موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسيرسوره مبارکه آل عمران جلسه311

مدت زمان: 42:54 اندازه نسخه كم حجم: 3.99 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 7.36 MB دانلود


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ ميثاقَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَليلاً فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ?187? لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ?188? وَ لِلّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ اللّهُ عَلي كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ?189?
در اخذ ميثاق از علما چند مطلب هم مانده است و آن اين است كه علماي دين تعهدي الهي سپرده‌اند كه نه تنها آيات الهي را تلاوت كنند بلكه تبيين كنند نه تنها تبيين كنند بلكه در تعريف كتمان روا ندارند يك وقت است كه علماي دين به مسئله تجويد و قرائت قرآن و حفظ و قرائت و تعليم كتابت و تشويق به قرائت و اينها مي‌پردازند اين مرحله اول انجام وظيفه است يك وقت است كه مطالب را تفسير مي‌كنند تبيين مي‌كنند اما بعضي از مطلب ضروري و لازم روز را كتمان مي‌كنند آنچه كه خوب هست ولي مربوط به مسئله? روز نيست آن را مي‌گويند اما آن بخشهاي ديگري كه هم سودمند است و هم مربوط به مسائل روز آنها را نمي‌گويند اينجا تبيين هست اما در كنارش كتمان هم هست يا نه آن آيات مربوط به مسائل روز را مي‌گويند ولي به رأي خود تفسير مي‌كنند اين با كتمان همراه است اينكه فرمود پيماني كه خداوند از علماي دين گرفته است چه درباره? يهود و نصاري و چه درباره? مسلمين امور فراواني است اول تلاوت كتاب براي اينكه تبيين بدون تلاوت و قرائت كه حاصل نيست ترويج تلاوت ترويج قرائت و مانند آن بعد تبيين همه مطالب كتاب بدون تفسير رأي كه اين بدون تفسير رأي از آن ?وَ لا تَكْتُمُونَهُ? استفاده مي‌شود كه مطلب سوم است همه چيزهايي كه لازم است كه همه لازم است بايد گفته شود بدون كتمان و رأي بدون كتمان آن مسائل ضروري و سودمند و بدون تفسير رأي مطلب دوم آن است كه اين آيه بسياري از علماي دين را وادار كرده است آنچه را كه مي‌دانند بازگو كنند آن جرياني كه امام رازي در تفسيرش از حسن بصري و حجاج ثقفي(عليه اللعنه) نقل مي‌كند از همين قبيل است حجاج ثقفي به حسن معاصرش گفته بود كه اين چيست كه به ما رسيده است حسن بصري در جواب گفت به شما چه رسيد چون همه? آنچه كه من گفتم كه به شما نرسيد و همه آنچه هم كه به شما رسيده گفته من نيست گفت نه اينكه شما گفتيد «كان النفاق مغموئاً فتعممم و تقلب فيفا» اين يعني چه اين چه بود منتشر كرديد نمي‌داني ما بدمان مي‌آيد تو گفتي نفاق قلع و قمع شده بود بعد اخيراً معمم شد و شمشير به دوش كشيد و آمده به ميدان «و كان النفق مغموئاً فتعممم و تقلب فيفا» گفت بله اين گفته من است من چون حديثي به من رسيده است و قرآن وادارمان مي‌كند كه هر چه ما شنيديم بيان كنيم آن همين است كه ?وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ ميثاقَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ? قرآن علماي دين را موظف كرده است كه بگويند من الآن اين وضع را نابسامان ديدم گفتم و آن حديث معروف را هم كه فريقين از وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نقل كردند «من كتم علماً نافعاً الجمه الله بلجام من النار او من نار» يعني كسي كه يك علم سودمندي را كتمان مي‌كند و به ديگران نمي‌گويد خدا دهنه‌اي از آتش بر دهان او مي‌زند يك علم نافعي را كسي حق كتمان كردن ندارد اين اختصاصي به مسائل تفسيري و مسائل فقهي و امثال ذلك ندارد هر هنري كه يك كسي بلد هست اگر او را كتمان كند و وسيله ارتزاق شخصي خود قرار بدهد مشمول همين هست اگر كسي صنعتي را بلد هست و به ديگران ياد نمي‌دهد تركيب يك دارويي را بلد است و به ديگران ياد نمي‌دهد كه فقط خودش را ارتزاق كند اين هم احياناً مشمول اين اطلاق خواهد بود معماريها بناييها همين طور بود از سابق يك فرم گچ‌كاريهاي مخصوص بود كه بعضيها بلد بودند كه كسي به ديوار گچ‌كاري شده تكيه مي‌داد لباس او گچي نمي‌شد اين گچ پس نمي‌داد اين را يك راه ارتزاق خاصي براي خود قرار داده بودند به ديگران نمي‌گفتند كه ما چطور گچ‌كاري مي‌كنيم خب اين يك همت
پرسش:...
