موضوع: سوره نسا

عنوان: تفسير سوره مبارکه نساء جلسه 101

مدت زمان: 35.34 دقيقه اندازه نسخه كم حجم: 4.07 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 8.14 MB دانلود

رديف
نوع عنوان
عنوان
1

معيار بودن اجتناب از کبائر بر اساس آيه31
2

دلالت آيه بر كبائر مبتلابه افراد
3

بخشيده شدن صغائر به صرف اجتناب از کبائر
4

ضابطه تشخيص كبائر باستناد روايتي از امام صادق (عليه السلام)
5

تك بعدي شدن شخصيت انسان در جهان آخرت
6

اميدبخش بودن تعدادي از آيات سوره نساء از جمله آيه31
7

حكيمانه بودن اعطاي نعمات از جانب ذات اقدس الهي
8

سلب شدن راه تمني باطل در قرآن







اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريمًا ?31? وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلي بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمًا?32?
معيار بودن اجتناب از کبائر بر اساس آيه31
مطالبي كه در ذيل آيه? ?إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ? مانده است عبارت از اين است كه: اولاً آنچه در اين آيه مأخوذ است، عنوان اجتناب است نه صرف ترك. اگر كسي معاصي كبيره را ترك كرد، براي اينكه محلّ ابتلاي او نبود يا محلّ ابتلاي او بود ولي او ميلي نداشت، اين را نمي‌گويند اجتناب، اين صرف ترك است، اين كشف از ملكه نفساني نمي‌كند كه اين درصدد اطاعت مولاست. اجتناب كردن يعني موضع گرفتن به اصطلاح يعني در جانبي قرار گرفتن و گناه را در جانب ديگر قرار دادن، تجنب، اجتناب و مانند آن عناوين كفّ نفس را به همراه دارد. قهراً نشانه از آن است كه اين شخص، درصدد بندگي و اطاعت امر خداست، اين اثر [را] دارد پس صرف ترك معيار نيست.
دلالت آيه بر كبائر مبتلابه افراد
مطلب دوم اينكه وقتي فرمود: ?إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ? نه يعني جميع معاصي كبيره را بايد شما اجتناب بكنيد، براي اينكه جميع معاصي كبيره مورد ابتلاي جميع آحاد كه نيست. بسياري از معاصي كبيره است كه اصلاً در طي مدت عمر، محلّ ابتلاي بعضي از افراد قرار نمي‌گيرد. معاصي كبيره‌اي كه در فلان رشته از صنعت هست مخصوص صاحبان آن صنعت است يا در فلان مؤسسه يك سلسله معاصي كبيره‌اي ممكن است راه پيدا كند، كساني كه اصلاً در آن مؤسسه حضور ندارند. آن معاصي، محلّ ابتلاي اينها در مدت عمر نيست.
بنابراين معنايش اين خواهد بود كه جميع معاصي كبيره‌اي كه هر كسي به او مبتلاست، نه جميع معاصي كبيره‌اي كه ممكن است در عالم واقع بشود. ورود درون كعبه مثلاً آدابي دارد، فلان كار در درون كعبه مثلاً اشكالي دارد و ممكن است در تمام مدت عمر كسي به درون كعبه اصلاً راه نداشته باشد.
بخشيده شدن صغائر به صرف اجتناب از کبائر
مطلب سوم آن است كه ظاهر اين ?إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ? اين است كه صرف اجتناب كبيره به همين معناي موضع گرفتن، در جانبي واقع شدن، كفّ نفس كردن، همين يك حالت نوراني در انسان ايجاد مي‌كند كه باعث مي‌شود گناهان صغيره را خدا مي‌بخشد. نه اينكه اگر كسي گناهان كبيره را اجتناب كرد و داراي اطاعتها و معاصي صغيره بود، آن‌گاه بين اطاعتها و معاصي صغيره يك نفي و اثباتي برقرار مي‌شود و آن اطاعتها، آن معاصي صغيره را از بين مي‌برند. زيرا اين معنا از آيه سوره? «هود» استفاده مي‌شود كه: ?إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ?[1] آن از آن آيه است. آن آيه اين است كه حسنات، گناهان صغيره را از بين مي‌برند؛ اما ظاهر اين آيه اين است كه صرف اجتناب معاصي كبيره، زمينه فراهم مي‌شود كه خداوند، معاصي صغيره را بيامرزد، پس بين آيه سوره? «هود» يعني ?إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ? با آيه? محلّ بحث خيلي فرق است.
پرسش:...
پاسخ: اين شخص اشتها نداشته باشد نيست. كفّ نفس معنايش آن است كه با اينكه ميل دارد، خويشتن‌داري مي‌كند.
ضابطه تشخيص كبائر باستناد روايت از امام صادق (عليه السلام)
