موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسيرسوره مبارکه آل عمران جلسه214

مدت زمان: 29:01 اندازه نسخه كم حجم: 4.069 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 7.84 MB دانلود


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَي الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ?104? وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ ?105?
بعضي خواستند از اين جمله ?وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ? كه وصف آمرين به معروف و ناهين عن المنكر است استفاده كنند كه شرط امر به معروف و نهي از منكر عمل است يا عدل است يعني آمر به معروف و ناهي از منكر بايد عادل باشد نظير امام جماعت در نتيجه خودش بايد معروف را انجام داده باشد و از منكر پرهيز كرده باشد براي اينكه در ذيل آيه آمده است اينها مفلح‌اند فلاح كامل در صورتي است كه اينها عادل باشند جواب‌اش اين است كه اين يك فلاح نسبي است يا محمول بر غالب است غالباً كساني به امر به معروف و نهي از منكر موفق‌اند كه خود عمل كرده باشند و اگر كسي برخلاف غلبه خودش اهل معروف نبود و خودش مبتلا و منكر بود مع‌ذلك امر كرد اين يك فلاح نسبي دارد نه فلاح نفسي اين دو جواب.
پرسش:...
پاسخ: آن حمل بر غالب مي‌شود قهراً آن جواب اول را تضمين مي‌كند.
پرسش:...
پاسخ: بله چون آخر شرط‌اش نيست كه كسي عدل را شرط نكرده اينها واجبهاي استقلالي‌اند واجب ارتباطي نيستند كه.
پرسش:...
پاسخ: بله چون درحالي كه روايات اينها گفته چه بكن عامل باشي چه نباشي اين‌چنين هست و كسي هم روايتي ارائه نداده كه معتبر باشد و دلالت كند كه عدل شرط است مطلب ديگر آن است كه چون دعوت به خير به عنوان جامع ذكر شد بعد هم تفصيل پيدا كرد و برخي از مصاديق دعوت به خير هم امر به معروف و نهي از منكر است نه اينكه اين تفصيل بعد از اجمال باشد ذكر بعضي از مصاديق هست و چون راه دعوت به خير اين است كه اول جذب باشد بعد دفع لذا امر به معروف مقدم بر نهي از منكر ياد شده است گرچه با حروف تفريع مثل فا و ثم ذكر نشد كه ?وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ? با واو ذكر شد ولي همين تقدم ذكري نشانه آن است كه رحمت و جاذبه مقدم بر غضب و دافعه است.
مطلب بعدي آن است كه اين امر به معروف و نهي از منكر گرچه واجب كفايي شده بنا بر نظر معروف و واجب مشروط است عند الكل يعني وقتي امر معروف واجب است كه آن آمر به معروف را بشناسد منكر را بشناسد و مانند آن اما خود امر به معروف و نهي از منكر را هر كسي بايد بداند كه امر به معروف واجب كفايي است يا عيني شرط امر به معروف چيست؟ اين ديگر واجب مشروط نيست اين بايد بداند كه آيا مي‌تواند امر به معروف كند يا نه وقتي كه نداند شرط امر به معروف و نهي از منكر اين است كه عالم به معروف باشد آن‌گاه وارد مسئله امر به معروف نهي از منكر مي‌شود و متصدي خواهد شد براي پرهيز از اين خطر بايد بداند كه امر به معروف واجب كفايي است يا عيني آيا مطلق است يا مشروط و شرطش چيست حالا تحصيل شرايط او بر او واجب نيست يعني لازم نيست كه همه معروفها را بفهمد و همه منكرها را بداند چون بعضي از اينها محلّ ابتلاي او نيستند ولي اصل اينكه امر به معروف واجب هست و وجوب‌اش كفايي است مثلاً و وجوبش مشروط است مطلق نيست اينها را بايد بداند و اگر كسي نداند امر به معروف واجب مشروط است و مطلق نيست متصدي امر به معروف خواهد شد و تالي فاسدهايي هم به همراه خواهد داشت.
پرسش:...
پاسخ: و اما اگر .. باشد با عيني بودن منافات ندارد.
