موضوع: سوره آل عمران
عنوان: تفسيرسوره مبارکه آل عمران جلسه317
مدت زمان: 28:20 اندازه نسخه كم حجم: 3.93 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 7.05 MB دانلود
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ َلآياتٍ ِلأُولِي اْلأَلْبابِ?190? الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيامًا وَ قُعُودًا وَ عَلي جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّارِ?191?
اينكه فرمود در آفرينش آسمانها و زمين اين نه يعني در بين اين مجموعه بلكه همان طوري كه قبلاً ملاحظه فرموديد يعني در مخلوقيت اينها در آفرينش اينها قهراً خود آفرينش ميشود آيت نه اينكه در آسمان و زمين آيات الهي باشد اگر ميفرمود در آسمان و زمين آيات الهي است سخن از تغاير در ... به ميان ميآمد ولي اگر بفرمايد چه اينكه فرمود در آفرينش آسمانها و زمين يعني خود زمين و آسمان كه آفريدهاند نشانه? حق است پس خود آسمان و خود زمين و جوهرش و اوصافش آيات الهي است.
مطلب بعدي آن است كه درباره? ليل و نهار گاهي سخن از آفرينش خود ليل و نهار است گاهي سخن از اختلاف يعني جابجايي ليل و نهار است گاهي سخن از كم و زياد ليل و نهار است در اينجا اصل آفرينش كه اصل ليل آفرينشش به دست خداست اصل نهار آفرينشش به دست خداست در سوره? مباركه? «قصص» قبلاً اين آيه خوانده شد كه اصل وجود ليل و اصل وجود نهار به دست خداست چه اينكه فرمود آيه 71 و آيه 72 ?قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللّهِ يَأْتيكُمْ بِضِياءٍ أَ فَلا تَسْمَعُونَ ? قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللّهُ عَلَيْكُمُ النَّهارَ سَرْمَدًا إِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللّهِ يَأْتيكُمْ بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فيهِ أَ فَلا تُبْصِرُونَ? اگر فقط روز را خلق كرده بود و شب را نيافريده بود چه كسي خالق شب بود و اگر شب خلق كرده بود و هرگز روزي خلق نكرده بود چه كسي براي شما روز ميآفريد اين دو تا آيه? سوره? «قصص» ضمن اينكه به مسئله? اختلاف الليل و النهار اشاره دارد اصل آفرينش ليل و نهار را هم در اختيار حق ميداند و آيه وجود حق ميشمارد پس وجود هر كدام في نفسه آيه الهي است.
پرسش:...
پاسخ: بله اگر چنانچه طوري بود كه حركت نبود زمين حركت نميكرد در برابر شمس دائماً ميايستاد ميشد نهار مستمر ديگر.
پرسش:...
پاسخ: و اگر در.. اصل شمس را خلق نميكرد اين دائماً ليل بود اگر چنانچه حركت نميكرد روبروي زمين بود دو طرفش نير بود دائماً روز بود پس ميشود دائماً روز باشد بدون شمس دائماً شب باشد بدون روز آفرينش هر كدام نشانه? قدرت ذات اقدس الهي است.
