موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسيرسوره مبارکه آل عمران جلسه255

مدت زمان: 42:54 اندازه نسخه كم حجم: MB 3.60 دانلود اندازه نسخه پر حجم: 7.36 MB دانلود


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ حَتَّي إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَعَصَيْتُم مِن بَعْدِ مَا أَرَاكُم مَا تُحِبُّونَ مِنكُم مَن يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنكُم مَن يُرِيدُ الآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنكُمْ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ ?152? إِذْ تُصْعِدُونَ وَلاَ تَلْوُونَ عَلَي أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ فَأَثَابَكُمْ غَمَّا بِغَمٍّ لِكَيْلاَ تَحْزَنُوا عَلي مَا فَاتَكُمْ وَلاَ مَا أَصَابَكُمْ وَاللّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ?153?
در بحثهاي قبل كيفيت بيان بودن قرآن كريم مشخص شد، در يكي از آيات سوره? مباركه? «ال‌عمران» كه بحثش قبلاً گذشت فرمود: ?هذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُديً وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ? آيه? 138 همين سوره? «ال‌عمران»، اين ?هذَا بَيَانٌ? نشانه? آن است كه دستورات قرآن تعبّد محض نيست در خيلي از موارد مسائل را تحليل مي‌كند يكي از بحثهاي تحليلي قرآن همين جريان جنگهاي گوناگوني بود كه اتفاق افتاد، قبل از اعزام نيرو به جبهه رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نظاميان را توجيه مي‌كرد اصل هدف را بازگو مي‌كرد كيفيت جنگ را مشخص مي‌كرد فضيلت جنگ را در برابر كفر مشخص مي‌كرد و مانند آن بعد از اعزام نيرو دوباره اينهايي كه به مسجد برمي‌گشتند حضرت آن نقطه قوتهاي جنگ را نقاط ضعفهاي جنگ را تشريح مي‌كرد تا اينها كارآمد بشوند لذا در اين زمينه خدا فرمود: ?هذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُديً وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ? يكي از آن موارد تبيين و تحليل مسائل نظامي سياسي همين جريان احد است قبل از اعزام نيرو رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) آنها را توجيه كرد خطر حمله? بيگانه‌ها را مشخص كرد ضرورت دفاع را مشخص كرد عظمت شهادت را شرح داد و مانند آن. بعد وقتي كه رفتند جبهه و آن حادثه پيش آمد و برگشتند آيات فراواني در همين زمينه نازل شد كه نقطه قوتها و نقطه ضعفها مشخص بشود تا بشود ?هذَا بَيَانٌ لِلنَّاس? طوري است كه از آن به بعد ?لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ? است و ?وَيَحْيَي مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ? است طوري قرآن مسائل را بيان مي‌كرد كه معارف ديني براي آنها بيّنه مي‌شد روشن و آفتابي مي‌شد در جريان جنگ احد مسئله را براي اينها به صورت بيّن روشن كرد فرمود قبلاً خدا وعده? نصرت داد به وعده وفا كرد وعده? نصرتش مشروط به صبر شما بود تا صابر بوديد از نصرت الهي برخوردار شديد ?وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ حَتَّي إِذَا فَشِلْتُمْ? اين ?حَتَّي إِذَا فَشِلْتُمْ? يعني نصر الهي ادامه داشت تا آن وقتي كه شما اراده‌تان ضعيف شد وقتي كه اراده‌تان ضعيف شد زمينه? نزاع فراهم شد وقتي نزاع فراهم شد يك عده اطاعت كردند يك عده عصيان كردند و آنهايي هم كه اطاعت كردند ?وَيَحْيَي مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَة? بود و آنهايي كه عصيان كردند ?لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَة? بود چون ?مِن بَعْدِ مَا أَرَاكُم مَا تُحِبُّونَ? بود. آنهايي كه مبتلا به ضعف اراده شدند و نزاع كردند و سرانجام معصيت كردند هيچ دليلي نداشتند براي اينكه ?مِن بَعْدِ مَا أَرَاكُم مَا تُحِبُّونَ? بود بعد از اينكه خداوند نصر را ارائه? اينها داد اينها هيچ بهانه‌اي نداشتند آ‌ن‌گاه راه را هم چنان باز گذاشت كساني كه عصيانشان از حد عمل نگذشت به اعتقاد نرسيد يعني به ارتداد و امثال ذلك نرسيد مورد عفو الهي شدند چون ايمانشان محفوظ بود ?وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ? آنهايي كه به حد نفاق و ارتداد رسيد آنها را در آيات بعد شرح مي‌‌دهد كه اينها كساني هستند كه ?أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ? اينها مشمول عفو الهي نيستند چون مؤمن نيستند.
