موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسيرسوره مبارکه آل عمران جلسه321


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ َلآياتٍ ِلأُولِي اْلأَلْبابِ?190? الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيامًا وَ قُعُودًا وَ عَلي جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّارِ?191? رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظّالِمينَ مِنْ أَنْصارٍ?192? رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِيًا يُنادي لِْلإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَ‏آمَنّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ اْلأَبْرارِ?193? رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلي رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ?194?
در اين كريمه? ?رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً? و جمله‌هاي بعد مطالبي هم مانده است اول اينكه گاهي اين كلمه هذا در مورد تعظيم و تجليل به كار مي‌رود چه اينكه گاهي هم در مورد تحقير و اهانت استعمال مي‌شود كلمه هذا در اين مورد براي تعظيم و تجليل است نظير آيه? سوره? «اسراء» كه ?إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ? ?إِنَّ هذَا الْقُرْآن? در تعبيرات ادبي فارسي هم گاهي مي‌گوييم اين مرد، اين مرد، اين مرد مثل آن است كه بگوييم اين مرد الهي، اين مرد بزرگ ?إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي? آن هذا براي تعظيم است اينجا هم كلمه ?رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا? براي تعظيم و تجليل است.
نكته دوم آن است كه دعا شايسته است كه با وصف الهي همراه باشد حالا يا با تكبير يا با تحليل يا با تسبيح يا با تحميد همراه باشد اول وصفي از اوصاف الهي ياد بشود بعد آن مسئلت و دعا طرح بشود در اينجا هم ادب دعا را قرآن به اولوا الالباب اين‌چنين آموخت كه مي‌گويند ?سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّار? اول تسبيح است بعد مسئلت.
مطلب سوم آن است كه امام رازي به اين فكر است كه راه حلي پيدا كند مي‌گويد كه اشاعره كه مي‌گويند افعال خداوند .. نيست در برابر معتزله قرار گرفته‌اند كه مي‌گويند افعال خدا معلل به حكم و مصالح است معتزله به صدر آيه به آن آيات اوليه تمسك كردند و به جمله? قبل تمسك كردند كه افعال الهي منزه از بطلان است معلل است ?رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً? يعني حتماً حكمتي دارد مصلحتي دارد امام رازي مي‌گويد اگر معتزله به جمله? قبل تمسك كردند براي اثبات اينكه كار خدا معلل به حكمت و مصلحت است اشاعره هم مي‌توانند به ذيل آيه تمسك كنند كه خدا فعال ما يشاء است خدا تابع كارش تابع مصالح و مفاسد نيست هر چه كرد مصلحت است اگر خدا بخواهد اولوا الالباب را مومنين عادل را هم به جهنم ببرد باز هم مصلحت است چيزي قبل از كار خدا به عنوان مصلحت نيست تا خدا كارش را برابر او تنظيم بكند كه هر چه او مي‌كند مصلحت هست لذا ممكن است اولوا الالباب را كه مومنين عادل‌اند به جهنم ببرد لذا اولوا الالباب از خدا مسئلت مي‌كنند مي‌گويند ?سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّار? چه اينكه ابراهيم خليل(سلام الله عليه) هم از خدا مسئلت كرد گفت ?وَ الَّذي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لي خَطيئَتي يَوْمَ الدِّين? من طمع اين را دارم كه خداوند مرا در قيامت ببخشد پس اگر مومنين عادل را خدا به جهنم ببرد باز حكمت و مصلحت است لذا مومنين از خدا مسئلت مي‌كنند كه ?فَقِنا عَذابَ النّار? اين سخن امام رازي ناتمام است براي اينكه مومنين و همچنين انبيا و اوليا كه عبادتي دارند و دعايي دارند به وسيله? همين عبادت و دعا محفوظ مي‌مانند لو لا عبادت و دعا و ذكر و ثناء كه آنها مصونيتي ندارند اصل مصونيت به وسيله عبادت و دعاست آنگاه خداوند يقيناً خلف وعده نمي‌كند وقتي مومن صالح را به بهشت وعده داد يقيناًً او را به جهنم نمي‌برد البته آن طور نيست كه معتزله مي‌گويد كه خدا بايد مومن را به بهشت ببرد و نبايد به جهنم ببرد كار خدا زير بايد و نبايد عقل بشر قرار نمي‌گيرد كه براي خدا تكليف تعيين كند عقل مي‌فهمد كه چه حَسَن است و چه قبيح بعد مي‌گويد يقيناً آنچه را كه حسن است از خدا صادر مي‌شود آن يجب عن الله است نه يجب علي الله قبيح را مي‌فهمد مي‌گويد اين يمتنع عن الله است نه يمتنع علي الله نه اينكه بر خدا قبيح است كه فلان كار را انجام بدهد خدا نبايد فلان كار را انجام بدهد اين‌چنين نيست كه قانوني وراء كار خدا بر خدا حاكم باشد چون هر چه در جهان هستي يافت مي‌شود اگر واجب نيست فعل واجب است ديگر فعل واجب بر خود واجب حاكم نيست پس يجب علي اللهي كه معتزله مي‌گويد درست نيست يجب عن الله است يمتنع علي اللهي كه معتزله مي‌گويد درست نيست يمتنع عن الله يقيناً خدا مومنين را به جهنم نمي‌برد نه اينكه نبايد ببرد يقيناً مومنين را به بهشت مي‌برد نه اينكه بايد ببرد بنابراين اين بيان جناب امام رازي از اين جهت ناتمام است اين هم مطلب سوم.
