موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسيرسوره مبارکه آل عمران جلسه245

مدت زمان: 28:25 اندازه نسخه كم حجم: 3.92 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 6.46 MB دانلود


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصّابِرينَ ?142? وَ لَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ?143?
بحث در امتحان و حقيقت امتحان و منافع امتحان بود قرآن كريم سعادت انسان را با امتحان همراه مي‌داند در سوره? مباركه? «نساء» آيه? 123 فرمود: ?لَيْسَ بِأَمانِيِّكُمْ وَ لا أَمانِيِّ أَهْلِ الْكِتابِ? كار با امنيه و آرزو حل نمي‌شود شما تمني داشته باشيد كه مؤمن‌ايد و بهشت مي‌رويد با اين تمنيتان اهل بهشت باشيد اين چنين نيست نه كار به اماني و آرزوهاي شما درست مي‌شود نه به اماني و آرزوهاي اهل كتاب اصل كلي اين است كه ?مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ? هر كس بدي كرد به همان بدي پاداش داده مي‌شود ?وَ لا يَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللّهِ وَلِيًّا وَ لا نَصيرًا ? وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيرًا? پس كار با تمني نيست كار با عمل صالح است اگر كسي بخواهد بهشت برود دو ركن لازم است يكي عمل صالح و ديگري ايمان و اگر كسي خواست جهنم برود يك چيز كافي است و آن گناه است خواه مسلمان باشد كه گناه كرده يا كافر باشد كه گناه كرده تفاوت در خلود و عدم خلود است لذا در مسئله كيفر يك امر را شرط كرد فرمود: ?مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ? ولي در مسئله پاداش و بهشت رفتن دو چيز را شرط فرمود يكي عمل يكي ايمان ?وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ? براي اينكه معلوم بشود چه كسي اهل عمل است چه كسي اهل عمل نيست تكاليف الهي به عنوان امتحان مطرح است لذا در اول سوره? مباركه? «عنكبوت» فرمود: ?أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ? همين كه بگويند ما مؤمن‌ايم كافي است؟ مردم پنداشتند كه به صرف ادعا اكتفا بشود و آنها را ما رها مي‌كنيم اين چنين نيست بلكه اينها امتحان خواهند شد ?وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ? اين يك اصل كلي است در امتحان فرمود هرگز بدون امتحان رها نمي‌شوند گذشتگان هم مشمول امتحان شدند شما هم برابر اين اصل سنت الهي امتحان مي‌شويد تا معلوم بشود آنكه گفت من مؤمن‌ام و راست گفت كيست آنكه گفت من مؤمن‌ام و دروغ گفت كيست صدق و كذب در ادعاي ايمان مشخص بشود اين يك اصل كلي موارد ديگر را به عنوان امتحان ذكر مي‌كند منتها مهمترين بخشش مربوط به مسئله جهاد و هجرت و صبر و مانند آن است در نوع موارد كه سخن از امتحان است جريان آزمون مسئله هجرت و جهاد و صبر مطرح است قبلاً در سوره? مباركه? «بقره» آيه? 214 اين چنين گذشت كه ?أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ? شما فكر كرديد كه وارد بهشت مي‌شويد در حالي كه جريان گذشته‌ها براي شما تكرار نشود اين چنين نيست اين را به مسلمين خطاب مي‌كند در مدينه نسبت به كساني كه مسلمان بودند و قبل از اين گروه امتحان داده شدند اين آيه هم اصل امتحان را لازم مي‌داند هم نحوه تعبير طوري است كه مي‌فرمايد در آينده? نزديك مثلاً امتحان مي‌شويد يا انتظار امتحان مي‌رود فرمود: ?أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ? اين ?لَمّا? همان طوري كه در آيه? محل بحث سوره? «آل عمران» داريم نشانه توقع است نفرمود «و لم يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ» بلكه فرمود: ?وَ لَمّا يَأْتِكُمْ? يعني هنوز نيامده يعني انتظار يك چنين جرياني هست اگر مي‌فرمود: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ و لم ياتكم» اين چون لم هست آن اثر لما را ندارد دلالت بر توقع وقوع را ندارد اما ?وَ لَمّا يَأْتِكُمْ? يعني هنوز جريان گذشته‌ها براي شما تكرار نشد هنوز مثل گذشته‌ها امتحان نشديد و مي‌شويد اين لما اين خصيصه را دارد چه اينكه در آيه? محلّ بحث هم اشاره خواهد شد فرمود: ?وَ لَمّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ? كه ?مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَريبٌ? كه بحثش قبلاً در سوره? مباركه? «بقره» گذشت و آنچه كه از حضرت رسول است استدعاست و آنچه كه از ديگران است استبطاست و به همين آزمون زمينه آن نصرت نزديك را فراهم كرد كه خدا فرمود: ?أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَريبٌ? در سوره? مباركه? 47 كه به نام حضرت هست در آنجا هم باز وقتي از امتحان سخن به ميان مي‌آيد مسئله صبر و جهاد مطرح است آيه? 31 سوره? 47 اين است كه فرمود: ?وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدينَ مِنْكُمْ وَ الصّابِرينَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَكُمْ? ما شما را مي‌آزماييم تا معلوم بشود كه صابر و مجاهد كيست و گزارشهاي شما را ما باخبر بشويم كه البته يعني در مقام علم فعلي اين معلوم ظهور بكند تا بشود به او احتجاج كرد پس نوع موارد مهم را كه به عنوان آزمون ذكر مي‌كند مسئله جهاد است و صبر است تا معلوم بشود كه مجاهد كيست و صابر كيست چه اينكه در سوره? مباركه? «توبه» هم وقتي از مسئله امتحان سخن به ميان مي‌آيد مشابه اين مضمون بازگو مي‌شود آيه? شانزده سوره? «توبه» اين است كه ?أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنينَ وَليجَةً وَ اللّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ? يعني فكر كرديد كه شما را با همين ادعا رها مي‌كنند همين كه گفتيد ما مؤمن‌ايم شما را رها مي‌كنند و هنوز خدا ندانست كه صابر كيست يعني در آينده شما طوري امتحان مي‌شويد كه خدا معلوم مي‌شود براي همه كه چه كسي صابر است و چه كسي مجاهد ?وَ لَمّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذينَ? كه به «لم» تعبير نفرمود به ?لما? تعبير فرمود يعني اين توقع هست كه شما امتحان بشويد اين براي اينكه خود آن جمله قبل هم دلالت مي‌كند كه شما امتحان خواهيد شد چون فرمود هرگز اين‌چنين نيست كه به گمان شما اكتفا بشود ?أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا? يعني اين‌چنين نيست شما را رها نمي‌كنند بدون امتحان بلكه امتحان مي‌شويد ولي در لحن تعبير هم كلمه‌اي به كار برد كه نشانه توقع هست فرمود: ?وَ لَمّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذين َجاهَدُوا? يعني هنوز خدا در مقام علم فعلي براي او ثابت نشد كه چه كسي مؤمن است و چه كسي مجاهد يعني در آينده يك چنين امتحاني بايد بشود هنوز معلوم نشده كه مجاهدين چه كساني‌اند
پرسش:...
پاسخ: نه فقط در مقام احتجاج ظهور مي‌كند.
پرسش:...
پاسخ: بله ديگر چون اوصافي كه در قرآن هست بعضي صفت ذات هست و بعضي صفت فعل است در اينجا كه فرمود: ?وَ لَمّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنينَ وَليجَةً? يعني مرز مجاهدين از مرز كساني كه يك ارتباط مرموزي با بيگانه‌ها دارند بايد مشخص بشود امروز همه با هم داعي ايمان دارند ولي يك عده ارتباط مرموز با بيگانه‌ها دارند كه كساني كه غير خدا هستند و غير رسول خدا هستند و غير مؤمنين‌اند آنها را به عنوان وليجه به عنوان محرم اسرار به عنوان بطانه اخذ كردند مجاهدين كساني‌اند كه با بيگانه‌ها ارتباط مرموز ندارند فرمود بايد امتحان بشود تا مشخص بشود مجاهدين چه كساني‌اند آنها كه ?يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنينَ وَليجَةً? آنها چه كساني‌اند خب براي اينكه مسئله خوب روشن بشود كه اين در مقام امتحان است به وصف فعل است نه وصف ذات فرمود اين براي آن نيست كه ما يعني خدا بفهمد چون ?وَ اللّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ? هر چه مي‌كنيد او مي‌داند چه در دل داريد چه در زبان داريد او مي‌داند اما در مقام احتجاج اگر بخواهد برهان اقامه بكند براي بهشت يا جهنم بردن چاره جز علم فعلي و همان مقام امتحان نيست.
پرسش:...
پاسخ: نه در خود دنيا هم اگر فيضي بخواهد برسد به وسيله امتحان مي‌رسد چون در موارد مختلف فرمود كه همان بياني كه از حضرت امير(سلام الله عليه) خوانده شد فرمود كه گاهي ما كشته مي‌داديم گاهي دشمن كشته مي‌داد «يَتَصَاوَلاَنِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَيْنِ، يَتَخَالَسانِ أَنْفُسَهُما: أَيُّهُما يَسْقِي صَاحِبَهُ كَأْسَ الْمَنُونِ، فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنا، وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنا مِنَّا، فَلَمَّا رَأَي اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بَعدُوِّنا الْكَبْتَ، وَ أَنْزَلَ عَلَيْنا النَّصْرَ» پيروزي در دنيا هم به وسيله امتحان مشخص مي‌شود.
پرسش:...
