موضوع: سوره نسا

عنوان: تفسير سوره مبارکه نساء جلسه 97

مدت زمان: 33.56 دقيقه اندازه نسخه كم حجم: 3.88 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 7.76 MB دانلود

رديف
نوع عنوان
عنوان
1

بهشت پاداش اجتناب كنندگان از كبائر
2

دلالت «كبائر ما تنهون» بر دو قسم كبيره و صغيره بودن معاصي
3

مشخص بودن کبائر و مستور بودن صغاير براساس لطف الهي
4

بيان علت ذكر و عدم ذكر مقابل براي معاصي كبيره
5

وعده ضمني الهي براي بخشش معاصي صغيره در صورت ترك كبائر
6

وجود رابطه التزامي ميان انجام واجبات با ترك محرمات
7

تعبير از بهشت به عنوان «مُدخل كريم» در آيه
8

ماهيت ماه رجب و دعوت به ذكر و عبادت در آن
9




اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريمًا?31?
بهشت پاداش اجتناب كنندگان از كبائر
بعد از بيان احكام مُحرَّم و چيزهايي كه مايه عذاب الهي است، راههاي نجات را هم ارائه فرمود. فرمود: اگر شما اين گناهان كبيره را ترك كنيد، اميد اينكه گناهان صغيره شما بخشوده بشود هست. اگر گناهان كبيره را اجتناب كنيد خداوند سيئات صغيره را مي‌پوشاند و محو مي‌كند و جاي كريم به شما مي‌دهد كه بهشت، جاي كريم است. اينكه فرمود: ?إِنْ تَجْتَنِبُوا? يعني اگر از گناه اجنبي بشويد و گناه از شما اجنبي باشد؛ شما در يك جانب قرار بگيريد [و] گناه در جانب ديگر، اين را مي‌گويند اجتناب. اثر اين كار اين است كه انسان در صف گناه نيست و گناه هم در صف او نيست، زيرا گناه در يك جانب قرار گرفت و انسان در جانب ديگر، اين عمل را مي‌گويند اجتناب، تجنب و مانند آن. چون اگر كسي بخواهد عملي را ترك كند، ديگر صورت برمي‌گرداند؛ جنب خود و پهلوي خود را به آن سمت متوجه مي‌كند، بعد هم پشت مي‌كند ولي اگر بخواهد كاري را انجام بدهد روبه‌روي او قرار مي‌گيرد [و] به او توجه مي‌كند. پس اجتناب كردن يعني گناه را در يك جانبي قرار دادن و خود در جانب ديگر واقع شدن و از گناه، اجنبي بودن و گناه را از خود اجنبي كردن است.
دلالت ?كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ? بر دوقسم كبيره و صغيره بودن معاصي
اما اينكه فرمود: ?كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ? خود اين جمله نشان مي‌دهد كه منهي‌عنه دو قسم است: بعضيها كبيرند؛ بعضيها غير كبير يعني چيزي كه خدا از او نهي كرده است به دو قسم تقسيم مي‌شود: كبير و غير كبير يعني معصيت كبيره و معصيت غير كبيره. گرچه در اين آيه سخن از معصيت صغيره نيست؛ اما اين تقسيم نشان مي‌دهد كه منهي عنه دو قسم است: يك قسم، معصيةٌ كبيرة [و] يك قسم، معصيةٌ صغيره؛ منتها همه‌شان حرام‌اند و نهي تكليفي و مولوي متوجه آنهاست. تقسيم معصيت به صغيره و كبيره در سوره? مباركه? «كهف» به صورت روشن آمده است، آيه? 49 سوره? «كهف» اين است كه: ?وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَي الْمُجْرِمينَ مُشْفِقينَ مِمّا فيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِرًا وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا?؛ مجرم وقتي كتاب اعمال‌اش باز مي‌شود، مي‌بيند كه همه صغير و كبير در او هست يعني سيئه صغيره و كبيره. گرچه در اين آيه سوره? «كهف» سخن از معصيت و سيئه نيست ولي روشن است كه سخن از كتاب و نامه اعمال مجرمين است: ?وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَي الْمُجْرِمينَ مُشْفِقينَ مِمّا فيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاّ أَحْصاها? معلوم است كه ناظر به معصيت است. پس معصيت، دو قسم است يا صغير است يا كبير و اين منافات ندارد با آن بياني كه مرحوم شيخ طوسي(رضوان الله عليه) در تبيان فرمود و بعد هم در مجمع‌البيان آمده، فرمودند كه معاصي ‌«كلها عندنا كبائر» يعني نزد ما همه معصيتها كبيره است صغير نيست، زيرا معصيت از آن جهت كه تمرّد از فرمان خداست كبير است ولي با يكديگر كه سنجيده مي‌شوند مفسده بعضي بيش از مفسده ديگر است، مفسده بعضي كمتر از مفسده ديگر است[1] و اگر كسي معصيت صغيره را به عنوان تمرد در مقابل خدا انجام بدهد عالماً عامداً، اين ديگر معصيت صغيره نيست اين جزء كبائر به شمار مي‌آيد، اگر كسي عالماً عامداً بداند كه اين نهي خداست و دارد در مقابل خدا قرار مي‌گيرد به اين قصد، اين ديگر معصيت صغيره نيست. يك وقت است كاري است كه از باب ?غَلَبَتْ عَلَيْنا شِقْوَتُنا?[2] انسان مرتكب مي‌شود خب، آن معصيت صغيره است. يك وقت نه، متوجه است كه اين فرمان خدا است و دارد در مقابل خدا قرار مي‌گيرد اين ديگر استكبار علي الله است، اين ديگر معصيت صغيره نيست.
پرسش:...
پاسخ: نه علم و عمد هست نسبت به اصل فعل، اين مي‌شود معصيت صغيره؛ اما علم و عمد باشد به عنوان تجري در مقابل فاعل اين ديگر معصيت كبيره است. يك وقت است در عين حال كه دارد اين گناه را مرتكب مي‌شود از خدا خجالت مي‌كشد، اين معصيت صغيره است. يك وقت است نه، صاف در برابر خدا قرار مي‌گيرد اين ديگر صغيره نيست.
پرسش:...
پاسخ: معصيت صغيره در مقابل معصيت كبيره است؛ اما حالا چه چيزي معصيت صغيره است، چه چيزي معصيت كبيره است در بحثهاي بعدي است. پس آن بياني كه مرحوم شيخ طوسي(رضوان الله عليه) در تبيان فرمودند[3] بعد هم در مجمع‌البيان آمده[4] آن سخني است حق ولي خارج از بحث. بحث در اين نيست كه كسي در مقابل خدا قرار بگيرد، آن البته كبيره است. يك وقت است نه، در عين حال كه دارد اين كار را انجام مي‌دهد شرمنده است و مي‌داند دارد تخطي مي‌كند؛ مي‌داند كه دارد تقصير مي‌كند و منفعل است، ‌اين معصيت صغيره است. حالا چه چيزي معصيت صغيره است و چه چيزي معصيت كبيره بحث بعدي است خب، پس معصيت دو قسم است يا صغيره است يا كبيره.
مشخص بودن كبائر و مستور بودن صغاير بر اساس لطف الهي
معصيتهاي صغيره مشخص نشد كه چه چيزي صغيره است، اين‌هم براساس عنايت الهي است؛ اما معصيتهاي كبيره مشخص شد؛ اما نه محدود باشد به همين‌ها. درباره بعضي از گناهان، قرآن به صورت روشن فرمود: إثم كبير در اوست. نظير آنچه درآيه 219 سوره? «بقره» آمده است كه: ?يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ? اين ديگر روشن است. بعضي از معاصي ديگر از قرآن كريم كبير بودن آنها استفاده مي‌شود حتي عنوان كبير[5]، چه اينكه وعيد به جهنم هم درباره آنها داده شده است[6] و در روايات هم براي معاصي كبيره مصاديق زيادي ذكر شده است[7]؛ اما معصيت صغيره مشخص نشد كه چه چيزي معصيت صغيره است و آن رواياتي هم كه معاصي كبيره را شمارش كرده لسان‌اش، لسان حصر كه نيست ما عداي اينها معصيت صغيره است، چون خود آن روايات مختلف‌اند بعضي هفت تاست، بعضي هفتاد تا بعضي كمتر[8] پس هيچ به جرأت نمي‌توان گفت اين معصيت، معصيت صغيره است، اين‌هم از عنايتهاي الهي است كه معصيت صغيره را مستور كرده تا مبادا كسي بگويد كه خب، اينكه معصيت صغيره است و ما اين را ارتكاب مي‌كنيم، آن معصيت كبيره را مرتكب نمي‌شويم و خدا مي‌بخشد براي اينكه ما معصيت كبيره را كه مرتكب نشديم، معصيت صغيره را خدا مي‌بخشد يك چنين چيزي نيست، پس تمام راههاي غرور را بسته است قرآن كريم.
