موضوع: سوره آل عمران
عنوان: تفسيرسوره مبارکه آل عمران جلسه234
مدت زمان: 37:32 اندازه نسخه كم حجم: 5.09 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 10.18 MB دانلود
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ?123? إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنينَ أَ لَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلين ?124? بَلي إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ ?125? وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْري لَكُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ ?126? لِيَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خائِبينَ ?127? لَيْسَ لَكَ مِنَ اْلامْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ ?128? وَ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي اْلأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ ?129?
در جريان احد قضيه بدر را هم گوشزد ميفرمايد، ميفرمايد خدايي كه در بدر شما را ياري كرد ميتواند شما را در ساير نبردها هم پيروز كند ولي امداد الهي بر اساس مصلحتي است كه خودش بخواهد و شرط امدادپذيري هم صبر و تقواي شماست اگر صابر و متقي بوديد و دشمن شما هم به سرعت از راه رسيد شما را از راه غيب مدد ميكند اينكه فرمود: ?أَ لَنْ يَكْفِيَكُمْ? نفرمود «الا يكفيكم» فرمود: ?أَ لَنْ يَكْفِيَكُمْ? براي اينكه مورد به قدري مهم بود كه آنها خود را ذليل ميپنداشتند كم بودند دشمنها بيشتر بودند مسلح بودند متمكن بودند اينها ناتوان بودند فقير بودند و عاجز در اين گونه از موارد چون خود را خيلي ضعيف حساب آورده بودند محكوم به شكست ميكردند لذا ذات اقدس الهي تعبير به لن كرد كه لن براي تأكيد نفي است نه براي تعبيد نفي فرمود آيا كافي نيست؟ يعني شما به قدري ضعيفايد كه هرگز خيال كفايت نميكنيد فرمود: ?بلي? كافي هست سرّ اينكه لن آمد لا ذكر نفرمود گفتند اين ?أَ لَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلينَ بَلي? يعني «يكفيكم» نه تنها همان مقدار ?بَلي إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا? اين دو شرط ?وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا? اين سه شرط كه اگر دشمنان شما سريعاً از اين راه شتابان برسند خداوند شما را به پنج هزار فرشته نشاندار مدد ميكند ?يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ? آنها كه مسوَمين خواندند يعني «سومه الله» اما اين قرائت معروف كه مسوِم است يعني «سوم انفسهم او خيولهم» بعلامات مسئله مسوم در الخيل المسومه در همين سوره? مباركه? «آل عمران» گذشت كه ?زُيِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ? معناي مسوم و خيل مسوم آنجا گذشت يعني نشاندار آنگاه فرمود اينكه فرشتگان نازل ميشوند و ياري ميكنند كار گرچه از فرشته صادق است.
پرسش:...
