موضوع: سوره نسا

عنوان: تفسير سوره مبارکه نساء جلسه 68

مدت زمان: 31.47 دقيقه اندازه نسخه كم حجم: 3.63 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 7.27 MB دانلود

رديف
نوع عنوان
عنوان
1

توبه و اهميت آن در کتاب و سنت.
2

تحليل توبه و بررسي ثمرات آن در نگاه علامه طباطبائي(ره).
3

درمان بودن حقيقت توبه براي سمّ گناه.
4

توبه بهترين وسيله براي شفاعت.
5

توبه از مختصات خاص دين اسلام.
6

گناه و توبه و مراحل هر يک از آنها.
7

خصوصيات توبه در بيان علامه طباطبائي(ره).
8

اول ـ_باز بودن در توبه به انسان در تمام موارد گناه.
9

دوم ـ تفضل بودن توبه خداوند نسبت به انسان.
10

سوم ـ وجوب فقهي و کلامي توبه.
11

چهارم ـ يأس­زدايي و اميدوار کنندگي توبه.
12

پنجم ـ تحول­آفرين بودن توبه.
13

ششم ـ اختياري بودن توبه.
14

هفتم ـ اولي بودن دفع اهون از رفع آن.


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَي اللّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللّهُ عَلِيماً حَكِيماً ?17? وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّي إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِيماً ?18?
توبه و اهميت آن در کتاب و سنت
توبه از آن جهت كه در تزكيه نفوس مؤثر است، هم قرآن و روايات روي او اصرار و تأكيد دارند و هم علماي اخلاق،بحث مبسوطي درباره او كردند.
همان طوري كه بعضي از آيات، زمينه? فكريِ فقهي يا اصولي فراواني را فراهم مي‌كنند، نظير ?وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّي نَبْعَثَ رَسُولاً?[1] مسائل اصولي زيادي را به همراه دارد يا ?أَوْفُوا بِالْعُقُودِ?[2] و مانند آن، مسائل فقهي فراواني را به همراه دارد، آيات توبه هم مسائل اخلاقي زيادي را به همراه دارد كه علماي اخلاق، بحث مبسوطي پيرامون توبه و شرايط توبه و آداب توبه طرح كردند.


