موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسير سوره مبارکه ال عمران جلسه208

مدت زمان: 42:54 اندازه نسخه كم حجم: 4.65 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 9.03 MB دانلود


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعًا وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانًا وَ كُنْتُمْ عَلي شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ?103?
اين آيه امت اسلامي را دعوت به اجتماع و اتحاد مي‌كند و اجتماع يك محوري طلب مي‌كند محور همان قرآن كريم است و عترت طاهره هم درباره قرآن كلمه حبل آمده هم درباره عترت طاهره(عليهم السّلام) و هم درباره هر دو يعني روايات وارده يا ادله وارده سه قسم است بعضي ناظر به حبل بودن قرآن است بعضي ناظر به حبل بودن روايات است بعضي جامع بين هر دو است چون لسان روايات ثقلين شامل بر حبل بودن هر دو هست در بعضي از نقلها اين است كه «اني تارك فيكم ثقلين» بعد فرمود اينها حبلان‌اند.
مطلب ديگر آن است كه گرچه هر اجتماعي محوري دارد ولي اگر محور حبل الله نبود يعني قرآن و عترت نبود آن اجتماع علي ضلالت است پس هر اجتماعي مطلوب نيست و هر اتحادي هم مطلوب نيست در بحثهاي نهج‌البلاغه به خواست خدا ملاحظه مي‌فرماييد كه در آنجا حضرت امير(سلام الله عليه) دارد كه ما قبلاً با هم بوديم و نظام اسلامي آمد بين ما تفرقه ايجاد كرد خب آن با هم بودن با هم بودن علي شرك و جاهليت بود و اين نظام اسلامي آمد به ما فرمود: ?وَ امْتازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ? صف مجرمين را از صف مسلمين جدا ‌كرد مسلمين را با هم متحد كرد پس اين‌چنين نيست كه هر اجتماعي مطلوب باشد تا محور آن جامعه چه كسي باشد و چه چيزي باشد در خطبه شقشقيه حضرت علي(سلام الله عليه) به عنوان محور اجتماع معرفي شد فرمود: «وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَي» سنگ آسياب در محور آن قطب مي‌گردد «وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَي» بنابراين اگر اجتماع در محور حبل الله بود اين حق است.
مطلب بعدي آن است كه روايات فراواني را فريقين از وجود مبارك رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نقل كرده‌اند كه امتهاي گذشته به چندين گروه تقسيم شده‌اند بعضي از امم به 71 فرقه بعضي از امم به 72 فرقه و امت من به 73 فرقه منشعب مي‌شوند يك فرقه اهل نجات است بقيه در نارند حق‌اش اين بود كه آن بقيه يعني 72 فرقه ديگر هم با اين يك فرقه هماهنگ مي‌شدند آن‌گاه مشخصات آن فرقه ناجيه را بيان كرده است و هر يك از اين 73 فرقه هم آن فرقه ناجيه را بر خودشان منطبق مي‌دانند و خودشان را مشمول آن فرقه ناجيه مي‌پندارند معلوم مي‌شود به اينكه اين خطر هست و فرقه ناجيه فقط كسي است كه به حبل الله كه همان قرآن و عترت است اعتصام مي‌كند.
مطلب ديگر آن است كه همان طوري كه آيات منشأ اختلاف را دنيا طلبي طرح كردند فرمودند: ?مِنْكُمْ مَنْ يُريدُ الدُّنْيا وَ مِنْكُمْ مَنْ يُريدُ اْلآخِرَةَ? همين بيان هم در نهج‌البلاغه آمده است كه «مَا فَرَّقَ بَيْنَكُمْ إِلاَّ خُبْثُ السَّرَائِرِ، وَ سُوءُ الضَّمَائِرِ» كه حالا آن را هم ممكن است بعد بخوانيم يعني تنها عامل تفرقه بدانديشي است بدخواهي است خبث سريره و سوء ضمير عامل تفرقه است «مَا فَرَّقَ بَيْنَكُمْ إِلاَّ خُبْثُ السَّرَائِرِ، وَ سُوءُ الضَّمَائِرِ».