بيان علت ذكر و عدم ذكر مقابل براي معاصي كبيره
مطلب بعدي آن است كه اين معصيت كبيره گاهي اصلاً مقابل ندارد؛ مقابلي براي كبائر نيست [و] گاهي مقابل براي معصيت كبيره هست؛ منتها به عنوان لمم[9] كه لمم همان گناهان كوچك است. گاهي وعده ضمني به مغفرت داده شد گاهي وعده صريح. گاهي اين وعده صريح، مشروط به ترك گناهان كبيره است گاهي اين وعده صريح، مشروط به فعل واجبات است. پس چند امر را بايد الآن استنباط كرد: يكي اينكه گاهي كبائر بدون مقابل ذكر مي‌شود؛ مي‌فرمايد مؤمنين گناهان كبيره را نمي‌كنند، نه اينكه به گناهان صغيره تن در مي‌دهند.
وعده ضمني الهي جهت بخشش معاصي صغيره در صورت ترك كبائر
بخش بعدي آن است كه مي‌فرمايد اگر كسي گناهان كبيره را ترك كرد و مبتلا شد به لمم يعني گناهان صغيره، خدا رحمت‌اش وسيع است، اين وعده ضمني است. گاهي به صورت روشن مي‌فرمايد6 اگر كسي گناهان كبيره را ترك كرد خدا او را مي‌آمرزد، معصيتهاي صغيره او را مي‌آمرزد اين خيلي روشن است. حالا اين آمرزش، گاهي به ترك گناهان كبيره است گاهي به فعل اطاعتها. اما در هر دو بخش آنجا كه مي‌فرمايد گناهان كبيره را ترك كرديد گناهان صغيره شما بخشوده مي‌شود، اين دو پيام دارد و دو لسان دارد: يكي ترك محرمات؛ يكي اتيان واجبات، زيرا اگر كسي واجب را ترك كرد مبتلا به گناه كبيره شد و آن طايفه از آيات كه دارد اگر كسي واجبها را انجام داد، معاصي صغيره او بخشوده مي‌شود آن‌هم دو لسان دارد: لسان صريح‌اش انجام واجبات است؛ لسان ضمني‌اش هم ترك محرمات، چون ترك محرّم هم واجب است؛ منتها واجب عقلي و آن نكته آخر آن است كه اين آيه كه مي‌فرمايد اگر كسي گناهان كبيره را ترك كرد خدا گناهان صغيره او را مي‌بخشد، آيا انسان را جسور و جري بار مي‌آورد يا انسان را اميدوار؟ چه كسي مي‌داند كه همه گناهان كبيره را ترك كرده و مي‌كند تا به خودش اجازه ارتكاب گناه صغيره را بدهد؟! اين آيه، براي آن جمع‌بندي نهايي در قيامت است ديگر يعني اگر كسي وارد قيامت شد در حالي كه همه گناهان كبيره را ترك كرده است در دنيا و به بعضي از گناهان صغيره مبتلا شد بدون اصرار، چون اگر اصرار بكند ديگر مي‌شود كبيره[10]، يك چنين كسي خدا به او وعده مغفرت داد. خب، كيست كه اطمينان داشته باشد تا آخر عمر هيچ گناه كبيره‌اي را مرتكب نمي‌شود و هيچ واجبي را ترك نمي‌كند تا به خودش اجازه ارتكاب معصيت صغيره بدهد؟ اين آيه كه مربوط به گذشته نيست، مربوط به جمع بندي نهايي كل است. اگر كسي تا اين وقت از عمر همه واجبها را انجام داد و همه معاصي كبيره را ترك كرد، باز مجاز نيست كه دست به گناه صغيره بزند چرا؟ چون شايد ـ معاذ الله ـ آينده مبتلا بشود به گناه كبيره. اگر آينده به گناه كبير مبتلا شد، اين گناه صغيره او بخشوده نخواهد شد. پس گذشته از اينكه گناه صغيره، معصيت صغيره مبهم است [و] معلوم نيست چه چيزي معصيت صغيره است چه چيزي معصيت كبيره، دو شرط اساسي دارد كه هر دو مجهول است: يكي انجام همه واجبات؛ يكي ترك همه معاصي كبيره. اگر كسي بداند كه تا الآن هيچ معصيت كبيره‌اي از او صادر نشده و تا آخر عمر هم هرگز معصيت كبيره از او صادر نمي‌شود و بداند كه تا الآن همه واجبها را انجام داد و تا آخر عمر همه واجبها را انجام مي‌دهد، يك چنين كسي شايد مغرور بشود كه پس من اگر گناه صغيره انجام بدهم، خدا وعده مغفرت داده است يك چنين كسي كيست؟ بنابراين هرگز نمي‌شود گفت كه چون خدا فرمود اگر كسي گناهان كبيره را ترك كرد من گناهان صغيره او را مي‌بخشم، به خودش اجازه ارتكاب معصيت صغيره بدهد.
پرسش:...
پاسخ: صغيره را مشخص نفرمود، براي اينكه انسان به علم اجمالي ترك مي‌كند همه را ولي اگر كسي مبتلا شد به گناهي و اين صغيره درآمد، در صورتي كه در جمع‌بندي نهايي از كبائر مصون باشد، خدا هم وعده داد مي‌بخشد.
پرسش:...
پاسخ: از كجا مي‌داند كه آينده مبتلا نمي‌شود؟ خيلي از افراد بودند كه به حسب ظاهر، از مزايايي برخوردار بودند: ?لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلاًّ كَثيرًا أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ?[11]، ?وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها?[12] افرادي داراي كرامت بودند بعد آلوده شدند. غير از انبيا و ائمه(عليهم السلام) نوعاً در معرض خطرند، چون اين‌چنين است انسان هميشه بايد محتاطانه راه برود.
پرسش:...
پاسخ در اينها يك معصيتهاي صغيره‌اي هست و يك معصيتهاي كبيره، معصيتهاي كبيره را مشخص كردند، چون زمينه اغراء به جهل در او نيست زمينه فريب نيست؛ اما معصيتهاي صغيره را مشخص نكردند كه چه چيزي معصيت صغيره است تا كسي نگويد كه خب من آن كبيره را مرتكب نمي‌شوم، اين صغيره را مرتكب مي‌شوم، چه مي‌داند انسان چه چيزي است، كدام است.
پرسش:...
پاسخ: چون حصر كه نشد كه ما حصر كه نداريم، همان رواياتي كه دارد هفت‌تا، بعضي از روايات دارد كه هشت‌تا بعضي از روايات دارد هفتاد. بعضيها ضابطه ذكر كردند گفتند6 هر چه كه خدا وعيد جهنم داد تهديد به آتش كرد، اين كبيره است[13]، بسياري از معاصي در قرآن يا در لسان نصوص به آتش تهديد شده است. بنابراين ‌همه راههاي اخلاقي را قرآن باز گذاشته و همه راههاي فريب را هم بسته كه هيچ‌كس فريب نخورد. البته اگر كسي در آن جمع‌بندي نهايي وقتي به قيامت رسيده است، نامه اعمال‌اش را كه باز كردند روشن شد كه همه واجبها را انجام داد و همه محرمات را ترك كرد و چند معصيت صغيره را هم مرتكب شد، آنجا خدا مي‌بخشد، اين لطف خداست.