تحليل توبه و بررسي ثمرات آن در نگاه علامه طباطبايي(ره)
بياني را سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) در همين قسمت الميزان دارند كه بسيار نافع است. مقدمه‌اي در تحليل مسئله توبه ارائه مي‌كنند، بعد هفت نتيجه و ثمر بر اين مقدمه بار مي‌كنند[3] كه عصاره? آنها عبارت از اين است كه توبه، چون به معناي رجوع است يک مسيري طلب مي‌كند و يک هدفي ؛ هم راه بايد باز باشد و هم هدف اين سالك را بپذيرد. تا انسان اهل سير و سلوك است، اهل راه است اين راه باز است. آن وقتي كه از راه افتاد اين راه بسته است، چون اين راه در بيرون نيست، بلكه در درون است. درون هم به اراده و اختيار و اِنابه و ندامت و امثال ذلك حركت مي‌كند تا سير دروني ميسّر است، اين راه باز است و تا اين راه باز بود، آن مقصد و مقصود باز است يعني درِ هدف باز است. وقتي اين رونده، از راه افتاد ديگر راه بسته است و راه كه بسته بود، درِ ورودي به مقصد و مقصود هم بسته است. قهراً انسان تا زنده است و مي‌تواند اراده‌اي داشته باشد، مي‌تواند حركت كند و توبه كند. به هر اندازه‌اي كه مختار است و چون گناه يك امر اعتباري نيست، يك امر حقيقي است و حقيقتِ گناه به صورت آتش يا به صورت سَمّ در مي‌آيد، پس انسان گنهكار در حال سوخت و سوز است يا در حال مسموم‌شدن. اين‌‌چنين نيست كه اگر گناهي كرد يك امر اعتباري را مرتكب شد، بلكه سمّي را خورد يا دست به آتش زد و هم‌ اكنون اين سمّ دارد در او اثر مي‌كندو هم ‌اكنون اين سوخت و سوز آتش دارد در او اثر مي‌كند، اين حقيقتِ گناه است؛ منتها انسان مادامي كه در حالت عادي به سر مي‌برد يا مَست جواني است يا مَست طبيعت و غرور و مقام دنيا و مال و مانند آن است، چون مست است، سُكر دارد، آن درد را احساس نمي‌كند. مثل غذاي مسمومي را كه كسي خورد و خوابيد يا سمّي را به خوابيده تزريق كردند. اوايل اين سمّ سرگرم تأثيركردن هست ولي آ‌ن شخصِ مسموم، چون در خوابِ سنگين فرو رفت احساس نمي‌كند. وقتي اين سمّ، اثرش شديد شد او را از خواب بيدار مي‌كند كه كار از درمان گذشت. يا اين سوخت و سوز، اثرش شديد شد، آن خوابيده را از خواب بيدار مي‌كند و اثر گذشت. حقيقتِ گناه، همين سَمّ است و آتش، يك چيز قراردادي نيست.
آياتي كه مي‌فرمايد شما آنچه را عمل كرديد مي‌چشيد، جزاي شما همان عمل است بدون كلمه? «باء» و مانند آن، نشانه? همين بيان است كه: ?إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ?[4] و مانند آن.
درمان بودن حقيقت توبه براي سمّ گناه
اگر حقيقتِ گناه سمّ است يا آتش است «كما هو الحق»، حقيقت توبه هم بايد درمان اين سمّ و خاموش‌كردن اين آتش باشد. حقيقتِ عمل صالح، درمانِ آ‌ن سَم است و خاموش‌كردن آتش. اينكه مرحوم صدوق در من لا يحضره الفقيه نقل كرد، موقع نماز كه مي‌شود فرشته? الهي ندا مي‌دهد:«قُومُوا إِلي نِيرانكُمُ الّتي أَوقَدتمُوها علي ظهوركم فَأَطفِئُوها بِصَلاتِکم »[5] همين است. يعني موقع نماز كه شد، فرشتگان الهي مي‌گويند برخيزيد آن آتشهايي كه روشن كرديد بر پشتتان گذاشتيد، آن آتشها را با نمازها خاموش كنيد: «قُوموا الي نيرانكم التّي أَوقدتموها»؛ اين آتشي است كه خودتان افروختيد و اين آتش را با نماز خاموش كنيد.