مطلب بعدي آن است كه كسي كه دنبال تفرقه مي‌گردد به خيال سود است در حالي كه هيچ كسي از تفرقه سودي نبرده است با اختلاف هيچ كسي به جايي نرسيد در يكي از خطبه‌هاي حضرت امير(سلام الله عليه) كه مردم را به اجتماع دعوت مي‌كند و از تفرقه پرهيز مي‌دهد و بيزار مي‌كند مي‌فرمايد كه «إِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ» از تفرقه بپرهيزيد «وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَيْراً مِمَّنْ مَضَي، وَ لاَ مِمَّنْ بَقِيَ» فرمود از اختلاف فاصله بگيريد زيرا خداي سبحان به وسيله تفرقه هيچ كسي را به خيري نرساند نه در گذشته و نه در آينده يعني اين سخني كه از حضرت امير(سلام الله عليه) رسيده است به عنوان يك امر تجربي يا تاريخي و قصه‌اي نيست كه به عنوان يك مورخ كه از تجارب گذشته استفاده كرده باشد سخن بگويد اين‌چنين نيست بلكه به عنوان يك وليّ الله كه از سنت الهي با خبر است سخن مي‌گويد فرمود چه در گذشته چه در آينده هيچ كسي از راه اختلاف خير نمي‌بيند «وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَيْراً مِمَّنْ مَضَي، وَ لاَ مِمَّنْ بَقِيَ» خب «ممن مضي» را ممكن است كسي روي تجارب تاريخي تبيين كند اما نسبت به آينده چطور؟ اين را به عنوان يك جذب مي‌گويد و سرّش را در جمله ديگر تشريح مي‌كند مي‌فرمايد :«إِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ» از اختلاف بپرهيزيد «فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ، كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ» فرمود: «فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ» يك انساني كه داراي شذوذ است شاذ پسند است منزوي است از جامعه جدا است «فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ، كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ» همان طوري كه گوسفند مانده از رمه از حراست شبان محروم است انسان وامانده از جامعه از حراست امت اسلامي و رهبر اسلامي هم محروم است «فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ، كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ» آن‌گاه مسئله سواد اعظم را ذكر كند سواد اعظم يعني جايي كه همگان حضور دارند منظور از سواد اعظم يعني جامعه و امت اسلامي است نه شهر بزرگ گرچه در بعضي از خطبه‌هاي نهج‌البلاغه زندگي در شهرهاي بزرگ را ترويج مي‌كند اما در اين خطبه كه مي‌فرمايد: «وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ» استدلال مي‌كند مي‌فرمايد: «فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ» بعد مي‌فرمايد از تفرقه بپرهيزيد «فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ، كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ».
پرسش:...
پاسخ: حالا به خواست خدا متن آن خطبه را ممكن است بخوانيم تا ببينيم كه از خطبه چه استفاده مي‌شود
پرسش:...
پاسخ: هر چه هست ديگر .. وقتي ايمان به اهل بيت باشد همه دستورات را اينها مي‌دانند و اطاعت مي‌كنند حالا در خلال خواندن خطبه‌هاي آن حضرت مشخص مي‌شود به اينكه مضمون چيست مطلب ديگري كه باز خطوط كلي‌اش را آيه تبيين مي‌كند اين است كه فرمود: ?كُنْتُمْ عَلي شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها? شما در لبه سقوط بوديد خدا شما را نجات داد در بعضي از تعبيرات و روايات آمده است كه مثلاً به وسيله نبي اكرم(عليه آلاء تحية و الثناء) خدا شما را نجات داد در بعضي از تعبيرات دارد كه خدا به وسيله قرآن شما را نجات داد در آن خطبه معروف حضرت زهرا(سلام الله عليها) كه واقعاً خطبه‌اي است عقلي و حماسي همه چيز در آن خطبه هست اي كاش اينها هم جزء درسهاي رسمي حوزه بود كه عده‌اي آن خطبه‌ها را درس مي‌خواندند و عده‌اي آن خطبه‌ها را هم شرح مي‌كردند در آنجا حضرت خطاب مي‌كند مي‌فرمايد كه بعد از اينكه از راه نهله مي‌آيد و آنها نهله را رد مي‌كند از راه ارث مي‌آيد آنها رد مي‌كنند مي‌فرمايد كه چطور شما ارث مي‌بريد و ما ارث نمي‌بريم ?أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ? خب اين حرف را اگر حجت خدا نگفته بود ممكن بود كسي در اين تعبيرات تأملي داشته باشد ولي او حجت خدا است يعني همان طوري كه قول و فعل و سكوت و امضاي علي‌بن‌ابي‌طالب و ائمه ديگر معصوم است و حجت است و هر فقيهي به استناد سنت آن معصومين فتوا مي‌دهد به استناد سخنان صديقه كبري هم فتوا مي‌دهند ديگر يعني قول و فعل و سكوت و امضاي صديقه كبري(سلام الله عليها) حجت است بين ما و بين خدا چون هر كس معصوم شد سنت او حجت شرعي است ديگر در آنجا فرمود: ?أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ? خب اين را از غير حضرت زهرا(سلام الله عليها) تحمل نمي‌كردند آنها بالأخره دندان روي جگر گذاشتند و اين حرف را شنيدند و از غير آن حضرت نه ساخته بود و نه تحمل مي‌كردند تا مي‌رسد به اين جمله «كُنْتُمْ عَلي شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَكُمْ الله بابي» شما در لبه آتش بوديد و در قرآن كريم دارد ?شَفا جُرُفٍ هارٍ? در اين كريمه دارد ?كُنْتُمْ عَلي شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ? حفره هم همان آن گودال است كه بالأخره پرتگاه است چون زيرش خالي است تعبير آن آيه سوره? مباركه? «توبه» يك قدري تندتر از اين است حفره يعني گودال زيرش خالي است و اگر كسي به لبه گودال برود چون زيرش خالي است و سست است خب سقوط مي‌كند در معرض سقوط است اما آنچه كه در سوره? «توبه» دارد فرمود: ?شَفا جُرُفٍ هارٍ? هار، هاري يعني آنكه دارد منهدم مي‌شود هار، هاري معنايش روشن است اما جرف يك وقت است كه انسان در زمين سخت و صفت يك گودالي مي‌كند چاهي مي‌كند بالأخره آن زمين سخت است و سفت است كسي در لبه‌اش مي‌ايستد احتمال خطر هست ولي بالأخره زمين سفت است يك وقت است شنهايي كه با سيل آمده اصلاً زمينه ندارد اين شنها كه با سيل آمده چون جزء زمين نيست يك تلي از شن هست كه اينجا جمع شده اگر كسي در بالاي اين تل از شن قرار بگيرد اين زود سقوط مي‌كند اصلاً اين زمينه ندارد اين را مي‌گويند «كصيب مهيب» جرف يعني همان تلي از شن كه سيل اين آورده باشد نه خودش اين ذرات ريز شن هم بسته‌اند چسبندگي دارند و نه در زمين زمينه‌اي دارند لذا آن آيه سوره? مباركه? «توبه» ظاهراً لحن‌اش تندتر از اين كريمه ?شَفا جُرُفٍ هارٍ? است خب در آنجا فرمود كه «فانقذكم الله بابي» از طرف ديگر چون «ان لله علي الناس حجتين» كه از امام صادق(سلام الله عليه) رسيده است اگر كسي عقلي دارد و عقل او پيامبر او است از درون به وسيله عقل هم مي‌تواند از آن لبه سقوط نجات پيدا كند حالا اگر كسي همان طوري كه از وحي مدد نگرفت از عقل هم مدد نگيرد ديگر سقوط او قطعي است و اصولاً ذات اقدس الهي اين نور عقل را به انسان داد براساس ?فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها? كه دست آدم را بگيرد و نگذارد در لبه سقوط اين جرف هوس يا جرف و تل شني هوا سقوط كند انسان پاي او روي اين هوس خلاصه و آن هوس هم ?جُرُفٍ هارٍ? است فرمود عقل به آدم داده شد تا اينكه از اين لبه نجات پيدا كند و فايده عقل هم اين است حالا اين جمله‌ها را از نهج‌البلاغه بخوانيم تا ببينيم چگونه حضرت از آيه كريمه اين معارف را استنباط كرده است در كلمات قصار شماره? 