خب، فرمود: ?وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم? يعني كافران را محسوس كرديد مستأصل كرديد، حسّه يعني «أزال حسّه» مثل رأسه «رأسه» يعني «اصاب رأسه»، «بطنه» يعني «أصاب بطنه» و مانند آن «حسّه» يعني «أزال حسّه و أصاب حسّه» خب ?بِإِذْنِهِ حَتَّي إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَعَصَيْتُم? روي اين تقرير ديگر لازم نيست كه ما بگوييم جواب «إذا» محذوف است يعني «حتي إذا فشلتم» خداوند «منعكم نصره» اين ديگر لازم نيست براي اينكه اين «حتي إذا» به معناي «إلي» خواهد بود يعني «لقد صدقكم الله وعده إلي عن فشلتم» تا آن وقت.
مطلب بعدي آن است كه اين «فشل» گاهي قبل از تنازع است چنانچه در بحث ديروز گذشت گاهي بعد از تنازع گاهي اوّل قدرت است ولي خودخواهي زمينه? نزاع را فراهم مي‌كند آن‌گاه آن «فشل» بعد از تنازع پيش مي‌آيد كه فرمود: ?وَلاَتَنَازَعُوافَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ? كه فشل را با فاء تفريح متفرّع بر تنازع كرد، گاهي خود فشل و ضعف اراده زمينه? نزاع مي‌شود نظير آنچه كه در سوره? «انفال» آمده، در سوره? «انفال» جريان جنگ بدر را كه تشريح مي‌كند در آيه? 43 اين‌چنين مي‌فرمايد، 43 سوره? «انفال» ?إِذْ يُرِيكَهُمُ اللّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلاً وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيراً لَفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ? اگر رقم واقعي دشمنها را نشان توي پيامبر بدهد و تو هم براي مردم بازگو كني مردم دچار ضعف اراده مي‌شوند و اين ضعف اراده زمينه? نزاع را فراهم مي‌كند يك عده مي‌گويند برويم يك عده مي‌گويند نرويم و مانند آن كه آنجا فشل و ضعف اراده يا أحياناً هراس زمينه? تنازع را فراهم مي‌كند نظير همين جريان احد؛ پس گاهي فشل قبل از تنازع است گاهي فشل بعد از تنازع ?حَتَّي إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ? اين كلمه? «في الامر» يعني درباره? قصّه و شأن و جريان، اختصاصي به امر در مقابل نهي ندارد گرچه عده‌اي در خلال تفسير نظير آنچه كه در تفسير امام رازي آمد احتمال دادند كه ?تَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ? يعني امر در مقابل نهي، امر رسول خدا اين بود كه شما آن سنگر را حفظ كنيد اين تيراندازها از جا حركت نكنند در آن دهنه? كوه احد بايستند و عده‌اي در اين امر تنازع كردند گفتند ديگر امر انتصال شد ما موظّف نيستيم در اين سنگر بمانيم عده‌اي گفتند امر هم چنان باقي است ما بايد انتصال كنيم ولي ظاهراً منظور از اين امر همان شأن و كار است كه در سوره? «انفال» هم به همين صورت آمده كه ?وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيراً لَفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ?.
مطلب بعدي آن است كه اين عصيان كه منشاءش حبّ دنياست ?مِنكُم مَن يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنكُم مَن يُرِيدُ الآخِرَةَ? باعث شد كه خداوند آن سلطه‌اي كه نصيب مسلمين كرده بود علي الكافرين آن را برداشت فرمود:?ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ? شما را يعني مسلمين را از كافرين منصرف كرد به حال خودتان پرداختيد، اين انصراف مسلمين از كافرين در دو بخش قرآن مطرح شد در يك بخش به عنوان فشل و تنازع و عصيان مطرح شد در بخش ديگر هم به خدا اسناد داده شد.
