موضوع: سوره آل عمران
عنوان: تفسيرسوره مبارکه آل عمران جلسه257
مدت زمان: 31:31 اندازه نسخه كم حجم: 5.09 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 10.18 MB دانلود
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?إِذْ تُصْعِدُونَ وَلاَ تَلْوُونَ عَلَي أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ فَأَثَابَكُمْ غَمَّا بِغَمٍّ لِكَيْلاَ تَحْزَنُوا عَلي مَا فَاتَكُمْ وَلاَ مَا أَصَابَكُمْ وَاللّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ?153? ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُم مِن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسَاً يَغْشَي طَائِفَةً مِنكُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَل لَنَا مِنَ الأَمْرِ مِنْ شَيءٍ قُلْ إِنَّ الأَمْرَ كُلَّهُ لِلّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِم مَا لاَ يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَيءٌ مَا قُتِلْنَا هاهُنَا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَي مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلُِيمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ?154? إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنكُمْ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ ?155?
در اين جريان احد فرمودي حادثه? تلخي پيش آمد كه در كل نظام حادثه? شيريني بود چون امتحان الهي است و هر چه امتحان الهي است خير و رحمت است شما در اين امتحان به چند گروه تقسيم شديد.
عدهاي اهل دنيا عدهاي اهل آخرت عدهاي مافوق دنيا و آخرت را همّت خود قرار دادند شما به ياد اين صحنه باشيد كه خدا خواست شما را بيازمايد و شما در اثر آن فشار جنگ احد پيغمبر را تنها گذاشتيد و فرار كرديد و به هيچ كس هم نگاه نكرديد ?وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ? اين ?وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ? يعني «والرسول في اخراكم يدعوكم» يعني پيامبر در آخر غافله قرار داشت و شما را ميخواند كه مدعو همه? جمعيت باشند و قهراً اين ?فِي أُخْرَاكُمْ? به رسول برميگردد يعني بر رسول ?فِي أُخْرَاكُمْ? مستقر بود و ?يَدْعُوكُمْ? همه? شما را ميخواند يا نه اين ?فِي أُخْرَاكُمْ? متعلّق به ?يَدْعُوكُمْ? است يعني ?وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ? براي اينكه آن گروههاي اوّل آنقدر فاصله گرفتند كه ديگر دعوت پيامبر به گوش آنها نميرسيد فقط پيامبر اين آخريها را كه در خود آنها بودند و نزديك بودند ميخواندند وگرنه آنها كه إصعاد كردند يعني «علي صعيد الارض» به دور رفتند آنها حرف پيامبر به گوششان نميرسيد شايد اين دومي مراد باشد كه ?وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ? نه اينكه «والرسول في اخراكم» آن وقت «يدعوا» همه? شما را، اين طور نيست. خب در اين صحنه كه فرار كردند يك عده پشيمان شدند كه چرا فرار كردند و چرا ياري نكردند و توبه كردند يك عده با شك و ترديد احياناً اين صحنه را پشت سر گذاشتند آنها كه توبه كردند خداوند يك سلسله غموم متراكم را نصيب اينها كرد تا ثواب آن توبهشان باشد و مبتلا نشوند به حزن مذموم.
فرمود: ?فَأَثَابَكُمْ غَمَّا بِغَمٍّ? غمهاي فراواني دامنگير شما شد كه چرا پيغمبر را تنها گذاشتيد چرا فرار كرديد چرا شهادت نصيب شما نشد و مانند آن اين غموم متراكمه همهاش ثواب است براي اينكه شما داريد در راه خير غمگين ميشويد و اين غموم كه غم ممدوح است جلوي آن حزن مذموم را ميگيرد يك عده غمگيناند كه چرا غنيمت نصيبشان نشد چرا در اين جنگ پيروز نشدند اين حزنها حزنهاي مذموم است چون آنها فقط براي دنيا آمدند شما غمتان اين است كه چرا وظيفه را انجام نداديد، آنها غمشان اين است كه چرا غنيمت نصيبشان نشده، پيروزي دنياي نصيبشان نشد و مانند آن.