اما حالا استنباط اين مطالب در بعضي از موارد، اصلاً نام نبرد كه در مقابل كبيره، صغيره‌اي هست. در سوره? «شوري» چند وصف براي مردان مؤمن ذكر كرد، فرمود: ?فَمَا أُوتِيتُم مِن شَيْ‏ءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَي لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَي رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ ? وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ?[14] ديگر استثنا نفرمود. اگر ما قرينه خارج نمي‌داشتيم، مي‌گفتيم اين ?كَبائِرَ اْلإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ? اضافه صفت به موصوف است، توضيحي هم هست يعني معصيتهايي كه كبيره‌اند نه تقييدي و احترازي. ولي چون بعضي از آيات، در مقابل كبائر ،لمَم و معاصي صغيره را استثنا فرمود، مي‌فهميم آيه سوره? «شوري» منظور، گناهان كبيره است نه هر گناهي. در سوره? «نجم» آيه 32 اين‌چنين فرمود: ?الَّذينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ اْلإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ?، «لَمَم» يعني كوچك، اندك. خب، در اين آيه كه فرمود كساني كه گناهان بزرگ را ترك مي‌كنند و اين استثنا هم تقريباً استثناي منقطع است، چون استثناي صغير از كبير استثناي متصل نيست ?يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ اْلإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ? كه اين از نظر اصل معصيت، داخل در مستثني منه است ولي از نظر لمم بودن و كوچك و اندك بودن داخل نيست [به] آنها خداوند وعده ضمني داد، فرمود: ?إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ?[15] نفرمود من مي‌بخشم [بلكه] فرمود رحمت خدا زياد است يك وعده ضمني است. قسمت بعدي همين آيه محلّ بحث است در سوره? «نساء» كه فرمود: ?إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ? اين يك وعده صريح و روشني است.
پرسش:...
پاسخ: اين براي آن غرور است، آن معصيت كبيره است. اين در خود روايات استدلال هم شده، مثلاً اگر كسي بگويد كه من بيش از يك گناه ندارم همين يك گناه، خوشا به حال من كه بيش از يك گناه ندارم، همين زمينه براي غرور و عجب است و از كجا مي‌داند كه آن اعمال او مقبول است، همه شرايط را داشت و همه اجزا را فراهم كرد در واجبات و همه اركان را به جا آورد در عباداتي كه داراي ركن‌اند.
وجود رابطه التزامي ميان انجام واجبات با ترك محرمات
مطلب بعدي آن است كه اين وعده? بخشش گناهان صغيره گاهي به انجام واجبات است گاهي به ترك محرمات؛ منتها هر كدام از اين دو، ديگري را ضمناً يا التزاماً به همراه دارد. بسياري از آيات مي‌فرمايد اگر شما واجبها را انجام داديد باتقوا بوديد، آن گناهان كوچكتان بخشوده مي‌شود: ?إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانًا وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ?[16] كه در سوره? «انفال» است. در سوره? «بقره» فرمود اگر كارهاي خير انجام داديد و مخفيانه به مستمندان رسيديد، گناهان كوچكتان بخشوده مي‌شود. آيه? 271 سوره? «بقره» اين است كه: ?إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمّا هِيَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئاتِكُمْ? سيئات، در مقابل آن كبائر قرار مي‌گيرد. اينجا بخشش گناهان كوچك را مشروط به آن اطاعت و كار خير كرده است، چون كفر يعني سَتر، تكفير گناهان يعني مستور كردن گناهان؛ آن‌چنان مستور مي‌شود كه محو خواهد شد. در اين آيه سوره? «بقره» بخشش گناه به آن كار خير مشروط شده است. چه اينكه در اواخر سوره? مباركه? «آل عمران» كه قبلاً بحث‌اش، گذشت آن‌هم كفاره گناهان مشروط به انجام جهاد و هجرت و اينهاست، آيه? 195 اين بود كه: ?فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثي بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا في سَبيلي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا َلأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِم? خب، كسي كه اين فضايل را فراهم كرده است؛ مؤمن بود، اهل هجرت بود، اهل جهاد بود، اذيتها را در راه خدا تحمل كرده است، خدا سيئات او را مي‌بخشد و او را در بهشت داخل مي‌كند. اين‌گونه از آيات، مستلزم ترك محرمات هم هست.