خب، جمع اين دو اسناد و دو بخش چگونه است؟ در قسمت اوّل فرمود كه شما ضعف اراده دامنگيرتان شد تنازع كرديد معصيت كرديد در اثر دنياخواهي بالأخره از آنها باز مانديد همين جريان را در جمله? بعد به خدا اسناد مي‌دهد مي‌فرمايد كه خداوند شما را از آنها منصرف كرده است اگر ضعف اراده و تنازع و عصيان و دنياطلبي مايه? انصراف از آنهاست چگونه اين انصراف را خدا به خود اسناد داد فرمود خداوند شما را منصرف كرد ?ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ? و اگر اين كار، كار خداست پس چرا به عنوان ضعف اراده و تنازع در امر و عصيان و دنياطلبي تحليل شده است ظاهراً سرّش اين است كه اين كار اوّلي دارد و آخري، اوّل در اثر ضعف اراده زمينه? تنازع فراهم شد و عصيان محقق شد و ريشه? همه? اينها دنياطلبي بود كه اين كارها به عنوان معصيت است و از خدا دور است اين معنا را در همين سوره? مباركه? «ال‌عمران» آيه? 155 به عهده دارد كه فرمود: ?إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنكُمْ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا? اين استضلال است استضلال يعني طلب لغزش كردن و لغزاندن زلّت يعني لغزش ?اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ? يعني اينها را لغزاند در اينجا فرمود كه منشاء لرزش و لغزش نظاميها در جنگ احد و مانند آن كار شيطان است شيطان اينها را لغزاند پس بخش اوّل اين قصّه كه مربوط به ضعف اراده و تنازع و عصيان است كه منشاء همه? اينها حبّ دنياست اين به شيطان اسناد يافت فرمود: ?إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا? بخش پاياني‌اش كه نتيجه? اين كار است آن را خداوند به خود اسناد داد فرمود حالا كه در اثر ضعف اراده نزاع كرديد معصيت كرديد منشاءش هم دنياطلبي بود از آن به بعد خداوند شما را از حمله? كافران بازداشت شما را به خودتان مشغول كرد پس آن فشل و تنازع و عصيان و دنياطلبي كه كار شيطان است به خدا اسناد پيدا نكرده اين نتيجه? آن كار كه حق است به خدا اسناد دارد فرمود: ?ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ? پس اين انصراف ابتدايي كار بد بود زلّت شيطان بود و به شيطان منصوب است و پايانش كه بازگيري است و جزاي عمل است خير است و به خدا منصوب است فرمود: ?ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ? خب.
پرسش:...
پاسخ: آنجا كه «بإذنه» است كلاً «بإذنه» است اما آنجا كه قرينه دارد نظير ?إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ? يا ?لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ? اينها مجراي غير طبيعي دارد كمكهاي غيبي كه شده و مانند آن نظير اينكه ?سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ? آن وقت شما بر آنها مسلّط شديد، كارهايي كه مقيّد به اين إذن نيست يا محذوف به قرينه نيست البته جريان عادي ممكن است داشته باشد.
پرسش:...
پاسخ: آن وقت آن رعب در قلوب كافران است.
پرسش:...
پاسخ: نه اينكه ايمانشان محفوظ است و خداوند فرمود ما بر اينها تفضّل داريم چون در همين آيه است ?وَلَقَدْ عَفَا عَنكُمْ?.
پرسش:...
پاسخ: بله اينها مؤمنين هستند اينها ايمانشان را از دست ندادند آن ضعف اراده زمينه? نزاع را فراهم مي‌كند و كم كم زمينه? عصيان، آن رعب براي كافران است كه ?سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ? و زمينه? نصرت هم از همانجاها شروع شد كه ?وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ? قبلش فرمود ما اينها را مرعوب مي‌كنيم بعد هم فرمود شما اينها را به إذن الله مستأصل مي‌كنيد هر دو جريان غير عادي بود.
پرسش:...
