موضوع: سوره آل عمران

عنوان: تفسيرسوره مبارکه آل عمران جلسه348

مدت زمان: 42:22 اندازه نسخه كم حجم: 5.09 MB دانلود اندازه نسخه پر حجم: 10.36 MB3 دانلود


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
?يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ?200?
دوازدهمين فصل از فصول پانزده‌گانه‌اي كه ذيل اين آيه كريمه مطرح است در تبيين معناي مرابطه و مانند آن اين است كه با گذشت فصول قبلي معلوم شد كه نظام اسلامي يك نظام حكومتي است عمده اين است كه مسئول اين نظام كيست چه كسي متولي تنظيم جامعه انساني و اسلامي است چند دليل بر خصوصيتهاي شخص والي مي‌توان اقامه كرد كه يكي از بهترين و مهمترين دليل بررسي متن قوانين الهي است مسئول هر بخشي بايد اين دو ركن را دارا باشد يكي اينكه در آن بخش كارشناس علمي خوبي باشد دوم اينكه امين آن بخش در اجرا باشد اگر يك موسسه فرهنگي است كسي عهده‌دار آن موسسه است كه هم در آن معارف فرهنگي خبير و كارشناس باشد هم در اجراي دستورات فرهنگي آن بخش امين و عادل باشد و اگر آن موسسه يك موسسه نظامي بود كسي مسئول آن واحد است كه هم كارشناس نظامي باشد مسائل دفاعي و جنگ و دفاع را خوب بداند و هم امين و عادل و موثق در اين كار باشد و همچنين ساير رشته‌ها و اگر نظامي همه اين بخشها را جامع بود يعني هم برنامه‌هاي اعتقادي داشت كه به مسائل عقلي برمي‌گردد هم مسائل اخلاقي داشت هم مسائل عبادي و فردي داشت هم مسائل جمعي داشت هم براي رعايت اوامر و مقررات پاداش معين كرد هم براي تعدي از اوامر و مقررات و ارتكاب مناهي كيفر معين كرد و مانند آن كسي عهده‌دار اين نظام كه در همه اين بخشها عالم و امين باشد در اين اصول سخني نيست وقتي انسان اسلام را بررسي مي‌كند بايد قرآن و سنت معصومين(عليهم السلام) را خوب بررسي كند قرآن كريم و سنت و سيره معصومين(عليهم السلام) هم مسائل اعتقادي را به همراه دارد هم مسائل اخلاقي را دارد هم مسائل عبادي و احكام فردي را دارد هم مسائلي كه مربوط به سياستهاي يك نظام است كه اگر كسي تعدي كرد فلان حد را جاري كنيد و اگر كسي تخلف كرد فلان كيفر را روا بداريد و اگر بيگانگان تهاجم كردند شما اين‌چنين آماده باشيد و مانند آن يك نظامي است كامل يعني چيزي را فروگذار نكرده است نه نظير نظامهاي مادي محض است كه فقط جنبه‌هاي سياسي سرد را بگيرد نه نظير رهبانيت و ديرنشيني صومعه‌نشينان است كه بگويد ما تنها بايد به سر ببريم كاري با جمع نداريم و نه مي‌توان گفت همه اين احكام و قوانين را به دست تك تك مردم سپرده است بدون تعيين زمامدار اين‌چنين نيست قهراً بررسي خود اين متن دين نشان مي‌دهد كه يك مسئولي لازم است اين مسئول به نام وليّ مسلمين هم كارشناس در مسائل علمي باشد و هم امين و موثق و عادل در اجرا باشد اگر قرآن مسئله ?اَقيمُوا الصَّلاةَ? را دارد ?كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ? را دارد دستورات اخلاقي را مي‌دهد ?لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا ? لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسي? نهي از كذب و خيانت دارد دستورات سياسي هم دارد ?السّارِقُ وَ السّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما? يا ?الزّانِيَةُ وَ الزّاني فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما? يا ?وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ? يا ?جاهِدِ الْكُفّارَ وَ الْمُنافِقينَ? يا ?وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً? يا ?أَشِدّاءُ عَلَي الْكُفّار? همه اين دستورات را كه بررسي مي‌كنيد ملاحظه مي‌فرماييد كه هم مسئله مبدأ و معاد و وحي و رسالت به عنوان مسائل اعتقادي در دين آمده هم پرهيز از رذائل اخلاقي و تحصيل فضائل اخلاقي به عنوان صدق و كذب، حسن و قبيح، زشت و امثال‌ذلك آمده هم دستورات عبادي و فردي آمده هم مسائل حدود و قصاص و ديات و جنگ و دفاع و امثال‌ذلك آمده خب گذشته از اينكه براي انسان يك سير ابدي قائل است و آن مسئله قيامت است و بهشت و جهنم و امثال‌ذلك اين مجموعه بايد اجرا بشود و اجراي اين هم مسئول طلب مي‌كند مسئولش هم هم بايد در اين مسائل كارشناس علمي باشد و هم امين اينها نتيجه بررسيهاي اولي است در زمان رسول اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) يك بحث است بعد از ارتحال آن حضرت(عليه و آله الصلاة و السلام) يك بحث است و در زمان غيبت كبري هم يك بحث است بحث در مقطع اول و مقطع دوم به نحو اجمال اشاره مي‌شود و بحث در مقطع سوم به نحو تقريباً تفصيلي در زمان حضور و ظهور وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) خداوند همان طوري كه همه اين احكام و مقررات را واجب كرده است مسئول اجراي اين احكام و قوانين را هم وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) قرار داد مسئله ?أَطيعُوا اللّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ? كه در سوره? «تغابن» هست شاهد بر اين مطلب هست و به وجود مبارك پيغمبر خطاب كرد فرمود ما اين احكام را نازل كرديم ?لِتَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ بِما أَراكَ اللّهُ? يعني برابر با وحي در بين مردم حكم باشيد و بين مردم حكومت كنيد و حاكم بر مردم باشيد ?لِتَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ بِما أَراكَ اللّهُ? به مردم هم فرمود: ?ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَي اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ? يعني هيچ مرد با ايمان و هيچ زن با ايماني در برابر حكم و قضاي پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) حق اختيار و انتخاب ندارد در موقع تزاحم و جنگ و امثال‌ذلك در هنگام تزاحمهاي مالي يا نفسي فرمود: ?النَّبِيُّ أَوْلي بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ? يعني اگر امر دائر بشود بين حفظ خودمان و حفظ پيامبر، حفظ پيامبر واجب است و اگر امر دائر بشود كه پيامبر در كار ما نفوذ بيشتري داشته باشد يا خودمان درباره خودمان نفوذ پيامبر در كار ما بيش از نفوذ خود ماست در كارهاي ما كه ?النَّبِيُّ أَوْلي بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ? هر كسي در جان خود و در زندگي خود يك استقلالي دارد وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در جان و مال اشخاص از خود اشخاص نافذ الكلمه‌تر است ?النَّبِيُّ أَوْلي بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ? و اگر در مسئله جنگ و مانند آن حفظ نفس واجب بود حفظ پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) از حفظ خود شخص واجب‌تر است يعني گرچه هر مسلماني هر بالغ و عاقل و مكلفي بايد خود را حفظ بكند ولي اگر امر دائر بشود كه خود را حفظ بكند يا پيغمبر را حفظ پيغمبر واجب‌تر است لذا در بخش ديگر قرآن فرمود: ?