موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسيرسوره مبارکه آل عمران جلسه279

مدت زمان: 29 اندازه نسخه كم حجم: 3.46 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 6.89 MB دانلود


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ?169? فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم مِن خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ?170? يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ ?171?
در شأن نزول اين كريمه اختلاف نظر بين مفسّران زياد هست كه آيا اين درباره شهداي بدر است يا درباره شهداي اُحد است يا درباره شهداي بئر مئونه، اگر در شأن نزول اين كريمه روايات متعدّدي باشد قابل جمع‌اند و اگر هم در خصوص يكي از اين موارد ياد شده نازل شده باشد چون مورد مخصّص نيست، معيار در حجيت عموم يا اطلاق وارد است نه خصوص يا قيد مورد بنابراين آيه شامل هر كسي كه قتيل في سبيل الله باشد خواهد شد همه شهدا را شامل مي‌شود، اين يك مطلب كه مربوط به شأن نزول است البته سياق آيات نشان مي‌دهد كه اين درباره شهداي احد هست و يا لااقل شهداي احد را به طور قطعي شامل مي‌شود.
مطلب دوم آن است اينكه فرمود: ?لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ? اين آيا براي رفع نگراني شهداست يا براي رفع نگراني بازمانده‌ها؟ چون هر دو نگران‌اند بازمانده‌ها وقتي خود را در نعمت و نشاط ببينند مي‌گويند اي كاش فلان عزيز ما كه شهيد شد در جمع ما بود و متنعّم مي‌شد شهدا هم كه خود را در رفاه و نعمت مشاهده مي‌كنند مي‌گويند اي كاش بازماندگان ما در جمع ما بودند يا لااقل مي‌دانستند كه به ما چقدر خوش مي‌گذرد و نگران نمي‌شدند اين آيه كه دارد مقام شهيد را شرح مي‌دهد براي رفع نگراني بازمانده‌هاست يا در حقيقت رفع نگراني شهداست كه بازمانده‌ها هم به شما مي‌رسند؟ ظاهر اين سياق آن است كه عده‌اي درباره شهدا گمان مرگ مي‌كردند كه اينها از بين رفتند آيه نازل شد كه اينها هرگز از بين نرفتند و هرگز نمي‌روند حيّ‌اند، مرزوق‌اند عندالله.
مطلب ديگر اينكه سه، چهار وجهي كه احياناً بعضيها به روايات منسوب است و بعضيها هم حدس .. تفسيري است همه اينها مي‌تواند صحيح باشد. اگر شهدا نگران‌اند كه خودشان در رفاه به سر مي‌برند ولي بازماندگانشان چون از اينها خبر ندارند متأثرند نظير حرفي كه در سوره? «يس» هست شهيد سوره? «يس» اظهار نگراني كرد گفت كه من در كمال رفاهم اي كاش قوم من مي‌دانستند كه به من چقدر خوش مي‌گذرد ?يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ ? بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ? براي رفع نگراني شهيد ذات اقدس الهي آنچه كه براي شهيد ميسّر است به ديگران ابلاغ كرد تا شهيد خاطرجمع باشد كه آنچه كه براي او ميسّر است خداوند به ديگران فهماند كه شهيد مرفّه است و اگر بازمانده‌ها نگران باشند كه خودشان در نعمت و رفاه‌اند و عزيزاني را از دست داده‌اند ذات اقدس الهي به بازمانده‌ها مي‌فرمايد خيال نكنيد اينها مرده‌اند بلكه اينها زنده‌اند، عندالله‌اند، فرحناك‌اند و متنعّم، اگر هم چند روايتي در اين زمينه باشد جمع همه اينها ممكن است يعني اين كريمه ?لاَ تَحْسَبَنَّ? هم براي نفي تفكّر الحادي منافقين است يك، هم براي رفع نگراني خود شهداست كه به شهدا مي‌فرمايد ما همين صحنه شما را به بازمانده‌ها اعلام مي‌كنيد تا بازمانده‌ها بدانند كه شما در رفاه هستيد و نگران شما نباشند اين دو و اگر بازمانده‌ها در رفاه و تنعّم بودند و گفتند اي كاش عزيزان ما در جمع ما بودند و متنعّم مي‌شدند خدا به اين بازمانده‌ها مي‌فرمايد شما به فكر شهدا نباشيد چون اينها احياءاند و عندالله مرتزق‌اند و ?فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ? اين سه. همه اينها با اين كريمه ?لاَ تَحْسَبَنَّ? قابل توجيه‌اند چون اين وجوه معاند هم نيست.