پاسخ: نيست اطلاقش شامل همه اين علوم نافع مي‌شود «من كتم علماً نافعاً» اينكه مربوط به حلال و حرام يا وجوب و مستحب نيست اين بيان مبارك رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) درباره? كتمان هر علم نافع است «من كتم علماً نافعا الجمه الله بلجام من النار» البته مصداق كاملش مسائل ديني است اگر خيليها بلدند ديگر پس او گفته است اما اين چيزي است به حال جامعه نافع است و اين عمداً كتمان كرده همين كتمانش مي‌شود حرام ما وجوب را از همين كشف مي‌كنيم و حرمت كتمان را از همين كشف مي‌كنيم.
پرسش:...
پاسخ: نه آن هم شواهد فراواني دارد كه علوم ثلاثه اختصاصي به اصول دين و اخلاق و فقه نيست برابر روايات ديگر معلوم مي‌شود كه «انما العلم ثلاثه» آيه? محكمه است سنت قائمه است فريضه عادله است همه علومي كه در تأمين سعادت بشر ضروري و لازم است شامل مي‌شود خواه اصول دين باشد خواه فروع دين و اخلاق باشد خواه علومي كه زندگي مردم به آنها وابسته است علم پزشكي از همين علوم است علم مهندسي از همين علوم است جزء علوم ثلاثه است چون در يك بيان ديگري حضرت امام صادق(سلام الله عليه) فرمود كه سه رشته است كه اگر مردم يك سرزميني فاقد آن باشند همج‌اند زندگي‌شان زندگي انساني نيست «ثلاثة ان عدموها لا يستغني عن كل ملة عنها فان عزموها كان همجا» سه رشته علمي است كه هيچ مردمي هيچ ملتي از آنها بي‌نياز نيستند اگر آنها را از دست بدهند زندگي‌شان زندگي همج است پشه سرگردان زندگي انساني نيست اول: «فقيه ٌعالمٌ ورع» دوم: «طبيبٌ بصيرٌ ثقه» سوم: «اميرٌ خيّرٌ مطاع» مسائل ارتش و نظامي و مسائل جنگي و مسائل بسيجي و اينهايي كه در تأمين امنيت لازم است مسائل رهبري و اينها مسائل پزشكي و دارو سازي و شعب مختلف وابسته به پزشكي اينها همين طور است فرمود اگر ملتي فاقد اينها باشند زندگي اينها همج است خب آن وقت چطور زندگي حيواني مي‌شود تعليم و تعلمش واجب نمي‌شود؟ اينكه نيست.
پرسش:...
پاسخ: بله آن علوم ديگر مثل پزشكي و اينها زير پوشش همين علوم ثلاثه است براي اينكه اگر چنانچه فضل بود يعني زائد بود يك كمال زائدي بود ديگر حضرت نمي‌فرمود مردمي كه فاقد اينها هستند زندگيشان همج است خب پس هر علمي كه در تأمين سعادت دنيايي يا اخروي مردم مؤثر است كتمانش حرام است بايد منتشر كند منتها حالا ممكن است كسي منتشر بكند در مقابل عوض عيب ندارد مثل اينكه تعليم واجب است ولي در مقابل عوض يك وقت است يك كسي از تعليم خودداري مي‌كند يك وقت است مي‌گويد نه من اين را ياد مي‌دهم در مقابل چيزي هم مي‌گيرم آن يك حساب ديگري است آن در يك واجبات نظاميه اين ‌طور است كه گرفتن اجرت در مقابل او رواست مادامي كه واجب عيني نباشد آن هم واجب عيني رايگان.