پاسخ: البته چون دنيا و آخرت يك واحد به هم متصل است در هر مقطعي انسان بخواهد به يك مقصدي برسد بايد در آنجا بوته آزمايش موفقانه سر برآورد اين‌چنين نيست كه فقط براي دنيا باشد يا براي آخرت باشد در موارد ديگر كه سخن از امتحان به ميان مي‌آيد قرآن كريم اين را براي اينكه درون روشن بشود يك اصل كلي مي‌‌داند و ذكر مي‌كند در همين اين بخش يعني آيات محل بحث سوره? مباركه? «آل عمران» كه فرمود در آيات محلّ بحث فرمود كه آنچه كه به عنوان آزمون اتفاق مي‌افتد كه ?وَ تِلْكَ اْلأَيّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النّاسِ? اگر به سود ظاهري كافران بود براي مؤمنين جنبه تمحيص دارد و اگر به سود مؤمنين بود براي كافران جنبه محق دارد كه فرمود: ?وَ لِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرينَ? نظير همان دو تا مثال سوره? «رعد» وقتي كه سيل در خروش و تلاش و كوشش است براي آب جنبه نفع دارد و براي آن حباب جنبه رخت بربستن يا فلز كه گداخته مي‌شود براي آن فلز جنبه ناب ماندن و خالص شدن دارد و براي آن حباب و كف جنبه از بين رفتن اينكه فرمود: ?وَ تِلْكَ اْلأَيّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النّاسِ? بازده اين مداوله آن است كه ?وَ لِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذينَ آمَنُوا? اينها بشوند تمحيص تخليص، تهذيب و ناب بمانند آنها بشوند دود و بخار و حباب و بروند اين ?وَ يَمْحَقَ الْكافِرينَ? نه يعني همه كافران از روي زمين برداشته مي‌شوند نه در هر مقطعي كه مؤمن و كافر به نبرد برخاستند در آن مقطع مؤمن مي‌ماند و كافر رخت برمي‌بندد البته در آينده نزديك يا دور اين علف هرز دوباره سبز مي‌شود كه ?جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيِّ عَدُوًّا شَياطينَ اْلإِنْسِ وَ الْجِنِّ? پس اين ?وَ يَمْحَقَ الْكافِرينَ? معنايش اين نيست كه به نحو عام استقراعي همه كافرين را با يك امتحان از بين ببرد نه در آن مقطع كافران آن مقطع محو مي‌شوند ولي براي بعد هم باز كافران ظهور مي‌كنند امتحان اين خصيصه را دارد و كل آنچه كه در جريان واقع مي‌شود كارگردان اين صحنه فقط رب العالمين است به نام ذات اقدس الهي اين مجموعه را خدا دارد مي‌گرداند بدون اينكه خودش زير پوشش اين زيرمجموعه باشد منتها بعضيها دستياران الهي‌اند مأموران الهي‌اند مدبرات امرند كه كارها تقسيم مي‌شود آنچه كه به زيان انسانهاست به وسيله شياطين انجام مي‌گيرد به عنوان وسوسه، اغرا ?لأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ? ... ?لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي اْلأَرْضِ? و مانند آن مطرح است و آنچه كه به سود مؤمنين است از قبيل توفيق، تأييد، تصديق و امثال ذلك به فرشته‌ها مرتبط است كه ?أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ? درباره حزب الله و مانند آن هم دارد كه ?كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ اْلإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ? يا در همين سوره? مباركه? «آل عمران» قبلاً اين آيات خوانده شد كه ?بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ? آن وقت فرشتگان مي‌شوند عامل تأييد و تصديق و توفيق و امثال ذلك شياطين و ابالسه مي‌شوند عامل اغوا و اضلال و امثال ذلك و كل اين مجموعه را ذات اقدس الهي دارد مي‌گرداند همه اينها رسالت الهي را به عهده دارند اين طور نيست كه در نظام توحيد الهي شياطين در قبال رحمان باشند يك شيطان داشته باشيم يك رحمان بلكه شيطان تدبير شده زير پوشش رحمانيت خداست و كاري را بدون اجازه حق انجام نمي‌دهد و در نظام تكوين جز خير چيزي نيست و مأموريت هم دارد و انجام هم مي‌دهد كار شيطان در نظام تكوين حق است و خودش اهل جهنم مثل اينكه جايي ما بدتر از جهنم نداريم اما جهنم در كل نظام حق است چون جهنم كار خداست اگر جهنم نبود خيليها به دام تباهي مي‌افتادند يعني اكثري مردمي كه خدا را خوفاً من النار عبادت مي‌كنند اگر بيايند بيرون از دستگاه خلقت و دستگاه خلقت را از بيرون ببينند به پاي جهنم مي‌افتند و پاي جهنم را مي‌بوسند مي‌گويند تو باعث شدي كه ما بد نشديم مثل اينكه كسي كه بيرون از يك كشوري برود و اين كشور را از بيرون نگاه كند در و ديوار زندان را مي‌بوسد مي‌گويد تو باعث شدي كه از ترس تو دست به جنايت نزدم آنها كه شوقاً الي الجنه هستند يا حباً لله عمل مي‌كنند آنها حسابشان بازتر است اما اكثري كه خوفاً من النارند آنها به بركت جهنم دست به كار بد نمي‌زنند.
پرسش:...
پاسخ: بله اگر جهنم نباشد خوفي نيست خوف بدون عامل مخافة نقشي ندارد كه لذا خيليها از ترس زندان آدم خوبي‌اند پس زندان نسبت به بوستان و گلستان جاي بسيار بدي است اما در مجموعه نظام جاي بسيار خوبي است جهنم نسبت به بهشت بسيار جاي بدي است اما در مجموعه نظام آفرينش جاي بسيار خوبي است وقتي ذات اقدس الهي نعمتها را در سوره? «الرحمن» مي‌شمارد و اقرار مي‌گيرد همان طوري كه با برشماري نعمتهاي بهشت مي‌فرمايد اينها نعم ما هستند ?فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ? آنجايي هم كه سربهاي گداخته را روي سر كافران مي‌ريزند ?يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ? ?فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ? اين ?فَبِأَيِّ آلاءِ? يك ترجيح بندي است به منزله به به است خلاصه كه ما چقدر نعمتهاي خوبي داريم با آن ديد اشرافي كه انسان از سقف عالم آفرينش اين جهان را مي‌بيند مي‌بيند چقدر جاي خوبي است جهنم چقدر جاي خوبي است بهشت چون همه كساني كه بالأخره دست به صلاح زدند يك گوشه‌شان آن ترس از جهنم بود وجود جهنم در كل جهان نعمت الهي است همان طوري كه وجود بهشت نعمت است وگرنه خودش نسبت به بهشت بسيار جاي بدي است شيطان هم همين‌طور است هر كسي به هر جايي رسيده است از بركت وسوسه شيطان است اگر وسوسه نباشد مبارزه با نفس نباشد جهاد اكبر نباشد ولايي در كار نيست.