پرسش:...
پاسخ: چون اينها در برزخ‌اند فعلاً هنوز وارد آن بهشت كبرا نشدند در بهشت كبرا اصلاً چيزي به ياد انسان نمي‌آيد جز حق و نِعَم الهي، اما در برزخ چرا، اين اوصاف هست در بهشت هر كه وارد مي‌شود منقطع‌الارتباط عن ما سوي الله وارد مي‌شود در بحثهاي قبلي اين سؤال و جواب از بعضي از ائمه(عليهم السلام) نقل شد كه اگر در بهشت هيچ غم و حُزني نيست انبيا و اوليا يا مؤمنين صالحي كه وارد بهشت شدند و بعضي از بستگان اينها در اثر كفر و نفاق در جهنم مي‌سوزند اينها چگونه تحمل مي‌كنند؟ نوح(سلام الله عليه) چگونه در بهشت متنعّم است در حالي كه مي‌داند پسرش در جهنم دارد مي‌سوزد؟
اگر بگوييم اينها غمگين نيستند براي سوختن فرزندانشان اين امري است بر‌خلاف عاطفه، اگر بگوييم غمگين هستند در بهشت غم و حُزني نيست. آنجا امام(سلام الله عليه) طبق نقلي كه در تفسير شريف نورالثقلين هست جواب فرمودند كه اصلاً مردان بهشت يادشان نيست چنين فرزندي داشتند وقتي يادشان نباشد نگران هم نيستند. نوح(سلام الله عليه) اصلاً به يادش نيست كه فرزندي داشته كه ?إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ? وقتي به يادش نبود نگران نيست، بله اگر يادش باشد و نگران نباشد بر‌خلاف عاطفه است، اما اصلاً اگر شخص منقطع‌الارتباط عن ما سوي الله باشد اصلاً يادش نباشد كه در دنيا چنين فرزندي داشت اين نگران نيست.
خب، پس به هر كدام از اين سه وجه اينها بخواهند سخني بگويند آيه مباركه? ?لاَ تَحْسَبَنَّ? جامع همه اين وجوه مي‌تواند باشد، اين دو مطلب.
سوم اينكه، اينكه فرمود اينها احياءاند عند رب آيا نظير آن تعبيري كه حضرت امير(عليه السلام) در نهج‌البلاغه درباره آل مال الدين دارد اين‌‌چنين است «هَلَكَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْيَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِي الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ هَا» اين‌‌چنين است كه درباره علما فرمود يا واقعاً شهيدان زنده‌اند؟ ظاهر اين آيه معناي دقيق‌تري دارد نسبت به آنچه كه حضرت امير درباره علماي دين فرمود، آنچه كه حضرت امير درباره علماي دين فرمود راجع به نشئه دنياست كه علماي دين مثل مردان مال‌دار نيستند، مردان مال‌دار قبل از مرگ مُرده‌اند و علماي دين بعد از مرگ زنده‌اند «هَلَكَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْيَاءٌ» اما «وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ» بعد فرمود اين علما ابدانشان در قبور است، ولي ارواح اينها و امثله? اينها و ياد اينها در دلهاي مردم است اينها يادشان گرامي است مردم دنيا به ياد عالمان دين هستند اينها از نظر ياد زنده‌اند نه اينكه واقعاً در دنيا زنده باشند.