پاسخ: نشانهها در بعضي از نقلها آمده است كه اينها به عمامههاي سفيد معمم بودند و خيولشان را هم به علامتهاي پارچههاي زرد و مانند آن نشاندار كردند كه نشانه يك سلحشور جنگي است خلاصه كه دشمن بهراسد در اينجا كه فرمود كمك از ناحيه خداست به آن مسئله اساسي توحيد و توحيد افعالي اشاره ميكند در بحثهاي قبل ملاحظه فرموديد مخصوصا در مسئله عزت كه ذات اقدس الهي در يك قسمت از قرآن عزت را براي خود و پيامبر و مؤمنين ميداند ?وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ? در قسمت ديگر نظير سوره? «نساء» عزت را منحصراً از آن ذات اقدس الهي ميداند ميفرمايد: ?الْعِزَّةَ لِلّهِ جَميعًا? در مسئله شفاعت هم اين چنين است براي عده زيادي از انبيا و اوليا شفاعت ثابت ميكند بعد ميفرمايد شفاعت لله جميعاً در مسئله قوه هم براي عدهاي قوه ثابت ميكند ?يا يَحْيي خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ? است يا ?خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ? يا ?وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ? است اما ?أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَميعًا? اين تعبيرات در نوع فضائل و كمالات هست در عين حال كه براي غير خدا ثابت ميكند در جاي ديگر منحصراً مخصوص خداي سبحان ميداند و اينها معارض هم نيستند زيرا آنجا كه منحصراً مال خداست يعني بالاصاله بالاستقلال بالذات و مانند آن آنجا كه براي غير خدا هم ثابت ميكند يعني ذات اقدس الهي بر اساس لطف و عنايتاش به فلان گروه هم ميدهد عزت را به پيامبر و مؤمنين ميدهد شفاعت را به اذن خود براي ملائكه و انبيا و معصومين(عليهم السّلام) مقرر ميدارد و مانند آن مسئله نصر هم اينچنين است در مسئله نصر كه در ?إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النّاسِ? گذشت آنجا گاهي نصرت را به امدادهاي غيبي و همچنين به مردم عادي نسبت ميدهد ميفرمايد كه ?حَسْبُكَ اللّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ? يعني خدا و مؤمنين براي تو كافي است اما بر اساس ?أَ لَيْسَ اللّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ? كه تنها هستي و كافي خداست در بخشهاي ديگر ميفرمايد كه اگر مؤمنين تو را كمك ميكنند آنها هم سپاه ستاد و خدايند خداوند آنها را وادار كرده كه به كمك تو بشتابند ?هُوَ الَّذي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنينَ? پس اينچنين نيست كه در مقابل خدا كسي قرار بگيرد بگوييم خدا و مردم بلكه مردم مأموران الهياند و ذات اقدس الهي مردم را به حمايت پيامبرش وادار ميكند مسئله نصرت هم اينچنين است گرچه فرشتگان ياوران دينياند خداوند فرشتگان را براي نصرت دين نازل كرده است و به وسيله وجود مبارك رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اين امدادهاي غيبي نصيب مسلمين شده است اما براي حفظ آن اصالت توحيد ميفرمايد كه اين كمكها از ناحيه خداست و غير خدا نقشي ندارد و هدف اين كمكها هم چند چيز است كه آن چند چيز را بازگو ميكند اولاً هدف را ذكر ميكند ميفرمايد: ?وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْري لَكُمْ? كه در سوره? «انفال» هم به همين مضمون آمده اين ?وَ ما جَعَلَهُ? يعني «و ما جعله الامداد» اينكه فرمود: ?يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ? ضمير جعله اين ضمير مفعول به آن امداد كه مصدر يمد است برميگردد گرچه مرجع ضمير بالصراحه در قبل ذكر نشد اما وقتي فعلي قبلاً ذكر شده باشد مصدر او ضمناً مذكور است ميشود ضمير را به آن مصدر مذكور ارجاع داد نظير ?اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوي? كه گفتند ?هو? به آن عدل برميگردد يا ?وَ لا تَأْكُلُوا مِمّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ? اين ?إِنَّهُ? به آن اكل برميگردد ?وَ لا تَأْكُلُوا مِمّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ? يعني اكل چيزي كه بدون نام خدا ذبح شد فسق است در اينگونه از موارد ضمير به همان مصدر فعلي كه فعل مذكور است و ضمير مذكور نيست برميگردد اينجا گفتند ?وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ? ضمير به امداد برميگردد يعني ?وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْري لَكُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ? آمدن فرشتهها يك هدف مقدمي دارد و يك هدف نهايي هدف مقدمي همين نشاط شماست بشارت شماست و هدف اصلي آرامش قلب شماست لذا اين كلمه لام روي آن هدف اصلي درآمده نفرمود «و ما جعله الله الا لتستبشروا وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ» فرمود: ?إِلاّ بُشْري لَكُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ? اين تعبير كه كلمه لام روي آن هدف اصلي درميآيد مشابهاش گفتند در سوره? مباركه? «نحل» هم هست در اوايل سوره? «نحل» آيه? هشت اينچنين است كه ?وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَميرَ لِتَرْكَبُوها وَ زينَةً? نفرمود «للركوب و الزينه» نفرمود «لتركبوا و لتتزينوا» فرمود: ?لِتَرْكَبُوها وَ زينَةً? كه هدف اصلي ركوب است زينت هم يك هدف ضمني است در اينگونه از موارد اين لام روي آن هدف اصلي وارد ميشود در سوره? مباركه? «انفال» هم همين طور بود آيه? ده سوره? «انفال» ?وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْري وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ?.