چه اينكه آيه? محلّ بحث كه مي‌فرمايد: ?إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ? گرچه به صورت روشن، بخشش گناهان كوچك را مشروط به ترك گناهان كبيره كرده است؛ اما همان طوري كه فعل حرام معصيت كبيره است، ترك واجب هم معصيت كبيره است، پس بازگشت اين شرطهاي متقابل در اين دو بخش از آيات اين است كه اگر كسي واجبها را انجام داد و از معاصي كبيره محفوظ ماند و در اثر غفلت و جهالت به معاصي صغيره مبتلا شده است، خدا وعده بخشش داد. خب، پس همه واجبهاي مهم بايد انجام بگيرد، همه محرمات مهم بايد ترك بشود اگر غفلتاً چند گناه صغيره بدون اصرار انجام شد، اميد بخشش هست. البته بي‌توبه، چون با توبه گناهان كبيره را هم كه خدا مي‌بخشد. لذا آنچه در سوره? «تحريم» آمده است او تقريباً خارج از بحث است. در سوره? «تحريم» فرمود كه اگر شما توبه كرديد، خدا سيئات شما را مي‌بخشد. آيه? هشت سوره? «تحريم» اين است كه ?يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَي اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسي رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ? آن خارج از بحث است، عمده آن است كه هيچ كسي نمي‌تواند به خودش اجازه ارتكاب معصيت صغيره بدهد، براي اينكه اين براي آن جمع‌بندي نهايي است يعني اگر كسي در قيامت با اين پرونده آمد كه همه واجبهاي مهم را انجام داد و همه معاصي كبيره را ترك كرد، بعضي از معاصي صغيره را مبتلا شده است بدون اصرار، خدا مي‌بخشد. خب، يك چنين كسي چه كسي است؟ لذا هيچ‌كس در هيچ شرط نمي‌تواند به خودش اجازه بدهد كه خب من اين معصيت صغيره را انجام بدهم. اگر تاكنون هم هيچ معصيت كبيره‌اي را انجام نداد، احتمال اينكه آينده مبتلا بشود هست و اگر در آينده مبتلا شد به معصيت كبيره هم مأخوذ است به آن كبيره و هم معاقب است به اين صغيره. پس هم لطف و عنايت الهي باز است؛ درش باز هست و هم روح اميد هست و هم اينكه هيچ كسي مغرور نخواهد شد. نظير توبه، چطور [در] توبه هرگز به انسان فريب نمي‌دهد [كه] كسي بگويد خب، من گناه مي‌كنم و بعد توبه مي‌كنم. اين در بحثهاي توبه هم ملاحظه فرموديد اگر كسي با اين روش دست به گناه بزند، اين دو معصيت كرده است: يكي اينكه اصلاً گناه را مرتكب شد، يكي اينكه توبه را استهزا كرده است. توبه معنايش اين نيست كه كسي بگويد من گناه مي‌كنم بعد هم توبه مي‌كنم، مثل اينكه بگويد من سم مي‌خورم، بعد هم خوب مي‌شوم. خب، شايد قبل از اينكه دارو برسد مُردي، چه كسي اطمينان دارد بعد توبه مي‌كند. توبه براي آن است كه اگر كسي در اثر غفلت و جهالت در حال انفعال و شرم مي‌داند اين گناه است و در برابر حق قرار نمي‌گيرد؛ اما ?غَلَبَتْ عَلَيْنا شِقْوَتُنا?[17] مبتلا شد، اين راه باز است نااميد نباشد [و] راه برگشت باز است، نه اينكه از اول تصميم بگيرد بگويد من حالا گناه مي‌كنم، بعد توبه مي‌كنم، اين‌هم همين‌طور است. بنابراين درِ رحمت باز است ولي راه فريب و نيرنگ هم همچنان بسته است.
پرسش:...
پاسخ: رحمت الهي كه خب ممكن است گناهان كبيره را هم ببخشد.
پرسش:...
پاسخ: براي مصلحت غالبه است، حالا اگر كسي را خدا مشمول عفو خود قرار داد كه مشكلي پيش نمي‌آيد.
پرسش:...