بيان حضرت امير(سلام الله عليه) ناظر به آن حيات بعد از موت، حيات برزخ و بهشت نيست ناظر به آثار دنيايي است آثار علما در دنيا هست و مردم دنيا به ياد عالمان دين‌اند، ولي به ياد مردم مالك و سرمايه‌دار نيستند. اين كريمه كه درباره شهداست لسانش اين است كه نه، واقعاً زنده‌اند منتها حيات آن عالم نه حيات اين عالم، البته اثر شهيد در جامعه زنده است، اثر خون شهيد در جامعه زنده است چه اينكه اثر قلم عالم هم در جامعه زنده است اينها آثار معنوي است، اما به همان مقدار كه عالم خوش‌نام هست در دنيا، حيات دنيايي دارد شهيد هم خوش‌نام است حيات دنيايي دارد اينها حياتهاي كنايي است، اما آن حيات حقيقي و حيات واقعي كه زنده باشند براي برزخ است، براي بعدالموت است و آنچه كه در بيان حضرت امير آمده راجع به دنياست و زنده‌ياد بودن است كه اين اختصاصي به عالمان ندارد شهدا را هم شامل مي‌شود و آنچه كه در آيه كريمه محلّ بحث وارد شد مربوط به حيات بعدالموت است، حيات برزخي است، پس منظور اين نيست كه اينها احياءاند يعني يادشان گرامي مي‌شود نه واقعاً اينها زنده‌اند.
پرسش:...
پاسخ: همه حيات بعد از موت دارند ولي بيان حضرت امير(سلام الله عليه) درباره حيات بعد از موت نيست.
در بحث ديروز روشن شد كه هر كسي كه مي‌ميرد در حقيقت هجرت مي‌كند از دنيا به آخرت هيچ‌كس نابود نمي‌شود مرگ به معناي نابوديِ اين متحرّك نيست كه اين قافله حركت بكنند بيايند نابود بشوند بعد از نابودي دوباره در قيامت زنده بشوند اين طور نيست انسان واقعاً يك حيات مستمرّي دارد از عالمي به عالم ديگر در حركت است «انما تنتقلون من دار الي دار» هيچ‌كسي نمي‌ميرد يعني نابود نمي‌شود منتها كافر، منافق و آن كسي كه به كافر و منافق ملحق است همين كه مُرد وارد «حُفرةٌ من حُفَرِ النيران» مي‌شود گويا زنده نيست نظير اينكه كه درباره جهنم و كبرا آمده است ?ثُمَّ لاَ يَمُوتُ فِيهَا وَلاَ يَحْيَي? نه حيات آرام‌بخشي دارد، نه مي‌ميرد كه راحت بشود.
پرسش:...
پاسخ: الآ‌ن هم هالك است ديگر وگرنه كسي نابود نخواهد شد حالا يا «في حُفرةٌ من حُفَرِ النيران» وارد مي‌شود مثل كافر و منافق، يا «في روضة من رياض الجنة» مي‌رود مثل مؤمن. انسان مرتب در حال حيات است وقتي كه مُرد يك حيات جديدي، يك ولادت تازه‌اي دارد حالا يا «في حُفرةٌ من حُفَرِ النيران» است كه اين را به حساب حيات نياوردند يا عندالله هست و مرتزق است به فضل و نعمت الهي اين را مي‌گويند حيّ. در بحث ديروز چندتا نمونه ياد شده است وقتي وجود مبارك رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در جريان جنگ بدر فاتح شدند و كُشته‌هاي نحس مشركين را در آ‌ن قليب بدر و چاه بدر انداختند بالاي آن قليب و چاه رفت فرمود: «هل وجدتم ما وعدكم ربكم حقّا» من به وعده‌هاي الهي رسيدم آيا شما به وعده‌هاي الهي رسيديد بعضيها كه در خدمت حضرت بودند عرض كردند آيا با مُرده‌ها سخن مي‌گويي؟ فرمود: «هم» يا «هؤلاء أسمع لما أقوله منكم» يا «ما أنتم بأسمع لا أقوله منهم» آنها از شما شنواترند يا شما از آنها شنواتر نيستيد ولي مأذون نيستند كه بگويند كافر هم حرف مي‌شنود و منافق هم حرف مي‌فهمد اما اينها «في حُفرةٌ من حُفَرِ النيران». شهيد حٌّي، مرزوق عند الله كه خصوصيت در نحوه? حيات است و اين مربوط به عالم برزخ است يعني بعد الموت و واقعاً زنده‌اند.
مطلب بعدي آن است كه در اين تفسير جامع‌البيان قرطبي كه مسائل شرعيِ فقهي را هم ايشان تا حدودي مطرح مي‌كنند چندتا مسئله درباره غسل بر شهيد و نماز بر شهيد و بر كُشته‌هايي كه در ميدان معركه كُشته شدند يا كساني كه خارج از معركه كُشته شدند اين مسائل را مطرح مي‌كند.