مطلب دوم اختلاف الليل و النهار است يعني هر كدام خلفه ديگرياند كه فرمود: ?خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُورًا? آن آيه هم قبلاً قرائت شد كه هر كدام جانشين ديگري است اختلاف دارند يعني هر كدام خليفه ديگرياند طايفه سوم آيهاي است كه از نظم فصول حكايت ميكند نه از نظم شب و روز آن آيه هم در اوايل همين سوره? مباركه? «آل عمران» بحث شد كه ?تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ? آيه 26 سوره? «آل عمران» بود كه ?تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ? و ايلاج ليل در نهار و ايلاج نهار در ليل ناظر به اين فصول چهارگانه است در اول بهار اول ربيع ليل و نهار مساوياند وقتي كه به سمت بهار ميرود شبها كوتاه ميشود و روزها زياد بلند در اينجا يولج النهار في الليل يعني در اول بهار اول فروردين كه قوس الليل دوازده ساعت است و قوس النهار هم دوازده ساعت وقتي شروع كرد به بهار از دو طرف يولج النهار في الليل ميشود يعني از دو طرف اين روشني در تاريكي ميشود كه قوس النهار ميشود طولاني قوس الليل ميشود كوتاه تا برسد به پايان و دوباره از تابستان كم كم بعد از اينكه دوران بهار گذشت و بلندترين روزهاي سال سپري شد در آخر خرداد كم كم در اوايل تابستان شبها بلندتر و روزها كوتاهتر ميشود يولج الليل في النهار از دو طرف يعني هم از طرف مغرب هم از طرف صبح شب، تاريكي شب در روشني روز فرو ميرود كه قهراً قوس الليل بيشتر ميشود و قوس النهار كم كم، كم ميشود تا اول پاييز اول پاييز كه شد دوباره يولج الليل في النهار ميشود كه قوس الليل بيشتر ميشود ادامه پيدا ميكند از آن حد اعتدال ميگذرد كه يولج الليل في النهار ميشود طوري كه قوس الليل با قوس النهار كه مساوي بود حالا قوس الليل بيشتر از قوس النهار ميشود كه شبها طولانيتر از روزها خواهد بود تا برسد كم كم به طولانيترين شبهاي سال كه شب يلداست بعد هم كم كم حركت كنند تا برسند در پايان زمستان اول بهار و اعتدال دو قوس اين براي تنظيم فصول چهارگانه است پس آيات سه طايفه خواهد بود طايفه? اولي درباره خلقت اصل الليل و النهار است كه در سوره? «قصص» به او اشاره فرمود گرچه ضمناً مسئله اختلاف الليل و النهار هم مطرح شد طايفه? دوم آياتياند كه مسئله? شب و روز را مطرح ميكنند كه اين اختلاف الليل و النهار است كه اين هم چندين آيه است طايفه سوم آياتياند كه فصول چهارگانه را تبيين ميكنند كه ?يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْل? كه در اين طايفه سوم قبلاً در همان سوره? مباركه? «آل عمران» آيه? 27 بحث شد.
مطلب بعدي آن است كه گرچه ليل و نهار هر دو آيه الهياند و اما هر كدام خصوصيتي دارند كه ديگري ندارد آن خصوصيت اين دو آيه را و دو علامت را در سوره? مباركه? «اسراء» مشخص فرمود آيه? دوازده سوره? «اسراء» ?وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ وَ الْحِسابَ وَ كُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصيلاً? فرمود هر كدام از اين دو في نفسه آيه حقاند مجموعاً هم كه نظم را ميرساند آنها هم آيتاند و علامتند اما هر كدام في نفسه آيت و نشانه الهياند فرمود: ?وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهارَ آيَتَيْن? كه هر كدام آيت الهياند منتها با اين تفاوت كه ?فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً? شب آيه? تاريك است همين تاريكي آيت است روز آيت روشن است همين روشنايي آيت است ?فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْل? كه اين نظم است يعني اگر زمين آن نيمرخش به طرف آفتاب است اين نيمرخ ديگرش تاريك است اين هم براساس نظم است اين سايه? اين كره كه مخروطي شكل است تا آنجا كه اين سايه كروي ادامه دارد اين ذيل است قاعدهاش بيشتر و رأسش باريكتر اينجا ليل است محدوده، محدوده? ليل است با نظم اينجا هم فرمود براي اينكه گرچه آيه? تاريك است اما ?إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَ أَقْوَمُ قيلاً? بسياري از آن رازداريها و راز و نيازها و عبادتها و مناجاتها در شب انجام پذير است كه در روز سخت است ?إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحًا طَويلاً? اما ?إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَ أَقْوَمُ قيلاً? لذا اين شب آيه? الهي است اينكه فرمود: ?فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْل? يعني اين را ما مخفي نگه داشتيم يعني جاي خفاست محو در قرآن كريم گاهي در مقابل اثبات است گاهي در مقابل احقاق است گاهي هم در مقابل ابصار آنجا كه محو در مقابل احقاق است چيز باطلي را ذات اقدس الهي محو ميكند نظير آنچه كه در سوره? «شوري» بيان كرد فرمود آيه? 24 سوره? «شوري» كه ?وَ يَمْحُ اللّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ? خدا باطل را محو ميكند و حق را تحقيق و تثبيت ميكند آن محو نشانه? آن است كه آن ماحي آن ممحو آن محو شده شيء باطل است يك وقت محو به معناي ابطال نيست به معناي تغيير است نظير آنچه كه در سوره? «رعد» بيان فرمود كه ?يَمْحُوا اللّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتاب? اين لوح محو و اثبات نه يعني لوح ابطال و احقاق لوح تثبيت و تغيير گاهي چيزها را دگرگون ميكند گاهي چيزهايي را ثابت ميكند آن محو در مقابل اثبات است يعني تغيير نه ابطال قسم سوم همين محوي است كه در آيه سوره? «اسراء» مطرح شده بود فرمود: ?فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً? كه اين محو در حقيقت به معناي اخفاست شيء مخفي در آن خفايش آيه? الهي است چه اينكه شيء روشن در آن روشنياش نشانه? ذات اقدس الهي است.
پرسش:...
پاسخ: سخن از ليل است كه ?فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْل? اين نشانه را يعني اين آية الممحوه اين ليل آية ممحوه گاهي نهار است و قمر هم هست چون قمر و زمين در اين سيرهاي گوناگوني كه دارند گاهي انسان روز ماه را ميبيند روز است و قمر وجود دارد اين درباره? ليل است فرمود ليل يك آيه ممحو است يك آيه مخفي است نه آيه? باطل تا اينكه ?يَمْحُ اللّهُ الْباطِلَ? شامل اين بشود.
پرسش:...
پاسخ: خب آن را آيات ديگر البته دارد كه فرمود: ?وَ اللّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئًا? شما هيچ چيز نميدانستيد خدا عالمتان كرديم يا شما جاهل بوديد و وجود مبارك پيغمبر در بين اميين و جاهلان مبعوث شده است و اينها را عالم كرده و شما عالم نبوديد آنها برابر آيات ديگر است قهراً مسئله? اختلاف ليل و نهار ميافتد در اين طايفه ثانيه از آيات كه ناظر به پيدايش شب و روز است پس بخشي از آيات درباره? اصل آفرينش ليل و نهار است بخشي درباره? اختلاف و كيفيت حركت زمين به دور خود و پيدايش شبانه و روز است بخش سوم آياتي است كه ناظر به پيدايش فصول چهارگانه است قهراً فصول چهارگانه كه تنظيم شد مسئله? سال هم مشخص است خب اينكه فرمود: ?إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ َلآياتٍ ِلأُولِي اْلأَلْباب? اين اولي الالباب يعني كساني كه صاحبان لباند حالا اگر ذوي الالباب با اولي الالباب فرقي داشته باشد خب گفتن اولي الالباب اين مفهوم براي توجه به آن نكته است كه اولي الالباب اقواي از ذوي الالباب است و اما اگر چنانچه فرقي نداشته باشد چه اينكه در سوره? مباركه? «فجر» فرمود: ?