پرسش:...
پاسخ: نه چون زنا كه زمينه سعادت نيست زنا يعني افتادن به سقوط وسوسه به زنا حق است معصيت يعني سقوط و سرشكستگي معصيت كه جند اله نيست فرمود معاصي غير از شيطان است خب وقتي در حدود بيست گناه يا بيست تكليف از اين تكاليف قطعي را در سوره? «اسرا» ذكركرد فرمود خدا از همه اينها بيزار است ?كُلُّ ذلِكَ كانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا? معصيت يعني سقوط و سرشكستگي آنجا كه بشر افتاد وسوسه چيز خوبي است همه اولياي الهي كه بر اساس ?وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا? به جايي رسيده‌اند براي اينكه با وسوسه جنگيدند اگر وسوسه نباشد اگر دعوت به فساد نباشد ديگر جهاد داخلي نيست جهاد اكبر نيست ?وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا? نيست منتها بدا به حال كسي كه با داشتن حجتين الهي يعني عقل و وحي گوش به وسوسه شيطان بدهد شيطان هم در قيامت به او مي‌گويد كه ?فَلا تَلُومُوني وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ? خدا وعده حق داد من وعده باطل دادم من هميشه دروغ گفتم او هميشه راست گفت شما فهميديد من هميشه دروغ مي‌گويم و فهميديد او هميشه راست گفت ?إِلاّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي فَلا تَلُومُوني وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ? اينكه ?وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ? يعني شما فهميديد كه من هر چه گفتم دروغ گفتم كه مكرر فهميديد كه چون اگر كسي نفهمد به آن مقام راه پيدا نكند محافظه نمي‌شود اين قدر وعده‌هاي دروغ شيطان مي‌دهد تا براي همه بيّن الرشد مي‌شود خلافش و بيّن الغي مي‌شود وفاقش لذا شيطان در قيامت مي‌گويد كه ?وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ? شما كه مي‌دانيد من دروغ مي‌گويم ?إِنَّ اللّهَ وَعَدَكُمْ? ?وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ? و من وعده خلاف دادم شما مي‌دانستيد من دروغ مي‌گويم خب مي‌خواستيد نياييد
پرسش:...
پاسخ: بله، مبعود به وسوسه است چون مي‌فرمايد اين رسالت ما را دارد انجام مي‌دهد ?أَنّا أَرْسَلْنَا الشَّياطينَ عَلَى الْكافِرينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا? شيطان رسالت را در نظام الهي دارد رسالت شيطان در كل نظام نظير رسالت جهنم است خودش در جهنم مي‌سوزد اما براي يك عده نظير كلب معلم است همان طوري كه در بحثهاي قبل گذشت نسبت به يك عده اصلاً حق پارس ندارد و آن مخلصين‌اند كه از امتحانها به در آمده‌اند نسبت به آنها حق پارس كردن و وسوسه كردن ندارد براي اينكه آنها رسيدند به جايي كه شيطان نمي‌داند آنها چه مي‌خواهند و آنچه را كه هم كه شيطان بلد است به عنوان حبائل و دست و ابزار بازي مورد علاقه آنها نيست لذا نمي‌تواند مخلصين را فريب بدهد گفت ?إِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ? براي اينكه اين چيزهايي كه من در مغازه دارم اينها خريدار نيستند آنچه كه آنها خريدار هستند در دسترس من نيست من بدلي بسازم آنها لقاء الله مي‌خرند و همان جاها هستند من حبائل‌ام دنيا است و زرق و برق است و زن است همين ?زُيِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ? اينها ابزار مغازه من اينهاست آنها روي همه اينها پا گذاشتند رسيدند به جايي كه من دسترسي ندارم به آنها تا بدلي‌اش را بسازم نه اينكه نخواهد نمي‌تواند ?إِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ? كه دسترسي ندارد
پرسش:...