يكي از مسائلي كه ايشان مطرح مي‌كند و مورد خلاف است بين عامّه اين غسل بر شهيد است كه آيا شهيد غسل دارد يا ندارد؟ نزد ما اماميه روشن است كه غسل ندارد، ولي بين آنها اختلاف است آنها گفتند شهيد غسل ندارد اين حرف عده‌اي از آنها است عده‌اي ديگر گفتند غسل دارد وقتي به اينها كه قائلين به غسل شهيدند گفته بشود پس چطور پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در جنگ اُحد اينها را بدون تغسيل دفن كرد. گفت ميدان جنگ بود و كارشان زياد بود و كٌُشته‌ها هم زياد بود و نرسيدند و اينها را بدون غسل دفن كردند. اين خلاصه جواب كساني است كه مي‌گويند شهيد را هم بايد غسل داد. در حالي كه اگر هم در آن روز شهدا زياد بودند هر شهيدي بالأخره بازماندگان فراواني داشت مي‌توانستند بازمانده‌ها متصدّي تجهيز او بشوند اين‌‌چنين نبود كه مقدورشان نباشد اين براي اينكه اصلاً غسل برداشته شد دَمِ او همان غسل اوست با همان دَم محشور مي‌شود تا شهادت بدهد يا شفاعت كند.
مسئله ديگر راجع به نماز بر شهيد است كه باز بين آنها اختلاف است ولي بين ما اماميه اختلاف نيست معروف بين ما اين است كه نماز ساقط نيست بر شهيد نماز مي‌گذارند. ايشان دو قول نقل مي‌كند كه عده‌اي گفتند نماز ساقط است، عده‌اي گفتند نماز ساقط نيست البته اين قسمت را هم نقل مي‌كند كه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در جريان اُحد بر شهدا نماز خواند چه اينكه بر حمزه? سيدالشهدا چندين تكبير فرمود و اين شهدا را كه خواستند دفن بكنند براي هر چند نفر مثلاً براي دو نفر گاهي يك قبر مي‌كَندند يا بيش از دو نفر را هم ممكن بود در يك قبر دفن كنند البته اين شرعاً جايز است مشكلي ندارد. حضرت سؤال مي‌فرمود كه «أيّهما أكثر أخذاً للقرآن» چه كسي باسوادتر است و قرآن‌فهم‌تر است بيشتر با قرآ‌ن مأنوس مي‌شد، اگر مي‌گفتند فلان شهيد از ديگري علمش به قرآن بيشتر است او را در قبله قرار مي‌داد، به طرف قبله قرار مي‌داد يعني مقدم مي‌داشت، ساير شهدا را پشت سر او قرار مي‌داد. همه را بايد به طرف قبله مضتجئاً نه مستلقياً يعني به پهلو به طرف قبله بخوابانند حالت اضتجاء نه استلقاب مثل خواب نباشد پهلو بخواباند ولي آن كسي كه «أكثر أخذاً للقرآن» بود او را در قبله و در جلو قرار مي‌داد و ديگران را پشت سر.
علي ايّ حال اختلافي كه آنها دارند مستند است به اختلاف روايات خود آنها، به ما كه از راه اهل‌بيت(عليهم السلام) رسيده است اين است كه نماز ساقط نيست و يقيناً بر شهيد نماز هست.
پرسش:...
پاسخ: حالا آن بحث فقهيِ محض است بحث تفسيري نيست چون بحث تفسيري مربوط به شهداي بدر و اُحد و امثال ذلك است كه در ركاب معصوم بودند فرق نمي‌كند اگر چنانچه جنگ، جنگ حق باشد مخصوصاً دفاع و اسلام و مسلمين «بما أنه مسلمون» در خطر باشند البته آن حُكم شهيد را دارد و فرقي نمي‌كند بين امام معصوم(عليه السلام) و نايب امام.
مطلب بعدي آن است كه اگر كسي در ميدان معركه شهيد نشد خارج از معركه بود يا معركه‌اي نبود و كُشته شد او البته حُكم شهيدِ فقهي را ندارد ثواباً ممكن است همتاي آنها باشد اما حُكم فقهي‌شان فرق مي‌كند ولي ايشان به موضوعي مثال مي‌زند كه موضوعاً و حُكماً خارج از بحث است به جريان عُمر مثال مي‌زند كه عُمر كه كشته شد او را غسل دادند و نماز خواندند براي اينكه اين خارج از ميدان قتال بود، حالا چه داخل، چه خارج او موضوعاً و حُكماً خارج از بحث است.