پس حقيقتِ عمل صالح، خاموش‌كردن آن آتش يا درمان آن سم است.بنابراين توبه بايد اين اثر را داشته باشد. بهترين راه براي تشخيص قبوليِ عمل، مراجعه? به درونِ خود آدم است. انسان به خوبي مي‌تواند بفهمد توبه كرد يا نه، توبه او قبول شد يا نه، چون نشانه? اين اعمال را قرآن ذكر كرد. الآن همه ما به خوبي مي‌توانيم بفهميم اين نمازي كه صبح خوانديم قبول شد يا نه? چون اثر نماز را قرآن فرمود که :?إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ?.[6] اگر انسان در اين مدت بين صبح تا ظهر به چند امري امتحان شد و سرافراز از اين امتحان برآمد، خدا را شاكر باشد كه آن نماز قبول شد و اگر خداي ناكرده در بين اين دو نماز ،تن به آلودگي داد اين مطمئن باشد كه اين نماز قبول نشد، قبولِ كلامي نيست، گرچه صحيحِ فقهي است يعني اعاده و قضا ندارد؛ اما آن اثر كلامي را كه ?تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ?[7] باشد ندارد، به خوبي انسان مي‌تواند بفهمد كه نماز او قبول شد يا قبول نشد. توبه? او هم همين طور است.
توبه بهترين وسيله براي شفاعت
بنابراين توبه در حقيقت، درمانِ دروني است اين حقيقتِ توبه است و اين راه باز است. شفاعت، در عين حال كه داراي مراتب و درجات است «وآخرُ من يشفع هو أرحم الرّاحمين»[8] است ولي بهترين وسيله براي شفاعت، توبه? خود تائب است «لا شفيعَ أَنجَح ُمِن التوبة»[9] اين در نصوص هست يعني هيچ شفيعي سودمندتر از خود توبه نيست، توبه وسيله? شفاعت خوبي است براي آدم، شفيعِ آدم است و اين راه باز است. اين راه را سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) مي‌فرمايند: از مختصّات اسلام است.[10]
پرسش:
پاسخ: در دنيا هم شفاعت هست،
گاهي به وسيله شفاعت معصومين(عليهم السلام) مشكل انسان در دنيا حل مي‌شود.
يا گناهان او بخشوده مي‌شود اين مغفرت در سوره? مباركه? «نساء» فرمود: گاهي بدون توبه هم خدا گناهان را مي‌آمرزد،[11] گناهِ غير از شرك را. اين به وسيله دعاي ديگران است، به وسيله شفاعت اولياي الهي است، بالأخره يک سببي مي‌خواهد . خود ذات اقدس الهي هم شفاعتش شامل حال اين شخص مي‌شود كه «آخرُ من يشفع هُوَ ارحم الرّاحمين»[12] شفاعت ، اعمّ از دنيا و آخرت است.
توبه يکي از مختصات خاص دين اسلام
آن‌گاه اگر حقيقتِ توبه اين است و اين جزء مختصّات اسلام است، ديگر آنچه در مسيحيت رواج داشت كه عيساي مسيح(سلام الله عليه) مثلاً بايد به دار آويخته شود تا گناهِ گنهكاران بخشوده شود، آن منطق، ديگر تام نيست. يا در كليسا اوراق مغفرت بفروشند، تبهكارها در كليسا بروند پيش كشيشها اقرار بكنند از آنها برگه? قبولي توبه دريافت بكنند، اين‌چنين نيست. البته آداب و سنني براي توبه ذكر كردند كه انسان رو به قبله بنشيند، با وضو باشد و مانند آن، اينها جزء آداب توبه است نه جزء اركان توبه.اركان توبه همان اراده? شكست‌ناپذير برگشتِ عبد به سوي مولاست با ترميم آن احكام فقهي ،اين مي‌شود توبه.
بنابراين آن مسئله كه كسي اقرار بكند و اوراق مغفرت دريافت بكند و چيزي بخرد به عنوان ورقِ بخشش ،اين نيست.
پرسش:...
پاسخ: وجود خارجي در همه موارد شفاعت لازم نيست، چون در روايت دارد «لا شفيعَ أنجَحُ مِن التوبة»؛[13] همه شفعا اثر دارند ولي هيچ شفيعي به اندازه? آن توبه كه در درونِ آدم است سودمند نيست، چون شفيعِ دروني مايه? تحوّل درون است كه درون را واقعاً اصلاح مي‌كند و چون توبه به معناي «رجوع الي الله» است، اين سير هم نامحدود هست.
گناه و توبه و مراحل هر يک از آنها.
آنهايي كه در مرز گناه‌اند، توبه آنها همين توبه? معهود و مصطلح است. آنهايي كه در مرز عصمت‌اند، توبه? آنها به معناي تعالي و ترقّي زايد بر مرز تكليف عادي است و هر درجه? برتري كه نصيب آنها مي‌شود، اين توبه است، چون توبه هم رجوع خداست بر بنده به عنوان لطف و مهرباني، هم رجوع بنده است به سوي خدا به عنوان تقرّب. بنابراين توبه انبيا و اوليا(عليهم السلام) كه معصوم‌اند، در آن محدوده? عصمت است كه فوق عصيان است، در معناي جامع توبه سهيم‌اند؛ اما در درجات توبه با هم فرق دارند، اصلِ توبه به معناي رجوع است.