مطلب چهارم آن است كه ضوابطي براي تشخيص معصيت كبيره و معصيت صغيره ذكر شده است [که] هيچ‌كدام از آن ضوابط، جامع افراد و مانع اغيار نيست [بلکه] هركدام به نوبه خود في‌الجمله مؤثر است. ولي از مجموع آنها مي‌شود قاعده‌اي را استنباط كرد كه در سايه آن قاعده انسان بفهمد كه كدام معصيت، كبيره است و كدام معصيت، صغيره. بعضي از نصوص چند ضابطه را به همراه دارد. آن روايتي است كه مرحوم امين‌الاسلام(رضوان الله عليه) در كتاب شريف مجمع نقل كرده‌اند و حتماً ملاحظه فرموديد در مجمع‌البيان و همان روايت را هم سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) در الميزان نقل فرمود.[2] آن روايت اين است كه حضرت عبدالعظيم ‌بن ‌عبدالله ‌حسني(سلام الله عليه) عن ابي‌ جعفر محمد بن‌ علي امام جواد(صلوات الله عليه) عن ابيه علي‌بن‌موسي‌الرضا(صلوات الله عليه) عن موسي‌بن‌جعفر(صلوات الله عليهما) نقل كردند كه: «دخل عمرو بن عبيد البصري علي ابي عبدالله جعفر بن محمد الصادق»(عليهما الصلاة و عليهما السلام).
عمروبن‌عبيد وقتي به محضر امام صادق(سلام الله عليه) مشرف شد، سلام كرد و نشست و اين آيه? ? الَّذينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ اْلإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ? را خواندند. آن آيه گرچه غير از آيه محلّ بحث است ولي ضوابطي كه در ذيل آن آيه است با ضابطه‌اي كه مي‌تواند محلّ بحث را روشن كند يكي است. آيه ? الَّذينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ اْلإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ?[3] كه در دو قسمت قرآن بود: يكجا ?إِلاَّ اللَّمَمَ?[4] استثنا شد [و] يكجا نشده بود. آن آيه را عمروابن‌عبيد خواند «ثم أمسك»؛ ساكت شد. وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) فرمود: «ما اسكتك»، چه چيزي تو را ساكت كرد؟ «قال أُحب أن أَعرِفَ الكبائر من كتاب الله»؛ عرض كرد مي‌خواهم گناهان كبيره را از قرآن بفهمم كه قرآن چه ضابطه‌اي براي تشخيص گناهان كبيره دارد يا اگر ضابطه نيست، ارقام گناهان كبيره را مشخص بكند. وجود مبارك امام ششم(سلام الله عليه) فرمود: «نعم يا عمرو»؛ من جواب مي‌دهم «اكبر الكبائر الشرك بالله» چرا؟ «لقول الله عزوجل» ?إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ?[5] اين در دو جاي همين سوره? مباركه? «نساء» هست؛ نه تنها خدا شرك را نمي‌آمرزد، بلكه وعيد نار هم داده شد «و قال» ?مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النّارُ?[6] هم از بهشت محروم است هم محكوم به جهنم است، اين در مورد شرك «و بعده اليأس من رَوح الله»؛ كه يأس از رحمت خدا جزء گناهان كبيره است يعني بگويد ديگر رحمت خدا به اين حد نيست كه شامل حال من بشود اين كفر است، چون اين مايه? محدود كردن رحمت خداست «و بعده اليأس من رَوح الله لأنّ الله يقول لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ?[7].
خب، از اينجا يك ضابطه ديگر استفاده مي‌شود، يأس از رحمت خدا از معاصي كبيره است ولي وعيد نار داده نشد. ولي وصف كفر بر كسي كه آيس من رحمت الله است اطلاق شده است. پس اگر عملي به عنوان كفر ياد شد، معلوم مي‌شود معصيت كبيره است، اين هم يك ضابطه ديگر. «ثمّ الأمن مِن مكر الله»؛ كسي خود را در امان ببيند يعني بگويد ديگر ـ معاذ الله ـ خدا قادر نيست يا نمي‌بيند يا نمي‌تواند به حساب ما برسد و مانند آن؛ خود را در امان مي‌بيند. اين امن كاذب است كه فقط افراد خاسر خود را در امان مي‌بينند، مثل خوابيده‌ها. ولي خداوند وعده أمن به مؤمنين داده است كه: ?الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ اْلأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ?[8] آن أمن صادق است ولي اين أمن كاذب جزء معاصي كبيره است، فرمود: «ثمّ الأمن مِن مكر الله لأنّ الله يقول» ?فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ?[9]. خب، اين امن از مكر خدا كه جزء معصيت كبيره است نه وعيد نار دارد، نه حكم كفر ولي حكم خاسر بر او بار است؛ خسارت بر او مترتب است، اين هم يك ضابطه.