پاسخ: نه ضعف اراده است البته در مقام عمل هر گناهي كفر است منتها كفر عملي ولي خدا در اينجا فرمود شما مؤمنيد و خداوند از شما عفو كرد و تفضّل كرد نسبت به شما گروهي از اينها كه مرتد شدند آنها را در آيه? بعد يعني آيه? 153 مشخص مي‌كند فرمود: ?وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ? آنها را مشخص كرد مرزشان را در همان جريان احد جدا كرد اما فشل به معناي ضعف اراده اين با ايمان سازگار است چه اينكه در همين سوره? مباركه? «ال‌عمران» قبلاً بحثش گذشت آيه? 122 اين بود ديگر ?إِذْ هَمَّت طَائِفَتَانِ مِنكُمْ أَن تَفْشَلاَ وَاللّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَي اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ? دو گروه كه در همين جريان احد خواستند اظهار ضعف كنند نزديك بود بلغزند اما چون در تحت ولايت الله بودند خدا وليّ اينها بود اينها هم بر خدا توكّل كردند يا توفيق توكّل به اينها داده شد سرانجام اينها از آن فشل نجات پيدا كردند فرمود: ?إِذْ هَمَّت طَائِفَتَانِ مِنكُمْ أَن تَفْشَلاَ? اما ?وَاللّهُ وَلِيُّهُمَا? و ?وَعَلَي اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ? كه آنجا بحث مبسوطي گذشت؛ پس اصل ضعف اراده چون خود ايمان اراده است ايمان به حق ضعف اراده به ضعف ايمان برمي‌گردد نه اصل ايمان، اينها مؤمن بودند لذا فرمود: ?وَلَقَدْ عَفَا عَنكُمْ?.
خب، اين پس صرف دو جهت دارد آن جهت شرّش براي شيطان است كه در همين سوره به شيطان اسناد پيدا كرد ?إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا? و آن جهت جزايي و خيرش براي الله است كه فرمود: ?ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ? خب اين جريانها براي چه است اصلاً فرمود اين كارها براي آزمون است كه شما در هيچ حادثه‌اي خوشحال نباشيد و در هيچ حادثه‌اي نگران نباشيد اگر خوب است مسرور نباشيد و اگر تلخ است نااميد نباشيد ما اين كار را كرديم در اوايل قصّه شما مقداري پيروزي ديديد شايد أحياناً به حساب خود آورديد الآن هم مقداري سختي مي‌بينيد شايد در حقانيت خود شك بكنيد اين چنين نيست، در صدر قصّه كه پيروزي نصيب شما شد ?لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ? اين هم آزمون الهي بود در ذيل قصّه كه مقداري سرشكستگي دامنگيرتان شد اين هم يك امتحان الهي است ببينم چه مي‌كنيد ?لِيَبْتَلِيكُمْ? كه مبادا در حوادث گوارا مسرور بشويد و در حوادث ناگوار غمگين چه اينكه اصل اين جريان در سوره? مباركه? «حديد» به اين صورت بيان شده است كه فرمود: ?مَا أَصَابَ مِن مُصِيَبةٍ فِي الْأَرْضِ وَلاَ فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِن قَبْلِ أَن نَبْرَأَهَا إِنَّ ذلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرٌ لِكَيْلاَ تَأْسَوْا عَلَي مَا فَاتَكُمْ وَلاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُور? چون در دنيا هر چه هست بالأخره امتحاني در كنارش هست جزاي محض نيست جزاي محض در همان دارالجزا است كه بهشت است ديگر عملي در مقابل جزاي بهشتي انسان مكلّف نيست گرچه مؤمنين بر‌اساس آن ملكه? حمد و ثنا در بهشت هم شاكرند ?وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ? اما مكلّف نيستند ?أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ? آنها مي‌گويند ?الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ? و ?أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِن فَضْلِهِ لاَ يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَلاَ يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ? خدا را شاكرند اما همان شكري كه فرشته‌ها دارند نه شكري كه مكلّفند بايد شاكر باشند چه اينكه جهنميها هم در جهنم جزع و ناله مي‌كنند و بي‌صبري دارند اما اين بي‌صبريشان حرام نيست بلكه ظهور همان ملكات بي‌صبري دنياست نه اينكه مكلّفند صبر كنند حالا صبر نمي‌كنند آنجا هم داد و فرياد دارند آنجا هم عصباني مي‌شوند آنجا هم وقتي تازه مي‌خواهند چيزي درخواست كنند گروهي آن لجبازيهايشان آنجا هم ظهور مي‌كند آنها هرگز نمي‌گويند خدايا از عذاب ما كم بكن به خازنان جهنم(عليهم السلام) به آنها مي‌گويند برويد به خدايتان بگوييد كه قدري از عذاب ما بكاهد يا جانمان را بگيرد ?لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ? نه «ربّنا» آنجا هم اين لجبازيها ظهور مي‌كند به خازن جهنم به مالك مي‌گويند ?يَامَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ? نه «ربّنا» يعني بگو كه خداي تو جان ما را بگيرد كه ما راحت بشويم اين هست اما نه اينكه حالا اينجا معصيتي كرده باشند بلكه همان ملكات دنياست كه يكي پس از ديگري ظهور مي‌كند در اينجا كه فرمود: ?لِكَيْلاَ تَأْسَوْا عَلَي مَا فَاتَكُمْ وَلاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ? يعني براي اينكه كلّ حوادث دنيا چه گوارا چه ناگوار هر دو آزمون است گرچه كيفر نسبي است يا پاداش نسبي است اما به نوبه? خود تكليفي دارد. حالا اگر كسي بد كرد و تنبيه شد در مقابل اين تنبيه شاكر و صابر بود.