407 اين است «مَا اسْتَوْدَعَ اللَّهُ امْرَأً عَقْلاً إِلاَّ اسْتَنْقَذَهُ بِهِ يَوْماً ما» خداوند به كسي عقل نداد به عنوان وديعه به او ننهاد مگر اينكه يك روزي با همين عقل او را استنقاذ مي‌كند و نجات مي‌دهد اما در صورتي كه انسان در جنگ دروني عقل را اسير هوس نكند اگر در جهاد اكبر شكست خورد و عقل او اسير شد از اسير كاري ساخته نيست اين «كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍتَحْتَ هَوي أَمِيرٍ» كه اين هم در نهج‌البلاغه هست اگر عقل اسير شد و هوا امير البته از اسير كاري ساخته نيست اما در خطبه‌هاي نهج‌البلاغه در موارد زيادي استنقاذ به وجود مبارك رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اسناد داده شد و هرگونه تفرقه‌اي به وسيله اسلام برطرف شد فرمود رسول خدا آمده است كه شما را از خطر اختلاف برهاند در خطبه اول بندهاي 41 به بعد اين است فرمود: «وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ، وَ أَهْواءٌ مُنْتَشِرَةٌ» بعضي ملحد بعضي غير ملحد بودند «وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنْ الْجَهالَةِ» روي مكانت و منزلت نبي اكرم(عليه آلاء تحية و الثناء) ذات اقدس الهي مردم را از جهالت نجات داد پس انقاذ در عين حال كه به خدا اسناد داده شد به وجود مبارك پيامبر به عنوان وسيله اسناد داده شد او مي‌شود حبل الله فرمود خداوند مردم را به وسيله پيامبر انقاذ كرد پس منقذ خداست و رسالت و وحي مي‌شود حبل الله اين مصداق است البته قهراً كتاب الله هم مي‌شود حبل الله در نهج‌البلاغه از كتاب الله به عنوان حبل متين ياد شده است.
پرسش:...
پاسخ: البته آن وقت چون حجتي بر اينها نبود نمي‌شود گفت اينها بر خلاف شرع عمل مي‌كردند البته بر خلاف عقل عمل مي‌كردند اما برخلاف شرع نمي‌توان گفت حكم مي‌كردند.
پرسش:...
پاسخ: در زمان فترت دسترسي نداشتند البته البته اينها ?وَكُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْيَاكُمْ? هم درباره اينها تطبيق شده است فرمود شما مرده بوديد و به وسيله دين زنده شديد ديگر در خطبه 86 نهج‌البلاغه كساني كه در لبه امن زندگي مي‌كنند آنها را هم بيان كرد در مقابل اينكه در موارد ديگر كساني كه در لبه پرتگاه و سقوط زندگي مي‌كنند آنها را ذكر مي‌كنند در خطبه 86 فرمود كه «جانبوا الكذب» يعني از كذب اجتناب كنيد اجتناب كردن يعني كذب در يك جانب و سمت قرار بگيرد شما در يك سمت ديگر قرار بگيريد وقتي گفتند از گناه اجتناب كنيد يا تجنب كنيد يعني در يك راه نباشيد او در يك جانب باشد شما در جانب ديگر «جانبوا الكذب فانه مجانب للايمان الصَّادِقُ عَلَي شَفَا مَنْجَاةٍ وَ كَرَامَةٍ، وَ الْكَاذِبُ عَلَي شَرَفِ مَهْوَاةٍ وَ مَهَانَةٍ» شرف همان است كه مي‌گوييم اشراف دارد اين درباره تفاوت دو گروه در خطبه? 97 مي‌فرمايد كه «أَيُّهَا الْقَوْمُ الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ، الْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ، الُْمخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤُهُمْ» مردمي كه بدنهايتان هست اما ارواحتان غائب است و كنار هم جمع مي‌شويد ولي اهواي شما فرار كرده است هر كدام با ايده خاصي در كنار هم جمع مي‌شويد «أَيُّهَا الْقَوْمُ الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ، الْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ، الُْمخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤُهُمْ» خب معلوم مي‌شود كه آنچه كه مايه اختلاف است هواست و عقل مايه اتحاد است و استدلال قرآن كريم هم درباره مختلفين در سوره? مباركه? «حشر» اين است كه ?تَحْسَبُهُمْ جَميعًا وَ قُلُوبُهُمْ شَتّي? چرا؟ ?ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ? خب اين استدلال بر قضيه است ديگر هر جا اختلاف هست معلوم مي‌شود عقل نيست ?تَحْسَبُهُمْ جَميعًا? اما اين‌چنين نيست ?قُلُوبُهُمْ شَتّي? است پراكنده است چطور ?تَحْسَبُهُمْ جَميعًا? اينها را متحد مي‌بينيد براي اينكه با هم در يكجا حضور دارند چرا پراكنده‌اند براي اينكه هوسها و انگيزه‌ها گوناگون است ?تَحْسَبُهُمْ جَميعًا? اما ?وَ قُلُوبُهُمْ شَتّي? چرا اين‌چنين‌اند؟ ?ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ? اين برهان قضيه است هر جا عقل نبود اختلاف هست هر جا هوس بود پراكندگي نيست
پرسش:...
