كسي كافراً بميرد، همه اعمال صالحهاي كه قبلاً انجام داده، آن هم حبط ميشود، چون در سوره? مباركه? «بقره» گذشت كه ?فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ?[18] پس ناظر به آن نيست.
قطعي بودن عذاب الهي براي کفار
مطلب بعدي آن است كه اينكه فرمود: ?إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَي اللّهِ? در قرآن كريم براي كفّار در چند بخش، عذاب را قطعي دانست، فرمود چيزي از آنها پذيرفته نميشود كه اين تتمّه مطلب قبل است. آيه 91 سوره? «آلعمران» هم اين بود كه: ?إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَن يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِم مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَلَوِ افْتَدَي بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُم مِن نَاصِرِينَ? البته بعد از مرگ، كارِ اختياري از انسان صادر نميشود. ولي ميفرمايد اگر كسي كافراً مُرد، بخواهد به اندازه? زمين يا دو برابر آن پُر از طلا بدهد و از عذاب الهي بِرَهد، آن روز از او فِديه پذيرفته نميشود. اگر كسي كافراً مُرد، براي هميشه معذّب خواهد بود يا عذاب او قطعي است. چه اينكه در سوره? 47 هم؛ آيه 34 اين است كه ?إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ? اينگونه از آيات نشان ميدهد كه عذاب كافر قطعي است. ولي هرگز اين آيه محلّ بحث نه به اين معناست كه توبه? كساني كه قبلاً توبه آوردند ولي در حال مرگ كافراً مُردند، آن توبه باطل است كه ناظر به حبط باشد و نه ناظر به آن توبه? آغازين است.
خلاصه بحث در خصوص «انما التوبه» آيه 17.
فتحصّل كه معنا اين است كه ?إِنَّمَا التَّوْبَةُ? يعني «إنّما قبول التوبه» خدا چه موقع تعهّد كرده؟ «إنّما تعهّد قبول التوبه علي الله» براي كسي است كه گناه كرده بدون سهلانگاري توبه كند، آنگاه خدا به تعهّدش وفا ميكند، توبه? او را ميپذيرد، بقيه را خدا تعهّد نكرده است.
حالا آن بحث مبسوطي كه ايشان درباره توبه دارند ملاحظه بفرماييد.
«و الحمد لله ربّ العالمين»
[1]. سوره انعام ، آيه 54
1. سوره توبه ، آيه 118
2. الميزان ، ج4 ،ص 238
[4] . سوره انفال ، آيه 42
[5] . سوره نساء ،آيه 165
[6] . سوره نحل ، آيه 53
1. سوره انفال ، آيه 42
2. سوره اعلي ، آيه 8
3. سوره طه ، آيه 26
4. سوره ليل ، آيات 5- 10
[11] . الميزان ، ج4 ،ص244- 251
[12] . سوره نساء ، آيات 48و 116 .
[13] . سوره زمر ، آيه 53
[14] . سوره نساء ، آيات 48و 116 .
[15] . سوره تحريم ، آيه 8
[16].الميزان ، ج4 ، ص 243
[17] . سوره سجده ، آيه 12
[18] . سوره بقره ،آيه 217
|