پاسخ: بله ديگر وجود شيطان، آن در بحثهاي قبل گذشت كه شخص او ضروري است مثل اينكه مرض در كل نظام ضروري است اگر مرض نباشد هرگز پزشكي با همه آن دامنه‌هاي وسعتش پيشرفت نمي‌كرد اما همه ما مؤظفيم مريض نشويم وقتي از بيرون نظام را فكر مي‌كنيم مي‌بينيم مرض رحمت و بركت است تا فشار نباشد تا درد نباشد كسي به سراغ پي بردن اسرار گياهان نمي‌رود همه پيشرفتهايي كه در پزشكي شد محصول مرض است اما همه ما مؤظفيم از مرض بپرهيزيم و مريض نشويم وجود شخص كه اين شخص الا و لابد بايد در عالم باشد اين‌‌چنين نيست كه اصل وسوسه در عالم حق است شيطان مؤظف است كه وسوسه نكند و مؤظف است كه استكبار نداشته باشد و مانند آن خب شيطان در كل نظام كار كلب معلم و سگ تربيت شده را انجام مي‌دهد نسبت به مخلصين حق پارس كردن ندارد مثل كلب معلمي كه در خانه بسته است و مهمان آشنايي براي صاحبخانه مي‌آيد اين اصلاً مي‌بيند كه از يك راه سرّي اين مهمان آمده و صاحبخانه هم به استقبال او آمده او را در اتاق پذيرايي دارد جا مي‌دهد حق پارس كردن ندارد اين براي اين از مخلصين گذشته نسبت به توده مردم مؤمن اين مؤظف است پارس كند اين ?يُوَسْوِسُ في صُدُورِ النّاسِ ? مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ? چه جني‌ها چه انسيها چه جنها و چه انسها انسانها را وسوسه مي‌كنند اين يك كار مقدسي است وسوسه مي‌كنند به عنوان امتحان خب از اين طرف هم وحي هست ?فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها? هست از آن طرف هم ?لِلّهِ عَلَى النّاسِ? حجتين هست عقل و وحي هست از اين طرف هم وسوسه هست در اينجا جهاد اكبر شروع مي‌شود ?الَّذينَ جاهَدُوا فينا? ظهور مي‌كند اگر كسي به پارس اين كلب معلم اعتنا نكرد به اين وسوسه اعتنا نكرد چند قدم راه را رفت طي راه بقيه راه براي او خيلي سهل است ?اَمّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى ? وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى ? فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى? اصلاً گناه نكردن براي او سخت نيست بعضيها وقتي امتحان مالي يا غير مالي پيش مي‌آيد بايد خودشان را بخورند فشار بدهند يك چندين بار استغفار بكنند چندين بار اعوذ بالله بگويند تا دستشان آلوده نشود بعضيها نه الحمد لله خيلي راحت امتحان مي‌دهند موارد فراواني براي اينها پيش مي‌آيد خيلي عادي و به آساني بي‌گناه مي‌گذرند اين ?فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى? است و اگر كسي اوايل راه است مي‌خواهد گوش به وسوسه بدهد اين دست و پايش مي‌لرزد تا ـ معاذ الله ـ چندين بار وقتي گوش داد گناه براي او عادي مي‌شود خيلي به طور عادي دروغ مي‌گويد اين است كه ?وَ أَمّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى ? وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى ? فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى? اينجا هم خيلي به آساني دروغ مي‌گويد به آساني گناه مي‌كند براي اينكه آن راه را حالا رفته ذات اقدس الهي فرمود هر راهي را كه شما انتخاب بكنيد ما وسيله تندرو در اختيارتان مي‌گذاريم مواظب باش هر راهي را كه رفتي تند مي‌روي ?ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ? كار خدا تيسير راه است صاف كردن و اتوبان كردن راه است حالا هر طرف بخواهي بروي آزادي اين‌‌چنين نيست كه اگر راه بد را خواستيد برويد ما راه را اتوبان نكنيم نه اصل كلي اين است كه ?ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ? خدا راه را صاف مي‌كند حالا تا كدام راه را انتخاب بكنيد.
پرسش:...
پاسخ: سقوط مي‌كنند؟ اين معلوم مي‌شود ?وَ اللّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ? هست در درونش چيزي بود كه صاف نكرده است فرمود: ?وَ اللّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ? اين ?ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ? كه در جريان ابليس فرمود يعني بعضيها در نهانشان كان يكتم بود يك راز مگو را مدام مرتب كتمان مي‌كرد تا بالأخره يك وقتي ظهور كرده پس انتخاب راه به عهده خود آدم است تيسير فراهم كردن وسيله صاف كردن جاده آسان كردن راه آن كار خداست.
پرسش:...
پاسخ: نه راه را باز كرده فرمود: ?كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ? ما وسيله فراهم مي‌كنيم اين‌چنين نيست كه اگر كسي خواست ربا بخورد خدا وسيله فراهم نمي‌كند از آن طرف يك عده محتاجان را به در مغازه او مي‌فرستد تا بيازمايد از آن طرف كار او را هم رونق مي‌دهد تا پول دستش بيايد.
پرسش:...