پاسخ: ?فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَي اللّهِ وَ الرَّسُولِ? اين‌چنين نيست كه اگر كنار هم بنشينند و خطوط اصلي را رعايت كنند اختلاف حل نشود
پرسش:...
پاسخ: در موضوعات جزئيه ممكن است اختلاف حل نشود ولي بالأخره يك نفر بايد مسئول كار باشد در موضوعات چاره‌اي نيست در خطبه 96 دارد به اينكه رسول خدا آمده و نظامهاي ارزشي را به هم زده و عوض كرده «أَلَّفَ بِهِ إِخْوَاناً، وَ فرَّقَ بِهِ أَقْرَاناً» خيليها قرين هم بودند اما با اسلام اينها را تفرقه ايجاد كرد بينشان چون مسئله ?وَ امْتازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ? آمده در بيانات ديگر حضرت امير(عليه السّلام) آمده است كه ما ديگر فاميلهايمان را شروع كرديم به كشتن برادر برادرش را مي‌كشت پسر عمو پسر عموي خود را مي‌كشت چون يكي مسلمان بود و ديگري كافر لذا در اين خطبه? 96 فرمود: «أَلَّفَ بِهِ إِخْوَاناً، وَ فرَّقَ بِهِ أَقْرَاناً أَعَزَّ بِهِ الذِّلَّةَ، وَ أَذَلَّ بِهِ الْعِزَّةَ، كَلاَمُهُ بَيَانٌ، وَ صَمْتُهُ لِسَانٌ» در خطبه? 105 اين‌چنين مي‌فرمايد: «عِبَادَاللَّهِ، لاَ تَرْكَنُوا إِلَي جَهَالَتِكُمْ، وَ لاَ تَنْقَادُوا لِأَهْوَائِكُمْ، فَإِنَّ النَّازِلَ بِهذَا الْمَنْزِلِ نَازِلٌ بِشَفَا جُرُفٍ هَارٍ، يَنْقُلُ الرَّدَي عَلَي ظَهْرِهِ مِنْ مَوْضِعٍ إِلَي مَوْضِعٍ لِرَأْيٍ يُحْدِثُهُ بَعْدَ رَأْيٍ؛ يُرِيدُ أَنْ يُلْصِقَ مَا لا يَلْتَصِقُ، وَ يُقَرِّبَ مَا لاَ يَتَقَارَبُ» فرمود اين هلاكت را به دوش مي‌كشد از جايي به جايي مي‌رود اين به همان لبه جرفي كه يعني آن تل شني كه سيل آورده آنجا دارد قدم مي‌زند كسي كه داعيه اختلاف دارد در اثر هوس در خطبه? 113 اين جمله آمده است كه فرمود: «فانها علي اخواناً دين الله مَا فَرَّقَ بَيْنَكُمْ إِلاَّ خُبْثُ السَّرَائِرِ، وَ سُوءُ الضَّمَائِرِ» آن سريرت بد است كه عامل اختلاف شده وگرنه اگر حمل بر صحت در كار بود و باورمان مي‌شد كه اينها كارها واجب كفايي است و كسي اقدام كرد از ديگران ساقط است ديگر مشكلي در كار نبود.
در خطبه? 127 است كه آن جمله‌ها را بيان مي‌كند مي‌فرمايد كه «وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ و إِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ» در زندگي در بلاد كبيره و بزرگ را در بعضي از جمله‌ها تشويق مي‌كند اما اينجا ناظر به بلاد كبير و شهرهاي بزرگ نيست اينجا ناظر به حضور در جمع امت اسلامي است فرمود: «وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ و إِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ» از تفرقه بپرهيزيد «فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ، كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ . أَلَا مَنْ دَعَا إِلَي‏ هذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ، وَ لَوْ كَانَ تَحْتَ عِمَامَتِي هذِهِ» اگر آن به شاذ پسندي و به شذوذ به جدايي و تفرقه دعوت كند فرمود با آن مبارزه كنيد ولو عمامه مرا بر سر بگذارد براي اينكه جامعه اسلامي بدون وحدت ممكن نيست و روي پاي خود بايستد.