اينها دارند مرتّب مي‌روند؛ در حال رجوع الي الله‌اند، در حال تقرّب الي‌الله‌اند ?إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ?[14] در همين مسيري كه داريم مي‌رويم، بعضي تخلّف مي‌كنند، بعضي اين راهشان را بدون تخلّف ادامه مي‌دهند اينهايي كه از مرز تكاليف عادي گذشتند، همه اينها را سالماً انجام داده‌اند، هر لحظه كه متقرّب الي الله مي‌شوند اين رجوع براي آنهاست. لذا توبه‌اي كه موساي كليم دارد: ?تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ? [15]يا توبه حضرت آدم: ?فَتَابَ?[16] و امثال ذلك يا توبه‌اي كه انبيا(عليهم السلام) دارند، براي آن محدوده? خارج از عصيان است نه در اين محدوده و توبه مصاديق متعدّد دارد نه معاني متعدّد، در همه موارد به يك معناست؛ به معناي رجوع است، هم رجوع عبد است الي الله و هم رجوع لطف خداست علي العبد.
خصوصيات توبه در بيان علامه طباطبايي(ره )
بر اساس اين مقدمه كه ذكر مي‌كنند،چندتا نتيجه مي‌گيرند:
اول ـ_باز بودن در توبه به انسان در تمام موارد گناه
نتيجه اوّلش اين است كه اين حقيقت توبه كه از مختصّات دين اسلام است، هميشه در همه? موارد درش به روي بندگان باز است تا آن حالتي كه انسان از اختيار بيفتد و آيه ?يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَي اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ?[17] نشانه? آن است كه اين راه همچنان ادامه دارد. حالا اوّلين نتيجه اين است كه نشرِ رحمت، توبه است خواه بر مُذنبين، خواه بر معصومين و رجوع بندگان به سوي حق، توبه? بندگان است خواه مذنبين، خواه معصومين، چون معنا يكي است و مصداق متعدّد است،[18] اين فرع اول.
دوم ـ تفضل بودن توبه خداوند نسبت به انسان.
دوم اينكه توبه? خدا اعمّ از ابتدايي و لاحق كه ياد شد هر دو قِسمش تفضّل است[19] چون انسان اگر بخواهد به طرف حق برگردد تا لطف خدا شامل حال او نشود اين برنمي‌گردد، البته در خلال بحث گذشت كه آن مقدار لازم را خدا به هر بنده‌اي داد آن امكانات اوّليه براي رجوع را به او داد اما آ‌ن گرايش زائد، آن هوشياري زائد را آن را البته به هر كسي كه خودش چون حكيم است مصلحت بداند اعطا مي‌كند وگرنه آ‌ن مقدار لازمي كه شرط رجوع است به همه مكلّفين اعطا كرد ولي در هر حال چه آن لطف ابتدايي، چه آن قبولي توبه بعد از توبه? عبد هر دو تفضّل است چيزي بر خدا واجب نيست او چون حكيم علي الاطلاق است و ربّ مطلق است محكوم هيچ قانوني قرار نمي‌گيرد همه? قوانين را از فعل خدا انتزاع مي‌كنند لذا در بخشي از آيات فرمود آنهايي كه صبر مي‌كنند، سهل‌انگاري دارند، تا دَمِ مرگ وقتي كه حالتِ احتضارشان فرارسيد مي‌خواهند توبه كنند توبه? آنها مقبول نيست اين معنا را در چند قسمت فرمود يا اينهايي كه كافراً مي‌ميرند ?وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ? كه در آيه 33 سوره? «سبأ» است فرمود توبه? اينها مقبول نيست يا آنهايي كه ايمان مي‌آورند بعد كفر مي‌ورزند بعد ايمان مي‌آورند ?ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلاً?[20] اين هدايت همان هدايت توبه‌اي است وگرنه هدايت را خدا نصيب همه كرده است ?هُديً لِلنَّاسِ?[21] است فرمود آنهايي كه كافر شدند، بعد مؤمن شدند، بعد كافر شدند در كفرشان افزوني كردند اينها را خدا نمي‌آمرزد اينها را هدايت نمي‌كند يعني آ‌ن لطف زائد را شامل حال اينها نمي‌كند وگرنه همه اينها را هدايت كرده است ?هُديً لِلنَّاسِ? است تا آخرين لحظه هم دعوت الهي به اينها مي‌رسد.
