موضوع: سوره نسا

عنوان: تفسير سوره مبارکه نساء جلسه 129

مدت زمان: 33.37 دقيقه اندازه نسخه كم حجم: 3.84 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 7.69 MB دانلود

رديف
نوع عنوان
عنوان
1

تعابير مختلف قرآن از اهل كتاب
2

دستور الهي مبني بر ايمان آوردن اهل كتاب
3

بررسي معناي ?ان نطمس? در آيه
4

تعليل بودن آيه ?ان الله لايغفرُ اَن يشرك به? براي محتواي قبل
5

نحوه جمع مرحوم محمدجواد(ره) بين آيات
6

بيان غير قابل بخشش بودن گناه مشرك
7

معني عدم آمرزش شرك از جانب خداوند
8

اختصاص آيه محلّ بحث به شرك بودن توبه
9

نحوه جمع آيه سوره «زمر» با آيه48 سوره «نساء»
10

ابهام قرآن در آمرزش با توبه و بدون آن
11

خوف و رجاي مسير قرآني تكامل انسان




اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?يا أَيُّهَا الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقًا لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّها عَلي أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنّا أَصْحابَ السَّبْتِ وَ كانَ أَمْرُ اللّهِ مَفْعُولاً ?47? إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَري إِثْمًا عَظيمًا ?48?
تعبير مختلف قرآن از اهل كتاب
تعبيري كه قرآن كريم درباره اهل كتاب دارد دو گونه است: گاهي مي‌فرمايد اينها ?أُوتُوا نَصيبًا مِنَ الْكِتابِ?[1] يا اين نشانه آن است كه همه كتاب را نمي‌دانند يا براي آن است كه اينها عالم به همه تورات و انجيل نيستند، نظير مقلدان از يهوديت و مسيحيت و عوام آنها يا براي آن است كه كتابشان تحريف شده است، همه مطالب كتاب در دست آنها نيست. اگر ناظر به مطلب اول باشد كه اينها ?أُوتُوا نَصيبًا مِنَ الْكِتابِ?، براي اينكه جزء توده مردم‌اند نه جزء علماي اينها، قهراً آن تعبير ديگر كه ?اوتوا الكتاب? است، شامل علمايشان مي‌شود كه همه تورات و انجيل را آگاهند و اگر به لحاظ اين باشد كه تورات و انجيل اصيل، محرف شد و آنچه در دست يهوديت و مسيحيت است، كتاب محرف است پس همه اينها چه علما چه غير علما، اينها ?أُوتُوا نَصيبًا مِنَ الْكِتابِ?‌اند و اگر تعبير شده است كه ?يا أَيُّهَا الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ? اين به لحاظ اسلاف اينهاست، آن وقتي كه تورات اصيل را اينها تلقي كرده‌اند از موساي كليم(عليه السلام)، بدون تحريف. لذا گاهي ?أُوتُوا نَصيبًا مِنَ الْكِتابِ?، گاهي ?اوتوا الكتاب? تعبير مي‌شود.
دستور الهي مبني بر ايمان آوردن اهل كتاب
مطلب دوم آن است، چون در آن كتاب، ادله حقانيت اسلام و رسالت رسول اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مبسوطاً آمده است، لذا خدا مي‌فرمايد: ?يا أَيُّهَا الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا? اين نظير همان تعليق حكم بر وصف، مشعر به عليت است خواهد بود. مثل اينكه بگويند شما آقايان ‌‌اي كساني كه آفتاب را مي‌بينيد،‌‌ اي كساني كه چشمتان باز است و آفتاب را مي‌بينيد، از نورش استفاده كنيد‌. اي بيننده‌ها! از نور آفتاب استفاده كنيد. ‌اي باسوادها! از كتاب استفاده كنيد يعني شما كه مي‌دانيد به علمتان عمل كنيد. لذا اين يك تكليف تحميلي نيست كه خداوند به يهوديها و مسيحيها بفرمايد كه به قرآن ايمان بياوريد. نفرمود ‌اي يهوديها،‌‌ اي مسيحيها ايمان بياوريد، فرمود ‌اي كساني كه ما به شما كتاب داديم يعني همه اين حرفها در آن كتاب هست ديگر و اين جمله ?بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقًا لِما مَعَكُمْ? هم تأييد آن مطلب است. پس يك تكليف تحميلي نيست، بلكه تعليل را به همراه دارد، اين دو مطلب.