?و منها عقوق الوالدين لأنّ الله تعالي جعل العاق جباراً شقياً في قوله وَ بَرًّا بِوالِدَتي وَ لَمْ يَجْعَلْني جَبّارًا شَقِيًّا?[10] اين هم يك ضابطه، در حالي كه بر عقوق والدين در اين آيه، وعيد به نار داده نشد ولي گفته شد اگر كسي عاق يعني عاصي، «عقّ» يعني «عصي» «عقوق» يعني عصيان اگر كسي عاق و عاصي والدين بود اين جبار است و شقي، پس معلوم مي‌شود كه يكي از عناويني كه مي‌تواند معصيت كبيره باشد همين جبار و شقي بودن است. «و منها قتل النفس التي حرّم الله إلاّ بالحق لأنّه يقول وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِدًا فيها?[11] اين البته وعيد به نار داده شد. «و قذف المحصنات لأن الله يقول إِنَّ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ اْلآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ?[12] لعن هست، عذاب عظيم هست، اينها هم نشانه معصيت كبيره است «و أكل مال اليتيم ظلما لقوله ? الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتاميَ ظُلْمًا?» كه در ذيل‌اش بود ?إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ نارًا?[13] كه قبلاً همين آيه در سوره? «نساء» گذشت. «و الفرار من الزحرف» اگر كسي در مصاف شركت كرد، در جبهه شركت كرد جمعيت طرفين، زياد بودند و اين از ميدان جنگ فرار كرد[ که] اين فرار از ميدان جنگ،گناه كبيره است چرا؟ «لأن الله يقول ?وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاّ مُتَحَرِّفًا لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلي فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ?[14]» يعني اگر كسي در ميدان جنگ است حق ندارد تكان بخورد، مگر براي دو كار يا براي جنگاوري دارد تلاش و كوشش مي‌كند يا مي‌خواهد به اين مركز ستادش برود چيزي، خبري بگيرد، مهماتي بياورد يا خبري بدهد و مانند آن. غير از اين هيچ‌گونه حركتي در ميدان جنگ جايز نيست يا در يك طرف قرار بگيرد براي مبارزه يا به گروه خود برگردد براي مثلاً استعلام خبرهاي جنگي و مانند آن، غير از اين دو اگر بخواهد حركت بكند يعني فرار بكند، گرفتار غضب الهي شده است و جايگاه او جهنم است .
يكي از معاصي كبيره رباخواري است: «و اكل الربا لأنّ الله يقول?الَّذينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلاّ كَما يَقُومُ الَّذي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ?[15]»؛ كسي كه ربا مي‌خورد، ديوانه‌وار برمي‌خيزد؛ مخبطانه حالا يا قيام‌اش در دنيا مخبطانه است يا قيام‌اش از قبر، مخبطانه است يا از برزخ به قيامت مخبطانه است، بالأخره قيام‌اش مخبطانه است يعني مجنون، محشور مي‌شود. «و يقول فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ?[16] اين تعبير هم نشانه گناه كبيره است و سِحر يكي از گناهان كبيره، سحر است «لأنّ الله يقول ?وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي اْلآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ?[17]» در اين جمله، وعيد به نار داده نشد فقط فرمود: اينها در آخرت بهره‌اي ندارند، اين‌هم يكي از ضوابط معصيت كبيره است. «والزنا لأنّ الله يقول ?وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثامًا * يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فيهِ مُهانًا?[18]»؛ در عذاب الهي خواهد ماند. يكي از گناهان كبيره «و اليمين الغَموس» است؛ قسم دروغ كه انسان با قسم دروغ، حق كسي يا مال كسي را از بين ببرد و غَموس گفتند يا براي آن است كه حق و مال كسي را غمس و رمس مي‌كند و از بين مي‌برد يا نه؛ اين قسم دروغ، خود آن قسم خورنده را محو مي‌كند، بالأخره غموس است؛ فرو مي‌برد آدم را «لأن الله يقول ?إِنَّ الَّذينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَنًا قَليلا ًاولئک لا خلاق لهم في الاخرةَ?[19]»؛ آنها كه با سوگند به نام الهي بهره كمي مي‌برند، نه اينكه اگر قسم دروغ خوردند و مال زياد بردند عيب ندارد ولي براي مال كم قسم نخورند، بلكه دنيا در برابر اين‌گونه از معارف، متاع قليل است: ?قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ?[20] ولو انسان همه دنيا را با قسم دروغ ببرد، بالأخره متاع كم برده است « والغول قال الله? و من يغلُل يأتِ بما غلَّ يوم القيامة و منع الزكاة المفروضة» از اينجا معلوم مي‌شود كه محرَّم معصيت كبيره است، ترك واجب هم معصيت كبيره. فرمود: «و منع الزكاة المفروضة لأنّ الله يقول ?يَوْمَ يُحْمَي عَلَيْها في نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوي بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ?[21]» كه در سوره? «توبه» است كه اين وعيد به نار است و يكي از گناهان كبيره شهادة الزور است؛ شهادت دروغ و كتمان الشهادة است: «لأن الله يقول ?وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ?[22]»؛ فرمود: اگر كسي شهادت حق را در محكمه عدل كتمان بكند و نگويد، قلب‌اش معصيت كرده است. خب، اين تعبيري كه قلبش معصيت كرده است نه وعيد نار است نه مانند آن ولي از اين تعبير، حضرت معصيت كبيره درآورد. پس اينها هم ضابطه‌هاي خاصي را افاده مي‌كنند؛ اگر كسي اين گناه را بكند قلب‌اش معصيت كار است، اين معلوم مي‌شود كه معصيت كبيره است.
