موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسيرسوره مبارکه آل عمران جلسه312

مدت زمان: 40:13 اندازه نسخه كم حجم: 4.42 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 5.64 MB دانلود


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ?188? وَ لِلّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ اللّهُ عَلي كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ?189?
فرمود اين گروهي كه دست به هر كار ناشايست مي‌زنند و به آن هم مباهات مي‌كنند آنها را نجات يافته از عذاب مپندار اين كلمه ?أَتَوْا? كه فرمود: ?لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا? اين اتي كاربرد گوناگوني در قرآن كريم دارد يكي به معناي آمدن هست كه فعل لازمي است نظير ?أَتي أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ? يا ?هَلْ أَتي عَلَي اْلإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا? و مانند آن يك قسمت موارد ديگر اين فعل متعدي است اما به معني رسيدن است ?هَلْ أَتاكَ حَديثُ الْغاشِيَةِ? ?هَلْ أَتاكَ حَديثُ مُوسي? ?هَلْ أَتاكَ حَديثُ الْجُنُودِ? و مانند آن كه در اينگونه از موارد اتاك همان معناي بلغك را دارد قسم سوم اتي به معناي آوردن است اتي يعني آورد اينجاست كه با حرف جر به كار مي‌رود «اتي به» يعني آورد او را با جر تأديه مي‌شود «اتاهوا» به معناي رسيدن هست يعني «بلغه اتوك» اما اتي يعني آورد آن با حرف جر به كار مي‌رود نظير ?لَئِنْ أَتَيْتَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ بِكُلِّ آيَةٍ? يعني اگر بياوري اينها را مشابه اين هم ?أَتَي اللّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ? آنجا به معني آمدن هست، رسيدن هست نه آوردن اتاي به معناي آوردن با حرف جر به كار مي‌رود ?لَئِنْ أَتَيْتَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ بِكُلِّ آيَةٍ? در اينجا هم آن حرف جر محذوف است يعني «يفرحون بما اتوا به» منتها به اين بماي اولي اكتفا شده است و اگر در قرآن كريم كلمه مأتي آمده است كه ?إِنَّهُ كانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا? وعده الهي مأتي است يعني «ماتياً به» است خدا «يأتي بوعده» يعني «يعمل بوعده» خب پس ?بِما أَتَوْا? يعني «بما اتوا به».
مطلب بعدي آن است كه گرچه اين دو وصف هر دو به عنوان وصف نكوهيده? اين گروه ياد شد اما هر كدام في نفسه سبب عذاب الهي است جمعش باعث عذاب اليم است اگر كسي اهل ريا و اهل عجب بود همين زمينه عذاب او را فراهم مي‌كند يا اگر كسي دوست داشت كاري را كه انجام نداده در برابر او ستايش بشود اين رذيلت در او بود اين هم زمينه است براي محروميت او از فيض الهي ولي اين دو قيد كه كنار هم ضميمه شد وسيله آن عذاب اليم را فراهم مي‌كند ?لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا? اين دو تا كه ضميمه شد زمينه براي ?فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ? فراهم مي‌شود هر كدام به تنهايي مي‌تواند زمينه عذاب باشد در بحث روز قبل اين كريمه فرحوا ?بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللّهِ? خوانده شد اين گروه خوشحال بودند كه پيغمبر را همراهي نكردند و پشت سر او جزء قاعدين شدند همين اين معصيت كبيره است و زمينه عقاب را فراهم مي‌كند فرحوا ?بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللّهِ?‌ اي بقعودهم خلف رسول الله ولو مسئله? ?وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا? ضميمه‌اش نشود خود اين اولي به تنهايي زمينه است براي عقاب چه اينكه دومي هم به تنهايي زمينه است براي عقاب در سوره? مباركه? «صف» آيه? سه اين‌چنين آمده است كه ?يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ? چيزي را كه نمي‌كنيد چرا مي‌گوييد حالا اگر كسي نه تنها بگويد چيزي را كه انجام نمي‌دهد بلكه دوست دارد چيزي يا كاري را كه انجام نداده فضيلتي را كه انجام نداده برابر آن فضيلت مدح بشود و حمد بشود خب اين بدتر است ديگر فرمود: ?يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ ? كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ? اين مقت و عذاب الهي را فراهم مي‌كند يك خشم فراواني است يك غضب فراواني است كه انسان كاري را كه نمي‌كند بگويد از اين بدتر دوست داشته باشد كاري را كه نكرده برابر او ستايش بشود خب كساني كه «يحب ان يحمد بما لم يفعلوا» اينكه بدتر است كه پس خود اين وصف دوم به تنهايي كافي است براي زمينه? عذاب چه اينكه وصف اول هم به تنهايي كافي بود وصف اول نمونه‌اش در فرحوا ?بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللّهِ? هست وصف دوم نمونه‌اش ?كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ? است جمع هر دو در اين آيه محل بحث مطرح شده است كه فرمود: ?لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ? كه اين ?الَّذينَ? دو تا خصلت زشت دارند يكي ?يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا? نظير ?فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللّهِ? دوم اينكه ?وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا? نظير ?كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ? چون اينها جامع اين رذائل اخلاقي‌اند در نحوه تعذيب اينها دو بيان مهم آمده يكي اينكه فرمود: ?لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا? و اين مفعول دوم حسب محذوف شد تا هر شنونده‌اي به هر امري كه ذهنش راه پيدا مي‌كند احتمال بدهد اين براي تهويل است تهويل با‌هاي هوز يعني ايجاد هول و رعب گاهي خبر حذف مي‌شود براي ايجاد وحشت چه اينكه گاهي خبر حذف مي‌شود يا جواب حذف مي‌شود براي بشارت و مهم كه خبر خيلي مهم است گاهي خبر كه خيلي مهم است جواب حذف مي‌شود يا خبر حذف مي‌شود يا مفعول ثاني حذف مي‌شود يا از آن طرف خبر گاهي خيلي تلخ و ترسناك است حذف مي‌شود آنجا كه جواب حذف مي‌شود براي اهميت مسئله همان است كه در سوره? مباركه? «زمر» آمده در سوره? «زمر» اوصاف دو گروه مطرح شد در اواخر سوره? «زمر» آيه? 71 به بعد درباره جمهنميها فرمود: ?وَ سيقَ الَّذينَ كَفَرُوا إِلي جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتّي إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها? بدون واو است ?حَتّي إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها? و اما درباره بهشتيان در همين سوره? «زمر» آيه? 73 ديگر جزا يا جواب حذف شده است فرمود: ?وَ سيقَ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَي الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتّي إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ? اما چه شد اينجا دارد ?وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها? ديگر جواب ندارد تا تجليلي از آن جزا و جواب به عمل بياورد كه چيزي است كه قابل گفتن نيست به گفتن در نمي‌آيد خدا به بهشتيان چه خواهد داد خب گاهي جزا يا جواب حذف مي‌شود براي اهميت مطلب در طرف خير و سعادت گاهي هم جزا يا جواب يا مفعول يا خبر حذف مي‌شود براي اهميت مطلب در طرف شر و عذاب كه مقام از همين قبيل است فرمود: ?لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا? اينها كه نقض عهد الهي كردند و خوشحال شدند اينها كه ?اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَليلاً? و خوشحال شدند اينها كه كتمان كردند و خوشحال شدند اينها كه تبيين نكردند و خوشحال شدند فرمود: ?لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا? ?لا تَحْسَبَنَّ? كه چه بلايي به سرشان مي‌آيد خدا مي‌داند اين حذف شد و همچنين ?لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا? كه مفعول دوم ?لا تَحْسَبَنَّ? در اين جمله طولاني حذف شد كه چه به سرشان مي‌آيد آن گاه فرمود: ?فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ? اين فاء فاي تفريع است كه اين بعيد است تأكيد او باشد چون با فاء ذكر شده است فرمود: ?فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذاب? اينها از عذاب نجات پيدا نمي‌كنند كه مفازه مصدر .. است ديگر يعني اينها فائز نيستند نجات پيدا نمي‌كنند نه تنها نجات پيدا نمي‌كنند بلكه ?وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ? كه در اينگونه از موارد تنوين، تنوين تعظيم است و تفخيم است و امثال ذلك بر‌خلاف تنويني كه در كلمه ?وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَليلاً? كه تنوين تحقير است اينجا تنوين تعظيم است و تهويل است و هولناك كردن است و امثال ذلك ?وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ?.
پرسش:...
پاسخ: حسب دومي است نه حسب اولي ?فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ? يعني فائزين اين درست است اما آن اولي محذوف است.
پرسش:...
پاسخ: مفعول دوم است براي حسب دومي ?فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذاب?.
پرسش:...