پرسش:...
پاسخ: نه آن بيان «من كتم علماً نافعاً» كه از وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نقل شده خب پس آن محاوره‌اي كه بين حسن و حجاج بود خود آن شخص يعني حسن به اين آيه كريمه استدلال كرد معلوم مي‌شود آيه كريمه اختصاصي به يهوديها و مسيحيها ندارد چه اينكه در جريان ظهري و معاصرش آن روايتي كه در روزهاي اسبق نقل شده است آن هم به همين آيه وابسته است جامع اينها همان حديث شريفي است كه از وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فريقين نقل كردند «من كتم علماً نافعاً؟» كذا.
مطلب ديگر آن است كه اين ?وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ ميثاقَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ? اين كار و همچنين آيه بعد اينها مي‌توانند مصداق باشند براي ?وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا أَذًي كَثيرًا? كتمان كردن علماي يهود آنچه كه مربوط به شناخت وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است كتمان كردن اينها يك نحو اذيتي است چه اينكه فخر فروشي آنها برابر آيه بعدي هم يك نحو اذيتي است كه مسلمين اين اذيت را تحمل مي‌كنند و بر مسلمين تحميل مي‌شود اين هم جزء مصداق قضيه است.
مطلب ديگر آن است كه اينكه فرمود: ?لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَليلاً? ناظر آن است كه يك وقت يك كسي لامذهب است دين را پشت سر مي‌گذارد يك وقت مذهب فروش است اين مشايخ سوء نه تنها لامذهبند بلكه مذهب فروشند لا‌مذهبي از آن ?فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ? استفاده مي‌شود مذهب فروشي از اين ?وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَليلاً? استفاده مي‌شود درباره عده‌اي دارد كه اينها آيات الهي را پشت سر گذاشتند بي‌اعتنا هستند عمل نمي‌كنند خب اينها كاري به دين ندارند اين مشايخ سوء نه تنها كاري به دين ندارند عملاً اين كتاب را پشت سر گذاشتند ولي از نظر فروش اين را نصب العين قرار دادند اين در دستشان است اين به عنوان يك وسيله ارتزاق در دستشان است اين را پشت سر قرار ندادند اين است كه اين كلمه ?وَ اشْتَرَوْا بِهِ? جايش لازم هست جايش خالي بود اگر مي‌فرمود ?فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ? اين معناي آن دين فروشي را نمي‌فهماند اما اين ?وَ اشْتَرَوْا بِهِ? مطلب جديدي را به همراه دارد يعني اينها از نظر اعتقاد و عمل اين كتاب را پشت سر گذاشتند از نظر وسيله ارتزاق اين كتاب در دستشان است و با اين كتاب دارند ارتزاق مي‌كنند ?وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَليلاً?.