«و شرب الخمر لأن الله تعالي عدل بها عبادة الأوثان» در بعضي از نصوص، مشرك با ميگسار يكجا ذكر شدند. در اينجا حضرت فرمود كه ميخواري جزء معاصي كبيره است، براي اينكه خداوند مي خوردن را با بت‌پرستي كنار هم قرار داد، حالا در آيه است[23] يا در لسان رسول اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است كه «مُدمِنُ الخمر كعابد وَثَن»[24] . اين در نص است البته «لأن الله تعالي عدل بها عبادة الاوثان» اينها را عِدل هم قرار داده است كه «مدمن الخمر كعابد وَثَن»، «و ترك الصلاة متعمَّداً» اين‌هم نشانه آن است كه ترك واجب هم معصيت كبيره است، چه اينكه فعل حرام معصيت كبيره[است]، البته اين‌گونه از واجبها «ترك الصلاة متعمداً أوشيئاً مما فرض الله تعالي» چرا؟ «لأن رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) يقول مَن ترك الصلاة متعمَّداً فقد برء من ذمّة الله و ذمّة رسوله»(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اين ديگر در امان خدا نيست و در امان پيغمبر نيست. اين جمله از همان تعبيراتي است كه شفاعت را هم مي‌رساند، شفاعت در دنيا را البته، در آخرت كه مسلّم است كه انساني كه نماز مي‌گزارد اين در امان خدا و پيغمبر است، امان خداست كه مشخص است، معلوم مي‌شود كه پيغمبر هم به اذن ذات اقدس الهي مأمور امان دادن نمازگزاران است و اگر كسي نماز را ترك كرد، ديگر در امان خدا و پيغمبر نيست. اين گذشته از اينكه مي‌رساند ترك نماز، معصيت كبيره است و در معرض خطر، شفاعت دنيايي پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را هم مي‌رساند. اينكه در كتابهاي اعمال سنه و مراقبات و اينها مي‌گويند: شما در هر روز به خفير آن روز يعني به ضامن آن روز پناه ببريد همين است، حالا روزها را تقسيم كردند. فلان روز متعلق به فلان امام(سلام الله عليه) است كه او خفير اين روز است[25]« خفير» يعني ضامن يعني مسئوليت اين روز را به اذن خدا او به عهده دارد. فرشتگان كه مدبرات امرند[26] به اذن خدا كارها را به عهده مي‌گيرند و اين انسانهاي كامل كه مسجود فرشتگان‌اند و بالاتر از فرشتگان‌اند يقيناً كارها را به اذن الله به عهده دارند. به هر تقدير، از اين بيان استفاده مي‌شود كه نمازگزار در امان خدا و پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است، بي‌نماز از امان خدا و پيغمبر بيرون است.
«و نقض العهد و قطيعة الرَّحِم لأن الله تعالي يقول ?أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ?[27]»، چون دارد ? الَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ?[28]؛ آنهايي كه عهد الهي را مي‌شكنند و چيزي را كه خدا امر به وصل كرد اينها ترك مي‌كنند. صله رحم اين‌چنين است، يكي از اموري كه خدا امر به وصل كرده است همان صله رحم است. اگر كسي صله رحم را ترك كرد، اين نقض كرد، قطع كرد چيزي را كه ?أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ? قهراً مشمول لعنت و سوء‌دار خواهد بود. خب، با اين بيان نوراني امام ششم(سلام الله عليه) چند ضابطه براي معصيت كبيره روشن مي‌شود و ظاهر اينها هم حصر نيست. اينها براي كسي كه بخواهد همان طوري كه در كتابهاي فقهي از بررسي عده‌اي از نصوص يك سلسله قاعده مصطاده­اي استنباط مي‌شود، از بررسي اين‌گونه از مسائل تهذيب نفس و تربيت اخلاقي و امثال‌ذلک هم قاعده‌اي مي‌توان استنباط كرد كه جامع اينها باشد؛ اينها هر كدام به عنوان نمونه باشد، حالا يا وعيد به نار است يا به عنوان فتنه و فساد كبير است يا به عنوان اثم كبير است يا به عنوان غضب خداست يا به عنوان اينكه لعن خدا را به همراه دارد يا به عنوان اينكه اين وسيله كفر است يا به عنوان اينكه وسيله خسارت است يا به عنوان اينكه وسيله مرض قلب است و اثم قلب است و امثال‌ذلك، اينها مي‌شود معاصي كبير.