وَ الْفَجْرِ ? وَ لَيالٍ عَشْرٍ ? وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ ? وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ ? هَلْ في ذلِكَ قَسَمٌ لِذي حِجْر? اين ذي حجر يعني عقل كه عقل را حجر ميگويند براي اينكه حاجر و مانع است مثل اينكه انسان دور يك زمين را تحجير ميكند سنگچين ميكند محجور ميكند با حاي جيمي يعني ممنوع ميكند جلوي ديگران را ميگيرد مانع ميشود عقل هم تحجير ميكند منع ميكند انسان را در حصن قرار ميدهد در حصار قرار ميدهد نه ميگذارد آنچه كه خوب است از او گرفته شود نه اجازه ميدهد آنچه كه بد است در درون او راه پيدا كند يك حصن است ذي حجر يعني ذي حصن تقريباً قهراً ذوي الالباب هم همين محتواي اولوا الالباب را ميتواند داشته باشد ولي اگر ثابت شده باشد كه كلمه اولو افضل و امتن از كلمه ذو هست البته به كار بردن كلمه? اولوا الالباب به جاي ذوي الالباب براي حفظ آن نكته است مطلب ديگر آن است كه در اينجا ذكر و فكر كنار هم ياد شده است اصولاً فكر وقتي فكر است كه به ذكر برسد يك وقت است كسي ميانديشد زمينشناس خوبي است معدنشناس خوبي است اما هرگز اهل ذكر نيست اين كسي است كه يعلم جزء كساني است كه ?يَعْلَمُونَ ظاهِرًا مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ اْلآخِرَةِ هُمْ غافِلُون? اين جزء لبيب نيست نه در درون او مغز است نه مغزياب است كه به درون عالم راه پيدا كند كه ملكوت را ببيند اين ممكن است در علوم تجربي خيلي ماهر باشد كتابهايي هم در اين زمينه نوشته شده باشد و افتخارهاي علمي هم داشته باشد ولي مغزي ندارد چون مغز جهان را نفهميد لبيب نيست فكر دارد ولي به ذكر نرسيده قهراً به شكر هم نميرسد كسي را قرآن كريم لبيب و عاقل ميداند كه فكرش به ذكر برشد به ياد حق برسد لذا ميفرمايد ?الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيامًا وَ قُعُودًا وَ عَلي جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ? چنين كسي را خدا، قرآن لبيب ميداند براي اينكه جمع بشود بين دانش و بينش و بين فكر و ذكر و شكر و بين علم و عمل نوعاً قرآن كريم مسئله اولوا الالباب را كه ياد ميكند علم و عمل صالح را هم در كنارش بازگو ميكند يكي از آن نمونه همان سوره? مباركه? «زمر» است آيه? هيجده كه فرمود: ?فَبَشِّرْ عِبادِ ? الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ? ذيل آيه هفده و مجموعه? آيه? هجده ?فَبَشِّرْ عِبادِ ? الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا اْلأَلْبابِ? اينها كسانياند كه اهل فكرند مكتبهاي گوناگون را بررسي ميكنند آراء و انديشههاي متضارب را تحليل ميكنند و قدرت حقشناسي و حقيابي را دارند در بين مكاتب گوناگون آنكه احسن است و احق است آن را ميگيرند به عنوان دانش حق ميگيرند بعد و يتبعون نه تنها ميفهمند بلكه به او ايمان ميآورند پس ?فَبَشِّرْ عِبادِ? يعني عبادي كدام عباد؟ ?الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْل? همه? حرفها را گوش ميدهند كه اين به بخش فكر و نظر ميرسد وقتي كه احسن را تشخيص دادند ?فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ? اين ديگر مربوط به عمل است نه مربوط به فكر مربوط به ذكر است نه مربوط به فكر ?فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ? چه اينكه گاهي اين كلمه اولوا الالباب درباره? خصوص مسائل عملي به كار ميرود و اگر دانش و علم مطرح است زمينه براي عمل هست نظير آنچه كه در سوره? مباركه? «بقره» آيه? 197 به اولوا الالباب خطاب كرد فرمود: ?