موضوع: سوره آل عمران
عنوان: تفسيرسوره مبارکه آل عمران جلسه327
مدت زمان: 48:46 اندازه نسخه كم حجم: 4.47 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 8.94 MB. دانلود
مدت زمان: 48:46 اندازه نسخه كم حجم: 4.47 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 8.94 MB. دانلود
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثي بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا في سَبيلي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا َلأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ َلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ ثَوابًا مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ?195? لكِنِ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدينَ فيها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ ما عِنْدَ اللّهِ خَيْرٌ لِْلأَبْرارِ?198?
آن حديثي كه ابي الصعود در تفسيرش نقل كرد نوع مفسرين اهل سنت هم نقل كردند يعني قبل از ايشان امام رازي و قبل از امام رازي زمخشري در كشاف آن را از وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) نقل كرد كه «من حزنه امرا فقال خمس مرات ربنا» اگر كسي حادثهاي او را غمگين كرد او پنج بار بگويد ربنا ذات اقدس الهي آن حادثه غمبار را بر طرف ميكند و او را از اندوه نجات ميدهد و آنچه كه شايسته او است به او مرحمت ميكند بنابراين همان طوري كه در تفاسير اهل تشيع هست اهل تسنن هم اين را از وجود مبارك حضرت نقل كرد.
مطلب بعدي شأن نزول اين كريمه است آنچه كه در روايات اهل سنت است اين را بر مطلق مهاجرين تطبيق كردند و شأن نزول را مطلق مهاجرين دانستند آنچه كه در تفاسير اهل تشيع است اين است كه اين را در جريان حضرت امير(سلام الله عليه) كه مهاجرت كرد از مكه به مدينه و فواطم حضرت را همراهي ميكردند فاطمه بنت اسد بود فاطمه بنت رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بود فاطمه بنت زبير بود اين فواطم آن حضرت را همراهي ميكردند تا به منطقه زجران رسيدند كه ام ايمن و گروهي از مهاجرين هم پشت سر رسيدند و در آنجا خود حضرت با همراهاناش به ياد هم بودند در حال قيام و قعود قبل از اينكه اينها وارد مدينه بشوند در شأن نزول آنها اين آيات نازل شده است البته چه آن جريان نقلي كه ديروز از يكي از همسران پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) شد چه اين دو تا نقلي كه اهل تسنن و تشيع دارند باشد اين آيه جامع همه? اينها است ولو درباره? آنها نازل شده باشد چون مورد آيه مخصص نيست اطلاق يا عموم آيه حجت است بر فرض اينكه واقعاً شأن نزول آنها باشد احتمال اينكه آنچه در روايات است به عنوان تطبيق باشد نه بيان شأن نزول اين احتمال هم هست علياي حال آيه به اطلاق و عموم خود باقي است اين هم دو مطلب.
سوم آن است كه اينكه فرمود ?بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْض? تعليل مسئله است يعني زن بدون مرد يافت نميشود مرد هم بدون زن يافت نميشود آنچه كه مايه? فضيلت است هيچكدام از ذكورت و انوثت نيست و آنچه كه مايه? فضيلت است در ذكورت و انوثت خلاصه نميشود پس شما به يكديگر تكيه كرديد و از جنس يكديگريد و از يكديگر نشأت ميگيريد و به يكديگر نيازمنديد و هيچ فخري از اين جهت بين مذكر و مؤنث نيست معيار تفاخر و فضيلت همان ملكات روحي است كه روح نه مذكر است نه مؤنث.
مطلب چهارم اين است كه آنها.
پرسش:...
پاسخ: بله آنجا را .. بعض يعني علي طريقة بعض آنچه كه درباره? مؤمنين آمده كه قبلاً نقل شد ?وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْض? آمده منافقين هم ?بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْض? يعني علي طريقه آنها هستند اين كلمه? من تبيين ميكند كه در طريقه يكديگرند مثل اينكه سلمان منا اهل البيت يعني بر طريقه ما است بر سيره? ما است يا «ليس منا من غش اخاه المسلم» اگر كسي برادر مسلماناش را مورد غش و خيانت قرار داد از ما نيست در روش و سيره ما نيست و از طرف نفي و اثبات آمده هم سلمان منا اهل بيت آمده هم «ليس منا من خان اخاه» يا من غش المسلمين آمده كسي كه اهل خيانت است از ما نيست يعني از سيره? ما بيرون است.