پاسخ: فاعل گرفتند؟ نه بالأخره خطاب يا مفرد است يا جمع يا انت است يا انتم به دو نحوي كه قرائت كردند بنابراين گرچه به وسيله اين مفعول دوم اين لا تحسبن دوم مشخص مي‌شود كه مفعول دوم آن لا تحسبن اول از چه سنخ است اما خصوصيت مفعول دوم مشخص نمي‌شود ?فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ? خب براي اينكه روشن بشود اينها در دنيا هر گونه قدرتي را داشتند حتي توانستند مقدسترين كارها را كه همان دين الهي است مقدسترين متاعها را كه دين الهي است به ارزانترين وجه بفروشند اما اينها تحت قهر الهي‌اند براي اينكه ?وَ لِلّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْض? اينها هر اندازه هم كه در دنيا مقتدر باشند بالأخره مملوك الهي‌اند ?وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ? بيرون از عذاب الهي نخواهند بود.
پرسش:...
پاسخ: بله؟
پرسش:...
پاسخ: يعني اينها اهل نجات نيستند گرچه يفرحون بما اتوا، گرچه يحبون ان يفعلوا چون آنها علماي سوء‌اند اينها خيال مي‌كنند كارهاي ديني دارند انجام مي‌دهند دارند در خدمت دين كار مي‌كنند فرمود اينها از عذاب نجات پيدا نمي‌كنند بعد فرمود: ?وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ? اول عدم نجات از عذاب است چون اينها ?يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا? قهراً خودشان را به عنوان ?أَبْناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ? معرفي مي‌كردند چه اينكه در بحثهاي قبل از همين گروه يهود كه بعد از اسلام اكثري منافقين را همين يهوديها تشكيل دادند ابي‌ابن‌سلوم و امثال ذلك از همين گروه بودند ديگر يعني اكثر منافقين از همين يهوديها بودند اينها آمدند در محدوده? اسلام براي اينكه هم اسرائيليات را وارد كنند هم روابط اسلامي را تيره كنند در درون و هم اخبار مسلمين را به مشركين برسانند براي همين چند تا كار آمده بودند آن وقت اين گروه كساني بودند كه مي‌گفتند ?نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ? اينها به ما مي‌گفتند نحن اولياء الله ما اولياي خداييم ابناء اللهيم بنوّت تشريفي و احباء اللهيم كه قرآن كريم در چند قسمت پرده از روي اين كارها برداشت كه اگر شما اولياي الهي هستيد تقاضاي مرگ كنيد چون اولياي الهي تمني لقاء الله دارند ان كنتم ?أَوْلِياءُ لِلّهِ مِنْ دُونِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ? اين يك احتجاج در قسمتهاي ديگري كه بحثش گذشت اين بود كه اگر شما ?أَبْناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ? هستيد ?فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ? خب شما اگر واقعاً جزء محبوبان الهي هستيد چرا خدا شما را عذاب مي‌كند براي اينكه شما هم مثل ديگرانيد اگر گناه كرديد معذب مي‌شويد اين گروه كه كتاب خدا به اينها داده شد جزء علماي اهل كتاب بودند حالا يا يهود يا مسيحي يا مسلمان اينهايي كه فرحوا بما اتوه ?يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا? بود و خود را هم مقرب درگاه الهي مي‌دانستند اول فرمود: ?فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذاب? بعد فرمود: ?وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ? بعد فرمود همه اينها مملوك الهي‌اند و مقهور حق‌اند چون ?وَ لِلّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ? اينها از عذاب الهي نجات پيدا نمي‌كنند و خداوند هم به همه چيز قدير است اينها همان حرفي را كه ساحران فرعون بعد از ايمان آوردن به فرعون گفتند فرعون گفت كه ?لأُصَلِّبَنَّكُمْ في جُذُوعِ النَّخْلِ? تهديد كرد ?إِنَّهُ لَكَبيرُكُمُ الَّذي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ? اينها گفتند كه ?فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضي هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا? هر كاري كه از دستت برمي‌آيد بكن فقط تو در محدوده دنيا مي‌تواني ستم بكني اما كل نظام زير قدرت ذات اقدس الهي است اينجا هم در اينگونه از موارد خداوند از سلطه مطلقه خود و قدرت تامه خود سخن مي‌گويد مي‌فرمايد ?وَ لِلّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ اللّهُ عَلي كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ? اين بخش تا حدودي تمام شد اما اين بخش ديگر كه مي‌رسد براي خودش يك مطالب فراواني را به همراه دارد اول بخشهاي توحيدي است ?إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ َلآياتٍ ِلأُولِي اْلأَلْبابِ ? الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيامًا وَ قُعُودًا وَ عَلي جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّار? اين كلمه ربنا ربنا در اين .. از آيات كريمه زياد تكرار شده و تقريباً به تعبير سيدنا الاستاد(رضوان الله عليه) اين به پايان سوره كه مي‌رسند دارند جمع بندي مي‌كنند معمولاً خلاصه اين سوره? مباركه? را كه تا كنون 189 آيه‌اش گذشت حالا دارند كم‌كم جمع بندي مي‌كنند خطوط كلي اين سوره? مباركه? در اول بالاجمال ذكر شد دركه فهرست است در پايان سوره به عنوان نتيجه دسته‌بندي كرده ذكر مي‌شود اول از توحيد شروع شده است چون به خواست خدا در اين بازنگري سوره? مباركه? «آل عمران» كه حق‌اش اين بود آقاياني كه با اين سوره همراهند آيه به آيه كه خوانده مي‌شد حفظ بكنند الآن هم دير نشده مخصوصاً كساني كه سنشان يك مقداري كمتر است و توفيق حفظ و قدرت حفظ را دارند اگر اين را حفظ مي‌كردند خيلي خوب بود الآن هم باز فرصت هست وقتي كه دوباره برمي‌گرديم خطوط كلي سوره? مباركه? «آل عمران» مشخص مي‌شود معلوم مي‌شود خط اصلي اين سوره «توحيد» است چه اينكه ساير سوره هم همين طور است بعد از توحيد مسئله معاد هست نبوت است اينها خطوط اصلي است بعد مسائل اخلاقي اجتماعي و امثال ذلك را هم به همراه دارد حالا اين سوره كه دارد تمام مي‌شود نتيجه اين سوره را در اين چند آيه ذات اقدس الهي دارد مشخص مي‌كند مي‌فرمايد ?إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ َلآياتٍ ِلأُولِي اْلأَلْباب? هم اصل آفرينش آسمانها و زمين هم نظم موجود در جهان كنوني اينها نشانه‌هاي فراواني است براي كسي كه داراي لُب است و داراي مغز است و اهل فكر است زيرا گرچه بخشي از اينها در سوره? مباركه? «بقره» گذشت آن تقريباً جزء آيات طولاني سوره? مباركه? «بقره» بود كه ?إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتي تَجْري فِي الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ اْلأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فيها مِنْ كُلِّ دابَّةٍ وَ تَصْريفِ الرِّياحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ َلآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ? اما اين جمع بندي ديگري است فرمود در اصل آفرينش هر انسان لبيب و عاقلي و متفكر مغز‌داري مي‌داند كه هستي اينها از خود اينها نيست چون هستي اينها اگر از خود اينها بود هرگز در معرض زوال و تغير و دگرگوني نبود حركتي نداشت از جابجا شدني نداشت و اين حركتهايي كه در اينها هست نشانه? آن است كه اينها از خودشان نبود مخصوصاً با آن بحثهايي هم كه باز قرآن كريم اشاره مي‌كند كه آسمان و زمين اول بسته بودند بعد ما بازشان كرديم مگر نمي‌بينيد در سوره? مباركه? «انبيا» كه آسمان و زمين ?كانَتا رَتْقًا فَفَتَقْناهُما? اينها بسته بودند اول بعد ما بازشان كرديم اگر شواهد علمي هم اين مسئله را تأييد مي‌كند كه اين كرات قبلاً مرتبط بودند بعد از هم جدا شدند معلوم مي‌شود كه فتق و رتق اينها به دست ديگري است جمع و تفريق اينها به دست ديگري است خب پس آفرينش اين آسمانها و زمين نشانه? آن است كه كسي اينها را آفريد آسمان در قرآن كريم حالا يك بحث جدايي دارد كه تنها اين قسمت بالا نيست «كل ما علاك فهو السماء» تنها به اين معنا نيست گرچه سماء يعني همين فضاي بالا گاهي مي‌فرمايد باران از آسمان مي‌آيد نه يعني از افلاك مي‌آيد نه يعني آنچه كه بالاي سر شماست آسمان شماست و باران از آن بالا مي‌آيد گاهي هم مي‌فرمايد ?وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ? اين يك معناي ظاهري دارد يعني روزي شما از بالا مي‌آيد به وسيله تابش اشعه شمس و غير شمس هست به وسيله بارش باران هست اگر آنها باران نبارد و آفتاب نتابد روزيهاي شما تأمين نمي‌شود اين يك و از طرف ديگر خود شمس و قمر و كواكب ديگر و آسمان اينها روزي بشرند فرمود روزي شما در آسمان است معلوم مي‌شود منظور از اين آسمان در بخش دوم همين آسمان ظاهري نيست در آن قسمت كه مي‌فرمايد روزي شما از آسمان است يعني مثلاً باران رزق شماست از بالا مي‌آيد تابش آفتاب رزق شماست از بالا مي‌آيد گرمايي كه از آفتاب مي‌گيريد رزق شماست از بالا مي‌آيد اينها درست است ولي خود شمس و قمر و آسمانها هم روزي بشرند وقتي كه بشر را راه مي‌دهد به سماوات كه فرمود سماوات را من براي شما مسخر كردم مي‌بيند انسان وقتي به آنجا رسيد به روزي خود دست يافت باز هم آنجا صادق است كه ?وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ? يعني در آسمان روزي شماست معلوم مي‌شود كه غير از اين آسمان ظاهري يك چيز ديگري هم هست كه از او قرآن به عنوان آسمان ياد مي‌كند اين هم يك مطلب، مطلب ديگر آن است كه مي‌فرمايد درهاي آسمان به روي كافران باز نمي‌شود ?لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماء? درهاي آسمان به روي كافران گشوده نمي‌شود منظور اين آسمان ظاهري نيست براي اينكه اين آسمان ظاهري الآن مهماندار كافران است كه الآن اين سفينه‌ها با سرنشين يا بي‌سرنشين بالأخره از اينها رفتند آنجا ديگر درهاي آسمان كه به روي آنها الآن باز است منظور اين نيست كه آنها نمي‌توانند فضاپيمايي داشته باشند سفينه‌هايي داشته باشند با سرنشين يا بي‌سرنشين كه به آسمانهاي ظاهري راه پيدا كند اين آسماني كه ?وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ? اين آسماني كه ?وَ أَوْحي في كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها? گيرندگان وحي در آسمانها هستند اين آسمان هرگز درش به روي كافر باز نمي‌شود اين آسماني كه جاي صعود فرشتگان است جاي صعود اعمال طيب است جاي صعود دعاست اين آسمان درش به روي كافر باز نمي‌شود وگرنه اين آسمان ظاهري اين نمي‌تواند مراد باشد كه ?لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماء? اين يك علم و سلف نسبي است بالا و پايين نسبي است اين معيار نيست الآن آنها كه در كرات ديگر زندگي مي‌كنند وقتي زمين را مي‌بينند زمين را بالاي سر خودشان مي‌بينند زمين را كه پايين نمي‌بينند اين كراتي كه بعضها فوق بعض‌اند بعضها دون بعض‌اند الآن اگر يك مسافري بخواهد از زمين به طرف كره ماه حركت كند اين رونده در هر دو حال خيال مي‌كند سربالايي دارد مي‌رود اينجا كه هست ماه را بالا مي‌بيند وقتي كه به كره ماه رفت زمين را بالاتر خود مي‌بيند اين كرات در فضا معلق‌اند اين علم و سلف نسبي است زمين براي آنها بالاي سر آنهاست اينها در حقيقت آسمان غيب نيستند اگر معلوم بشود آسمان در اصطلاح قرآن كريم به چند معناست قهراً مسئله? معراج قهراً بعضي از مسئله? صعود اعمال طيبه قهراً مسئله? صعود فرشته‌ها قهراً مسئله صعود ارواح اينها به آسمانها معناي خود را بهتر پيدا مي‌كند خب فرمود: ?لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ? درهاي آسمان به روي كافران باز نمي‌شود اين آسماني كه براي هر كدام يك وحي مشخص است و گيرندگان وحي هم در هر آسمان مشخص‌اند كه ?وَ أَوْحي في كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها? ما اگر چنانچه قرينه خارجيه داشته باشيم مي‌توانيم در اين وحي تصرف بكنيم نظير ?