تك بعدي شدن شخصيت انسان در جهان آخرت
مطلب بعدي آن است كه سخني از غزالي نقل شده و آن اين است كه اين اطاعتها و معصيتها در صحنه نفس تفاعلي دارند تا بالأخره به يك صورت دربيايند[29]. اين سخن في‌الجمله حق هست يعني انسان داراي يك صورت نوعيه است، بالأخره يك بعدي خواهد شد؛ اما نه به آن معنا انسان مادامي كه در دنياست يك بعدي است، بلكه ممكن است در دنيا كه هست چند بعدي باشد، در برزخ و قيامت هم چند بعدي باشد در آن آخرين مراحل قيامت كه حسابها بررسي مي‌شود، سوخت و سوز به عمل مي‌آيد انسان يك جانبه مي‌شود. حالايا شقيّ محض است مخلَّد در نار يا سعيد صرف است مخلد در بهشت. اينكه ايشان داشتند، اين در بخشي از سير انساني تام است وگرنه به تعبير سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) در دنيا كساني هستند كه داراي دو شخصيت يا سه شخصيت‌اند كه به اصطلاح علماي نفس و روانشناس‌ها، اين شخص مبتلا به ازدواج و تناكح شخصيت است[30].
بيان‌ذلك اين است كه بعضيها يك بعدي‌اند يعني واقعاً آدم خوبي‌اند و بعضيها هم واقعاً آدم بدي‌اند. منافق، مثل كافر واقعاً آدم پليدي است و اگر اظهار خلوص مي‌كند، همين كار او هم گناه است، نه اينكه واقعاً او مخلص باشد. او هيچ كاري را كه خوب باشد انجام نمي‌دهد يا در حالي هم كه دارد ريا مي‌كند در همان حال دارد گناه مي‌كند، چون دارد نشان مي‌دهد كه من براي خدا دارم عبادت مي‌كنم و نمي‌كند. پس منافق، يك بعدي است نه دو بعدي. اما بعضيها مبتلا به تعدد شخصيت‌اند يعني وقتي سفره گناه مطرح بشود باكشان نيست و مجلس دعا پيش بيايد آنجا هم ناله و ضجه دارند. اين هنوز به يك واحد تبديل نشد، اين خاصيتهاي نفساني اينها باهم قرار گذاشتند. كارها را تقسيم كردند؛ هم آن قواي غضب و شهوت او سهم خود را گرفت در سفره گناه شركت مي‌كند، هم اين قوه عقل نسبتاً بهره خود را گرفت، در كنار مراكز ديني هم حضور پيدا مي‌كند اين تقريباً دو شخصيتي است، اين همان است كه ?خَلَطُوا عَمَلاً صالِحًا وَ آخَرَ سَيِّئًا?[31]. آنجا كه گناه مي‌كنند واقعاً گناه مي‌كنند، آنجا هم كه ثواب مي‌كنند واقعاً ثواب مي‌كنند؛ منافق نيستند. از آن طرف از ربا باكشان نيست، از آن طرف نماز جماعت هم مي‌خوانند تا سرانجام وقتي سوخت‌وسوز شد يك بعدي شد، تكليف مشخص مي‌شود يا في‌السعير است يا في‌الجنة.
اميدبخش بودن تعدادي از آيات سوره نساء از جمله آيه31
مطلب بعدي آن است كه گر چه رحمت خدا بيش از غضب اوست ولي در اين سوره? مباركه? «نساء» چند آيه اميدوار كننده است. ابن‌مسعود مي‌گويد: در سوره? «نساء» پنج آيه است و ابن‌عباس مي‌گويد: هشت آيه در سوره? «نساء» است كه به اندازه دنيا پيش ما مي‌ارزد «خيرٌلهذه الامّة مّما طلعت عليه الشمس»[32] آنچه ابن‌مسعود مي‌گويد همين آياتي است كه رحمت و مغفرت را به همراه دارد. يكي همين آيه? محلّ بحث است كه: ?إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ? كه اگر كسي گناهان كبيره را ترك كرد، خداوند گناهان صغيره او را مي‌بخشد. يكي هم آيه? 48 همين سوره« نساء» است كه بعد مي‌آيد به خواست خدا ?إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَي إِثْمًا عَظيمًا? اين آيه در دو جاي سوره? «نساء» آمده است- با يك تفاوت مختصري- اين آيه كه اميد رحمت مي‌دهد؛ منتها به نحو قضيه مهمله كه در قوه جزئيه است نه به نحو موجبه كليه، اين در دو جاي سوره? «نساء» است كه خدا شرك را نمي‌آمرزد، مادون شرك را مي‌آمرزد؛ اما ?لِمَنْ يَشاءُ? لذا جز اميد، نتيجه? ديگري ندارد. هرگز مغرور نمي‌كند، چون نفرمود به طور مطلق مي‌آمرزد [بلکه] فرمود: ?لِمَنْ يَشاءُ?، حالا«مَنْ يَشاءُ»چه کسي است معلوم نيست، لذا هر كسي بين خوف و رجا به سر مي‌برد.