ما كانَ ِلأَهْلِ الْمَدينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ اْلأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ? كه اين ظاهراً در سوره? «توبه» است خب هم عقد سلبي قضيه را بيان فرمود هم عقد اثباتي را هم فرمود كه پيامبر اولاي از جان مؤمنين است هم به مؤمنين فرمود شما در هنگام خطر حق نداريد پيغمبر را رها كنيد به فكر خودتان باشيد اگر خواستيد حفظ بكنيد حفظ پيغمبر واجب‌تر از حفظ خود شماست ?ما كانَ ِلأَهْلِ الْمَدينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ اْلأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ? يعني رغبت حفظ خودشان آنها را از حفظ پيغمبر بازدارد يك چنين حقي كسي ندارد خب در زمان پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) همان طوري كه سيره حضرت اين بود كه حكومت مسلمين و ولايت مسلمين را به عهده داشت قرآن كريم هم اين سيره را تنظيم كرد تأسيس كرد مردم را وادار كرد به اينكه از حكومت او پيروي كنند و در مسائل علمي و عملي در هر دو بخش به مسلمين فرمود كه ?ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا? درباره احكام و مقررات هر دو، هر چه او دستور داد يا هر چه او از طرف ما نقل كرد شما اطاعت كنيد هر چه او شما را از آن نهي كرد شما منتهي بشويد پس بررسي سيره و سنت خود پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و بررسي اين آيات حكومتي نشان مي‌دهد كه اجراي احكام و قوانين نظام اسلامي از مسائل اعتقادي تا مسائل دفاعي به عهده خود پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است از اينجا چند مطلب به دست مي‌آيد وقتي كه در زمان پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) حكم روشن شد آن‌گاه مسئله خلافت و امامت بعد از پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و مسئله حكومت در زمان غيبت هم مشخص مي‌شود نظام نشان مي‌دهد كه جز حق و عدل چيزي حاكم نيست هيچ كسي بر كس ديگر سلطه‌اي ندارد هيچ امتيازي هم بين افراد نيست نه تبعيض نژادي مطرح است نه تبعيض قومي مطرح است نه زبان و زمان مطرح است هيچ چيز مايه امتياز نيست اگر چيزي مايه امتياز نبود مگر تقوا كه آن هم عند الله است و تقوا نه تنها امتياز طلب نيست بلكه تواضع‌آور است آن‌گاه خود اين نظام معلوم مي‌شود كه نه نظير نظامهاي شرقي است نه نظير نظامهاي غربي اصل اين نظام كه شناخته بشود هم رهبري نظام شناخته مي‌شود هم مسئولين نظام شناخته مي‌شوند هم قوانين نظام شناخته مي‌شود هم مردم اين نظام شناخته مي‌شود اصل نظام را كه نبوت هم در اين نظام است امامت هم در اين نظام است ولايت هم در اين نظام است وظيفه مردمي مردم هم در اين نظام است اصل اين نظام را ذات اقدس الهي براساس توحيد تنظيم كرده است يعني خالق جهان و انسان خداست و انسان فقط بايد از خدا اطاعت كند و اطاعت خدا هم در بخشهاي اعتقادي و اخلاقي و اعمال عبادي و در احكام حكومتي تا آخرش خلاصه خواهد شد و هيچ كسي در اين مجموعه جز ذات اقدس الهي معبود نيست و صاحب نفوذ نيست در اين مجموعه هيچ فرقي هم بين پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و ديگران نيست انبيا و اممشان در اين مجموعه يكسانند يعني اگر ذات اقدس الهي چيزي را بر ديگران واجب كرد بر پيغمبر هم واجب كرد و اگر معيار فضيلت را تقوا دانست معيار فضيلت پيغمبر را هم همان تقواي اوست نه چيز ديگر لذا وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) طبق آيات فراواني اين مضمون را دارد كه ?إِنّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبّي عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ? اين حرف بسياري از انبياست نوع اين حرف را زده ساير انبيا اين حرف را زدند تا رسيد به آنچه كه پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در سوره? مباركه? «انعام» اين حرف را زده نوع انبيا گفتند كه ما از خدا مي‌ترسيم ما اگر معصيت بكنيم از عذاب يوم اليم مي‌ترسيم پس در مجموعه اين نظام كه انبيا و ائمه و اوليا و صلحا و صديقين و شهدا و صالحين همه در اين مجموعه هستند هيچ امتيازي براي كسي نيست همه در برابر قانون مساوي‌اند قانون هر كسي برابر با خود اوست ولي همه در برابر قانون مساوي‌اند قانون زن و مرد دو تاست براي اينكه اينها دو صنف از انسان‌اند قانون جاهل و عالم دو تاست گرچه بايد او ياد بگيرد ولي قانونشان دو تاست اگر كسي جهل قصوري داشت يك حكم دارد ولي اگر عالم بود حكم ديگر دارد و مانند آن ولي همه در برابر قانون مساوي‌اند اين دو اصل كاملاً از هم جداست يكي اينكه قانونها فرق مي‌كند قانون كسي كه وضع مالي‌اش خوب است بايد زكات بدهد بايد خمس بدهد بايد ماليات بدهد قانون كسي كه وضع مالش خوب نيست نبايد زكات بدهد نبايد ماليات بدهد نبايد خمس بدهد قانونها فرق مي‌كند اما روي عناوين است نه روي اشخاص قانون كسي كه وضع بدنش خوب است بايد جهاد برود دفاع بكند قانون كسي كه اعرج و اعمي است دفاع نيست جهاد نيست مانند آن دفاع حكم ديگري دارد ?لَيْسَ عَلَي اْلأَعْمي حَرَجٌ وَ لا عَلَي اْلأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَي الْمَريضِ حَرَجٌ? قانونها فرق مي‌كند اما همه در برابر قانون يكسانند هر كسي در برابر قانون خود مسئول است هر كسي يك حكمي داشت پيرمرد بود حكم او خاص است ?وَ عَلَي الَّذينَ يُطيقُونَهُ فِدْيَةٌ? كذا يعني آن زن سالمند و پيرمرد سالمند كه از روزه گرفتن در زحمت مي‌افتند اينها كفاره مي‌دهند قانون آنها اين است قانون انسان جوان سالم همان ?كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ? است قانونها برابر با عناوين فرق مي‌كند كه ممكن است يك وقت همين شخص سالم بشود مريض و همان شخص مريض بشود سالم قانونها فرق مي‌كند ولي افراد در برابر قانون يكسانند خب در اين مجموعه هيچ امتيازي براي هيچ كس نيست و بياني هم كه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود به عنوان يك اصل حاكم بر همه اطلاقات و عمومات و سنتها و سيره‌هايي است كه ممكن است اطلاق داشته باشد و آن اين است كه «لا طاعة لمخلوق في معصيه الخالق» هرگز نمي‌شود كسي بگويد من مأمورم «و المأمور معذور» هرگز نمي‌شود شخصي را اطاعت كرد در مقابل خدا را معصيت كرد نه پدر و مادر را نه وليّ مسلمين را نه امام مسلمين را نه رسول مسلمين را هرگز نمي‌شود اطاعت خلق بر اطاعت خالق مقدم باشد «لاطاعة لمخلوق في معصيه الخالق» اين از آن اصول كلي است كه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بيان كرد خب بررسي اين نظام نشان مي‌دهد كه معناي نه شرقي نه غربي يعني نظام ما غير الهي نيست آن‌گاه از مسئولين بالا گرفته تا قوانين و تا مجريان قوانين و تا توده مردم همه اينها در يك نظام الهي زندگي مي‌كنند كه ?أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضًا أَرْبابًا? اين حد ميانگيني است كه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) با ساير موحدان و اهل كتاب در ميان گذاشت اگر مجموعه اين نظام براساس علم و عدل است قهراً كسي عهده دار اين نظام است كه عالم به اين نظام باشد و مجري عادل باشد پس آياتي كه در سوره? «تغابن» بود در سوره? «احزاب» هست مثل ?النَّبِيُّ أَوْلي بِالْمُؤْمِنينَ? و همچنين در سوره? «احزاب» است كه ?وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَي اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ? يا آيه? 105 سوره? «نساء» كه فرمود: ?لِتَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ بِما أَراكَ اللّهُ? نشان مي‌دهد كه اولين شخص براي اداره نظام اسلامي همان وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است اين يك بحث اجمالي درباره بخش اول كه مسئله رسالت است بحث اجمالي در بخش دوم اين است كه همين نظام با همين مقررات در زمان ارتحال وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هم هست همان نظام با همه خصوصيات بعد از ارتحال پيغمبر هست قهراً كسي بايد عهده‌دار اين نظام باشد كه تالي طلق پيغمبر باشد و آن امام معصوم(عليه السلام) بالاصاله اين روايت بسيار مفصل و شريفي كه مرحوم كليني(رضوان الله عليه) در كتاب كافي به عنوان بابٌ جامع في فضائل الامام نقل كرده است يك روايت خوبي است وقتي كه امام هشتم(سلام الله عليه) به خراسان تشريف بردند مردم در مسجد جامع مرو اجتماع كردند كه امامت انتخابي است يا انتصابي آيا مردم بايد امام تعيين كنند يا امام را بايد خدا تعيين كند اين مسئله روز بود وقتي كه امام هشتم(سلام الله عليه) گزارش گزارشگر را شنيد كه مردم در مسجد جامع مرو جمع شدند و در اين زمينه بحث مي‌كنند كه امامت انتصابي است يا انتخابي آيا بايد مردم امام تعيين كنند كه بشود وكالت امام يا مردم امام منصوب را به رسميت بشناسند كه بشود ولايت امام اين مسئله روز است در خراسان آن‌گاه وجود مبارك امام هشتم(سلام الله عليه) يك بحث مبسوطي درباره امامت دارند كه امامت چه مقامي است و امام كيست؟ در آنجا امامت را به عظمت ستود كه «امام واحد دهره لايداني احد و لا له بدل و لا مثل و لانظير» كه بحث مبسوطي كردند بعد همان بياني كه در نهج‌البلاغه هست كه امامت نظام امت و ملت است همان بياني كه در خطبه? حضرت صديقه طاهره(سلام الله عليها) هست كه امامت نظام امت و ملت است كه به وسيله امامت جامعه شكل مي‌گيرد منتظم مي‌شود امت اسلامي منتظم مي‌شوند و نظم حاصل مي‌شود همان بيانات در سخنان امام هشتم(سلام الله عليه) هم هست بعد بعد از اينكه امامت را معرفي كرد كه مايه نظم امت است و امام واحد دهر است فريد الدهر است معادل ندارد مثيل و بديل و نظير ندارد آن‌گاه نتيجه‌گيري كردند فرمودند: «و هو بحيث النجم من ايدي المتناولين أين العقول من هذا و أين الاختيار من هذا» اگر امامت مقامي است آنچنان رفيع و امام شخصي است آنچنان منيع پس افراد عادي امام‌شناس نيستند امامت‌شناس نيستند دست افراد عادي هرگز به مقام امامت نمي‌رسد همان طوري كه دست افراد عادي به ستاره‌هاي آسمان نمي‌رسد «و هو» يعني آن امام «بحيث» در جايي است كه «النجم من ايدي المتناولين» يعني همان طوري كه ستاره از دسترس كسي كه بخواهد دست درازي كند خيلي دور است مقام شامخ امامت و امام هم اين‌چنين است هرگز به دست ديگران نمي‌رسد كه آنها بشوند امام يا آنها امام تعيين كنند «و هو بحيث» چقدر از عقل‌ها دور است «النجم من ايدي المتناولين» همان طوري كه ستاره از دستان كسي كه بخواهند تناول كنند و نائل بشوند خيلي فاصله دارد مقام شامخ امامت و شخص امام(عليه السلام) از دسترس فهم افراد عادي اين قدر دور است بعد نتيجه‌اي كه گرفته‌اند اين است كه «أين العقول من هذا و أين الاختيار من هذا» كجا توده مردم مي‌توانند امام‌شناس باشند و كجا مي‌توانند امام را اختيار كنند و انتخاب بكنند قهراً مسئله امامت مي‌شود مسئله ولايت نه مسئله وكالت امام مسلمين وكيل مسلمين نيست وليّ مسلمين است فرق ولايت و وكالت آن است كه در وكالت حق اولاً و بالاصاله براي موكل است موكل كه مي‌خواهد اين كار را انجام بدهد مي‌بيند فرصت ندارد براي او مشكلاتي هست يا علل و عوامل ديگري در كار هست اين كار را به وكيل واگذار مي‌كند آن‌گاه سعه? قدرت وكيل به اندازه مقداري است كه موكل به او تفويض كرده است حق بالاصاله براي شخص است به نماينده‌اش واگذار مي‌كند توكيل مي‌كند او مي‌شود وكيل آيا حق حكومت اسلامي حق احياي عقايد و اخلاق و احكام و عبادات و اجراي حدود براي فرد است كه فرد يا جمع اين احياي حق را به شخصي واگذار كنند بگويند شما از طرف ما نظام اسلامي را تأسيس بكن تا بشود وكالت امام يا نه عقايد براي كسي نيست تا يك روزي بخواهند باشد يك روزي نخواهند باشد احكام و عبادات و اخلاق براي كسي نيست تا يك روز بخواهند باشد يك روز نخواهند باشد حدود و سياسات و ديات و جهاد و دفاع حق كسي نيست تا يك روز بخواهند باشد يك روز نخواهند باشد مردم مكلف‌اند نه مختار يك وقت كسي مي‌خواهد خانه‌اي بسازد يا يك وقت كسي مي‌خواهد كوچه‌ها و خيابانها و بيابانهايي كه با هم دارند زندگي مي‌كنند اين را كارشناسانه تنظيم بكنند كه خيابانشان، بيابانشان، كوي و برزنشان، نقشه شهرشان حساب شده باشد اين يك حق مسلمي است براي خود مردم هزار نفر جمع شدند اينجا خانه دارند ملك دارند آب دارند زندگي دارند براي اينكه اين شهرشان يا روستايشان سازماندهي خوبي داشته باشد يك كارشناسي را وكيل مي‌كنند مي‌گويند تو بيا اين وضع شهر ما را تنظيم بكن اينجا جاي وكالت است ولي اگر خواستند درباره عقايد تصميم بگيرند خواستند درباره اخلاق تصميم بگيرند خواستند درباره احكام و حدود و ديات و سياسات و دفاع تصميم بگيرند مگر اينها مال شخص است مگر حفظ اينها مال شخص است كه جامعه مثل مال يك روز بخواهد اينها را حفظ بكند يك روز نخواهد حفظ بكند مگر عقيده هم مثل خانه است يا عبادات و احكام مثل فرش و زمين است كه مال مردم باشد مردم مؤظف‌اند كه اين نظام اسلامي را از عقايد گرفته تا حدود و ديات و جهاد و دفاع اين را حفظ بكنند پس حق مردم نيست مردم محكوم‌اند نه ذي حق مردم مسئول‌اند نه ذي حق كه سلطه داشته باشند اگر حق مردم نيست مي‌شود حق الله اگر مردم چيزي را حق نداشتند نه مي‌توانند مباشرتاً آنها را اجرا كنند نه مي‌توانند تسبيباً مال آنها نيست مردم درباره خانه‌شان، باغشان هر تصميم بخواهند بگيرند آزادند به كسي مي‌گويند تو از طرف ما وكيلي نقشه بكش كه ما