پس چه توبه? اول، چه توبه? سوم که توبه? دوم كه توبه? عبد است در وسط فاصله است توبه? عبد بر عبد واجب است و اما «توبة الله» چه اوّلي، چه سوّمي هيچ كدام بر خدا واجب نيست هر دو تفضّل و عنايت خاصّ الهي است.
پرسش:
پاسخ: اگر تجسّم اعمال حق باشد «كما هو الحق» انسان مادامي كه در مسير هست تحوّل‌پذير است آن مصوِّر اين صورتها را گوناگون مي‌كند الآن در جهان طبيعت گاهي شما مي‌بينيد پاك‌ترين و زيباترين شيء طبيعي به صورت پليدترين شيء درمي‌آيد و بالعكس الآن اين گلُ ياس كه جزء پاك‌ترين و بهترين گياه‌هاست اين بعد از مدّتي پژمرده مي‌شود و در زباله‌دان قرار مي‌گيرد و بعد متعفّن مي‌شود و جزء اشياء پليد و بد درمي‌آيد يا مدفوع بعضي از حيوانات كه پليد است و آلوده وقتي در كنار ريشه يك گُل ياس قرار بگيرد اين كم‌كم جذب بدنه? او مي‌شود و از آنجا تغذيه مي‌كنند اين را و كم‌كم به صورت يك ياس درمي‌آيد بدبو، خوشبو مي‌شود خوشبو، بدبو مي‌شود در اين جهان همه چيز، همه چيز مي‌شود هم عسل، زهر مي‌شود هم زهر، عسل مي‌شود با تحوّل كدام زهر است كه عسل نشود? كدام عسل است كه زهر نشود هر عسلي اگر در جايي قرار بگيرد كم‌كم به صورت خاك دربيايد زير بوته? گياهي قرار بگيرد ماري آن گياه را تغذيه كند همين عسلِ چند سال قبل بود كه الآ‌ن به صورت سمّ درآمد يا سمّي اگر در جايي قرار بگيرد به تدريج خاك بشود از آن خاك گياهي روييده بشود آن گياه گُل بشود و زنبور عسل آ‌ن را بمَكد تبديل به عسل مي‌شود در عالم طبيعت همه چيز، همه چيز مي‌شود.
همان فضيل عياضي كه رهزن معروف بود جزء توّابين و عرفا شد همه چيز، همه چيز مي‌شود در نشئه حركت، اگر اين است مادامي كه انسان در عالم حركت است نه از اينجا گذشته به قيامت رسيده از اينجا بد، خوب مي‌شود خوب، بد مي‌شود اين همه رهزنان جاهلي بودند كه به صورت زاهدان اسلامي درآمدند ديگر همه بت‌پرستها بودند كه در سايه اسلام به اين صورت تربيت شدند ديگر چيزي در جهان طبيعت اِبا از پذيرش صُوَري ندارد.
پرسش:...
پاسخ: چرا ديگر مگر گُل ياس صورت نوعيه او ذاتي او نيست?
پرسش:...
پاسخ: نه، ذاتي است در مسير حركت چون در مسير حركت است تحوّل و انقلاب ميسّر است يک ذات مجرّد نيست كه ?مَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ?[22] بگويد كه.
پرسش:...
پاسخ: نه، اصلاً اين تازه مي‌شود مبدأ قابلي چه كسي فاعل است و صورت را اعطا مي‌كند? بالأخره انسان حدّاكثر خيال باطلش اين باشد كه زمينه فراهم كرده، صِرف زمينه كه كمال نيست آن كمال‌بخش، آن مصوَّر، آن فاعل است كه اين را دگرگون مي‌كند همان طوري كه ?هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ? [23]«يصوّركم في الدنيا»، «يصوّركم في البرزخ»، «يصوّركم في القيامة» او فاعل است در حقيقت.
بنابراين انسان هر كمالي نصيب او بشود تازه اول بدهكاري اوست اين است كه وجود مبارك امام سجاد به خدا عرض مي‌كند خدايا من هر باري كه بگويم «الحمد لله» يك شُكر جديدي بر من واجب است تازه اول بدهكاري من است كه اين توفيق نصيب من شد كه گفتم «الحمد لله» «فکلّما قُلتُ لك الحمد وجب عليّ لِذلک أن أقولَ لك الحمد»[24] اين تازه اول دِيْن آدم است حالا اگر يك پديده پليدي در اثر حركت آمده زير يك بوته گياهي قرار گرفت شده گُل ياس اين نبايد بگويد من خودم حركت كردم اين متحرّك است و محرّك طلب مي‌كند.
سوم ـ وجوب فقهي و کلامي توبه.