اما اينكه فرمود: ?وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ? كه در سوره? «انفال» هم هست ?وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ? اين براي بيان همان مسئله توحيد تام است در اينجا يعني در جريان بدر و مانند آن وجود مبارك رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نقش مؤثري داشت در نزول امدادهاي غيبي و فرشتههاي الهي هم سهم مؤثري داشتند در پيروزي اما در عين حال كه فرشتگان مدبرات امراند و در عين حال كه وجود مبارك انسان كامل مسجود مدبرات امر است اما معذلك اينها مظاهر نصر الهياند آن نصرت بالاصاله از آن ذات اقدس الهي است فرمود: ?وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ? اينچنين نيست كه حالا شما ملائكه را منشأ نصر بدانيد يا وجود مبارك رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را منشأ نصر بدانيد كارهاي فراواني در نظام به عهده انسان كامل و به عهده فرشتهها هست اما به اذن من الله هست درباره وجود مبارك رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در سوره? «توبه» فرمود منشأ بينيازي و توانگري عدهاي عنايت الهي و عنايت رسول خداست آيه? 74 سوره? «توبه» اين است كه ?يَحْلِفُونَ بِاللّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْناهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ? فرمود اين دشمنان دين انتقام نگرفتند مگر اينكه خداوند اينها را بينياز كرد و رسول خدا اينها را بي نياز كرد ?إِلاّ أَنْ أَغْناهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ? كه اينجا اغنا هم به الله اسناد پيدا كرد هم به رسول الله اغنا و بينياز كردن از اوصاف فعلي حق تعالي است كه فرمود اغني و اقني همان اضحك و ابكي خدايي است كه يحيي و يميت همان خدايي كه اضحك و ابكي همان خداوند ?وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْني وَ أَقْني و اَنَّه هُوَ ربُّ الشِّعري? خب اوست كه قنيه ميدهد سرمايه ميدهد اوست كه غنا ميدهد توانگري ميدهد چه اينكه اوست كه ضحك و بكاء عطا ميكند اين اغني از اوصاف فعلي حق است صفت فعل مظهر طلب ميكند همان طوري كه محيي ذات اقدس الهي است و اسرافيل(سلام الله عليه) مظهر اوست مميت صفت فعل حق است عزرائيل(عليه السّلام) مظهر اوست مقني هم وصف فعلي حق است و وجود مبارك رسول خدا مظهر اوست لذا بعضي از تربيت شدههاي شيعه وقتي در كنار سفره غذا با بعضي از اهل سنت نشسته بودند و غذا خوردند گفتند خدايا تو را شكر و رسول تو را شكر آنها تعجب كردند يا آن شخص تعجب كرد به اين عالم شيعي گفت چرا در شكر شرك ورزيدي؟ چرا گفتي خدايا تو را شكر و رسولت را شكر؟ گفت براي اينكه رسول مظهر نعمت حق است مظهر غناي حق است آنگاه اين آيه? 74 سوره? «توبه» را قرائت كرد فرمود: ?إِلاّ أَنْ أَغْناهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ? خدا بينياز كرد پيامبرش بينياز است اما ذات اقدس الهي بالاصاله و بالذات است و وجود مبارك رسول خدا مظهر است مثل اينكه كسي آينهاي داشته باشد كه اين آينه نور آفتاب را منعكس ميكند از خود آينه چيزي نيست اين نور آفتاب را منعكس ميكند لذا ضميري هم كه بعد ذكر شد ضمير مفرد است نه تثنيه فرمود: ?