مطلب بعدي آن است كه اين كسي كه شهيد في سبيل الله هست، قتيل في سبيل الله هست عناويني نظير «من قتل دون ماله» يا «دون عِرضه» يا «دون مظلمته» شهيد اگر در خانه‌اش نشسته بود و مهاجمين حمله كردند اين قتال نيست اين مظلومانه كُشته شد اگر مهاجمين ريختند به شهري يا روستايي و عده‌اي را از بين بردند اينها مظلوم‌اند نه «قتيل في المعركه» البته حُكم فقهي‌شان با شهيد معركه فرق مي‌كند ثواب ممكن است در بعضي از موارد همتاي آنها باشد، ولي حُكم فقهي‌شان فرق مي‌كند.
قرطبي در همان تفسيرش جريان حمله‌هاي جنگهاي صليبي را ظاهراً اشاره مي‌كند كه بيگانه‌ها در قرطبه ريختند و عده‌اي را قتل عام كردند و عده‌اي را هم اسير گرفتند. مي‌گويد يكي از كساني كه در آن جريان كُشته شد پدر من بود در سوم ماه مبارك رمضان 627 هجري قمري سوم ماه مبارك رمضان من از بعضي از مشايخ هم سؤال كردم كه غسل و نمازش چه مي‌شود؟ آنها گفتند كه غسل بده و نماز بخوان و دفن بكن. از بعضي از اساتيد ديگر سؤال كردم گفتند كه اين حُكم شهيد في المعركه را دارد غسل ندارد، ولي نماز دارد و با نماز دفنش بكن. آمدم در محضر فتوايي قاضي‌الجماعه كه «حوله فقهاء كثير» از آنها سؤال كردند آنها گفتند كه هم غسل دارد، هم نماز دارد لذا من پدرم را غسل دادم و نماز خواندم و دفن كردم. بعدها به كتاب فقهي تبصره كه براي خود آنهاست دسترسي پيدا كردم و اين مسئله فقهي براي من روشن شد كه غسل ندارد، ولي نماز دارد و اگر من قبلاً بر اين كتاب فقهي واقف مي‌بودم پدرم را بدون غسل فقط با نماز دفن مي‌كردم.
خب اين‌گونه از تهاجمها مايه سرايت حُكم فقهي نيست حُكم فقهي‌اش همان است كه غسل دارد و اگر غسل ممكن نيست تيمّم دارد و بعد نماز است و دفن. اينها شهيد في القتال نيستند اصل غسل و نماز است «الا ما خرج بالدليل» ولي اگر كسي قتيل در پاي ركاب امام معصوم(عليه السلام) باشد و قتيل خوارج گرچه در بعضي از اينها آمده است كه حضرت بر اينها نماز خواند ولي حُكم اوّلي‌اش بايد ترك غسل و وجوب صلات باشد چون جنگ با امام معصوم مثل جنگ با پيغمبر است «سِلْمُكَ سِلْمي وَحَرْبُكَ حَرْبي» ممكن است كسي مخالف حضرت امير باشد و ظاهراً مسلمان، امام محارب با حضرت امير كافر است اينكه مرحوم خواجه(رضوان الله عليه) در متن تجريد در باب امامت اين بحث فقهي را هم اشاره كردند يعني جنبه كلامي‌اش را اشاره كردند نه جنبه فقهي‌اش را و مرحوم علامه هم موافق با متن او را شرح كردند و پذيرفتند مطلبي است حق. مرحوم خواجه(رضوان الله عليه) در متن تجريد دارد «مخالف عليّ فسق و محاربه كفر» آنها كه با حضرت امير مخالف‌اند خب رودررو با او نمي‌جنگند مسلماني‌ا‌ند كه مخالف با امام معصوم‌اند اسلامشان به حسب ظاهر محفوظ است يوم القيامه به حُكم باطلشان عمل مي‌شود. و اما كسي محارب با امام معصوم بود اين كافر است ديگر مسلمان نيست براي اينكه رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) به حضرت امير(عليه السلام) فرمود: «يا علي! حربك حربي و سلمك سلمي» خب اين اطلاق تنزيل نشانه آن است كه همان طوري كه حرب با پيغمبر كفر است، حرب با حضرت امير(سلام الله عليه) هم كفر است و چون فرقي هم بين حضرت امير و ساير امامان معصوم(عليهم السلام) نيست كسي كه محارب با اينها باشد، رودرروي امام معصوم قرار بگيرد كافر است.