بعد هم آيه? 110 همين سوره? «نساء» است كه: ?وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللّهَ يَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَحيمًا? كه آيه استغفار است. آيه? 116 سوره «نساء» هم همان آيه قبلي است كه ?إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعيدًا? آنجا در ذيلش اين بود كه:?وَمَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْماً عَظِيماً? آيه? 48 آن بود ولي آيه? 116 ذيلش اين است كه: ?فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعيدًا?. چه اينكه وعده هم داد كه آنهايي كه مؤمن‌اند به خدا و پيامبر، خداوند اجر آنها را به آنها اعطا مي‌كند بدون اينكه چيزي از اجرشان بكاهد. آيه? 152 سوره? «نساء»: ?وَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ أُولئِكَ سَوْفَ يُؤْتيهِمْ أُجُورَهُمْ وَ كانَ اللّهُ غَفُورًا رَحيمًا? [و نيز آيه چهل سوره نساء]. ابن‌عباس گذشته از اين آيات آن دو، سه آيه‌اي كه قبلاً بحثش گذشت، آنها را هم يادآور هست و آن آيه? 26 به بعد سوره « نساء » است كه: ?يُريدُ اللّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَ يَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَ اللّهُ عَليمٌ حَكيمٌ * وَ اللّهُ يُريدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَ يُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَميلُوا مَيْلاً عَظيمًا* يُريدُ اللّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ?. چند جا سخن از آن است كه خدا مي‌خواهد لطف‌اش را شامل حال شما بكند، خدا مي‌خواهد تخفيف بدهد و مانند آن. به هر تقدير، اين آيات نشانه سبقت رحمت خدا بر غضب اوست.
پرسش:...
پاسخ: حالا تفسير آن آيه در سوره? مباركه? «هود» هست ولي آن آيه ?إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ?[33] با اين ?إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ? يك لسان نيست [چون] اگر يك لسان بود، معنايش اين است كه وقتي كسي گناهان كبيره را ترك كرد او مي‌ماند و اطاعات‌اش از يك سمت ، معاصي صغيره از سمت ديگر، آن‌گاه آن اطاعات و حسنات او معاصي صغيره او را از بين مي‌برند، ديگر ترك معصيت كبيره نقشي ندارد.
پرسش:...
پاسخ: بله ولي ظاهر آن آيه اين است كه بين حسنات و سيئات اين تأثير و تأثر هست كه حسنات، معاصي صغيره را از بين مي‌برد و ديگر ترك معاصي كبيره نقشي ندارد؛ اما ظاهر اين آيه محلّ بحث سوره? «نساء» كه به صورت قضيه شرطيه ذكر شده است آن است كه ترك معصيت كبيره، اجتناب معصيت كبيره از آن نظر كه اجتناب است، دخيل است تا خدا معاصي صغيره را ببخشد.
پرسش:...
پاسخ: أرجي آيه، آيه ديگر است ولي اين سوره از نظر جامعيت آيات‌اش اين است وگرنه سخن در اين نيست كه أرجي آيه چيست. در روايات ما دارد كه أرجي آيه، همان آيه‌اي است كه ، ذات اقدس الهي وعده رحمت داده است و گناهان را خواهد بخشيد و اميد ايجاد كرده است و نهي از قنوط[34].