سوم، توبه يك حُكم فقهي دارد و آ‌ن وجوب است كه بر هر كسي واجب است كه توبه كند. اين توبه هم در فقه مطرح است، هم در كلام منتها چون جنبه? كلامي بيشتر است نوعاً در كتابهاي كلامي مطرح مي‌كنند هم فعل‌العبد است، هم فعل‌الله مسئله‌اي كه موضوع مسئله فعلِ عبد باشد فقه عهده‌دار اوست، مسئله‌اي كه موضوعش فعل‌الله باشد كلام عهده‌دار اوست چون صبغه? كلامي اين مسئله بيش از صبغه? فقهي اوست لذا نوعاً توبه را در كلام مطرح مي‌كنند نه در فقه. دوتا كار براي خداست، يكي براي بنده. يكي توبه? اُولاست كه «من الله علي العبد» است كه فيض بر او نازل مي‌شود، دوّمي هم توبه? دوم حق قبول توبه است كه اين هم فعل‌الله است از اين جهت توبه در كلام مطرح مي‌شود، ولي وجوب فقهي دارد يك، اثرِ فقهي كه مثلاً همان طوري كه سيّئات را زايل كرده است، احكام و قوانين را هم زايل بكند ندارد، اگر كسي توبه كرده است، اگر حقّ‌الله است كه بايد او را ترميم بكند نمازها را بايد قضا بكند، روزه‌ها را بايد قضا بكند و مانند آن اگر حق‌الناس است كه حقوق الناس را بايد تأديه بكند مگر در مواردي كه خود ذات اقدس الهي اثر فقهي بر توبه بار بكند[25] نظير محاربي كه رهزني كرده و فرار كرده بعد قبل از اينكه دستگير بشود توبه كرده ?إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ?[26] اينجا اثرِ فقهي دارد يا همين آيه‌اي كه قبلاً محلّ بحث بود فرمود: ?اللَّذَانِ يَأْتِيَانِهَا وَمِنْكُمْ فَآذُوهُمَا فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا?[27] يعني «فأعرضوا عن ايذائهما» آن حبس حسابش محفوظ است.
در اين‌گونه از موارد توبه، اثر فقهي دارد اما در موارد ديگر اثرِ فقهي ندارد يعني اگر قضاست كه بايد قضا به جا بياورد، حقوق مردم است كه بايد تأديه كند و مانند آن
حالا حق‌ّالناس را حقوقي كه خود خدا براي مردم قرار داده است خودِ ذات اقدس الهي حقوقي را براي مردم قرار داد چون خودش در سوره? «يونس» آيه 44 فرمود: ?إِنَّ اللَّهَ لاَ يَظْلِمُ النَّاسَ? خدا هرگز حقّ كسي را ضايع نمي‌كند اگر كسي حقّ ديگري را ضايع كرده است خب بايد حقّ او را به او تأديه كند اين‌‌چنين نيست كه همين كه بگويد «استغفر الله» يا «أتوب اليه» يا «تُبتُ الي الله» حقوق مردم «كأن لم تكن» بشود اين‌‌چنين نيست خدا حقّي را كه براي مردم قرار داده است آن حق را هرگز تضييع نمي‌كند.
چهارم ـ يأس­زدايي و اميدوار کنندگي توبه.
چهارم اين است كه توبه تأثيري كه دارد اين است كه جلوي يأس را مي‌گيرد و انسان را تا آخرين لحظه اميدوار مي‌كند، اما توبه اثرش تجرّي نيست كه كسي بگويد حالا گناه مي‌كنيم بعد توبه مي‌كنيم توبه انسان را متجرّي نمي‌كند، انسان را راجي مي‌كند، اميدوار مي‌كند اثر توبه اين است كه جلوي يأس را مي‌گيرد اگر كسي بد كرد نمي‌گويد ديگر راه بسته است، همين ولي هرگز انسان را متهتّك نمي‌كند، پرده‌دَر نمي‌كند بگويد حالا گناه مي‌كنيم بعد توبه مي‌كنيم[28] اين معلوم مي‌شود كه اين توبه را سپري قرار داد براي گناه كردن آنكه مي‌گويد الآن گناه مي‌كنيم بعد توبه مي‌كنيم به تعبيرسيدناالاستاد اين در الميزان نيست ولي اين را مكرّر مي‌گفتند، مي‌فرمودند اين شخص دوتا عِقاب دارد يكي اينكه دارد گناه مي‌كند، يكي اينكه توبه را به بازي گرفته و اين استهزاي حُكم خداست.
پرسش:...