آن حزن مذموم است و اين غم شما ممدوح حرف شما هم با توبه? شما همراه است آن توبه و انابه? شما اين ثواب را به همراه داشت كه غم متراكم نصيب شما شد بعد خداوند هم كه غم مؤمنين را برطرف ميكند به شما امن مركب داد ?أَنْزَلَ عَلَيْكُم مِن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسَاً يَغْشَي طَائِفَةً مِنكُمْ? پس آن توبه و انابه? شما زمينه? اين ثواب است كه غم متراكم است و اين غم متراكم زمينه است براي آن امن متراكم. اين سه بخش براي مؤمنين راستين كه ?وَمِنكُم مَن يُرِيدُ الآخِرَةَ? هستند اما آنها كه ?مِنكُم مَن يُرِيدُ الدُّنْيَا? آنها حزن مذموم مضاعف داشتند حزنشان اين بود كه چرا غنيمت نصيبشان نشد و حزنشان اين بود كه چرا فاتح ميدان جنگ دنيايي نشدند چون آنها براي آخرت حسابي باز نميكردند، اين حزن مضاعف اينها كم كم زمينه شد كه آن خبث سريده? اينها ظهور كند همان طوري كه مكروهات انسان را به گناهان صغيره ميكشاند و گناهان صغيره انسان به گناهان كبيره ميكشاند و گناهان كبيره ـ معاذ الله ـ انسان را به اكبر كبائر كه تكذيب و شرك است ميكشاند ?ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوءي أَن كَذَّبُوا? در اينجا هم اين حزن مذموم كم كم انسان را به بدگويي ميكشاند اين بدگويي كم كم به بدبيني ميكشاند، يك وقت است كسي بدبين نيست عقيدهاش بد نيست اما حرف بدي ميزند يك وقت است نه اين حرف بد كه گناه لساني است كم كم به آن بدبيني ميكشد در قرآن كريم حرف اين گروه را نقل كرد فرمود: ?وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ? اينها كساني بودند كه آن حزن مذموم را داشتند كه ?لِكَيْلاَ تَحْزَنُوا عَلي مَا فَاتَكُمْ وَلاَ مَا أَصَابَكُمْ? كه دامنگير اينها شد آنگاه اينها لساناً به صورت استفهام گفتند آيا زمام امر به دست ما هم هست ?هَل لَنَا مِنَ الأَمْرِ مِنْ شَيء? اين نحو حرف زدن كم كم منتهي ميشود به آنچه كه در درون هست ظهور كند و آن اين است كه ?لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَيءٌ مَا قُتِلْنَا هاهُنَا? اين حرف طعم معصيت كبيره دارد غير از آن استفهام است آنگاه ذات اقدس الهي جواب اينها را داد گذشته از اينكه مسئله? امتحان را تكرار كرد راز اين قضيه را هم شرح داد. قبل از اينكه به آن بخشهاي نهايي برسيم بايد معلوم بشود كه غم و شادي دو قسم است يك غم مذموم است يك غم ممدوح، يك شادي مذموم است يك شادي ممدوح، اصل حاكم در اين امور آن است كه آنچه كه به ذات اقدس الهي برميگردد كه انسان به كار او راضي باشد يا از اينكه دستور او را انجام نداده است غمگين باشد به خير و معنويت برگردد هر دو خوب است هم غمش خوب است هم شادياش خوب است خدا را شكر ميكند كه وظيفهاش را انجام داد، هم اين شادي شادي مطلوبي است و هم آن غم و هر چه به غير خدا برگردد به دنيا برگردد چه غم باشد چه شادي هر دو مذموم است اين اصل كلّي، نمونههايش اين است كه با اينكه يعقوب(سلام الله عليه) از اولياي الهي است و اولياي الهي حزن و خوفي ندارند مع ذلك يعقوب(سلام الله عليه) در فراق يوسف سه مقطع را طي ميكند برادران كه پيشنهاد ميدهند كه ?أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدَاً يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ? ميفرمايد «اني اخاف ان تذهب به لحيزنني أن تذهب به» شما اين را ببريد من محزون ميشوم اين يك مرحله، بردند و نياوردند حزن او آنقدر مضاعف شد كه ?وَابْيَضَّتْ عَينَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيم? اين دو مرحله، اما در همه? اين مراحل ميگويد ?