پرسش:...
پاسخ: بله آن شفاعت است؛ اما جامع‌ترين سوره‌اي كه همه اين آيات مغفرت را در برداشته باشد، اين هست.
پرسش:...
حكيمانه بودن اعطاي نعمات از جانب ذات اقدس الهي
خب، اما اينكه فرمود: ?وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلي بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمًا? گاهي در يك آيه، حكم اخلاقي در پايان آيه ذكر مي‌شود [و] گاهي حكم اخلاقي و تربيتي در اول آيه ذكر مي‌شود. اين آيه‌اي كه الآن تلاوت شد، از اين قبيل است كه حكم تربيتي قبل از آن حكم حقوقي و حكم فقهي كه در وسط آيه است ياد شد. فرمود: ?وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلي بَعْضٍ?. خداوند، نعمتها را برابر حكمت خود تقسيم كرده است: ?نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ?[35] اين اصل اول. آنچه را هم كه خداوند به ديگران داد براساس حكمت داد، حالا يا ديگران تلاش و كوشش كردند استحقاق اين را داشتند و خداوند به عنوان جزاي خدمات اينها به اينها مرحمت كرد يا نه، مي‌خواهد اينها را بگيرد، يك زمينه سرگرمي است.
پس كار خدا حكمت است، نه براساس استحقاق آنها، بلكه يك استدراج الهي است، به هر دو حال كار خدا حكيمانه است. شما اگر نعمتي را خواستيد، خود را به زحمت نيندازيد و آن متنعم را هم به زحمت نيندازيد؛ نه حسد داشته باشيد كه خود را در زحمت بيندازيد، نه نزاع بكنيد كه از او نزع بكنيد و از او بِكَنيد كه او را دچار مشكل بكنيد. همه اين نِعَم به احسن وجه نزد خدا هست كه قدير است و عليم، چه داعي داريد شما؟ لذا هر نعمتي كه در دست ديگران است شما مي‌توانيد مشابه او يا بهتر از او را از خدا بگيريد، بدون اينكه خودتان را به زحمت بيندازيد يا ديگري را گرفتار بكنيد. نزاع بكنيد به فكر نزع و كندن باشيد طرفين در زحمت‌ايد. نزاع نكنيد، خودخوري داشته باشيد با حسد، خودتان در زحمت‌ايد خب، چرا اين كار را مي‌كنيد؟ ?وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلي بَعْضٍ?؛ اين تمني را نداشته باشيد كه از او بگيريد. نسبت به ذات اقدس الهي خب، در ذيل هم فرمود در جاهاي ديگر هم فرمود: ?وَ سْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ? اين در ذيل آيه است. آنچه خدا عنايت مي‌كند فضل است و تفضل. خب، سؤال كنيد! اين راه باز است. سؤال كنيدبا دعا، سؤال كنيد با كار، چون كار يك سؤال عملي است، دعا يك سؤال قولي است هر دو را انجام بدهيد اين راه، باز است. بنابراين شما نعمت مي‌خواهيد بدون دردسر ولي آن كار نزاع، نعمت كني است با دردسر، حسد به نعمت نرسيدن است با دردسر، هيچ‌كدام از اين دو را نكنيد. در كار خدا دخالت نكنيد، چون هر چه او داد حكمت است يا به عنوان پاداش است يا به عنوان استدراج، پس كار او حكيمانه است. براي زوال آن نعمت از متنعم هم زحمت نكشيد، براي اينكه سودش به شما نمي‌رسد. شما اگر مثل او يا بهتر از او را داشته باشيد كه احساس رنج نمي‌كنيد خب، اين راه باز است. اگر راه را رفتيد، سؤال كرديد و نيافتيد باز هم شاكر باشيد، معلوم مي‌شود مصلحت شما نبود، چون خيليها با داشتن به هلاكت افتادند که اگر نمي‌داشتند راحت بودند.