پاسخ: به طور قانون كلي مي‌گويد؛ اما به نحو قضيه مهمله است، نه حقيقيه، همه جا همين طور است. مسئله ترك واجب، مسئله فعل حرام اينها به نحو قضيه حقيقيه عقاب دارد، اصل واجب بر همه است، اصل حرام نسبت به همه است به نحو قضيه حقيقيه است و اينكه اگر كسي توبه كرد پذيرفته است، آن‌هم به نحو قضيه حقيقيه است؛ اما بدون توبه همه موارد وقتي سخن از وعده است به نحو قضيه مهمله است. در همان سوره? مباركه? «نساء» مي‌فرمايد كه: ?إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ?؛ اما ?وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ?[18] أمّا ‌«مَنْ يَشاءُ‌» چه كسي است؟ ما چه مي‌دانيم، گاهي گذشتگان صالح يا خلف صالح باعث مي‌شوند كه انسان، مورد عنايت حق قرار مي‌گيرد.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ نزد ما مهمله است، نزد ذات اقدس الهي چون براساس حكمت، مشيت‌اش تنظيم مي‌شود آن معلوم است. فرمود: ?لِمَنْ يَشاءُ?؛ آن‌كه خودش مي‌خواهد كه براي او مهمل نيست، براي ما چون مجهول است ما حق فريب نداريم يك چنين وعده‌اي به نحو قضيه كليه به ما نداد حالا چه عاملي باعث مي‌شود كه كسي مورد عفو قرار مي‌گيرد دون ديگري، اين‌هم ?ذلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ?[19].
پرسش:...
پاسخ: آن با ادله ديگري كه ?فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ? وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ?[20] هم بايد سنجيده باشد، با ?وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِرًا?[21] بايد سنجيده بشود، با ?عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ?[22] هم بايد سنجيده بشود. اين‌چنين نيست كه اگر كسي يك عمل خيري كرده است همه گناهانش بخشوده مي‌شود، آن‌هم در حكم قضيه جزئيه است، اينها همه‌شان نسبي است. در ذيل اين آيه آمده است كه نه تنها گناهان صغيره او بخشوده مي‌شود، بلكه خداوند او را به جاي با كرامت داخل مي‌كند: ?نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريمًا?
تعبير از بهشت به عنوان «مُدخل كريم»
‌‌«‌مدخَل» كه همان اسم مكان است جايي كه اسنان را وارد مي‌كنند، آنجايي كه داخل مي‌شود، بهشت را خدا به عنوان جاي با كرامت ياد كرده است. اين مُدخل كريم در بعضي از آيات، به عنوان اينكه جايي است كه رضايت بخش است ياد شده است. گاهي به عنوان ‌«جَنّاتِ النَّعيمِ‌» ياد شده است، آيه 65 سوره? «مائده» اين است كه: ?وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَكَفَّرْنا عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ َلأَدْخَلْناهُمْ جَنّاتِ النَّعيمِ? كه اينجا بخشش گناهان، مشروط به تقوا شد. بعد فرمود: ما اينها را به ‌«جَنّاتِ النَّعيمِ‌» داخل مي‌كنيم، كه ‌«جَنّاتِ النَّعيمِ‌» جايي است كريم. در سوره «حج» فرمود كه اينها به جايي وارد مي‌شوند كه خوشحال‌اند، خوششان مي‌آيد. آيه? 59 سوره? «حج» اين است كه ?لَيُدْخِلَنَّهُمْ مُدْخَلاً يَرْضَوْنَهُ وَ إِنَّ اللّهَ لَعَليمٌ حَليمٌ?[23] اما آنچه در اين آيات آمده اين مُدخلي است كه مخرج ندارد، چون خروج ندارد در بهشت ?خالِدينَ فيها أَبَدًا?[24] است. ولي آنچه در سوره? «اسراء» آمده است ?رَبِّ أَدْخِلْني مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْني مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطانًا نَصيرًا? آيه? هشتاد سوره «اسراء» آن براي قبل از بهشت است. آدم وقتي وارد دنيا مي‌شود صادقانه از دنيا بيرون مي‌رود صادقانه، وارد برزخ مي‌شود صادقانه، از برزخ وارد مي‌شود صادقانه، وارد صحنه قيامت مي‌شود صادقانه، از صحنه قيامت كه وارد بهشت مي‌شود صادقانه. بهشت، مُدخل كريم است، مدخل صدق است [و] ديگر مُخْرَج ندارد تا بهشت كه جاي خلود است، هر دخولي در مقابل‌اش خروج هست، هر ورودي در مقابل‌اش خروج هست، تا برسد به بهشت آنجا ديگر خروج اصلاً نيست و دخول هست بلاخروج، آنجا مي‌شود مُدخل كريم كه خداوند وعده يك چنين چيزي را به مؤمنين داده است.