مطلب بعد آن است كه اولين تعبيري كه در قرآن كريم به حسب ترتيب فعلي از مسئله ثمن به عنوان مشترا ياد شده است همان آيه? 41 سوره? مباركه? «بقره» بود كه فرمود: ?وَ لا تَشْتَرُوا بِ‏آياتي ثَمَنًا قَليلاً? آنجا نوع مفسرين حرفهاي خودشان را زدند كه چطور ثمن شده مشترا آنجا مرحوم امين الاسلام از .. كه از اديبان به نام است نقل مي‌كند كه اگر عوض و معوض هر دو متاع بود مثل كسي كتابي مي‌دهد پارچه‌اي مي‌گيرد ميوه‌اي مي‌دهد و پارچه‌اي مي‌گيرد معامله جنس به جنس است در اينگونه از موارد اين كلمه با هم روي مبيع درمي‌آيد هم روي ثمن هم مي‌توان گفت اشتريب ثوب بالكتاب هم مي‌توان گفت اشتريب الكتاب بالثوب هم مي‌شود اين كلمه با روي مبيع در بيايد هم مي‌شود روي ثمن چون هر دو متاعند ولي اگر چنانچه در اين خريد و فروش يكي متاع باشد احد العوضين متاع باشد و عوض ديگري نقد باشد احد النقدين باشد يعني درهم و دينار باشد در اينجا معمولاً كلمه با روي ثمن درمي‌آيد نظير ?وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ? اين يك سخن كلي است كه از .. نقل شده منتها در آياتي از اين قبيل ?وَ لا تَشْتَرُوا بِ‏آياتي ثَمَنًا قَليلاً? اينها ماندند كه چطور اين كلمه با روي مبيع درآمده و ثمن شده مشترا لذا ناچار شدند در اشترا دخل و تصرف كنند بگويند اشترا به معني استبدال است كه زمخشري اين كار را كرد در كشاف وقتي زمخشري دست به اين كار زد ديگران هم كه در نكته‌هاي ادبي از او پيروي مي‌كنند آنها هم اشترا را به استبدال تفسير كردند درست است كه در اينگونه از موارد ممكن است اشترا به معناي استبدال باشد و مانند آن اما مصحح تعبير مي‌خواهد مصحح تعبير اين است كه لفظي كه براي يك معناست اگر در معناي ديگر به كار رفت يك نكته‌اي بايد در او ملحوظ باشد ما اگر بگوييم اشترا به معناي استبدال است يك نكته‌اي را بايد اينجا ارائه بدهيم كه چه نكته‌اي داشت كه استبدال نفرمود و اشترا فرمود اگر در اينجا ثمن مشترا شد و در حقيقت «ثمن ما به الاشترا» است نه مشترا و در اينجا ثمن را مشترا ياد كرده است نه ما به الاشترا بايد يك نكته‌اي ارائه بدهيم ظاهراً آنچه كه در بحث ديروز گفته شد مي‌تواند نكته اين تعبير باشد كه اينها مثمن كه مي‌ارزد از او اعراض كردند آن را وسيله قرار دادند كه اين باي وسيله و سبب روي آيات درآمد ?لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللّهِ? بايات الله يا بالكتاب ثمناً قليلا كه اين با روي عهد الله، آيات الله، كتاب الله درآمده در حالي كه نبايد در بيايد اين با بايد روي وسيله باشد نه روي هدف يك شخصي يك چيزي مي‌خرد مي‌گويد «اشتريت الكتاب بالدينار» اين دينار وسيله است كه اين شخص به هدف برسد ولي اين دين فروشان كتاب الله را وسيله قرار دادند كه به هدف برسند ولي به هدف نرسيدند آنها هم باز به وسيله رسيدند به ثمن رسيدند نه به متاع اين است كه در اينگونه از تعبيرات فرمود: ?وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللّهِ ثَمَنًا قَليلاً? يا ?وَ لا تَشْتَرُوا بِ‏آياتي ثَمَنًا قَليلاً? يا ?اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَليلاً? و مانند آن خب اينكه فرمود: ?وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَليلاً? آن گاه در پايانش آن نظر نهايي را اعلام كرد فرمود: ?فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ? براي اينكه در حقيقت اينها خودشان را فروختند طبق آياتي كه در بحث ديروز خوانده شد ?بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ? اين همان است كه «خسروا انفسهم» يعني خودشان را فروختند يك وقت است كسي يك مقدار زيادي از دارايي خود را مي‌فروشد ولي يك مختصري هست كه با آن مختصر مي‌تواند بالأخره ترميم بكند اين اميد برگشت هست وقتي كل سرمايه را از دست مي‌دهد آن وقت اين هيچ راهي براي برگشت نيست اينها كه خيلي از رذائل اخلاقي را گرفتند و فضائل را از دست دادند اما آن ريشه فطريشان همچنان محفوظ است اميد توبه اينها هست اما آنها كه «خسروا انفسهم» ديگر هيچ راهي براي برگشت نيست لذا به جايي مي‌رسند كه ?