عمده دو طرز فكري است كه افراطيون و تفريطيون اهل كلام در زمينه? اين ?رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ? دارند افراطيون همان وعيديه از معتزله‌اند گروهي از اهل اعتزال به نام وعيديه اينها اهل افراط‌اند و مرجعه هم اهل تفريط اين دو طرف به اين آيه و آيه? سوره?? «تحريم» با جمع بندي خاص خود استدلال كردند هر كدام برابر با مكتب خودشان هر كدام گفتند اين دو تا آيه مبناي ما را ثابت مي‌كند مبناي وعيديه از معتزله اين است كه كسي كه مرتكب گناه كبيره است اين مومن نيست و اگر كسي مرتكب كبيره بود مثل كافر مخلد در نار است هم ايمان با ارتكاب كبيره سلب مي‌شود و هم كسي كه گناه كبيره انجام داد مخلد در نار است اين مبناي وعيديه است مرجعه اين‌چنين اهل تفريط است مي‌گويد كه غير از كافر كسي در آتش نمي‌سوزد ممكن است بعضي از درجات از فاسقين فوت بشود ولي صاحب كبيره مومن است و به جهنم نمي‌رود ممكن است در درجات بهشت با ديگران فرق داشته باشد يا مثلاً احياناً ممكن است به اعراف يا غير اعراف راه پيدا كند ولي به جهنم نمي‌رود اين مبناي مرجعه آن هم مبناي وعيديه، وعيديه كه گروهي از معتزله‌اند جزء افراطيون‌اند مرجعه جزء تفريطيها پس مبناي وعيديه اين شد كه صاحب كبيره مخلد در نار است و به بعضي از آيات هم استدلال كرده‌اند نظير آيه? 14 سوره? «نساء» كه فرمود: ?وَ مَنْ يَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نارًا خالِدًا فيها وَ لَهُ عَذابٌ مُهينٌ? اگر كسي معصيت كرد و به حدود الهي را تعدي كرد خداوند او را به جهنم مي‌برد و مخلد مي‌كند و او در جهنم عذاب مهيني دارد اهانه همان خزي است و رسوايي است تحقير است پس كسي كه معصيت كرد مخلد در نار است و رسوا به شهادت آيه? چهارده سوره? «نساء» و همچنين به شهادت آيه? 93 سوره? «نساء» كه فرمود: ?وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِدًا فيها وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذابًا عَظيمًا? قتل مومن كفر نيست معصيت كبيره است هر كس اين معصيت كبيره را مرتكب شد مخلد در نار است و مغضوب خداست و عذاب عظيمي دامن‌گير او مي‌شود پس به استناد آيه? چهارده و آيه? 93 سوره? «نساء» كسي كه مرتكب كبيره شد مومن نيست مخلد در نار است اين بخش از استدلالهاي اينها را در تجريد مرحوم خواجه(رضوان الله عليه) پاسخ داد در كتابهاي كلامي هم پاسخ دادند مرحوم خواجه در مدح تجريد دارد كه كافر مخلد است عذاب صاحب كبيره منقطع است و اين ادله‌اي كه اينها اقامه كردند اگر عقلي است قابل توجيه است و اگر ادله سمعي است مثل اين دو تا آيه? سوره? «نساء» اين آيات را بايد تعديل برد و تبيين كرد خب پس مبناي وعيديه اين است كه صاحب كبيره مخلد در نار است اين بحثها را امام رازي در ذيل اين آيه نياورد از اين به بعد را ذكر كرد لذا از اين جهت اين تفسير امام رازي چون فاقد اين مبناست حرفش گنگ است حرفي كه امام رازي از اين گروه از معتزله نقل مي‌كند اين است مي‌گويد به ضميمه آيه? محل بحث كه ?رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ? با آيه? سوره? «تحريم» كه ?يَوْمَ لا يُخْزِي اللّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ? استفاده مي‌شود كه صاحب كبيره مومن نيست چرا؟ بر‌اساس شكل ثاني صاحب كبيره به جهنم مي‌رود و رسوا مي‌شود مومن رسوا نمي‌شود پس صاحب كبيره مومن نيست چون آن مقدمات را امام رازي در تفسير نقل نكرد وقتي انسان به تفسير امام رازي مراجعه مي‌كند مي‌بيند اين از باب تمسك به مطلق يا عام است در شبهه مصداقي خود عام و مطلق همين وعيديه مي‌گويند كه ?رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ? خدايا هر كه را تو به آتش جهنم فرستادي او را رسوا كرده‌اي خب حالا از كجا صاحب كبيره به جهنم مي‌رود شايد حرف مرجعه باشد كه صاحب كبيره به جهنم نمي‌رود بايد قبلاً ثابت مي‌كرد با آن آيات ديگر كه صاحب كبيره به جهنم مي‌رود يك شكل اولي اينجا درست بشود نتيجه اين شكل اول را با آيه? سوره? «تحريم» هماهنگ بكند كه بشود شكل دوم آنگاه نتيجه بگيرد اين‌چنين بفرمايد صاحب كبيره به جهنم مي‌رود برابر آيه? چهارده و آيه? 93 سوره? «نساء» اين صغري و هر كس به جهنم رفت رسوا مي‌شود اين كبري برابر ?رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ? پس صاحب كبيره رسوا مي‌شود اين نتيجه آنگاه نتيجه اين شكل اول با آيه? سوره? «تحريم» به صورت شكل ثاني هماهنگ مي‌شود به اين سبك كه صاحب كبيره رسوا مي‌شود مومن رسوا نمي‌شود پس صاحب كبيره مومن نيست چون آن خلأ در تفسير امام رازي كاملاً محسوس است لذا قابل تقرير نيست ايشان از همين جا وارد شده كه صاحب كبيره اگر به جهنم رفت خب پس صاحب كبيره معذب مي‌شود و هر كه معذب شد رسواست پس صاحب كبيره رسواست صاحب كبيره رسواست پس مومنين رسوا نخواهند شد پس صاحب كبيره مومن نيست آن آيه‌اي كه دلالت مي‌كند بر اينكه مومن رسوا نيست همان آيه‌اي است كه در بحث ديروز خوانده شد آيه? هشت سوره? مباركه? «تحريم» بود كه ?يَوْمَ لا يُخْزِي اللّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعي بَيْنَ أَيْديهِمْ? اين نحوه استدلال افراطيون امام رازي از اين استدلال جوابي مي‌دهد كه همان جواب را به تفريطيها هم مي‌دهد حالا استدلال تفريطيها بيان بشود تا جواب مشترك امام رازي از اين دو گروه ذكر بشود بعد نارسايي اين جواب هم مشخص بشود تفريطيون كه به تعبير ايشان مرجعه هستند مي‌گويند كه صاحب كبيره مومن‌ است اين صغري و مومن رسوا نمي‌شود اين كبري پس صاحب كبيره رسوا نمي‌شود و هر كس به جهنم رفت رسوا مي‌شود و چون صاحب كبيره مومن است و رسوا نمي‌شود پس به جهنم نمي‌رود او هم يك شكل اول دارد و يك شكل دوم شكل اولش اين است كه صغرايش اين است كه صاحب كبيره مومن است چرا مومن است؟ براي اينكه در سوره? «حجرات» اين‌چنين فرمود آيه? نه سوره? «حجرات» اين است كه ?وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَي اْلأُخْري فَقاتِلُوا الَّتي تَبْغي حَتّي تَفي‏ءَ إِلي أَمْرِ اللّهِ? اگر دو گروه مومنين درگير جنگ داخلي شدند شما اصلاح كنيد اگر اصلاح شما سودمند نبود يكي از اين دو گروه به بغي و ستم خود ادامه داد و باغي بود با باغي و ظالم بجنگيد خب فرمود: ?وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما? يعني احدي الطائفتين من المومنين مومنتين اگر يكي از اين دو طايفه با ايمان بغي داشتند و ظلم داشتند با اين باغي بجنگيد يعني با اين ظالم بجنگيد معلوم مي‌شود كه ظالم مومن است كافر نيست اين يك كريمه. در سوره? مباركه? «بقره» هم خطاب به مومنين كرد در مسئله? قصاص فرمود: ?يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ? آيه? 178 سوره? «بقره» اين بود ?يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلي الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْد? خطاب به مومنين است معلوم مي‌شود كه اگر كسي با قتل عمد عالماً عامداً كسي را كشت اين كافر نمي‌شود مومن است با اين ارتكاب از ايمان بيرون نمي‌رود پس مرتكب كبيره مومن است اين صغري و مومن رسوا نمي‌شود برابر آيه? هشت سوره? «تحريم» كبري پس مرتكب كبيره رسوا نمي‌شود اين شكل اول نتيجه? اين شكل اول با آيه? محل بحث سوره? «آل عمران» كه هماهنگ مي‌شود، مي‌شود شكل ثاني صاحب كبيره رسوا نمي‌شود هر كس جهنم رفت رسوا خواهد بود و رسوا مي‌شود پس صاحب كبيره به جهنم نمي‌رود اين هم عصاره? استدلال تفريطيها كه به ظواهر قرآن استدلال كردند جوابي كه امام رازي از هر دو گروه مي‌دهد اين است كه مي‌گويد آيه? سوره? «تحريم» كه فرمود: ?