مطلب بعدي آن است كه اينكه فرمود ?فَالَّذينَ هاجَرُوا? آنها كه اين هجرت را مخصوص از هجرت مادي دانستند هجرت از وطن دانستند اين كلمه? من ديارهم را به نحو تنازع متعلق به هر دو فعل دانستند ?فَالَّذينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِم? يعني هاجروا من ديارهم و ?وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ? اين ?مِنْ دِيارِهِمْ? به نحو تنازع به هر دو متعلق است نظير آنچه كه درباره? عظمت ماه مبارك رمضان است «و هذا شهر فضلته و كرمته و شرفته علي الشهور» اين علي الشهور به معني تنازع متعلقِ به همه? افعال ياد شده است ولي آنها كه اين هاجروا را مطلق گرفتند اعم از هجرت ظاهري و هجرت مادي آن من ديارهم را فقط متعلق به اخرجوا دانستند نه به نحو تنازع به هر دو متعلق باشد يا اين كار را كردند كه در هنگام تفسير گفتند هاجروا اين را مطلق ذكر كردند بعد ?وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ? را جدا ذكر كردند آنها كه متعلق به هر دو فعل دانستند گفتند ?هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِم? آن گروه اول آن گروهي كه هجرت را مطلق گرفتند يا اين من ديار را متعلق به اخرجوا دانستند يا اگر ديار را متعلق به هر دو دانستند در ديار تصرف كردند كه دار و وطن اعم از وطن ظاهري و وطن مألوف است اگر كسي در جايي توطن كرد در وصفي در صفتي آنجا جايگزين شد اين وطن او است اگر گفتند شما از رجز هجرت كنيد كسي كه مبتلا به پليدي است وطن او پليدي است او اهل بلد پليد است قهراً از اين بلد پليد هجرت ميكند بنابراين آنها كه قائلاند هجرت اعم است يا اين من ديار را مخصوص به اخرجوا ميدانند يا اگر متعلق هر دو دانستند به نحو تنازع ديار را توسعه ميدهند اين هم يك مطلب.
مطلب بعدي آن است كه اين گروه كه جزء اولوا الالباباند به ما عند الله هم راه پيدا ميكنند عصاره? اوصاف اينها در بخشهاي ديگر هم آمده نظير آيات پاياني سوره? مباركه? «فرقان» كه آنجا به عنوان عباد الرحمن معرفي شدهاند سوره? «فرقان» آيه? 63 به بعد اين است ?وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَي اْلأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلامًا ? وَ الَّذينَ يَبيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِيامًا? اين ?سُجَّدًا وَ قِيامًا? با ?الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيامًا وَ قُعُودًا وَ عَلي جُنُوبِهِمْ? هماهنگ است ?وَ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَرامًا ? إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقامًا? كه اين با ?رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ? و مانند آن هماهنگ است ?وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَوامًا ? وَ الَّذينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللّهِ إِلهًا آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتي حَرَّمَ اللّهُ إِلاّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثامًا ? يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَاناً ? إِلَّا مَن تَابَ? اين بخش را?رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِيًا يُنادي لِْلإيمان? به عهده دارد منتها آن به نحو اجمال است اينها به نحو تفصيل بعد فرمود كساني كه اين اوصاف را دارا هستند ?يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ? اين واجد آن فضائلاند و فاقد اين رذائل جزء عباد الرحماناند و اگر كسي سابقه? سوئي داشت معذب ميشود ?إِلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحًا فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات? گاهي مسئله تكفير سيئه و سيئات است و تبديل سيئه و حسنات است كه تبديل سيئه به حسنه بالاتر از تكفير سيئات است آن البته بحثي علي حدهاي دارد كه بايد در آيات تبديل مطرح بشود مشابه همين آيات سوره? «آل عمران» كه محل بحث است در پايان سوره? مباركه? «حجرات» هم آمده آيه? پانزده سوره? «حجرات» اين است ?إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في سَبيلِ اللّهِ أُولئِكَ هُمُ الصّادِقُون? كه اينها اهل ايمانند و جهادند كه گاهي به طور تفصيل گاهي به طور اجمال اوصاف اولوالالباب در اين آيات سوره? «فرقان» و «حجرات» ياد شده است اين هم يك مطلب.