سَواءٌ عَلَيْهِمْ ءَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ? به اين حد مي‌رسند ?أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ? به اين جاها مي‌رسند خب ?فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ? بعد در همين زمينه فرمود: ?لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ? همين سران ستم و همين يهوديها و علماي سوء آنها يا علماي سوء در اسلام اينها چند تا كار كردند اولاً با همين كارشان خيلي خوشحالند كه كتمان كردند آنچه كه لازم بود نگفتند و با اين كتمان متاع دنيا را خريدند و مانند آن با اين كار خوشحالند و از طرف ديگر هم توقع ستايش دارند كارهاي خيري كه انجام نداده‌اند برابر آن كارهاي نكرده از آنها حمد و ستايشي به عمل بيايد پس آنها آن سيئاتي را كه انجام دادند به او خوشحالند چون ?وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا? لذا خوشحالند آن حسناتي را كه انجام نداده‌اند دلشان مي‌خواهد در برابر آن كارهاي خيري كه انجام نداده‌اند حمد و ستايش از آنها به عمل بيايد اين دو تا فرمود اينها از عذاب الهي فائز و رستگار نيستند ?فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ? اينها هيچ راهي براي نجات از عذاب ندارند در بحثهاي قبل در ذيل كريمه فوز عظيم و امثال ذلك اشاره شد كه گاهي سرزمين پر خطر را مفازه مي‌گويند تفعلاً مثل اينكه لديغ را يعني مار و عقرب گزيده را سليم مي‌گويند تفعلاً «يتململ كتململ السليم» يعني مار گزيده عقرب گزيده و امثال آن يا اگر اعمايي را بصير ناميدند تفعل است و مانند آن بيابانهاي پر هلاكت را مي‌گويند مفازه مفاوز يعني بيابانهاي پر خطر منتها مفازه ناميدند تفعلاً علي‌اي حال فوز يعني نجات و رستگاري فرمود: ?لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا? يعني با اين خلافي كه كردند خوشحالند از طرف ديگر هم ?وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا? آن كارهاي خيري كه انجام ندادند انتظار تشكر و تقدير دارند اين گروه حتماً معذبند آنچه كه در تفسير قيم الميزان از قلم سيدنا الاستاد(رضوان الله عليه) تنظيم شد اين است كه ظاهراً ايشان اين ?لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا? را «بما اوتوا» خواندند و تفسير كردند البته روايتي از حضرت امير(سلام الله عليه) هم اين معنا را تأييد مي‌كند يعني آنها كه به نعمتهاي الهي كه به آنها داده شد خوشحالند «بما اوتوا» يعني «بما انعم الله عليهم» در الميزان اين‌چنين آمده است «لا تحسبن اذين يفرحون بما انعم الله عليهم» اين معلوم مي‌شود ?بما أَتَوْا? قرائت نكردند بما اوتوا قرائت كردند و تفسير كردند يا اگر قرائتشان ?بما أَتَوْا? بود نظر شريفشان در تفسير بما اوتوا بود در قرآن كريم هر دو مطلب هست يعني يك عده كار بد كردند به اين كار بد خوشحالند عده ديگر از نعمتهاي الهي سوء استفاده مي‌كنند و خوشحالند هر دو گروه كارهايشان در قرآن آمده يك عده كساني‌اند كه در جريان جنگ و جبهه و جهاد اهل تخلف بودند نمي‌رفتند وقتي پيامبر و همراهانشان حركت مي‌كردند اينها به بهانه اينكه ما عذر داريم در همان مدينه مي‌ماندند بعد هم خوشحال بودند كه در جنگ شركت نكردند آيه? 81 سوره? «توبه» اين است كه ?فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللّهِ? اينها كه مخلفند پشت سر در پشت جبهه مانده‌اند اينها خوشحالند به قعودشان خلاف رسول الله در خلاف و در خلف پيغمبر نشستند به جاي اينكه همراه پيغمبر بلند شوند و بروند پشت سر پيغمبر نشستند اينها قاعدين‌اند اين ?فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدينَ? ?عَلَي الْقاعِدينَ? اينها جزء قاعدين‌اند خب و به اين قعودشان هم خوشحالند يك وقت است كه قاعد معذور است آنها را قرآن كريم استثنا فرمود يك وقت هيچ عذري ندارد روي بي‌ايماني و بي‌اعتقادي نمي‌رود اينجاست كه آيه? 81 سوره? «توبه» اينها اينها را نكوهش مي‌كند مي‌فرمايد ?فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ? به چه فرح؟ «بمقعدهم ‌اي بقعودهم خلاف رسول الله »يعني پشت سر پيغمبر بايد همراه پيغمبر مي‌رفتند ولي ماندند و نشستند جزء قاعدين‌اند به اين قعود هم خوشحالند خب اين آيه برابر همان است كه ?لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا? ولي در سوره? مباركه? «نحل» دارد كه عده‌اي به نعمتهاي الهي خوشحالند به دنيا خوشحالند آيه? 26 سوره? «رعد» نه سوره? «نحل» آيه? 26 سوره? «رعد» اين است كه ?اللّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا? اين ?فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا? در حقيقت« فرحوا بما اوتوا» است «فرحوا بما انعم الله عليهم» است كه در الميزان تفسير شده ?فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي اْلآخِرَةِ إِلاّ مَتاعٌ? شما كل دنيا را وقتي در قبال آخرت مي‌سنجيد مي‌بينيد يك بهره ضعيفي بيش نيست نسبت به اينگونه از فرحها و نشاطها ذات اقدس الهي نهي كرد فرمود ما همه آنچه را كه به شما مي‌دهيم به عنوان امتحان است ?لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلي ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ? مبادا خوشحال بشويد همان طوري كه آن خلاف و آن قعود جاي فرح و نشاط نيست اين ايتاء و عصيان هم جاي فرح و نشاط نيست ما به عنوان امتحان به شما داديم ?لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلي ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ? و اگر خواستيد خوشحال بشويد به آن نعمتهاي ديني خوشحال بشويد آن مقدار را شارع مقدس و قرآن امضا كرده است چه اينكه شهدا خوشحالند ?فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللّهُ? قرآن روي اين فرح صحه گذاشته ?فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمّا يَجْمَعُونَ? روي اين فرح صحه گذاشته ?يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ? بقصد الله روي اين فرح صحه گذاشته چون اينها فرحهاي ديني است اما آنچه كه به دنيا برمي‌گردد آن را فرمود مذموم است براي اينكه جز امتحان چيز ديگر نيست پس هر دو قسم نشاط آمده در قرآن كريم بخشي از آنها هم در سوره? مباركه? «انعام» آيه? 44 هست كه فرمود: ?فَلَمّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَتّي إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا? ما براي اينكه اينها را به راه راست هدايت كنيم يك مقدار اينها را در فشار قرار داديم بلكه اينها با تضرع و ناله و لابه به طرف حق برگردند ديديم اينها قدر اين فشار را ندانستند آن وقت اين فشار را برداشتيم تمام درهاي رحمت و نعمت را به روي آنها باز كرديم تا اينها غرق نعمت شدند دفعتاً ما اينها را در آن نعمت گرفتيم ?فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَتّي إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً? خب پس معلوم مي‌شود كه فرح هم ?بما أَتَوْا? در قرآن آمده هم بما اوتوا ?بما أَتَوْا? آمده نظير ?فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللّهِ? ?فَرِحُوا بِما أُوتُوا? آمده نظير همين آيه? 44 سوره? «انعام» ولي قرائت معروف در همين آيه? محل بحث أَتَوْا هست نه اوتوا يعني ?لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا? و مناسب هم همين أَتَوْا هست نه اوتوا براي اينكه الآن سخن در تكاثر متكاثران و زر اندوزان نيست سخن در سوء تدبير علماي اهل كتاب و قرآن است آنهايي كه اهل تبيين نيستند و مبتلا به كتمان حق‌اند سخن اين است كه به اين كار بد هم خوشحالند خيلي خود را موفق مي‌بينند كه اين احكام را براي مردم نگفتند مثلاً يا عوضي گفتند لذا أَتَوْا هم قرائت مشهور است هم مناسب با آيات قبل پس ?لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا? بعد تعجيلاً فرمود: ?فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ? هرگز خيال نكن كه اينها از عذاب الهي نجات پيدا مي‌كنند بلكه ?وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ?.
«و الحمد لله رب العالمين»