إِلاّ أَنْ أَغْناهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ من فَضله? نه «من فضلهما» كه اين با توحيد هم منافاتي ندارد در سوره? مباركه? «نساء» وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را شفيع ميداند وسيله بخشش و آمرزش ميداند در آيه? 64 سوره? «نساء» ميفرمايد: ?وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّابًا رَحيمًا? اگر اينها گناه كردند توبه كنند استغفار كنند و وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هم براي اينها استغفار بكند اينها ميبينند خدا رحيم است در اين كريمه استغفار رسول اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را منشأ پذيرش ميداند در دنيا چه رسد به آخرت و چون بين رسول خدا و عترت طاهره(عليهم السّلام) فرقي نيست آنها هم همين سمت را دارند خب پس آنها در دنيا به اذن الله شفيعاند براي اينكه شفاعت بدون اذن خدا نميشود ?مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ? و ذات اقدس الهي اينها را در دنيا شفيع معرفي كرد فضلاً عن الإخره پس اذن شفاعت داده است ديگر خب پس در مسائل تكويني وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مظهر هو المقني است در بخشايش گناهان و پذيرش توبه تقريباً مظهر هو الغفور است استغفار پيامبر همان جلب غفران ذات اقدس الهي است جلب غفران است بالأخره با اينكه قرآن كريم اين همه آثار را براي وجود مبارك پيغمبر ثابت ميكند و از طرفي هم براي فرشتگان آن همه آثار ثابت ميكند كه اينها مدبرات امراند معذلك به طور كلي وقتي توحيد ظهور ميكند ميفرمايد كار فقط ازخداست نه از ملائكه نه از انبيا و مرسلين ?مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ? اين ?مَا النَّصْرُ? براي آن است كه كسي خيال نكند كاري از ملك ساخته است آن جملهاي كه بعد ميخوانيم ?لَيْسَ لَكَ مِنَ اْلأَمْرِ شَيْءٌ? براي آن است كه كسي خيال نكند از انسان كاري ساخته است از پيغمبر كاري ساخته است و ـ معاذ الله ـ حرفي را درباره وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بزند كه بعضي از افراطيين مسيحيين درباره عيسي(سلام الله عليه) گفتند كه در جواب آمد ?لا تَغْلُوا في دينِكُمْ? و نگوييد عيسيابنالله است نگوييد ثالث ثلاثه است و مانند آن بنابراين اينها يعني مدبرات امر و انسانهاي كامل با اينكه قرآن براي آنها شفاعت ثابت ميكند مظهريت فيض ثابت ميكند واسطه در فيضهاي تكويني و تشريعياند اين مقام را ثابت ميكند براي ملائكه تدبير امور را ثابت ميكند اما وقتي كه آن توحيد تام ظهور ميكند ميفرمايد اينها همه مأموران الهياند خب البته حق هم همين است فرمود: ?مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ? اين درباره فرشتهها است كه كسي خيال نكند حالا اين فرشتههايي كه مسوماند و منزل اينها جنگ را به پيروزي رساندند اين طور نيست لذا در سوره? مباركه? «انفال» هم بعد از اينكه فرمود ما فرشتهها را نازل كرديم و دستور داديم كه اينها دلهاي مؤمنين را تثبيت كنند آيه? دوازده به بعد سوره? «انفال» آنگاه دستور داديم كه ?فَاضْرِبُوا فَوْقَ اْلأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنانٍ? بعد وقتي جمع بندي ميكند نتيجهگيري ميكند در آيه? هفده ميفرمايد: ?فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ? نميفرمايد شما نكشتيد فرشتگان كشتند ميفرمايد شما نكشتيد خدا كشت معلوم ميشود فرشته هم كاري ندارد نقشي ندارد اين البته توحيد تام است اين درست است چون ?كلُّ أَتَوْهُ داخِرينَ? فرق توحيد با وثنيت اين است كه وثنيت حق شفاعت را ثابت ميكند براي الهه خود بالاستقلال و به نحو تفويض اسلام شفاعت را ثابت ميكند به نحو عدم استقلال با اذن اولاً و آن آلهه دروغين را اصلاً شفيع نميداند ثانياً يك اختلاف اساسي در جوهره شفاعت هست كه شفاعت چيست يك اختلاف اساسي ديگر در اين است كه شفعا چه كسانياند اختلاف وثنيت با توحيد در اين دو مسئله اساسي است آنها كه ميگويند ?ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِيُقَرِّبُونا إِلَي اللّهِ زُلْفي? يا ميگويند ?هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللّهِ? تنها خطايشان در مصداق نيست آنها شفاعت را با تفويض همراه ميدانند لذا سمت ربوبيت براي شفعايشان قائلاند اين كار را بالاستقلال براي شفعاي خود ميدانند اسلام و توحيد ميفرمايد كه غير ذات اقدس الهي احدي مستقل نيست اگر شفاعت هست به اذن حق هست نه به نحو تفويض اختلاف جوهره? دوم آن است كه شفعاء مشخصاند فرشتگاناند انبيايند ائمه(عليه السّلام)اند و مانند آن آن آلهه دروغين اصلاً شفيع نيستند.
پرسش:...
پاسخ: شفاعت تقريباً پنج درجه دارد نازلترين درجهاش تخفيف عذاب جهنميهاست در جهنم كه مشمول شفاعتاند و دركاتشان تخفيف پيدا ميكند عاليترين درجه شفاعت شفاعتي است كه نصيب انبيا و مرسلين ميشود و به بركت اهل بيت(عليهم السّلام) آن آخرين درجه است كه پنجمين درجه به شمار ميآيد سه درجه اين وسط هست عدهاي مشمول شفاعت ميشوند از جهنم بيرون ميآيند اعرافي ميشوند عدهاي هم از اعراف وارد بهشت ميشوند عدهاي هم در بهشت ترفيع پيدا ميكنند براي شفاعت پنج درجه هست كه نازلتريناش تخفيف دركات است و عاليتريناش ترفيع درجات و بينهما هم متوسطات ولي اين تفاوت يك تفاوت جوهري است كه اصلاً آن آلهه دروغين حق شفاعت ندارند چون ?إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ? اينكه خودش سوخته ميشود ديگر شفيع نيست اما فرشتگان و امثالذلك معبود بتپرستان نبودند براي اينكه در قيامت فرشتهها ميگويند اينها ما را نميپرستيدند شيطان را ميپرستيدند و مانند آن خب در قرآن كريم با اينكه براي فرشتگان و براي انسانهاي كامل شفاعت ثابت ميكند و اينها را مظهر فيض ذات اقدس الهي ميداند اما معذلك ميفرمايد شما بالاصاله كاري از شما ساخته نيست.
پرسش:...
پاسخ: بله ديگر
پرسش:...