مطلب بعدي آن است كه اين كار جزء حكمت است ذات اقدس الهي كه لقمان را به عنوان حكيم ستود فرمود: ?وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ? كلمات حكيمانه لقمان را هم در سوره? «لقمان» بيان كرد در سوره? مباركه? «لقمان» بعد از اينكه فرمود آيه? دوازده به بعد در سوره? «لقمان» ?وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلّهِ وَ مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ? آن‌گاه سخنان لقمان را ذكر كرد فرمود: ?وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللّهِ? بعد مي‌رسد به اين قسمت كه فرمود: ?يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْ عَلي ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ? اينها كلمات حكيمانه لقمان است يعني اينها به نوبه خود حكمت است حكمت عملي است فرمود يا ?يا بُنَيَّ? را به پا دار و معروف امر كن و از منكر نهي كن ?وَ اصْبِرْ عَلي ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ? درباره امر به معروف و نهي از منكر گفتند هم «من عزائم الامور» است هم «من عظائم الامور» يعني هم از امور عظيم و مهم است و هم از اموري است كه بايد روي او عزيمت گمارد اينكه لقمان به فرزندش فرمود: ?وَ اصْبِرْ عَلي ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ? يعني «من الامور التي ينبغي ان يعزم عليها» يعني از اموري است كه بايد رويش تصميم بگيريد اينها را مي‌گويند ?مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ? يعني «من الامور التي ينبغي ان يعزم عليها» گرچه هر امري با عزم و تصميم انجام مي‌شود اما كارهاي مهم را مي‌گويند كاري است كه انسان بايد مصمم باشد رويش تصميم بگيرد چون بدون زحمت محقق نخواهد شد لذا به فرزندش فرمود: ?وَ اصْبِرْ عَلي ما أَصابَكَ? اين ?وَ اصْبِرْ عَلي ما أَصابَكَ? يا مطلق است شامل همه مصائب مي‌شود حتي مصائبي كه در اثر امر به معروف و نهي از منكر پديد مي‌آيد يا مخصوص به مورد است علي اي حال اين مطلق در مورد خود نص است «وَ اصْبِرْ عَلي ما أَصابَكَ في الامر المعروف و نهي از منكر» يا «وَ اصْبِرْ عَلي ما أَصابَكَ في جميع الامور» دعوت به صبر مي‌كند ولي نسبت به اين پديده امر به معروف و نهي از منكر كالنص است بعد فرمود: ?إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ? براي اينكه كاري كه انسان با خطر همراه است اگر مصمّم نباشد محقق نخواهد شد.
مطلب بعدي آن است كه در بعضي از روايات امر به معروف و نهي از منكر آمده كه انسان بايد قلباً نسبت به منكر كراهت داشته باشد ولي اين جزء مراتب امر معروف نيست چه اينكه در اوايل بحث هم به اين قسمت اشاره شد آن انكار قلبي نسبت منكر يا رضا و محبت قلبي نسبت به معروف آن لازمه? ايمان است آن ديگر جزء امر به معروف و نهي از منكر نيست چون امر به معروف و نهي از منكر شرط‌اش احتمال تأثير هست و شرط‌اش عدم ضرر هست اين‌گونه از امور قلبي كه «لا يطلع عليها الا الله» هيچ اثري بر او بار نيست تا كسي به وسيله اين انزجار قلبي متعظ بشود يا كسي با احساس انزجار قلبي برآشفته بشود اين نيست لذا آن مرحله? از كار قلبي جزء مراحل ابتدايي امر به معروف و نهي از منكر شمرده مي‌شود كه مبرز داشته باشد يعني انسان ابرو درهم مي‌كشد در موقع سلام و جواب سنگين برخورد مي‌كند نسبت به ديگران احترام مي‌كند نسبت به او نه جايش برايش برنمي‌خيزد يا اگر برخواست خيلي كم برمي‌خيزد كه او بفهمد كه اين انزجار قلبي با اين اعمال جارهي همراه است بنابراين آن رواياتي كه مرحوم صاحب وسائل(رضوان الله عليه) در اين قسمت نقل كردند اينها ناظر به اصل ايمان است البته برخي از رواياتي كه آن نهي از منكر قلبي همراه با مبرز هست آنها را هم نقل كرده‌اند و اما اين‌گونه از رواياتي كه اصل رضا را مي‌فهماند اصل رضاي به معروف يا اصل سخط آن منكر را مي‌فهماند اينها جزء امر به معروف نيست.