پرسش:...
پاسخ: بله، آن مي‌شود مطلب علمي الآن همه كساني كه در حوزه‌ها و مراكز علمي دارند كار مي‌كنند هر كدام براي خود نظري دارند اين مشكلي در جامعه ايجاد نمي‌كند اما بالأخره يك كار بايد در جامعه، انسان بايد بگويد و راهنمايي بكند و مشورت بكند اما در موضوعات بالأخره يكي انجام بگيرد اين طور نيست كه انسان علم قطعي داشته باشد به اينكه راه او درست است ولي نبايد كه اين‌چنين باشد كه من بكنم شما نكنيد يا نباشد كه شما نكنيد ديگري بكند اين نباشد و واقع انسان اظهار نظر مي‌كند بيان علمي دارد ارائه مي‌دهد و راهنمايي مي‌كند اما در مقام عمل بالأخره بايد يك راه واقع بشود در همين خطبه? 127 مي‌فرمايد كه ما در جريان حكميت حاكمان تحكيمي بنايمان بر اين بود كه قرآن را احياء كنند «فَإِنَّمَا حُكِّمَ الْحَكَمَانِ لِيُحْيِيَا مَا أَحْيَا الْقُرْآنُ، وَ يُمِيتَا مَا أَمَاتَ الْقُرْآنُ» انگيزه حكميت اين بود كه اينها چيزي را كه قرآن احياء كرده است زنده كنند چيزي را كه قرآن اماته كرده است اماته كنند «وَ إِحْيَاؤُهُ الاِجْتَِماعُ عَلَيْهِ،وَ إِمَاتَتُهُ الاِفْتِرَاقُ عَنْهُ» احياي قرآن اين است كه همه به قرآن تمسك كنند اماته قرآن اين است كه از قرآن جدا باشند حكمين آمدند ما را از قرآن جدا كردند و خيانت كردند «وَ إِحْيَاؤُهُ الاِجْتَِماعُ عَلَيْهِ،وَ إِمَاتَتُهُ الاِفْتِرَاقُ عَنْهُ» اين را در همان جريان حكمين بيان مي‌كند.
در خطبه 147 مي‌فرمايد كه «وَ إِنِ اجْتَمَعَا. فَاجْتَمَعَ الْقَوْمُ عَلَي‏ الْفُرْقَةِ، وَ افْتَرَقُوا عَلَي‏ الْجَمَاعَةِ» اين تعبير لطيفي كه از سيد جمال اسد آبادي(رضوان الله عليه) و ديگران آمده است كه مثلاً عده‌اي «اتفقوا علي الاختلاف اتحدوا علي ان لا يتحدوا» اين تعبير ادبي ريشه‌اش در نهج‌البلاغه هست فرمود كه «فَاجْتَمَعَ الْقَوْمُ عَلَي‏ الْفُرْقَةِ» اينها اتفاق كردند كه با هم اختلاف داشته باشند اختلاف داشتن اجماعي اينها است اجماع كردند كه با هم نسازند «وَ إِنِ اجْتَمَعَا. فَاجْتَمَعَ الْقَوْمُ عَلَي‏ الْفُرْقَةِ، وَ افْتَرَقُوا عَلَي‏ الْجَمَاعَةِ، كَأَنَّهُمْ أَئِمَّةُ الْكِتَابِ وَ لَيْسَ الْكِتَابُ إِمَامَهُمْ، فَلَمْ يَبْقَ عِنْدَهُمْ مِنْهُ إِلاَّ اسْمُهُ، وَ لَا يَعْرِفُونَ إِلاَّ خَطَّهُ وَ زَبْرَهُ» اينها قرائت قرآن بود امثال ذلك را مي‌دانند اما خطوط كلي و راهنمايي‌هاي اصيل قرآن را پشت سر گذاشتند
پرسش:...
پاسخ: آن هم در خطبه ديگر هست كه فرمود: «إِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَيْراً مِمَّنْ مَضَي، وَ لاَ مِمَّنْ بَقِيَ» حالا ديگر فكر نكنم خطبه طولاني حضرت زهرا(عليها سلام) را بخوانيم ولي اين خطبه را حتما مراجعه بفرماييد.
«و الحمد لله رب العالمين»