موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسيرسوره مبارکه آل عمران جلسه224

مدت زمان: 23:50 اندازه نسخه كم حجم: 2.38 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 5.84 MB دانلود


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ ?113? يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ اْلآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصّالِحينَ ?114? وَ ما يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَنْ يُكْفَرُوهُ وَ اللّهُ عَليمٌ بِالْمُتَّقينَ ?115? إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللّهِ شَيْئًا وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ ?116?
بعد از اينكه فرمود اگر اهل كتاب ايمان مي‌آوردند و جزء مؤمنين به قرآن مي‌شدند براي آنها خير بود لكن ?مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ? و حكم اكثري را هم مشخص كردند كه ?ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا? آن‌گاه فرمودند ?لَيْسُوا سَواءً? همه اهل كتاب يكسان نيستند زيرا گرچه عده‌اي فاسق‌اند و ?ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ? اما عده‌اي ايمان آوردند قيام به حق دارند و آيات الهي را در لحظات شب تلاوت مي‌كنند و اهل سجده و نمازند اينها به مبدأ و معاد مؤمن‌اند آمر به معروف و ناهي از منكرند و در خيرات سرعت دارند و اينها از صالحين‌اند پس همه اهل كتاب يكسان نيستند بعضي بر آن جمودشان ماندند و بعضي ايمان آوردند منظور اين نيست كه اهل كتاب با حفظ عنوان اهل كتاب دو گروه‌اند عده‌اي مؤمن‌اند و عده‌اي فاسق و عده‌اي جزء صالحين‌اند مسارعين در خيرات‌اند زيرا اين تعبيرهاي بلند كه فرمود: ?وَ أُولئِكَ مِنَ الصّالِحينَ? با اينكه صالحين رديف انبيا و صديقين و شهدايند هرگز كسي كه آيات كتاب خود را تلاوت مي‌كند و اهل اطلاع است ناآگاه نسبت به حقانيت قرآن نخواهد بود و اگر كسي اهل تلاوت آيات كتاب خود بود قهراً مطلع است به حقانيت قرآن بايد به قرآن ايمان بياورد اگر بعد از اطلاع به قرآن ايمان نياورد ديگر ممكن نيست جزء صالحين باشد قهراً اين آيه ناظر به كساني است كه ايمان آورده باشند و يا اگر يهودي و مسيحي‌اند يهوديها و مسيحيهاي قبل از نزول قرآنند يكي از دو وجه خواهد بود اما احتمال اينكه كسي در عصر حاضر كه حجت بين الخلق والخالق رسالت رسول اكرم و عترت طاهرين است و حقانيت قرآن است عمداً به اين عمل نكند و به همان شريعت منسوخه عمل بكند و ?مِنَ الصّالِحينَ? باشد اين صحيح نيست مطلب ديگر آن است كه اينكه فرمود: ?يَتْلُونَ آياتِ اللّهِ آناءَ اللَّيْلِ? حالا اين آناء يا ناقص يايي است يا ناقص واوي است مثل عصي است جمع عني مثل عصي است يا جمع عنو است كه واوي است يا يايي علي‌ اي حال به معناي ساعت است ساعت هم يعني لحظه نه يعني ساعت مصطلح شصت دقيقه ?يَتْلُونَ آياتِ اللّهِ? يعني لحظات شب آيات الهي را تلاوت مي‌كنند اينكه در لحظات شب آيات الهي را تلاوت مي‌كنند در قرآن كريم كاملاً معنون هست و در سوره? مباركه? «زمر» آيه نه قبل از اينكه بيان كند كه عالم و غير عالم يكسان نيستند مي‌فرمايد كه وارسته و غير وارسته يكسان نيستند بعد مسئله عالم و غير عالم يكسان نيستند را نفي مي‌كند يعني اين جمله معروف ?هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ? مضمون اصلي يك آيه نيست اين ذيل يك آيه است مضمون اصلي آيه همان تزكيه و تعليم هست لذا آيه اول تزكيه را ذكر مي‌كند بعد تعليم را نمي‌فرمايد دانا و نادان يكسان نيستند مي‌فرمايد پرهيزكار و ناپرهيزكار يكسان نيستند پرهيزكاري و پرهيزكاران را اول معنا مي‌كند و معرفي مي‌كند وقتي كه اصل آيه مشخص شد آن‌گاه در ذيلش مي‌فرمايد دانا و نادان يكسان نيستند صدر كريمه كه اين كريمه اصلاً براي همان صدر بيان شده است اين است ?أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِدًا وَ قائِمًا يَحْذَرُ اْلآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ? گاهي عنوان تزكيه با حفظ همين عنوان قبل از تعليم ذكر مي‌شود نظير ?يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ? گاهي مصداق تزكيه قبل از مصداق علم ذكر مي‌شود نظير همين آيه چون هميشه همين‌طور است در بعضي از مورد مثلاً يك آيه است كه تعليم قبل از تزكيه است آن‌هم براي اينكه مقدمه تزكيه است نه مقدم بر تزكيه لذا در اين كريمه اول وقتي فضاسازي كرد يعني مشخص كرد كه قرآن با چه گروهي كار دارد آنها را معرفي كرد آن وقت در دامنه مطلب فرمود عالم و غير عالم مساوي نيستند ?أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِدًا وَ قائِمًا? آن‌هم ?يَحْذَرُ اْلآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ? اين بين خوف و رجا هم به سر مي‌برد اين عالمانه خائف و راجي است لذا از خودش مي‌ترسد ولي به خدا اميدوار است اين ‌طور نيست از خدا بترسد ترس دارد مؤمن بين خوف و رجا زندگي مي‌كند اما اين ‌طور نيست كه از خدا بترسد و به كردار خود و به سوابق خود اميدوار باشد اين ‌طور نيست يا از خدا بترسد به خدا اميدوار باشد اين ‌طور هم نيست بلكه از پايان كار خود مي‌ترسد و به خدا اميدوار است ?يَحْذَرُ اْلآخِرَةَ? يعني آخرت اعمال خود را ?وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ? در اين فضا آن‌گاه مي‌فرمايد ?قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ? مثل اينكه مي‌گويند مسجد جاي آدم طاهر است ناپاك راه ندارد آن‌گاه وقتي همه يك گروه مشخصي طاهر بودند و پاك بودند و صلاحيت ورود در خانه خدا را پيدا كردند حالا مي‌گويند آنكه عالم است آنجا بنشيند آنكه غير عالم است جاي ديگر بنشيند ولي همه در يك فضاي پاك نشسته‌اند بنابراين اين مسئله درست است كه اصل است اما نسبت به آن تقوا مي‌شود فرع خب غرض آن است كه اين كلمه آناء به معناي ساعات و لحظات است نه به معناي اينكه مثلاً ساعتهاي مصطلح چه اينكه به ذات مبارك رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هم دستور داده شد كه در آناء ليل به تلاوت بپردازد آيه? 130 سوره? «طه» اين است ?فَاصْبِرْ عَلي ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضي? يعني قبل از طلوع كه گفتند اين كريمه نظير كريمه سوره? «اسراء» قابل تطبيق بر نمازهاي واجب هست در سوره? «اسراء» كه دارد ?اَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلي غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ? اين ناظر به نمازهاي پنجگانه است ?اَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلي غَسَقِ اللَّيْلِ? در دلوك شمس ظُهرين است ?إِلي غَسَقِ اللَّيْلِ? هم مغربين اين مي‌شود چهار نماز ?اَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلي غَسَقِ اللَّيْلِ? نماز صبح را هم به جمله? ?وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ? اشاره كرده كه مجموع نمازهاي پنجگانه را با اين جمله تفهيم كرد بعد مي‌ماند مسئله نافله كه مخصوص حضرت است وجوباً و شامل ديگرآن‌هم مي‌شود ندباً اين كريمه? 130 سوره? «طه» هم احياناً قابل تطبيق را بر نمازهاي چندگانه خواهد بود فرمود: ?وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ? مي‌شود نماز صبح ?وَ قَبْلَ غُرُوبِها? كه ظُهرين است ?وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ? يعني قبل غروبها نماز عصر خواهد بود آناء الليل مغربين خواهد بود اطراف النهار نماز ظهر خواهد بود كه طرف النهار است علي ‌اي حال تعبير شده است و امر كرد فرمود كه ?وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ? يعني لحظات شب اين تعبير هست اين درباره ?يَتْلُونَ آياتِ اللّهِ آناءَ اللَّيْلِ? اما ?وَ هُمْ يَسْجُدُونَ? نه معنايش اين است كه آيات را در سجده مي‌خوانند يا ?يَسْجُدُونَ? كنايه از «يصلون» است يا ?يَسْجُدُونَ? معنايش اين است كه «يتلون و يسجدون» نه اينكه «يتلون في حال السجود» تا اشكال بشود كه در فقه ما تلاوت آيات در سجده دستور نرسيده است تلاوت آيات در ركوع و در سجود دستور نرسيده بنابراين اين ?يَسْجُدُونَ? اگر حال باشد كه منظور نماز است و اگر حال هم نباشد عطف است بر ?يَتْلُونَ? «يتلون و يسجدون».
مطلب بعدي آن است كه اينكه فرمود: ?يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ? اينها اهل سرعت در خيرند.
پرسش:...
پاسخ: نه همان ?يَسْجُدُونَ? يا به معناي «يصلون» است نظير «وَ اسْجُدي وَ ارْكَعي مَعَ الرّاكِعينَ مع المصلين» يا اگر واو حاليه است يعني در حال صلاة قرائت قرآن دارند يا اگر نه منظور از اين سجود همان سجود مصطلح در مقابل ركوع است ديگر حال نيست «يتلون و يسجدون»
پرسش:...
پاسخ: ?رَاكِعُونَ? نه، آن نخير اين دو تا احتمال هست آن را ركوع ركوع مصطلح در مقابل سجود است ديگر اين يسجدون اگر سجود مصطلح باشد در مقابل ركوع اين ?وَ هُمْ يَسْجُدُونَ? يعني «و هم ساجدون» معنايش اين است كه در حال سجده آيات تلاوت مي‌كنند چون در فقه ما استحباب تلاوت آيات در ركوع و سجود نيامده لذا يا ?يَسْجُدُونَ? به معناي «يصلون» است يعني در حال نماز اينها قرآن تلاوت مي‌كنند يا حال نيست «يتلون و يسجدون» چند تا كار دارند يكي اينكه اهل سجده‌اند و يكي ديگر اينكه اهل تلاوت‌اند
پرسش:...