پاسخ:آن يكي از دو جواب است كه مرحوم محقق قمي در قوانين و بعد ديگران اشاره كردهاند در بعضي از روايات هم هست احياناً به آن استشهاد شده است كه اگر ?إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ? چرا عيساي مسيح مثلاً اين چنين باشد با اينكه او معبود هست؟ جواب دادند به اينكه در قرآن نفرمود «انكم و من تعبدون» فرمود: ?انكم و ما تعبدون? اين يك جواب ابتدايي است وگرنه حالا جاي سؤال اين است كه اگر عابد و معبود كلاهما في النار خب حالا اين آيه ذوي العقول را شامل نميشود اگر معبود مثل عابد در جهنم هست چه فرق ميكند كه آن معبود ذوي العقول باشد نظير فرعون يا غير ذوي العقول باشد نظير فلز و چوب كه ?تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ? جواب اصلياش اين است كه معبود آنها شيطان است شيطان دستور داد كه اين كار را انجام بدهيد فرشتگان در قيامت ميگويند آنها ما را عبادت نكردند ?بَلْ كانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ? اينها ما را عبادت نكردند كه براي اينكه اينها حرف شيطان را گوش دادند شيطان به اينها گفت به آن سمت رو كنيد آنها را عبادت كنيد اينها حرف شيطان را اطاعت كردند در حقيقت «من اصغي الي ناطق فقد عبده» هست خب در اين كريمه هم مسئله استقلال را از فرشتهها گرفت هم استقلال را از وجود مبارك رسول خدا لذا در سوره? «انفال» فرمود: ?فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ? نه «فلم تقتلوهم و لكن الملائكه قتلتهم» اين طور نيست شما نكشتيد بلكه ملائكه كشت شما نكشتيد ملائكه هم نكشت بلكه خدا كشت.
پرسش:...
پاسخ: تكويني ديگر در آنجا مسئله تشريع اصلاً نيست چون نظام شريعت در دنياست در آخرت ديگر بازده عمل است «اليوم عمل و لا حساب و غدا الحساب و لا عمل»
پرسش:...
پاسخ: در دنيا قراردادي هم هست تكويني هم هست البته خب پس اينكه فرمود: ?مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ? زمينه است براي تبيين آن توحيد تام چه اينكه در آيه بعد هم به رسول خدا فرمود: ?لَيْسَ لَكَ مِنَ اْلأَمْرِ شَيْءٌ?.
مطلب ديگر آن است كه اين نصر الهي يك هدف مثبت دارد به سود مؤمنين يك هدف منفي دارد عليه كافران اصل نزول نصر به عنايت الهي است سودش به مؤمنين برميگردد زيانشش به كافرين در اين وسط هيچ كسي نقش ندارد مگر ذات اقدس الهي هم فرشتگان مأموران الهياند هم وجود مبارك رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مأمور الهي است اما اينكه سود آن امداد به مؤمنين برميگردد براي اينكه فرمود: ?وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْري لَكُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ? اما زياناش به كافران برميگردد فرمود: ?لِيَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خائِبينَ? ?لَيْسَ لَكَ مِنَ اْلأَمْرِ شَيْءٌ? اين ?لَيْسَ لَكَ? مثل واسطه العقد است كه در وسط اين بخش قرار گرفت كه خوب بتابد در اول ذكر نشد يا در آخر ذكر نشد در بحبوحه بيان اهداف دفعتاً به پيغمبر خطاب ميكند كه كار به دست تو نيست تا كسي ـ معاذ الله ـ درباره پيامبر همان حرفي كه مسيحيين مفرط درباره وجود مبارك عيسي(سلام الله عليه) گفتند همان حرف را نگويند دفعتاً جمله معترضه آورد فرمود: ?لَيْسَ لَكَ مِنَ اْلأَمْرِ شَيْءٌ? يعني كار به دست تو نيست البته تو بايد تبليغ بكني حالا چه كسي شكست ميخورد چه موقع شكست ميخورد چه كسي توبه ميكند چه موقع معذب ميشود همه اينها امورياند به عنايت الهي خب، اهدافي كه به عنوان زيان كافران ذكر ميشود چند تاست يكي اينكه ?لِيَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا? اين نصرتهاي غيبي يا براي آن است كه گوشهاي از سپاهيان اينها را ريشه كن كند يك وقت است كه مصلحت الهي اقتضا ميكند كه كل يك نظامي را ريشه كن كند اين همان است كه فرمود: ?فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ? كه اين يك آيه است دابر يعني اصل آنجا كل ريشه را قطع ميكند يك وقت است كه قطع كلي نيست قطع بعض است قطع بعض را با ?لِيَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا? بيان ميكند طرف يعني يك قسمت اين قسمت در وسط هم هست در آخر هم هست ولي چون اولين باري كه انسان پيروز ميشود همان قسمتي را كه در طرف است شكست ميدهد نه آن قسمتي كه در وسط قرار گرفته است لذا فرمود: ?لِيَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا? يعني آن قطعهاي كه در پايان قرار دارند در گوشهها قرار دارند چون در هنگام حمله اول آنها آسيب ميبينند نظير جريان بدر كه ?قاتِلُوا الَّذينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفّارِ? اگر خواستيد بجنگيد با كساني كه نزديك شما هستند اول با اينها بجنگيد اين مسئله را صاف كنيد بعد به نقاط دوردست برسيد.