پرسش:...
پاسخ: نه ديگر حالا يك وقتي خود از خودش هم منزجر است بدش مي‌آيد خودش هم مبتلا است و از خودش هم بدش مي‌آيد.
پرسش:...
پاسخ: نسبت به ديگري اگر كار بدي كرد اين شخص در برخورد سنگين برخورد كرد اين مي‌شود نهي از منكر يعني انزجار قلبي با ابراز عملي اگر صرف انزجار باشد اين ديگر نهي از منكر نيست اين لازمه ايمان است هر مؤمني البته بايد نسبت به منكر منزجر باشد باب پنج از ابواب امر به معروف و نهي از منكر از كتاب شريف وسائل روايات اين مسئله را نقل كرد روايت اولي از امام صادق(عليه السّلام) است كه «حسب المؤمن عزاً اذا راي منكراً ان يعلم الله عزوجل من قلبه انكاره» همين غيرت ايماني بس كه اگر كسي منكري را ديد ذات اقدس الهي از قلب او آگاه باشد كه او بدش مي‌آيد اين شخص مؤمن آن منكر را زشت مي‌داند خب اين ديگر جزء نهي از منكر نيست.
روايت بعدي آن است كه «من شهد امراً فكرهه كان كمن غاب عنه و من غاب عنه فرضيه كان كمن شهده» اين روايات از حضرت امير است و آن هم از وجود مبارك رسول خدا(عليهم الصلاة و عليهم السّلام) نقل كرد كه اگر كسي امري را ديد يك امر منكري را ديد و بدش آمد مثل آن است كه نبوده در صحنه و يا كسي نسبت به امري راضي شد مثل اينكه در آن صحنه حضور داشت اين مطلق امر است اختصاصي به معروف يا منكر ندارد.
روايت سوم اين باب اين است كه از امام صادق(سلام الله عليه) كه «حسب المؤمن نصر‌ة ان يرا عدوه يعمل و معاصي الله» كه اين مربوط به باب نهي از منكر نيست و مربوط به اين باب هم نيست اصلاً و آن اين است كه اگر دو نفر يكي مؤمن مثلاً مخالف با ديگري بود و اين مؤمن ديد دشمن او از راه معصيت دارد اقدام مي‌كند خداوند اين مؤمني را كه دشمن او از راه معصيت مي‌خواهد او را بكوبد اين مؤمن را ياري مي‌كند اگر دشمن انسان با دسيسه‌هاي معصيت‌كارانه بخواهد عليه انسان قيام بكند شكست مي‌خورد اين از باب امر به معروف و نهي از منكر بيرون است البته.
پرسش:...
پاسخ: براي چي باشه؟
پرسش:...
پاسخ: خب البته ?ذلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ? آقايان غرق نعمت‌اند الحمد لله «اذا اراد الله عبدا خيراً» اگر عبدي را بنده‌اي را ذات اقدس الهي بخواهد خير برساند به او علم مي‌دهد يا «اذا ارذل الله عبداً حضر عليه العلم» اگر بنده‌اي پيش خدا رذل شد و ذات اقدس الهي نسبت به او عنايت نكرد علم را به او نمي‌دهد اگر كسي توفيق نفر را پيدا كرد توفيق تفقه پيدا كرد خب كفي بذلك فخراً.
مطلب ديگر آن است كه جناب امام رازي در تفسيرش اين ?وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ? بعد ?وَ اضْرِبُوهُنَّ? را بر اين مراتب امر به معروف و نهي از منكر حمل كرده است البته درباره زوج و زوجه در كتابهاي فقهي مسئله امر به معروف و نهي از منكر وسعت بيشتري دارد حتي بعضي‌ها فتوا به اجراي حد دادند كه زوج مي‌تواند درباره زوجه‌اش حدود الهي را اجرا كند.