پاسخ: چون بنا شد كه اين اهل كتاب نباشد زيرا قرآن كريم درباره اينها فضائل فراواني ذكر كرده است اگر كسي اهل كتاب بود با حفظ اهل كتاب آيات خودش را تلاوت مي‌كند وقتي آيات خودش را تلاوت كرد مثل روز روشن بايد پيغمبر را بشناسد چون ?يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ? و امثال‌ذلك آن وقت اين اگر ايمان نياورد به شريعت منسوخ عمل بكند اين همه تجليل قرآن از او به عمل نمي‌آورد كه ?يُؤْمِنُونَ? ?يَأْمُرُونَ? ?وَ أُولئِكَ مِنَ الصّالِحينَ? قهراً بايد از همين اهل كتابي باشند كه برگشتند و مسلمان و مؤمن شدند نه اينكه با حفظ اهل كتاب به اين فضيلتها رسيدند يا نه همان احتمال اسبق هست كه اگر اينها با حفظ اهل كتاب به اين فضائل رسيده‌اند اينها مربوط به قبل از نزول قرآن است احد الامرين هست يا اينها برگشتند و مسلمان شدند نظير ?تَري أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ? و مانند آن يا نه اگر با حفظ يهوديت و مسيحيت به اين فضائل نائل آمدند اين مال قبل از نزول قرآن است ديگر احتمال سوم .. نيست كه اينها در زمان قرآن زماني كه حجت بين خلق و خالق قرآن است و شريعت اسلام اينها به شريعت منسوخ عمل بكنند و ?مِنَ الصّالِحينَ? باشند.
پرسش:...
پاسخ: بله، چون در همين سوره? مباركه? «آل عمران» آيه? 110 كه خوانديم اين بود فرمود: ?كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ? اين تمام شد بعد هم فرمود: ?وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتابِ لَكانَ خَيْرًا لَهُمْ? اهل كتاب مؤمن‌اند مؤمن به خدا هستند به نبوت عامه هستند به نوبت خاصه كليم يا مسيح(عليهم السلام) هستند منتها به نبوت خاصه رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ايمان ندارند در همين فضا مي‌فرمايد اگر اهل كتاب ايمان بياورند براي آنها خوب است لكن ?مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ? يعني بعضي از اهل كتاب ايمان مي‌آورند مسلمان مي‌شوند بعضي بر همان تحجر و لجاج مي‌مانند
پرسش:...
پاسخ: بسيار خوب درست است اما در اينجا كه فرمود: ?وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتابِ? به اين عنوان كلي فرمود اگر اهل كتاب ايمان بياورند ?لَكانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ? يعني اگر بعضي از اينها ايمان مي‌آورند به قرآن بعضي از اينها ايمان نمي‌آورند به قرآن در بخشهاي ديگر همين سوره? مباركه? «آل عمران» هم باز مشابه اين آمده در پايان سوره? مباركه? «آل عمران» اين است ?وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ? اهل كتاب هم هم به آنچه به طرف اينها نازل شده است ايمان مي‌آورند هم آنچه براي شما نازل شد ايمان مي‌آورند يعني اهل كتاب منصفي‌اند كه مسلمان شدند اسلام را پذيرفتند ?وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خاشِعينَ لِلّهِ لا يَشْتَرُونَ بِ‏آياتِ اللّهِ ثَمَنًا قَليلاً أُولئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللّهَ سَريعُ الْحِسابِ? اما كسي اهل كتاب باشد يعني يهودي يا مسيحي باشد در عصري كه حجت بين آنها و بين خدا قرآن و عترت است اينها اهل كتاب باشند و آيات كتاب خودشان را هم تلاوت بكنند در شبها قهراً اهل اطلاع هم هستند آمر به معروف‌اند ناهي از منكرند معلوم مي‌شود عالم‌اند قهراً حقانيت قرآن و رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) براي اينها مشخص است اين‌گونه افراد در اين فضا با اين شرايط بر يهوديت بمانند به شريعت منسوخ عمل بكنند ديگر ممكن نيست ?وَ أُولئِكَ مِنَ الصّالِحينَ? باشند اين تجليلي كه قرآن از اينها به عمل آورده معلوم مي‌شود كه اين يا درباره قبل از نزول قرآن است يا درباره كساني است كه بعد از نزول قرآن دست از تحجر و لجاج كشيدند و مسلم شدند نظير همين آيه? 199 سوره? «آل عمران» كه محلّ بحث است فرمود: ?وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خاشِعينَ لِلّهِ لا يَشْتَرُونَ بِ‏آياتِ اللّهِ ثَمَنًا قَليلاً أُولئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللّهَ سَريعُ الْحِسابِ? در بخشهاي ديگر هم فرمود كه ?وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ? فرمود اگر اهل كتاب به تورات به انجيل و آنچه كه به سوي اينها نازل شده است يعني من القرآن ?وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ? بعد فرمود اين‌چنين نيست لكن ?مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ? بنابراين اثبات اينكه اهل كتاب با حفظ اين عنوان و اهل تلاوت آياتشان هم باشند اهل امر به معروف و نهي از منكرشان هم باشند اهل اطلاع باشند بر همان شريعت منسوخ اصرار بورزند و ?مِنَ الصّالِحينَ? باشند اين تام نخواهد بود.