بررسي معناي ?ان نطمس? در آيه
سوم اينكه بعضيها احتمال دادند، اين ?نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّها عَلي أَدْبارِها? به اين صورت است كه چهره اينها برمي‌گردد به پشت سر و دست و مقاديم بدن اينها، قسمت جلو قرار دارد، روي اينها به پشت سر. براي اينكه اينها مي‌خواهند نامه اعمال را از پشت دريافت كنند؛ از پشت سر دريافت كنند. آنها كه كتاب اعمالشان را از پشت سر دريافت مي‌كنند، نحوه تعذيبشان به اين است كه چهره اينها به پشت برمي‌گردد[2]، اين‌هم يك تكلف است. اولاً در بحث نامه اعمال بايد رسماً به خواست خدا مبسوطاً بحث بشود كه نامه اعمال را به دست راست مي‌دهند يا به دست چپ مي‌دهند يا پشت سر مي‌دهند يعني چه؟ حالا فرقي دارد يا اينكه نه، آنها كه ?اصحاب المشئمة‌اند?[3] با هر دست، كتاب را بگيرند با دست چپ گرفتند، آنها كه ?اصحاب الميمنة‌اند?[4] با هر دست كه يمن و بركت براي هر دو دست آنهاست، كتاب را بگيرند با دست راست گرفته‌اند. اينها كه ?فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ?[5] كتاب خدا را پشت سر انداختند، همان معنا در قيامت براي اينها ظهور مي‌كند و كتابشان را در پشت سر دريافت مي‌كنند. حالا يا اين معناست يا همان معناي ظاهر، اين به خواست خدا در نحوه تطاير كتب و قرائت كتابها بايد مشخص بشود و اينكه چهره به عقب برمي‌گردد، يك معناي تقريباً دوري است، گرچه ظاهر لفظ ممكن است او را همراهي بكند، بلكه همان معناست كه خدا گاهي قلب را مهر مي‌كند، گاهي طبع مي‌كند گاهي دل را خالي مي‌كند، گاهي مي‌فرمايد: ?أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ?[6] و مانند آن.
تعليل بودن آيه ?ان الله لايغفرُ اَن يشرك به? براي محتواي قبل
اما آيه‌اي كه امروز تلاوت شد كه ?إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ? اين مي‌تواند تعليل براي محتواي قبل باشد. خداوند نسبت به اين گروه سخت‌گير است چرا، براي اينكه خداوند شرك را و كفر را نمي‌آمرزد ?إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ? شرك هم يا به تثليث است يا به غير تثليث، لذا قرآن كريم از اين گروه از اهل كتاب به كافر تعبير كرده است، فرمود: ?لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ? و مانند آن و قرآن، تنها مسئله رسالت پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را ندارد، مسئله توحيد را دارد كه فوق رسالت است، تثليث را محكوم مي‌كند، ابن‌ الله را محال مي‌داند، اب و ابن و روح القدس را محال مي‌داند. بنابراين اينكه فرمود شما به قرآن ايمان بياوريد يعني به همه معارف توحيدي مؤمن باشيد كه يكي از آنها هم مسئله نبوت و رسالت خاتم(صلوات الله و سلامه عليه) است ?إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ?؛ خداوند هرگز شرك را نمي‌آمرزد، گرچه اين ?أَنْ يُشْرَكَ بِهِ? با «أن» مصدريه ياد شده است و مضمون صدر آيه اين مي‌شود كه «ان الله لا يغفر الشرك» و وسط آيه اين است كه ?وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ?؛ اما از اين مصدر به فعل مضارع با «أن» تعبير كردن، نشانه همان استمرار است كه ?إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ? اين شرك مستمر باشد الي الموت در اينجا بحثي را مرحوم محمد جواد مغنيه(رضوان الله عليه) مطرح كرده است كه برابر آن بحث، يك جمع اصولي بين سه طايفه از آيات كردند. گفتند ظاهر اين آيه اين است كه خداوند شرك را نمي‌آمرزد ?إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ?. در سوره? مباركه? «زمر» هم يك اصل كلي را افاضه فرمود كه خداوند، هر گناهي را مي‌آمرزد. آيه? 53 سوره? «زمر» اين است: ?قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلي أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعًا?؛ فرمود كساني كه بر جانتان اسراف روا داشتيد، چون هر كسي كه هر كاري را مي‌كند بر خود ستم مي‌كند بالاصاله و نسبت به غير، جفا مي‌كند بالتبع. فرمود كساني كه بر جانتان اسراف روا داشتيد، از رحمت خدا نااميد نباشيد، زيرا خداوند تحقيقاً همه گناهان را مي‌آمرزد، چون او غفور و رحيم است. اين آيه? سوره? «نساء» كه فرمود: ?إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ? با آيه? 53 سوره? «زمر» كه فرمود: ?إِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعًا? عام و خاص‌اند. آن آيه مي‌فرمايد خدا همه گناهان را مي‌آمرزد، اين آيه مي‌فرمايد كه شرك را نمي‌آمرزد. مقتضاي صناعت هم اين است كه اگر عامي داشته باشيم و خاصي داشته باشيم، اين خاص، مخصص عام باشد و عام را با اين خاص، تخصيص مي‌زنيم. فرق نمي‌كند حالا عام و خاص هر دو آيه باشند يا يكي آيه باشد و ديگري روايت، آن وقت او اين مثال را ذكر مي‌كنند در بحثي كه ما عام قرآني را با خاص روايي تخصيص مي‌زنيم و آن اين است كه فرمود: ?وَ السّارِقُ وَ السّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما?؛ دست مرد دزد يا زن دزد را شما قطع بكنيد. حديثي از رسول اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) آمده است كه در سال مجاعه؛ در سال قحطي، اگر كسي روي اضطرار سرقت كرد دست او را قطع نمي‌كنند. آن‌گاه آن حديث، مخصص اين عام يا مقيد اين مطلق خواهد بود. نظم اصولي هم اقتضا مي‌كند كه اگر مطلقي داشتي و مقيدي و وحدت مطلوب احراز شد، آن مقيَّد مقيِّد اين مطلق باشد يا آن خاص مخصص اين عام باشد، لذا آيه? سوره? «نساء» مخصص آيه? سوره? «زمر» است، پس خداوند شرك را نمي‌آمرزد.
بيان غير قابل بخشش بودن گناه مشرك
در سوره? «طه» سخن از توبه مطرح است كه اگر كسي توبه كرده است، خداوند توبه او را مي‌پذيرد، از هر گروه هم كه باشد. آيه? 82 سوره? «طه» اين طايفه سوم از آيات است كه فرمود: ?وَ إِنّي لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحًا ثُمَّ اهْتَدي?. خب، پس طايفه اولي? همان آيه? سوره? «زمر» است كه فرمود خدا همه گناهان را مي‌آمرزد. طايفه ثانيه آيه? محلّ بحث است، در سوره? «نساء» كه فرمود خدا شرك را نمي‌آمرزد. اين طايفه وقتي مقيد يا مخصص آيه? سوره? «زمر» شد، معنايش اين مي‌شود كه خدا همه گناهان را مي‌آمرزد به استثناي شرك، شرك را نمي‌آمرزد. آن‌گاه آيه? 82 سوره? «طه» درباره شرك هم يك حكم جديدي دارد و آن‌هم اين است كه مشرك دو قسم است: اگر توبه نكرد بر همان مضمون سوره? «نساء» باقي مي‌ماند كه ?إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ?؛ اگر توبه كرده باشد، برابر آيه? 82 سوره? «طه» توبه او مقبول است و بخشوده مي‌شود، اين خلاصه فرمايش ايشان بود[7]. در حالي كه آيه‌اي كه مي‌گويد شرك بخشيده نمي‌شود و مشرك بخشوده نمي‌شود كه در سوره? «نساء» است، با آيه? سوره? «زمر» هرگز اينها عام و خاص يا مطلق و مقيد نيستند. بيان‌ذلك اين است كه در سوره? «نساء» دو مورد، اين مضمون بازگو شد. يكي همين مورد محلّ بحث كه ?إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ?؛ يكي هم آيه? 116 همين سوره? «نساء» است كه ?إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعيدًا? كه تفاوت اين دو تا آيه? سوره? «نساء» در آن ذيل آيه است.