ماهيت ماه رجب و دعوت به ذكر و عبادت در آن
عمده آن است كه امروز، اول ماه شريف رجب است. درس و بحث همه اينها خوب است ولي مادامي كه به عمل ننشيند كاملاً از ياد ما مي‌رود، فقط حجتي است بر ما و روزه? اين ماه، فضايل فراواني دارد. اگر كسي توانست اين ماه را روزه بگيرد، مخصوصاً ايام البيض كه طُوبي لَهُ وَ حُسْنُ مَآبٍ اگر نتوانست لااقل، ‌اين ذكر شريف را گفتند روزي صد بار بگويد كه: «سُبْحانَ الْإِلهِ الْجَليلِ، سُبْحانَ مَنْ لا يَنْبَغِى التَّسْبيحُ اِلاَّلَهُ، سُبْحانَ الْأَعَزِّ الْأَكْرَمِ، سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَهُوَ لَهُ اَهْلٌ»[25] اين جمله در اين كتابهاي دعا هست، لااقل انسان اينها را بگويد و آن اذكار و ادعيه‌اي كه در هر روز وارد هست تعهد داشته باشيم كه ـ ان‌شاء‌الله ـ بخوانيم، خيلي هم وقت صرف نمي‌كند و اما همه درها را هر كسي در طول عمر، تجربه كرده است كه بسته است، فقط يك در باز است كه: «خابَ الوافِدُونَ عَلي?غَيْرِكَ وَخَسِرَ المُتَعَرِّضُونَ اِلاَّ لَكَ، وَضاعَ المُلِمُّونَ اِلاَّ بِكَ، وَاَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ اِلاَّ مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَكَ»[26] همه قحطي زده‌اند. ‌«مجدِب‌‌» يعني قحطي زده، انسان هر جا برود قحطي مي‌بيند. جايي كه اصلاً قحط و قحطي در او نيست، بارگاه عنايت الهي است ـ ان‌شاء‌الله ـ با اين كرامتها، انسان هم مي‌تواند اساس حوزه را حفظ بكند هم اساس نظام را حفظ بكند، هم دنياي خود و آخرت خود را ـ إن‌شاء‌الله ـ تأمين بكند.
«و الحمد لله رب العالمين»





[1] . التبيان في تفسير القرآن، ج 3، ص 182؛ ر . ك: مجمع البيان، ج 3، ص 61.
[2] . سوره? مؤمنون، آيه? 106.
[3] . التبيان في تفسير القرآن، ج 3، ص 182.
[4] . ر . ك: مجمع البيان، ج 3، ص 61.
[5] . سوره? بقره، آيه? 217؛ سوره? نساء، آيه? 2.
[6] . سوره? مائده، آيه? 72؛ سوره? انفال، آيه? 16؛ سوره? نساء، آيه? 93 و ...
[7] . الكافي، ج 2، ص 276 ـ 280.
[8] . تلكيزتمـ ? 4، ص 332 ـ 335.
[9] . سوره? نجم، آيه? 32.
[10] . الكافي، ج 2، ص 288؛ ‌‌«‌لا صغيرة مع الاصرار».
[11] . سوره? يس، آيه? 62.
[12] . سوره? اعراف، آيه? 175.
[13] . الميزان، ج 4، ص 332 ـ 335.
[14] . سوره? شوري، آيات 36 و 37.
[15] . سوره? نجم، آيه? 32.
[16] . سوره? انفال، آيه? 29.
[17] . سوره? مؤمنون، آيه? 106.
[18] . سوره? نساء، آيات 48 و 116.
[19] . سوره? جمعه، آيه? 4.
[20] . سوره? زلزله، آيات 7 و 8.
[21] . سوره? كهف، ايه 49.
[22] . سوره? تكوير، آيه? 14.
[23] . سوره? حج، آيه? 59.
[24] . سوره? نساء، آيه? 57؛ سوره? مائده، آيه? 119 و ...
[25] . اقبال الاعمال، ص 682.
[26] . اقبال الاعمال، ص 643.