مطلب ديگر آن است كه اين ترتيبي كه ذكر شده كه اول قلب است و بعد لسان است و بعد يد غير از آن ترتيبي است كه براي حفظ دين آمده يك ترتيبي است كه آن در حقيقت بازگشت‌اش به تنازع و انتخاب اصلح است از آن احاديث بسيار پر باري است كه وجود مبارك رسول خدا به حضرت امير(سلام الله عليها) فرموده است اين روايت را مرحوم صاحب وسائل در باب 22 از ابواب امر به معروف و نهي از منكر ذكر كرده كه امام صادق فرمود: «كان في وصية» نه وصيت خود حضرت امير(سلام الله عليه) است و وصيت رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هم در همين مضمون هست كه بعد خوانده مي‌شود روايت دوم اين باب يعني باب 22 اين است كه امام صادق(سلام الله عليه) فرمود: «كان في وصية امير المؤمنين(عليه السّلام) اصحابه» اين است كه «اذا حضرت بلية» اگر يك حادثه‌ آزمون الهي پيش آمد «فاجعلوا اموالكم دون انفسكم» با مالتان جانتان را حفظ كنيد و اگر اين حادثه جلوتر آمد و عميق‌تر بود «و اذا نزلت نازلة» كه ديگر فوق بليه است «فاجعلوا انفسكم دون دينكم» جانتان را سپر دين قرار بدهيد پس دين را در وسط قرار بدهيد با دو سنگر از دينتان دفاع كنيد اول سنگر مال بعد سنگر جان وقتي كه حياتتان را داديد ديگر كسي نيست دين را از شما بگيرد آن وقت با دين رحلت مي‌كنيد.
پرسش:...
پاسخ: اگر خطر متوجه به دين است خب واجب است ديگر «اذا حضرت بلية فاجعلوا اموالكم دون انفسكم» اين مال مرحله اول اما «و اذا نزلت نازلة» كه فوق بليه است و دارد به دين سرايت مي‌كند «فاجعلوا انفسكم دون دينكم و اعلموا ان الهالك من هلك دينه و الحريب من حرب دينه» جنگ زده به كسي نمي‌گويند حريب و محروب به كسي نمي‌گويند كه خانه او ويران شده جنگ زده به كسي مي‌گويند كه دين او مورد تهاجم قرار گرفته است «الا و انه لا فقر بعد الجنة الا و انه لا غني بعد النار» اگر كسي پايان كارش بهشت است هرگز تنگ دست نخواهد بود و اگر كسي پايان كارش جهنم است هرگز توانگر نخواهد بود ناري كه لا يفك اسيرها و لا.. نه اسير آتش فك و آزاد مي‌شود و نه بينايش يا نابينايش درمان‌پذير است حديث سوم اين باب كه از حضرت امير(سلام الله عليه) است اين است كه «ان افضل الفعال صيانة العرض بالمال» يكي از برجسته‌ترين كارها اين است كه انسان آبروي خود را با مال‌اش حفظ بكند.
روايت پنجم اين باب همان وصيت رسول خدا به حضرت امير(سلام الله عليهما) است كه فرمود: «يا علي اوصيك في نفسك بخصال فاحفظها اللهم اعنه» خدايا ياري‌اش كن در حفظ اين خصال «الي ان قال و الخامسة بذلك مالك و دمك دون دينك» اول مال بعد خون و دين به وسيله مال و خون محفوظ بماند و بعد از آن دين خطري احساس نمي‌كند فرمود: «بذل مالك و دمك دون دينك».
پرسش:...
پاسخ: بله پاي نهي از منكر تغييري است و جهاد چون نهي از منكر يك كار توده مردم است يك كار جهاد جهاد اگر باشد يك سازماندهي جنگ و ساز و برگ جنگي لازم است وليّ مسلمين مي‌خواهد و امثال‌ذلك اما مسئله تغيير كه كار مردمي اين حساب ديگري دارد تغيير منكر.
پرسش:...