مطلب بعدي آن است كه فرمود: ?وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ? فرق سرعت و عجله آن طوري كه مرحوم شيخ در تبيان بيان فرمود بعد مرحوم امين‌الاسلام در مجمع ذكر كرد بعد تكمله‌اش را سيدناالاستاد در الميزان ذكر كرد گذشت چيزي كه قرآن كريم روي او تكيه مي‌كند اين است كه دستور سرعت مي‌دهد در خيلي از موارد دستور توقف مي‌دهد دستور آرامي مي‌دهد دستور احتياط مي‌دهد اينها براي كساني است كه بيرون دروازه حركت مي‌كنند «قف عند الشبهه» است «احوك دينك فاحدت لدينك» هست يا «دع ما يريبك الي ما لا يريبك» هست و امثال‌ذلك اينها كه در بيرون محدوده‌اند تا راه نفوذ پيدا كنند به اينها مي‌گويند آرام آهسته‌تر عجله نكن قدري با تأني رفتار كن و اينها تمام تلاش و كوشش اين است كه آدم راه پيدا كند وقتي كه راه پيدا كرد حالا مي‌گويند بدو مدام مي‌گويند سريع تا توانستي سرعت بگيرد وقتي كه آدم سرعت گرفت و تلاش و كوشش كرد خودش را دريافت مي‌گويند اين كافي نيست سبقت بگير همه را جلو بيفت اول ?سَارِعُوا? است بعد ?سَابِقُوا? است ?اسْتَبِقُوا? است بعد هم حالا سبقت گرفتي چه كار كن برو كه برو يعني بعد از سرعت سبقت است بعد از سبقت فقط اين است كه سابق باشي و ديگران مسبوق؟ نه آنجا ديگر مرحله امامت است كه وقتي سابق شدي بايد امام ديگران باشي اين همان است كه ?وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِمامًا? اين ديد وسيع را وقتي قرآن به آدم داد ديگر در هنگام قرائت انسان نمي‌گويد كه اين‌چنين قرائت شد كه «فاجعل لنا من المتقين اماما» آدمهاي كم همت هميشه به اين فكرند كه خدايا كسي كه به حال ما مهربان باشد و دلسوز باشد براي ما فراهم بكن دعاهايشان در همين حد دون همتي است لذا وقتي به اين آيات هم مي‌رسند احياناً مي‌گويند كه ?وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِمامًا? اين‌چنين بايد قرائت بكنيم «و قرء واجعل لنا من المتقين اماما» اما وقتي با اين همتهاي بلند قرآني آشنا مي‌شود مي‌فرمايد نه اين با تواضع هم سازگار است كاري هم به تكبر ندارد كاري هم به من و ما ندارد خدايا اين توفيق را بده كه من امام پرهيزكاران باشم همه متقيان به من اقتدا بكنند اين چه عيب دارد وقتي انسان بيرون دروازه است واقع براي او مشكل است كه چطور بدود اينجا مدام مرتب مي‌گويند آرام آهسته عجله نكن اسراف نكن ...نكن گاهي مي‌بينيد يك وقتي آدم اگر فلان مقدار درهم را يا مقدار دينار را در راه خدا بدهد مي‌گويند اسراف كردي تو وظيفه نداشتي اين كار را بكني گاهي تمام مايملك‌اش را مي‌دهد اگر بيرون دروازه است اين واقع بايد محتاطانه رفتار كند بر او هنوز تشخيص داده نشد كجاست خير از كجاست شر وقتي در متن صراط آمد گاهي مي‌بينيد همه ما يملك خودش را مي‌دهد جريان حضرت امام مجتبي(سلام الله عليه) چند بار اتفاق افتاده نه تنها تقسيم كرده گاهي از كل مال بيرون آمده اين حتي النعل بالنعل كه در تاريخ دارد كه در فضائل آن حضرت دارد معنايش اين نيست كه حضرت كه يك جفت كفش داد يك لنگه‌اش را مال خودش يك لنگه‌اش را به ديگري نه نعل مثل كفش اسم است براي اين يك جفت اگر دو تا كفش داشتند دو جفت كفش داشت يكي براي خود يكي براي ديگران از كل مال بيرون آمد در بعضي از موارد از نيمي از مال بيرون آمد گاهي انسان از كل ما يملك و قوتش بيرون مي‌آيد و اين در صراط مستقيم است اسراف نيست براي ماها كه بيرون دروازه‌ايم اگر اين ناني كه گرفتيم براي خودمان و عائله اگر اين نان را نصف بكنيم كه خودمان سير نشويم و گرسنه بمانيم و نصف را به ديگران بدهيم شايد اسراف باشد براي اينكه تأمين رزق بچه بر پدر واجب است اما گاهي مي‌بينيد اينها همه مايملك و قوتشان را مي‌دهند نظير ?وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلي حُبِّهِ مِسْكينًا وَ يَتيمًا وَ أَسيرًا? و اين سرعت در ايثار است اين اسراف نيست تمام تشخيص اين است كه آدم در راه باشد وقتي در راه شد اين هسته مركزي مي‌شود عدل حالا اگر سريع‌تر بود مي‌شود اعدل وقتي در بين آن تهور و اين جرم بود در اين هسته مركزي بود مي‌شود شجاع اينجا ممكن است خيلي سرعت بگيرد بشود اشجع در متن صراط مستقيم كه بود از اين به بعد نبايد گوش بدهد «خير الامور اوسطها» اين مال بيرون دروازه است وقتي كه وارد محدوده شد وارد صراط مستقيم شد «خير الامور اكثرها و اوفرها و اشدها و اسرعها و اسبقها» از اين به بعد بايد اين‌چنين باشد وگرنه آدم كه در ميدان علم افتاد ديگر «خير الامور اوسطها» نه اوج اوج نه مادون اين براي كارهاي عملي است كه بيرون دروازه است وقتي در راه افتاد ديگر جا ندارد بگويد كه حد وسط خوب است حد وسطش آن بالاست اينكه در دعاي كميل به ما آموختند بگوييم خدايا مرا از همه بهتر از همه مقرب‌تر از همه اعلم از همه احسن «عندك منزلة و اخصهم زلفة لديك» ديگر چيزي براي كسي نمي‌ماند كه اينجا «خير الامور اوفرها و اكثرها و اشدها و اعلي‌ها» و كذا و كذا و كذا آن‌گاه تشخيص اينكه كجا را انسان بايد ميانه‌روي كند و كجا ميانه‌روي او در اين است كه به آب و آتش بزند كار آساني نيست گاهي انسان خودش را به آب و آتش مي‌زند اين در هسته مركزي عدل است از همه چيز دست برمي‌دارد اين ميانه‌رو است اين‌چنين نيست كه اهل بيت(عليهم السلام) كه گاهي از همه چيز دست برمي‌داشتند مثلاً اين ـ معاذ الله ـ اسراف باشد يا آن كودكي كه يا نوجواني كه خودش را با اين نارنجكها مي‌بندد و غرق نارنجك مي‌شود اين كمال ايثار است اين را كه نمي‌گويند تهور و بد كه اين «خير الامور اوسطها» براي كسي است كه مي‌خواهد راه نفوذ پيدا كند به آن صراط مستقيم وقتي پيدا كرد ديگر حالا به آب و آتش خودش را بزند هم هسته مركزي است عين عدل است اين ‌طور است لذا اوايل به ما راه نشان مي‌دهند بعد وقتي به ما گفتند راه را تشخيص دادي حالا سرعت بگير هيچ مزاحمي هم نداري چون راه خيلي باز است بعد هم نگو بد است چون اصلاً تو خود را كه نمي‌بيني هر چه عالم‌تر و عادل‌تر باشي متواضع‌تر مي‌شوي خاكسارتر مي‌شوي حالا سبقت بگير وقتي هم كه سبقت گرفتي نوبت به امامت مي‌رسد كه ديگر مي‌شوي اَمام ديگران و اِمام امت همه را به دنبال خود مي‌بري بعد اين كريمه را به خوبي مي‌خواني ?وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِمامًا?