اين باغ را چگونه كشاورزي كنيم آن خانه را چگونه بسازيم اما دين مال مردم نيست تا مردم به شخصي بگويند تو حافظ دين ما باش عقايد ما باش مردم مسئول‌اند بايد اين عقايد را بپذيرند احكام و عبادات را بپذيرند حدود و ديات را بپذيرند قهراً اين دين از اول تا آخر از آخر تا اول مي‌شود حق الله خود دين وقتي حق الله شد او بايد تعيين كند كه چه كسي اجرا كند نه مردم نظامهاي ديگر نظامي است كه آنچه در جامعه مي‌گذرد آن را حق شخصي خودشان مي‌دانند مثلاً به عنوان نمونه در تعدي به نواميس و هتك عرض اگر كسي به ناموس ديگري تجاوز كرد آنچه كه در جامعه غرب و مانند آن مي‌گذرد اين است كه اينها عرض زن را يا حق مسلم خود زن مي‌دانند يا حق مشترك زن و شوهر مي‌دانند لذا اگر اينها به محكمه قضايي شكايت كردند همين آسيب ديدگان بعد خود زن به تنهايي يا زن و مرد با هم توافق كرده‌اند رضايت دادند پرونده مختومه مي‌شود ولي آيا در نظام اسلامي اين‌چنين است كه اگر كسي به حيثيت زن تعدي كرده است با رضايت زن هم حل بشود يا با رضايت شوهر حل بشود يا زن را هم تنبيه مي‌كنند حيثيت زن و ناموس زن حق الله است يعني احكام جزء احكام خداست حق كسي نيست تا زن راضي بشود و آن شخص زاني تبرئه بشود اين‌چنين نيست مسئله ?الزّانِيَةُ وَ الزّاني فَاجْلِدُوا? نظير ?السّارِقُ وَ السّارِقَةُ? نيست كه مال باخته اگر رضايت بدهد مشكل حل بشود خيلي از عناوين است كه به صورت صريح روشن شده است كه اينها حق الله است حكم خداست نه حق الناس مجموعه دين حق خداست نه حق مردم وقتي حق مردم نشد مردم در سلب و اثبات آزاد نيستند بايد اين را بپذيرند چون بنده خدا هستند نمي‌توانند بگويند ما نمي‌خواهيم اين قانون جاري بشود يا كمي از اين قانون جاري بشود اصلاً در اجراي قانون مردم ذي حق نيستند تا حق خودشان را واگذار كنند به شخصي كه آن شخص بشود وكيل الامه و مردم بشوند موكل او اين‌چنين نيست وقتي حق مال مردم نبود نه تسبيباً نه مباشترتاً هيچ‌گونه حق اجرا ندارند يعني ?السّارِقُ وَ السّارِقَةُ? نه براي شخص است تنهايي نه براي جميع است نه براي مجموع نه تك تك اينها مي‌توانند از سارق از زانيه اين حدود را اجرا كنند نه براي جميع اينهاست اين مي‌شود حق الله وقتي حق الله شد كسي را كه از طرف خدا منصوب مي‌شود او بايد اين نظام را تأسيس كند و حدود و قوانين را اجرا كند وقتي او عهده‌دار حفظ حدود و اجراي قوانين شد او مي‌شود وليّ الامه نه وكيل الامه حق از طرف مردم به او واگذار نشد كه او وكالت از طرف مردم داشته باشد نائب امت باشد او از طرف ذات اقدس الهي سمت يافت قهراً مردم تحت ولايت او هستند نه او تحت وكالت و توكيل مردم باشد و چون در خود اين نظام بررسي شد كه هيچ فرقي بين آحاد اين نظام نيست آن كس هم كه بعد از ارتحال نبي‌اكرم يا در زمان غيبت عهده‌دار اين مسئوليت است آن شخص او حكومت نمي‌كند بلكه شخصيت حقوقي او حكومت مي‌كند نه شخص او و به تعبير ديگر آنچه كه به بخش سوم بحث برمي‌گردد يعني زمان غيبت فقيه حكومت نمي‌كند عادل حكومت نمي‌كند فقاهت و عدالت‌اند كه حكومت مي‌كنند نشانه‌اش اين است كه در هيچ حكمي او مزيتي ندارد مثلاً اگر فقيه مرجع تقليد هم بود مثل امام(رضوان الله عليه) هر فتوايي كه مي‌داد آن فتوا همان طوري كه بر مردم حجت بود بر خودش هم حجت بود عند الله اين براي فتواي او هر حكم ولايي كه صادر مي‌كرد همان