بعد آنگاه نوبت به اين سؤال ميرسد كه اگر اولوالالباب اين همه نعمتها مال او است و كساني كه فاقد اين وصفند از اين نعمها محروماند پس چرا كافران متنعماند آنگاه فرمود ?لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذينَ كَفَرُوا فِي الْبِلاد? اينها اگر تقلبي دارند تحولي دارند سلطهاي در شهرها دارند مغرورتان نكند فريبتان ندهد سرابي بيش نيست ?مَتاعٌ قَليلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ? اينها به حسب ظاهر بهرهاي هم دارد اما نه تنها كيفر اينها در قيامت است بلكه در دنيا هم اينها به دست عذاب الهي سپرده ميشود البته آن كيفر نهايي در قيامت است ولي اينچنين نيست كه اين دنيا به كام كافران و منافقين باشد اين طور نيست اين را فرمود ?وَ تِلْكَ اْلأَيّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النّاس? ولي سرانجام آنچه كه در دنيا ميماند همان ايمان است و پيروزي مؤمنين است و نظاير آن كافر را يك چند صباحي مهلت ميدهد قبل از اينكه در قيامت به كيفر اعمالاش او را برساند در دنيا بساطاش را بر ميچيند درباره? كافران فرمود كه ميفرمايد ?وَ جَعَلْناهُمْ أَحاديث? اين ?وَ جَعَلْناهُمْ أَحاديث? يعني ما اينها را فقط جزء احدوثه قرار داديم اينها را بعد از مدتي ميبريم در تاريخدان كه ميگويند كان كذا و كان كذا ?وَ جَعَلْناهُمْ أَحاديث? كه اثري از اينها در زمين نيست فقط اينها در موزههاي تاريخ ميمانند اين را ميگويند احدوثه ميگويند روزي ساسانيان بودند سامانيان بودند اشكانيان بودند اثري از اينها نيست ?وَ جَعَلْناهُمْ أَحاديثَ? اما انبياء را به عنوان ?وَ اجْعَلْ لي لِسانَ صِدْقٍ فِي اْلآخِرينَ? ...
... درباره كافران ميفرمايد ?وَ جَعَلْناهُمْ أَحاديثَ? يعني ريشه اينها را ما ميكنيم اينها را در تاريخ قرار داديد ولي مؤمنين را با حقائق دينيشان حفظ ميكنيم وقتي است كه ميگويند انبيايي بودند در مقابل ميگويند كافران بودند اين يك تعبير است وقتي تعبير اين است كه اينها جزء احدوثه شدند اثري از اينها نيست ولي آثار انبياء مانده اينها بقية الله است يعني «مما يبقيه الله سبحانه تعالي» از اينها قرآن به عنوان اولوابقية ياد ميكند از علما به عنوان اولوا بقية ياد ميكند فرمود ?لَوْ لا يَنْهاهُمُ الرَّبّانِيُّونَ وَ اْلأَحْبار? يا درباره? گروهي و اولوابقية علما صاحبان ناماند اينها ماندنياند به ياد ماندنياند اينها بقية اللهاند منتها ولي عصر(ارواحنا فداه) مصداق كامل بقية الله است علما كه وارثان انبيايند مصداق ضعيف اين بقية اللهاند و اصولاً كار خير بقية الله است قسط و عدل بقية الله است وقتي شعيب(سلام الله عليه) با قوماش سخن ميگويد ميفرمايد شما از اين كم فروشي تطفيف و گران فروشي و مانند آن سودي نميبريد ?بَقِيَّتُ اللّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ? يعني اگر عدل باشد اگر قسط باشد اين را خدا براي شما نگه ميدارد اينها به ياد ماندني است اثرش هم در جامعه هست پس دو طور اشخاص زندگي ميكنند و دو طور هم رخت برميبندند وقتي از خاطرهها ميروند فقط در تاريخ به عنوان عبرت ميمانند وقتي نه در خاطرهها زندهاند و به عنوان اينكه خدا اينها را نگه داشت و ياد اينها را زنده كرده است مؤثر ميشوند آنها ميشوند احدوثه اينها ميشوند بقية الله اينكه درباره? طاغيان فرمود ?فَجَعَلْناهُمْ أَحاديث? يعني اينها را ما احدوثه احدوثه قرار داديم ميگويند يك روزگاري در اين سرزمين ساسانيان بودند سامانيان بودند عباسيان بودند مروانيان بودند اينها احدوثهاند كه اينها رفتند به تاريخ كه فقط از اينها به عنوان حديث ياد ميشود وقتي است كه نه سخن از انبياء و اولياء و معصومين(عليه السّلام) شاگردان آنها ميرسد اينها ميشوند اولوا بقيه، ماندني، لسان صدق في الآخرين كه اينها ميمانند اگر شعيب فرمود ?بَقِيَّتُ اللّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين? يعني هر اثر خيري اين را خدا نگه ميدارد و اگر وجود مبارك حضرت حجت(سلام الله عليه) وقتي ظهور كرد در كنار كعبه اولين حرفاش اين است انا بقية الله ?