پاسخ: دوتا فعل است يكي اينكه گفت حالا اين غيبت را مي‌كنيم، خب غيبت‌كردن مردم گناه كبيره است يكي اينكه توبه را مسخره كرده من گناه مي‌كنم بعد توبه مي‌كنم يعني چه? مثل اينكه بگويد من الآ‌ن سمّ مي‌خورم بعد دارو مي‌خورم اين قابل قبول نيست اين درمان را به بازي گرفته، خب حالا شايد خوردي و مُردي مگر درمان اين است كه انسان بگويد حالا اين سَمّ را مي‌خورم بعد دارو مي‌خورم اين مجموعه? اين دو كار را به عنوان حيله قراردادن و سرپُل براي گناه قراردادن است توبه براي كسي است كه واقعاً پشيمان باشد كسي كه وَلعي به گناه دارد كه نادم نيست پس هرگز توبه انسان را جَري‌ نمي‌كند بلكه انسان را راجي و اميدوار مي‌كند.
پنجم ـ تحول­آفرين بودن توبه.
پنجم چون واقعاً معصيت، آلودگي روح است توبه بايد كه در انسان تحوّلي ايجاد بكند.[29] يك بيان لطيفي را مرحوم شيخ بهايي(رضوان الله عليه) در كتاب شريف شرح اربعين حديث دارند خلاصه آن بيان اين است كه اين نيّتي كه معمولاً در نمازها هست كسي در نماز ظهر در قلبش مي‌گذراند که چهار ركعت نماز ظهر به جا مي‌آورم قربة الي الله اينكه نيّت نيست نيّت آن انبعاث و پَرِش روح است ديديد مرغي وقتي از درختي پرواز مي‌كند بالأخره از آن درخت واقعاً فاصله گرفته نيّت آن انبعاث است، آن پَرِش روح است[30] اين حالت را مي‌گويند نيّت اگر كسي اين مفاهيم ذهني را در ذهن بگذراند اين نيّت است به حمل اوّلي و غفلت است به حمل شايع، توبه هم همين طور است كسي ممكن است معناي توبه را در ذهن ترسيم بكند ولي آن جهش پيدا نشود اين را نمي‌گويند توبه اين واقعاً بايد تحوّل بشود لذا نوعاً آياتي كه درباره توبه هست دارد ?تَابَا وَأَصْلَحَا?[31] يا ?تَابُوا وَأَصْلَحُوا?[32] و امثال ذلك اين در حقيقت توبه است.
ششم ـ اختياري بودن توبه.
ششم اينكه توبه يك رجوع اختياري است[33] البته در خلال آن مقدمه كه اين شش فرع از آن مقدمه استنباط مي‌شود اشاره شده[34] توبه يك رجوع اختياري است يعني بين نفس و بين توبه آن اراده فاصله است، ولي يك وقت در اثر مشاهده بعضي از حالات انسان خودبه‌خود برمي‌گردد، اقرار مي‌كند اين را نمي‌گويند توبه مثل حالت مشاهده? عذاب، پس انسان تا مُختار هست توبه مسموع و مقبول هست عندالاضطرار كه همان احتضار است يا لبه? احتضار اين توبه، توبه? مسموع نيست چون فعل اختياري نيست.
پرسش:...
پاسخ: ، اگر مشاعرش كار مي‌كند معلوم مي‌شود مرگ را نديده هنوز اميدوار است كه برگردد، اميدوار است كه يک دارويي به او برسد و درمان بپذيرد به همان اندازه البته توبه? او مسموع است البته پذيرش توبه هم درجاتي دارد.
پرسش:...
پاسخ: اين ظنّ مُتاخم است نه مشاهده? سلطان آخرت اين اطمينانِ عُرفي است نه آن اطميناني كه انساني كه وارد برزخ مي‌شود آن دارد آن ديگر علم‌اليقين قطعي است.
پرسش:...
پاسخ: بله ديگر چون در آنجا حضرت مشخص فرمود، فرمود كه «ذلک إذا عايَنَ أمرالآخرة»[35] به علم‌اليقين برسد وقتي به علم‌اليقين رسيد ديگر جا براي توبه نيست.
هفتم ـ اولي بودن دفع اهون از رفع آن.
امر هفتم آن است كه گرچه توبه تا آخرين لحظه‌اي كه انسان مختار و مكلّف است مقبول است ولي همان طوري كه گفتند دفع، اهون از رفع است گناه نكردن خيلي بهتر از توبه كردن است[36] براي اينكه آلوده نشدن روح را به همان صفاي اول نگه مي‌دارد گناه واقعاً روح را تيره مي‌كند، تطهير اين روحِ تيره هم كارِ دشواري است، هم ممكن است آثار سوء اين گناه تا مدّتها باشد اين است كه نبايد كسي بگويد حالا كه توبه قبول مي‌شود من توبه را استهزاء نمي‌كنم ولي حالا كه گناه كرديم توبه مي‌كنم بكوشد كه آلوده نشود.
اينها خلاصه? امور هفت‌گانه‌اي بود كه ايشان بعد از آن مقدمه ذكر كرده‌اند حالا البته چون بحث توبه يك چيز جالبي است و محلّ ابتلاي همه ما هم هست اگر لازم بود فردا هم بحث مي‌كنيم اگر نه كه وارد آيه ديگر مي‌شويم.
«و الحمد لله ربّ العالمين»