إِنَّمَا أَشْكُوا بَثِّي وَحُزْنِي إِلَي اللَّه? سرّ اينكه او محزون ميشود براي اين است كه فرزندي را ميخواهند از او جدا كنند كه اين فرزند آينده? بسيار خوبي دارد اين فرزند در همان دوران خردسالي آن رؤياي ملكوتي نصيبش شد كه گفت ?يَا أبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ? وجود مبارك يعقوب هم فرمود: ?لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَي إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً? همچنين فرزندي كه آينده? نبوت خواهد داشت او را ميخواهند از پدر جدا كنند اين است كه فرمود اگر او را ببريد من محزون ميشوم بعد هم محزون شد تا حدي كه ?وَابْيَضَّتْ عَينَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيم? اما در همه? مراحل ميگويد ?إِنَّمَا أَشْكُوا بَثِّي وَحُزْنِي إِلَي اللَّهِ? وقتي آن خبر تلخ را هم به ايشان دادند فرمود: ?فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَي مَا تَصِفُونَ? اين حزن ممدوح است چون حزن براي آخرت است حزن براي معنويت است يا وقتي هنگام اعزام نيرو مطرح ميشد عدهاي از مسلمانان در صف اسلام ميآمدند به وجود مبارك رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) عرض ميكردند كه ما را هم مجهّز كنيد امكاناتي به ما بدهيد كه ما به جبهه برويم رسول خدا هم ميفرمود چيزي كه من به شما بدهم ندارم كه شما را اعزام بكنم اينها اشك ميريختند غمگين ميشدند كه چرا نتوانستند بروند به جبهه، اين حزن ممدوح است نه حزن مذموم ?لِكَيْلاَ تَحْزَنُوا عَلي مَا فَاتَكُم? نيست و قرآن كريم از اينها با ستايش ياد ميكند آيه? 91 و 92 در همين زمينه است فرمود: ?لَيْسَ عَلَي الضُّعَفَاءِ وَلاَ عَلَي الْمَرْضَي وَلاَ عَلَي الَّذِينَ لاَيَجِدُونَ مَايُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَي الْمُحْسِنِينَ مِن سَبِيلٍ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ وَلاَ عَلَي الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَأَجِدُ مَاأَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوا وَأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ يَجِدُوا مَا يُنفِقُونَ? بر آنها هم حرجي نيست آنها كه ميآيند از تو زاد و راحله طلب ميكنند كه تو آنها را اعزام بكني تو به آنها ميگويي من امكان ندارد كه شما را اعزام بكنم چون تداركات ما كم است اينها برميگردند در حالي كه چشمشان پر از اشك است محزوناند كه چرا وسيله? رفتن به جبهه ندارند خب اين حزن ممدوح است نه حزن مذموم، اين جاي آن نيست كه ما آيه? سوره? «حديد» يا سوره? «آلعمران» را تطبيق كنيم بگوييم ?لِكَيْلاَ تَأْسَوْا عَلَي مَا فَاتَكُمْ? يا ?لِكَيْلاَ تَحْزَنُوا عَلي مَا فَاتَكُمْ? اينچنين نيست اين حزن ممدوحي است و اينگونه از حزنها در روايات هم هست آن كه حضرت امير(سلام الله عليه) در فراق زهرا(صلوات الله عليها) فرمود: «أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ» بازگشتش به همين حزن معنوي است زيرا كسي را از دست داد كه ملائكه بر او نازل ميشدند پشتوانهاي بود حيثيت معنوي بود براي اهل بيت و همه روي فاطمه(عليها سلام) صحّه ميگذاشتند و عظمت فاطمه به همه جا رسيده بود امام سجّاد(سلام الله عليه) وقتي مفاخر خودش را در شام ميشمارد يكي از بزرگترين افتخاراتشان در شام اين است «انا ابن فاطمة الزهرا» خب اين افتخار را انسان از دست بدهد غمگين ميشود اما از آن طرف «رضا الله رضانا اهل البيت» اينچنين نيست كه انسان اينگونه از حزنها را بتواند حزن مذموم بداند و غمي كه دامنگير مؤمنين هست براي آن است كه چرا مثلاً موفق نشدند خيري را انجام بدهند يا خير به دست آنها انجام نگرفت و مانند آن.