يَوْمَ لا يُخْزِي اللّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ? ناظر به بعضي از حالات و مواقف قيامت است يعني در آن حالي كه مومنين با پيامبرند در آن حال خزي و رسوايي دامن‌گيرشان نمي‌شود اين خاص است منافات ندارد كه در موقفي كه تنها هستند و با پيامبر نيستند يك خزي و رسوايي دامن‌گيرشان بشود اين آيه? هشت سوره? «تحريم» فقط خزي در حال معيت با پيامبر را نفي مي‌كند نه مطلق را اين جوابي است كه امام رازي از گروه اول و از گروه دوم ... واحد داد اما اين جواب ناتمام است براي اينكه آيه? هشت سوره? «تحريم» معيت در قيامت را بيان نمي‌كند نمي‌فرمايد روز قيامت آن حالتي كه مومنين با پيامبرند آن حالت حالت رسوايي نيست اين مال معيت در ايمان است در دنيا يعني ?يَوْمَ لا يُخْزِي اللّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ? يعني في الحياة الدنيا آنها كه در دنيا همراه با پيامبر ايمان آوردند در قيامت آبرويشان محفوظ است اين معيت ايماني مومنين است در دنيا چه كاري به مواقف قيامت دارد جواب هر دو گروه اين است كه آيه? سوره? مباركه? «تحريم» مومنين خاص را استثنا كرده است مومنيني كه هم در دنيا با پيامبر بودند و هم در آخرت نوراني‌اند يك عده در دنيا ايمان آوردند اما ايمانشان مصاحب ايمان پيامبر و هم رديف و همتا و تابع پيامبر نبود هميشه گاهي معصيت مي‌كردند گاهي معصيت نمي‌كردند اما آنهايي كه با پيامبر بودند ?وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ? را سوره? مباركه? «فتح» مشخص كرده است در آن سوره در سوره? مباركه? كه به نام همان سوره? «فتح» آيه? پاياني سوره? «فتح» آيه? 29 از وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) كه به عنوان رسالت ياد كرده است بعد فرمود: ?وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَي الْكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ? ?سيماهُمْ في وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ? يبتغون كذا و كذا چنين آدمهايي مع رسول الله هستند ?وَالَّذِينَ آمَنُوا? در عالم زيادند اما ?وَالَّذِينَ مَعَهُ? كم‌اند اين ?وَالَّذِينَ مَعَهُ? كه در پايان سوره? «فتح» آمد همينهايي هستند كه ?نُورُهُمْ يَسْعي بَيْنَ أَيْديهِمْ? در سوره? «تحريم» آمده در قرآن از مومنين خيلي سخن به ميان آمد حتي در سوره? «حجرات» باغي و ظالم را هم مومن اطلاق كرد اما اين گروه كساني نيستند كه با پيامبر باشند كساني كه با پيامبرند نشانه‌هايشان اين است ?وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَي الْكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ? اين مال مسائل سياسي‌شان ?راهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا? اين هم مسائل عباديشان ?يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانًا سيماهُمْ في وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي اْلإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَ‏آزَرَهُ? كه استقلال اينها است يعني اينها مثل ساقه‌اي هستند كه روي پاي خود ايستاده‌اند يعني سوقي دارند ساقه‌اي دارند ريشه‌اي دارند جوانه مي‌زنند از خودشان تغذيه مي‌كنند به غير تكيه نمي‌كنند اينها همچنين آدمهايي هستند خب كساني كه مع رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هستند اوصافشان در دنيا همين است كه در سوره? «فتح» آمده نتيجه و پاداششان هم همان است كه در سوره? «تحريم» بيان شده كه ?يَوْمَ لا يُخْزِي اللّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعي بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلي كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير? بنابراين اين معه آن خواهد بود.