[1] . سوره اسرا ، آيه 15
2. سوره مائده ، آيه 1
[3] . الميزان ، ج 4، ص 244 -251
[4] . سوره طور ، آيه 16
[5] . من لا يحضره الفقيه ، ج 1 ، ص 208
[6] . سوره عنکبوت ، آيه 45
[7] . سوره عنکبوت ، آ يه 45
[8] . تفسير القرآن الکريم ( ملاصدرا ) ، ج 1 ، ص 375 و ج4 ، ص 321 .
[9] . نهج البلاغه ، حکمت 371
[10] . الميزان ، ج 4، ص 244
[11] . سوره نساء ، آيات 48و 116 .
[12] . تفسير القرآن الکريم ( ملاصدرا ) ، ج 1 ، ص 375 و ج 4 ، ص 321 .
[13] . نهج البلاغه ، حکمت 371
[14] . سوره بقره ،آيه 156
[15] . سوره اعراف ، آيه 143
[16] . سوره بقره ، آيه 37
[17] . سوره فاطر ، آيه 15
[18] . الميزان ، ج4 ، ص 244 - 246
[19] .الميزان ، ج 4، ص 246
. [20] سوره نساء ، آيه 137
[21]. سوره بقره ، آيه 185
[22] . سوره صافات ، آيه 164
[23] .سوره آل عمران ، آيه 6
[24] . بحارالانوار ، ج 91 ، ص 146 .
[25] . الميزان ، ج 4، ص 248
[26] .سوره مائده ، آيه 34
[27] . سوره نساء ، آيه 16
[28] . الميزان ، ج 4 ، ص 248 و249
[29] . الميزان ، ج 4 ، ص 249
[30] . الاربعون حديثاً (شيخ بهايي)، ص 453 .
[31] . سوره نساء ، آيه 16
[32] . سوره بقره ، آيه 160
[33]. الميزان ، ج4 ، ص 250
[34] . الميزان ، ج4 ، 244
[35] .الميزان،ج 4 ،ص 251
[36] . الميزان ،ج 4، ص 250و 251