اينها غمهاي مطلوب است و مؤمن هم غمش در دل اوست گرچه بشرش در وجه او باشد ظاهر شادابي دارد اما درون غمگيني دارد نميداند چه خواهد شد از آن طرف ?أَلاَ إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ? نسبت به قضاي الهي هميشه راضي و خوشحال هستند كار خدا را ميپسندند و به او دل ميبندند اما روي نقص خود يا چيزي كه از دست اينها رفت از امور معنوي غمگيناند. در عرفات ظاهراً كسي مشكل مالي داشت و گريه ميكرد و از ديگران چيز طلب ميكرد ظاهراً امام سجّاد(سلام الله عليه) فرمود اگر تمام دنيا دست اين شخص بود و از دستش افتاده بود او حق نداشت مناسب نبود كه امروز در اين سرزمين گريه كند خب اينها ردّ حزن مذموم است اما خود آنها نالهها داشتند براي همان حزن ممدوح، اين درباره? حزن.
پرسش:...
پاسخ: مؤمني آسيب ديده است از اين جهت بله، از آن جهت كه خدا بخواهد بيازمايد جاي حزن نيست.
پرسش:...
پاسخ: حزن بر اينكه بر مؤمني خسارت وارد شد؟ نه حزن ممدوح است.
پرسش:...
پاسخ: بيگانهاي؟
پرسش:...
پاسخ: بله مظلوم واقع شد آن روي حب است.
پرسش:...
پاسخ: بله از آن جهت كه انساني از بني نوع آسيب ديد و هر كسي موظّف است انسان دوست باشد اين حزن ممدوحي هم هست حزن مذموم نيست. «الانسان اخ الانسان احب ام كره» اما نسبت به قضاي الهي بايد گفت «رضا الله رضانا اهل البيت» مسرور باشد كاري كه به خدا برميگردد چون جريان امتحان دارد و كار بسيار خوبي است و پاداش خوبي خواهد داد.
پرسش:...
پاسخ: آن هم حزن عاطفي بود فرزندي بود فرزندي كه ميتوانست خدمتي به دين بكند حضرت فرمود كه دل متأثّر ميشود چشم اشك ميريزد اما «لا اقول الا الحق» اينها حزن ممدوح و مذموم كه دو قسم است و اما فرح و نشاط هم روي همين اصل كلّي به دو قسم تقسيم ميشود اصل كلّي اين بود كه اگر نشاط به دنيا برگردد مذموم است اگر به معنويت و خير برگردد ممدوح است. در سوره? مباركه? «رعد» اصل اين فرح را كه به دنيا برميگردد بازگو ميفرمايد آيه? 26 سوره? «رعد» اين است كه ?اللَّهُ يُبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَفَرِحُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتَاعٌ? اينها با رسيدن متاع دنيا خوشحال هستند در حالي كه دنيا در مقابل آخرت جز تمتع چيزي نيست اصلاً قابل قياس نيست اينها بايد به آن آخرت خوشحال باشند نيستند ولي به دنيا خوشحال هستند ?وَفَرِحُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا? اين اصل كلّي. در جريان قارون به عنوان نمونه و مصداق ميفرمايد آيه? 79 سوره? «قصص» اين است كه ?فَخَرَجَ عَلَي قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ? در آيه? 76 همان سوره? «قصص» دارد كه ?إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَي فَبَغَي عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُوْلِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لاَ تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْفَرِحِينَ? اين هم به عنوان مصداق و نمونه، فرح و نشاط قارونگونه مذموم است كسي كه خوشحال باشد همتاي قارون اينچنين خوشحال باشد اين محبوب خدا نيست. خب در سوره? مباركه? «غافر» مشابه سوره? «رعد» سرّ مذموم بودن فرح را ذكر كرد فرمود: ?تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ? آيه? 75 سوره? «غافر» ?ذلِكُم بِمَا كُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كَنتُمْ تَمْرَحُونَ? گفتند مرح چون فرح كاذب است آن مقيّد نشد ولي فرح چون دو قسم است مقيّد شد فرمود: ?ذلِكُم بِمَا كُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كَنتُمْ تَمْرَحُونَ? چون تمرحون بيش از يك قسم نيست لذا مقيّد نشد مرح همان فرح باطل است ولي چون فرح دو قسم است فرح حق و فرح باطل در اينجا فرمود «فرح بغير الحق» دامنگيرتان شد. خب فرح بالحق كدام است فرح بالحق نمونههايش اين است كه در سوره? «روم» آيه? چهار و پنج اينچنين آمده است ?فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ? از آمدن كمك غيبي اينها خوشحال هستند نه اينكه پيروز شدند مقدار خاكي گرفتند و مانند آن.
?وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ? اين ميشود فرح حق، فرح بالحق در قبال آن فرح بغير الحق چه اينكه در سوره? مباركه? «يونس» آيه? 58 خدا امر ميكند كه شما در مقابل نشاط اهل دنيا نشاط معنوي داشته باشيد آنها خوشحال هستند كه مال نصيبشان شده ولي شما خوشحال باشيد كه معنويت نصيبتان شده آيه? 58 سوره? «يونس» اين است كه ?قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ? اين ميشود فرح حق. خب پس روي اين تحليل آنچه كه در سوره? «حديد» فرمود: ?لِكَيْلاَ تَأْسَوْا عَلَي مَا فَاتَكُمْ وَلاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ? معلوم ميشود كه مسائل دنيايي است اينچنين نيست كه مطلق باشد چه دنيا و چه آخرت براي اينكه خودش در سوره? «يونس» ميفرمايد كه شما به فضل خدا خوشحال باشيد امر ميكند.
پرسش:...
پاسخ: آن وقت اين بر خلاف امتحان است فرمود اين كار را كرديم تا به او مبتلا نشويد خداوند ?أَثَابَكُمْ غَمَّا بِغَمٍّ لِكَيْلاَ تَحْزَنُوا?.
پرسش:...
پاسخ: براي اينكه به او مبتلا نشويد ما اين كار را كرديم تا به او مبتلا نشويد نه اينكه به او مبتلا هستيد ?لِكَيْلاَ تَحْزَنُوا عَلي مَا فَاتَكُمْ وَلاَ مَا أَصَابَكُمْ?.
خب، بنابراين معيار حزن مذموم و ممدوح مشخص شد معيار فرح ممدوح و مذموم هم مشخص شد. اگر وقتي انسان پيروز شد به عنواني كه حق پيروز شد اين فرح ممدوحي است. به عنواني كه ما لشكركشي كرديم خاكي گرفتيم، دشمني را سركوب كرديم، نام ما در تاريخ ميماند، همين حرفهاي اعتباري اين مذموم است به عنوان اينكه دين خدا و كلمه? «اله» إحيا شده است و إعلا شده است اين فرح ممدوح است حالا ذات اقدس الهي فرمود ما شما را به اين غم ممدوح به عنوان ثواب براي آن انابه و توبه مبتلا كرديم تا گرفتار آن حزن مذموم نشويد. كسي كه به اين فكر است كه چرا من صحنه را ترك كردم چرا من شهيد نشدم چرا پيغمبر را تنها گذاشتم اين ديگر به اين فكر نيست كه چرا من خلخال نگرفتم چون گفتند وقتي كه زناني كه همراه سران كفر آمده بودند وقتي به دامنه? كوه ميرسيدند خلخال پايشان پيدا شد صداي خلخال هم به گوش بعضيها رسيد اينها تحريك شدند كه بروند خلخال غارت كنند. خب اگر كسي به اين غم گرفتار است كه چرا من مثل همزه سيدالشهدا نشدم، چرا من شهيد نشدم، چرا پيغمبر را تنها گذاشتم، چرا دين خدا را ياري كردم با اين چراها دارد سرگرم ميشود و غمگين است ديگر غم ندارد كه چرا غنيمت نصيبم نشده. فرمود ما شما را گرفتار اين غم ممدوح كرديم تا مبتلا به آن حزن مذموم نشويد ?أَثَابَكُمْ غَمَّا بِغَمٍّ لِكَيْلاَ تَحْزَنُوا عَلي مَا فَاتَكُمْ وَلاَ مَا أَصَابَكُمْ? خب اين دو تا غم كه جمع نميشود اگر كسي غمش در اين است كه چرا من مثل همزه سيدالشهدا نشدم چنين آدم غمگيني ديگر براي اينكه چرا غنيمت نصيبم نشده غمناك نيست آن غم مذموم است اينكه من چرا پيغبر را تنها گذاشتم غم ممدوح است كسي كه به اين غم ممدوح مبتلا شد ديگر به اين فكر نيست كه غصّه بخورد چرا غنيمت نصيبم نشده چهار تا سپر نگرفتم، اين طور نيست اين فضل الهي است فرمود خدا از شما عفو كرده خدا «ذو فضل» بر مؤمنين است و خداوند تفضّلي كرده بر شما، همينها بودند ديگر، وگرنه فرار از زهف بدون توبه را كه خدا نميگذرد فرمود شما در ميدان جنگ وقتي حق با باطل رو در رو قرار گرفت حق نداريد تكان بخوريد هيچ حركت نبايد بكنيد فقط دو مورد استثنا است ?إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلي فِئَة? همين وگرنه يا كشتند يا كشته شدند بخواهيد تكان بخوريد براي غير اين دو مورد روا نيست يا ?مُتَحَرِّفاً لِقِتَال? ميخواهيد سنگر بگيريد اينجا جايش نيست قدري كنارتر برويد، ?أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلي فِئَة? يا ميخواهيد به ستاد مركزي نزديك بشويد به اين فئه و گروه سري بزنيد تحيّز كنيد آنجا خبر بگيريد و دستور بگيريد و مانند آن.