مطلب بعدي كه به عنوان يك حُكم فقهي ايشان ذكر مي‌كنند اين است كه اگر كسي شهيد في سبيل الله بود همه گناهان او بخشوده مي‌شود و همه مسائل او مختومه اعلام مي‌شود مگر آنچه كه به دِيْن او برمي‌گردد يعني حق‌الناس در حقيقت حق‌الناس را شهيد بايد مي‌پرداخت، بعد در مسئله بعد توضيح مي‌دهند اينكه گفته شد اگر حق‌الناسي، دِيْني بر عهده شهيد بود و نپرداخت در آنجا مؤاخذه مي‌شود منظور تعمّد در ترك است اگر بدهكار بود مالي گذاشت و وصيت نكرد چون وصيت في‌نفسه مستحب است براي كسي كه حق‌الله يا حق‌الناس بر عهده دارد واجب است اگر كسي هيچ حقّي بر عهده او نيست يعني همه تكاليف را به حسب ظاهر انجام داده و حقوق مردم را هم پرداخت كرده اين وصيتهاي عهدي براي او ديگر مستحب است من را كجا دفن كنيد، چه كسي نماز بخواند، با چه كفني كَفن كنيد و مانند آن اينها جزء مستحبات است اصل وصيت في نفسها واجب نيست مگر كسي كه حق‌اللهي، حق‌الناسي بر ذمّه داشته باشد و براي اعلام وصيّ بايد كه اين مسائل را بازگو كند آنجا البته وصيت واجب است عند ظهور اماراة الموت. اگر كسي نشانه‌هاي مرگ را ديد و حق‌الناس بر عهده? او بود و اعلام نكرد اين مؤاخذه مي‌شود و ممكن بود بپردازد، اما اگر مقدورش نبود كه بپردازد حكومت اسلامي بايد طلبكارها را راضي كند چون يكي از سِهام مصارف هشت‌گانه مسئله مالياتهاي زكاتي همين والقارمين است ?إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ? تا مي‌رسد به ?وَالْغَارِمِينَ? يعني بدهكارها دولت اسلامي، حكومت اسلامي از اين‌گونه از مالياتها بايد دِيْن آن شهيد را بپردازد غارمين في سبيل‌الله‌اند اينها مؤاخذه نمي‌شوند مگر آنهايي كه تعمّد در ترك داشتند.
پرسش: بين شهيد برّ و بحر تفاوتي نيست در...
پاسخ: چرا هر فقهي، فرق فقهي نيست يكي از مسائل هم كه باز ايشان عنوان مي‌كنند همان فرق بين شهيد برّ و بحر است. در فضل فرق هست در بخشايش الهي فرق هست، اما حُكم فقهي‌اش همين است اگر كسي مي‌داند كه جزء نيروي درياي بشود و آنجا آسيب بيند اثري از او نيست، خب قبلاً بايد به دِيْنش اشاره بكند كه من اين مقدار مَدينم، بدهكارم، اگر تعمّد داشت در ترك وصيت البته مؤاخده مي‌شود اما اگر تعمّدي در ترك نبود يا مقدورش نبود فضيلتي كه طبق اين رواياتي كه اينها نقل مي‌كنند براي شهداي بحر هست بيش از فضايلي است كه براي شهداي برّ است.