پرسش:...
پاسخ: بله ديگر
پرسش:...
پاسخ: بله، چون يك عده به حسب ظاهر به همراه آن حضرت بودند و تا آخر با او نبودند اهل سنت براي اينكه همين اين منهم دامن‌گيرشان نشود اين را با تبيين حل كردند من تبيين وقتي هم بحثش شده است چون ديدند هيچ چاره ندارند اما خب تحقيق‌اش اين است كه مِن، من تبعيضيه است براي اينكه يك عده حدوثاً بودند ولي بقائاً نبودند خب،
پرسش:...
پاسخ: يعني حدوثاً و بقائاً بايد معه باشند ديگر.
پرسش:...
پاسخ: حدوثاً و بقائاً با او هستند نه حدوثاً فقط يعني تا آخر مرحله اينها كساني‌اند كه اين اوصاف ياد شده را تا آخرين مرحله تكليف بايد داشته باشند.
پرسش:...
پاسخ: نه چون نبودند عده‌اي چون يك عده‌اي معه بودند به حسب ظاهر اما بعد ارتد الناس بعد النبي خيليها از ولايت برگشتند خيليها در زمانش در مقابل يا بعضيها .. در مقابل اجتهاد .. داشتند خب بنابراين آنچه كه از زمينه اين دو تا آيه برمي‌آيد اين است كه ?رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ? اين آيه مطلق است خزي به مقدار دخول در نار است اگر اين دخول به نحو خلود بود آن خزي هم به نحو اخلاد است اگر آن دخول منقطع الآخر بود آن خزي هم منقطع الآخر است و اگر اصلاً ورود در جهنم نبود اصلاً خزي‌اي نيست پس اين اصل كلي كه ?رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ? به اطلاقش باقي است مشكل ديگري كه دامن‌گير اين اهل كلام شد آن است كه اين اخزي را به معناي اخلاد گرفتند گفتند كه ?رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ? يعني فقد اهلكته اين اهلاك با همان اخلاد در نار هماهنگ است در حالي كه اخزي يعني رسوايي و تخجيل و خجل كردن نه اخزي يعني اهلاك بنابراين آن آيه به اطلاق خودش باقي است و آيه? هشت سوره? «تحريم» هم به اطلاقش باقي است اين درباره? مومنين خالص است آن آيه? محل بحث سوره? «آل عمران» مطلق است هم شامل كافر مي‌شود هم شامل مسلمان مرتكب كبيره مي‌شود خب
مطلب ديگر آن است كه امام رازي در خلال آن سخنهايش اين‌چنين استدلال كرد كه اين آيه ?رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ? اين مطلق بايد تقييد بشود يا اين عام بايد تخصيص بخورد مواردي از اين مطلق يا عام خارج شده است زيرا برابر آيه? سوره? «مريم» كه ?وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاّ وارِدُها كانَ عَلي رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا? همه انسانها حتي مومنين وارد جهنم مي‌شوند منتهي يك عده مي‌مانند و يك عده بيرون مي‌آيند و نجات پيدا مي‌كنند ?وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاّ وارِدُها كانَ عَلي رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا? اين در سوره? مباركه? «مريم» هست آيه? 71 سوره? «مريم» ?وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاّ وارِدُها كانَ عَلي رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا ثُمَّ نُنَجِّي الَّذينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظّالِمينَ فيها جِثِيًّا? خب مومنين و غير مومن وارد مي‌شوند منتها غير‌مومنين و ظالمين و تبهكاران مي‌مانند مومنين نجات پيدا مي‌كنند اينها كساني‌اند كه وارد جهنم شدند ولي بدون خزي پس اينكه گفته مي‌شود ?رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ? به اطلاقه باقي نيست بعضيها وارد مي‌شوند ولي خزي‌اي ندارند اين سخن باز ناتمام است براي اينكه حالا ان‌شاء‌الله در سوره? مباركه? «مريم» اين آيه بحث خواهد شد كه آيا اين منظور از اين نار، نار جهنم است يا نار ديگر و منظور از اين ورود به معناي دخول است يا به معناي اشراف آن آيه خيلي روشن نيست كه اين معنا را برساند كه همه به جهنم مي‌روند آيا ?وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاّ وارِدُها? واردها يعني داخلها يا نظير ?