پرسش:...
پاسخ: همين است كه اين‌چنين نباش كه ?فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا? آن مستدل شد به همين ولي يك وقت است كه با يك كاري كل مسائل اخلاقي جامعه عوض مي‌شود يك كافري احساس مي‌كند كه اين نظام نظامي است كه نمي‌گذارد او گرسنه بماند چون در مدينه كه مسلمان اسير نبود اين ?وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلي حُبِّهِ مِسْكينًا وَ يَتيمًا وَ أَسيرًا? اين آيه در مدينه نازل شد در جريان اهل بيت(عليهم السلام) ديگر محال نيست كه آن كسي كه در جنگهاي اسلامي به اسارت گرفته شد و در مدينه به عنوان اسير به سر مي‌برد اسلام آورده باشد اما خب استصحاب كفر و شرط هم ظاهرش اين است كه كافر بود بالأخره ديگر اسلام‌اش دليل مي‌خواهد خب يك كسي در شريفترين و شديدترين حال قرار بگيرد هم در حال روزه و هم در حال گرسنگي آن وقت سهم خود و واجب النفقه خودش را بدهد به يك كافر كه گرسنه نماند خب اين خيلي برگرداند ديگر و خيليها را هم عوض مي‌كند هر لحظه عوض مي‌كند اين ?فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا? نيست اين «تقوم محبوراً» است نه «تقعد محسوراً مغلولا» فرمود دستت را باز نكن كه بعد خانه نشين بشوي ?وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا? در حال حسرت باشي در حال ملامت باشي اينها اما يك وقتي انسان دستش را كل البسط باز مي‌كند «يقوم محبوراً مسرورا» مي‌شود مثل همان كار اهل بيت بنابراين سرعت براي كسي است كه در راه باشد حالا آدم كه بين خود و خداي خود راه را شناخت ديگر خيلي سريع مي‌رود اينجا «خير الامور اسرعها و اكثرها و اوفرها» نكته ديگري كه در اين بخشها هست اين است كه فرمود نوعاً اينها را با جمع محلي به الف و لام ذكر كرده چون مسئله سرعت مسئله سبقت و امثال‌ذلك بالأخره با خطر همراه است خب آدم كه سريعاً حركت مي‌كند گاهي سرش به سنگ مي‌خورد آنكه به انسان مي‌گويد بدو بايد طمأنينه هم به آدم بدهد چند تا آيه است كه به انسان مي‌گويد بدو و در همان آيات است كه مي‌گويد ديدت خيلي وسيع است هرگز سرت به سنگ نمي‌خورد اين ?جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ? در همين راستاست ديگر در جاي ديگر كه نيامده كه اين دو جاست در قرآن كريم آن‌هم در همان محور سرعت و سبقت، سرعت بگيريد مسابقه بدهيد برنده بشويد جلو بيفتيد اما مطمئن باشيد تصادفي در كار نيست و مطمئن باشيد كه كسي از شما نمي‌رنجد چون جاي كسي را نمي‌گيريد مثل اينكه به ده نفر بگويند به عجله برويد مسجد اعظم خب بر فرض مسجد اعظم ده نفر آمدند اين ‌طور نيست كه جاي كسي را بگيرند هر كسي جاي خودش را مي‌گيرد فرمود برويد سرعت بگيريد ?الي جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ? يك چنين راهي در پيش داريد پس مزاحم كسي نيستيد كه هم هرچه سرعت بگيريد بجاست هم مزاحمت براي كسي نيست اين ‌طور نيست كه حالا رفتيد چيزي را گرفتيد به ديگري نرسد كه براي ديگري بيش از آن اندازه‌اي كه شما گرفتيد هست خب بياييد
پرسش:...
پاسخ: سبقت هم به شرح ايضاً نه، نه آن جلو بيفتد كسي كه جلوي او را نگرفت كه
پرسش:...