خب، اينكه فرمود: ?لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ? يعني واقعاً زنده‌اند و عنداللهي هم هستند اين ?عِندَ?، ?عِندَ? كرامتي است نظير ?إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ? فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِر? ذات اقدس الهي كه ?مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ? منزّه از مكان است چون اگر مكان داشته باشد كه ?مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ? نمي‌شود چيزي كه با هر انساني در هر شرايطي هست اين معلوم مي‌شود مكان ندارد، اگر كسي منزّه از مكان بود عند او و لدايِ او هر دو «لدي?» يا «عند» كرامتي است ?وَلَهُ مَن فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِندَهُ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلاَ يَسْتَحْسِرُونَ? فرشتگاني كه عند رب‌اند، موجودات كه عنداللهي‌اند يعني اقرب از ديگران‌اند، اكرم از ديگران‌اند كه عند كرامت است البته. نه به اين معنا كه ?عِندَ رَبِّهِمْ? مجاز باشد ?عِندَ? جامع همه اين درجات است هم «عند» مكاني را، هم «عند» مكانت را هر دو را مي‌گويند «عند» اين طور نيست كه الفاظ براي آن مصاديق مادي‌شان وضع شده باشد كه استعمال اينها در مصداق مجرّد مجاز باشد اين طور نيست. نزد خواه نزد مكاني باشد خواه نزد مكانتي هر دو نزد است «عند» خواه «عند» منزلي باشد خواه «عند» منزلتي هر دو «عند» است نه اينكه لفظ در معنا «غير ما وضع له» استعمال شده، لفظ در «ما وضع له» استعمال شده منتها مصداقش گاهي مادي است، گاهي مجرد عند رب بودن اين‌‌چنين است.
پرسش:...
پاسخ: ضابطه براي تعيين چه چيزي؟
پرسش:...
پاسخ: نه، ضابطه‌اش كه مشخص هست «عند» يعني نزد مصداق را بايد دليل خارج معيّن كند، مصداق را نه مفهوم را. لفظ در مفهوم استعمال مي‌شود نه در مصداق مصاديق البته فرق مي‌كند.
پرسش:...
پاسخ: نه، لقاي حق، عند حق، لداي حق اينها همه‌شان لقاءالله هست، لقا مجرد با مجرد است، عند مجرد با مجرد است، لداي مجرد با مجرد ممكن است دو نفر در يك مسجد مشغول نمازخواندن باشند يكي عندالله هست، ديگري نيست. يكي حواسش نزد چيزهاي ديگر است، يكي حواسش نزد خداست اهل حضور قلب دارد اين عندالله است آن يكي نيست. سخن از مكان كه نيست مصداق كدام مجرد است كدام مادي اين را البته باشد شواهد خارج مشخص كند.
خب، پس ?وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ? مثل اينكه همه انسانها بعد از مرگ زنده‌اند اما ?عِنْدَ رَبِّهِمْ? هستند ديگران عند رب نيستند ?يُنَادَوْنَ مِن مَكَانٍ بَعِيدٍ?اند مثلاً ?يُرْزَقُونَ?اند اما چه چيزي ?يُرْزَقُونَ?اند؟ به آن ?جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَار? به اعناب و نخل مرزوق‌اند يا نه، به چيزي مرزوق‌اند كه با تعبير اعناب و نخل نمي‌شود ياد كرد در همان پايان سوره? «قمر» كه دارد ?إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ? آن جنات و نَهِر اوصافش در قرآن مشخص شد كه جنات چيست؟ نَهَر هم چيست؟ انهار اربعه مشخص شد ?وَأَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفّي وَلَهُمْ فِيهَا مِن كُلِّ الَّثمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِن رَبِّهِمْ? و مانند آن، اما ?عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ? كه ديگر سخن از عسل و ميوه نيست، سخن از آب و نان نيست آنجا سخن از علوم و معارف است و شهود است و حصول. اينكه فرمود: ?يُرْزَقُونَ? نه ?يُرْزَقُونَ? به آب و نان اين ?يُرْزَقُونَ? به آب و نان براي ديگران هم كه عنداللهي نيستند هست آنجا كه عند رب‌اند از لذت حضور «من ذالذي ذاق حلاوة محبتك فراغ منك بدلا» و مانند آن مرتزق‌اند. ?فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ? آنچه كه خدا به اينها داد اينها فرحه‌اند در قرآن امر كرد كه ?بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا? به اينها خوشحال باشيد اينها هم خوشحال‌اند به آنچه كه خداوند از فضلش به اينها داده ديگر در اين‌گونه از موارد نفرمود خداوند به فرشته‌ها امر مي‌كند كه اينها را مرتزق كنند، فضل خدا را به اينها برسانند و مانند آن. خود ذات اقدس الهي اين‌گونه از اِنعامها را به عهده مي‌گيرد ?فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ? يعني از فضل خاص آن وقت ?وَيَسْتَبْشِرُونَ? بايد بماند بحث بعد.
«و الحمد لله رب العالمين»