بيدليل بخواهيد جايتان را ترك كنيد روا نيست فقط براي اصل حركت ممنوع در جنگ است مگر براي همين دو كار، خب حالا اينها بيايند در تلخترين شرايط پيغمبر را تنها بگذارند آن وقت خدا هم ميفرمايد ما از شما عفو كرديم تفضّل كرديم نسبت شما چون ?وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ? اين طور كه نيست بعد هم امن متراكب نصيبشان ميشود كه ?أَنْزَلَ عَلَيْكُم مِن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسَاً يَغْشَي طَائِفَةً مِنكُمْ? در همين ميدان جنگ كه همه هم فرار كردند همه هم خستهاند ولي يك عده از دلهره خوابشان نميبرد يك عده كاملاً در آن بيابان افتاده خوابشان برده، اين غم را برداشت اما آن ?لِكَيْلاَ تَحْزَنُوا عَلي مَا فَاتَكُمْ وَلاَ مَا أَصَابَكُمْ? اين حزن مثل خوره است كه نميگذارد اينها بخوابند اينها كه نخوابيدند اينها خوابشان نبرده اينها مشغول آن توطئه بودند گفتند ?هَل لَنَا مِنَ الأَمْرِ مِنْ شَيءٍ? در اينجا معلوم ميشود كه چرا قبلاً در سرفصل اين قصّه ?لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ? را خدا ذكر كرده كه اين بحثش البته قبلاً گذشت. گاهي يك مطلب را قرآن كريم خيلي بيپرده، بالصّراحه به آن اوجش ميرساند حتماً مطلبي در كنارش هست، گاهي هم نه به طور عادي سخن ميگويد. به تعبير سيدنالاستاد(رضوان الله عليه) مكرّر اين جمله را ميفرمود، ميفرمود اينكه آيات خيلي بيپرده مدام به زنهاي پيغمبر خطاب ميكند مبادا شما بيرون برويد مبادا بلوا كنيد مبادا شما شورش كنيد مبادا دست به كار بد بزنيد معلوم ميشود كه چيزي در بين اينها بوده بعد معلوم شد جنگ جمل چه كارها كه شده. مسلمانها نميدانستند كه اين آيات با آن آيات كه در سوره? «احزاب» است خيلي فرق ميكند همه در يك رديف است ?فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاَ مَعْرُوفاً? اما ?وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي? اين حرفها بو ميدهد مبادا خودتان را در معرض دربياوريد آخر زنان پيغمبر اين كاره نبودند تا پيغمبر زنده بود كه اين كاره نبودند از آن طرف به مردان ميگويد به نامحرمان ميگويد اگر خواستيد با زنان پيغمبر تماس بگيريد مستقيماً حرف نزنيد ?فَسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَاب? دستور مردها را مشخص ميكند دستور زنها را هم مشخص ميكند كه رقيق حرف بزنيد حالا كه پشت پرده حرف ميزنيد رقيق حرف بزنيد اين هم مشخص ميكند آن وقت اين دو بخش از دستور با اينكه بگويد مبادا بيرون بياييد مبادا مثل جاهليت تبرّج كنيد خودت را، اين معلوم ميشود بو ميدهد قضيهاي دارد پيشبيني ميشود چه اينكه جريان جمل پيشبيني شده بود براي آنها. مردم عادي اين سه قسمت را ميديدند هماهنگ نيست شما الآن با بهترين شخصيت با فاضلترين طلبه اگر بخواهيد او را نصيحت كنيد ديگر نميگوييد مبادا جزء گروهك منافق باشيد اين را كه نميگوييد ميگوييد مبادا نماز شبتان ترك شود اگر چهار نفر طلبه آمدند پيش شما، شما خواستيد نصيحت كنيد اينچنين نصيحت ميكنيد اما اگر در قبال اين گفتيد مبادا با تودهايها همراهي داشته باشيد مبادا با كمونه، مبادا با گروهك معلوم ميشود در اينها كساني هست. اينگونه حرف زدن قرآن كريم با اهل بيت پيغمبر معلوم ميشود خبرهايي بعداً خواهد شد وگرنه از آن طرف به مردها دستور بدهد كه ?فَسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَاب? به خود زنان پيغمبر هم دستور بدهد كه حالا كه پشت ديوار داري حرف ميزني خيلي آهسته و ملايم حرف بزن رقيق مكن كه مبادا بيگانه طمع كند بعد بگويد ?وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي? ?وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ? اين معلوم ميشود كه چيزهايي پيشبيني ميشد. در اين سرفصل قضيه مستقيماً به وجود پيغمبر در آن مقطع حسّاس فرمود هيچ كاري از دست توي پيغمبر ساخته نيست آخر اين طور با انسان كاملي كه همه? فرشتهها در پيشگاه او خاضعاند مدبّرات امر شاگرد او هستند به يمن او «رزق الوراء» اين طور حرف زدن معلوم ميشود چيزي را در بر دارد فرمود ما تصميم نهايي را خودمان ميگيريم دستورات را خودمان ميدهيم ?أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خَائِبِينَ? ?لِيَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خَائِبِينَ لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ? اين چهار قسمت را ميگويد در وسط اين چهار قسمت ميفرمايد هيچ نقشي براي توي پيغمبر نيست اين طور حرف زدن با كسي كه صاحب ?دَنَا فَتَدَلَّي? است با كسي كه همه? فرشتگان به اذن اينها كار ميكنند اين معلوم ميشود چيزي در بر دارد اين بحث و اين فصل هنوز تمام نشد ديديم بوي بد اين حرف به مشام رسيد كه ?هَل لَنَا مِنَ الأَمْرِ مِنْ شَيءٍ? معلوم ميشود در مردم كساني بودند كه چنين چيزي را توقع داشتند لذا ذات اقدس الهي از اوّل به پيامبرش فرمود: ?لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ? تا مبادا كسي حساب بكند كه ما هم در تصميمگيري نقشي داريم اينها كم كم، كم كم همين فرار از زهف همين طمع غنيمت اوّل به صورت استفهام ظهور كرده ?هَل لَنَا مِنَ الأَمْرِ مِنْ شَيء? ?قُلْ إِنَّ الأَمْرَ كُلَّهُ لِلّهِ? ما كه قبلاً گفتيم هيچ كسي در تصميمگيري قضا و قدر نقشي ندارد ?قُلْ إِنَّ الأَمْرَ كُلَّهُ لِلّهِ?.
اما تو چون مبيّن مردمي آنچه را كه اينها سؤال ميكنند تو جواب ميدهي هر شبههاي كه دارند حل ميكني اما آنچه كه در درون اينهاست بايد چطور حل بشود آنچه كه در درون اينهاست آنها را ما براي تو شرح ميدهيم و آنها را تو در جواب، جواب بده. آنها ?يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِم مَا لاَ يُبْدُونَ لَكَ? بدتر از آنچه را كه گفتند در دل دارند چون مشابه اين هم قبلاً گذشت كه ?مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِن أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِيْ صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ? دشمنان آنچه كه در زبان ميگويند بخشي از عداوت آنهاست و آنچه كه در دل دارند شديدتر از چيزي است كه بر زبان جاري كردند. افراد ضعيفالايمان و مانند آن هم اينچنين هستند آنچه كه بر زبان جاري ميكنند بخشي از چيزهايي است كه در دل دارند آنچه كه در دل دارند خيلي شديدتر است. در زبان به صورت استفهام ذكر ميكنند ?هَل لَنَا مِنَ الأَمْرِ مِنْ شَيء? در دل ميگويند پس معلوم شد حق با ما نبود يا شك دارند ?يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِم مَا لاَ يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَيءٌ مَا قُتِلْنَا? آن وقت اين شبهه را ذات اقدس الهي از درون اينها بيرون ميكشد بعد پاسخ ميدهد تا بشود ?هذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ?.
«والحمدالله ربالعالمين»
|