سلب شدن راه تمني باطل در قرآن
پس بنابراين راه تمني باطل را قرآن سلب مي‌كند، راه سؤال فعلي و قولي را باز مي‌كند، در پايان هم جامع همه اين شئون را ذكر مي‌كند كه خداوند، عليم است و به هر چيزي هم آگاه است.
«و الحمد لله رب العالمين»





1. سوره هود، آيه114
1. مجمع البيان ج3،ص62؛ الميزان، ج4، ص333
1. سوره شوري، آيه37؛ سوره نجم، آيه32
2. سوره نجم، آيه32
3. سوره نساء، آيه48؛ سوره نساء، آيه116
4. سوره مائده، آيه72
5. سوره يوسف، آيه87
1. سوره انعام، آيه82
2. سوره اعراف، آيه99
3. سوره مريم، آيه32
1. سوره نساء، آيه93
2. سوره نور، آيه23
3. سوره نساء، آيه10
4. سوره انفال، آيه16
1. سوره بقره، آيه275
2. سوره بقره، آيه279
3. سوره بقره، آيه102
4. سوره فرقان، آيات68 و 69
5. سوره آل عمران، آيه77
1. سوره نساء، آيه77
2. سوره توبه، آيه35
3. سوره بقره، آيه283
4. سوره مائده، آيه90
5. الکافي ج6، ص405
1. اقبال الاعمال، ص22
2. سوره نازعات، آيه5
1. (سوره رعد، آيه25)؛ مجمع البيان، ج3،ص61و62
2. سوره رعد، آيه25
1. ر.ک: الميزان، ج4، ص328و 329
2. ر.ک: الميزان، ج4،ص331
1. سوره توبه، آيه102
2. الجامع لأحکام القرآن، ج5، ص161 و 162
1. سوره هود، آيه114
2. ر.ک: التبيان، في تفسيرالقرآن، ج9، ص37
1. سوره زخرف، آيه32