خب، راهش برمي‌گردد فيض الهي نصيبش مي‌شود و اگر در مقابل اين تنبيه تلخ و اين كيفر ناسپاسي كرد خب كيفر تلخ‌تري مي‌بيند مثل اينكه اگر كسي كار خيري نصيبش شد خداوند به او پاداش خيري داد اگر اين پاداش خير را شكر نهاد ?لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ? نصيبش مي‌شود و اگر كفر نعمت كرد اين نعمت از دستش بيرون مي‌رود ?لِكَيْلاَ تَأْسَوْا عَلَي مَا فَاتَكُمْ وَلاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ? اينكه فرمود: ?ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيكُمْ? بر همين اساس خواهد بود ولي چون اين گروه ايمانشان را حفظ كردند فقط عصيانشان در مرحله? عمل بود نه در مرحله? اعتقاد فرمود: ?وَلَقَدْ عَفَا عَنكُمْ? چرا چون ?وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ? اين ?وَلَقَدْ عَفَا عَنكُمْ? مشابهش در جريان جنگ حنين هم هست آيه? 25 سوره? «توبه» كه مربوط به جنگ حنين است اين چنين مي‌فرمايد: ?لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَة? اين ?لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَة? نظير صدر همين آيه? محل بحث است كه فرمود: ?لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللّهُ وَعْدَهُ?.
خب ?لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍوَيَوْمَ حُنَيْنٍ? خصوصيت يوم حنين اين است كه ?إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً? شما به حسب ظاهر جمعيت فراواني داشتيد و سازوبرگ نظاميتان خيلي بود اما ?فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً? اينجا بايد ?لِكَيْلاَ تَأْسَوْا عَلَي مَا فَاتَكُمْ وَلاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ? را تطبيق داد شما خوشحال بوديد و أحياناً به حساب خود آورديد ديديد هيچ كاري از پيش نبرديد ?فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً? اين كثرت شما كاري را براي شما انجام نداد هيچ مشكلي را از شما برنداشت ?وَضَاقَتْ عَلَيْكُمْ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ? زمين با همه? گسترشي كه داشت براي شما تنگ بود ندانستيد چه بكنيد فرار كرديد ?ثُمَّ وَلَّيْتُم مُدْبِرِينَ?.
خب اين ارتداد نبود فقط يك گناه عملي بود فرار از ... بود و مانند آن بعد فرمود چون اصل ايمانتان محفوظ بود فقط گناهي مرتكب شديد ?ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَي رَسُولِهِ وَعَلَي الْمُؤْمِنِينَ وَأَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا? كه دشمنان شما بودند ?وَذلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ ثُمَّ يَتُوبُ اللّهُ مِن بَعْدِ ذلِكَ عَلَي مَن يَشَاءُ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ? كه بر شما توبه كرده كافران را هم تعذيب كرده چون جز يك گناه عملي چيز ديگر نبود ولي آنهايي كه به ارتداد و نفاق مبتلا شدند در همين بخشهاي سوره? «ال‌عمران» وضع آنها را تشريح مي‌كند كه فرمود: ?يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ?.