پاسخ: بله ديگر اما مرحله اول‌اش كه «اذا حضرت برية فاجعلوا اموالكم دون انفسكم» ممكن است از اين باب باشد كه مراحل آغازين‌اش اين است.
پرسش:...
پاسخ: بله ديگر منتها آن شهيد يعني ثواب شهيد را دارد وگرنه شهيد فقهي نيست لذا غَسل و غُسل دارد كفن دارد «من قتل دون ماله فهو شهيد» «من قتل دون عرضه فهو شهيد» در انسان بايد كه با جان‌اش از مال‌اش دفاع بكند اما واجب نيست جايز هست اگر كسي مال كسي را مي‌خواهد ببرند دزدي آمده سارق مسلحي آمده دارد مال را مي‌برد جايز است كه اين شخص دفاع بكند و اگر هم كشته شد ثواب شهيد دارد
پرسش:...
پاسخ: اما واجب نيست اما اگر كسي خواست به دين او آسيب برساند در آن قسمتهاي مال بعضي‌ها هم احتياط كردند گفتند اين‌چنين نيست كه مطلقا جايز باشد ولي خيليها فتوا به جواز دادند اما درباره دين سخن از جواز نيست سخن از وجوب است اينجا است كه «اذا نزلت نازلة فاجعلوا انفسكم دون دينكم».
مطلب ديگر آن است كه علي اي حال چه وجوب عيني داشته باشد امر به معروف و نهي از منكر كه مرحوم شيخ قائل است مرحوم محقق صاحب شرايع قائل است و امثال‌ذلك يا وجوب كفايي داشته باشد كه معروف هست اگر اين امر به معروف يا نهي از منكر زمين مانده است همه تبهكارند نظير خود مسئله جهاد درباره جهاد خب نوعاً وجوب كفايي‌اش مفروغ عنه است ولي اگر نشد همه معصيت كارند آيات جهاد با اينكه گاهي مي‌فرمايد: ?فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَميعًا? يعني اگر يك وقتي لازم بود همه‌تان حركت كنيد كه خب همه بايد حركت كنيد يك بسيج عمومي است نشد ثبه ثبه يعني گروه گروه ?فَانْفِرُوا ثُباتٍ? يعني ثبه ثبه گروه گروه ?أَوِ انْفِرُوا جَميعًا? حالا اگر نفر شد بسيج نشد اين نفر نظامي است در مقابل آن نفر فرهنگي در بحثهاي قبل هم ملاحظه فرموديد كه آن آيه نفر يك نفر فرهنگي دارد يعني بسيج فرهنگي ?َلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ? اين يك بسيج عمومي است بسيج نظامي كه ?فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَميعًا? حالا اگر اين نفر نشد آن‌گاه تعقيبي كه دارد كيفري كه دارد مي‌فرمايد همه‌تان را ما عذاب مي‌كنيم با اينكه اصل لسان آيات اين نيست كه حضور همگان واجب باشد اما فرمود اگر نرفتيد همه‌تان عقاب مي‌شويد مثلاً آيه? 71 سوره? «نساء» اين است كه ?يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَميعًا? يا گروه گروه اگر كار با اين بسيج مقطعي حل مي‌شود ?انْفِرُوا جَميعًا? اگر كار با آن بسيج ثبه و گروه حل نمي‌شود اما مع‌‌ذلك در سوره? مباركه? «توبه» همين مسئله را با يك لحن ديگري طرح مي‌كند مثلاً آيه? ?انْفِرُوا خِفافًا وَ ثِقالاً وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ? ولي آيه? 39 دارد ?إِلاّ تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذابًا أَليمًا? اين ديگر خطاب به بعض نيست خطاب به همه است اين‌چنين نيست كه اگر يك عده نرفتند خدا همانها را عذاب بكند امر به معروف هم از اين قبيل است.
پرسش:...
پاسخ: نحوه? تعلقش فرق مي‌كند ديگر، همه بايد بروند وقتي كه يك عده رفتند جلو ديگر از ديگران ساقط مي‌شود تفاوت جوهري اين دو وجوب در نحوه تعلق است يك وقتي بعضما يا احدما مخاطب تكليف‌اند لا علي البدل يك وقتي كل مخاطب است و مكلف است.