معني عدم آمرزش شرك از جانب خداوند
خب اينكه فرمود خداوند شرك نمي‌آمرزد، معنايش اين نيست كه چه توبه كند چه توبه نكند نمي‌آمرزد، معنايش اين است كه بدون توبه نمي‌آمرزد. يك شاهد داخلي دارد و يك شاهد قطعي خارجي. شاهد داخلي اين است كه از اين شرك به عنوان مصدر ياد نكرده است، بلكه به عنوان فعل مضارع كه نشانه استمرار است ياد كرد. فرمود: ?إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ? يعني در روز حساب كسي كه مشركاً آمده است يعني در دنيا مشرك بود تا روز حساب روز قيامت اين شرك‌اش مستمر بود و توبه نكرد، آن را خدا نمي‌آمرزد، اين شاهد داخلي. شاهد خارجي كه يك قرينه قطعي است، اين است كه همه مسلمين صدر اسلام به استثناي اهل‌بيت(عليهم السلام) اينها همه مشرك بودند ديگر و توبه كردند و خدا ايمان اينها را قبول كرد ديگر و اين همه فضايل براي مهاجر و انصار قائل شد ديگر، همه اينها مشركين بودند كه توبه كردند. در پايان سوره? «فتح» كه از همراهان رسول اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) با عظمت ياد مي‌كند [آيه 29 سوره«فتح»] مي‌فرمايد: ?محمد رسول الله وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَي الْكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانًا? همه اين فضايل را درباره كساني كه سابقه شرك داشتند ياد كرده است ديگر و اين يك برهان قطعي است كه اگر مشرك توبه بكند، توبه او مقبول است. همه انبيا آمدند مشركين را تائب كردند، ايمانشان را قبول كردند ديگر، چه آنها كه به حضرت نوح يا ابراهيم خليل يا ساير انبياي اولوا العزم و غير اولوا العزم(عليهم الصلاة و عليهم السلام) ايمان آوردند، چه آنها كه به رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ايمان آوردند. پس اينكه در سوره? «نساء» فرمود خداوند مشرك را نمي‌آمرزد يعني اگر مشرك، بدون توبه بميرد، آمرزيده نمي‌شود، اين براي دو تا آيه? سوره? «نساء».
اختصاص آيه محلّ بحث به شرك بودن توبه
اما آيه? سوره? مباركه? «زمر» آن درباره توبه است و تابئين، براي اينكه مجموعه آن مقطع آن آيات را كه ملاحظه بفرماييد مي‌بينيد كه درباره توبه است. آيه? 53 به بعد اين است ?قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلي أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ* وَ أَنيبُوا إِلي رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ? اين دستور انابه و توبه مي‌دهد: ?وَ أَنيبُوا إِلي رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ ? وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ? اول، عظمت خدا را به عنوان غفار و غفور و رحيم بودن ذكر مي‌كند، مي فرمايد چون خدا غفار است، پس درخواست مغفرت كنيد. وقتي آيه? سوره? «زمر» درباره خصوص توبه شد و آيه? سوره? «نساء» درباره خصوص شرك بي توبه است، اين اصلاً ارتباطي با هم ندارند تا يكي مقيد ديگري يا مخصص ديگري باشد. لذا در سوره? «زمر» دو­تا موجبه كليه است، در سوره? «نساء» خصوص شرك است. در سوره? «زمر» دو­تا موجبه كليه است، فرمود جميع گناهان را از جميع گنه‌كارها، هيچ گناهي نيست كه با توبه بخشوده نشود و هيچ گنه‌كاري نيست كه با توبه آمرزيده نشود. اين ?إِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعًا? يعني «يغفر جميع ذنوب» را «يمن جميع المذنبين» چون اين‌چنين است، پس ?وَ أَنيبُوا إِلي رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذابُ? اين دو­تا موجبه كليه، به كليتشان باقي است، هيچ تخصيصي هم نخورد. هر گناهي و هر گنه‌كاري توبه بكند، بخشوده مي‌شود. البته هر توبه‌اي شرايط خاص خود را دارد و آيه? سوره? «نساء» درباره شرك است كه شرك از هيچ‌كسي بخشوده نمي‌شود بدون توبه. حالا كه معلوم شد دو تا آيه? سوره? «نساء» براي شرك بي توبه است و مشرك اگر قبل از توبه بميرد، بخشوده نمي‌شود، آن‌گاه نسبت به قسمت دوم اين آيه? محلّ بحث در سوره? «نساء» بايد تأمل كرد، چون آيه? محلّ بحث اين است كه ?إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ? اين (يك)، ?وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ? يعني مادون شرك را، نه مادون شرك را با توبه، چون فرض در اين است كه اين سياق، سياق بدون توبه است، آن‌گاه سؤال مي‌شود كه خداوند مگر گناه را بدون توبه هم مي‌بخشد. اينجا سياقش چون سياق بي توبه است. آيا اين قسمت دوم آيه، مطابق با همان آيه? سوره? «زمر» است كه اينها بشوند مثبتين يا اين يك مطلب ديگر است. صدر آيه اين است كه ?إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ? اين معلوم شد اين جمعي كه اين بزرگوار فرمودند جمع ناتمامي بود، براي اينكه اصلاً مورد دو تاست. حالا وسط آيه اين است كه ?وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ? يعني ?وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ? با ?إِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعًا?[8] كه در سوره? «زمر» هست، اينها مثبتين‌اند؛ هر دو يك مطلب را دارند، اگر هر دو يك مطلب را دارند، چطور آنجا موجبه كليه است، اينجا قضيه مهمله است. اينجا نفرمود ?و يغفر ما دون ذلك? براي هر كس، فرمود: ?لِمَنْ يَشاءُ?، اين ?لِمَنْ يَشاءُ? چون در اين مقام تحديد واقع شده است، مفهوم دارد يعني كسي را كه خدا نخواهد نمي‌آمرزد. خب، اگر اين وسط آيه كه فرمود: ?وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ? برابر با همان آيه? سوره? «زمر» باشد دو تا اشكال دارد: يكي اينكه الآن ثابت شد صدر آيه براي بي توبه است يعني در فضايي كه سخن از توبه نيست، خدا شرك را نمي‌آمرزد. در وسط آيه كه ديگر سخن از توبه طرح نشد، پس در وسط آيه هم سخن از بي توبه است. آيه? سوره? «زمر» مي‌فرمايد خدا گناه تائبان را مي‌آمرزد، حالا مقام اول بحث كه درباره شرك بود تمام شد، معلوم شد كه شرك با توبه بخشيده مي‌شود، بي توبه بخشيده نمي‌شود و اين دو­تا آيه دو­تا فضا دارند، هرگز تخصيص و تقييدي در كار نيست.
نحوه جمع آيه سوره «زمر» با آيه48 سوره «نساء»
آيه? سوره? «زمر» فقط در زمينه توبه است، آيه? سوره? «نساء» فقط در زمينه عدم توبه است، اينها اصلاً ارتباطي با هم ندارند تا تقييد و تخصيص مطرح بشود؛ منتها مشكل اين است كه اين وسط آيه محلّ بحث كه مي‌فرمايد: ?وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ? اين آيا ناظر به توبه است يا بي توبه، اگر ناظر به توبه است كه با صدر آيه سازگار نيست، چون الآن ثابت شد كه آيه در فضايي است كه توبه نباشد. اگر بي توبه است با صدر، مطابق است ولي با آيه? سوره? «زمر» مطابق نيست. آيا اينجا سخن از تقييد است يا نه؟ اينجا هم باز سخن از تقييد نيست، براي اينكه آيه? سوره? «زمر» در زمينه توبه پيام دارد و در غير حالت توبه، ساكت است. آيه? سوره? «زمر» مي‌فرمايد خداوند چون غفار است و غفور است و رحيم است و همه گناهان را مي‌بخشد، پس توبه كنيد يعني هر گناهي كه توبه شده است مي‌بخشد، پس توبه كنيد. در زمينه غير توبه اصلاً سخني ندارد، اين جمله وسط در سوره? «نساء» كه فرمود: ?وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ? يعني بي‌توبه نه با توبه، اگر با توبه باشد با صدرش مخالف است، چون صدر در زمينه عدم توبه است. چه اينكه اگر با توبه باشد، با اطلاقي كه در سوره? «زمر» هست مطابق نيست، چون آنجا فرمود براي همه دو­تا موجبه كليه است، جميع گناهان از جميع گنه‌كاران بخشوده مي‌شود، اين اختصاصي به «من يشاء» ندارد. معلوم مي‌شود آنچه در بخش دوم اين آيه? محلّ بحث است، گناه غير شرك بي توبه؛ گناه هست، شرك نيست، توبه هم نيست. اين را خدا مي‌بخشد يا نه؟ فرمود اين را هم خدا مي‌بخشد؛ اما نه به آن وسعت و عظمتي كه دو­تا موجبه كليه او را همراهي كند، دو­تا موجبه جزئيه است، قضيه مهمله است و آن اين است كه كدام گناه و از كدام گنه‌كار، اين ?لمن يشاء? گاهي شفاعت شافعان نصيب كسي مي‌شود، گاهي فرزند صالحي كه شخص پيدا مي‌كند كه زمينه مغفرت والدين را فراهم مي‌كند، گاهي لطفهاي ديگر الطاف خفيه الهي شامل او مي‌شود كه گنه‌كاري بدون توبه بخشيده مي‌شود. چون به نحو قضيه مهمله است و در قوه قضيه جزئيه است و معلوم نيست كيست، لذا هميشه بين خوف و رجا آدم به سر مي‌برد.
ابهام قرآن در آمرزش با توبه و بدون آن
توبه هم يك كار آساني نيست، گرچه ما مي‌گوييم «استغفر الله ربي و اتوب اليه» ما اميدمان به مغفرت است، چون اساس توبه را در خود احساس مي‌كنيم نيست. در بحثهاي قبل هم ملاحظه فرموديد ما يك مغفرت داريم يك استغفار داريم يك توبه، توبه يك شرايط سنگيني دارد. مغفرت، معنايش اين است كه خدايا! تو كه يك عده را مشمول لطفت قرار مي‌دهي، بدون استحقاق، بدون توبه مي‌بخشي ما هم از آنها باشيم، اين است مغفرت. اگر توبه است، انسان بايد مصمم باشد ديگر نكند اين كار را، چه كسي توبه كرد كه نشكست، چه كسي توبه كرد كه عزم قطعي داشت كه دگر بار آن گناه را نكند. ما يك استغفاري داريم يك توبه، هر دو در رحمت است. توبه است كه اميدواريم آنچه كرديم نسبت به گذشته پشيمان باشيم، نسبت به آينده مصمم باشيم، نكنيم، حق الله را تأديه كنيم، حق الناس را تأديه كنيم، اين شرايطي كه در متن توبه مأخوذ است. ضمن اينكه ما مؤظفيم به توبه كردن، يك راه باريك ميانبر بي­توبه هم خدا به ما نشان داد كه ما نااميد نشويم. اين دعاهاي ما آنكه به استغفار برمي‌گردد نه به توبه، اين دعاهايي كه به استغفار برمي‌گردد، عصاره‌اش اين است خدايا! تو كه غير شرك را از غير مشركين، بدون توبه مي‌بخشي ما هم كه مشرك نيستيم تو را به عظمت و وحدانيت مي‌پذيريم، اين گناهان ما را ببخش، اين استغفار است. قرآن كريم دو تا ابهام را در اينجا عمداً به كار برد تا كسي مغرور نشود، كدام گناه را خدا بي توبه مي‌بخشد، معلوم نيست، كدام گنه‌كار را بدون توبه مي‌آمرزد، معلوم نيست ?لمن يشاء? اين قدر هست كه مشيت او عين حكمت است اين هست البته؛ اما چگونه شد كه زيد بخشيده شد و عمرو بخشوده نشد لست ادري، لذا مؤمن بين خوف و رجا به سر مي‌برد از آن طرف موظف است توبه كند، توبه واجب است و واجب فوري هم هست، از اين طرف هم نبايد نااميد باشد، شايد خدا بخشيد.