وَ أَوْحي رَبُّكَ إِلَي النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّا يَعْرِشُون? مي‌توانيد اين وحي را در حد تعليم غريزه توجيه بكنيد ولي اگر چنانچه ما باشيم قرينه خاصي هم در كار نباشد اين وحي همان ادراك مرموز است همان ادراك مستتر است كه با معارف بلند همراه است ما نمي‌توانيم بگوييم در جريان ?وَ أَوْحي في كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها? نظير ?وَ أَوْحي رَبُّكَ إِلَي النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّا يَعْرِشُونَ? است چون آنجا با قرينه همراه است لااقل احتمال اينكه در آسمان موجودات الهي هستند و گيرندگان وحي‌اند اين هست اين هست نظير آن حالتي كه درباره? زمين گفته مي‌شود كه زمين هنگام ظهور قيامت كبري و اشراط الساعه ?يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها ? بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحي لَها? براي زمين هم يك واقعيتي هست كه گيرنده? آن وحي خداست چون همين زميني كه هزارها كارهاي خير و شر روي اين زمين واقع شده است همه اينها را گزارش مي‌دهد و همه? اينها را شهادت مي‌دهد و مي‌فهمد اين شخصي كه وارد دل خاك شده است مؤمن است تا او را فشار ندهد كافر است تا او را فشار بدهد كاملا مي‌فهمد نمي‌شود همه اين تعبيراتي كه در روايات آمده همه بر مجاز و تشبيه حمل بشود اينكه زمين روزانه چند بار حرف مي‌زند «انا بيت الوحشه انا بيت الغربه انا» كذا و كذا اينها را نمي‌شود حمل بر مجاز كرد يا اگر مومني به خاك رفت زمين به او مي‌گويد من افتخار مي‌كردم آن لحظه‌اي كه تو روي من راه مي‌رفتي الآن كه در بغل من هستي من فخر مي‌كنم و جا را باز مي‌كند براي مؤمن اينها را نمي‌شود حمل بر مجاز كرد يا آن وقتي كه كافري به خاك مي‌رود زمين بگويد من متاثر بودم آن وقتي كه تو روي من راه مي‌رفتي الآن كه در دست من قرار گرفتي بايد عذاب ببيني او را فشار بدهد اينها حمل بر مجاز وجه ندارد پس چيزي در اين گوهرها هست كه حقيقتاً وحي را مي‌گيرد و درك مي‌كند كه آن در حقيقت روح اين زمين است و روح آسمان است و مانند آن سماوات چه به معناي ظاهر چه به معناي باطن هر مرحله‌اي كه باشد آفرينش اينها دليل است بر اينكه آفريدگاري دارند اختلاف ليل و نهار يعني رفت و آمد شب و روز اختلاف غير از تخلف است تخلف يعني يك چيزي جاي خود را لا الي بدلٍ ترك بكند كسي كه در جايي و در سطحي قرار گرفت اين شخص آن جا را ترك كند لا الي بدلٍ اختلاف آن است كه كسي جايي را ترك بكند جاي ديگر برود و كسي جاي او را اشغال كند اختلف يعني رفت و آمد كردند اختلاف اينكه در زيارت ائمه(عليهم السلام) عرض مي‌كنيم «السلام عليكم يا مختلف الملائكه» يعني در بيت شما فرشتگان اختلاف دارند رفت و آمد دارند اختلاف ليل و نهار از همين قبيل هست گروهي مي‌آيند و گروهي مي‌روند گروهي جاي خود را ترك مي‌كنند گروه ديگر جاي آنها را پر مي‌كنند اين مي‌شود مختلف ملائكه اختلاف به اين معنا خواهد بود اختلاف ليل و نهار هم اين‌چنين است يعني شب رخت برمي‌بندد روز جاي او را پر مي‌كند روز رخت بر‌مي‌بندد شب جاي او را پر مي‌كند و منظم اگر فصول چهارگانه است و اگر چنانچه ماههاي دوازده‌گانه است و اگر روزهاي سيصد و شصت روزه است همه‌اش منظم است الآن يك منجم فنان ماهر مي‌تواند جريان خسوف و كسوف را كه بر‌اساس اختلاف ليل و نهار هست تفاوتي كه روز يعني زمين با اجرام ديگر دارند چه حركت وضعي‌اش كه مايه? اختلاف ليل و نهار است و چه حركت انتقالي‌اش كه مايه اختلاف فصول هست اين را كاملا استخراج كنند اين نظم است مي‌فرمايد پيدايش آسمان و زمين پرورش آنها و نظم حاكم بر جهان همه و همه نشانه‌هاي الهي است براي كسي كه لبيب باشد حالا بحثهايي كه مربوط به نظم است ممكن است ان‌شاء‌الله بازگو بشود.
«و الحمد لله رب العالمين»