مطلب ديگر آن است كه اين امر به معروف و نهي از منكر براي خود يك مصاديقي فراواني هم دارد كه بخشي از آنها روايات‌اش در وسائل آمده و فتوايش هم در كتابهاي فقهي و آن وظيفه خصوص علما است آن هم در معارف عميق ديني روايات باب چهل از ابواب امر به معروف و نهي از منكر اين است از رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است كه «اذا ظهرت البدع في امتي فاليظهر العالم علمه فمن لم يفعل فعليه لعنة الله» اين ديگر سخن از امر به معروف عملي و امثال‌ذلك نيست حالا اگر يك فكري يك عقيده‌اي يك الحادي در يك جامعه‌اي كم و بيش دارد رواج پيدا مي‌كند هر جا كه آن الحاد رفت اين پاسخ مثبت هم بايد برود اين طور نيست كه يكجا يك بدعت ديني ظهور بكند و ديگري آرام بنشيند سخن از امر به معروف نيست كه كسي به او بگويد اين كار را نكن شايد او قبول نكند اصلاً احتمال تأثير هم ندارد حالا اين احتمال تأثير چون ندارد انسان با او سخن نگويد براي اينكه در او اثر نمي‌كند ولي پاسخ هم ندهد؟ يا «اذا ظهرت البدع في امتي فعلي العالم ان يظهر علمه» و قلمرو اين اظهار با قلمرو آن ظهور بايد يكي باشد پس دو تا مسئله است يكي مسئله امر به معروف و نهي از منكر است كه خود آن شخص مخاطب است يك وقت است نه اگر شما به او هم بگوييد نمي‌پذيرد يا پيش خود خود را معروف، عامل به معروف مي‌داند و كار شما را تقبيح مي‌كند ولي علي اي حال مسئله دوم نبايد فراموش بشود اگر براي شما با يك حجت شرعي ثابت شد حرفي كه زيد مي‌گويد بدعت است بايد اظهار كنيد عالمانه و آن حرف را عالمانه پاسخ بدهيد اين ديگر سخن از امر به معروف مصطلح به آن صورت نيست و قلمرو اظهارتان همان منطقه ظهور او است نه اين كه او يك جايي گفته شما در جاي ديگر اظهار بكنيد «اذا ظهرت البدأ في امتي فعلي العالم ان يظهر علمه» در جايي كه ظهرة البدعه نه اينكه زيد در يك جايي بدعت ظاهر كند عمرو در جاي ديگر جواب بدهد.
روايتهاي بعدي هم كه از حضرت امير(سلام الله عليه) است همين امر را تأييد مي‌كند كه «ان العالم الكاتب علمه يبعث امتن اهل القيامة ريحاً .. دابة من دواب الارض الصغار» همه حشرات همين عالمي كه نه براي او طلب مغفرت مي‌كنند «حتي حيتان بحر و تضع الملائكه اجنحتها تحت اقدام طلاب العلوم» اگر اين بعد از ساليان دراز زحمت كشيد و عالم شد ولي اين علم را اظهار نكرد آن طوري كه بايد عرضه نكرد آن وقت همه آن حشرات و پرنده‌ها لعنت‌اش مي‌كنند معلوم مي‌شود همه آنها در مسير امر و نهي ذات اقدس الهي‌اند يك روز براي كسي طلب مغفرت مي‌كنند «حتي حيتان بحر» يك روز او را لعنت مي‌كنند «حتي دواب الصغار» روايات بعدي هم كه در همين زمينه است پس بنابراين همانجا كه سخن از كتمان است و امثال‌ذلك همين معنا را دارد حالا مسئله بدعت «و كل بدعت ضلاله فعلي العالم» چند تا روايت است در اين باب چهل اينها كه اينها را ملاحظه مي‌فرماييد مضمون اينها نوعاً يكي است.
پرسش:...