پاسخ: اينها هم گذشت جريان سامري گذشت جريان ?وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا? گذشت كساني كه سمت نگرفتند يعني ولي الله نشدند رسول الله نشدند خليفة الله نشدند عصمت همراه است سمت نگرفتند تا آخرين لحظه خطر يك احتمال خطر هست اما البته انبيا آنهايي كه معصوم‌اند و ذات اقدس الهي درون آنها را مي‌داند كه اينها چه گروهي‌اند در هر امتحاني موفقانه بيرون مي‌آيند به اينها سمت مي‌دهد سمت‌دارها هرگز كشف خلاف نشده اما بي‌سمتها هم جريان بلعم باعور آمده فرمود: ?وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا? هم جريان سامري آمده كه گفت ?بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا? ?بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا? به جايي رسيد كه ديد چيزي را كه از ديگران پنهان است خب بنابراين كار را انسان بايد انتخاب بكند شيطان در هر مقطعي مأموريت خاص دارد نسبت به اوساط مردم وسوسه مي‌كند و وسوسه چيز خوبي است چون جنگ از همين جا شروع مي‌شود بعد گفت كه من كه بر شما مسلط نبودم خدا هم مي‌فرمايد كه ?إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ? تو كه مسلط نيستي تو بايد وسوسه كني خب اگر شخص با داشتن الهامي كه سرمايه اولي است ?فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها? بعد با عقلي كه خدا به او اعطا كرد وحي‌اي كه از بيرون فرستاد با اين مجموعه با داشتن اين مجموعه به دام شيطان افتاد از آن به بعد خدا به او مهلت داد براي توبه و انابه چندين بار دعوت كرد كه برگرد انابه كن رجوع كن توبه كن در باز است باز نسبت به اين مهلت هم بي‌اعتنايي كرد توبه و انابه را هم ناديده گرفت از آن مقطع نهايي گذشت وقت نهايي كه مي‌رسند از آن به بعد اين شخص تحت ولايت شيطان است شيطان رسالت الهي را به عهده مي‌گيرد خدا فرمود: ?أَنّا أَرْسَلْنَا الشَّياطينَ عَلَى الْكافِرينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا? ?إِنّا جَعَلْنَا الشَّياطينَ أَوْلِياءَ? اما ?لِلَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ? در آن بخش سوم راه اينها تحت ولايت شيطان‌اند بخش اول وسوسه است بخش دوم كه حالا اين شخص به سوي اختيار خودش افتاد به دام گناه مدام مهلت است مدام دعوت است مدام دعوت به انابه و رجوع و برگشت و توبه است بياييد راه باز است رسيدند به جايي كه صريحاً به پيغمبرشان مي‌گويند كه ?سَواءٌ عَلَيْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظينَ? اين بخش سوم راه را با اينكه مكلف هستند اينها تحت ولايت شيطان‌اند فرمود: ?كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاّهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْديهِ إِلى عَذابِ السَّعيرِ? آن بخش سوم اين است كه من تولاه كسي كه آمد زير پوشش ولاي شيطان به راحتي معصيت مي‌كند از آن به بعد وليّ او شيطان است و شيطان هم رسالت الهي را دارد انجام مي‌دهد اين‌چنين نيست كه يك درنده‌اي را ذات اقدس الهي بيجا به جان مؤمنين بفرستد كه فرمود ما اين را فرستاديم ?أَنّا أَرْسَلْنَا الشَّياطينَ عَلَى الْكافِرينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا? ?إِنّا جَعَلْنَا الشَّياطينَ أَوْلِياءَ? اما ?لِلَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ? اين براي مقطع سوم است امتحان براي اين است كه انسان از دام اين بيفتد بيرون به دام اين نيفتد و خودش را نجات پيدا كند پس كل كارها را رب العالمين دارد مي‌گرداند و وجود امتحان مي‌شود ضروري تا درون روشن بشود دستياران امتحان يك عده شياطين‌اند به عنوان مأموران اضلال يك عده فرشته‌اند به عنوان تأييد ?وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ? يا ?يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ? يا ?إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا? يك وقت انسان مي‌بيند آرام شده نمي‌داند اين آرامش را چه كسي به او داده اين آرامش يك وصف وجودي است امر عدمي كه نيست اين وصف وجودي يك عامل مي‌طلبد و جنبه رحمت و فضيلت هم دارد اين نه خود بخود پيدا شد نه خود انسان به خودش داد نه از راه بد آمده اين راه را فرشته‌ها به آدم دادند ديگر اگر يك وقتي انسان آرميد اوايل وسوسه مي‌كرد كه آيا اين كار را بكنم يا نكنم بعد آرام شد احساس سبكي كرد اين ?إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ? اين نور را فرشتگان در قلب او القا كردند ديگر بيخود كه نيامده كه اينها مي‌شوند مويدان الهي كه ?كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ اْلإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ? آن‌گاه ذات اقدس الهي در خيلي از موارد پرده برمي‌دارد مي‌فرمايد شما همانهايي بوديد وقتي كه فضيلت شهادت را درجه شهادت و شاهدان را ما ذكر كرديم شما هوس كرديد شهيد بشويد بعد از جريان بدر وقتي فضائل شهادت و شاهدين آن صحنه را ما بازگو كرديم شما مشتاق شهادت شديد بعد جريان احد كه شد همين‌طور صاف صاف نگاه كرديد و حاضر نشديد دين را ياري كنيد بعضيها در شرايط عادي مي‌گويند اگر ما وسايل مالي خدا براي ما فراهم بكند امكانات مالي پيدا كنيم انفاق مي‌كنيم صدقات داريم خيرات و مبرات داريم مراكز عام المنفعه داريم بعد خدا همانها را امتحان مي‌كند مي‌بيند نه جور ديگر درآمده فقط يك گروه را قرآن مي‌ستايد آنها كه در هر دو حال يك جور فكر كردند آنها همانهايي بودند كه بحثشان در همين سوره? «آل عمران» قبلاً گذشت فرمود كه اينها كساني هستند كه ?