وَ لَمّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النّاس? كذا و كذا وقتي موسي(سلام الله عليه) از مصر به مدين رسيد به همين وروديه شهر نزديك شد ديد عده‌اي سر چاه دور چاه هستند كه آب بگيرند تعبير قرآن اين است كه ?وَ لَمّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ? يعني وقتي موسي(عليه السلام) وارد آب مدين شد چاه مدين شد حضرت كه وارد چاه نشد در آب نرفت اينجا ورود به معني اشراف است نه دخول خب اين ?إِنْ مِنْكُمْ إِلاّ وارِدُها? آيا به معناي داخلها است يا به معناي مشرفها شما همه‌تان را مشرف به جهنم مي‌كنند كه جهنم را ببينيد تا عده‌اي شاكر باشند و عده‌اي وحشت زده آيا به اين معناست يا نه پس هم بايد بحث بشود كه منظور از آن نار، نار جهنم است يا نه هم بايد بحث بشود كه منظور از اين ورود دخول است يا نه بنابراين آيه‌اي كه خودش محل بحث است و روشن نيست نمي‌توان او را يك امر مسلمي گرفت و او را مقيد اطلاق آيه? محل بحث يعني سوره? «آل عمران» قرار داد.
مطلب ديگري كه باز امام رازي آن را مخصص اين عام يا مقيد اين مطلق قرار دادند همان آيه? سوره? مباركه? «تحريم» است آيه? شش سوره? «تحريم» كه فرمود: ?يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ نارًا وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ? خب عده‌اي فرشتگان هم در آتش‌اند اينها هم داخل در نارند البته از اين آيه مناسب‌تر همان آيه? ديگر است كه ?وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النّارِ إِلاّ مَلائِكَةً? خب سرپرستان آتش كساني كه اصحاب النار‌اند اينها ملائكه‌اند اين كساني كه كارگردانان جهنم‌اند تنظيم امور جهنم به عهده? آنهاست جابجا كردن افراد به عهده? آنهاست و روشن كردن جهنم به عهده? آنهاست در خود جهنم اينها اصحاب النار‌اند و فرشتگان مخصوص‌اند اينها هم داخل در نار هستند ولي اينها معذب نيستند پس بايد اين عام را يا آن مطلق را به اينها هم تخصيص يا تقييد كرد جوابش اين است كه اينها تخصصاً خارج‌اند نه تخصيصاً چون لسان آيه محل بحث در سوره? «آل عمران» لسان تعذيب است يعني كسي را كه تو به عنوان كيفر به جهنم مي‌بري فرشتگان كه به عنوان كيفر به جهنم نرفته‌اند آنها اصولاً خزنه ناراند كه به فرمان الهي مدبرات جهنم‌اند در بيانات نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) در نهج‌البلاغه هست كه هر وقت فرشته جهنم غضب بكند آتش افروخته مي‌شود يعني اين‌چنين نيست كه حالا ?كُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعيرًا? كه بخواهند آتش جهنمي كه دارد افسرده مي‌شود افروخته كنند دوباره يك سلسله مواد سوختني بياوردند يك هيزمي اضافه كنند يك زغال سنگي اضافه كنند همين كه اين فرشته‌هاي متصدي جهنم غضب كردند غضب اينها به صورت شعله جهنم جلوه مي‌كند اين در نهج‌البلاغه خب «يحطموا بعضها علي بعض» آتش افروخته مي‌شود اينها كه داخل در جهنم هستند به عنوان كيفر عمل كه نيست لسان آيات محل بحث سوره? «آل عمران» اين است كه اگر كسي اهل ذكر نبود اهل فكر نبود موحد نبود اين گروه منكر معاد بود و مانند آن حالا يا معصيت كبيره داشت يا معصيت صغيره داشت يا اصلاً منكر بود ـ معاذ الله ـ اينها معذب‌اند حالا معصيت صغيره حساب جدايي دارد ولي معصيت كبيره و كفر و اينها معذب‌اند در اين زمينه است كه فرمود: ?رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ? نه اينكه مطلقا حتي كساني كه خزنه جهنم‌اند اصحاب النارند چه به عنوان كيفر چه به عنوان غير كيفر همچنين اطلاقي داشته باشد تا بعد ما بخواهيم تخصيص بدهيم يا تقييد بكنيم اين‌چنين نيست خب ?رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظّالِمينَ مِنْ أَنْصارٍرَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِيًا يُنادي لِْلإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُم?.