پاسخ: ?إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ? ظرف دعوت اينها است نه دعا مثل اينكه بگوييم خدايا تا روز قيامت رحمتت را به اين مردم بده نه اينكه ما تا روز قيامت هستيم دعاي ما اين است كه اينها را تا روز قيامت رحمت بده اينها اگر دنيا هستند القابشان هست در اين شرايط هستند برزخ كه قبل از قيامت محسوب مي‌شود رحمت الهي بر آنها نازل مي‌شود قيامت كبرا ديگر پايان مسير است ولي همه اين تبرعات و ادعيه و خيرات در برزخ شامل حال مؤمنين خواهد بود.
پرسش:...
پاسخ: آن اوائل نهي از منكر فرمود و اقدام نكرد تا آخرين بار ايستاد چون آن آورده بود آن صحنه را ديگر چون هر مرحله‌اي نسبت به مرحله‌اي نسبت به مرحله? قبل دفع است نسبت به مرحله قبل رفع است خيلي از كارها را او آن مرد داشت مي‌كرد ديگر اين رفته جلوگيري بكند يعني آن دعي اسرائيلي مختوم شده بود به حب آن زن و حضرت رفت جلوگيري بكند خلاصه.
پرسش:...
پاسخ: نخير آن براساس علم ولايي اين كار را كرد چه اينكه حضرت حجت(سلام الله عليه) هم ظهور بكند به همان معيار كار مي‌كند چون هنوز بچه بالغ نشده تا اينكه نسبت به پدر و مادر تعدي بكند و آنها را به كفر بكشاند بعضي از بچه‌ها هستند وقتي بالغ شدند به ايمان والدينشان آسيب مي‌رساند به جاي اينكه پدر و مادر به اينها هدايت بدهند از اينها ضلالت مي‌گيرند نظير آنچه كه در جريان زبير آمده كه از حضرت امير (سلام الله عليه) فرمود لازال زبير از ما بود تا پسرش رشد كرد بالأخره او را از ما گرفت و زبير هم طوري بود كه حضرت فاطمه( صلواة الله عليها ) و حضرت امير عرض كرد اگر براي شما مشكل است من زبير را وصي خودم قرار بدهم تا به اينجا رسيده بود كم كم پسر كه رشد كرد ?اِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ? كه در سوره? «تغابن» هست دامنگير او شد كم‌كم راه ضلالت را گرفته است اين بچه هم عاقبت‌اش آن بود لذا خضر(سلام الله عليه) روي علم ولايي دست به آن كار زده است اين بچه را كشته ?فَخَشينا أَنْ يُرْهِقَهُما طُغْيانًا وَ كُفْرًا? چه اينكه حضرت حجت(سلام الله عليه) هم ظهور بكند آن هم براساس علم ولايي انجام مي‌دهد اعدامهاي آن حضرت قيامهاي آن حضرت براساس «انما اقضي بينكم بالايمان و البينات» نيست وگرنه نمي‌شود كشور را به آن قسط و عدل رساند رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود كه من قيام كردم اما تا اين حد كه «انما اقضي بينكم بالايمان و البينات» و اگر طرفين دعوا به محكمه من آمدند يك قسم دروغي كسي خورد من براساس سوگند دروغ او مالي را از كسي گرفتم به او دادم او «كانما اخذ قطعة من النار» در بحثهاي قبل هم ملاحظه فرموديد كه حكم حاكم شرع مغير واقع نيست اين براي فيصله دعواست اين‌چنين نيست كه اگر حاكم شرع گفت «حكمت و ان هذا مال لزيد» بشود مال زيد مثل مال خريداري كه براي زيد حلال باشد او مي‌داند و خداي او اين براي حل دعوا است لذا حضرت صريحاً اعلام كرد كه من براساس آن علم غيبم عمل نمي‌كنم «انما اقضي بينكم بالايمان و البينات» و اگر كسي شاهد زوري ارائه داد يا سوگند دروغي را ياد كرد و مالي را از محكمه برد «اخذ قطعة من النار» ولي حضرت حجت(سلام الله عليه) با آن علم عمل نمي‌كند با علمهايي كه به ولايشان برمي‌گردد عمل مي‌كند در همين بحثهاي امر به معروف و نهي از منكر هم رواياتي هست كه وقتي حضرت حجت(سلام الله عليه) ظهور بكند نوه‌هاي قتله كربلا را اعدام مي‌كند نوه‌هاي قتله كربلا را اعدام مي‌كند اگر كسي بپرسد كه به چه جرمي اينها اعدام مي‌شوند؟ مي‌فرمايد بر اينكه اينها راضي بودند به كار نياكانشان خيلي هم فخر مي‌كردند آن وقت «من رضي بفعل قوم فهو منهم» خب اين را كه با ظاهر دين اين با ظاهر شريعت نمي‌شود انجام داد كه آن روايات هم كه در همان باب پنجم از ابواب امر به معروف و نهي از منكر هست.