خب، نحوه? فرار جنگ احد را حالا تشريح مي‌كند مي‌فرمايد كاملاً اين صحنه‌ها را به ياد بياوريد اين مي‌شود ?هذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ? كه اينها را آوردند در مدينه در مسجد همه? اين آيات را بر رسول خدا بر اينها قرائت مي‌كند ?وَيُعَلِّمَهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ? مي‌شود ?وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ? مي‌شود و مانند آن همه? اينها را يكي پس از ديگري بر آنها بازگو مي‌كند مي‌فرمايد: ?إِذْ تُصْعِدُونَ وَلاَ تَلْوُونَ عَلَي أَحَد? يعني به ياد اين صحنه باشيد كه من آنجا بودم خواص اصحاب من همراه من بود شما در زمين فرار كرديد «أصعد في الارض» «ذهب بعيداً» «ذهب علي وجه الارض علي الصعيد» طوري كه هيچ ارتباطي با ما نداشتيد ?إِذْ تُصْعِدُونَ وَلاَ تَلْوُونَ عَلَي أَحَد? هيچ توجهي هم به كسي نكرديد نه به دوستتان نه به دشمنتان ?وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ? پيامبر در آخر اين جمعيت قرار داشت و شما را دعوت مي‌كرد مي‌گفت «إليّ إليّ» و شما هيچ اعتنايي نكرديد در اين جريان ?فَأَثَابَكُمْ غَمَّا بِغَمٍّ? حالا اين وجوه فراواني كه ملاحظه فرموديد در كتابهاي تفسير ?فَأَثَابَكُمْ غَمَّا بِغَمٍّ? روي همين جهت است كه خداوند اين كلمه? «إصاب» چون در اينجا به كار برد اينها خواستند توجيه كنند كه غمّي بايد باشد كه در آن ثواب ملحوظ باشد به عنوان ثواب ذكر شده باشد در حالي كه كلمه? ثواب قبلاً هم ملاحظه فرموديد چه درباره? دنيا چه درباره? آخرت چه در باره? كافر چه درباره? بهشت ثواب استعمال مي‌شود چون همان «ثوب» رجوع است پاداش عمل هر كسي كه به او برمي‌گردد مي‌شود ثواب «ثاب» يعني رجع «مثاب» يعني مرجع ?مَثَابَةً لِلنَّاسِ? يعني «مرجعاً للناس» ?فَأَثَابَكُمْ غَمَّا بِغَمٍّ? حالا يا غمّ مستمر است يعني غمّي روي غم، شما رنج ديديد زخمي شديد كشته هم داديد ?غَمَّا بِغَمٍّ? است يا شايعه? شهادت رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) يك غمّ ديگري بود كه شما را غمگين كرد يا نه شما كه در اثر فرار رسول خدا را مغموم كرديد خدا هم شما را غمگين كرد كيفر آن غمي كه شما بر پيامبر وارد كرديد اين بود كه مغموم شديد يا نه رسول خدا مغموم نخواهد شد براي اينكه آن ?لِكَيْلاَ تَأْسَوْا عَلَي مَا فَاتَكُمْ وَلاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ? نمي‌گذارد رسول خدا غمگين بشود ?فَأَثَابَكُمْ غَمَّا بِغَمٍّ? يعني اينكه شما كه غمگين شديد دشمنان شما را هم خدا غمگين كرد كه شما ثوابي ببريد يا همان طوري كه دشمنان شما در جريان بدر غمگين شدند خدا هم شما را غمگين كرده است ?لِكَيْلاَ تَأْسَوْا? باشد اين وجوه فراواني كه برايش ذكر شده ظاهرش اين است كه ?فَأَثَابَكُمْ غَمَّا بِغَمٍّ? يعني غم متصل دامنگيرتان شد در اثر فرارتان. اين غم روي غم يعني غم مضاعف دامنگيرتان شد در بحبوحه? غم مضاعف امنيتي نصيبتان شد آن قدر احساس آرامش كرديد كه همان در ميدان ايستاده بوديد خوابتان مي‌برد اين غم مضاعف به قدري به امن تبديل شد كه شما نه تنها احساس امنيت مي‌كرديد خوابتان برد چون انسان غمگين يا هراسناك خوابي ندارد فرمود: ?فَأَثَابَكُمْ غَمَّا بِغَمٍّ? اين ?فَأَثَابَكُمْ غَمَّا بِغَمٍّ? دنباله? همان ?لِيَبْتَلِيكُمْ? است ?لِيَبْتَلِيكُمْ? ?فَأَثَابَكُمْ غَمَّا بِغَمٍّ لِكَيْلاَ تَحْزَنُوا عَلي مَا فَاتَكُمْ وَلاَ مَا أَصَابَكُمْ? اين مشابه سوره? مباركه? «حديد» است منتها هر دو درباره? حزن است چون آنچه كه از دست انسان رفت يا مصيبتي به انسان وارد شد انسان را غمگين مي‌كند ?وَاللّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُم مِن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسَاً يَغْشَي طَائِفَةً مِنكُمْ? اين بحبوحه? جنگ احد كه غم روي غم است از هر نظر يك عده مثله شدند يك عده كشته شدند بدون مثله شدن يك عده زخمي شدند، يك عده فرار كردند در بحبوحه? غم مستصل و مستمر خدا امنيت را بر شما نازل كرده احساس امنيت كرديد.