خوف و رجاي مسير قرآني تكامل انسان
در نصوص دارد كه شما هيچ گناهي را كوچك نشماريد و هيچ اطاعتي را هم كم نگيريد و هيچ مؤمني را هم تحقير نكنيد، اين سه كار را نكنيد. زيرا اولياي الهي در بين مردم مستورند، ما چه مي‌دانيم اين كسي كه سر و وضعش ساده است ولّي الله است يا نه. اگر كسي، كسي را اهانت كرد و آن ولي الله بود، آن‌گاه چه خواهد كرد. هيچ كس حق ندارد يك مؤمن را تحقير كند و اهانت كند، چون واقع معلوم نيست كه قلب چه كسي شكسته‌تر از ديگران است و جزء اولياي خداست. طاعتها را هم كوچك نشماريد، معلوم نيست خدا كدام طاعت را قبول مي‌كند. گناهان را هم كوچك نشماريد، براي اينكه معلوم نيست خدا بنده عاصي را با كدام گناه مي‌گيرد[9]، اين است كه همه‌اش مي‌شود مبهم، وقتي مبهم شد انسان بين خوف و رجا به سر مي‌برد.
فتحصل كه سه فصل است كاملاً جداي از هم؛ مسئله شرك است با توبه بخشوده مي‌شود [و] بي توبه بخشوده نمي‌شود و هر گناهي اعم از شرك يا غير شرك، با توبه بخشوده مي‌شود و غير شرك، هر گناهي كه باشد احتمال بخشودگي‌اش هست؛ اما ?لمن يشاء? كه مشيت الهي برابر با حكمت اوست.
«و الحمد لله رب العالمين»





1. سوره آل عمران، آيه23؛ سوره نساء،‌آيات44 و 51
1. ر.ك: النفسيرالكبير، ج10،‌ص95و96
2. سوره واقعه،‌آيه9
3. سوره واقعه،‌ آيه8؛ سوره بلد،‌آيه18
4. سوره آل عمران،‌آيه187
5. سوره ابراهيم، آيه43
1. ر.ك: تفسيرالكاشف، ج2،ص342و343
1. سوره زمر،‌آيه53
1. ر.ك: الخصال،ج1،ص210و211