پرسش:...
پاسخ: بله اين جايگاه ...
پرسش:...
پاسخ: نه در جايگاه است همانهايي كه ...در شما نزديك بوديد آنها دور بودند ?وَ لَوْ تَواعَدْتُمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِي الْميعادِ? اگر نقشه جنگ و صحنه پيكار به دست شما بود شما سعي ميكرديد جا را عوض كنيد همانهايي هم كه در يك جاي مناسب قرار دارند آنها هم بعضيها به لشگر اسلام نزديكترند بعضي دورتر اينها كه نزديكترند زودتر شكست ميخورند خب ?لِيَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا? گفتند در جريان جنگ بدر است ?أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خائِبينَ? يا اينها را خزي و رسوايي ميدهد كه اينها آيسانه و نااميد برگردند نظير جنگ احزاب كه كشتهاي ندادند اما خائب بودند يعني اميدشان به يأس مبدل شد نااميد شدند و برگشتند ?لِيَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خائِبينَ لَيْسَ لَكَ مِنَ اْلأَمْرِ شَيْءٌ? كه اين در وسط مثل واسطة العقد ميتابد ?أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ? يا براي آن است كه زمينه توبه اينها را فراهم بكند خدا به اينها لطف بكند كه اين توبه الهي است بر عبد كه «يتوب علي العبد» است كه توبه اول به شمار ميآيد تا بندگان توبه كنند و خداوند توبه اينها را بعداً بپذيرد كه توبه عبد متخلل است به دو توبه الهي ?أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ? اگر آنها اهل توبه نبودند ?فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ? چون اهل توبه نيستند و لايق لطف الهي نيستند مشمول عذاب الهياند پس اهدافي كه عليه اينهاست قطع بعض است نااميد كردن و رسوا كردن هست يا تعذيب هست اما چون قهر الهي با مهر آميخته است جلالاش با جمال آميخته است مسئله توبه كه جمال الهي است با تعذيب كه قهر الهي است كنار هم ذكر شده فرمود: ?أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ? كه بعضيها اسلام را ميپذيرند بعضيها نميپذيرند ?فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ? و براي بيان اينكه چرا ?لَيْسَ لَكَ مِنَ اْلأَمْرِ? و چرا ?مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ? برهان را در مسئله اقامه ميكند و ميفرمايند: ?وَ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي اْلأَرْضِ? كل نظام هستي مِلك و مُلك خداست آنگاه اگر كسي را ميبخشد يا كسي را عذاب ميكند در ملك و ملك خود تصرف ميكند ?وَ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي اْلأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ? اما براي اينكه «سبقت رحمته غضبه» در عين حال نفرمود «و الله غفور و منتقم» بلكه فرمود: ?وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ? نشانههاي غفران و رحمت را در پايان آيه ذكر فرمود با اينكه سياق، سياق تعذيب است اولاً و اگر تعذيب با لطف همراه شد مناسب اين بود كه در ذيل آيه هم غفران الهي ذكر بشود و هم انتقام الهي ثانياً اما معذلك فقط به رحمت و مغفرت اكتفا كرد فرمود: ?وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ?.
«و الحمد لله رب العالمين»
|