خب، نه نيرو از بيرون فرستاده است نه دشمنها كم شدند اين مقلب القلوب گاهي در دل امن و آرامش ايجاد مي‌كند مثل دلهاي مؤمنين گاهي در دل هراس و لرزش ايجاد مي‌كند مثل دلهاي كافران درباره? دلهاي كافران فرمود: ?سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ? آنها ديگر خوابشان نمي‌برد درباره? مؤمنين فرمود: ?ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُم مِن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسَاً? نه تنها احساس آرامش كرديد بلكه آن قدر احساس آرامش كرديد كه در همان ميدان جبهه اين شمشير از دستتان مي‌افتاد از بس در كمال راحت خوابتان مي‌برد. خب مشمول عفو الهي شدن تنها آن آثار اخروي را برنمي‌دارد آثار دنيوي را هم برمي‌دارد آثار اخروي كه كيفر تلخ جهنم است آن برداشته شد مشمول عفو شد اما زمينه? نعمتهاي دنيا را هم فراهم مي‌كند خب پس در بحبوحه? غم مستمر شما احساس امنيت پيدا كرديد اين مي‌شود «بإذن الله» مي‌شود معجزه براي اينكه گروه شكست خورده به حسب ظاهر، كشته داده? فرار كرده و ترسو احساس آرامش مي‌كند آن گروهي كه به حسب ظاهر فاتح شد و شكست داد و كشت و مثله كرد حالا هراسناك است.
پرسش:....
پاسخ: نه امن نيست. خستگي خواب آور هست در صورتي كه غم و ترس نباشد يك كارگر خسته خوابش مي‌برد اما همان انسان خسته اگر فرسوده? فكري باشد خوابش نمي‌برد چيزي كه جلوي خواب را مي‌گيرد همان اندوه است و ترس.
پرسش:...
پاسخ: نگرفت بله اين همان ذيل بحث است آنهايي كه فقط فرار كردند گناه عملي داشتند مشمول عفو الهي هستند اين امنيت نصيبشان شد آرامش و احساس خواب نصيبشان شد و مانند آن.
پرسش:...
پاسخ: علي أي حال آن فشلي كه زمينه? تنازع است نظير آيه? سوره? «انفال» است كه فرمود آنجا هم ?لَفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ? اما آن فشلي كه بعد از تنازع است كه «تنازعتم و فشلتم» اينجا فشل همان ضعف اراده است اصل فشل ضعف است نه جوف ?افَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ? ?َلاَتَنَازَعُوافَتَفْشَلُو? اين «تفشلوا» يعني «تضعفوا» نه «تفشلوا» يعني «تجبنوا».
پرسش:...
پاسخ: نه حالا آنها هم فرار كردند در همين بحبوحه دو گونه است وقتي فرارشان با ارتداد همراه است اين كسي است كه ?يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ? يك وقت است نه ?ثُمَّ وَلَّيْتُم مُدْبِرِينَ? است كه مشابهش در سوره? «توبه» گذشت اينها كساني بودند كه گناه عملي كردند فرار از ... بود اين مشمول عفو الهي است و خدا ذو فضل بر مؤمنين است و آرامش به اينها داده اما آنهايي كه گفتند ?لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَي‏ءٌ مَا قُتِلْنَا هاهُنَا? و مانند آن كه برگشتند ?عَلَي أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ? اينها كساني بودند كه ?وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ? در همان جريان احد هم بودند.