پاسخ: خب خودش تلاش و كوشش كند به همت خودش اينجا نه راه‌بندان است نه چيزي به او دادند كه به ما ندهند نه چيزي از او گرفتند كه از ما نگرفته باشند خب بدود او هم سابق باشد اين اگر مسبوق شد «لا يلومن الا نفسه» يك وقت است كسي با سبقتش ترافيك ايجاد مي‌كند خب بله اين مزاحم است رفته جلو راه را بسته اما اين ‌طور كه نيست يك وقت كسي مي‌دود تنه مي‌زند به ساير سالكان اينكه نيست حالا شما فرض كنيد همه مي‌خواهند متواضع باشند در هيچ مسجد و حسينيه شما مي‌بينيد جا تنگ نمي‌شود اينكه مي‌بينيد در بعضي از جاها تنگ مي‌شود براي اين است كه همه مي‌خواهند يك جاي مشخص بنشينند حالا اگر همه خواستند متواضع باشند مي‌بينيد هيچ زحمتي نيست اما اگر يك عده‌اي خداي ناكرده در جهت خلاف تواضع خواستند حركت كنند آنجا تازه اول ازدحام است همه خواستند پرهيزكار باشند هيچ تزاحمي نيست همه خواستند آدم خوبي باشند ديگر دعوايي نيست اما همه خواستند مال‌دوست باشند آزمند باشند تازه اول دعواست دو نفر خواستند آ‌زمند باشند تازه اول نزاع است اينكه در سرعت و سبقت ذات اقدس الهي راه هر گونه بهانه را بسته است
پرسش:...
پاسخ: وقتي ببينند اين آقا كه چيز شد از آن طرف مي‌گويند ايثار بكن از آن طرف مي‌گويند اهل فضل بايد جلو باشد اين وظيفه ديگران است كه به افضل بگويند آقا تو برو نه وظيفه زيد است كه خودش را صف اول جا بزند مستحب است در نماز جماعت كه اهل فضل باشند زيد به عمر بگويد تو افضلي جلو بيا عمر به زيد بگويد تو افضلي جلو بيا تازه مي‌بينيم صف اول خالي مي‌ماند اين است كه آنجايي كه انسان بخواهد خودش را مطرح بكند اول نزاع است آنجايي كه مي‌خواهد حق را ترك كند ميدان وسيع است.
پرسش:...
پاسخ: بله، اما آن بسيار خوب
پرسش:...
پاسخ: خب آن آقا اگر اهل صراط باشد ايثار مي‌كند مي‌گويد ديگري بيايد ثواب ايثار را من ببرم و اگر اهل ايثار نبود همان دو ركعت نمازش را مي‌خواند پا مي‌شود ديگر زيارت را جاي ديگر مي‌خواند نماز را آنجا افضل است نه زيارت اين همه نمازهاي قضا و غير قضا را مي‌خواهد آنجا بخواند خب چرا آنكه دستور نرسيد كه و از آن طرف زحام هم ممنوع است اين است بنابراين در آيات سرعت آيات سبقت ذات اقدس الهي همين دو بخش قرآن كريم را مطرح كرده است يكي در سوره? مباركه? «حديد» است آيه? 21 كه فرمود: ?سابِقُوا إِلي مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ? آدم وقتي كه در راه فضيلت مي‌خواهد حركت كند مي‌بيند راه جلو باز است هيچ مزاحمتي هم بر او نيست و خلوت هم هست اين راه متاسفانه و بر فرض هم پر از جمعيت باشد ميدانش ?عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ? است
پرسش:...
پاسخ: درست است اين درباره هنگام قيامت‌سازي است كه در سوره? مباركه? «ابراهيم» فرمود: ?يَوْمَ تُبَدَّلُ اْلأَرْضُ غَيْرَ اْلأَرْضِ وَ السَّماواتُ? اما اين راهي كه آدم مي‌رود اين بهشت كه از نظر موقعيت اقليمي اين‌چنين نيست كه اگر ما نقشه جهان را بكشيم بگوييم اينجا كره زمين است آنجا منظومه شمسي است آن شمال شرقي‌اش بهشت است آن شمال غربي‌اش جهنم كه در باطن اين نظام بهشت است يعني وقتي كه اين نظام كيهاني به هم خورد بهشت ظهور مي‌كند ?يَوْمَ تُبَدَّلُ اْلأَرْضُ غَيْرَ اْلأَرْضِ وَ السَّماواتُ? اين طومار اينكه صحافها اين كاغذي را لوله مي‌كنند آن ابزار لوله كردن را مي‌گويند سجل، سجل يعني طومار فرمود: ?يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ? اگر صد هزار كلمه در يك پارچه وسيعي نوشته شده باشد بعد اين پارچه را لوله بكنند طومار درمي‌آيد اين طومار آن كلمات را پيچيده و در خود دارد اين طومار آن مكتوبها را پيچيده ?كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ? سجل يعني طومار اين طومار را يك وقتي پهن مي‌كنند و وقتي لوله مي‌كنند وقتي لوله كردند مي‌شود طومار باز كردن ديگر طومار نيست مي‌گويند طومار را باز كرده‌اند اين بساط آسمان و زمين لوله مي‌شود ?وَ اْلأَرْضُ جَميعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيّاتٌ بِيَمينِهِ? وقتي اين لوله شد برچيده شد آن وقت بهشت و جهنم ظهور مي‌كند يك عده معلوم مي‌شود در جهنم بودند يك عده معلوم مي‌شود در بهشت بودند
پرسش:...
پاسخ: بله آن يا كنايه از ابديت است
پرسش:...