طوري كه اطاعت آن حكم ولايي بر مردم واجب بود بر خودش هم واجب بود نقض آن حكم بر ديگران حرام بود بر خودش هم حرام بود اين بيان بسيار لطيف را مرحوم صاحب جواهر دارد در همان جريان مقبوله عمر بنويسند‌ حنظله كه «الراد عليه الراد علينا» مي‌فرمايد از اطلاق حرمت رد استفاده مي‌شود كه رد حكم والي حرام است حتي بر خود والي نقض حكم قاضي حرام است حتي بر خود قاضي اين‌چنين نيست كه شخص حكومت كند و شخص از قانون مستثنا باشد در حقيقت فقاهت حكومت مي‌كند نه فقيه اين فقيه اگر فتوا داد عمل به اين فتوا واجب است بر همه حتي بر خودش و اگر حكمي صادر كرده است عمل به اين حكم واجب و نقض اين حكم حرام حتي نسبت به خودش لذا امام هشتم(سلام الله عليه) فرمود: «أين العقول من هذا و أين الاختيار من هذا» در بخش دوم كه مسئله امامت است آنجا كه حكم روشن شد حالا مي‌رسيم به مرحله سوم كه خطوط كلي مرحله سوم همينهاست كه عرض شد آنچه كه در مرحله سوم مطرح است اين است كه اگر احكام اسلام كه در صدر اسلام بود با همه خصوصيتها باقي است بدون اينكه چيزي نسخ شده باشد الي يوم القيامه مي‌ماند اين‌چنين نيست كه حدودش نباشد دياتش نباشد قصاصش نباشد جهاد و دفاعش نباشد فقط احكام و عبادات فردي‌اش باشد اين طور نيست بلكه همه احكام بايد اجرا بشود و ظهور وليّ عصر(ارواحنا فداه) هم همان طوري كه تا كنون از هزار سال گذشت گرچه هر لحظه جوامع منتظر ظهور آن حضرت‌اند ولي شايد طول بكشد قضا و قدر الهي قابل پيش‌بيني نيست از اين طرف هم ما مؤظفيم هر لحظه دعاي فرج را در ذهن داشته باشيم و هرگز فراموش نكنيم و براي سلامت و ظهور آن حضرت دعا كنيم از آن طرف هم ممكن است ساليان متمادي طول بكشد چه اينكه الآن بيش از هزار سال است بنابراين نمي‌شود گفت كه اين احكام در زمان غيبت فراموش شده است و نمي‌شود گفت كه اين احكام جاري است ولي مردم مختارند هر كسي خواست جاري و اجرا بكند اين مي‌شود هرج و مرج مخصوصاً مسئله دفاع كه اسلام از هر نظر مورد تهاجم بيگانگان است ?أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ? در اختيار هر كسي نيست قهراً چون همه اين احكام و قوانين باقي است و همه اينها حق الله است نه حق الناس و بايد هم اجرا بشود بايد كسي را دين پيش‌بيني كرده باشد و به او سمت داده باشد كه او اين مسائل را خوب درك كند و عهده‌دار حفظ مسائل باشد امين الله باشد امانت‌دار خدا مهمترين امانت همان دين است كه از او به عنوان ?إِنّا عَرَضْنَا اْلأَمانَةَ عَلَي السَّماواتِ? ياد شده است و بهترين امانت بعد از دين خود امت اسلامي‌اند حفظ امت اسلامي به عنوان حفظ امانت است لذا موساي كليم(سلام الله عليه) وقتي با فرعون به سخن نشست فرمود من آمدم به تو بگويم ?أَدُّوا إِلَيَّ عِبادَ اللّهِ? بندگان خدا را نسبت به من ادا كن تأديه كن يعني مردم امانت الله‌اند حفظ جامعه انساني و اسلامي اين امانت خداست اين امانت را به من امين بده اينكه نوع انبيا مي‌فرمودند: ?فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطيعُونِ ? إِنّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمينٌ? يعني من هم امين وحي‌ام كه آنچه را شنيدم به شما مي‌رسانم هم امين احكامم در اجرا هم امين شمايم شما امانت خداييد مگر هيچ كسي حق دارد كه خودش را تباه كند همان طوري كه فرد حق ندارد جامعه هم حق ندارد.
«و الحمد لله رب العالمين»