پرسش:...
پاسخ: يعني اسفل سافلين كه به معني نار نيست، اسفل السافلين كه به معني نار نيست ?ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلينَ? يعني به عالم طبيعت تنزل داديم كه نازل‌ترين مرحله است در بيانات نوراني حضرت امير اين است كه عالمي از اين پايين‌تر ديگر نيست از دنيا پست‌تر ديگر عالمي نيست از اين پايين‌تر ديگر عدم است «الا انه من هوان الله الدنيا علي الله انهم لا يؤت الله تعالي الا فيها و لا يظالم عندالله الا بتركها» از دنيا پايين‌تر ديگر عدم است اين ديگر سافلين است آن من عندالله بودن يا احسن تقويم داشتن تنزل كرده است به اسفل سافلين رسيده است اسفل سافلين به معناي جهنم نيست كه ?ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلين? يعني ما انسان را خلق كرديم بعد به جهنم فرستاديم.
پرسش:...
پاسخ: بله ديگر، يعني در همين حد، در همين لبه اينها كه آمدند نگاهشان عرضه مي‌كنند وقتي كه عرضه كردند عده‌اي را نجات مي‌دهيم مثل اينكه ?اللّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّور? آنجا هم به همين معناست الله كه ?وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا? شد آنها را از ظلمات به نور بيرون مي‌برد مگر هر مومني سابقه? كفر و معصيت دارد كه خداوند او را از ظلمات به نور بيرون بياورد ?اللّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّور? اين اخراج قبل از ادخال است اين دفع است نه رفع يعني نمي‌گذارد وارد بشوند اين ننجي هم همين طور است حالا وقتي است مومني معصيت كرده بعد توبه كرده اين مشمول آن است كه خداوند او را از ظلمت گناه به نور توبه منتقل كرده است اما انبيا، اوليا كه مصداق كامل مومنين‌اند و همچنين مومنين عادل كه بر‌اساس آن فطرتشان باقي‌اند اينها را خدا از ظلمت به نور خارج مي‌كند يعني نمي‌گذارد توفيقي مي‌دهد كه به ظلمتها وارد نشوند مثل اينكه اگر محفل خصوصي‌اي يكجا باشد به بيگانه‌ها مي‌گويند نرويد كه بيرون مي‌كنند نرويد كه بيرون مي‌كنند يعني نرويد كه راه نمي‌دهند اين استظهار عرفي مرحوم امين الاسلام ذيل همان آيه? سوره? مباركه? «بقره» نقل شد كه تعبير عرفي هم هست وقتي بگويند كه نرويد بيرونتان مي‌كنند نه يعني اول اجازه مي‌دهند شما برويد در مجلس بعد از مجلس بيرونتان كنند بلكه راهتان نمي‌دهند اين اخراج قبل از ادخال است خروج قبل از دخول است يعني راه نمي‌دهند اين دفع است نه رفع آنجا هم محتمل است همين باشد ?ثُمَّ نُنَجِّي الَّذينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظّالِمينَ فيها جِثِيًّا?.
«و الحمد لله رب العالمين»