پاسخ: آن يا كنايه از ابديت است سوره? مباركه? «هود» يا اگر آسمان و زمين است ناظر به بهشت و جهنم برزخي است نه بهشت و جهنم كبرا اين دو تا جواب برايش ذكر كردند ديگر خب در سوره? مباركه? «حديد» آيه? 21 فرمود: ?سابِقُوا إِلي مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ أُعِدَّتْ? اين آماده است نه بعدها خلق مي‌كند اين آماده است ?أُعِدَّتْ لِلَّذينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ? در بخشهاي ديگر هم باز همين مسئله سرعت و سبقت هست در سوره? مباركه? «بقره» هم باز قبلاً گذشت كه دستور سبقت دادند اما اين عنوان نبود در سوره? «بقره» آيه? 148 اين بود كه ?وَ لِكُلِّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلّيها فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ? يعني هر كسي يك راهي دارد ديگر حالا اگر كسي اين راه را دارد از همان راه مي‌تواند سرعت بگيرد سبقت بگيرد و مانند آن در همين سوره? مباركه? «آل عمران» هم آيه? 133 اين است كه ?وَ سارِعُوا إِلي مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقينَ? خب حالا اگر به ورزشكارها بگويند شما بدويد اين‌هم آماده است برويد بگيريد همه‌تان هم مي‌توانيد برويد بگيريد اين ‌طور نيست كه بهشت پر نمي‌شود آن جهنم است كه ?لأَمَْلأَنَّ جَهَنَّمَ? اما بهشت را وعده پري ندادند براي اينكه او اوسع از آن است و هر كسي هم رفت جاي دارد در رواياتي كه مربوط به خانه اهل بهشت است آمده است كه اگر همه اهل دنيا مهمان يك بهشتي باشند جا هست اين رواياتي كه در وسعت خانه يك مؤمن است خب پس سرعت زحمتي در آن نيست سبقت زحمتي هم در آن نيست چون اصلاً كار از نشئه زحمت گذشته است و اين گروه در خيرات مسابقه مي‌دهند سرعت دارند يعني همين گروهي كه اهل كتابي كه ايمان آوردند فرمود اينها مسارع در خيرات‌اند سرعت اين خصيصه را دارد عمده آن است كه انسان در خودش زيغ و انحراف احساس نكند و از تولي ديگران هم خوشحال باشد دعا كند كه خدايا اينها را هم به مقاماتي برسان اينها را هم آنچه خير است اعطا بكن آن كسي كه در صراط است اين‌چنين دعا مي‌كند ديگر كسي در حضور رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) عرض كرد خدايا پيامبر و مرا بيامرز و از غير هم نفي رحمت كرد حضرت طبق اين نقل فرمود: «تحجرت واسعا» چرا تحجير كردي سنگ‌چين كردي اين رحمت وسيع خدا را دورش را بستي بگو همه را بيامرز «تحجرت واسعا» اين درست است آنكه اهل سرعت است آنكه اهل سبقت است سعي مي‌كند ديگران را هم به همراه خود داشته باشد بد كسي را هم نمي‌خواهد در قلبش كينه احدي نيست ?وَ لا تَجْعَلْ في قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا? كاري كه در بهشت نصيب بهشتيان است در دنيا نصيب اين سالكان است بد كسي را هم نمي‌خواهند آن وقت با اين شرح صدر مي‌دود در حقيقت اين دارد در آن ميدان صدر مشروح مي‌دود وگرنه يك راه جغرافيايي كه نيست كه انسان شرق بدود يا غرب بدود كه عمل طريق است نيت طريق است اخلاق طريق است و اينها با شرح صدر همراه است آن‌گاه وارد آن عالم مي‌شود كه ?عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ? و اين گروه ?يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ?اند قهراً ?مِنَ الصّالِحينَ? هم خواهند بود به دنباله اينكه فرمود اينها امت قائمه? به حق‌اند تالي آيات‌اند اهل نماز و سجده‌اند مؤمن به مبدأ و معادند آمر به معروف و ناهي از منكرند و در خيرات سرعت دارند و از صالحين به شمار مي‌آيند آن‌گاه فرمود: ?وَ ما يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَنْ يُكْفَرُوهُ? اين ?فَلَنْ يُكْفَرُوهُ? يعني سعي اينها مكفور نيست سعي اينها مشكور است اين يك چيز زائدي است كه ذات اقدس الهي منتاً مي‌فرمايد كه سعي اينها را ما حق‌شناسي داريم درباره يك عده فرمود: ?كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا? يا ?اللّهَ شاكِرٌ عَليمٌ? و درباره اينها به عنوان وصف سلبي فرمود سعي اينها مكفور نيست يعني ما كفران نعمت نمي‌كنيم ?وَ ما يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَنْ يُكْفَرُوهُ? يعني «لا يحرموا ثواب ما فعلواه» يعني سعيشان مشكور است و خدا هم به متقيان عليم است و مي‌داند كه پاداش اينها را چگونه اعطا كند خب چون در بخشهاي قبلي فرمود: ?وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتابِ لَكانَ خَيْرًا لَهُمْ? اما ?مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ? بعد اينها را باز كرد فرمود: ?لَيْسُوا سَواءً? همه يهوديها يكسان نيستند براي اينكه ?مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ? كساني‌اند كه ايمان آوردند آن وقت گروه ديگر كساني‌اند كه در همان كفر ماندند درباره آن گروه فرمود: ?إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللّهِ شَيْئًا? اين‌هم محتمل است كه ضلع دوم آن عدم تصفيه باشد فرمود: ?لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ? كذا ?إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا? كذا مثل اينكه در آن قسمتهاي بالا هم فرمود: ?وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتابِ لَكانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ? اينجا هم مي‌فرمايد: ?إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللّهِ شَيْئًا? در مقابل امت قائمه بالحق والقسط كساني‌اند كه كفر ورزيدند اينها هيچ مشكلي را نمي‌توانند حل كنند ذات اقدس الهي اينها را كيفر مي‌دهد جلوي كيفر الهي را هيچ چيز نمي‌تواند بگيرد نه مال اينها نه فرزند اينها اين همان است كه وليّ و نصير ندارد اين مضمون چون در همين سوره? مباركه? «آل عمران» آيه? ده گذشت كه ?إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللّهِ شَيْئًا وَ أُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النّارِ? اينجا هم فرمود: ?إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللّهِ شَيْئًا? از خدا بي‌نياز نمي‌كند چون كار به دست خداست اين بخواهد انسان را از خدا بي‌نياز كند تا مشكل او حل بشود اين‌چنين نيست كاري از هيچ كسي ساخته نيست نه مال نه فرزند در بخشهاي ديگر هم فرمود كه ?لَنْ تُغْنِيَ عَنْكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئًا? فئه يعني گروه، حزب، جمعيت، مجتمع، جامعه، مجمع اينها را مي‌گويند فئه چون «يفئي بعضهم الي بعض، يرجع بعضهم الي بعض» يك گروه متشكلي كه «يفيء و يرجع بعضهم الي بعض» اين را مي‌گويند فئه فرمود: ?لَنْ تُغْنِيَ عَنْكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئًا? گروه شما هم كاري ازشان ساخته نيست پس نه از مال نه از فرزند نه از گروه خود انسان هم كه گرفتار آن سوابق سوء خودش است كه كل ?كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ? خودش هم كه مرهون است و بسته است در رهن كارهاي خودش است لذا ?إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللّهِ شَيْئًا وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ? چون اين آيه در چند مورد بحث شده يكي هم در همين سوره? مباركه? «آل عمران» بود ديگر در اين زمينه بحثي نداريم منتها چيزي كه هست اين است كه اينهايي كه اهل سرعت‌اند در دنيا كه دارند حركت مي‌كنند خيلي به آساني مي‌روند در صراط قيامت هم «كالبرق الخاطف» مي‌گذرند اينهايي كه در دنيا نقطه مقابل بودند و به سمت ديگري تهاجم داشتند حالا در قيامت مي‌خواهند زود از صراط بگذرند نمي‌بينند صراط را همين صراطي كه براي عده ديگر «كالبرق الخاطف» هست ميدان وسيع است نوبت به اينها كه برسد اصلاً نمي‌بينند اين را در سوره? مباركه? «يس» بيان فرمود كه آيه? 66 سوره? «يس» است كه ?وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلي أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ? ?فَاسْتَبَقُوا? يعني «اراد ان يسبق بعضهم بعضاً في طي الصراط» در قيامت ?فَاسْتَبَقُوا? اين فعل ماضي است اما ?فَأَنّي يُبْصِرُونَ? اين نمي‌بيند كه مي‌دوند اما نمي‌داند كجا برود مثل اينكه در دنيا ?فَهُمْ في رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ? مي‌دوند مثل يك آدم كوري كه در خروجي را نداند اين مي‌دود از ديوار شرق سرش مي‌خورد به ديوار غرب از ديوار غرب مي‌دود سرش مي‌خورد به ديوار شرق اين رد مكرر بدون خروج را و بدون علاج را مي‌گويند تردد، تردد آن رد مكرر است كسي كه راه بلد هست خب در را باز مي‌كند مي‌رود كسي كه راه بلد نيست از يك سمت شرقي به سمت غربي از سمت غربي به سمت شرقي بين اين دو ديوار مردد مكرر عبور مي‌كند و در هر بار سرش به سنگ مي‌خورد اين رد مكرر بدون خروج را مي‌گويند ترديد مردد است مردد است يعني راه نفوذ ندارد فرمود در قيامت حالا مي‌خواهند از صراط بگذرند نمي‌بينند كه ?فَأَنّي يُبْصِرُونَ? اينها فقط آتش را مي‌بينند نه اينكه واقعاً كور باشند همينها كه ?نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمي? اين واقعاً كور است يا واقعاً هم كور نيست واقعاً كور است بهشت را نمي‌بيند اوليا را نمي‌بيند صراط را نمي‌بيند ميزان را نمي‌بيند حساب را نمي‌بيند هيچ چيز را نمي‌بيند واقعاً كور نيست جهنم را مي‌بيند زبانه را مي‌بيند كفار را مي‌بيند او را لعن مي‌كند يك چنين آدمي است همين كسي كه مي‌گويد ?رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني أَعْمي وَ قَدْ كُنْتُ بَصيرًا? همين كس مي‌گويد ?رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا? ديديم كه نمي‌گويد «ربنا سمعنا» كه مي‌گويد ?أَبْصَرْنا? چطور در دنيا با داشتن همه فضائل فقط راه گناه را بلد بود دنيا هم مسجد بود هم ميكده آن مسجد را كه نمي‌ديد فقط ميكده را مي‌ديد همين معنا در قيامت ظهور مي‌كند او حقيقتاً كور است و حقيقتاً بيناست حقيقتاً كور است خب راه را نمي‌بيند حقيقتاً بيناست جهنم را مي‌بيند براي اينكه بايد عذاب بكشد ديگر يعني ?رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا? اين كسي كه مي‌گويد ?رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحًا? همين گروهي هستند كه كور محشور شدند ديگر همان طوري كه در دنيا دو تا مؤسسه بود يكي خير يكي شر او خير را نمي‌ديد شر را مي‌ديد در آخرت هم همين وضع برايش پيش مي‌آيد «و الحمد لله رب العالمين»