پرسش:...
پاسخ: نه مؤمن ديگر نيستند آنها.
پرسش:...
پاسخ: آنها ديگر مؤمن نيستند آنها كه ?يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُم مِن بَعْدِ الْغَمِّ? يعني اين غمي كه الف و لامش الف و لام عهد است يعني اين غم مستمر اين غم مضاعف ?أَمَنَةً? كه حالا اين ?اَمَنَ? با «امن» همان مثل «تمر» و «تمر» است يا نه علي أي حال «امن» مطلق است اما كلمه? «نعاسا» ذكر خاص بعد از عام است آن امن خواب آور ?ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُم مِن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسَاً? كه اين را در جريان جنگ بدر و مانند آن هم فرمود كه در جريان جنگ بدر هم منّت گذاشت فرمود ما كاري كرديم كه خوابتان برده و آن ترس و هراس از شما گرفته شده و دشمنانتان خواب نداشتند و شما كاملاً مي‌خوابيديد در سوره? «انفال» آيه? ده اين است ?إِذْ يُغْشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ? يعني « غشّاكم الله النعاس» نعاس و خواب را بر شما پوشاند شما زير پوشش و غشاء نعاس قرار گرفتيد آن هم ?أَمَنَةً مِنْهُ? كه مثلاً روي خستگي و امثال ذلك نيست روي احساس امنيت است ?إِذْ يُغْشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ? از ناحيه? حق تعالي خواب با آرامشي كه منشاءش امنيت است نصيب شما شده اما گروه ديگري كه در اثر ارتداد ?عَلَي أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ? شدند اين چنين نيست آنها هم در همان فضاي شما بودند آنها هم خسته شدند كم و بيش اما خوابشان نمي‌برد ?وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ? اينها فقط به فكر خودشان هستند ?يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ?.
خب، چه مي‌گويند ?يَقُولُونَ هَل لَنَا مِنَ الأَمْرِ مِنْ شَي‏ء? آيا كار به دست ماست ما هم سهمي در اين كارها داريم يا نداريم جواب اين است كه ?قُلْ إِنَّ الأَمْرَ كُلَّهُ لِلّهِ? ما بنده‌ايم موظّفيم دستور را انجام بدهيم اگر دستورات را انجام داديم نصر الهي نصيب ما خواهد شد اين‌چنين نيست كه ما در كارهايمان قدرت تصميم داشته باشيم ما در كارهاي شخصيمان مي‌توانيم مصمّم باشيم كه راه خوب را طي كنيم يا راه بد را اما اصل ارائه? راه و تأييد مسير و بيان پايان هر راه آن را خدا مشخص كرده است حالا هر كسي به سوء اختيار خود راه بد را طي مي‌كند يا به حسن اختيار خود راه خير را طي مي‌كند مختار است پس اين چنين نيست كه كسي مجاز باشد بگويد ?هَل لَنَا مِنَ الأَمْرِ مِنْ شَي‏ء? چون جوابش اين است كه ?قُلْ إِنَّ الأَمْرَ كُلَّهُ لِلّهِ? اين گروه منافق يا مرتد كساني هستند كه ?يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِم مَا لاَ يُبْدُونَ لَكَ? در درونشان اين است كه اگر مثلاً ـ معاذ الله ـ اينها به حق بودند شكست نمي‌خوردند غافل از اينكه ?تِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ? اين شكستي نبود اين امتحان الهي است گفتند ?يَقُولُونَ? آن حرفي كه در دل دارند و اظهار نمي‌كنند اين است كه ?يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَي‏ءٌ? ما حق بوديم زمام به دست ما بود ?مَا قُتِلْنَا هاهُنَا? ما آنجا كشته نمي‌شديم جواب اين است كه نه شما حق هستيد يعني مؤمنين حق هستند انبياء حق بودند وخيليها حقانيتشان در اين است كه در راه خدا شربت شهادت بنوشند اين‌چنين نيست كه اگر كسي حق با او بود در هيچ جنگي آسيب نبيند آن وقت همگان مي‌شوند مسلمان ?يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَي‏ءٌ مَا قُتِلْنَا هاهُنَا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَي مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلُِيمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ?
«والحمدالله رب العالمين»