بَقِيَّتُ اللّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين? يعني خدا مرا نگه داشت من ماندنيم و مانده بودم بنابراين هر دو گروه ميميرند و به حسب ظاهر از بين ميروند اما عدهاي ميپوسند عدهاي فربه و نمو ميكنند و فربه ميشوند در بيانات نوراني رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) آن طوري كه در نهجالبلاغه حضرت امير(سلام الله عليه) از پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نقل ميكند اين است كه و خود حضرت هم دارد «يموت منا من مات و ليس بميت و يبلي منها من بلي و ليس ببالد» فرمود از ما اگر كسي مرد، مردني نيست و از ما اگر بدني پوسيد پوسيدني نيست «يموت منا من مات اما و ليست بميت و يبلي منها من بلي و ليس ببالد» ماها كهنه شدني نيستيم خب پس ذات اقدس الهي درباره? كافران دو بيان دارد يكي اينكه اولاً در دنيا كامياب نخواهند شد در خود دنيا هم عدهاي ?فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ? عدهاي ?أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ? يك عده ?أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِباً? كذا عدهاي ?أَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ? اينها را در بخشي از صور به طور منهم كذا منهم كذا منهم كذا منهم كذا نام ميبرد پس اينها از كيفر دنيايي هم نجات پيدا نميكنند بر فرض هم از كيفر دنيايي نجات پيدا كنند بهره? اينها اندك است به عذاب ابد گرفتار ميشوند لذا به عنوان جواب سؤال مقدر به تعبير سيدنا الاستاد(رضوان الله عليه) اين آيه به بعد قابل تفسير است كه ?لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذينَ كَفَرُوا فِي الْبِلاد? چرا؟ چون ?مَتاعٌ قَليلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهاد? پس اگر كسي بگويد نعما اگر به كام اولوالالباب است پس ديگران چرا متنعمند جواباش اين است اينها يك چند روزي به عنوان آزمون در تقلب و تحولاند وگرنه اين متاع اندكشان زود از اينها گرفته ميشود به جهنم ميروند كه اين بعث المهاد است نهاد مثل فراش چيزي لفظاً و معناً و تقريباً چيزي است كه انسان براي خودش پهن ميكند المهاد كالفراش انسان فرش خود را با اعمال صالح خود پهن ميكند حالا يا فرش انفجاري است يا ?مُتَّكِئينَ عَلي فُرُشٍ بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَ جَنَي الْجَنَّتَيْنِ دان? فرش را انسان با عقيده و اخلاق و عمل صالح خود فرش ميكند درباره? عدهاي فرمود ?لأَنْفُسِهِمْ يَمْهَدُون? اينها براي خودشان آماده ميكنند وگرنه فرشي كه آنجاست با نخ و پشم دنيايي كه بافته نخواهد شد همين با ايمان و اعمال صالح بافته ميشود فراش را و مهاد را انسان با حسن عمل يا سوء عمل خود فراهم ميكند فرمود: ?لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذينَ كَفَرُوا فِي الْبِلاد? چرا؟ چون ?مَتاعٌ قَليلٌ? اين تحولشان در .. ?ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ? و اين جهنم ?بِئْسَ الْمِهاد? است يعني بد جايي است آماده شده ممهد است يعني آماده است براي اينها نه اينكه بعداً جهنم را خدا آماده بكند هم اكنون آماده است ?أُعِدَّتْ لِلْكافِرين? چه اينكه بهشت هم آماده است ?أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقين? ?أُزْلِفَتِ? يعني حرمت زلفا يعني درجه مزلف يعني مقرب «و اقربهم زلفة لديك» زلفا يعني درجه خب جهنم ?أُعِدَّتْ لِلْكافِرين? بهشت هم ... هر دو آمادهاند هر دو موحدند اما يكي ?بِئْسَ الْمِهادُ? است يكي ?وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّواب? يكي حسن المهاد است و خود انسان براي خودش آماده كرده است و جهنم آماده شده كه او را بياورند حالا آن قيامت كه همه را ميآورند جهنم را هم ميآورند آن روزي كه ?وَ جيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ? روزي هم كه ?وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا? جهنم را هم اين وسط ميآورند حالا اين جهنم چيست جزء منقولات هست كه ميآورند يا ظهورات ديگري دارد اين در آيه? سوره? «فتح» بايد مشخص بشود اين فرازهاي گوناگون كه همه ميآيند اين هست خب، ذات اقدس الهي ميآيد يعني ـ معاذ الله ـ جاي معيني بوده و ميآيد يا ظهور ميكند ?وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا? اگر ما نتوانستيم ظاهر آيه را تفسير كنيم آنگاه گفته ميشود ?وَ جاءَ رَبُّكَ? يعني «جاء امرك ربك» حالا چرا مضاف را در تقدير بگيريم جاء را معنا كنيم؟ اگر ?وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا? هست اگر ?وَ جيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ? است همه را ميآورند آن روز جهنم هم ميآورند ?وَ جيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ? حالا چند تا جهنم داريم؟ يكي منقول يكي منقول يا اصلاً جهنم منقول است جهنم غير منقول نداريم اينها بايد در ذيل سوره? «فجر» مشخص بشود كجا هست كه ميآورند جهنم را علياي حال چه منقول چه غير منقول آماده است بهشت هم همين طور است بهشت آماده است لذا هم درباره? بهشت فرمود آماده است هم درباره? جهنم گذشته از اينكه درباره? جهنم فرمود ?أُعِدَّتْ لِلْكافِرين? درباره? بهشت فرمود ?أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقين? در اين آيات محل بحث هم فرمود به اينكه ?لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذينَ كَفَرُوا فِي الْبِلاد? چرا؟ چون ?مَتاعٌ قَليلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ? بعد فرمود: ?لكِنِ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدينَ فيها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ ما عِنْدَ اللّهِ خَيْرٌ لِْلأَبْرار? نزل يعني آن غذاي آمادهاي كه مهماندار براي مهمان آماده كرده است تا بيايد به او اهدا كند وقتي است مهمان وقتي وارد شد مهماندار بايد غذا تهيه كند او را نميگويند نزل وقتي است نه آماده است به مجرد نزول زيد به او اهدا ميكند اين را ميگويند نزل حالا اگر مهمان مؤمن باشد همين ?جَنّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهار? ?نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللّه? است اگر كافر باشد ?وَتَصْلِيَهُ جَحِيمٍ? است كه در سوره? «واقعه» مشخص فرمود نزل اينها يعني «اول ما ينزل» با اين پذيرايي ميشوند اين اصلاً آماده است حالا گاهي درباره? مؤمنين دارد كه نزلاً، اين جنات نزلاً، فيها حالا اولين پذيرايي كه از مؤمنين اينچنين ميكنند ?جَنّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهار? كه ?خالِدينَ فيها? است اما آخرين پذيرايي كه از اينها ميكنند من باز همين درجه است يا آخرين پذيرايي چيز ديگر است؟ ممكن است گروهي اول و آخرشان همين ?جَنّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهار? باشد ولي گروهي ديگري كه مظهر رفيع الدرجاتاند گذشته از اينكه ?جَنّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهار? را دارند جنت القاء را هم دارد گرچه خيلي مشخص نيست كه منظور از آيات سوره? «الرحمن» اين باشد ولي بعضي از اهل معرفت تفصيل كردهاند كه ?وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتان? اينها داراي دو بهشتند يك بهشت حسي همين بهشتي كه ?جَنّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ? است يك بهشتي هم ?فَادْخُلي في عِبادي? ?وَ ادْخُلي جَنَّتي? كه اينها داراي دو بهشتند حالا البته راه براي تفسير ديگران باز است كه اگر جنت به معناي بوستان باشد عدهاي داراي يك بوستانند و عدهاي داراي دو بوستان و مانند آن ولي راه براي آن تفسير اهل معرفت هم باز است ?وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتان? هم اين جنت ظاهري را دارند هم ?فَادْخُلي في عِبادي? ?وَ ادْخُلي جَنَّتي? واجدند گروهي فقط داراي يك جنتاند همين ?جَنّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهار? را دارا هستند و آيه? محل بحث فرمود: ?لكِنِ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدينَ فيها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللّهِ? چون در ذيلاش آمده ?وَ ما عِنْدَ اللّهِ خَيْرٌ لِْلأَبْرار? و ابرار كه در سوره? «مطففين» است هم در مقابل فجار است هم در مقابل مقربين شامل مقربين نميشود و اما ابراري كه در اين بخش است فقط در مقابل فجار است شامل مقربين هم ميشود در اينجا فقط ?لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذينَ كَفَرُوا فِي الْبِلاد? ?مَتاعٌ قَليلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّم? كه فجارند ?اِنَّ كِتابَ الفُجّارِ لَفي سِجِّين? اينها آمده در مقابل فجار ابرار است آن ابراري كه شامل مقربين نميشود ابراري است كه در يك طرف مقابلاش فجار باشد در مقابل ديگر مقربين قرار بگيرند اما اگر ابرار فقط در مقابلاش فجار قرار گرفت شامل مقربين هم ميشود اگر شامل مقربين شد آنها داراي چندين بهشتاند حالا البته اينكه در سوره? مباركه? «الرحمن» آمده است ?وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتان? بعد هم فرمود ?وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتان? دو بهشت ديگر هست يعني دو تا باغ ديگر هست؟ اين يك معنايش در حالي كه مؤمن منزلاش طوري است كه اگر همه? اهل دنيا مهمان او باشند جا دارد در روايات بهشت آمده كه منزل يك مؤمن به اندازهاي است كه اگر همه? اهل دنيا مهمان او باشد جا دارد اين نشان ميدهد كه ?وَ سارِعُوا إِلي مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ اْلأَرْض? يا عرضها ?كَعَرْضِ السَّماءِ وَالْأَرْض? اين مال مجموع نيست مال كل واحد واحد است نه مجموعه? بهشت به اندازه? آسمان و زمين باشد اينچنين نيست بلكه بهشت هر مؤمن به اندازه آسمان و زمين است حالا اگر بهشت هر مؤمن به اندازه? آسمان و زمين بود قهراً ?وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتان? به همين وسعت است داراي دو بهشت خواهد بود نه دو باغ ?وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتان? هم باز داراي كثرتي است و دو بهشت ديگر در كنار اينها نه دو باغ چون خود مجموعه? آسمان و زمين يك بهشت است يعني به اندازه? مجموع شايد ناظر به درجاتي باشد كه ?لَهُمْ دَرَجاتٌ? كه در سوره? مباركه? «انفال» مشخص كرد و در همين «آل عمران» هم قبلاً بحثاش گذشت ?لَهُمْ دَرَجاتٌ? بنابراين بعد از اينكه اوصاف اولوالالباب را ذكر فرمود پاداش اولوا الباب را هم ذكر فرمود آنوقت به عنوان جواب سؤال مقدر كساني كه اولوالالباب نيستند به تعريف و تعبير قرآن ?أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ? اينچنيناند آنها هم فقط بهره? دنيايي دارند چون در مقابل اولوالالباب كه داراي لب و مغزند كافران را قرآن اينچنين معرفي كرد كه ?أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ? يعني فؤاد اينها خالي است اينها تهي قلباند عدهاي لبيباند يعني پرمغزند عدهاي تهي مغزند ?أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ? خالي خب اينها كه افئدهشان هوا است در مقابل اولوالالباباند كسانياند كه فقط تحول دنيايي دارند اگر هم در دنيا كامياب شدند مأواهم جهنم است و بئس المهاد مقابل اينها كه در حقيقت باز همان اولوا الابرارند ?لكِنِ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدينَ فيها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللّه? بعد ?ما عِنْدَ اللّهِ خَيْرٌ لِْلأَبْرار? اصرار قرآن كريم در اين بخش است كه كلمه جلاله حتماً تكرار بشود و اين هم ?مِنْ عِنْدِ اللّه? است كه زوال پذير نيست هم در آيه? قبل فرمود به اينكه ?ثَوابًا مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّواب? هم در اين آيه? محل بحث فرمود به اينكه ? نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ ما عِنْدَ اللّهِ خَيْرٌ لِْلأَبْرار? خب اگر در اينجا به ضمير اكتفا ميشد معلوم بود كه منظور ?ما عِنْدَ اللّهِ خَيْرٌ لِْلأَبْرار? منظور الله است اما اصرار بر اينكه يك اسم جلاله باشد و تكرار باشد براي عظمت مطلب و تفاوت درجات پاداش اولوا الباب خواهد بود.
فتحصل كه در آيات قبل از اين ?إِنَّ في خَلْقِ السَّماوات? دو گروه مطرح بودند مؤمن و كافر اينجا هم باز دو گروه مطرحاند مؤمن و كافر مؤمنين كه اولوالالباباند اوصافشان آن، و نتيجهشان اين، كافران كه ?أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ? هستند اوصافشان آن و كيفر اعمالشان هم اين.
«و الحمد لله رب العالمين»
|