وَ تَزَوَّدُوا? يعني زاد و توشه تهيه كنيد ?فَإِنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوي وَ اتَّقُونِ يا أُولِي اْلأَلْباب? خب تنها جايي كه در قرآن كريم زاد و توشه را مشخص كرد كه زاد تقواست همين كريمه است فرمود: ?تَزَوَّدُوا? چون مسافر بايد رهتوشه تهيه كند و بهترين زاد راه براي مسافر تقواست لذا دستور تقوا ميدهد به اولوا الالباب ?تَزَوَّدُوا? به چه ?تَزَوَّدُوا? بالتقوي چرا؟ چون اين ?فَإِنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوي? وقتي است انسان ميگويد كه برداريد براي اينكه چه چيز را برداريد مشخص نيست از آن جمله بعد معلوم ميشود ميفرمايد براي اينكه بهترين آب از اين چشمه درميآيد معلوم ميشود كه اين برداريد يعني آب برداريد وقتي ميگويند برداريد براي اينكه اين بهترين چاپ است يعني كتاب را برداريد ?تَزَوَّدُوا? متعلقش محذوف است چه چيز را به عنوان زاد قبول كنيم تقوا را به چه دليل براي اينكه ميفرمايد ?فَإِنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوي? اين از قبيل و حذف ما يعلم منه جائز خواهد بود خب ?تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوي وَ اتَّقُونِ يا أُولِي اْلأَلْبابِ? آن هم تقوا الله كه عاليترين درجه? تقواست وقتي است انسان از گناه ميپرهيزد خوف نفسي دارد وقتي از ذات اقدس الهي حريم ميگيرد كه خوف نفسي و عقلي هر دو را يكجا تأمين ميكند فرمود: ?تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوي وَ اتَّقُونِ يا أُولِي اْلأَلْباب? كه اينجا قسمت مهم بخش عملي مراد شده است چون بعد از علوم قرآني اولين سورهاي كه بحث شد سوره? مباركه? «رعد» بود در آنجا مفصلاً مسئله اولوا الالباب بازگو شد چون آن آيه تقريباً بسياري از اوصاف اولوا الالباب را ذكر فرمود در سوره? مباركه? «رعد» آيه? نوزده به بعد جريان اولوا الالباب و اوصافش مبسوطاً آمده فرمود: ?أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمي? آيا كسي كه بداند آنچه كه از ذات اقدس الهي براي تو نازل شده است حق است مثل كسي است كه كور باشد يعني آنكه ميداند حق براي تو نازل شده است و تو حق را دريافت كردي و حق ميگوييد بصير است آنكه نميداند اعمي است بعد فرمود: ?إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا اْلأَلْبابِ? اولوا الالباباند كه ميدانند چه كسي اعمي است و چه كسي بصير است اولوا الالباب است كه ميدانند آنچه كه ما انزل اليك من ربك هست او حق است اين مال علم بعد مسائل عملي را در كنارش ذكر ميكند ميفرمايد كه ?إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا اْلأَلْباب? اولوا الالباب چه كساني هستند ?الَّذينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْميثاقَ ? وَ الَّذينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ ? وَ الَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَي الدّار? كه بسياري از فضائل عملي و اخلاقي را براي اولوا الالباب شمرده چه اينكه در آيه? محل بحث هم بسياري از فضائل را براي اولوا الالباب شمرده كه اينها اهل مناجات و راز و نيازند منتها آيه سوره? مباركه? «رعد» مسائل اجتماعي و اخلاقي را بيشتر عنوان كرده آيات محل بحثي كه در سوره? مباركه? «آل عمران» آيات معرفتي را و مناجات و زمزمه را بيشتر معرفي كرده و آن اين است كه فرمود اولوا الالباب چه كساني هستند ?الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيامًا وَ قُعُودًا وَ عَلي جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّار? اين يك آيه بعد ربنا يعني الذين يقولون ربنا ?رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظّالِمينَ مِنْ أَنْصارٍ? اين دو آيه ?رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِيًا يُنادي لِْلإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ اْلأَبْرارِ? اين سه آيه ?رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلي رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعاد? چهار آيه نوع اين اوصافي كه براي اولوا الالباب در اين كريمه ذكر شده است اوصاف ذكري است خلاصه با آن آياتي كه در سوره? مباركه? «رعد» ذكر شده است خيلي فرق ميكند آنها راجع به مسائل اخلاقي و اجتماعي است ?الَّذينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْميثاق? در هنگام مصيبت صبر ميكنند يا در هنگام رويدادهاي تلخ صبر ميكنند و امثال ذلك ?يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللّهُ? و امثال ذلك اما نوع آياتي كه بعد به عنوان تبيين اولوا الالباب در همين سوره? مباركه? «آل عمران» ذكر شده است دائر مدارش ذكر و فكر و شكر است لذا جزء سنن حالتهاي شب زندهداران است و وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بخشي از اين آيات را در هنگام قيام براي صلات ليل قرائت ميكردند و مستحب است هر كس كه برميخيزد براي نماز شب اول اين پنج آيه را بخواند كه خلاصه آيات مناجات و ذكر است پس اولوا الالباب تنها كساني نيستند كه درباره? مسائل اخلاقي و اجتماعي عادل باشند گذشته از اينكه آن مسائل اخلاقي و اجتماعي را دارند اهل تقوا هم هستند زاد و توشه تهيه ميكنند به عهد خدا و عهد مردم عمل ميكنند ?يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ? و امثال ذلك هستند گذشته از اين اهل مناجات و زمزمه هم هستند.
پرسش:...
پاسخ: البته اولوا الالباب كامل كسانياند كه همه? اين اوصافي كه در قرآن كريم براي اولوا الالباب ياد شده است اينها فراهم بكنند و اما اين نسبي خواهد بود اگر كسي در مسائل اخلاقي و اجتماعي برابر آيات سوره? «رعد» عمل كرده ولي اهل زمزمه و مناجات نيست اين اولوا الالباب كامل نيست ولي اگر كسي اهل عمل به اين بخش از آيات سوره? «آل عمران» بود يعني اهل مناجات و ذكر بود حتماً آن اوصاف و فضائلي كه در سوره? «رعد» براي اولوا الالباب ياد شده است آنها را فراهم ميكند بحث تقريباً مبسوطي قبلاً در همين سوره? مباركه? «آل عمران» ذيل آيه? هفت ياد شده است چون در همين سوره? مباركه? «آل عمران» پايان آيه? هفت اين است كه همان آيه? معروف محكم و متشابه فرمود: ?الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ? چه ميكنند و اما آنهايي كه مؤمناند به همه آيات چه متشابه چه محكم عالماند ?يَقُولُونَ آمَنّا بِهِ كُلُّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاّ أُولُوا اْلأَلْبابِ ? رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهّابُ ? رَبَّنا إِنَّكَ جامِعُ النّاسِ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فيهِ إِنَّ اللّهَ لا يُخْلِفُ الْميعادَ? ميبينيد بخش مهم اين آيات سوره? مباركه? «آل عمران» كه اولوا الالباب را تشريح ميكند مدام به سَمت مناجات و ذكر سوق ميدهد در نوبتهاي قبل ملاحظه فرموديد كه الآن كه به عنايت الهي به اواخر سوره? مباركه? «آل عمران» رسيديم از باب رد العجز الي الصدر يك متكلم حكيم وقتي به پايان حرفش رسيد حرفها را خلاصه ميكند فهرست بندي ميكند تلخص و تحصل ميفرمايد كه محصول اين حرفها چه شد خلاصه اين حرفها چه شد آنچه كه از اول تا اينجا بيان فرمود حالا در بخش ?إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ? دارد خلاصهگيري ميكند يعني فتحصل، فتحصل كه ذكر حق است شكر حق است فكر حق است و لبيب كارش ذكر و فكر است و اين هم كه فرمود در همان آيه? هفت به بعد سوره? «آل عمران» كه كاملاً بحث شد اين بود فرمود كه اولوا الالباب به جميع ما عند الله كه ما نزل من عند الله چه محكم چه متشابه عالماند حرفشان اين است خدايا حالا كه به ما شرح صدر دادي جان با مغز دادي كه حق را ميطلبد ديگر آن را به انحراف نكشان توفيقي بده كه منحرف نشويم بد كسي را نخواهيم و بد را نخواهيم اصلاً ?رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً? اين حرف اهل مناجات است يك وقت است ميگويند ?رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي اْلآخِرَةِ حَسَنَةً? اين هم خوب است اما مناجاتيان ميگويند ?رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ? اولاً توقعشان زياد است و دستشان هم تهي از همان اول ميگويند دست ما تهي است وقتي است كسي با قسم وقتي ميگويند خدايا ما ايمان آورديم نظير آن آياتي كه قبلاً هم در پايان همين سوره? «آل عمران» قرائت شده است كه خدايا ما منادي تو را شنيديم لبيك گفتيم ما را نسوزان ?رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِيًا يُنادي لِْلإيمان? ?فَآمَنّا? اين تعبير مال متوسطين است نه مال كاملين خب قرآن كتابي است كه همه را هدايت ميكند كتاب براي همه است ديگر آنها كه به آن اوج رسيدهاند نميگويند خدايا ما چنين كاري كرديم خدايا ما به پيامآور تو احترام گذاشتيم تو دستور دادي ما هم اطاعت كرديم منادي تو، پيك از طرف تو آمده فرمان داده فرياد كشيد ?أَنْ آمِنُوا? ما هم ?آمَنّا? ?رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِيًا يُنادي لِْلإيمانِ أَنْ آمِنُوا? ?فَآمَنّا? اين معنايش اين است كه شما دستور دادي ما هم كاري كرديم اين مال مبتديان است و متوسطان اما آنها كه تهي دستي خود را احساس ميكنند از همان اول ميگويند هب لنا به ما ببخش نه جزا بده اينكه ميگويند هب لنا يعني كاري نكرديم كه حالا از شما چيزي طلب بكنيم ?هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهّابُ? بعد هم ?رَبَّنا إِنَّكَ جامِعُ النّاسِ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فيهِ إِنَّ اللّهَ لا يُخْلِفُ الْميعادَ? ميبينيد ملاحظه ميفرماييد كه اصلاً سخن در اين نيست كه خدايا تو دستور دادي ما ايمان بياوريم عمل صالح بكنيم ما هم ايمان آورديم و عمل صالح كرديم ما را در قيامت پاداش بده اينها نيست سخن از هب لناست ?رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا? تو ما را هدايت كردي نه اينكه پيغمبر تو آمد ما حرفش را گوش داديم اين با آن لساني كه ?رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا? خيلي فرق ميكند اين از همان اول ميگويد هر چه داريم تو دادي پس همه ميشود هبة الله تو هم كه وهابي، بخشندهاي هب لنا آن هم وقتي كه ميخواهي ببخشي دستور نده كه فلان فلك بدهد فلان مَلك بدهد اين كار را نكن ?هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً? بشود رحمت لدني مثل علم لدني خودت به ما بده اين خيلي بلند است خلاصه آن وقت همين معاني كه به صورت متن در اوايل اين سوره? مباركه? مطرح شد به صورت شرح در ساير آيات اين سوره تبيين شد تا رسيده به پايان اين بحث كه حالا اين بحث سوره? «آل عمران» دارد جمع بندي ميشود خلاصهگيري ميشود فهرستگيري ميشود اين مطلب هم در لابلاي آن بحثهاي پاياني سوره? مباركه? «آل عمران» هست.
«و الحمد لله رب العالمين»
|