روايت چهارم باب پنج اين است كه علي‌بن‌موسي‌الرضا(عليهم الصلاة و عليهم السّلام) ابي‌الصالح هروي به امام رضا(صلواة الله و سلامه عليه) عرض كرد كه «يا بن رسول الله ما لا تقول في حديث روي عن الصادق(عليه السّلام)» كه «اذا خرج» يعن ي حضرت ولي عصر قيام فرمود: «قتل ذراري قتلة الحسين(عليه السّلام)» نوه‌هاي آنها را اعدام مي‌كند «بفعال آبائها» اين چيست؟ حضرت امام رضا(صلواة الله و سلامه عليه ) فرمود: «هو كذلك» بله اين درست اين روايتي از امام صادق(عليه السّلام) است درست است صالح هروي به عرض حضرت مي‌رساند كه پس اين آيه چه مي‌فرمايد كه ?وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري? اين معنايش چيست «قال صدق الله تعالي في جميع اقواله» خدا راست فرمود: «ولكن زراري قتلت حسين(عليه السّلام) يرضون بفعال آبائهم و يفتخرون بها» اين صغراي قياس «و من رضي شيئاً كان كمن اتاها» اين كبراي قياس خب حكم قيامت‌اش همين طور است «انما يجمع القوم الرضا و السخط» اما حكم فقهي‌اش در دنيا كه اين طور نيست در ذيل هم حضرت فرمود: «و لو ان رجل قتل بالمشرق و رضي بقتله رجل بالمغرب لكان الراضي عند الله عزوجل شريك القاتل و انما يقتلهم» يعني ولي عصر(سلام الله عليه) زراري قتله سيد الشهدا(سلام الله عليه) اعدام مي‌كند «اذا خرج لرضاهم بفعل ابائهم» اين از آن باب است بعضي از بحثهاي امر به معروف و نهي از منكر شايد در ذيل كريمه‌اي كه در پيش داريم ?كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ? آنجا مطرح ب‌شود در اينجا فرمود كه ?وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ? چون امر به معروف و نهي از منكر هم به من چه را به همراه دارد هم به تو چه را يك زمينه‌اي براي اختلاف هست فرمود وقتي حق برايتان روشن شد ديگر به سراغ اختلاف نرويد بينه آمده ?مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ? هم هست نظير يهوديها نباشيد نظير مسيحيها نباشيد كه ?تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا? اول يك مقداري فاصله مي‌گيرند بعد طرز تفكر عوض مي‌شود اول تفرق است بعد اختلاف اول يك مقدار فاصله گرفتن است بعد زمينه براي طرز تفكر اول اختلاف سليقه است بعد اختلاف نظر است بعد اختلاف مبنا است بعد اختلاف خط است بعد اختلاف صراط مستقيم و غير صراط مستقيم فرمود اين‌چنين نباشيد ?كَالَّذينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ? چون آن اختلاف و تفرقي كه قبل مجيع بينات باشد او را در آيه? 213 سوره? مباركه? «بقره» فرمود آن عيب ندارد اما آن اختلاف بعد العلم است كه مذموم است ?وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ? خب اين عذاب عظيم چه زماني ظهور مي‌كند؟ يك ?يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ? كه اين يوم مفعول فيه است ظرف است براي ظهور آن عذاب اليم «اعاذنا الله من شرور انفسنا»
«و الحمد لله رب العالمين»