فِي السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ?يك نحو فكر مي‌كنند اين ?فِي السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ?آيه? 134 سوره? «آل عمران» بود كه در بحث قبل هم گذشت فرمود بهشت ?عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ? است ?أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقينَ? متقين چه كساني‌اند ?الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ? اين است كه آن وقتي كه حالت سرور دارد يا حالت زيانباري را احساس مي‌كند در هر دو حال يكنواخت است ينفق است كساني هستند كه آن طوري كه در سوره? «توبه» آمده قبل از اينكه دستشان به جايي بند بشود ليت و لعل داشتند وقتي امكانات فراهم شده است راه ديگر را طي كرده‌اند كساني‌اند كه مي‌گويند ?لَئِنْ آتانا?آيه? 75 سوره? «توبه» است ?وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصّالِحينَ? اينها تعهد سپردند اگر امكانات ما خوب بشود وضع مالي‌مان خوب بشود ما اهل صدقه‌ايم و جزء صالحين‌ايم همين كه يك كمي امكانات خدا به اينها داد كشف خلاف فراوان شده سرّ اينكه ما متأسفانه نتوانستيم نيازهاي اين نظام مقدس را كه بهترين نظامهاي روي زمين است برآورده كنيم براي اينكه اخلاق به معناي حقيقي در ما روشن نشده همين كه دست ما به مال و ميز و مقام بند شد كشف خلافمان زيادشد براي اينكه ما نتوانستيم خودمان را بسازيم و حضرت حجت هم ظهور بكند همين است بالأخره فرمود بعضيها هستند تعهدشان اين است كه اگر مقام و ما به جايي برسيم كه امضاي ما مقبول باشد امضاي ما را بخرند و بخوانند مصلحت نيست كه از پرده برون افتد راز هر مشكلي كه هست از خود ماست ديگر وگرنه آن مسئولين نظام و آن امام و آن شهدا و آن جانبازان و آن بزرگواران كه نورند ما نتوانستيم بالأخره اين نيازهاي اوليه را تأمين بكنيم يعني آدم خوب باشيم برويم بار نظام را به دوش بكشيم و به خوبي هم اين بار را بكشيم همين كه دستمان به مقام رسيد يك قدري پول پيدا شد نتوانستيم تحمل كنيم فرمود
پرسش:...
پاسخ: همين بايد بسازد اين آيات ديگر اگر اين آيات نسازد مسائل اخلاقي نسازد ما مسائل اخلاقي را فقط اين مي‌دانيم كه يك قدري بناليم و يك قدري دعاي كميل بخوانيم يك قدري حرم برويم خيال مي‌كنيم اخلاق يعني همين اينها كارهاي ساده اخلاقي است اما كسي كه سرفراز باشد و براي او ثابت شده باشد كه مال فقط براي آبرو ريختن به دست آدم مي‌آيد نه آبرو دادن اين كار كار همه كسي نيست مال براي اينكه آبروي آدم را ببرد مي‌آيد به دست آدم نه براي اينكه به آدم آبرو بدهد ميز براي اينكه آبروي آدم را بريزد آدم را تفاله كند و منعزل كند به دست آدم مي‌آيد نه براي اينكه به آدم آبرو بدهد با اين ديد بايد برويد اول بايد خود را بسازيم يك، بايد هم برويم دو، نظام را هم تثبيت كنيم سه، فرمود يك عده تعهدشان اين است مي‌گويند اگر وضع ما خوب بشود امضاي مقبول داشته باشيم همچنين و همچنان وقتي يك كمي امضايشان خوانا شد مي‌بينيم يك جور ديگر درمي‌آيند ?وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللّهَ? كه ?لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ? ما هم اهل صدقه مي‌شويم تصدق مي‌دهيم حالا نگاه كنيد خطر اين كار چيست ?وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصّالِحينَ? ?فَلَمّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ ? فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقًا في قُلُوبِهِمْ إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ? خطر اين كار اين است كه خدا مهر نفاق به اينها زده اينها را منافق كرده و كسي كه عمري با خدا تعهد سپرد كه من اگر وجيه المله شدم امضاي معقول داشته بودم و در جامعه حرفم خريدار داشت من تعهد سپردم كه اهل تصدق باشم و از صالحين باشم ?فَلَمّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ? آن‌گاه مهر نفاق زد فرمود تو ديگر منافقي ?فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقًا? چه موقع ? في قُلُوبِهِمْ? تا چه وقت يك نفاق زودگذري نيست كه دو سال منافق باشد ده سال منافق باشد بعد توبه كند ?فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقًا في قُلُوبِهِمْ إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ? تا دم مرگ منافق است بعد از مرگ هم كه جا براي توبه نيست اين نفاق يعني همين كه توفيق را بگيرد اين مي‌شود دو‌رو ديگر اين شخص ملكه‌اش اين شد كه با خدا تعهد مي‌بست كه ?لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصّالِحينَ? اين تعهد ?فَلَمّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ? اين هم مقام عمل اين دورو بودن ديگر مي‌ماند اين توفيقي كه نصيب يك چنين آدمي بشود بتواند دورو را يك رو بكند ديگر خدا به او نمي‌دهد نه اينكه خدا كسي را منافق كند توفيق ديگر نمي‌دهد كه اين شخص دست از نفاق بردارد ?فَأَعْقَبَهُمْ? يعني عاقبت اين كار همين است عقاب را عقاب گفتند براي اينكه به دنباله عمل است ديگر چون عقب هر كاري قرار مي‌گيرد كار بدوي كه نيست كه ?فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقًا في قُلُوبِهِمْ? تا چه وقت ?إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ? يعني اين شخص ديگر حالا لكه نفاق خورده و اين منافقاً به سر مي‌برد و نمي‌داند منافق است كسي كه مي‌گويد من وقتي قدرت دستم برسد از حيثيتم مايه مي‌گذارم به سود مردم وقتي قدرت به دستش رسيد از حيثيت مردم روي حيثيتهاي كاذب خود انبار كرده اين شخص منافقاً دارد زندگي مي‌كند و نمي‌داند خب آنجا هم در جريان جنگ فرمود كه شما كساني بوديد كه ?وَ لَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ? ?فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ? گفتيد ?يَا لَيْتَنِي كُنتُ مَعَهُمْ?درباره شهداي بدر يا ليت و لعل مي‌گفتيد تا جريان احد پيش آمد ديديم كه نگاه كرديد ناظر خارج بوديد تماشاگر بوديد در مسائل مالي هم ما تعهد شما را مغتنم شمرديم به شما امكانات داديم گفتيد ?لَنَصَّدَّقَنَّ? ديديم نشد گفتيد ?لَنَكُونَنَّ مِنَ الصّالِحينَ? با غلاظ و شداد و نان تأكيد ثقيله ذكر كرديد ديديم نشد اين لكه را ديگر شستشو نمي‌كنيم ?فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقًا في قُلُوبِهِمْ إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ? براي اينكه ?بِما أَخْلَفُوا اللّهَ? آن هم استدلال مي‌كند ?بِما أَخْلَفُوا اللّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ? خب اين بازده امتحان است اين مجموعه را كه شما نگاه مي‌كنيد مي‌بينيد كارش ?لِيَميزَ اللّهُ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ? است تا يك عده همچنين به بهشت نروند آخر بهشت نظير باغهاي دنيا و پاركهاي دنيا نيست كه خالص و ناخالص بروند كه در عالم قيامت خدا به عنوان حق ظهور مي‌كند ?يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللّهُ دينَهُمُ الْحَقَّ? خب اگر حق ظهور مي‌كند چطور ظهور مي‌كند جز آن است كه ?تُبْلَى السَّرائِرُ? بايد باشد جز آن است كه ?يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا? كه بر خودشان امر مشتبه شد اين اشتباه از خودشان گرفته بشود اين را با امتحان حل مي‌كنند ديگر آن روز اگر ?جَنّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ? نظير پارك دنيا باشد كه همگان بروند كه آخرت نيست اين مي‌شود دنيا آخرت كه دار القرار است روز ?وَ امْتازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ? است روزي است كه اين «الدنيا مزرعة الاخره» يعني مزرعه هميشه مزرعه است يا يك انباري هست يك خرمني هست يك آسيايي هست الآن در مزرعه پوست و گندم با هم‌اند پوست و جو باهم‌اند آن غذاي حيوان و غذاي انسان باهم‌اند هميشه مزرعه مزرعه است يا اين مزرعه يك وقت درويي دارد و ?وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ? يك درويي مي‌شود وقتي درو شد اينها را انبار مي‌كنند در خرمن بعد خرمن‌كوبي مي‌كنند وقتي خرمن‌كوبي كردند ديگر ?وَ امْتازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ? است وقتي در خرمن‌كوبي كوبيدند پوستها از مغزها كنار مي‌روند آن پوستها را مي‌دهند به حيوان يا دود مي‌كنند مغزها را مي‌برند خوراك انسان مي‌كنند الآن همه در مزرعه دنيا همه سبزند مرگ كه فرا مي‌رسد اين مزرعه درو مي‌شود در قبر كه مي‌روند انبار مي‌شوند قيامت ديگر بكوب بكوب شروع مي‌شود ?وَ امْتازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ? شروع مي‌شود پوستها را مي‌برند در جهنم دود مي‌كنند صاحبان لب و الباب و اولوا الالباب و لبيب و اينها را مي‌برند بهشت اين مي‌شود مزرعه براي آن آخرت و تا بكوب بكوب شروع نشود پوست اين گندم را رها نمي‌كند فرمود ما يك امتحاني داريم به نام بكوب بكوب اين كار مي‌شود امتحان و اين كار براي اين است كه ?لِيَميزَ اللّهُ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ? گرچه در نوع موارد گاهي مي‌فرمايد: ?وَ اللّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ? گاهي مي‌فرمايد: ?وَ اللّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ? بعد مي‌فرمايد: ?أَمْ حَسِبَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللّهُ أَضْغانَهُمْ? ما مي‌دانيم در دل اينها چيست ولي مي‌خواهيم بيرون بكشيم كه خودش هم بفهمد مبادا كسي خيال بكند كه در حقيقت امتحان اين‌ چنين اخذ شده كه خدا نمي‌داند فرمود نه اين ‌طور نيست ?أَمْ حَسِبَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللّهُ أَضْغانَهُمْ? اين كار را مي‌كنيم بالأخره ما از درونش در مي‌آريم.